در مدح حضرت علی اکبر (ع) 5144

در مدح حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

فروغ چهره خوبان، شعاع طلعت توست

کمال حُسن تو، مدیون این ملاحت توست

 

به خَلق و خُلقِ رسول و به منطقِ نبوی

فزون‌تر از همه کس، در جهان شباهت توست

 

از این شباهت بی‌حد، در اشتباه افتند

که این ولادت طاهاست، یا ولادت توست

 

ز خال روی تو، پیدا سیادت تو بود

ز حُجب فاطمه، یک سایه هم به طلعت توست

 

ز احمد و ز حسین و، ز حیدر و زهرا

نشانه‌ای به سراپای سرو قامت توست

 

به پیکر تو مجسم، لطافت روح است

عجب بود که درین خاکدان، قامت توست

 

نگاه مهر تو، غارتگر دل پدر است

عیان به چشم سیاهت، غم شهادت توست...

 

عجب نباشد اگر، بر «حسان» کنی احسان

که لطف و مرحمت بی‌شمار خصلت توست

 

مرحوم حبیب الله چایچیان (حسان)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت علی اکبر (ع) 5098

در مدح حضرت علی اکبر (ع)

 

ای گلِ عطشان ولی سیرابِ عشق

وی هلالِ ابرویت ، محرابِ عشق

 

جامِ چشمت ، مِی پرستم می کند

بوی گیسوی تو ، مستم می کند

 

ماهِ بدرِ من ، رخِ بی چونِ تو

یک جهان لیلا شده ، مجنونِ تو

 

محوِ رخسارِ تو ماه و مشتری

شد به بازارِ تو ، یوسف ، مشتری

 

ماه رویان در رَهَت بنشته اند

بر تماشایت همه صف بسته اند

 

تا ببینند آن جمالِ ماه را

اَشبه النّاسِ رسول الله را

 

ای ز سر تا پای ختم المرسلین

در شجاعت ، چون امیرالمؤمنین

 

دلبران را دلربا و دلبری

یوسفِ لیلا ، علیّ اکبری

 

ای عنانگیرِ تو صد فوجِ مَلَک

نور گیرد از تو خورشیدِ فلک

 

طُرّهء گیسوی تو خَم در خم است

تو گلی ، اشکِ پدر چون شبنم است

 

ای همه اهلِ حرم ، دل داده ات

ای شده امواجِ خون ، سجّاده ات

 

آسمانم را هستی آفتاب

جلوه کن ، بارِ دیگر بر من بتاب

 

از شمیمت ، کربلا مدهوش شد

بانگِ تکبریت چرا خاموش شد؟

 

خونِ تو با اشکِ من آمیخته

زیرِ پایت ، یک جهان دل ریخته

 

ای مسیحا ! نیمه جانم کرده ای

ای کمان ابرو ، کمانم کرده ای...

 

سید محسن حسینی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت علی اکبر (ع) 4974

در ولادت حضرت علی اکبر (ع)

 

وقتی سخن از گوهری یک دانه باشد

باید کلام عاشقان رندانه باشد

 

صحبت ز سر مشق جوانان بهشت است

آری سخن از دلبری جانانه باشد

 

یوسف ندیده‌ها ترنج دل بیارند

تا سر ببازد هرکسی دیوانه باشد

 

بنده که تشریفات شاهانه ندارد

تاب سر زلفش عجب شاهانه باشد

 

فضل و شرف از قامت دلدار، سرشار

خَلقاً و خُلقاً منطقش فرزانه باشد

 

کودک کجا قدی شبیه سرو دارد

این قد و بالا قامتی مردانه دارد

 

کی گفته دیگر وحی پیغمبر ندارد؟

لیلا مگر با خود علی اکبر ندارد؟

 

هرکس که مشتاق است احمد را ببیند

آیینۀ روی محمد را ببیند

 

هرکس که مشتاق است در سیمای دیگر

خلق عظیم روی سرمد را ببیند

 

هرکس که مشتاق است در آل پیمبر

بار دگر فیض سر آمد را ببیند

 

هرکس که مشتاق است در کانون عترت

رخسار یک روح مجرد را ببیند

 

هرکس که مشتاق است در اوج فضایل

کوه وقار ذات ایزد را ببیند

 

هرکس که مشتاق است سالار شجاعت

در کربلا سردار ارشد را ببیند

 

باید بیاید سِرّ اکبر را شناسد

بر دامن دلدار، دلبر را شناسد

 

او در فرا سوی مراتب ایستاده

بر قلۀ قاف مناقب ایستاده

 

با یک ستاره جلوه‌اش گویا نگردد

بالاتر از بام کواکب ایستاده

 

او در کنار تل سرخ زینبیه

در انتظار یار غایب ایستاده

 

از ابتدای مشرق نور وجودش

تا انتهای صبر مغرب ایستاده

 

در انتظار انتقام کوچه‌ای تنگ

سر در گریبان مصائب ایستاده

 

با پرچم سبز عدالت تا قیامت

اندر مصاف هر محارب ایستاده

 

او در همه آل خلیل اول قتیل است

فرزند زهرا آل طاها را سلیل است

 

ای احمدی، طرز عبادت کردن تو

وی حیدری قاموس قامت بستن تو

 

ای راه رفتن‌های تو مانند زهرا

وی کوثری، سبک قیامت کردن تو

 

ای نغمۀ صوت الحزینت مثل زینب

وی مجتبایی گونه قرآن خواندن تو

 

ای در دل مقتل اذان گو، ای مؤذن

وی تا ابد باقی شهادت گفتن تو

 

ای با دل سجاد همدم در مناجات

وی مثل عباسِ علی جنگیدن تو

 

ای مرد میدان عمل ای معدن علم

قربان با مولا ملازم بودن تو

 

تو آقتاب پنج نور عالمینی

پیغمبر اما ارباً اربای حسینی

 

تو انتخاب ناب دل‌های جوانی

مه پاره ای در قاب دل‌های جوانی

 

وقتی تفقد می‌کنی دور و برت را

مثل پدر ارباب دل‌های جوانی

 

شب زنده داران جوان در اقتدایت

در هر سحر مهتاب دل‌های جوانی

 

در بردباری شیوه‌ات مثل پیمبر

در بندگی محراب دل‌های جوانی

 

در هر کلامت خطبه‌ای ناب آرمیده

آقا خدایی باب دل‌های جوانی

 

یارای توصیف مقام عالی‌ات نیست

تو مایۀ اعجاب دل‌های جوانی

 

احمد تو را چون در شب دیرینه می‌دید

انگار خود را در دل آیینه می‌دید

 

صیادی و دل را به دامن آفریدند

خلاقی و گُل را به نامت آفریدند

 

گر چه جلوست با فقیران است اما

پیغمبران را هم غلامت آفریدند

 

طرح سؤالت طرح راه روشن ماست

ما را وفادار امامت آفریدند

 

خُلق عظیمت حکم حبل الله دارد

ما را مسلمان مرامت آفریدند

 

ما را نمک گیر جواب خویش کردی

از بس که محتاج سلامت آفریدند

 

گوش دل ما را، به خون حلق خشکت

آمادۀ درک پیامت آفریدند

 

آقا قسم بر ساحت قدس علمدار

مارا برای کربلای خود نگهدار

 

حاج محمود ژولیده

در ولادت حضرت علی اکبر(ع) 4935

ولادت حضرت علی اکبر (ع)

 

ایتدی حسینه حق عطا گلدی علی اکبری

ویرماقا عالمه صفا گلذی علی اکبری

 

ویردی او شاهه لم یزل میرهدا طاها گلی

جدّی علیّ مرتضی شاه ولا مولا گلی

ام الا ئمه  فاطمه مرضیه ی زهرا گلی

وجهی مثال هل اتی گلدی علیّ اکبری

 

زیبا دل آرا خلق اولوب مشهور عالمدور حسن

حسن و کمال هرایکی قارداشیدور زهرا سون

بو نوگلون گورسه یوزین فخرایلویرباغ و چمن

دلبرتاپوبدور مجتبی گلدی علیّ اکبری

 

خلاق عالم خلق ایدوب بی شبهه چون طاهادی نور

مولی امیرالمومنین کفوی اونون زهرادی نور

چونکه حسینیله حسن زیبا و پرسیمادی نور

آرتوب بو انواره جلا گلدی علیّ اکبری

 

گرچه یارالدوب یوسفی زیبا خدای لم یزل

زیبا لرین ایچره اولوب حسن مه کنعان مثل

اولموش ملاحتده ولی ختم رسل اوندان گوزل

شبه رسول مصطفی  گلدی علیّ اکبری

 

لبیز عشق حقیله اولدی ولا پیمانه سی

عاشق گلوب نوش ایلسین اولسون او می مستانه سی

شمع وفانین خلق اولوب بو گونکه گون پروانه سی

آفاقه آرتورسون ضیا گلدی علیّ اکبری

 

واقف اولانماز بیر نفرمستورسرّ داوره

کیم خلقتینده ال تاپاررمزو رموزاکبره

وارث جلالتده بلی وارثدی جدی حیدره

یارشهید کربلا گلدی علی اکبری

 

تشبیه ایتسم صورتین ماهه اونوندور اشتباه

اوزنورینی کسب ایلویر بو نوریدن خورشید و ماه

نور هدایتدورگلوب عاشق تاپا ظلمتده راه

عشاقه چاتسون ارتقا گلدی علی اکبری

 

اولدی بهاران شکرحق باشه چاتوب فصل خزان

گلزاره غنچه گل گلوب بلبل اولوبدورنغمه خوان

ایلرستایش خالقه دلشاد اولوبدورباغبان

آماله چاتدی برملا گلدی علی اکبری

 

کلب حسین ای(ناصرا)یازما مصیبت عیددور

آل رسوله تک بتک سویله بشارت عیددور

ایلرشه کرببلا بوگون عنایت عیددور

عرض ایله ای میرهدا گلدی علی اکبری

 

مرحوم ناصر تبریزی

منبع کانال گنجینه گذشتگان

در مدح حضرت علی اکبر (ع) 4842

در مدح حضرت علی اکبر (ع)

 

حُسنِ جهان آرای او ، برتر ز وصف است و بیان

امّا به مَدحش طبعِ من ، مجبول و مضطّر آمده

 

حُسنِ ازل سرمایه اش ، از هر چه برتر پایه اش

در زیرِ چتر و سایه اش ، خوبان سراسر آمده

 

بهرِ گَزند از چشمِ بد ، از چهرِ خویش تا ابد

بر چهره خال گُل رُخان ، اسپند و مِجمَر آمده

 

مویش ختن ، رویش چمن ، لعلِ لبش رشکِ یمن

وز سنبلِ تر بر سمن ، جعدش معنبّر آمده

 

شیرین لب و شیرین سخن ، از بس که شهدش در دهن

گوئی بداخشان و یمن ، خود کانِ شَکّر آمده

 

آن چشمِ فتّان کن نظر ، مژگانِ خونریزش نگر

کان تُرکِ غارتگر دگر ، با تیغ و خنجر آمده

 

از طالعِ بیدارِ من ، این طبعِ گوهر بارِ من

در وصفِ لعلِ یارِ من ، گنجی ز گوهر آمده

 

از وصفِ لعلش این دَمم ، باشد دمِ روح اللّهی

وز رفعتِ چشمش مرا ، گیتی مُسخّر آمده

 

معجز ز لعلش آورم ، وز چشمِ مستش ساحِرم

بنگر که سحر و معجزه ، با هم برابر آمده

 

اعجازِ شعرم را ببین ، او را مبین سحرِ مُبین

من خود چو موسی ، خامه ام ، مانند اژدر آمده

 

از حدّ فزون آمد سخن ، از بس ستودم خویشتن

این شورش و غوغای من ، از عشقِ دلبر آمده

 

آن دلبرِ طاها نسب ، وآن خسروِ یاسین نسب

ماهِ عجم ، مهرِ عرب ، از چهرِ انور آمده

 

آن در سپهرِ دلبری ، یکتا ، چو مهرِ خاوری

از بهرِ تعظیمش دوتا ، این چرخِ چنبر آمده

 

آن کو حسین مفتونِ او ، لیلا به جان مجنونِ او

او خود ذبیح ، این یک خلیل ، آن یک چو هاجر آمده

 

نازم خلیلِ کربلا ، سر حلقهء اهلِ بلا

کز وی خلیلِ آزری ، ایمن ز آذر آمده

 

لیلای دشتِ ماریه ، صد هاجر او را جاریه

کی هاجر اسمعیلِ او ، مانندِ اکبر آمده

 

برگو تو اسمعیل را ، باشد ذبیح الله چنین

کس خونِ جسمِ نازنین ، او را شناور آمده

 

شبیهِ نبیّ مصطفی ، شبلِ علی شیرِ خدا

از دودهء خیرالنّسا ، و از نسلِ شبّر آمده

 

مشتق نمود از نامِ خود ، ایزد چو نامِ نامی اش

الله اکبر وصفِ او ، ز الله اکبر آمده

 

چون جدِ نامی ، نامِ او ، آمد علی از نزدِ حق

مانند جدّش قدرِ او ، از هر که برتر آمده

 

در وصفِ خُلق و خوی او ، آیاتِ قرآن سر به سر

در مدحِ روی و موی او ، هر چار دفتر آمده

 

در علم و حلم و صولت ، او  همچون علیّ مرتضی

در خَلق و خُلق و گفتگو ، مانا پیمبر آمده

 

شد ذاتِ پاکِ مصطفی ، چون مظهرِ ذاتِ خدا

بی شُبهه شبهِ مصطفی از هر دو مظهر آمده

 

یک شَمّه از خلقِ خوشش ، هر هشت جنّت سر به سر

یک ذرّه از مهرِ رخش ، هر هفت اختر آمده

 

یک شاخه از سروِ قدش ، طوبی و نخلِ زندگی

یک رَشحه از لعلِ لبش ، تسنیم و کوثر آمده

 

آن لب که می بودی ازو ، تسنیم و کوثر رشحه ای

در کربلا از تشنگی ، مانند اخگر آمده

 

چون دید بابِ خویش را ، آن هول و آن تشویش را

آن قومِ کافر کیش را ، کز کینه ، کافر آمده

 

رخصت گرفت از بهرِ جنگ ، از بابِ خود بی درنگ

آمد به میدان چون نهنگ ، اما دلاور آمده...

 

در راهِ جانان شاهِ دین ، چون داده معشوقی چنین

در بزمِ عُشّاق از همین ، آن شه مصدر آمده

 

بگذر (وفائی) زین سخن ، از عشقِ خوبان دم مزن

کین راز بس باشد نهان ، وین سرّ مُسَتّر آمده.

 

عارفِ فرزانه مُلّا فتح الله شوشتری

متخلّص به  (وفائی شوشتری)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (ع) 4829

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (ع)

 

ئولومدن سختیدی عالَمده یار آیریلسا یاریندن

گوروم آیریلماسین عاشق همیشه اوز نگاریندن

 

گوروم فصلِ خزان گئتسین همیشه نوبهار اولسون

گوروم آیریلماسین بلبل چمنده گُل کناریندن

 

گوروم ظالم چراغی یانماسین بیر گونده عالمده

گوروم کام آلسین عارف کامیجه پروردگاریندن

 

محبّت اولماسا دنیا بویوک زنداندی انسانه

محبّت سیز جهان مِنهادی قدر و اعتباریندن

 

او کس کی دردِ عشقه اولمیوبدور مبتلا بولمز

نیه پروانه دونمز یانماسا شمعین شراریندن

 

نیه مجنون باشیندا شورِ لیلی چوللره دوشدی

مُطوّل بیر حکایت دور دلِ محزون و زاریندن

 

محبّت بیر یانار اودّی گرفتار اولمیان بولمز

بو سرّی آل خبر فرهاد و شیرینون تباریندن

 

جهانون بُت لرین سیندیردی محمودِ جهان گستر

اَیازین بنده سی اولدی ، خبر آل روزگاریندن

 

نه دوندی وامق عذرادن ، نه اولدی ویس رامیندن

مگر نه جذبه دور عاشقده بو طرفه نگاریندن

 

غرض بو سوزلری عرض ایلماقه واردی منظوریم

گویول مبهوتیدور بیر گوهرِ عشقین عیاریندن

 

هامی عاشقلرین جانی حسینون جانینه قربان

که تاریخِ محبّت ، زنده دی اعمالِ کاریندن

 

حسینی عارف و ما فی بولر عشقینده بی همتا

گیچوب آوازه سی عرشِ خدانون گوشواریندن

 

شبِ اَسراده گوردی اوّلین شخصیّتِ عالَم

حسین آدین یازیبلار عرشیده عرشین حصاریندن

 

او گوندن عشقی بیر اولسیدی ، آرتدی مین ایله اولدی

دئدی دینیم قالار زنده حسینون اقتداریندن

 

حسین آزاده لر آزاده سی ، جانبازِ جانبازان

گیچنده اکبریندن گیچدی گویا هر نه واریندن

 

نه اکبر؟ معنی اللهُ اکبر ، مظهرِ قدرت

کی واللّیل آیه سی تفسیر اولور گیسوی تاریندن

 

نه اکبر؟ هر تِلیندن مین دلِ لیلی وَش آویزان

نه اکبر؟ بیر گلستان گُل ، گل آکنده عذاریندن

 

نه اکبر؟ اعتدالِ قامتیندن سَرولر واله

نه اکبر مَستیدی نرگس هله چشمِ خماریندن

 

نه اکبر؟ هر گورن سویلر بو صورتده بشر اولماز

دیرسَن آهوی جاندور گلور جانان دیاریندن

 

اگر ائتسیدی منصوره تجلّی' حُسنِ مَستوری

اَناالحق کلمه سین اصلا دئمزدی پای داریندن

 

اگر چاهِ زنخدانین گورییدی یوسفِ مصری

قالاردی تا قیامت چاهیده چیخمازدی عاریندن

 

بلی بیله جواندان ال گوتورماخ امرِ مشکلدور

حسینه باخ کی گوزون یومدی باباسی یادگاریندن

 

گوروبدی ناز پروردی ایله مستِ محبّتدور

یاغور شوقِ شهادت چهره ی یوسف شکاریندن

 

دئدی عزم ائتموسن گیت ، دامِ زلفون آچما یول اوسته

مروّت سیزدی ال چکمز سرِ زلفون دچاریندن

 

بو خال و خطّ مطلوبون ، اوغول محبوبینه قربان

کی سر خطّ وئرمیشم حاشا چیخام خطّ و مداریندن

 

فراقینده فقط آللّهیدن صبر ایسته لیلایه

آنان یالقیزدی جان وئرسه سزادی اضطراریندن

 

ملامت ائتمرم ، لیلا هلاک اولسا بو محنتدن

نجه گورسون گئدور جانانی چشمِ اشکباریندن؟

 

حسینون نوکری (صرّاف) یازدی بو نچه بیتی

یوزه سالدی اوز عشقِ پاکینی قلبِ فکاریندن.

 

مرحوم صراف تبریزی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مدح حضرت ‌علی اکبر (ع) 4732

مدح حضرت ‌علی اکبر (ع)

 

باز، یاران! من گرفتار دلم

حل کنید، ای چاره‌سازان! مشکلم

 

من اسیر زلف یاری گشته‌ام

واله والانگاری گشته‌ام

 

گر من مجنون، چنین شیداستم

محو روی زاده‌ی لیلاستم

 

آن که لعلش، فیض‌بخش کوثر است

شبه پیغمبر، علیّ اکبر است

 

نیست در رتبت، کسی همتای او

زیور عرش است، خاک پای او

 

سرخ‌گل از رنگ رویش، آیتی

مشک‌تر از عطر مویش، نکهتی

 

لاله از رشک عذارش، داغ‌دار

سنبل از سودای زلفش، بی‌قرار

 

آیت «والشّمس»، وصف روی او

معنی «واللّیل»، رمز موی او

 

چهره‌ی او، رشک گل‌برگ طری

زهره، ماه طلعتش را مشتری

 

قامتش، چون سرو قد افراخته

بل ز رونق، سرو را انداخته

 

اوّلین قربانی از نسل خلیل

در منای عاشقی، اوّل‌قتیل

 

رفت نزد باب و از وی آب خواست

جام وحدت از گرامی‌باب خواست

 

دید اکبر را چو مشتاق لقا

تشنه‌کام چشمه‌ی آب بقا

 

گفت: ای آرام جان! بگْشا دهان

در زمان بگْذاشت در کامش، زبان

 

در دلش از غیب، فتح باب کرد

خضرش از آب بقا، سیراب کرد

 

بعد از آن در کام آن رشک پری

آن سلیمان‌فر نهاد انگشتری

 

مُهر، آن لب‌های گوهرپاش کرد

تا نیارد سرّ حق را فاش کرد

 

از لب شه آب وحدت نوش کرد

محو ساقی گشت و ترک هوش کرد

 

پس به دشمن خویش را مستانه زد

بال و پر در شعله چون پروانه زد

 

چون شراب از جام وحدت درکشید

تا حریم وصل جانان پر کشید

 

رونما شد از برای روی دوست

گشت جاویدان، مقیم کوی دوست.

 

جناب آقای محمود شاهرخی جذبه

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت علی اکبر (ع) 4717

در مدح حضرت علی اکبر (ع)

 

با حذف مقدمه

 

اندر بنفشه زارِ خَطَت ، ای ریاضِ حُسن

نیلوفری ندیده چو نیلوفر آفتاب

 

هر کس که دید بر رخت آن طرّهء پریش

گفتا فشانده بر رخ ، مشکِ تر آفتاب

 

یک شب مگر به گلشنِ حُسنِ تو بار یافت

کِاِمروز تافت همچو گلِ احمر آفتاب

 

از قامتِ تو گشت قیامت عیان به خلق

وز طلعتِ تو کرد به پا محشر آفتاب

 

تا مشتری به زهرهء روی تو شد قمر

سرمایه ماه آمد و سوداگر آفتاب

 

از اِقترانِ مشتری و زُهره قرنها

بگذشت و گشت ناظر هر منظر آفتاب

 

امروز دید مشتری و زُهره را قرین

در برجِ روی ماهِ علی اکبر آفتاب

 

سرمایهء جلال و جمال و کمال و جود

کآمد به حُسن ، حُسنِ وِرا چاکر آفتاب

 

تا بوسدش ز چرخِ چهارم سُمِ سمند

شد چون هلال چرخ صفت چنبر آفتاب

 

شبهِ نبی ، روانِ علی ، روحِ فاطمه

کز مِهرِ اوست صاحبِ زیر و فر آفتاب

 

مجنون کنِ هزار چو لیلی به یک نگاه

کِاَفکند پیشِ تیرِ نگاهش پر آفتاب

 

سِرّ حسین و آیتِ کبرای مرتضی'

در پیشِ خالِ هاشمیش قنبر آفتاب

 

بگشاید ار نقاب ز روی خدا نما

هر روزه ماه آید و مه یکسر آفتاب

 

ای خیمه گاهِ جاهِ تو را عرش سایبان

وی کشتیِ جلالِ تو را لنگر آفتاب

 

سیّاحِ سِیرِ فکر ، به هر جا قدم نهاد

هر صبحگاه تافت به هر کشور آفتاب؛

 

دیدت نهفته در دلِ هر ذرّه ای نهان

دیدت نشسته با همه خشک و تر آفتاب

 

از مصحفِ جمالِ تو مه خوانده والضّحی'

والشّمسِ صورتِ تو نمود ازبر آفتاب

 

تو جوهرِ جواهرِ عشقی ، به مُلکِ عقل

شد عارضِ وجودِ تو را جوهر آفتاب

 

از معدنِ سخای تو تابان دریست ماه

وز کانِ فیض و فضلِ تو یک گوهر آفتاب

 

هر پنج نوبه نوبتِ اقبالِ تو زند

اندر سپهر ماه و به بحر و بر آفتاب

 

در شهرِ حُسن ، کوسِ جهانگیری ار زنی

از خیلِ خطّ و خال کشد لشگر آفتاب

 

کردم شبیه روی تو را از شرف به شمس

صد توبه ، ترسم آن که کند باور آفتاب

 

ای تاج فرق حُسن ز خاکِ قدومِ توست

بر فرقِ فرقدان نهد ار افسر آفتاب

 

تابنده است پیشِ تو ، تا    بنده است ماه

تا داد دل به مِهرِ تو شد دلبر آفتاب

 

بنهاده بهرِ واعظِ حُسنِ تو در فَلک

از ساق و سقفِ عرشِ برین منبر آفتاب

 

در مُلکِ حُسن از لِمَنِ المُلک زن صَلا

تا تیره روی مَه شود و ابتر آفتاب

 

ای شاهِ شاهدانِ جهان ، ماهِ مَه رُخان

ای زینتِ جمالِ تو را زیور آفتاب

 

نی مادرِ تو خاک نشین است از غمت

اندر فلک نشسته به خاکستر آفتاب

 

از مشرقِ نفوس الی' مغربِ شموس

شمسُ الشرف ندیده مَهی را در آفتاب

 

جز آفتابِ چشمِ تو ای آفتاب رو

کس آفتاب ، دیده مگر اندر آفتاب؟

 

هر کس که آفتابِ رخِ انورِ تو دید

هرگز نمی نهد به جهان دل بر آفتاب

 

در حیرتم ز خالِ تو این طرفه حالتیست

هندوست این و یا به لبِ کوثر آفتاب؟

 

هندو شنیده ام که در آذر مکان کند

نشنیده ام نِشیند در آذر آفتاب

 

در صد هزار پرده بپوشی اگر جمال

باور نداردت به جز از داور آفتاب

 

تیرِ نگاهت از دلِ افلاک بگذرد

بندد به ره اگر سد اسکندر آفتاب

 

اذنِ جهاد خواستی آن دم که از حسین

مه تیره فام آمد و شد اَصفَر آفتاب

 

از بحر غیب شاه شهیدان سوی شهود

برگشت و دید آمدش اندر بر آفتاب

 

گفتم خزان کوکب اللهُ اکبر است

گو تا زند به چشمِ دو بین نشتر آفتاب

 

رخصت چو یافتی ز پدر تاختی برون

شه وار ، ماه ، مات شد و مضطر آفتاب

 

از حلقه های زلف زِره ساختی به بر

شد آسمان فرقِ تو را مَغفَر آفتاب

 

ناوک ز مژّه ساختی ، از ابروان کمان

از صولتت گریخت سوی خاور آفتاب

 

بستی چو ذوالفقار ، علی وار بر کمر

بهرِ عدویت آمد چون خنجر آفتاب

 

بهرام چرخ خنک فلک را لجام کرد

ماهت رکاب آمده و زینِ زر آفتاب

 

بر پشتِ زین نشستی و آوازِ آفرین

بشنید ز آسمان و زمین بی مر آفتاب

 

مَه اِن یَکاد خواند ز بهرِ گزندِ خصم

زد آب در رهِ تو به چشمِ تر آفتاب

 

ای ماهِ برجِ احمد و مِهرِ دلِ بتول

ای روشنت ز نورِ رخِ حیدر آفتاب

 

گر از مصیبتِ تو زنم حلقه را به در

ترسم زند ز چرخ و فلک بر در آفتاب

 

آری غمِ تو آتشی افروخت در فَلک

سوزد همیشه با دلِ غم پرور آفتاب

 

مِهرِ تو تافت در دلِ (رفعت) که از دلش

تابید مِهرِ اکبر و شد اصغر آفتاب.

 

مرحوم محمد صادق رفعت سمنانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت علی اکبر (ع) 4571

در مدح حضرت علی اکبر (ع)

 

ای که در حُسن و خِرَد، شُهره‌ٔ عالم بودی

«اَشبهُ ‌النّاس» به پیغمبر خاتم بودی

 

پیش حُسن تو دم از یوسف کنعان نزنم

که تو زیبا‌تر از او، در همه عالم بودی

 

ای علی ‌اکبر لیلا! که تو در رتبه و جاه

پسر خاتمی و مفخر آدم بودی

 

ای نبی روی و علی صولت و زهرا شوکت

گوهر حلقه‌ٔ انگشتر خاتم بودی

 

احمدی حُسن و حَسن خُلق و حسینی خصلت

صاحب این همه عنوان، تو مسلّم بودی

 

در همه مُلک عرب، شُهره به زیبایی و حُسن

در سماوات ادب، نیّر اعظم بودی

 

از همان خال سیاهی که به کنج لب توست

می‌توان گفت که تو ماه مُجسّم بودی

 

ماه شعبان ز جمال تو درخشان شد و تو

ماه تابندهٔ شب‌های محرّم بودی

 

بیش‌تر از شهدا، نام تو را می‌خوانند

که به میدان شهادت، تو مقدّم بودی

 

دل و دست تو نلرزید و نشد عزم تو سُست

در ره دین خدا، ثابت و محکم بودی

 

با لب تشنه شدی کشته چرا؟ ای که ز لب

تو شفا‌بخشِ دمِ عیسی مریم بودی

 

چه بگوید به مدیح تو، بیانِ «خسرو»؟

که تو شایسته‌تر از هر چه بگویم، بودی

 

سیّد محمّد خسرو نژاد متخلّص به خسرو

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت علی اکبر (ع) 4562

در مدح حضرت علی اکبر (ع)

 

آن ماهِ هاشمی که شبیهِ پیمبر است

شمعِ تجلّی رخِ او نور پروَر است

 

در آسمانِ مظهرِ حق ، شاهِ تشنه لب

خورشیدِ روی او ، چه فروزنده اختر است

 

آن نازنین غزال که شیران اسیرِ اوست

آهوی دشتِ کلبه ی زهرای اطهر است

 

در چشمِ حق پرست ، وجودش همه خداست

سر تا قدم تجلّی انوارِ داور است

 

گیسوی اوست رشته ی توحیدِ اولیا

خالِ رخش نگر که خلیلی در آتش است

 

قدش نهالِ سَروِ گلستانِ جنّت است

رویش بهشت و لعلِ لبش حوضِ کوثر است

 

از کینه ی سپهر و کمانداری فلک

در کربلا چو مرغی ، پیکان در او پَر است

 

پر میزند چو بسملِ در خون طپیده ای

آن طایری که بامِ حرم را کبوتر است

 

این طوبی' بهشت که از پا فتاده است

نخلِ ریاض و غنچه ی بستانِ حیدر است

 

چشمش به دستِ ساقی کوثر ز تشنگی

(چون گوش روزه دار بر الله و اکبر است)

 

در راهِ امتحان پیمبر شهید شد

آن اکبری که خاکِ رهش عرشِ اکبر است

 

(سرباز) در عزای علی اکبرِ حسین

جِبریل را ز خاکِ عزا خاک بر سر است.

 

سرباز ‌بروجردی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت علی اکبر (ع) 4555

در مدح حضرت علی اکبر (ع)

 

رخشنده روز و شب چو مه و مهر خاور است

از جان هر آنکه را که بدل مهر اکبر است

 

اکبر که هست زاده ی لیلای دلغمین

آرام جان حضرت زهرای اطهر است

 

ای جان عالمی بفدایش که گفته اند

مرآت حق نما و شبیه پیمبر است

 

زیبد که گویمش ز جلال و مقام و شان

فرمانروای بوذر و سلمان و قنبر است

 

کسب ضیاء شمس و قدر میکنند از او

چون پای تا بسر همه انوار داور است

 

پشت فلک مدام بی بوسه ی درش

چون حلقه های زلف شب آساش چنبر است

 

اندر سپهر شرع نبی گشته آفتاب

در برج دین حق مه و خورشید و اختر است

 

در کربلا ز خیمه به میدان چه شد روان

گفتی بسوی گله ی رو به غضنفر است

 

آن لحظه کوفیان همه گفتند کاین سوار

رزم آور و دلیر و شجاع همچو حیدر است

 

چون شد فدای دین بصف کین باذن باب

روز جزا به نزد خدا فخر مادر است

 

در آتش دل از چه نسوزیم ما ز جان

کز داغ مرگ اوست جهانی پر آذر است

 

ما را چو در طریق غمش پای همتست

در هر دو کون سایه اقبال بر سر است

 

دست طلب کسی که به دامان او زند

ایمن ز حادثات به صحرای محشر است

 

سجین بود به حشر مقام عدوی او

جای محب او به لب حوض کوثر است

 

با اشگ و آه ضامن محزون بروزگار

در آذر غمش به فغان چون سمندر است.

 

ضامن اصفهانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت علی اکبر (ع) 4467

در مدح حضرت علی اکبر (ع)

 

مردم دهند نسبتِ رویت بر آفتاب

اما ز بختِ خود نکند باور آفتاب

 

بر حُسنِ جاودانه ی عالَم فروزِ تو

باشد گواهِ روشن و روشن تر آفتاب

 

گر بهره ای ز بوسه ی خاکِ درت نداشت

هرگز نبود این همه روشنگر آفتاب

 

عقلم حدیثِ حُسن تو اینسان کند که هست

در آسمانِ عشق ، علی اکبر آفتاب

 

قلبِ جهان حسین و تویی نورِ چشم او

آری به عالَم است ضیا گستر آفتاب

 

در ذاتِ تو صفاتِ نبی منعکس شده است

گیری چنانکه آینه ای را در آفتاب

 

از چهار سو به مرقدِ شش گوشه اش سلام

می گوید از افق چو بر آرد سر آفتاب

 

ماهی در آسمانِ کمال و شرف ولی

ماهی که نور می رسد از او بر آفتاب

 

بر جانِ ما ز مِهرِ تو بخشید روشنی

در جانِ خود ز داغ تو زد اخگر آفتاب

 

آتش به جان برآید و خونین ، کند غروب

هر صبح و شب ز داغِ تو پا تا سر آفتاب

 

گرید ز بس به خلوتِ شبها ز ماتمت

دامانِ چرخ پُر کند از اختر آفتاب

 

در مکتبِ زمانه کند با شتاب چرخ

تفسیرِ سرخِ عشقِ تو را ازبَر آفتاب

 

سر زد چو از حجابِ حرم ماهِ عارضت

گفتی که آفتاب برآمد در آفتاب

 

وقتِ وداع چونکه حسینت به بر گرفت

دیدند ماه را کشد اندر بر آفتاب

 

جانِ تو را شرارِ عطش سوخت بس که زد

گلبوسه های داغ بر آن پیکر آفتاب

 

از حسرتی که جسمِ تو در خاک و خون فتاد

در آسمان نشسته به خاکستر آفتاب

 

در این زمان ز نهضتِ خونین ما کند

تکرارِ کربلای تو را باور آفتاب

 

شب را گذار و شب زدگان را امید نیست

در کشوری که هست در آن رهبر آفتاب

 

با این ردیف چون که «مؤید» تو را ستود

زد بوسه اش به خامه و بر دفتر آفتاب.

 

سید رضا موید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 4456

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

آفتابی کز تجلی بی قرینش یافتم

در فلک می جستم، اما در زمینش یافتم

 

ماه من تا پرده از رخسار نورانی گشود

مهر را شرمنده نور جبینش یافتم

 

خرمن گیسو پریشان کرد و من عشاق را

چنگها بر تار زلف عنبرینش یافتم

 

کیست؟ این محبوب دل، آرام جان، روح روان

که آفرینش را به ذکر آفرینش یافتم

 

این محمد صورت و سیرت، علی اکبر است

آنکه حق را در جمال نازنینش یافتم

 

جان پیغمبر حسین و او بود جان حسین

در دل دریای دین، در ثمینش یافتم

 

زاده لیلا و مجنونش دل هر عاقلی است

وارث طاها، سلیل یا و سینش یافتم

 

گر چه نامش در شمار چارده معصوم نیست

لیک در انگشتر عصمت، نگینش یافتم

 

در وجاهت در بلاغت، در ملاحت، در کمال

یادگار رحمه للعالمینش یافتم

 

در شجاعت چون علی و در سخاوت چون حسن

در عبادت همچو زین العابدینش یافتم

 

هاشمی و در جلالت بی نظیرش دیده ام

فاطمی و با امامت هم نشینش یافتم

 

گر نبود او را شهادت، بد امامت را سزا

کز ولایت چون امیرالمومنینش یافتم

 

چون ادب پرورده دامان علم و حکمت است

با علوم اولین و آخرینش یافتم

 

کیست موسی؟ در حضورش ینده خدمتگزار

کیست عیسی؟ اندر اینجا خوشه چینش یافتم

 

می ستاید دشمنش بر همت و آزادگی

همت او را ز عزم آهنینش یافتم

 

از نبرد کربلایش با چنان استادگی

دست و شمشیر علی در آستینش یافتم

 

در مسیر کربلا، کز لانبالی گل فشاند

پای تا سر عشق و سر تا پا یقینش یافتم

 

از اذانش صبح عاشورا برای اهل بیت

موج تسکین در صدای دلنشینش یافتم

 

تا زبان بنهاد مولا، در دهان اکبرش

با چنان لب تشنگی، ماء معینش یافتم

 

هم پدر شد تازه جانش، هم پسر جان یافت باز

هر یکی را مظهر جان آفرینش یافتم

 

شد روان بر رزم و با او شد روان روح حسین

این حقیقت در وداع آخرینش یافتم

 

من که سر تا پا گناهم، دست حاجت می برم

در حضورش، چون شفیع المذنبینش یافتم

 

درگهش بوسم که خاکش توتیای دیده هاست

دامنش گیرم که من حبل المتینش یافتم

 

من کجا و مدح آن مولا که در توصیف او

اینهمه گفتم، ولی بهتر از اینش یافتم

 

ای (موید) عزت و آزادگی و اخلاص را

از رسول الله و آل طاهرینش یافتم

 

سید رضا موید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (ع) 4454

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (ع)

 

گل لیلا به جمالت صلوات

به جبین و خط و خالت صلوات

 

تو همان کتاب حسن احمدی

تو همان وجه خدای سرمدی

تو همان آینۀ محمدی

به جمال بی مثالت صلوات

گل لیلا به جمالت صلوات

به جبین و خط و خالت صلوات

 

ای ولیّ حق و فرزند ولی

جدّه ات فاطمه، جدّ تو علی

چهره ات آینۀ لم یزلی

به چنین قدر و جلالت صلوات

گل لیلا به جمالت صلوات

به جبین و خط و خالت صلوات

 

شب میلاد تو دل نور گرفت

ملک از شوق و شعف شور گرفت

لب خندان، دل مسرور گرفت

به سرور و شور و حالت صلوات

گل لیلا به جمالت صلوات

به جبین و خط و خالت صلوات

 

ای رخت شمع ره هاشمیان

آفتاب سپه هاشمیان

گفت عباس مه هاشمیان

به دو ابروی هلالت صلوات

گل لیلا به جمالت صلوات

به جبین و خط و خالت صلوات

 

ای همه عشق من و تاب و تبم

ای ثنایت سخن روز و شبم

گل لبخند وصالت به لبم

به گلستان وصالت صلوات

گل لیلا به جمالت صلوات

به جبین و خط و خالت صلوات

 

ای رخت آینۀ مصطفوی

در تن پاک تو روح علوی

صفت و خلق و خصالت نبوی

به تو و خلق و خصالت صلوات

گل لیلا به جمالت صلوات

به جبین و خط و خالت صلوات

 

به جمال تو قمر مبهوت است

به دعای تو سحر مبهوت است

به کمال تو پدر مبهوت است

به تو و اوج کمالت صلوات

گل لیلا به جمالت صلوات

به جبین و خط و خالت صلوات

در مدح حضرت علی اکبر (ع) 4452

در مدح حضرت علی اکبر (ع)

 

این خبر از ابن‌اثیر و مفید

وز دگر اعلام به دفتر رسید

 

چون همه اصحاب وفادار شاه

روی نهفتند چو خورشید و ماه

 

جمله فتادند به میدان عشق

بر قدم شاه شهیدان عشق

 

نوبت شیران بنی‌هاشمی

آمد از این چرخ شتابان همی

 

برد سبق از همه آزادگان

اختر عشق اکبرِ شهزادگان

 

شیرِ علی، اکبرِ خورشید چهر

محو تماشای رخش ماه و مهر

 

با سر پر شور و دل پر صفا

آن مَثَل جان و تن مصطفی

 

آن به مَثَل احمد و حیدر به نام

زهره و مه پیش جمالش غلام

 

مطلع خورشیدِ وفا روی او

کعبۀ ارباب صفا کوی او

 

مهر و مه از پرتو رویش خجل

پیش قدش سروِ جَنان پا به گل

 

آینۀ طلعت حسن قدیم

مُظهِر حق، مَظهَر خلق عظیم

 

نزد پدر با ادب اقبال کرد

روی بر آن درگه اجلال کرد

 

ناله‌کنان با پدر تاجدار

گفت که دلتنگم از این روزگار

 

رخصتی ای شه که دل بی‌شکیب

سوخت در آتش ز فراق حبیب

 

در دلم از شعلۀ شوق نگار

نیست دگر طاقت و صبر و قرار

 

گشت جهان بر منِ مشتاق تنگ

لطف بود گر بدهی اذن جنگ

 

تا به ره عشق شتابم همی

زاد ره وصل بیابم همی

 

جان به فدای تو شه جان کنم

عزم ره کعبۀ جانان کنم

 

پیرهن یوسف حسنش به بر

بر رخ او دیدۀ شوق پدر

 

جوشن و خود و زره مصطفی

بر تنش آراست شهید وفا...

 

مهدی الهی قمشه ای در سال 1280هـ.ش

 در قمشه چشم به جهان گشود.

از علما و عرفای روزگار خود بود که شعر هم می‌گفت.

دیوان اشعار او با نام شکوفه‌های عرفان

 به چاپ رسیده است که شامل فصل‌هایی

به نام نغمۀ الهی، نغمۀ حسینی و نغمۀ عشاق می‌باشد.

مشهورترین آثار او ترجمۀ قرآن کریم،

صحیفۀ سجادیه و مفاتیح الجنان است.

الهی قمشه‌ای در اردیبهشت 1352 هـ.ش

چشم از جهان فرو بست و پیکرش از تهران به قم انتقال یافت

 و در وادی السلام به خاک سپرده شد.

 دقت نقل و وفاداری به تاریخ در این شعر او مشهود است.

 

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 4447

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

اکبریم کیم عشقوه دل وئرمسه مغبون اولار

آفتاب عالم آرا حسنووه مفتون اولار

 

یوسف کنعان گوزی دوشسه او سرو قامته

تاج وتخت مصری بوشلار واله ومجنون اولار

 

گوزلرون رزق وجاهت پایلاسا سائل لره

بیر تماشا آل وئرینده مین گدا قارون اولار

 

کعبه ده بیر قطره تَر دامسا جبینوندن یره

زمزمون آب زلالی جوشلانار جیحون اولار

 

جلوه بازارینده بیر گون سرمه ساتسا کیپریگون

حور زیبا چهره لر حُسنین سنه مرهون اولار

 

عشقوون اعجازی باخ گور هانسی پیغمبرده وار

بیر ئوپوش تپراقووه کیم ورسا افلاطون اولار

 

کائناته حسنوون صد درصدین گورسدسه لر

خلقت ئوز گویچک لیگین تنها سنه مدیون اولار

 

 سیفی اردبیلی

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (ع) 4444

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

نشسته ام بسرایم از آن مَلَک منظر

کسی که گشته به سلطان عشق هم،دلبر

 

اسیر زلف بلندش هزار چون لیلا

خُمار چشم سیاهش خُم و می و ساغر

 

حسین،بس که دلش تنگِ روی احمد بود

خدا دوباره به او داده است پیغمبر

 

به صورت نبویّ و به صولت علوی

وَ اِن یَکاد بخوانید،بهر دفع نظر

 

به وقت رزم،همین شد سبب که میگفتند

کسی که آمده پیغمبر است یا حیدر؟!

 

کمند گیسوی خود را اگر رها بکند

جهان اسیر شود، فارغ از سلاح دگر

 

همین کمان دو ابرو و تیر مژگانش

کفایت است برای نبردِ یک لشگر

 

قتیل اول این تیر و این کمان،لیلاست

که گشته است چو مجنون به روی ماه پسر

 

شب ولادت او گشته عرش میخندد

عطا نموده خدا بر حسین خود اکبر

 

 بهنام فرشی

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 4440

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

ساقی بیا كه مشكلم آسان نمی‌ شود

جامی بریز باده كه پنهان نمی‌شود

 

طوفانی‌ام ، رسیده‌ام از خُم سبو كشم

با این یكی دو جام كه طوفان نمی‌شود

 

ما را خدا برایِ حسین آفریده است

این بندگی حواله‌ی سلطان نمی‌شود

 

ما از ازل خراب سبوییم و غیرِ ما

مستی حریفِ این مِیِ جوشان نمی‌شود

 

ما عاشقیم ، عاشقِ ارباب زاده‌ایم

این عاشقی نصیبِ سلیمان نمی‌شود

 

ساقی بیا و این دل دلداده را ببین

جامی بریز و حضرتِ شَه زاده را ببین

 

بالا بلند ! سایه‌ی طوبی کجا و تو!

ای آبشار ! پهنه‌ی دریا کجا و تو!

 

با یک نگاه زنده کُنی کائنات را

تا سر دهند شورِ مسیحا کجا و تو‍!

 

وقتی قدم به خاک نهادی بهشت گفت :

ای قبله‌ی عیان شده ! دنیا کجا و تو!

 

سیلاب می‌کند نظرت رشته کوه را

ثابت کند که معجزِ موسی کجا و تو!

 

چون تو به اوج ، جاذبه پیدا نمی‌شود

هر یوسفی که یوسفِ لیلا نمی‌شود

 

از راه آمدی كه زِ دل دلبری كُنی

ما سر فدا كنیم و تو هم سروری كُنی

 

نامت بلند باد! كه این جا دلی نماند 

زلفت دراز باد! كه غارت گری کُنی

 

ای از همه شبیه ترین بر رسولِ عشق

باید به آلِ فاطمه پیغمبری کُنی

 

ای دومین علی علیِ اولِ حسین

باید از این به بعد علی پروری کُنی

 

ای جلوه‌ات شبیه ابالفضل بی بدیل

باید میانِ معركه‌ها حیدری کُنی

 

پیغمبرِ دوباره‌ی ایل و تبار عشق!

ای صاحبِ همیشگیِ ذوالفقار عشق!

 

وقتی میان معركه تكبیر می‌كِشی

یك دشت را به پنجه‌ی تسخیر می‌كشی

 

چشم تو كافی است برایِ تمام خلق

وای از دَمی كه قبضه‌ی شمشیر می‌كشی

 

زَهره كه هیچ ، هر رجزت سینه می‌درد

وقتی كه نعره‌های نفس گیر می‌كشی

 

عقاب‌های آسمان همه مبهوتِ مركبت

میتازی و زبانه به زنجیر می‌كشی

 

ای سبط مرتضی تو علی را به كارزار

با ضربه‌های خویش به تصویر می‌كشی

 

زیبا ترین تجسمِ خونِ خدا تویی

سر تا به پا تمامیِ كرب و بلا تویی

 

راهِ خدا به سمت تو و آسمان توست

حتی حسین چشم به راهِ اذان توست

 

همسایه‌ی همیشه‌ی معراجِ اهل بیت

جای پیامبران همه در آستان توست

 

شیواترین مُكبّر محرابِ مرتضی 

نهج‌البلاغه تا به ابد خطبه خوان توست

 

اَبرو كمانِ حضرتِ ارباب تا ابد

خورشید كوچه گرد به طاقِ كمانِ توست

 

باب الحوائجیِ تو مثلِ عموی توست

عباس مست جاذبه‌ی بی امان توست

 

بندِ دل حسینی و آرام زینبی

تو روضه‌ی نگفته‌ی هر شام زینبی

 

حسن لطفی

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 4439

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

یک جهان عشق و دل و نام علیِ اکبر

یک جهان حُبُ من و جام علیِ اکبر 

 

از ازل تا به ابد جمله ی ذرات وجود

عاشق روی دل آرام علیِ اکبر 

 

اهل عرش و فلک و عالم قدس و ملکوت

همه روزی خورِ اِکرام علیِ اکبر 

 

رزق و روزی خدا واسطه اش چیست به جز 

صله و بخشش و اِنعام علیِ اکبر

 

همه جا از کرمت خوان تو گسترده شده

تا ابد سفره ی احسان تو گسترده شده

 

برده دل از همه ی مُلک بقا پیغمبر

جلوه کرده ز خدا در همه جا پیغمبر

 

اشبه الناس به پیغمبر اعظم بودی

مو نمی زد عَلیا روی تو با پیغمبر 

 

گر نشینی به برش ، هست به حیرت جبریل

که دهد وحی خدا را به تو یا پیغمبر 

 

تاکه شدی عازم میدان همه با هم گفتند 

وای ظاهر شده در کرببلا پیغمبر

 

تا که دلتنگ تماشای پیمبر می شد 

باز چشمان حسین ، زائر اکبر می شد

 

دیدنت همچو تماشا و ملاقات علی 

می رسد از لب تو صوت مناجات علی

 

خُلق و خویت نبوی ، جام و سبویت علوی

روی زیبای تو آیینه و مرآت علی

 

ذوالفقار نگهت زَهره بَرَد از دشمن

هیبت حیدری ات نغمه ی هیهات علی

 

سفره ی بخشش و احسان تو بر جمله ی خلق

بود یادآور اکرام و کرامات علی

 

آرزو کرد جنان تا که ببیند رویت 

گره خورده دل عالم به سرِ گیسویت

 

بی شمارند که از عشق تو دیوانه شدند

فارغ از جام و می و ساغر و پیمانه شدند

 

درِ خانه منشین راه همه بسته شده

بس که مردم به گل روی تو پروانه شدند

 

صد هزاران همه چون حاتم طایی آیند

جملگی طالب یک لطف کریمانه شدند

 

دلبرانی که دل از اهل دو عالم بردند

جان فدای تو نمودند که جانانه شدند

 

کاش می شد به سرِ کوی تو مهمان گردیم 

جان سپاریم و فدایی تو جانان گردیم

 

می رود قلب حسین پای به پای دل تو 

همچنین قلب حسین ، قبله نمای دل تو

 

کودکی بودی میلَت که به انگور افتاد

خوشه ای دست پدر بود برای دل تو 

 

تا که در کرببلا عازم پیکار شدی 

ناله ی اهل حرم شد به نوای دل تو

 

خیمه ای آه ز پشت سر تو محزون است

جان بگیرد ز همه زمزمه های دل تو

 

تا ابد ذکر تو را بر سر لب می گیرم

آخر از داغ و غم و غصه ی تو می میرم

 

محمد مبشری

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 4437

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

حیدری تو یا حسینی یا که نه پیغمبری

مرتضایی مصطفایی یا که نوری دیگری

 

جلوه ی عباس داری از همه دل می بری

بر قد و بالای تو الله اکبر ؛ اکبری

 

نور زهرا در نگاه مهربانت منجلی ست

جشن میلاد علی بن حسین بن علی ست

 

مست گشتم با نوای دلنشین یا علی

غصه و غم را زدودی تو ز سینه یاعلی

 

با تو هستم فارغ از هرگونه کینه یاعلی

اشبه النّاسی به آقای مدینه یاعلی

 

خُلق و خویی که تو داری روشنای هر شبی ست

خَلقاً و خُلقاً وَ حتی منطقاً مثل نبی ست

 

این دل دیوانه ام مست کلامت می شود

این سر شوریده ام مات مقامت می شود

 

هر که بی تو سر کند قطعا ملامت می شود

عاشق دلخسته مشتاق سلامت می شود

 

تا سلامت می کنم پاسخ نشانم می دهی

مطمئن هستم که روزی رخ نشانم می دهی

 

زندگی سامان بگیرد در نهایت با شما

التماسی بی جوابم پس کرامت با شما

 

اشتیاقش با من و اذن زیارت با شما

چون روا می گردد امشب هر چه حاجت با شما

 

حضرت بخشنده ای مثل عموجانِ خودت

زنده کردی مرده را با لطف چشمانِ خودت

 

نام تو می آید و در هر نفس تب می کنم

روز خود را در هوای عشق تو شب می کنم

 

ذکر زیبای تو را ختم مجرّب می کنم

اقتدا بر تو یل سالار زینب می کنم

 

نور حق؛ ای مرز بین کفر و ایمانِ جهان

یاعلی ای اسوه ی نیک جوانانِ جهان

 

آینه در آینه تکثیر هر احساس؛ تو

در نماز عاشقی تکبیر با اخلاص ؛ تو

 

نوح تو یعقوب تو داوود تو الیاس تو

دانش آموز کلاس غیرت عباس ؛ تو

 

در شب ظلمتکده مهتاب ما هستی علی

قوّت قلب حسین ؛ ارباب ما هستی علی

 

علت سرمستی تبدار هر چه خوشه ای

راز و رمز روشن امضای هر چه پوشه ای

 

بینوایان را همیشه بانی رهتوشه ای

صاحب پایین پای مرقد شش گوشه ای

 

ما اسیر کربلاییم و هواخواه نجف

کربلایی می شویم اینبار از راه نجف

 

کشته مارا ماجرای تلخ تنها بودنت

پیش چشمان حرم وقت مهیّا بودنت

 

خسته و لب تشنه روی خاک صحرا بودنت

می کشد مارا عزای ارباً اربا بودنت

 

ای عصای پیری بابا زمین خوردی چرا

رفتی و با رفتنت صبر مرا بردی چرا

 

آه بابا را ببین با قامتی خم آمده

در کنار پیکری پامال و درهم آمده

 

چشم وا کن تا ببینی عمه ات هم آمده

بسکه پاشیده شدی حتی عبا کم آمده

 

جعفر و عبدالله و قاسم بیایید از حرم

ای جوانان بنی هاشم بیایید از حرم

 

قاتل تو پیش چشم خنجرش را تیز کرد

با شکیبایی تنت را ریزِ ریزِ ریز کرد

 

به دوچشمان تر من خنده هایی نیز کرد

غارت جسم تو را به دیگری تفویض کرد

 

هر کجا را دیده ام زخم تنت را دیده ام

روی خاک کربلا پاشیدنت را دیده ام

 

 اسماعیل شبرنگ

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 4435

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

بر خیزو ایا ساقی! از باده ی گلاب

بزمِ گل مهیّا کن از ِمیٌِ نابِ ناب

 

شهزاده علی اکبر فرزندِ بوتراب

سیمای درخشانش چون ماه و آفتاب

 

نیروی یدالهی از نورِ داور است

درصورت و در سیرت شبهِ پیمبر است

 

آن لاله ی طاها است و میوه ی حسین

گل نشسته دامانِ اربابِ عالَمین

 

شهزاده علی اکبر آن قامتِ سرور

عالمی شده محوِ رویِ شهابِ نور

 

گل نغمه بزن بلبل آوازِ ترانه کن

در مدحِ علی اکبر گل نغمه چکامه کن

 

مَه و مشتری بر گردش هاله می زنند

حوریان به شوقِ رویش باله می زنند

 

سیمای مَهش رنگِ لاله مُلوّن است

صُولتش به مثلِ جدٌش محَسًن است

 

گلواژه ی ایمان است و عَبهرِ زمان

جلوه ی پیمبر شد از چهره اش عیان

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 4434

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

نه گوزلدور بو سخن زینت دفتر یازیلا

شرح حال رخ زیبای پیمبر یازیلا

یا که زیبایی روی علی اکبر یازیلا

اوگوزل صورتینون نوری پیمبر مثلی

شبه طاهادی دییرسن که او فرزند علی

 

یوزی اون دورت گیجه لیک آی مثل آیۀ نور

ایله بیل نوردوشوب جلوه لنوب سینۀ طور

هرباخان صورتینه آیۀ بسم الله اوخور

سورادان باشلار الفدن دییر الله اکبر

بارالها گوره سن زنده اولوب پیغمبر

 

عالم هستی یَه گلمز بو ملاحتده بشر

گل یوزی قدرت اللّهی بیزه واضح ایدر

ایله فکر ایله دوشوب بیر یره شمسیله قمر

عالمه نور سالور گول یوزونون شعشعه سی

ایله بیل ختم پیمبردی پیمبر نوه سی

 

قاشی مانند کماندور ایله بیل کیپریگی اوخ

جز پیمبر ایکی دنیاده برابر اونا یوخ

ایکی دنیایه برابر یارانوب بلکه ده چوخ

حوریان مات قالوب تیکموش اونون گوز گوزونه

جان باغشلاردی دانشسیدی هامی بیر سوزونه

 

لبلری لعلیدی دیشلر صدف و غنچه دهان

کاکلی باشدا اوتورموش ایله بیل تاج کیان

مه جبینوندن اولوب نورخداوند عیان

هر باخان صورتینه گوزلرینی بیع سالوری

ایله سیماسی گوزلدور هامودان جان آلوری

 

بوغده ای رنگی یوزونده ایله بیل سنبولودی

ندی داود بو اونداندا گوزل بلبلودی

گلده یوخدور بو لیاقت دیمورم بیر گلودی

میوۀ جنت هارا فکر ایله گور اکبر هارا

یوسف مصری هارا اشبه پیغمبر هارا

 

یوسفون دوزدی که حسنون هامی دنیا بگنوب

یوزونه عاشق اولوب دوزدی ذلیخا بگنوب

اکبرون گل یوزونی حضرت زهرا بگنوب

بو پسندیدۀ عالمدی گل فاطمه دی

نچه یوسف کیمیلر محضرینه خادمه دی

 

اسماعیل پریزاد کلوانق

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 4432

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

فلک یک آسمان خورشید و ماه و اختر آورده

ملک ساغر به بزم عاشقان از کوثر آورده

به مکّه آمنه بار دگر پیغمبر آورده

و یا بنت اسد از جوف کعبه حیدر آورده

و یا امّ البنین ماه محمّد منظر آورده

عروس فاطمه لیلا علیّ اکبر آورده

 

جمال بی مثال حیّ سرمد زاده ای لیلا

خدا را بهترین عبد مؤیّد زاده ای لیلا

پسر زادی و یا روح مجرّد زاده ای لیلا

به خُلق و خوی و منطق هر سه احمد زاده ای لیلا

محمّد را محمّد را محمّد زاده ای لیلا

قیامت قامتی زادی که با خود محشر آورده

 

الا ای رهروان حقّ چراغ راه پیدا شد

جوانان جهان را رهبری آگاه پیدا شد

بشارت اهل دل را ملک دل را شاه پیدا شد

به روی شانۀ شمس ولایت ماه پیدا شد

ولیّ الله، فرزند ولیّ الله پیدا شد

زهی مامی که فرزند ولایت گستر آورده

 

جمال بی مثال حضرت ربّ جلیل است این

حسین و حیدر و زهرا و احمد را سلیل است این

رخش جّنت، لبش کوثر، دهانش سلسبیل است این

کلیم است این، مسیح است این،

ذبیح است این، خلیل است این

ز آل الله در دشت بلا اوّل قتیل است این

برای هدیه در راه خدا دست و سر آورده

 

سزد جبریل از کوثر وضو گیرد زبان شوید

مگر از غنچه ی لبهاش گل در وصف او روید

ملک در مصحف رخسار او روی خدا جوید

بشر عطر محمّد را ز باغ خُلق او بوید

نه تنها یوسف زهرا، که دشمن مدح او گوید

به حیرت خصم را هم این خدایی منظر آورده

 

سلام انبیا بر غیرت و اخلاص و ایمانش

درود جان و تن تا صبح محشر بر تن و جانش

چه قابل جان من همه عالم به قربانش

حسین ابن علی بگرفته و بوسد چو قرآنش

سزد تفسیر گردد سوره ی والشّمس در شانش

مگو، کز مهر گردون هم رخی زیباتر آورده

 

رخش جنّت، قدش طوبی، دلش کعبه، لبش زمزم

پیامش روح قرآن و کلامش آیت محکم

به تار طرّه اش بسته حیات عالم و آدم

نه تنها بیت ثارالله جهان از او شده خرّم

ملایک در سما بگرفته اند این ذکر را با هم

که لیلا بر حسین ابن علی پیغمبر آورده

 

سلام الله بر لیلا و این پاکیزه فرزندش

به بازوی ولی الّلهی وجه خداوندش

ملایک دستبوس و انس و جان تا حشر پابندش

شرافت آستانبوس و شهادت آبرومندش

حسین و مجتبی و زینب و عبّاس بوسندش

سپهر حسن را این پاک مادر محور آورده

 

نبّوت بر جمال کبریایی منظرش نازد

امامت بر دم گرم شهادت پرورش نازد

بزرگی سر فرود آورده بر خاک درش نازد

شفاعت بر کرامت های روز محشرش نازد

شهادت بر همه گلزخمهای پیکرش نازد

شجاعت بر دو بازویش سلام از حیدر آورده

 

جوانان جهان آیینه دار خطّ و آیینش

ندیده تا شهادت جز خدا چشم خدا بینش

به وقت حمله دشمن هم گشاید لب به تحسینش

عجب نبود اگر خون بگذرد از عرشه ی زینش

عطش گلبوسه ها بگرفته از لبهای شیرینش

اگر چه بر پدر دریایی از چشم تر آورده

 

زمین رزمگاه معرکه بدر و پیمبر او

قتال پهندشت کربلا صفّین و حیدر او

به رزم صحنه ی عاشور ثارالله دیگر او

زعیم و اسوه ی رزمندگان تا صبح محشر او

ز آل الله روز جان فشانی پیشروتر او

به حق ایمانی از کوه گران محکمتر آورده

 

سلام ای آفتاب سرخ عاشورا علی اکبر

درود ای آرزوی یوسف زهرا علی اکبر

گل باغ جنان در دامن صحرا علی اکبر

تویی در بزم جان ماه جهان آرا علی اکبر

کرامت کن برات کربلا ما را علی اکبر

که داغ کربلایت ناله از دلها برآورده

 

تو قرآنی تو فرقانی تو یاسینی تو طاهایی

تو در کوی ذبیح الله اعظم ذبح عظمایی

تو اوّل کشته در دشت بلا از آل زهرایی

تو از صبح ولادت تا شهادت عشق بابایی

تو در دشت بلا همچون شجر در طور سینایی

که نخل «میثم» از باغ کمالاتت بر آورده

 

حاج غلامرضا سازگار

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 4431

در مدح و میلاد  حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

جهانِ خلقته گوهردی اکبر

پیمبر نسلینه زیوردی اکبر

 

حسین تک دلبره دلبردی اکبر

علی ابن الحسین اکبردی اکبر

 

یازیم بیر شمّه شأنین عاشقانه

قلم مدح اِتمَگه تاپدی بهانه

 

عزیز فاطمه زینت جهانه

پیمبردن اودور کامل نشانه

 

ولایت درسینه شهزاده ازبر

علی ابن الحسین اکبردی اکبر

 

نجه اکبر جمالی مصطفادی

نجه اکبر کلامی مرتضادی

 

نجه اکبر ادبده کیمیادی

اوجا قامت گوزلدی باصفادی

 

شجاعتده آقام عباسه بنزر

علی ابن الحسین اکبردی اکبر

 

نجه اکبر اوزی دریای منسب

اونون شأنینده تاریخی بو مطلب

 

نظیری یوخ ادبده چوخ مؤدب

اونون درسین وئروب غیرتلی زینب

 

دوشوبدور دللره الله اکبر

علی ابن الحسین اکبردی اکبر

 

کیم ایندی عشقینه دنیاده مستی

یقین مست مِی جام الستی

 

مبادا سن ائدن اکبر پرستی

حَقی ناشاد ائدن دنیاده پستی

 

جمالی دلربا سمیاسی انور

علی ابن الحسین اکبردی اکبر

 

اگر چه یوسفی زیبا تانوللار

گوزلیقدا اونی حورا تانوللار

 

عزیز مصریدی باجا تانوللار

نظیری یوخدی بی همتا تانوللار

 

اولار بیلموله یوسفده مکرر

علی ابن الحسین اکبردی اکبر

 

دوز عاشق عشقینی دنیایه ساتماز

اولار مست ولا باشیندن آتماز

 

باشین ابرو کمان قاشیله قاتماز

گوزلیقدا بونا یوسفده چاتماز

 

کَسَر بارماقلارین یوسف وئرر سر

علی ابن الحسین اکبردی اکبر

 

گورک قربان کَسَن نازلی بالایه

دئین احسن خانم لیلا آنایه

 

بودور ضرب و مثل کیم اولسا پایه

چِکَر غیرتلی اوغلانلار آتایه

 

جهاندا ثبت اولوب شِبه پیمبر

علی ابن الحسین اکبردی اکبر

 

جمالِ احمدی مه طلعتیندن

شاخاردی گون کیمی گُل صورتیندن

 

دوشنده سوز گوزللق صحبتیندن

دوشردی گُلسِتانلار قیمتیندن

 

بو بیته مدرکیم ابیات دیگر

علی ابن الحسین اکبردی اکبر

 

حسین هردم که حالی مضطریدی

علی اکبر اونا پیغمبریدی

 

بو سوزدن ساده گئچمه منبریدی

شهادت وقتیده اکبر سریدی

 

ازل بحر بلاده همچو حیدر

علی ابن الحسین اکبردی اکبر

 

صف مژگانه شبنم گوز یاش اولدی

اونا سجاد و اصغر قارداش اولدی

 

علمداریله قاسم، یولداش اولدی

ادبده هامّودان اکبر باش اولدی

 

بو سوز تاریخیده مکتوب دفتر

علی ابن الحسین اکبردی اکبر

 

او گون که کربلاده جنگ اولوبدی

حسینه دارِ دنیا تنگ اولوبدی

 

جهانه حکم ائدن نیرنگ اولوبدی

یزیدِ پستِ بی فرهنگ اولوبدی

 

بو اثناده حسینه کیمدی یاور؟

علی ابن الحسین اکبردی اکبر

 

او دمده وئردی اکبر حق سلامی

ائدوب مستِ ولا یالقوز امامی

 

سر آغاز سخن اکبر پیامی

حسینون باشلانوب قانلی قیامی

 

علی ابن الحسین اکبردی اکبر

گوروبدور عرصه ده قوم ستمگر

 

علی میداندا طوفان سالدی طوفان

وئروبدی بَکری سالدی فوراً آتدان

 

چَکوبدور یاحسین تیتروبدی میدان

اُلوبدی کافری آت قالدی ویلان

 

بئلوبلر جنگ ائدن ماهردی افسر

علی ابن الحسین اکبردی اکبر

 

بلی دشمن داغیلدی نینواده

یقشدی باهم اولدی کربلاده

 

علینی وئردیلار قال و بلاده

یخلدی پیکری قالدی اراده

 

داغیلدی پیکری گُل مثلی پرپر

علی ابن الحسین اکبردی اکبر

 

قرا زُلفون نظامین اوخ حوروبدی

اونی دشمن حسینه چوخ گوروبدی

 

حسینی داغ اکبر اُلدوروبدی

داغیلمیش پیکرین دللندیروبدی

 

دئیوب الله داغیلمیش یرده پیکر

علی ابن الحسین اکبردی اکبر

 

الا ای «سیدی» گَل سن نوایه

او چولده چالدی ال دشمن آقایه

 

علی اکبر دوشوب باشی بلایه

یقوبلار پیکرین بیربیر عبایه

 

سوروشدی پیکری بانوی محشر

علی ابن الحسین اکبردی اکبر

 

سید باقر سادات پور

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 4429

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

زیباتر از این ماه در عالم قمری نیست

خورشید شده پا به فرار و خبری نیست

 

با تیغ نگاهش به ملک بال و پری نیست

زیباتر از او روی زمین گُل پسری نیست

 

مشتاق ترین شب به ره عشق سحر شد

چشم همه روشن شده..ارباب پدر شد

 

تب کرده از این جلوه گری حضرت مولا

هر کس که تو را دیده شده محوِ تماشا

 

این کیست که امشب شده مجنونیِ لیلا؟

حق باشد اگر گفته خدا تبارک الله

 

آئینه ترین کَس به پیمبر علی اکبر

غوغا نه قیامت نه که محشر علی اکبر

 

در پیچ و خم زلف شما باد اسیر است

هر کس که خودش را به جنون داد...اسیر است

 

هر کس که به امضای تو آزاد...اسیر است

شیعه به تو از لحظه ی میلاد اسیر است

 

هنگام اذانت شده ای عشق سحر کن

بر ما و دل مضطر ما نیز نظر کن

 

در معرکه ها کارِ تو چون حیدر کرار

دشمن شده با خشم نگاه تو گرفتار

 

ای وای اگر تیغ کشی همچو علمدار

آنوقت شود معرکه از تیغ تو تب دار

 

صد ناز بنازیم بر این ضربتِ شصتت

میدان همه چون موم گرفتارِ دو دستت

 

عالم همه چون نقطه ی پرگارِ تو باشد

ارباب به والله گرفتار تو باشد

 

آقاست هر آنکس که بدهکار تو باشد

جبریل در افلاک علمدار تو باشد

 

یک بار دگر معجزه ای کن که ببینیم

در کرببلا پائین شش گوشه نشینیم

 

جز دست تو و دست علمدار علم نيست

جز جان تو روى لب ارباب قسم نيست

 

فرقى به ميان عرب و نسل عجم نيست

جز عشق تو در فكر مدافع حرم نيست

 

نقش است به پيشانىِ من عمه ى سادات

جانم به فداى حرمت قبله ى حاجات

 

آرمان صائمى

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 4426

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

حُسنِ یوسف که بیله دهریده غوغا یارادوب

خلقت اعجازیدی خالق اوزی زیبا یارادوب

 

حضرت آدمی توپراقدان ازل خلق الیوب

اونا تا همدم اولا حضرت حوا یارادیب

 

گتیروب نوحی اولا ملتینه کشتیبان

عمرونی قدرت کاتب شب یلدا یارادیب

 

طور عشق ایچره عجب وجه وجیهون نوری

خر موسی صعقا ربی الاعلا یارادیب

 

قدرتین ایستیوب اعلان ایده نقاش ازل

خلق آرا یوسفی ، کنعانیده اعلا یارادوب

 

یوسفین حسنی زلیخانی اوزیندن ایلدی

حسنه باخ گور کیمی تاری کیمه شیدا یارادوب

 

راز عشقی حق یکتا نه چکوب تصویره ؟

او گوزلیقدا که چوخلار اونا نجوا یارادوب

 

کیم گوروب حسن جمالین قیسدوب سویلردی

گوره سن خلق ایلین یوسفه همتا یارادوب ؟

 

دائما یوسف اوزی امته ایلردی بیان

یوسفی خلق ایلین عالمی پهنا یارادوب

 

نور ذاتیندن ازل خلق ایلیوب طاهانی

بیله فکر ایلمیون یوسفی تنها یارادوب

 

مثلینی گورمیه جاخ حشره کیمی چشم جهان

هر گوزلدن گوزل الله اونی والا یارادوب

 

هر کسی خلق ایلسه دهریده بیرده اونا تای

اوندا الله کرمیندن گینه طاها یارادوب

 

خلق ایدوبدور اونا خاطر بو ایکی دنیانی

ایکی دنیاده هامی خلقینه مولا یارادوب

 

بیری گر ایستسه تفسیر ایلیه عشق ندور

بی گمان عشقینه خالق سنی معنا یارادوب

 

شبه طاهانی یارالداندا خداوند رحیم

هامی اوصاف برازندیه دارا یارادیب

 

خالق کون و مکان گور نجه غوغا ایلیوب

اشبهُ الناسه علی اکبری فحوا یارادوب

 

او کمان قاشلاری نحراب ایلیوب اهل دله

ساحت قدس جبینونده، مُصلّی یارادوب

 

گر قیاس ایلسه لر ماهیله رخساروی بول

قطره فرض اولسا آی اوندا سنی دریا یاردوب

 

اهل یثرب سنه باخدیقجا دیردی به به

حضرت حق سنی پیغمبره همتا یارادوب

 

بیر جهان حسنیوه حیران، سن اوزون مظهر حُسن

خالق لم یزلی گور نجه غوغا یارادوب

 

سهم و صولتده، رشادتده مثال حیدر

یوزیوی آینه ی حضرت طاها یارادیب

 

قاشلارون طاقی عبادتگه عشاق جهان

کیپریگون اوخ، لبیوی چون می مینا یارادیب

 

می ده یوخدور بوحلاوت بیله شیرین شکّر

ذات حق لبلریوی شهد گوارا یارادیب

 

صوت تکبیر چکور کیم باخوری طلعتیوه

اکبر، اکبردی عجب اسم مسمّا یارادیب

 

مرحبا طلعتیوه، حسنووه، خال لبیوه

کلک منّان نه گوزل ماه دل آرا یارادیب

 

حق چکوب طلعتیوی تا اولا یوسف مفتون

اولا واله سنه مینلرجه زلیخا یارادیب

 

صورتون لیلی نی مجنون ایلیوب سالدی چوله

عشق صحراسینه بیر گورمه لی ماوا یارادوب

 

یوزیوه کیم باخا پیغمبره یولار صلوات

حق سنی آینه صورت طاها یارادوب

 

گر گوره چاه زنخدانیوی حیران دولانار

اختر و شمس و قمر، حق سنی زیبا یارادوب

 

بیر زلیخا قازانوب یوسف اگر حسنیله

سن کیمی یوسفه دنیانی زلیخا یارادوب

 

شمس عالمدی حسین ابن علی شاه جهان

سنیده حسنیده بیر ماه دل آرا یارادوب

 

بلی مین یوسفی بیر رشتیه دوزسن چاتماز

اکبرین بیر توکونه اکبری زیبا یارادوب

 

گورسه گر یوسف اوزی اکبری حیران قالار

دیر الله بو جهانی نه درازا یارادوب

 

ایلیر غبطه باخا صورت صورتگره گر

دیر الله اوزینون حسنینی گویا یارادوب

 

هانسی گوز که ساتاشوبدور علی اکبر یوزینه

صلواته دل آچوب حق نه معما یارادوب

 

یثرب عورتلری لیلایه دیردی دائم

اوغلیوی گوزله نظردن که تماشا یارادوب

 

گیت اوزریک سال اودا، گوزله یامان گوزلردن

اکبرین گل یوزی دنیا بویی دنیا یارادوب

 

گوردی کیم حسن جمالین ددی خلاق علیم

کرمی جوشه گلنده بونی گویا یارادوب

 

بیله سویلردی حسین ابن علی هر دمده

سنی چون ذات خداوند توانا یارادوب

 

یارادوب حق سنی آیینه جمال اللهه

منی ده لطف ایلیوب محو تماشا یارادوب

 

خالق لَم یَزَلین لطفونه ممنونم اوغول

چمن عشقه منی بلبل شیدا یارادوب

 

سالوری جدیمی یاده او دل ارا باخیشون

بیله فکر ایلیرم الله گینه طاها یارادوب

 

خط و خالون نه گوزل رسم ایلیوب حی ازل

حُسنیوی عالم آرا ماه دلارا یارادوب

 

کاش آنان فاطمه ده ایمدی علی حاضر اولا

گوره حق خلقا و خلقا گینه طاها یارادوب

 

بیر گوزل بزم صفا دایر ایدوب (ساده)، عجب

جمع عشاقیده هر تک تکی غوغا یارادوب

 

فاطمه قانی گرکدور آلینا منتظروخ

اونا خاطردی خدا مهدی زهرا یارادوب

 

استاد طهمورثی (عتیق)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 4423

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

سپهر عشقده رخشنده اختر یاعلی اکبر

جمالون ایلیوب کونی منوریاعلی اکبر

 

گل باغ وفا شبیه مصطفا

اولوبدی خلقتون هرحیثدن بی مثل وبی همتا

باباشیرخدا جدون حبیب حق شه بطحا

آ تان شاه شهیدان فاطمه جدن آنان لیلا

عمون مولاحسن دورسبط اکبریاعلی اکبر

 

وجودون شاهکار صنع بی مانند خلقتدی

جمالون جلوه سین گون گوردوقی گوندن خجالتدی

کشیده قاشلارون عشاقه محراب عبادتدی

سنی زیبا یارالدوب حی داوریاعلی اکبر

 

اگر یوسف گوزلیقدا اولوبدورشهره عالم

گوزلقداتایین گورمزیقینا عالم وآدم

بویوردی من ملیهم یوسف کنعانیدن خاتم

جمالون مظهر ختم پیمبر یاعلی اکبر

 

گلستان امامتده آ چان خوش بوگل احمر

گورنده گل یوزون یاده دوشردی ختم پیغمبر

صلابتده شجاغتده اولوبسان وارث حیدر

وجودون مظهراوصاف اکبریاعلی اکبر

 

یوزون ای شبه پیغمبر فروغ دیده جاندور

سرا پای وجودون معنی ومرآ ت قرآندور

سنون دلداده حسنون هزاران ماه کنعاندور

اولان گنجینه ی تقواده گوهریاعلی اکبر

 

دوتوب آ وازه حسن جمالون یکسرآ فاقی

ایدبدورجام عشق ووحدتون سرمست عشاقی

گوزون دریای می گوز کاسه سی ساغر باخش ساقی

ویرورروح وروان جانه اوگوزلر یاعلی اکبر

 

سنی خلقتده ذات حق یارالدیب آ یت عظما

وجودون خلق ایدوب بی مثل وبی همناحق یکتا

اولوبسان هرصفاتوندا سراپا مظهر طاها

سن ای آل رسول الله مفخر یاعلی اکبر

 

آنان لیلانون حق ایتسون ایکی دنیا ایوین آباد

حسینون قلبینی شادایتدی اولدی اهل عالم شاد

دیورمیلاد مسعود علی اکبر مبارک باد

گل آدون ایلیوب عاشقلر ازبر یاعلی اکبر

 

عزیزه بانوی عالم عروس حضرت زهرا

نماد عشق وایثارومحبت صبرده دریا

منای عشقه قربان گوندرنده روزعاشورا

اولوبدور هاجره عشقنده برتریاعلی اکبر

 

خلیله امرایدوب اوغلون مناده ذبح ایده منان

خلیل الله ایدوب هاجردن اصل مطلبی پنهان

دیدی حاظرایله اسماعیلی منله گیدیر مهمان

وجودون رعشه دوتدی قالدی هاجر یاعلی اکبر

 

منای عشقیده گوردی خلیل عشقی بی یاور

بلادشتینده لازمدورگوروب بیر صبریلی هاجر

حسینه اوغلونی قربان ویرنده سویلدی مادر

گیت عشقیله شهید اول زنده قالسون حشره تک الله اکبر

 

قاپوزدا سایلم افتادیم من سنده شهزاده

جوانقدان قاپوزدیدیم قوجالدیم اولدوم افتاده

گوزونن سالما هردم سال بویالقیز خادمون یاده

(پرندی) امرایله یازسونلا نوکر یاعلی اکبر

بوجمعی امر ایله یازسونلا نوکر یاعلی اکبر

 

استاد پرند تبریزی

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 4421

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

عالمی نور رخی وادی طوی ایلیوب

قالوب حیرتده عدو بیربیره نجوا ایلیوب

دئدیلر اکبره هر کیمسه تماشا ایلیوب

بشر اولماز بیله اکبردی تجلا ایلیوب

 

الحذر الحذر اول طره طراریندن

یوز مین عاشق دلی آویزدی هر تاریندن

خر موسی صعقا پرتو رخساریندن

بودور عیسایه وئرن دم دم گفتاریندن

کی او دم مرده صد ساله نی احیا ایلیوب

 

قاریشوب بیر بیرینه لشگر اوجالدی سخنی

قالدی دریای تحیرده گوروب قوم دنی

ظلمت محضه ویروب نور اوجمال حسنی

هاردا قالموش او دین طوریده رب ارنی

گوره پیدا ئوزینی لله الاعلا ائلیوب

 

یبر نظر عارض آل و خط و خالینه باخان

قالوب حیرتده دیردی بودور حی و منان

لامکان کرب و بلا دشتینی ایلوبدی مکان

بو یقین سوزدی دیوللر که گورونمز سبحان

لن ترانی ائشیدوب موسی تمنا ایلیوب

 

قسم اللهه بو الله دگول حیدردور

باشدا عمامه سی عمامه پیغمبردور

خلقا و خلقا و نطقا بو همان سروردور

دئدیلر یوخ بو حسین اوغلی علی اکبردور

آتاسندان که جهاد اذنی تمنا ایلیوب

 

دل عشاقه خم طره لری محملدور

که بونا عاشق اولان طایفه خونین دلدور

مشک آهوی ختن قاندان اولان حاصلدور

جلوه یوسفده ائدن حسن نه آب و گلدور

پرده عصمتی صد پاره زلیخا ایلیوب

 

ابن سعدون حق ائوین یخسون آچوب جنگه علم

بودی نقاش،وئرن نقشینه هرآنیده دم

روح الارواحدی بونسوزعدمدور عالم

عدم آئینه لادوربه وجود اکرم

لای نفسیله چون اول صورت الاائلیوب

 

بیر قوی دشمنینی ئولدوروب اول تازه جوان

وئرمیوب حیدر کرار تک اعدایه امان

قیدوب خیمه لره عرض ائلدی ای باباجان

جایزه ایله کرم گر سووا وارونسا گمان

کون و ماکانه سیزی حق ائوزی سقا ائلیوب

 

اوپدی شاهینون الیندن که او شهباز سفید

عطش ئولدوردی منی عرض ائدوب ای شاه وحید

بیر علاج ایله هلاک ائتدی منی ثقل حدید

سوسوزاول دم گوروب ئوز اوغلینی هادی رشید

گوشه چشم عنایاتیله ایما ائلیوب

 

دیلینی ویردی اوغول آغزینا خشک و تریلن

مهر ایدوب هیکل توحیدینی انگشتریلن

چون کمیل ابن زیاد نخعی حیدریلن

کوکبا قد طلعا صبح علی اکبریلن

نکته باریکدی چون بیر بیره نجوا ایلیوب

 

مرتبه مرتبه زندیقدی عشقیله طباع

بس مطیعدون اوغول ایندی اولوبسان مطاع

گلدی مقصود حقیقت اله رفع اولدی صداع

گئت اوغول خیمه ده بیرده ائله لیلانی وداع

خرمن عمرینی هجرون اودی یغما ائلیوب

 

گلدی میدانه مبارز طلب ائتدی او جوان

بیر یهودی نجه ناگه ائدوب حمله دالدان

قلجا وئردی علی اکبرون آلنندا مکان

یول با یول هاشمی خال اوستن آخوب قرمزی قان

وه نه شق القمر آسانیمیش اعدا ائلیوب

 

باشینون قانی اولوب عارض آلینه نقاب

قوللارین بویننا سالدی دئدی دورما ای عقاب

سالما بویرده منی خیمه لره ایله شتاب

قالمادی منده جهاده داخی بیر طاقت و تاب

گوزلری یولدا آنام ایندی مصلا ائلیوب

 

بیر نفر اولمادی اول وقته گیره آرخاسینه

یاره کاریگر اولوب زینی باسوب سینه سینه

بیر الین قویدی مبارک باشینون یاره سینه

قوزانا،هر چه وئروب دورماقا جرات ئوزینه

خرد عمودیله بلین گوردی او ترسا ائلیوب

 

قیلدی بو حالده حمله گنه بیر آیری شقی

گوردی آت اوسته اتور ماقلیقا یوخدور رمقی

دوشدی آئینه حقون یره گلگون شفقی

داغلیوب چوللره قرآن مجیدون ورقی

دوشدی آتدان یارالی تپراقی ماوا ائلیوب

 

کربلایه باش آچوق گلدی چو پیغمبر ئوزی

قوملار اوسته یخلیوب گوردی علی اکبر ئوزی

کیمیا تک اثری وار ولی یوخ پیکر ئوزی

عرش نیلی دن او دم گوردی شه خاور ئوزی

قره تپراقی قیزل قانی مطلا ائلیوب

 

آزدی واللهی آخا هر مژه دن صد جیحون

نوح وار ائلیه عالملری مستغرق خون

علی اکبر کیمی عالمده خدایا اوغولون

قطعه قطعه آتا آناسی گورن وقته اونون

پیکرین صبر وتحمل نجه آیا ائلیوب

 

لطف ائدر روز جزاده او شه تشنه لبان

وار امیدیم وئره هر بیتیمه بیر بیت جنان

ندی جنات ، ئوزی اولمیا اوردا جانان

سنی تحسین ائلیه سولیه ای جان ای جان

آفرین نطقوه بیضا ید بیضا ائلیوب

 

مرحوم بیضای اردبیلی

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 4420

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

در بیت حسین بن علی جشن وسرور است

میلاد عزیزی زسراپرده ی نور است

 

لیلا به شعف دست پدر داد پسر را

از چهره ی مولا غم واندوه بدور است

 

او اکبر اولاد علی نام حسین (ع) است

برخلقت او خالق دادار فخور است

 

با دیدن رویش همه در حال تحیر

در چشم همه روی پیمبر به ظهور است

 

آتیه نشان داد که آقا علی اکبر

از حیث عمل در ره جدش به عبور است

 

از قول معاویه شده ثبت به تاریخ

لایق به خلافت علی آن ماه فکور است

 

تمرین اذان می کند از کودکی خویش

در کرببلا صوت اذانش به وفور است

 

روزی که به دنیا زده پا روز جوان است

تبریک همه در طبق شادی وشور است

 

تبریک بگو شیعه تو بر حضرت صاحب

عیدی زسوی سرور ما اذن حضور است

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 4419

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

یا رب این صوت محمّد یا صدای اکبر است

روی ماه احمد است یا لقای اکبر است

 

چون شبیه حضرت طه است خلق و خوی او

زین جهت مدح پیمبر خود ثنای اکبر است

 

خوی احمد را خدا فرمود اگر خلق عظیم

وصف این آئینه احمد نمای اکبر است

 

برتر از بیت الحرام است این حریم کربلا

چون گلشن آغشته با خون خدای اکبر است

 

داد قربانی بسی در کربلا ذات حسین

لیک حال او دگرگون در منای اکبر است

 

شد صفاو مروه اش ، سعی و تکاپوی حسین

زینبش لبیک گویان بر ندای اکبر است

 

داد جان خود حسین آن گه که اکبر شد جدا

گر نفس آید هنوزش ، از صدای اکبر است

 

از لب عطشان اکبر ، خشک شد کام حسین

عقل حیران از حدیث کربلای اکبر است

 

نور یزدان است اگر چه نور چشم فاطمه

تیره چشمانش و لیکن در عزای اکبر است

 

گفت بعد از تو علی جان گردد این دنیا خراب

قصه لولاک مصداقش فنای اکبر است

 

در حریم قرب حق ساقی علی مرتضی است

احمد اندر کربلا ساقی برای اکبر است

 

شد به زیر پای ثارالله جسمش تکیه گاه

عالم هستی حسان در زیر پای اکبر است

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (ع) 4417

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

شب ولادت تو عید سیدالشهداست

دلم خوش است كه میلاد اكبر لیلاست

 

تو آمدی كه بگویی حسین تنها نیست

و تا قیام قیامت حسین پا برجاست

 

همین كه چشم تو وا شد مدینه روشن شد

به یمن خاك كف پای تو كه عرش خداست

 

مسیح خانهٔ اربابمان تویی آقا

چرا كه در رگ تو خون حیدر و زهراست

 

ستاره ها همه امشب به خاك می ریزند

و مقصد همه پایین پای كرببلاست

 

خدا به روی تو امشب گلاب می ریزد

برای این كه لبت مشك حضرت سقاست

 

برای مادر تو كعبه ای بنا كرده

دو چشم زمزم این گونه ها كه سعی و صفاست

 

شب ولادت تو بوی یاس می آید

یقین بدان تو كه مادر بزرگ تو این جاست

 

تو در حوالی بالاترین دنیایی

چرا كه مهد تو آغوش زینب كبراست

 

تویی كه راه نجات از نگات معلوم است

و تار موی تو تا روز حشر پرچم ماست

 

تو هم شبیه علی افتخار میكده ای

علیِّ خانه اربابمان خوش آمده ای

 

لب تو وا شد و تاریخ را مصفا كرد

تو را خدای تو تقدیم دست لیلا كرد

 

تو را برای حسین آفرید و ‌كرببلا

و بعد صحنه جنگ تو را مهیا كرد

 

برای این كه تو عین پیامبر باشی

تو را شبیه پیمبر امیر دل ها كرد

 

رخ تو را ز رخ مصطفی كشید خدا

و بازوان تو را بازوان مولا كرد

 

اذان كه گفت درِ گوش تو امیر عرب

تو را هوائی دیدار روی زهرا كرد

 

به روی سینۀ تو تا كه بوسه زد زینب

فضای قلب تو را مثل طور سینا كرد

 

به بازوان تو وقتی نظر نمود حسین

دلاوری تو را هم تراز سقا كرد

 

همین كه روی تو واشد از آسمان، خورشید

نشست روی قشنگ تو را تماشا كرد

 

تویی كه در نفست یك جهان غزل داری

به روی باغ لبت كوهی از عسل داری

 

مهدی نظری

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 4416

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

آفتاب آئینه ای از روی ماه اکبر است

حاتم طائی گدای یک نگاه اکبر است

 

غم مخور حبل المتین است این جوان هاشمی

عالمی در روز محشر در پناه اکبر است

 

طاق ابرویش تجلّیگاه نور ایزدیست

سینه ی مردان عاشق بارگاه اکبر است

 

آنکه در راه ولایت جان نثاری می کند

در صف سربازهای پایگاه اکبر است

 

بی سبب قبر حسین ابن علی شش گوشه نیست

زیر پای شاه دین آرامگاه اکبر است

 

مدّعی هرگز نمی میرد شهید راه عشق

ذات حق فردای محشر دادخواه اکبر است

 

عارفی با یوسف کنعان قیاسش کرده بود

عقل گفتا کین قیاست اشتباه اکبر است

 

یوسف کنعان کجا و یوسف لیلا کجا

صد زلیخا سائل زلف سیاه اکبر است

 

خَلقاً و خُلقاً شبیه حضرت پیغمبر است

فوق ادراک ملائک عزّ و جاه اکبر است

 

درشجاعت همچو مرتضی بی باک بود

ضرب شست نازنینش خود گواه اکبر است

 

صبح محشر حضرت زهرا شفاعت می کند

هر که در دنیا گرفتار نگاه اکبر است

 

مرتضی اسکندری (ساعد)

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (ع) 4408

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

غلط سوزدور دیللر بیرده یوسف تک گوزل گلمز

گلر یوسف مثالی اکبره اما مثل گلمز

 

بو بیر تمثیل مهملدور که چوخ ال وار ال اوستوندن

بله صورت چکن ال اوسته والله بیرده ال گلمز

 

حیاقیل دفتر نقش و نگارون باغلا ای مانی

کتابون باطل ایله چون بو اصل اوسته بدل گلمز

 

نجه اکبر ئوز عصرینده فقط بیر اکبره بنذر

مدلل سوز داخی بوندان گوزل قل و دل گلمز

 

ایله یرده قویوب خالین سر مو قدری کج دوشسه

اولار صورتده فرقی سیرتا اما خلل گلمز

 

قدم آتسا گوررسن بیر ایله زیبا غزال اولماز

دانشسا فکر ایدرسن بیر بیله شیرین غزل گلمز

 

اوشاقلقدان دوداقینون دادی لیلایه داد ویردی

ئوپوب تزتز دیردی بو حلاوتده عسل گلمز

 

گورن لیلایه سویلردی چکیلمز سینوه داغی

ترحم ایتسه مقراض اجل پیمان گسل گلمز

 

قضا میدانیده اما اوتوزمین شخصی کور ایتدی

گورن گوز قالمادی گورسون ایله زیبا گوزل گلمز

 

قفادن یوزقویوب هر بیر بلا باشینه خنجر تک

خجالتدور یوزیندن چون مقابلدن اجل گلمز

 

منبع کانال اشعار دلجو

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 4414

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (ع)

 

نقش رویت راازل,چون حضرت داورکشید

برتمام نه فلک,تنهاتورااخترکشید

 

ساقی ومیخانه وبزم می ومست وشراب

برهمه آنان تورادراین میان ساغرکشید

 

چشم توچون ساغری لبریزازدیوانگی

چون شدی مجنون,چومی,لیلاتورابرسرکشید

 

عشق عشاق جهان گشتی وخلاقت تورا

برصف دیوانگان وعاشقان رهبرکشید

 

وامق وفرهادومجنون,خیره درشیداییت

منصبت رازین سبب,ازماه هم,سرترکشید

 

قدطوبای توراعباس وچشمت رانبی

ابروانت رابه دل,همچون خم خنجرکشید

 

سیرتت همچون رسول ودست نقاش رخت

خال رویت ,هم قرین,باخال پیغمبرکشید

 

نطق گویایت چوزینب,بازوانت حیدری

برخودش ,یعنی حسین خود,تورایاورکشید

 

برحسین وزینب ولیلاشدی امیددل

برتوهم یاوربه دشت کربلا,اصغرکشید

 

نقش اوراچون گلی پژمرده ونقش تورا

دربهارزندگی,چون لاله پرپرکشید

 

رفته برتاراج گلهایش,زمستی,باغبان

برزمین افتادوپایش رابه پشت سرکشید

 

تاکه خودرابرسرآلاله پرپررساند

باگل خندان شده,روی عبا,اکبرکشید

 

هرکجادم زدزتو,,هاتف,,همه حیران شدو

غافلان راعشق تو,برمکتب دیگرکشید

 

هاتف حضرتی

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (ع) 4407

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

ای چشم عرشیان به زمین جای پای تو

آغوش کبریا حرم باصفای تو

 

وی روح سیدالشهدا در قفای تو

تا روز حشر، نسل جوان آشنای تو

 

شخصیت و شرافت تو توشۀ حسین

قبرت دو رکن کعبۀ شش‌گوشۀ حسین

 

تو سید شباب بهشت شهادتی

سرتا قدم بزرگی و مجد و سیادتی

 

باب‌الحسین فاطمه پیش از ولادتی

عبد خدا نه بلکه تمام عبادتی

 

جان حسین، جان جهانت فدا علی!

قرآن روی سینۀ خون خدا علی!

 

فرق دوتای توست کتاب شهادتت

احسان، سجیه و کرم و جود، عادتت

 

ظهر شهادت آمده صبح ولادتت

یادآور عبادت بابا عبادتت

 

جا دارد ار به رزم تو در حمله‌های تو

جبریل، ذوالفقار بیارد برای تو

 

باید تو تیغ گیری و رزم‌آوری کنی

با ذوالفقار، معجزۀ حیدری کنی

 

قرآن به دست گیری و پیغمبری کنی

حتی ز چشم دشمن خود دلبری کنی

 

خود را به رزم، حیدر دیگر کنی علی!

تکرار بدر و خندق و خیبر کنی علی!

 

وجه جمال حق و تمام پیمبری

شیر حسینی و اسد حی داوری

 

یا دشت کربلا اُحد است و تو حیدری

نه! نه! تو یک امام حسین مکرری

 

روزی که من در عالم زر جان شدم علی!

با دیدن رخ تو مسلمان شدم علی!

 

روزی که من هنوز به عالم نبوده‌ام

تو بودی و قصیده برایت سروده‌ام

 

با مدح تو دل از همه عالم ربوده‌ام

از لحظه‌ای که چشم به دنیا گشوده‌ام

 

دیدم پدر گرفته به بر از محبتت

دیدم نهاده صورت خود را به صورتت

 

 حاج غلامرضا سازگار

مدح و میلادیه حضرت علی اکبر (ع) 4406

مدح و میلادیه حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

عالمه گور نه گوزل گول ٬ گُلِ زهرا گتیریب

گول نه گول ٬ سرو چمن قامت طوبی گتریب

 

چمنِ عشقه بو گول ویرماقا پیرایه گلوب

ماه کنعان باخا بو حُسن دل آرایه گلوب

جدّی پیغمبر اکرمده تماشایه گلوب

هانسی زیبا بئله بیر حُسن مصّفا گتیریب

 

آیی مفتون ایلیور طلعت حُسنی گونی مات

گول اوزونده گورونور جدّی کیمی جلوۀ ذات

کیم باخیر حُسنونه پیغمبره یولّور صلوات

حُسنده جدّینه لیلا بونی همتا گتیریب

 

کیم ئوپور مست اولوری اَحمدی رُخساریندن

عطرِ طاهانی آلیر صورت گُلناریندن

یوسف حسرت ده قالیب گرمّیِ بازاریندن

هاردا یوسف بو قَدَر مشتری آیا گتیریب

 

یوسفون حُسنونه یوخ حُسن گوزه للر دیدیلر

گورسه یوسف بونی اَحسَن بئله بیر حُسنه دییر

تك بونون بیر تلی مین یوسفه قیمتده دَیَر

چون بو هرخصلت پیغمبری یکجا گتیریب

 

یوسفون حُسنی زلیخا گوزونه اولدی قَمَر

چکدی بازاره زلیخانی او ارزنده گُهر

او زلیخانی چکوب آردیجا بازاره اگر

باخ بونا گور نئچه مین آردیجا حورا گتیریب

 

دیمرم یوسفه بنزر بو مه برج کمال

هانی یوسف ده بو سیمای محمّد بو جمال

ساغ اوزونده دییه سن گولدی آچوب هاشمی خال

هاردا یوسف بئله بیر صورت زیبا گتیریب

 

دئمیره م یوسفه زیبا دَگی زیبادی ولی

بوناچاتماز او گوزه لدور بو گوزه للر گوزلی

اونا عاشقدی زلیخا بونا ذات اَزه لی

حق گوزللیقدا بونی یوسفه مولا گتیریب

 

هاجر اسماعیله فخر ایلر اولوبدور آناسی

شأنیده گرچه پیمبردی پیمبر آتاسی

بو حُسین بن علی اوغلودی زهرا بالاسی

هاردا هاجر بئله بیر احمدی سیما گتیریب

 

حُسنی آئینۀ طاها مَه کاملدی اوزی

نئجه مَه جلوده خورشیده مقابلدی اوزی

حُسن پیغمبَره بیر زنده شمایلدی اوزی

نه شمایل دئنه پیغمبری لیلا‌ گتیریب

 

سس دوشوب یثربه هر یئرده بو دلبر سوزودی

کیم باخیب گوزلرینه سویلدی طاها گوزودی

قاشلاری گوزلری سیماسی پیمبر اوزودی

حُسن پیغمبری بو حُسن دل آرا گتیریب

 

دلبر فاطمه گلدی گوره تا دلبرینی

آلدی آغوشه گولون گول، گول آچوب گوزلرینی

قویدی گول تازه گولون لبلرینه لبلرینی

دیدی هر بیر لبی مین چشمۀ احیا گتیریب

 

ائیلب اُپدی گولون ویردی حَسَن قارداشینا

گولی گول دن گول آلوب باخدی گوزه ل گوز قاشینا

ائیلیب اُپدی گوزون چکدی صورا ال باشینا

دیدی بَه بَه نه گوزل زلف چلیبا گتیریب

 

ائیلیب اُپدی حَسن ویردی ابوالفضله اودا

گولی آغوشینه تا آلدی گُل شیر خدا

قولارین بوینونا سالدی او مَه چرخ وفا

هانسی گلشن دیدی بیله گُل رعنا گتیریب

 

گُل لیلانی گُل اُمّ بنین اُپدی اودا

زینبه ویردی گولی آلدی گُل خیرنسا

دیدی آچ گوزلرون عمّه ن اولا قربان بویووا

هانسی زیبا بئله بیر دیدۀ شهلا گتیریب

 

ای گوزه للرگوزلی ای گُل گلزار اِرم

بُلوسن عاشقیووم عاشق شوریده سَرم

«عدل جویم» قاپوزون نوکریم ایله کَرَم

اوز قویوب درگهوزه دلده تمنا گتیریب

 

 احد عدلجو تبریزی

ولادت حضرت علی اکبر (ع) 2617

ولادت حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

مژده گلدی دهره اربابیم حسینون دلبری

لیلی نون  بند   دلی  اول  اشبه  پیغمبری

 

شاد اولوب جناتیده حیدرله زهرای بتول

شش جهاته سس دوشوب حورابزیربحروبری

 

اون بیر شعباندا آچدی گوزلرون بو عالمه

بلبل   باغ   علی ، اکبر ، خدانون  مظهری

 

آلدی آغوشه ابی مرّه قیزی اوغلون دئدی

خوش گلوبسن عالمه ای لیلینون تاج سری

 

چوخ گوزلدور چهره سی حیراندی یوسف حسنونه

حقلیم گر سویلسم مینلر یوزارسیف رهبری

 

نکته سنج ایستور اونون خال لبون تعریف ائده

کیمسه تعریف ایلینمز اکبر مه پیکری

 

من کیمم وصف ایلیم اکبر کیمین شهزاده نی

«قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری»

 

خاک پای اکبر مه پاره دور گوز سرمه سی

بو حسینین اوغلودی حل ایلیر مشکللری

 

ای فقیر و مستمند و ای مریض و دردمند

دق باب ائت عشقیله سسلن علیّ اکبری

 

عرض ائله مولا اورکده واردی گیزلین حاجتیم

لطف قیل درمان ائله ای مهترانون مهتری

 

بیرده  بو  عاشقلره  وئر بیر   برات   کربلا

تا گوره  عاشقلر اول  قبر   شریف   اطهری

 

یازدی«نیسگیللی»سوزی سؤزصاحبی احسن دئدی

سویلدی الله ، بونا آسان ائله سن محشری

در مدح حضرت علی اکبر (ع) 2528

در مدح حضرت علی اکبر (ع)

 

طبعِ شرار فشانم ار شعلهء آذر آوَرَد

بلبلِ نِطقم از کجا ، طبعِ سمندر آورد

 

بلبلِ آن گلم که پیوسته ز بوی سنبلش

باغِ بهشت را خداوند مُعطّر آورد

 

آنکه خدای اکبرش ، خلق نموده تا مگر

نامِ گرامِ خویش را ، خالقِ اکبر آورد

 

کرده خدا رسول را مظهرِ خود ، برای آن

تا مگرش برای خود ، مظهر مظهر آورد

 

شعشعهء جمالِ او ، مظهرِ نورِ احمدی

طنطنهء جلالِ او ، یاد ز حیدر آورد

 

می سزد آنکه دادگر ، دفتر و صُحُفِ دگر

در صفتِ جلال و جاهِ علیّ اکبر آورد

 

از لبِ روحبخشِ او ، ز آینهء جمالِ او

معجزه و کرامت از خضر و سکندر آورد

 

بهرِ طلوعِ ماهِ رخساره اش از سپهرِ زین

اخترِ طبعِ آتشین ، مطلعِ دیگر آورد

 

خواهد اگر به جلوه آن روی مُنوّر آورد

آینهء جمالِ خورشید مُکدّر آورد

 

جز رخ و زلف و قامتِ معتدلش درین جهان

کس نشنیده سرو را سنبل و گل بر آورد

 

برگذرد به هر زمین با قد و قامتی چنین

تا به قیامت آن زمین ، سرو و صنوبر آورد

 

گیسوی چون کمندش ، افکنده ز دوش تا کمر

تا به کمند و بند ، خورشید به چنبر آورد

 

وَه چه علی اکبری؟ آنکه چو مهرِ خاوری

برگذرد ز چرخ اگر ، هی به تکاور آورد

 

برگذرد ز چرخ و از سُمِ سَمندِ تیز تک

شکلِ هلال و اختر و ماه و مصور آورد

 

درگهِ رزم ، رُمحَش از رامِح چرخ بگذرد

نیزهء او شکست بر گنبدِ اَخضَر آورد

 

الحذر الحذر کند دشمن از نبردِ او

بانگ امان و الاَمان ، گوشِ جهان کر آورد

 

تا شده زعفرانی از خوف ، رخِ عدوی او

چهرهء او ز تیغ ، چون لالهء احمر آورد

 

در صف کارزار با شوکت و سطوت نبی

بر همه ظاهر و عیان ، صولتِ حیدر آورد

 

شورِ شهادتش به سر برد وگرنه کی توان

تیغ به تارکش فرو منقذِ کافر آورد

 

بهرِ طرازِ نیزه می خواست که بر سرِ سِنان

کاکل غرقه خون و آن جعدِ معنبّر آورد

 

چون ز شرارهء عطش ، لعلِ لبش کبود شد

خواست گلوی تشنهء خویش ز خون تر کند

 

خواست شود فدائی کوی پدر به کربلا

تا که به عرصهء جزا ، بر کفِ خود سر آورد

 

بر کفِ خود سر آورد ، بهر چه؟ از برای آن

تا به گلوی تشنگان ، آب ز کوثر آورد

 

آب ز کوثر آورد ، بهرِ که؟ از برای آن -

کس که ز آبِ دیده ، رخسارهء خود تر آورد

 

خواهد اگر رقم کند قصّهء تشنه کامی اش

کِلکِ (وفائی) از غمش ، شعلهء آذر آورد.

 

وفائی شوشتری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت علی اکبر (ع) 2109

در مدح حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

دوست دارم شرح حُسن شبه پیغمبر بگویم

بعدِ هر الله اکبر یا علی اکبر بگویم

 

حُسن او باشد حسینی، مظهر تقوا و ایمان

ای اجل مهلت بده عمری از آن مظهر بگویم

 

نام زیبایش گواه سربلندیّ و بزرگی

رفعتش تحلیل کن تا مدحتش بهتر بگویم

 

شاه شاهان را ملازم، پیشمرگ آل هاشم

مشتری شو گوهری شو قیمت گوهر بگویم

 

یوسفش مشتاق دیدار اهل کنعانش خریدار

صد عزیز مصر را در درگهش نوکر بگویم

 

تا سخن میگفت، بابش احسنی می گفت و می گفت:

آن سخن تکرار کن تا احسنی دیگر بگویم

 

قدر او والاست دل دریاست اسمش با مسماست

مانده‌ام با چه زبانی وصف آن دلبر بگویم

 

بر حسین او دلبر است و دلبر عالم حسین است

من که باشم از کمال زاده ی حیدر بگویم

 

اوّلین قربانی از اولاد حیدر این جوان بود

باید او را چون علی سردار نام آور بگویم

 

بارالها در ره اسلام جان بر کف نهادم

تا فدایت جان، به زیر نیزه و خنجر بگویم

 

تو گواهی، داد خواهی، تکیه گاهی یا الهی

اذن ده در محضرت راز دل مضطر بگویم

 

رفت آن عاشق جهادی کرد در راه عقیده

آفرین گوید جهانی زآن جهادش گر بگویم

 

سینه در تاب و تب افتاد آن عزیز از مرکب افتاد

گفت با جانان خوشم از ساقی و ساغر بگویم

 

پیکرم بر دفتری مانَد که شیرازه ندارد

عالمی سوزد اگر یک باب از این دفتر بگویم

 

زیر باران سنان و تیر و شمشیرم ولیکن

رسم مردان نیست درد دل بر این لشکر بگویم

در مدح حضرت علی اکبر (ع) 1767

در مدح حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

آسمان دل ارباب قمر می خواهد

شجر طیّبه ی عشق ثمر می خواهد

 

هرچه نیرو به دو بازوی حسین بن علیست

هرچه بوده ست دو بازوی پسر می خواهد

 

وقت بر لشکر دشمن زدنش فهمیدند

جگر شیر دوتا بال سفر می خواهد

 

بچه شیری ست که شیران همگی مبهوت اند

پسر این است ، پس ای وای ، پدر می خواهد...

 

الفرار از دم شمشیر بنی هاشمیان

الفرار از دم این صید که سر می خواهد

 

هیبت تیر نگاهش به عمویش رفته

دیدنش در صف پیکار جگر می خواهد

 

کار از نیزه و شمشیر و سنان بگذشته

که عدو روبرویش چند تبر می خواهد

 

هرکه آماده ی جنگ است ز پا افتاده

رزم با دلبر ارباب کمر می خواهد

 

هرکه دلتنگ پیمبر شده اینجا باشد

هرکسی حیدر کرّار اگر می خواهد...

 

شاهزاده ست ولی جلوه ای از شاه شده

اشهد ان علیاً ولی الله شده

 

حمید رمی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (ع) 767

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

اکبر ای شبه رسول ای خوش خصال

ای همایون طلعت و نیر جمال

 

شیعه را شیدائی و مستی ز تو

موسم دلگیریش دستی ز تو

 

نام تو بر لب کند سیر سلوک

هم ضعیفان هم گدایان هم ملوک

 

می کشان در عشق تو دامن کشان

عرش و فرش از شوق تو شد در فشان

 

حق مرا با مهر تو آمیخته

در سبویم خمر عشقت ریخته

 

شکر لله شب برفت و شد سحر

بر زمین نور رخت شد جلوه گر

 

خرم از میلاد توخاصان عرش

خوشتر از عرش الهی گشته فرش

 

فارغ و محظوظ شاه انس و جان

اصفیا و ازکیا شد شادمان

 

شرح وصفت میکنم بر همرهان

مات حسنت عالم ای جان جهان

 

آگهم سر خیل خوبانی علی

نو گل جنات رضوانی علی

 

این دل شیدا به تو شد مبتلا

دانی احوال دلم ای آشنا

 

در همه عسرت مرا یارا شدی

مرهم زخم دل شیدا شدی

 

من گدایم بین تو صاحب خانه ای

بر من مدهوش ده پیمانه ای

 

حاش لله اجنبی مایل شود

بین این سیر و سلوک حایل شود

 

ای ریاحین بخش هر ذکر و فراز

با تو روحانیست تکبیر و نماز

 

اکبری الحق مقامت اکبر است

خلق و خویت تالی پیغمبر است

 

نام تو ذکر لب هر خاص و عام

وصف تو تا حشر ماند نا تمام

 

عاجز از تحسین تو وهم و عقول

علت این احتشام عما یقول

 

با تو زرین شد سبو و جام ما

با تو شیرین روزگار و کام ما

 

«زلفی» ار خواهی تو کردار کظیم

ذکر کن استغفرالله العظیم

 

حاج علی زلفی تبریزی

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (ع) 762

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

اَشبهِ خَتم نبی ،نور ولایت اکبر است

عالِمِ رَبّانیِ دین و شریعت اکبر است

 

اولین دُردانه یِ سُلطان خوبان جهان

اولین قربانی از آل شهادت اکبر است

 

در بلاغت ، در فَصاحت ،همچو پیغمبر بُوَد

سر زپا عشق و شرافت ،کان عزَّت اکبر است

 

بهترین الگو برای هر جوان در هر زمان

برترین سرو دل آرا با صَلابت اکبر است

 

آنکه دارا بر مقام عِلم و فِقه ُ معرفت

هیکل تقوا و حِلم و معنویَّت اکبر است

 

قدرت بازوی اکبر بازوان حیدری است

بَهر میدان بلا چون شیر عترت اکبر است

 

او به تنهایی امیرو رهبر لشگر بُوَد

چون ابوالفضل دلاور کان غیرت اکبر است

 

صورتش قُرص قَمر چشمان او شهلایی است

قامتش عباسی و معنای هیبَت اکبر است

 

از ازل تا یوم محشر کس نمی بیند چو او

شاهکار خلقتِ دادار رحمت اکبر است

 

در نمازش اقتدا بر او ملائک میکنند

یکه تاز راه حق بَهر عبادت اکبر است

 

مُفتخر ازاین کلامم گویمش در هر مکان

عشق اربابم حسین ،آن کان رَافت اکبر است

 

«پوریا » یک مصرع از شعر تو گر باشد قبول

پس یقینا شافعت روز قیامت اکبر است

 

 کربلایی احمد پوریا

ولادت شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 759

در ولادت حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

مژده امشب جشن میلاد گُل نیلوفر است

غنچه ی ناز حسین نامش علی اکبر است

 

از قدومش شد جهان ،همچون گلستان بَرین

بر زمین و آسمان مَه،عرش حق را زیور است

 

ناز او را گَه مسیحا ،گاه موسی میکشد

از برای حضرت یوسف عزیز و دلبر است

 

گر عزیز مصر خوانم، من به او کردم جفا

بر سر یوسف، علی اکبر مثال، افسر است

 

در جلالش، انبیاء و اولیا ، مَبهوت و مات

خلقاً وخُلقاً شبیهِ حضرت پیغمبر است

 

حاصل عُمرِ حسین است، نوگل باغ ولا

میوه ی قلب رسول و نور چشم حیدر است

 

افتخار شیعیان و شافع یوم جزا

قامتش سرو دل آرا ،بر جوانان سرور است

 

غیرتش مانند سقّا ،هیبت او حیدری

در شجاعت بی مثل ،چون مرتضا شیر نر است

 

اولین قربانی از آل خلیل کربلا

او به میدان خود به تنهایی امیر لشگر است

 

دانش آموز کلاسِ درسِ عباس و حسین

بر علوم فِقه دارا ،در نجابت گوهر است

 

مثل او کَس ،در جهان ،هرگز نبیند ماه رو

او ملک مَنظَر ، علی خصلت ، حسین را یاور است

 

یکّه تاز رزم و میدان نبرد کارزار

بر صَفِ دُشمن چو صفدر ،بر شجاعت مظهر است

 

«پوریایم» نوحه خوانم ،خادم این در گَهم

دل به اکبر بسته ام،چونکه شفیع محشر است

 

کربلایی احمد پوریا

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (ع) 758

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

هركه با آينه روى تو برابر كرده

نظر انگار به رخسار پيمبر كرده

 

رخ مپوشان كه شود ماه شب عيد عيان

چشم بگشا كه كنى زهره و ناهيد عيان

 

كس نديده است به هم، زهره و ناهيد چنين

ندميده است به يك صبح،دو خورشيد چنين

 

لب شيرين بگشا! خاطره پرشور نما

باز هم از پدرت خواهش انگور نما

 

هوهوى معركه را نعره ى تكبير بكش

به خراميدن خود، شير به زنجير بكش

 

گرد كافور، بلند از دم شمشيرت شد

تاختى لشكر كفّار زمينگيرت شد

 

گل طراوت ز گل عارض تو وام گرفت

سحر آمدنت روز (جوان) نام گرفت

 

اى اذان گوى حرم! اى پسر شاه سلام!

أشهد أن عليأ ولى الله سلام

ولادت حضرت علی اکبر (ع) 757

در ولادت حضرت علی اکبر (علیه السلام) 

 

دوبــاره در جهـان پیغمبر آمد

کــه میـلاد علــی اکبــر آمـد

 

اَلا یا فاطمه چشم تو روشن

حسینت را حسین دیگر آمد

که میلاد علی اکبر آمد

 

محمـد یــا پیمبــــر زاده لیلا

رســـول الله دیگــر زاده لیلا

چراغ و چشم حیدرزاده لیلا

امــام مجتبـی را مظهـر آمد

که میلاد علی اکبر آمد

 

عیـــان آئینــۀ داور شـــد امشب

عروس فاطمه، مادر شد امشب

چـراغان بیـت پیغمبر شد امشب

کـه هـر نسـل جـوان را رهبر آمد

که میلاد علی اکبر آمد

 

عیــان نــور حـق از بیت ولا شد

زمین خرّم تر از عرش علاء شد

عیــان مــاه شهیـد کربـلا شـد

صــلا از مهــر و مـاه و اختر آمد

که میلاد علی اکبر آمد

 

عیان شد مصطفی را اشبه الناس

بـه رخسـارش زنـد گلبوسه عباس

حسن می‌بوید او را چون گل یاس

تبسّــم از لـــب زیـنـب بــــــر آمــــد

که میلاد علی اکبر آمد

 

به گلشن‌ها فراز شاخساران

بود این جمله در صوت هزاران

گل لیلا شکفت و شد بهاران

بهـــاران را بهـــاری بهتــر آمد

که میلاد علی اکبر آمد

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (ع) 755

 در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

باید شنید از دو لبت یاحسین را

باید که دید رویِ تو را با حسین را

 

از آن شبی که خنده زدی در میانِ مَهد

هرشب علی علی شده لالا ، حسین را

 

با هیچ چیزِ عالم عوض ، نه نمیکند

اربابِ ما شنیدنِ بابا حسین را

 

هر پنج وعده تا که اذانِ تو میرسد

مبهوت میکند همه حتیٰ حسین را

 

این‌سان که خیره خیره تو را میکند نگاه

باید که دید وقتِ تماشا حسین را

 

طوری به رویِ دامن زینب نشسته‌ای

گویا گرفته حضرت زهرا حسین را

 

باغ بهشت را گِروِ باده داده‌ایم

دیوانگانِ حضرتِ ارباب زاده‌ایم

 

روزی که بال میزدم اما پری نبود

روزی که حلقه میزدم اما دری نبود

 

روزی که باده عربده میزد حریف کو؟

حل میشدم درونِ مِی و ساغری نبود

 

روزی که در میانِ تمامیِ عقل‌ها

مستانه نعره میزدم و حنجری نبود

 

روزی که عشق بود و خداوندِ عشق را

غیر از حسین آینه‌ی دیگری نبود

 

دیدم حسین بود و حسین و حسین هم

وقتی که بود جلوه‌ی بالاتری نبود

 

میخواستم که دل بسپارم نیافتم

میخواستم که سر بدوانم سری نبود

 

آنروز لطفِ حضرتِ حق حیدری شدیم

ما را صدا زدند و علی اکبری شدیم

 

وقتی که باز میکنی از رُخ نقاب را

بیچاره میکنی زِ پِی ات آفتاب را

 

انگشت بر لب اند تمامیِ قاب‌ها

داری زِ بس که چهره‌ی ختمی مآب را

 

جبریل هم گمان کنم اینجا مُردَد است

آورده در حضورِ تو اُمّ الکتاب را

 

شُکرِ خدا برای گره‌های کورِ ما

آورده‌ای هزار دَمِ مستجاب را

 

چشم پدر زِ شوق و شعف برق میزند

وقتی سلام میکنی عالیجناب را

 

میدان برایِ عرضِ ادب سجده میکند

تا دست میکشی سر و یالِ عقاب را

 

تو حیدری که آمده تکرار میشوی

وقت نبرد تیغ علمدار میشوی

 

در خاک میروند تمامِ سوارها

با دیدنِ تو ای نفسِ ذوالفقارها

 

حتیٰ هنوز بین دلیران زبانزد است

یک صحنه از حضور تو در تار و مارها

 

تو میزدی به سینه‌ی لشگر ولی چه سود

یک تن نبود دور و برت از فرارها

 

تیغ تو چرخ میزند و چرخ میزند

صدها هزار دست و سرِ نابکارها

 

از نازِ ضربِ شصتِ تو بد مست میشود

شمشیر تو که زَهره دَرَد از شکارها

 

از نازِ ضربِ شصتِ تو تکبیر میکشد

عباس ، وقتِ دیدنِ این کار زارها

 

نامت حماسه‌ای ست که پیدا نمیشود

هر یوسفی که یوسفِ لیلا نمیشود

 

 حسن لطفی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

ولادت حضرت علی اکبر (ع) 754

در ولادت حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

خدا را جلوه ی دیگر مبارک

یم توحید را گوهر مبارک

 

سپهر نور را اختر مبارک

علی بر آل پیغمبر مبارک

 

کند دل دم به دم یاد محمّد

که شد تکرار میلاد محمّد

 

خرد را رهبری آگاه دادند

جوانان را چراغ راه دادند

 

سپهر معرفت را ماه دادند

ولایت را ولی الله دادند

 

ولی الله ولی در بر گرفته

محمّد یا علی در بر گرفته

 

سپهر عصمت و تقوی قمر زاد

عروس حضرت زهرا پسر زاد

 

به خَلق و خُلق و خو پیغامبر زاد

که خیر الخلق را خیر البشر زاد

 

شگفتا باز احمد آفریدند

محمّد را محمّد آفریدند

 

سراپا نخله ی طور است این طفل

همه نورٌ علی نور است این طفل

 

تمام شور عاشور است این طفل

بگو قرآن منشور است این طفل

 

کلام یوسف زهرا گواهی است

که او ممسوس در ذات الهی است

 

تماشایش ز زهرا می برد دل

تجلاّیش زبابا می برد دل

 

نه او تنها زلیلا می برد دل

زاهل البیت یکجا می برد دل

 

حسین بن علی را نور عین است

علی آری علیّ بن الحسین است

 

دعای نور در مرآت رویش

نوای وحی در خون گلویش

 

حدیث عشق بابا گفتگویش

نگاه حضرت عبّاس سویش

 

امامت از جمالش در تجلاّست

نگاهش گه به زینب گه به لیلاست

 

دو چشمش چشم حقّ بین پیمبر

دو ابرو ذوالفقار شیر داور

 

دو بازو بازوی عبّاس و حیدر

دو لعل لب نه، دو یاقوت احمر

 

از او بیت ولایت گشته گلشن

حسین بن علی چشم تو روشن

 

سیادت بنده ی او بنده ی او

شهادت زنده ی او زنده ی او

 

شرف، ایمان، ادب، پاینده ی او

پیام کربلا در خنده ی او

 

چه گویم هر چه گویم بهتر است این

تعالی الله علیّ اکبر است این

 

دلش دریای ایمان حسین است

درون پیکرش جان حسین است

 

جمالش عید قربان حسین است

ببوسیدش که قرآن حسین است

 

به خاکش دل به پایش جان فشانید

به چشم و ابرویش قرآن بخوانید

 

سلام الله بر ماه جمالش

صفات الله در خلق و خصالش

 

جلال الله زهی قدر و جلالش

ولی الله بینای کمالش

 

رخش نادیده شمع محفل ماست

زیارتنامه اش لوح دل ماست

 

سلام از مات ای روح معانی

علی اکبر رسول اللهِ ثانی

 

نبوّت را کتاب آسمانی

ولایت را فروغ جاودانی

 

علی، زهرا، پیمبر، بر تو نازد

پدر تا صبح محشر بر تو نازد

 

تو حقّ را از ازل در خویش دیدی

تو در قلب پدر شور آفریدی

 

تو دل از هر چه جز جانان بریدی

تو بانگ ارجعی را می شنیدی

 

به پاس حقّ مقاوم ایستادی

به «میثم» نه به عالم درس دادی

 

حاج غلامرضا سازگار 

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (ع) 753

 در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

آسمان باز پر قمر شده است

شب اندوهمان سحر شده است

 

به همه سائلان نظر شده است

چونكه اربابمان پدر شده است

 

آمد از راه قرص ماه حسين

دومين حيدر سپاه حسين

 

خلق و خويش پيمبرى ديگر

على اكبر نه،حيدرى ديگر

 

پهلوان دلاورى ديگر

تو بگو شير لشكرى ديگر

 

هست پيغمبرى سراپايش

به عمو رفته قدوبالايش

 

چهره اش ماه آسمان حرم

سايه اش قوت زنان حرم

 

حنجرش گرمى اذان حرم

چشم بد دور از جوان حرم

 

مثل عباس سايه ی سرهاست

سرپناه تمام خواهرهاست

 

آمد از هر نظر على باشد

از همه بيشتر على باشد

 

بازهم يك نفر على باشد

چقدر اين پسر على باشد!

 

مثل حيدر قويست او عزمش

چند بيتى بگويم از رزمش

 

بين گرد و غبار مى آيد

روى مركب سوار مى آيد

 

پسر ذوالفقار مى آيد

حيدر روزگار مى آيد

 

عشق مى ريزد از سر و رويش

ذوالفقار است تيغ ابرويش

 

پاش تا در ركاب مى افتد

دشت در پيچ و تاب مى افتد

 

سر ز تن بى حساب مى افتد

به تلاطم عقاب مى افتد

 

بهت در چشمهاى اين دشت است

بسكه در حال رفت و برگشت است

 

خوب فهميده رزم فن دارد

هنر جنگ تن به تن دارد

 

فن از روبرو زدن دارد

اين شگرد از عمو حسن دارد

 

آى لشكر ببين جوان اين است

پسر شير نهروان اين است

 

خشم او تيغ و نيزه وشدير است

هرنگاهش دو قبضه شمشير است

 

چقدر رزم او نفسگير است

نوه ی شير غالبا شير است

 

تيغ مى زد همين كه از چپ و راست

ازحرم بانگ ياعلى برخاست

 

رزم با اين جوان گره خورده

حنجرش با اذان گره خورده

 

در دهان ها زبان گره خورده

ابرويش آنچنان گره خورده

 

كه همه ياد حيدر افتادند

ياد آن روز خيبر افتادند

 

رعد و برق است يا كه طوفان است

كه دقيقا ميان ميدان است

 

يا جوان حرم رجز خوان است

روى لب هاى عمه ها جان است

 

شور و غوغاست در دلش هرچند

دارد ارباب مى زند لبخند

 

مى رود دشت را به هم بزند

وسط معركه علم بزند

 

خواست تا حرف مى روم بزند

ديد بايد كمى قدم بزند

 

پيش چشم پدر جوان مى رفت

داشت ازجسم شاه جان مى رفت

 

رفت در نيزه زارها افتاد

بين گرد و غبارها افتاد

 

زير پاى سوارها افتاد

وسط نيزه دارها افتاد

 

پاى نيزه به پيكرش وا شد

به زمين خورد اربااربا شد

 

علی زمانیان

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (ع) 752

 در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

خيمه زد قافله ی شوق به صحراى دلم

شعر شد همنفس شور هم آواى دلم

 

جرعه جرعه مى‏جان ريخت به ميناى دلم

كائنات آمده امشب به تماشاى دلم

 

بسكه شاد است سر از پا نشناسد تا صبح

كرده امضا سند آينه دارى با صبح

 

آسمان سفره ی لبخند و شكوفايى شد

يك مدينه طپش و مستى و شيدايى شد

 

كوچه ی سبز بنى هاشم، رؤيايى شد

عقل عاشق شد و مجنون شد و ليلايى شد

 

گلپسر كرد خداوند عنايت به حسين

قدسيان گفتند تبريك ولادت به حسين

 

چه خبر بود مگر عرش به شور آمده بود

خانه ی وحى طربخانه نور آمده بود

 

فرصت سرخوشى و سور و سرور آمده بود

ادب و غيرت و ايثار و شعور آمده بود

 

نبوى سيرت و صورت علوى خوى و صفات

به گل روى على اكبر ليلا صلوات

 

پسر خون خدا جلوه ی تصوير على

نفسش دارد هر آينه تأثير على

 

نعره ی حيدرى‏اش صولت تكبير على

برق شمشيرش از شعله ی شمشير على

 

كربلا شيفته ی نبض قدمهايش بود

شرح قانون حيات از (اَوَلَسْنا)يش بود

 

هر طرف عطر نفسهاى پيمبر آمد

آيه ی ديگرى از سوره كوثر آمد

 

مرد شير افكنى از تيره ی حيدر آمد

على اكبر على اكبر على اكبر آمد

 

در شب يازدهم ماه تمام آمده است

نه فلك پيش قدومش به قيام آمده است

 

آمده تا گل گلزار شهادت باشد

جرعه نوش مى سرشار شهادت باشد

 

نقد جان داده خريدار شهادت باشد

غرق خون گرمى بازار شهادت باشد

 

روى او را كه پدر ديد در آئينه ماه

گفت: لا حول و لا قوة الا بالله

 

 کمیل کاشانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 751

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

نشسته ام بسرایم از آن مَلَک منظر

کسی که گشته به سلطان عشق هم،دلبر

 

اسیر زلف بلندش هزار چون لیلا

خُمار چشم سیاهش خُم و می و ساغر

 

حسین،بس که دلش تنگِ روی احمد بود

خدا دوباره به او داده است پیغمبر

 

به صورت نبویّ و به صولت علوی

وَ اِن یَکاد بخوانید،بهر دفع نظر

 

به وقت رزم،همین شد سبب که میگفتند

کسی که آمده پیغمبر است یا حیدر؟!

 

کمند گیسوی خود را اگر رها بکند

جهان اسیر شود، فارغ از سلاح دگر

 

همین کمان دو ابرو و تیر مژگانش

کفایت است برای نبردِ یک لشگر

 

قتیل اول این تیر و این کمان،لیلاست

که گشته است چو مجنون به روی ماه پسر

 

شب ولادت او گشته عرش میخندد

عطا نموده خدا بر حسین خود اکبر

 

 بهنام فرشی

ولادت شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 749

ولادت حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

امشب دل نسل جوان دارد سرور دیگری

امشب خدا در هر سری افکنده شور دیگری

 

امشب به جان اهل دل تابیده نور دیگری

دل پیش دلبر یافته فیض حضور دیگری

 

ماه محمد (ع) طلعتی از برج زهرا آمده

یا بار دیگر در حجاز احمد به دنیا آمده

 

لیلا در آغوش سحر شمس الضحی آورده ای

قرآن گرفتی در بغل یا مصطفی آورده ای

 

زادی علی دیگری یا مرتضی آورده ای

حسن خداوند است این یا مجتبی آورده ای

 

یا لله عجب شوری تو در نسل بتول انداختی

الحق که آل الله را یاد رسول انداختی

 

تکرار کن و الشمس را عکس جمالش را ببین

بگشای قرآن را سپس خلق و خصالش را ببین

 

با بال جان پرواز کن اوج کمالش را ببین

در بین آل فاطمه قدر و جلالش را ببین

 

آری تو ثارالله را مرآت داور زاده ای

گوئی که همچون آمنه امشب پیمبر زاده ای

 

در بوستان فاطمه سرو روان است این پسر

جان رسول الله را آرام جان است این پسر

 

هم یک جهان جان است و هم جان جهان است این پسر

در پیشه قرآن و دین شیر ژیان است این پسر

 

هم اشرف الخلق است این هم اشجع الناس است این

هم در ره عشق و وفا همگام عباس است این

 

این است کاندر کودکی روح عبادت یافته

پا در جهان نگذاشته را سعادت یافته

 

نا کرده تر از شیر ، لب رمز شهادت یافته

رشد و نمو نایافته درس رشادت یافته

 

نسل جوان را این پسر در هر زمان رهبر بود

چشم و چراغ فاطمه نامش علی اکبر بود

 

در ماه شعبان کامده آئینه دل منجلی

بر زاده خیرالبشر زاده دو مادر دو علی

 

آن شمع بزم عارفان این شیر میدان یلی

آن در ولا حق را ولی این بربلا گفته بلی

 

آن ماه تابانی بود ، در دست لیلای عرب

این مهر رخشانی بود ز ان مام ایرانی نسب

 

یاد ارد از حسن نبی عشق رخ دلجوی او

تفسیر ایات نبی در خال و خط روی او

 

نور نبوت جلوه گر در خلق و خلق و خوی او

بس دل که گم گردیده در پیچ و خم گیسوی او

 

آری مه لیلاست این کز پرده بیرون آمده

وز شوق دیدارش جهان یکباره مجنون آمده

 

ماهی که می بخشد بجان فیض لقاء الله را

ماهی که برق خنده اش سورانده مهر و ماه را

 

ماهی که مجنون ساخته یادش دل آگاه را

ماهی که بر نسل جوان روشنگر آمد راه را

 

ماهی که خط سبز ، آن از وهم ها بالا شده

ماهی که در معراج خون ، مهر سپهر لا شده

 

ماهی که چشم مست دل گردیده و شد گردون او

دردا که با خون شسته شد رخساره گلگون او

 

روی حسین ابن علی شد لاله گون با خون او

لیلا به صحرای بلا از غصه شد مجنون او

 

مهری که از تیغ ستم فرق منیرش چاک شد

در محشر کرب و بلا یک نی بلند از خاک شد

 

تا پیکر صد چاک او گردید در خون غوطه ور

آمد کنار کشته اش ریحانه خیرالبشر

 

بگرفته همچون جان خود ، آن جسم خونین را ببر

آنسان که گویی داد جان آنجا پسر هم با پدر

 

بر بند لب خاموش شو « میثم » ز شرح ماتمش

ترسم که بگذارد جهان جان بر سردار غمش

 

حاج غلامرضا سازگار (میثم)

در مدح حضرت علی اکبر (ع) 748

در مدح حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

ای دردی اولان بنده دینن یا علی اکبر

اول یاره پناهنده دینن یا علی اکبر

سیر ایله بو گلشنده دینن یا علی اکبر

گل درد سر خرمنده دینن یا علی اکبر

منده دیوروم سنده دینن یا علی اکبر

 

با جادی غلام اولسا جوانلار بو جوانه

ویرمزدی حسین بیر توکونی کل جهانه

اکبردی که عزت یارادوب هاشمیانه

مثلین گوره هیهات بو عالم بو زمانه

به به بیله فرزنده دینن یا علی اکبر

 

کیم حسنیده سبقت دوتا گلدن دالا گلمز

خلقت باغینا هیچ بیله قرمز لالا گلمز

یوسف یوزینی گورسه ایدر غش حالا گلمز

اکبر کیمی دنیایه ادبلی بالا گلمز

بیل قدرینی ارزنده ، دینن یا علی اکبر

 

رای علنی معاویه آلدی امرادن

کیمدور دیدی سلطانلیقا لایق ، دیدیلر سن

انصاف دیدی ایلمدوز چوخ کیچیکم من

اکبرده لیاقت وار ایده عالمی گلشن

ایستر اونی دشمنده دینن یا علی اکبر

 

ای زاده کوثر سنه قربان اولا زمزم

ای شبه پیمبر قاپووین سائلی حاتم

هر فرقه ورار بیر گوزلین آدینه پرچم

من بنده درگاه علی بن حسینم

قویماز دوشه دل بنده دینن یا علی اکبر

 

یعقوب اوقدر آغلادی اولدی گوزی کم نور

چون یوسفی بیر مدت ایترمشدی او مهجور

شاه شهدا نیلدی گور ای دل مغرور

گوندردی جهاده بالا مسرور آتا مسرور

تا دین قالا ایمنده دینن یا علی اکبر

 

استاد کلامی زنجانی

ولادت حضرت علی اکبر (ع) 745

 در مدح حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

الا ای ماه شعبان! ماه احمد را تماشا کن

جمال بی‌مثال حیّ سرمد را تماشا کن

 

در اقطاع زمین خلد مخلّد را تماشا کن

محمّـد را محمّد را محمّد را تماشا کن

 

ولادت یافت با حُسن رسول الله، زیبایی

جمـال ماه لیلا را ببین با چشم زهرایی

 

مبارک باد بر ثارالله‌ این جانِ حسین است این

ببوسیدش بخوانیدش که قرآن حسین است این

 

دُرِ دریای رحمت زیب دامان حسین است این

چراغ ماه، یا خورشید تابان حسین است این؟

 

شگفتـا در جمـال او جمـال کبریا بینم

حسن بینم علی بینم نبی بینم خدا بینم

 

امیرالمؤمنین جدّ و علی شـد نـام نیکـویش

صدای «یا علی» آید به گوش از تـار هر مویش

 

علی خصلت،علی هیبت،علی خلقش،علی خویش

عجـب نبْـوَد که بابـا بوسـه آرد بـر دو بازویش

 

علی ای نفْس پیغمبر! پیمبر بین، پیمبر بین

به روی دست لیلا حضرتِ عباسِ دیگر بین

 

خداوندا چه خوانم گر نخوانم روح ایمانش

حسین ابن علی پیغمبر و این است قرآنش

 

دهان و چشم و ابرو: کوثر و تطهیر و فرقانش

حسین ابن علی پیغمبر و این است قرآنش

 

وجـودش از وجـود رحمۀ للعالمیـن گوید

یقین دارم که صورت‌آفرینش آفرین گوید

 

سـزد تـا خاتـم پیغمبران گوید ثنای او

عجب نبْوَد اگر جبریل وحی آرد برای او

 

دوای درد جان ارا دل در خاک پای او

بهشـت روح ثـارالله حسـن دلربــای او

 

امیرالمؤمنین زهـرا پیمبر دوستش دارد

امام مجتبی همچون برادر دوستش دارد

 

قیامت قامتان بستند قامت بهر تعظیمش

هزاران بوذر و مقداد و سلمانند تسلیمش

 

سر و جان همه خوبان عالم باد تقدیمش

علـوم اوّلیــن و آخـرین محتاج تعلیمش

 

نبی را نورعین است این چراغ عالمین است این

حسین‌بن‌علی را جان، علی‌بن‌الحسین است این

 

چـه قرآنـی که بـا قـرآن توانی کرد تفسیرش

چه خورشیدی که از خورشید دل برده است تصویرش

 

بـه هنگـام رجـز تکبیـر مـی‌نازد بـه تکبیرش

شجاعت رنگ می‌بازد به پیش برق شمشیرش

 

«کرامت»خشتی از کویش«دعا»دائم دعاگویش

«ادب»خاک کف پایش،«شرف»ریگ ته جویش

 

الا ای خضرِ رحمت تشنه‌کامِ لعلِ لب‌هایت!

خجل گردیده زیبایی، ز شرم روی زیبایت

 

زیــارت نامــۀ زوار ثــارالله، سیمــایت

حسین ابن علی گردیده محو قد و بالایت

 

جـلال احمـد و آلـت، جمـال الله تمثالت

سر و جان خاک درگاهت، دل بابا به دنبالت

 

همانا گرد خورشید ولایت ماه یعنی تو

شهیدان فضیلت را چراغ راه یعنی تو

 

محمّد را تجلای جلال و جاه یعنی تو

ولــی‌الله فرزنــدِ ولــی‌الله یــعنی تو

 

تو روح عشق و ایمانی، تو ثارالله را جانی

تو هم دلبند توحیدی تو هم فرزند قرآنی

 

تو وجه اللّهی و از احمد مختار دل بردی

تو سیف اللّهی و از حیدر کرار دل بردی

 

تو از خون خدا در مکتب ایثار دل بردی

تو حتی از عدو در عرصۀ پیکار دل بردی

 

تو تـا صبـح قیامت نـور دادی خلق عالم را

تو از بار مضامین سبز کردی نخل «میثم» را

 

غلامرضا سازگار

ولادت شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 744

ولادت شاهزاده حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

ای اهل سماوات بریزید ستاره

میلاد محمّد شده تکرار دوباره

امشب همه والشمس بخوانید

از پارۀ دل گل بفشانید

یوسف زهرا علی اکبر

خوش آمدی علی‌اکبر

 

این آینۀ ختم رسل هست حسین است

انگار محمّد به سرِ دست حسین است

این لاله و ریحان حسین است

والله قسم جان حسین است

یوسف زهرا علی اکبر

خوش آمدی علی‌اکبر

 

این در دل شب شمع شب تار حسین است

در دامن گهواره گرفتار حسین است

هم ختم رسل را جگر است این

هم خون خدا را پسر است این

یوسف زهرا علی اکبر

خوش آمدی علی‌اکبر

 

میکال بخوانید بر او لاله ببارد

جبرییل بگویید بر او وحی بیارد

لیلا ثمرت باد مبارک

قرص قمرت باد مبارک

یوسف زهرا علی اکبر

خوش آمدی علی‌اکبر

 

سر تا به‌قدم حسن خدایی علی‌اکبر

انگار که پیغمبر مایی علی‌اکبر

تو چشم و چراغ همه هستی

قرآن حسین بر سر دستی

یوسف زهرا علی اکبر

خوش آمدی علی‌اکبر

 

یا فاطمه امشب به عروست نظری کن

در بیت امام شهدا جلوه‌گری کن

لیلا که سلامش ز خدا باد

بر دسته‌گلت دسته‌گلی داد

یوسف زهرا علی اکبر

خوش آمدی علی‌اکبر

 

حاج غلامرضا سازگار

ولادت حضرت علی اکبر (ع) 743

در ولادت حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

امشب به زمین خلد شده پیدا

نادیده رخ خالق سر مد شده پیدا

 

در بیت ولا روی محمد (ع) شده پیدا

با خلق بگوئید که احمد شده پیدا

 

حق داده به شاه شهدا دسته گل امشب

تبریک بگوئید به ختم رسل امشب

 

خیزید که حورا غزل عشق سروده

آئید که از کعبه علی جلوه نموده

 

فرزند حسین بن علی چهره گشوده

دل از پدر و زینب و عباس ربوده

 

پیداست در او جلوه پیغمبر و الش

گل بوسه گرفته حسن از ماه جمالش

 

بر ، داد به هستی شجر عصمت لیلا

حورا ز بهشت آمده بر خدمت لیلا

 

انداخت گل از وجد و شعف طلعت لیلا

لبخند زند فاطمه بر صورت لیلا

 

با آمنه گوئید عروست پسر اورد

سر تا به قدم مثل تو پیغامبر اورد

 

در ظلمت شب مرغ سحر خوش خبری کرد

خورشید حسین بن علی جلوه گری کرد

 

بیرون شد و بر نسل جوان راهبری کرد

طفلی که به مخلوق دو عالم پدری کرد

 

بر خلق صفا داد صفا داد صفا داد

بر درد شفا داد شفا داد شفا داد

 

او باقی و خوبان دو عالم همه فانیش

پیران همه مرهون عنایت به جوانیش

 

تا آن سوی عالم اثر لطف نهانیش

صد باغ بهار است به یک برگ خزانیش

 

او قلب نبی عشق علی جان حسین است

جانش نتوان گفت که جانان حسین است

 

زینب شده محبوب به سیمای نکویش

لیلا زده از پنجه دل ، شانه به مویش

 

به خنده گشودند همه دیده بسویش

از بوسه عباس گل انداخته رویش

 

تا دید پدر طلعت نورانی او را

بوسید سر و صورت و پیشانی او را

 

این است که رخ رنگ شد از خون خدایش

این است که بوسند سر و رو ، شهدایش

 

لین است که جان همه عالم بفدایش

این است که گفته است معاویه ثنایش

 

نامش علی و اشبه مردم برسول است

ریحانه ریحانه زهرای بتول است

 

این یوسف لیلاست که یوسف شده ماتش

پیوسته فرستاده ز کنعان صلواتش

 

هم محو کمال آمده هم محو صفاتش

آثار محمد (ع) متجلاست ز ذاتش

 

یعقوب اگر صورت زیباش ببیند

از شوق دگر بر یوسف ننشیند

 

ای خیل ملائک ز سما لاله فشانید

امشب شب عید است همه مدح بخوانید

 

عیدی خود از یوسف زهرا بستانید

از جام طهورا همگان را بچشانید

 

با شادی و با خنده و با زمزمه امشب

تبریک بگوئید به زهرا و به زینب

 

ای سایه ای از قامت و قد توقیامت

وی موکب دل را سر کوی تو اقامت

 

اسلام ز زخم بدنت یافت سلامت

زیباست بر اندام تو دیبای امامت

 

لطفی که به سوی حرمت راه بپوئیم

میلاد تو را پیش تو تبریک بگوئیم

 

تو مهر فروزان سماوات هدائی

تو مثل عمو چشم و چراغ شهدائی

 

تو زنده به عشقی و در این راه فدائی

تو خون خدا و پسر خون خدائی

 

با عشق تو ز آغاز سرشته گل "میثم

تو در دلی و هست مزارت دل "میثم"

 

غلامرضا سازگار

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 742

در مدح حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

قبل هر چيزي در عالم نور طاها خلق شد

نور او تا شد دو قسمت ، نور مولا خلق شد

 

آفرينش غرق ظلمت بود و مثل شب سياه

صبح سر زد آن زمان كه نور زهرا خلق شد

 

پلك بر هم زد محمّد ، از طفيلِ هستِ او

آسمان ها گشت پيدا و زمين ها خلق شد

 

كرسي و لوح و قلم اين را شهادت داده اند

نور حيدر جلوه كرد و عرش اعلا خلق شد

 

اين فضيلت بر حسين و بر حسن كافي ست كه

---نورشان از باطـنِ أمّ إبيها خلق شد

 

خواست خطّاطي كه مشق نام مولا را كند

ناگهان آمد به خود ، خطّ معلّي خلق شد

 

هر كه از آل علي بر فرق دنيا پا گذاشت

چون محمّد با ملاحت گشت و زيبا خلق شد

 

هر كجا خورشيد عشق از مشرق خود جلوه كرد

از شعاع نوري اش ماهي دل آرا خلق شد

 

پاي تا سر مظهر اللهُ اكبر هست و بس

اين كه با دست خداوند تعاليٰ خلق شد

 

تا براي شاه ، علي اكبر به دنيا آورد

با تمنّايِ وصالش ، أمّ ليلا خلق شد

 

مادر عيسي كنيز أمّ ليلا شد كه ديد

آيه ي إنّ اصطفا را باز معنا خلق شد

 

كودكي آورد ايـن بانو براي شاه دين

كز نفسهاي دمِ صُبحش مسيحا خلق شد

 

قطره اي افتاد در درياي لطف حضرتش

شاهدان ديدند، از آن قطره موسي خلق شد

 

خواست تا طعم لبش را روزه داران حس كنند

دست خود را سمت نخلي بُرد، خرماخلق شد

 

او نه تنها از لحاظ ظاهري چون مصطفاست

بلكه از هر حيث چون پيغمبر ما خلق شد

 

بر محمد ، بر علي ، بر مجتبي و بر حسين

اَشبه النّاس و قرين و مثل و همتا خلق شد

 

تا كه تمثيلي شود از قامت رعناي او

در بهشت عدن ، مثل سدره ، طوبي خلق شد

 

چشمهاي شور كوفه ، نرگسش را چشم زد

بس كه چشم مست شهزاده فريبا خلق شد

 

دور او يك بار هنگام وداعش از حرم

بار ديگر از هجوم خصم ، غوغا خلق شد

 

روزِ پيريِ حسينش را خدا هم ديد ، آه

او عصايي بود و بهر دست بابا خلق شد

 

اشك چشم پيرمردي ريخت دورش آن قَدَر

كز خروش گريه هايش ، موج دريا خلق شد

 

تا كمي شرح پريشاني جسمش را دهند

واژه اي سنگين به نام ارباً اربا خلق شد

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 738

در مدح  حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

مظهر حسن و وفا

 

تا سنون صورتوي خالق معنا ياراديب

مني اول عارضوه محو تماشا ياراديب

 

حسنوون نقشيني نقّاش قضا اهل دله

مظهر حسن و وفا آيت تقوا ياراديب

 

گون كيمي روشن ائدير، كوني جمالون ديه‌سن

حق سنون مه يوزوي عالمه بيضا ياراديب

 

قاشلارون طرحي اولوب مسجده محراب دعا

زلفووون نقشي كليساده چليپا ياراديب

 

لبلرون شهد مصفّا كيمي، عارف‌لره حق

آب حيوانه قدر نوش و مهنّا ياراديب

 

گلشن حسنده اي سرو روان قامتيوي

سرولر ايچره عجب سرو دلارا ياراديب

 

گؤزلريم گورمده، اول گوزلروي، سويلدي دل

الله الله نه گؤزل گؤزلري شهلا ياراديب

 

گوئيا اي گؤ‍زليم روز ازل دست قضا

سني دلدار زمانه مني رسوا ياراديب

 

خلق ائدنده سني معشوق جهان، خالق كون

«فاني» غمزده‌ني عاشق شيدا ياراديب

 

استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

ولادت شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 735

در ولادت حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

عالم تاپوب سنلن صفا اکبریم

شادلیق ایدور ارض و سما اکبریم

عیدیانه شیعیانه ویر اوزون

زیارت کرب و بلا اکبریم

 

آیدان گوزلدی آی بالا مه یوزون

بالدان شیریندی لیلیه هر سوزون

بحرالغزلدی اکبر شهلا گوزون

ای اللری مشگل گشا اکبریم

 

آی عمرومون بو عالمده صفاسی

آتسون منی آرتار قلبیم یاراسی

گورن دیور یوزوندی آی پارسی

بدر دجا شمس ضحی اکبریم

 

جنت الاعلادی سنون اطاقون

جانیم آلار لحظه سنون فراقون

حور و ملکدی یکسره قوناقون

روح سخا نور خدا اکبریم

 

گورجک سنی حوری قالوب حیرتده

چاتماز سنه مین قهرمان غیرتده

سروه بنذرسن آی بالا قامتده

گوزی شهلا قدی رعنا اکبریم

 

سالار ملک مقدمووه شهپرین

قاشلارون یاد ایلر حیدر خنجرین

گورسه سنی یوسف کسر اللرین

ای منبع مهر و وفا اکبریم

 

ای گلشن پیغمبره ریحانه

باخسون اگر هر عاقله مستانه

بیر باخیشلان والله اولار دیوانه

سن سن بوتون درده دوا اکبریم

 

 کربلایی نوید آسال اردبیلی

ولادت شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 734

ولادت حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

امشب به شباب رهبر آمد

میلاد علی ­اکبر آمد

 

در ماه نبی علی عیان شد

یا آمنه را پیمبر آمد؟

 

یا فاطمه باز مجتبی زاد؟

یا آن که حسین دیگر آمد؟

 

خورشد حسین و ماه لیلا

با چهره نور گستر آمد

 

از گلبن سبز عشق و ایثار

بوی گل و عود و عنبر آمد

 

از مدح ملک بسی نکوتر

از وصف بشر فراتر آمد

 

در دامن کعبه ولایت

امروز دوباره حیدر آمد

 

عقلی که به دیده­اش توان دید

روحی که بود مصور آمد

 

با دیدن او عزیز زهرا

جان دگرش به پیکر آمد

 

از دامن مادری مکرم

زیبا پسری مطهر آمد

 

آئینه روی احمد است این

سر تا به قدم محمد است این

 

ای بحر شرف، گهر مبارک

وی نخل کمال، بر مبارک

 

بر چرخ ادب، ستاره

در برج ولا، قمر مبارک

 

در حسن بشر، ملک گرامی

با خوی ملک، بشر مبارک

 

بر شیر خدا و بر حسینش

دیدار پیامبر مبارک

 

مرآت جمال دادگر باد

بر حجت دادگر مبارک

 

در باغ نبوت و ولایت

سر سبزترین شجر مبارک

 

از این شجر همیشه سر سبز

بر آل علی ثمر مبارک

 

فرزند بدین جلالت و قدر

بر مادر و بر پدر مبارک

 

زینب شده بود پای بستش

عباس گرفت روی دستش

 

این حسن نبی است یا رخ اوست

این تیغ علی است یا دو ابروست؟

 

این رشته جان ماست یا زلف

این سلسله دل است یا موست؟

 

این قامت اوست یا قیامت

یا سر و بلند بر لب جوست؟

 

زیبائی انبیا خلاصه

در مصحف روی آن خدا روست

 

هم چار امام محو رویش

هم ختم رسل ورا ثناگوست

 

در برگرفته همچو جانش

از بس که حسین داردش دوست

 

رویش همه را چراغ ایمان

کویش همه را بهشت مینوست

 

گلبوسه باب بر، جبینش

هر چیز به جای خویش نیکوست

 

از او نشوم جدا اگر چه

دشمن کند از تنم جدا پوست

 

خاک در اوست آبرویم

هر جا که روم کنار اویم

 

ای یوسف مصر عشق بازی

عشق از تو نموده سرفرازی

 

افتاده به پات سربلندی

گردیده گدات بی­نیازی

 

یوسف به ثنات لب گشوده

در مصر به نغمه حجازی

 

از ماست هماره چاره جوئی

از توست همیشه چاره سازی

 

رخسار تو شمع دلفروزی

لبخند تو روح دلنوازی

 

بر دادن جان به راه جانان

پیش از شهدات پیشتازی

 

بی فیض محبت تو باشد

یک عمر نماز، بی نمازی

 

جز عشق تو ای حقیقت عشق

عشق دگران، بود مجازی

 

لبخند تو را از شب ولادت

با قلب حسین کرده بازی

 

اوصاف تو را حسین گوید

ما را نرسد زبان درازی

 

تنها نه علی اکبری تو

زهرا و حسین و حیدری تو

 

حاج غلامرضا سازگار (میثم)

ولادت شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 732

در ولادت حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

ئوز قدرتینی ایتدی عیان خالق اکبر

ویردی بر اوغول لیلیه پیغمبر بنزر

 

قلبمده اونون نقش جمالون چکرم من

جیران گوزومه دگسه گوزوندن اُپرم من

لیلا بالاسین آهو گوزونده گوررم من

جیرانلارون اکبر گوزونه گوزلری بنزر

 

کامل ایلدی صُنعنی بو طفلیده صانع

آهو دیدیم اولمور ئورگیم بو سوزه قانع

من که ئوزونی گورممیشم حُسننه راجع

یوسف گنه چاه آختار وار حقّی بو گونلر

 

حُسن حَسنی بوندا نمایاندی سراپا

صولتده شجاعتده اولوب حیدره همتا

نطقینده قیامنده قُعودونده چو طاها

آئینه ده گویا ئوزونی گوردی پیمبر

 

یکسر ملکوت اهلی اولوب اکبره مبهوت

نوریندن ایشلاقلاندی اونون عالم لاهوت

دیشلر دیسن دُرّ و صدف، لبلری یاقوت

صف چکدی تماشاسینه هر یرده گوزللر

 

بطحاده نه غوغادی نه عالمدی یریز بوش

شهپرلرینی ایتدی ملک لر یره مفروش

لایلای دیوری لیلی اونا سنده سسون قُوش

پیغمبره بنذر بالا لای لای علی اکبر

 

عبّاس عموسی آچدی اوزون قوللاری ناگاه

آغوشه آلوب اکبری فرزند یدالله

بیر یرده گوزل دوشدی بوگون اولدوزلان ماه

غنچه دوداقین اُپدی آلوب کام او دلاور

 

خلقت یاغیشی یاغدی آچوبدور گل تقوا

ویردی او گلی فاطمه نون اوغلونا لیلا

آغوشه چکوب اوغلون حسین عالمه مولا

سسلندی علی آدین، ایدوب سینیه زیور

 

گوردی اونون آینده سینی حجت یکتا

مژگانلاری قانه باتاجاق آغلادی مولا

به به نه گوزل تحفه دی سویلردی خدایا

حوریلر اولوب عاشقی جنّتده سراسر

 

"عینی فرد"قلمون سرعتینی ویرمه الوندن

بایرامدی مواظب اول اماندی بو دلوندن

یازما قلج، اوخ، نیزه، دگوب لیلی گلوندن

بایرام یاسا دونسه سنه آیا نه ویرللر

 

برج ادب و معرفتون ماهیدی اکبر

مُلک کَرم و جُود و سخا شاهیدی اکبر

هم ماهیدی هم شاهدی شهنشاهیدی اکبر

شاه کیمدی حسین اوغلودی شاهلار اونا نوکر

 

استاد غلامرضا عینی فرد زنجانی

ولادت شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 731

ولادت شاهزاده حضرت علی اکبر (علیه السلام) 

 

شب است و ساقی مجلس به گردش ساغر آورده

که سیمرغ دل مستان ز شادی پر در آورده

 

نمی دانم چه رخ داده که طبع سر کشم امشب

قلم را بار دیگر در مصاف دفتر آورده

 

گمانم لیلی حسن قدم از قلزم رحمت

برای رحمه للعالمینش گوهر آورده

 

کمال نهضت خونین عاشوراست شادی کن

که پیک خوش خبر یک مژده از جان پرور آورده

 

امیر آمد،وزیر آمد،سفیر آمد که هستی را

ورود این سه تن تاب و توان دیگر آورده

 

حسین فلک نجات و سید سجاد سکانش

بر این کشتی خدا هم بادبان و لنگر آورده

 

برو باد صبا بر گو به زهرا دیده ات روشن

که از بهر حسینت ام لیلا یاور آورده

 

در دیوار یثرب می زند فریاد آزادی

که مصباح الهدی را حق شکوه یاور آورده

 

پدر آمد پسر آمد عموی نازنین آمد

به پشتیبانی آنان علی را مظهر آورده

 

برای سرفرازی بر فراز نیزه دشمن

علی اکبر از بهر سرافرازی سر آورده

 

قد و بالای او را دید جبریل و بخود گفتا

خدا از بعد پیغمبر مگر پیغمبر آورده

 

شگفتی آفرین و خوش تماشایی بود رویش

تعالی الله از این نقشی که کلک داور آورده

 

عروس فاطمه امشب به پاس یاری قرآن

برای سنگر الله اکبر،اکبر آورده

 

جوانان را بشارت ده خدا از نسل پیغمبر

برای جانفشانی بر جوانان رهبر آورده

 

چه رهبر؟رهبری قاطع چه قاطع؟در عمل فاتح

که از فتحش فلک فتحاً مبینا زیور آورده

 

قدم در ملک هستی زد علی را مظهر قدرت

چه قدرت قدرت مطلق که حق احیا گر آورده

 

حسین بن علی را داده حق فرخنده مولودی

که با میلاد خود تفسیر نص کوثر آورده

 

بگو تا کربلا آماده سازد سنگر خود را

که بهر یوسف زهرا خدا همسنگر آورده

 

به تیر و نیزه و شمشیر و خنجر مژدگانی ده

که این زیبا پسر بهر نشانه پیکر آورده

 

برای سرفرازی بر فراز نیزه دشمن

علی اکبر از بهر سرافرازی سر آورده

 

مرحوم ژولیده نیشابوری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 717

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)  

 

عشقیوی عشقیله تا حی توانا یارادوب

بیزیده عشقیوه دلداده و شیدا یارادوب

 

نقشیوی نقش ایلین وقتیده نقاش ازل

قدرتین ظاهرایدوب نقشیوی غوغا یارادوب

 

قامتونده سنون ای سروگلستان نبی

مین قیامتجه قیامت حق یکتا یارادوب

 

نوررخسارین ایدر مهر و مهی شرمنده

سوره نوره خدانوریوی معنا یارادوب

 

خلقاوخلقاومنطقده سنی حی ازل

یارادان وقتیده چون حضرت طاهایارادوب

 

یریشون ختم رسلدی باخیشون عین بتول

سنی حق سهم و صلابتده چومولا یارادوب

 

سنده الحق که خلاصه اولونوب کلمه حسن

حق تعالی سنی زیبالره زیبا یارادوب

 

ماه رخساریوی کیم گورسه دیر حیرتدن

قادرالله نه گوزل ماه دل آرا یارادوب

 

سن هارا یوسف مصری هارا الحق اونی حق

حسنیده قطره ولیکن سنی دریا یارادوب

 

یوسف حیرتده قالار قیلسا نظاره یوزیوه

نیه کی تاری سنی حسنیده تنها یارادوب

 

قاشلارون همچو گمان,ناوک مژگانون اوخ

اوشیرین لبلریوی لعل شکرخا یارادوب

 

هاشمی خالون اوزونده ایکی دنیانی آلار

یوزده کی خال لبون محشرکبری یارادوب

 

دلبرا سنسن اودلبر هامی دلبرلری حق

دلرباگوزلریوه محو تماشا یارادوب

 

سنی ای یوسف زهرا نه فقط لیلانی

بلکه دنیالری شیدا و زلیخا یارادوب

 

«یاسرا» سن هارا توصیف علی اکبر هارا

سنی حق نوکر,اونی سرور ومولا یارادوب

 

کربلایی یاسر رستگار حسنی

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 756

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست

هر جا تب عشق است، دل در به دری هست

 

دیروز گدایان همه دنبال تو بودند

هر جا که شلوغ است یقینا خبری هست

 

اجداد من از دیر زمان عاشق عشقند

دیدید که در طینت ما هم هنری هست

 

بازار مرا با قدمت گرم نکردی

یک چند غلامی که بیایی ببری هست

 

در غیبت شه روی به شهزاده می آرند

صد شکر که در خانه آقا پسری هست

 

هر جا قد وبالای رشیدی است، یقینا

دنبال سرش نیم نگاه پدری هست

 

یا حضرت ارباب،دمت گرم و دلت شاد

یا حضرت ارباب کرم،خانه ات آباد

 

داریم همه محضر تو عرض سلامی

تو شاهی و ما نیز هر آنچه تو بنامی

 

تا خانه ی آباد شما بنده پذیر است

نامرد ترینم نکنم میل غلامی

 

ای قامت قد قامت تو عین قیامت

قربان قدت صد قد و بالای گرامی

 

تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی

پس لطف بفرما وبفرما که کدامی؟

 

تو مفترض الطاعه ترین واجب مایی

هر چند امامت نکنی، باز امامی

 

هر کس که هوای پدری داشته باشد

خوب است که همچین پسری داشته باشد

 

انگار رسول است، نمایی که تو داری

انگار بتول است ،صدایی که تو داری

 

بد نیست که هر روز عقیقه بنمایی

با این قد انگشت نمایی که تو داری

 

باید که برای تو کرم خانه بسازند

از بس که زیاد است گدایی که تو داری

 

از شش جهت کعبه دل لطف تو جاری است

از سفره ی پر جود و سخایی که تو داری

 

تو آنقدر از خویشتن خویش گذشتی

که منتظر توست، خدایی که تو داری

 

کاری نکن ای دوست مرا از تو بگیرند

بگذار که عشاق به پای تو بمیرند

 

ای سیر کمالات همه تا سر کویت

ای آب فرات لب من آب وضویت

 

ابن الحسنت گفته حسین بس که کریمی

مانند حسن جود بود عادت و خویت

 

عالم همه حیران ابوالفضل و حسینند

ماتند ابوالفضل و حسین از گل رویت

 

پایین قدمهای حسین جای کمی نیست

جا دارد اگر غبطه خورد بر تو عمویت

 

اینقدر مزن آب به سرخی لب خود

حیف است که پیچیده شود اینهمه بویت

 

حیف از تو مرا عبد و غلام تو بدانند

باید که مرا عبد غلامان تو خوانند

 

ای زاده ی زهرا جگرت میرود از دست

امروز که دارد پسرت می رود از دست

 

ای کاش که بالای سرش زود بیایی

گر دیر بیایی ثمرت می رود از دست

 

بد نیست بدانی اگر از خیمه می آیی

با دیدن اکبر کمرت میرود از دست

 

افتادنت از زین پدرت را به زمین زد

برخیز و گرنه پدرت می رود از دست

 

برخیز که عمه نبرد دست به معجر

بر خیز به جان من و این عمه ات، اکبر

ولادت شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 716

در ولادت حضرت علی اکبر (علیه السلام) 

 

مِی زنم امشب ز مینای دگر

تا کشم تصویر زیبای دگر

 

آمده حسن خدای لم یزل

چون پیمبر یا که مولای دگر

 

سر زده موسی ز طور دیگری

آمده امشب مسیحای دگر

 

نام زیبایش چو نام حیدر است

او علی سر تا به پا پیغمبر است

 

خانۀخونخداغوغاشده

گوئیا که محشری برپا شده

 

ام لیلا زاده لیلا، هر طرف

صحبت از لیلای این لیلا شده

 

این طرف مسرور گردیده علی

شادمان در آن طرف زهرا شده

 

کوری چشم حسودان شد پدر

چون خدا بر او عطا کرده پسر

 

مادر گیتی نزاید چون تویی

سروری را می سزاید چون تویی

 

ناتوان باشد بشر در مدحتان

حق تعالی می ستاید چون تویی

 

آفتاب از شرم رویت در حجاب

رفته و بالا نیاید چون تویی

 

ای قیامت آن قد و بالای تو

کار ما بسته به یک امضای تو

 

یک نظر بنشین جمالش را ببین

می برد دل از امیرالمومنین

 

برق لبخندش گرفته شهر را

روشن از نورش یسارست و یمین

 

نجل زیبای ولایت را ثمر

حلقۀ سبز امامت را نگین

 

خالق اکبر که اکبر داده است

هدیه بر حیدر پیمبر داده است

 

ای طواف من به گرد روی تو

طاق محرابم خم ابروی تو

 

تو مطهر زاده ای مولای من

عالمی گردیده مست بوی تو

 

باب حاجات همه بر من نگر

آمدم با قلب پر خون سوی تو

 

لحظه ای گیسوی خود را تاب ده

قطره ای ما را شراب ناب ده

 

 یعقوبی

ولادت شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 715

میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

آفتاب عالم آرا شد برون از پشت ابر

مام گیتی را چنان لبریز شد ایام صبر

 

از فروغ روی زیبایش منور نه سپهر

شرمگین از نور پاک صورت او گشته مهر

 

درچنین روزی ز لیلا اکبری آمد پدید

اکبر خوش منظر و مه پیکری آمد پدید

 

در مدینه غرق شادی بیت آل مصطفی(ص)

از قدوم پاک او خرسند شاه کربلا

 

روی او گیسوی او چشمان او ابروی او

چون امیرالمومنین باشد قد دلجوی او

 

خَلقا خُلقا" شبیه حضرت محمود بود

بنده فرمانبر و هم تابع معبود بود

 

علم و حلم و معرفت را برده ارثی از پدر

عبد پاک ایزدی مثل علی در سجده سر

 

در مقام بندگی او بنده زیبنده بود

در عبادت سر به سجده بنده پاینده بود

 

او دبیر اهل عرفان او مدیر عارفان

عالم احکام قرآن مقتدای سالکان

 

بردبار و خوش خصال و خوش مقال و کاردان

او جوان بی نظیر و با صلابت مهربان

 

با جمال و با کمال و با ادب در بزم یار

چون علی بن الحسین در سجده ها دل بی قرار

 

کنیه اش را بوالحسن گویند ابنای عرب

او جوانی بود اندر مکتب علم وادب

 

شهد می ریزد دم گفتن لب و گفتار او

اهل یثرب شاد و خرم دلخوش از رفتار او

 

یاور مستضعفین و دردمندان را طبیب

دستگیر مستمندان بود و همراه غریب

 

او پناه بی پناهان یاور مظلوم بود

او انیس دردهای مردم محروم بود

 

در دل شب راز دل بار از دار خویش داشت

وندران شب ها به دل صدها غم و تشویش داشت

 

او مطیع امر حق بود و ملک او را مطاع

می شدند از فیض پربارش یتیمان انتقاع

 

میوه باغ پیمبر بود و گوهر از علی

صورت زیبای او خورشید بود و منجلی

 

در جهان باب شفا روز جزا باشد شفیع

در مقام بندگی باشد مقامش بس رفیع

 

او علی اکبر لقب عبد خدای اکبر است

پاره قلب حسین است و عزیز حیدر است

 

در مصاف خصم خود درج دهان را باز کرد

با متانت حرف حق با ناکسان آغاز کرد

 

گفت من فرزند حیدر را یگانه گوهرم

طاقت قلب حسینم شاهزاده اکبرم

 

آمدم تا دین حق را بر شما اجرا کنم

قلبهای مرده را با نطق خود احیا کنم

 

پیرو دین خدایم ناطق قرآن منم

یاور دین محمد(ص) منجی ایمان منم

 

این حسین فرزند زهرا مرجع اهل یقین

با شما جنگی ندارد ای گروه مشرکین

 

حجت حق است بر مردم بترسید از خدا

روز محشر چه جوابی ای گروه اشقیاء

 

با کلام دلنشینی قلب ها را رام کرد

جنب و جوش فرقه کفار را آرام کرد

 

روز میلاد است (عرب زاده) تو هم دلشاد باش

غم مخور در سایه لطف خدا آزاد باش

 

سید فیاض عرب زاده 

ولادت شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 714

میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (علیه السلام) 

 

حسینه بیر اوغول ائتدی عطا خلاق بی همتا

که اولدی گل جمالیندان مدینه جنت اعلا

 

صفالی بیر گل آجدی باغ عشق و معنویتده

که سالدی گل لری عالمده رونقدن طراوتده

نه گل بیر گل که یوخ مثل و نظیری باغ جنتده

ائله بیر گل که عطریندن اولوب سرمست ایکی دنیا

 

بیله بیر مه لقا بیرده گله حاشا بو دنیایه

گوزلیق پایه سینده یوسف اولماز بونلا همپایه

وجاهتده جمالی بنزیری اوز جدی طاهایه

که خالق خلق ائدوب گل صورتین آئینه ای طاها

 

خطادور قامتون کر نخله طوبلیه بنزتسم

جمال بی مثالون یا کونیله آیه بنزتسم

ویا حسن کمالون یوسف زیبایه بنزتسم

هانی یوسفده بو حسن دل انکیزو جهان آرا

 

وجاهتده ائدوب شرمنده خورشیدی بو مهپاره

سهیله گوئیا منزل اولوبدور برج گهواره

غرض گهواره سی اولموش صدف بیر در شهواره

ائله بیر درون اولماز قیمتی دنیاو ما فیها

 

کوروب آل علی شاد اولدی بو مولود مسعودی

حسینه رحمتوندن حق عطا ائتدی بو مولودی

مسلم گلدی لیلانون اله منظورو مقصودی

دئیوبلر مقدمی اولسون مبارک ای شه والا

 

آلوبلر بیر به بیر آغوشه بو مولود زیبانی

ئوپوبلر ایگلیب لر اول گل باغ تولانی

دئیوبلر گورنه حق مشمول ائدوب الطافه لیلانی

سزادور مریمه فخر ایلسون بو بارده لیلا

 

آدی یثرب دیارینده علی آکبر آدلاندی

شباهتده پیمبر منزلتده حیدر آدلاندی

ولی بیر سر وار عالم آرا بو سرور آدلاندی

همان اول سره واله دور جهاندا پیریله برنا

 

دولاندی دور دوران تا که دور ابتلا گلدی

وئره اهل تولا امتحان یوم بلا گلدی

او قدری گیچمدی هنگام جنگ کربلا گلدی

جانین جانانه بذل ائتدی وفادن روز عاشورا

 

آلوب سرمشقینی اصغربلا دشتینده اکبردن

بو امیده که برخوردار اولا دیدار دلبردن

اوزون گهوارهدن آتدی ئیره بو سودامر بیردن

که یعنی عهدیمی قیلام بو گون اکبر کیمی ایفا

 

بو شعره اوچ نفر اولدی خلوص و صدقیله بانی

سمند طبع (شب خیزه) آچیلدی نظم میدانی

علی اکبر اوزون لطف ائت بو اشخاصه آنان جانی

برات کربلانی ایلسون زهرا آنان امضاء

 

مرحوم عباس شبخیز

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

ولادت شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 711

در ولادت حضرت علی اکبر (علیه السلام) 

 

مدینه عطر جان الدی شمیم زلف اکبردن

تاپوب نور نبوت تازه دن شبه پیمبردن

 

طلوع ماه بطحانی بشارت وئردی یثریبده

هلال هاشمی تا آتدی پرده روی انوردن

 

جمالینان ولایت منزلی ایینه بند اولدی

بهشتی جلوه قدرت نمای حسن اکبردن

 

مه مهر اقترانندن گرورندی کوکب طالع

بسیط تیره خاک افلاکه رشگ اولدی بو اختردن

 

آچیب شهلا گوزون نازیله تا مهم امامتده

آلیب دل بیر نگاهیله خارین چشم عبهردن

 

سر زلف سمن­باری پریش اولجاق جبینین ده

ختا مشگین سالیب قیمتدن،آلدی جذبه عنبردن

 

تبسم لعلی تا گورسندی لعل آبدارنده

آپاردی آب و تاب و جلوه نی یاقوت احمردن

 

دوزولدی قطره شبنم گل رخسارنه گویا

تلالو ایلوری انجم رواق چرخ اخضردن

 

دل عالم سروریله دولوب سیر جمالندن

اودور کوچ ایلدی غم فوجی هر قلب مکدردن

 

ملائک تهنیت گو عرشدن فرشه گلیب صف صف

که تاپسین­لار ضیای دیده اول ماه منوردن

 

دل لیلانی دولدوردی سرور و بهجت وشادی

گوتورسون اولمیوب بیر لحظه گوز اول ماه منظردن

 

بو سوز ایلر تداعی اوزگه بیر مطلب خداوندا

او مطلب شرحینه شرمنده دور هر خامه دفتردن

 

علی اکبرین میلادی دی لال اول دیلیم زیرا

گلور بوی وداع اکبر ولیلا او سوزلردن

 

دئمه نولدی او گونکی ایریلوب اکبر اناسیندان

که بیر ایتدی مطلق شورش و غوغای محشردن

 

بو شعری ارتجالا لطف اکبردن یازییب (عابد)

وگرنه رنجه دور جور سپهر سفله پروردن

 

مرحوم عابد

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت علی اکبر (ع) 704

در مدح حضرت علی اکبر (علیه السلام) 

 

نَقَدرخالقِ عالم سنی زیبایارادیب

اوقَدَرعاشق شوریده وشیدا یارادیب

 

منه گلسین قاداسی گوزلروون بیرباخشی

اورگیمده نئجه دنیابویی غوغا یارادیب

 

نرگسی گؤزلره قربان دییه سن خالق عشق

اولاری صبر و قرار آلماقا شهلا یارادیب

 

هانی درد اهلی دییم دردیمی بلکه آزالا

منی غم چکماقا غم صاحبی تنها یارادیب

 

نَقَدرآتش هجرانه یانیم ، منده مگر؟

نَقَدرتاب وتوان حیّ توانا یارادیب

 

یوخ گلایه یئری امّا ئوزی اوّل گوندن

عاشقین خالقی ، معشوقی شکیبایارادیب

 

حقلیم شام وسحرکویوی ماوا ائلسم

کوی یاری ،‌ یارادان عاشقه ماوا یارادیب

 

حدّسیزحمدوثناصنعونه صورتگروون

که بو صورتده نه عالم نئجه معنایارادیب

 

بونه صورتدی ، نه قامتدی که خلّاق ازل

عالمی قامتوه محو تماشا یارادیب

 

بیربئله حسن خدادادیله ای آیت حُسن

کیم دییرحُسنده خالق سنه همتایارادیب

 

غبطه ایلرله وجاهتده گؤزللرسنه ، چون

اولسالارقطره گوزللر ، سنی دریا یارادیب

 

وئرخبرپیک صبا یوسف مصری گله تا

گؤره نه جلوه نه فریوسف زهرا یارادیب

 

حدّاعلاده دی حُسنون سنون ای حُسنه مَثَل

جلوه حُسنونه خالق سنی مَجلا یارادیب

 

سن، او ، بیتُ الغزلِ شعرِ وفاسن که سنی

خالق شعرئوزونه دلکش وشیوا یارادیب

 

هانی صهبای محبّت ، وئیره ساقیِّ وفا

گؤره دُردیلره ،نه دَرد، اوصهبایارادیب

 

چوخالیر عمر چوخالدیقجا تمّنا دئیه سن

باشدا سودای جوانلیق بوتمّنا یارادیب

 

چوخ دئدیم گویلومه پروا ائله عاشیق لیقدان

دئدی خلاّق مگرعاشقه پروا یارادیب

 

دئدیم افراط ائلمه عشقده رسوای اولاسان

یاردان سویلدی عاشقلری رسوا یارادیب

 

عشق اگراولماسا آیا ندی معنای حیات؟

بشری عشقیله توأم حق یکتا یارادیب

 

عشق مولانی خدایا الیمیزدن آلما

دل احبّایه صفایِ غمِ مولا یارادیب

 

دلده گرنور ولا اولماسا دل، یوخدی ،گِله

گوهرجانه بها نور تولّا یارادیب

 

عاقل اولماق سنه ایش وئرمدی دنیاده حزین

ئوزونه اهل جنون گؤرنئجه دنیا یارادیب

 

مرحوم حزین زنجانی

ولادت شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 703

در ولادت حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

گلشن عشقه بوگجه حامی باغبان گلوب

شاه شهیده یار اولا اکبر قهرمان گلوب

 

ساقی بو اکبرعشقینه ویرقدحی و ساغری

مست می ناب ایت منی لوح وقلم هم دفتری

اون بیراولوب شعبان آیی گلدی حسینون اکبری

مژده ویرون آناسینا حقه طرف دوتان گلوب

 

نورخدادی جلوه گرچهرۀ زیبایه باخون

سرو صنوبر اولدی مات قامت رعنایه باخون

یوسف مصرتک گوزل یوسف لیلایه باخون

لیلیه مجنون اولماقا عاشق مهربان گلوب

 

ویردی صفاچمنده گل دوزگون اولوب بوآی بهار

نوره دولوبدی عالمی رحمت حقدی نور یار

وار یری بو آیدا اولا اهل وفا مست نگار

ناهیدو زهره مشتری شمس و قمرعیان گلوب

 

آچدی بو عالمه گوزون احمد اطهربالاسی

صـدری گشاده غیرته شیر دلاور بالاسی

اگمیه جاقدی ظلمه باش باشرف حیدر بالاسی

اوزآتاسی حسینه بو بازوی پرتوان گلوب

 

مست اولی جام عشقیدن ناطق قرآن اولماقا

موج شرفده جوشلانا نوحینه طوفان اولماقا

دردی اولانلارین بوگون دردینه درمان اولماقا

لطف خدا شامل اولوب دین مبینه جان گلوب

 

گستره شام وکوفنین اهلینه شصت حیدری

هم تانودا دوباره دن جدی رسول اطهری

عشقینه مبهوت ایلییه کرب و بلاده لشکری

قدرتنی نشان ویره میدانا پهلوان گلوب

 

نقشۀ شوم کوفیان اونداکی نقش فتنه دی

عدل و عدالت علی ریشه سی زخم تیشه دی

قانویری نخل دینینه گورسه که خشک وتشنه دی

تشنه نهال دینه گورویرماقا کیمدی قان گلوب

 

عشق علی اکبره «عدلی» اولوبدی مشتری

مست می ولاسی دور ایلوری چوخ پرده دری

کاش یازا شیعه شاداولوب گلدی حسینون یاوری

لیک منای عشقیده ویرما قا امتحان گلوب

 

حاج اصغر فرشچی (عدلی تبریزی)