در مدح حضرت زینب کبری (س) 5899

در مدح حضرت زینب کبری (سلام الله)

 

او بر بتول تالی و تنها نه دختر است

او بر حسین عاشق و تنها نه خواهر است

 

شرطی که داشت وقتِ عروسی به همسرش

چون سایه رفتنش ز قفای برادر است

 

دریای سرخِ کرببلا را دو نوح بود

نوحی حسین و زینب او نوحِ دیگر است

 

میزانِ ارث در همه جا چون بیان شود

سهمی ز خواهر است و دو سهم از برادر است

 

این امتیاز در خورِ زینب بود که او

میراثِ عشق را به برادر برابر است

 

ما را روایتی است که یک ضربتِ علی

در خندق از عبادتِ عالَم فزون تر است

 

آن فضل و امتیاز به زینب رسید ، چون

تیغِ علی هر آینه در کامِ دختر است

 

یک تازیانه خوردن زینب به راهِ دین

زان ضربِ تیغ و دست نه افزون نه کمتر است

 

هر چند دید رنج و بلایی مهم ولی

آن بهره ای که برد از اینها مهم تر است

 

سید رضا مؤید خراسانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت زینب کبری (س) 5736

در مدح حضرت زینب کبری (سلام الله)

 

ماجرای کربلا شرح بلای زینب است

عصر عاشورا شروع کربلای زینب است

 

شرح صدرش در نمی آید به فهم اهل دل

صبر زینب آیت صبر خدای زینب است

 

رو «اَلم نَشرَح لَک صَدرَک» بخوان کاین آیه را

عشق گفتا بعد پیغمبر، ثنای زینب است

 

باغبان گلشن سرخ ولایت، اشک اوست

حافظ خون شهیدان گریه های زینب است

 

پرچم سرخی که عاشورا به خاک و خون فتاد

بر سرپا باز با صبر و رضای زینب است

 

کوفه و روز اسیری دیدن زینب، دریغ!

چون در و دیوار کوفه، آشنای زینب است

 

بهر اثبات ولایت رفت باید هر کجا

ورنه کاخ ظلم و بزم می ، چه جای زینب است؟

 

نی همین در شام و کوفه، بلکه اندر کوی عشق

هر کجا پا می گذاری جای پای زینب است

 

کودکی ز آن کاروان افتاد از محمل به خاک

شب کنار بسترش، زهرا به جای زینب است

 

خطبه ی او افتخار ملت اسلام شد

بانگ «اَلاسلام یَعلوا» ، در ندای زینب است

 

پرچمش سرهای هفتاد و دو تن بر نیزه هاست

ای دریغا در کف دشمن لوای زینب است

 

چون توانایی به ترک جان نبودش سر شکست

قتلگاه کوچک محمل، منای زینب است

 

ای «مؤید»! ما کجا و مدح آن مَرم آفرین؟

آل عصمت را سخن، در اعتلای زینب است

 

سید رضا مؤید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

غلام سیاه 5703

غلام سیاه

 

بارِ دیگر بند بندم ، نِی شُدَست

خونم اندر ساغرِ دل ، مِی شدست

 

نِی ، نوای نینوائی می زند

سینه سازِ کربلایی می زند

 

نینوا و ناله های نای او

کربلا و شورِ عاشورای او

 

روزِ عاشورا هزاران راز داشت

رازها در پردهء اعجاز داشت

 

بود هر رازی نهان در سینه ای

چونکه در ویرانه ای ، گنجینه ای

 

عشق را فصلِ نُوینِ دیگر است

ناله های آتشینی دیگر است

 

چون جهادِ روزِ عاشورا رسید

فرصتِ یاران سر آمد ، تا رسید

 

نوبتِ جانبازی اندر راهِ دین

بر غلامِ تُرکِ زین العابدین

 

(جون) نامِ او ، که بر جانش سلام

زشت روی و خوب ‌رویانش غلام

 

آن ره اندر کوی دلبر یافته

تربیتها از ابوذر یافته

 

با علی دستِ ارادت داده بود

سالها در خدمتش اِستاده بود

 

آنچه از عشق و وفا تحصیل کرد

در قیامِ کربلا ، تکمیل کرد

 

پاسبانِ درگهِ مولا حسین

او بِلال ، اما اذانش یا حسین

 

از فضیلت ، اهلِ دل را قبله گاه

کعبه ی عرفان و روپوشش سباه

 

رنگِ رویش ، خالِ روی کربلا

خونِ سرخش ، آبروی کربلا

 

معنی واللّیل و همگامِ سحر

کعبه ی عشقِ حسینی را حَجَر

 

سنگِ جانش در بغل آیینه داشت

گوهرِ عشقِ خدا در سینه داشت

 

همّتش سیراب و کامش تشنه بود

شعله ی شوقش کم از آتش نبود

 

دیده ی مردانِ حق را ، مردُمک

مانده از ایثار او ، حیران مَلک

 

رسم و راهِ بندگی در کارِ او

شرمساری گرمیِ بازارِ او

 

گر چه شرم از رنگ و خونِ خویش داشت

کربلائی در درونِ خویش داشت

 

درگهِ مولا به مژگان رُفته بود

تُرکِ عشق ، تَرکِ دنیا گفته بود

 

کی امامِ عشقبازان ، یا حسین

پیشوای سرفرازان ، یا حسین

 

اذن دیدارِ شهیدانم ببخش

اذنِ جانبازی دِه و جانم ببخش

 

گم شدم در خویش ، پیدا کن مرا

قطره ام واصل به دریا کن مرا

 

رحمتی تا عُقده ی دل وا شود

ناله ام فریادِ عاشورا شود

 

در حریمت گر چه مَحرم نیستم

خاکِ پای اکبرت هم نیستم

 

دوست می دارم که قربانت شوم

یا بلاگردانِ یارانت شوم

 

من که از غم ها فتادم از نفس

تا به کی پر پر زنم در این قفس؟

 

بذل جان و ترکِ سر خوانَد مرا

تیغ و خنجرها بِبَر خواهد مرا

 

گفت مولا : ای به ما خدمتگذار

وی تو را در وادی همّت ، گذار

 

من تو را با خویش وا بگذاشتم

بیعتم از گردنت برداشتم

 

عاقبت بگزین و زین جا درگذر

سوی سامان شو ، ز صحرا در گذر

 

آمد و جنگید و کشت و کشته شد

پیکرش در خاک و خون آغشته شد

 

آسمان بر آن رشادت بوسه زد

بند بندش را شهادت بوسه زد

 

خواست تا خواند غلامش را به بر

کاید و گیرد غلامش را بِبَر

 

گفت وای من ! جسارت تا کجا؟

من کجا و زاده ی زهرا کجا؟

 

در وداعِ آخرینش با حسین

زیرِ لب آهسته گفتا یا حسین

 

ناگهان حس کرد روی صورتش

گرمی لب های خشک حضرتش

 

کین دعا می خواند : ای حیّ مجید

بوی او نیکو کن و رویش سپید

 

در جوارِ رحمتت جاییش دِه

با رسول الله ، شناساییش دِه

 

آن دعا کز حجّت معبود بود

در منای عاشقان ، مشهود بود

 

صورتِ او چون قمر تابنده شد

کربلا از عطرِ وی آکنده شد

 

برگِ زرّینی دگر امضا زدند

بر کتابِ سرخِ عاشورا زدند

 

دلنوازی بین که ننهاد آن امام

امتیازی بین فرزند و غلام

 

(جون) را تودیع ، با لبخند کرد

کرد کاری را که با فرزند کرد

 

جزوِ هفتاد و تن شد در مقام

آن کَش از هفتاد و دو ملّت سلام

 

ای (مؤیّد) شو غلامِ آن غلام

کاید او را ، از سوی مهدی(عج) سلام.

 

سید رضا موید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت امام حسین (ع) 5476

حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

خوشا جانى که جانانش حسین است

خوشا دردى که درمانش حسین است

 

بُوَد فرمان‌رواى کشور دل

خوشا مُلکى که سلطانش حسین است

 

به چرخ دین، نجوم بی‌شماری است

ولى ماه درخشانش حسین است

 

نگردد محفل اسلام، تاریک

بلى؛ شمع شبستانش حسین است

 

به نامش دفتر توحید، مفتوح

خوش آن دفتر که عنوانش حسین است!

 

حسن، جان عزیز مصطفى بود

ولى آرامش جانش حسین است

 

به راه عشق، پایان نیست لیکن

یقین دارم که پایانش حسین است

 

على را بر خلیل الله فخری است

بلى؛ چون ذبح عطشانش حسین است

 

چه صحرایى است یا رب! وادى عشق؟

که تنها مرد میدانش حسین است

 

زمین نینوا هر دم بهار است

چمن‌پیراى بستانش حسین است

 

بگو اهریمنان کربلا را

که این صحرا سلیمانش حسین است

 

«مؤیّد» را چه غم باشد ز محشر؟

که پوزش‌خواه عصیانش حسین است

 

سید رضا موید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام حسین (ع) 5102

در مدح حضرت امام حسین (ع)

 

ای که نور مهر و ماهی دوستت دارم حسین

مظهر لطف الهی دوستت دارم حسین

 

هستی من را خدا با مهر تو پیوسته است

یا بخواهی یا نخواهی دوستت دارم حسین

 

تا شنیدم دوست می داری غلام خویش را

با وجود رو سیاهی دوستت دارم حسین

 

هر کجا نام تو آید می رود تاب از کفم

من چه گویم خود گواهی دوستت دارم حسین

 

گر بخواهی با کلامی در رهت جان می دهم

ور برانی با نگاهی دوستت دارم حسین

 

آن چنان خوبی که هر بد، بسته بر لطفت امید

شرمگین از هر گناهی دوستت دارم حسین

 

ای که خواندت رحمه للعالمین فُلک نجات

تا که جویم بر تو راهی، دوستت دارم حسین

 

بر تو گر رو کرده ام دارم امید مرحمت

تا به من بخشی پناهی دوستت دارم حسین

 

کرده ام با هر زبانی بر جلالت اعتراف

گفته ام در هر نگاهی دوستت دارم حسین

 

باز هم گوید "مؤید" با لسان نارسا

گر بخواهی، ور نخواهی دوستت دارم حسین

 

سید رضا موید

مناجات 4681

مناجات

 

قسم به خون شهیدان به کربلابه حسین

خدا به حشر ببخشد گناه ما به حسین

 

طلوع  ماه  مبارک   مبارکش   باشد

کسیکه روزه ی خود سازد ابتدا به حسین

 

خوشا  به  روزه ی  مقبول  روزه  دارانی

که ابتدا به حسین است وانته ابه حسین

 

سلام  باد  بر  آن  روزه  دار  تشنه  لبی

که آب نوشد و گوید سلام ما به حسین

 

شروع و آخر  این ماه  با زیارت  اوست

چه عزت است که داده است کبریابه حسین

 

 زیارتش   سه  شب   قدر  لذتی  دارد

شب علی است ولی باید التجا به حسین

 

خدای  عالمیان  می دهد  جوابش  را

دهد سلام هر آنکس زهرکجا به حسین

 

سه روز اگر تن او بود بر زمین داده است

فضلیت سه شب قدر راخدا به حسین

 

توای خدای حسین و علی دراین رمضان

قبول کن همه طاعات شیعه را به حسین

 

سید رضا مؤید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت علی اکبر (ع) 4467

در مدح حضرت علی اکبر (ع)

 

مردم دهند نسبتِ رویت بر آفتاب

اما ز بختِ خود نکند باور آفتاب

 

بر حُسنِ جاودانه ی عالَم فروزِ تو

باشد گواهِ روشن و روشن تر آفتاب

 

گر بهره ای ز بوسه ی خاکِ درت نداشت

هرگز نبود این همه روشنگر آفتاب

 

عقلم حدیثِ حُسن تو اینسان کند که هست

در آسمانِ عشق ، علی اکبر آفتاب

 

قلبِ جهان حسین و تویی نورِ چشم او

آری به عالَم است ضیا گستر آفتاب

 

در ذاتِ تو صفاتِ نبی منعکس شده است

گیری چنانکه آینه ای را در آفتاب

 

از چهار سو به مرقدِ شش گوشه اش سلام

می گوید از افق چو بر آرد سر آفتاب

 

ماهی در آسمانِ کمال و شرف ولی

ماهی که نور می رسد از او بر آفتاب

 

بر جانِ ما ز مِهرِ تو بخشید روشنی

در جانِ خود ز داغ تو زد اخگر آفتاب

 

آتش به جان برآید و خونین ، کند غروب

هر صبح و شب ز داغِ تو پا تا سر آفتاب

 

گرید ز بس به خلوتِ شبها ز ماتمت

دامانِ چرخ پُر کند از اختر آفتاب

 

در مکتبِ زمانه کند با شتاب چرخ

تفسیرِ سرخِ عشقِ تو را ازبَر آفتاب

 

سر زد چو از حجابِ حرم ماهِ عارضت

گفتی که آفتاب برآمد در آفتاب

 

وقتِ وداع چونکه حسینت به بر گرفت

دیدند ماه را کشد اندر بر آفتاب

 

جانِ تو را شرارِ عطش سوخت بس که زد

گلبوسه های داغ بر آن پیکر آفتاب

 

از حسرتی که جسمِ تو در خاک و خون فتاد

در آسمان نشسته به خاکستر آفتاب

 

در این زمان ز نهضتِ خونین ما کند

تکرارِ کربلای تو را باور آفتاب

 

شب را گذار و شب زدگان را امید نیست

در کشوری که هست در آن رهبر آفتاب

 

با این ردیف چون که «مؤید» تو را ستود

زد بوسه اش به خامه و بر دفتر آفتاب.

 

سید رضا موید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 4456

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

آفتابی کز تجلی بی قرینش یافتم

در فلک می جستم، اما در زمینش یافتم

 

ماه من تا پرده از رخسار نورانی گشود

مهر را شرمنده نور جبینش یافتم

 

خرمن گیسو پریشان کرد و من عشاق را

چنگها بر تار زلف عنبرینش یافتم

 

کیست؟ این محبوب دل، آرام جان، روح روان

که آفرینش را به ذکر آفرینش یافتم

 

این محمد صورت و سیرت، علی اکبر است

آنکه حق را در جمال نازنینش یافتم

 

جان پیغمبر حسین و او بود جان حسین

در دل دریای دین، در ثمینش یافتم

 

زاده لیلا و مجنونش دل هر عاقلی است

وارث طاها، سلیل یا و سینش یافتم

 

گر چه نامش در شمار چارده معصوم نیست

لیک در انگشتر عصمت، نگینش یافتم

 

در وجاهت در بلاغت، در ملاحت، در کمال

یادگار رحمه للعالمینش یافتم

 

در شجاعت چون علی و در سخاوت چون حسن

در عبادت همچو زین العابدینش یافتم

 

هاشمی و در جلالت بی نظیرش دیده ام

فاطمی و با امامت هم نشینش یافتم

 

گر نبود او را شهادت، بد امامت را سزا

کز ولایت چون امیرالمومنینش یافتم

 

چون ادب پرورده دامان علم و حکمت است

با علوم اولین و آخرینش یافتم

 

کیست موسی؟ در حضورش ینده خدمتگزار

کیست عیسی؟ اندر اینجا خوشه چینش یافتم

 

می ستاید دشمنش بر همت و آزادگی

همت او را ز عزم آهنینش یافتم

 

از نبرد کربلایش با چنان استادگی

دست و شمشیر علی در آستینش یافتم

 

در مسیر کربلا، کز لانبالی گل فشاند

پای تا سر عشق و سر تا پا یقینش یافتم

 

از اذانش صبح عاشورا برای اهل بیت

موج تسکین در صدای دلنشینش یافتم

 

تا زبان بنهاد مولا، در دهان اکبرش

با چنان لب تشنگی، ماء معینش یافتم

 

هم پدر شد تازه جانش، هم پسر جان یافت باز

هر یکی را مظهر جان آفرینش یافتم

 

شد روان بر رزم و با او شد روان روح حسین

این حقیقت در وداع آخرینش یافتم

 

من که سر تا پا گناهم، دست حاجت می برم

در حضورش، چون شفیع المذنبینش یافتم

 

درگهش بوسم که خاکش توتیای دیده هاست

دامنش گیرم که من حبل المتینش یافتم

 

من کجا و مدح آن مولا که در توصیف او

اینهمه گفتم، ولی بهتر از اینش یافتم

 

ای (موید) عزت و آزادگی و اخلاص را

از رسول الله و آل طاهرینش یافتم

 

سید رضا موید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام حسین (ع) 4354

در مدح حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

از روی حسین تا نقاب افکندند 

در کشور عشق، انقلاب افکندند

 

تبریک به توفان‌زدگانِ غم و درد

کشتی نجات را به آب افکندند

 

من در بر کشتی نجات آمده‌ام

در ساحل چشمه‌ی حیات آمده‌ام

قبل از عرفه در عرفات آمده‌ام

 

سرچشمه‌ی خیر و برکات است حسین

معراج صلات‌ و صلوات است حسین

 

فرمود نبی: نوشته بر ساقه‌ی عرش

مصباح هدی، فُلک نجات است حسین

 

سید رضا موید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام حسین (ع) 4344

در ولادت حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

بگشوده اند باز درهای مغفرت

روح الامین زند آوای مغفرت

 

نوری دگر گرفت دنیای مغفرت

فطرس گرفته است ویزای مغفرت

 

از درگه حسین دریای مغفرت

پوشیده از خدا دیبای مغفرت

 

این صوت دلنشین خیزد ز عالمین

صلوا علی النبی صلوا علی الحسین

 

شهر مدینه غرق در صد چمن گل است

در کوچه ها گل است در انجمن گل است

 

در هر سخن در است در هر دهن در است

حب علی گل است،مهر حسن گل است

 

ام الائمه را در پیرهن گل است

فرموده مصطفی زهرای من گل است

 

زین گل دمیده است یک گل که سرمدی است

در برگ و ساقه اش عطر محمدی است

 

امشب امام عشق مهمان فاطمه است

سرشار نور او دامان فاطمه است

 

زین لاله سرخ رو بوستان فاطمه است

محو نگاه او چشمان فاطمه است

 

سکر کلام او در جان فاطمه است

او جان حیدر و جانان فاطمه است

 

گلبوسه میزند زهرا به روی او

اما چرا نبی بوسد گلوی او

 

زهرا که نفس او نفس پیمبر است

از طفل دیگرش تمدید کوثر اسد

 

طفلی که چهره اش مرآت داور آور است

طفلی که بر لبش الله اکبر است

 

عشق مجسم است حس مصور است

طفلی که در رحم دمساز مادر است

 

با مادرش سخن می گوید آن وحید

گاه از انا الغریب گاه از انا الشهید

 

آیات عشق را معنا کند حسین

اسلام ناب را احیا کند حسین

 

وقتی غیام خون برپا کند حسین

در عالم وجود غوغا کند حسین

 

قانون بردگی الغا کند حسین

وز خون سرخ خویش امضا کند حسین

 

آن روز شد سرش بر نیزه گر بلند

قرآن از او شده است پاینده سر بلند

 

سنگین تر از فلگ سنگ کرامتش

بر فرق کهکشان دست عنایتش

 

جبریل غوطه ور در بحر رحمتش

در چنگ قدسیان دامان رحمتش

 

از عرش هم گذشت کوی شهادتش

روزی که وا شود چتر شفاعتش

 

آید ز هر کران فریاد یا حسین

گویند انبیا مائیم با حسین

 

نام کبیر او باب الحوائج است

رای منیر او باب الحوائج است

 

عباس امیر او باب الحوائج است

مسلم سفیر او باب الحوائج است

 

سردار پیر او باب الحوائج است

طفل صغیر او باب الحوائج است

 

باب الحوائج یک منصبش بود

آنکس که چشم خلق بر زینبش بود

 

دارد جهان قرار با ذکر یا حسین

جان‌پرورد بهار با ذکر یا حسین

 

گل میدمد ز خار با ذکر یا حسین

ای دل نفس برار با ذکر یا حسین 

 

جان میکنم نثار با ذکر یا حسین

شادم به روزگار با ذکر یا حسین

 

قدوسیان که وی از جام او زدند

نقش بهشت را با نام او زدند

 

جان های خسته را در دو جهان کفیل

کم کرده راه را داناترین دلیل

 

با حرز نام توست پرواز جبرئیل

قربانیت ذبیح،شیدائیت خلیل

 

با سید الکریم هستم تورا دخیل

یا ایها العزیز رحمی بر ذلیل

 

جان مرا بگیر از خود جدا مکن

دستم گرفته ای دیگر رها مکن

 

ای قدر انبیا از آبروی تو

عمرم تمام گشت در گفتگوی تو

 

با وصف موی تو با یاد روی تو

جانم به لب رسید در آرزوی تو

 

کی میرسد لبم بر خاک کوی تو

ای در نماز عشق از خون‌وضوی تو

 

هم چون مویدت یک نوکرم بخوان

یا در کشم به خون یا در برم بخوان

 

سید رضا موید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت موسی ابن جعفر (ع) 4282

در احوالات حضرت موسی ابن جعفر (علیه السلام)

 

ناله ای سوخته از سینه ی سوزان آید

یا نوایی است که از گوشه ی زندان آید

 

آن چه زندان که سیه چال بود از دهشت

شب و روزش به نظر تیره و یکسان آید

 

آی هارون که گرفتارتوشد موسی عصر

شب و روز تو و او هردو به پایان آید

 

سال ها این پسر فاطمه مهمان تو بود

هیچ گفتی که چه ها بر سر مهمان آید

 

همدم آن پدر پیر ز چندین اولاد

طفل اشکی است که ازدیده به دامان آید

 

امشب از غربت او سلسله هم می نالد

کآن جگر سوخته را عمر به پایان آید

 

کند وزنجیر ازآن جان به زندان مانوس

نکشد دست اگر بر لب او جان آید

 

گرچه این زمزمه خاموش شود تابه ابد

بانگ مظلومی اش از سینه یاران آید

 

 سید رضا موید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت شاهزاده حضرت علی اصغر (ع) 4201

در ولادت

شاهزاده حضرت علی اصغر (علیه السلام)

 

فضاي عالم دل ها به حال آمده است

در آسمان ولايت هلال آمده است

 

به پاس عصمت پنجاه و هفت سال حسين

ز کردگار برايش مدال آمده است

 

علي اکبر اگر بُد مثال پيغمبر

حسين فاطمه را هم مثال آمده است

 

گلي که عطر دل انگيز فاطمه با اوست

علي جمال و محمد خصال آمده است

 

ز ديدنش شکفته گل، در گل عباس

ز بوسه اش دل زينب به حال آمده است

 

اگر جمال و جلال خداي مي جويي

بيا که عين جمال و جلال آمده است

 

به رنگ و بوي بهشتي ز کشور گل ها

يگانه غنچه باغ کمال آمده است

 

الا که تشنه فيضي به وادي غم ها

بيا که چشمه آب زلال آمده است

 

اگر چه مي شود از تير قطع رگ هايش

از او ميان قلب و خدا اتصال آمده است

 

سید رضا مؤید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت زینب کبری (س) 4117

در ولادت حضرت زینب کبری (سلام الله)

 

خانۀ فاطمه آن روز تماشایی بود

که فضا جلوه‌گر از آیت زیبایی بود

 

در بهاری که نسیمش نفس جبریل است

گل ناز دگری رو به شکوفایی بود

 

 خانه‌ای را که خدا جلوهٔ عصمت بخشید

در و دیوار پر از نقش شکیبایی بود

 

تا بیایند به تبریک محمد، جبریل

با ملائک همه در حال صف آرایی بود

 

به خدا، چشم خدا دست خدا وجه خدا

ز جگر گوشهٔ خود گرم پذیرایی بود

 

تا که قنداقهٔ او را به بر آورد حسن

حالتی رفت در آنجا که تماشایی بود

 

ساکت از گریه نشد تا که حسینش نگرفت

این دو را چون که ز آغاز شناسایی بود

 

دختری داشت در آغوشِ محبت، زهرا

که سراپا همه آیینهٔ زیبایی بود

 

 دختری داشت سراپای همانند علی

زینبی داشت که ذاتش همه زهرایی بود...

 

پنج معصوم به او معرفت آموخته‌اند

که ز ایمان و یقین در خور یکتایی بود

 

وصف او عالمۀ غیر معلم شده است

تا به این مرتبه‌اش پایهٔ دانایی بود

 

بود از صبر و رضا نایبۀ خاص امام

نازم او را که به این قدر توانایی بود

 

کربلا صحنۀ عشق است و در آن صحنۀ عشق

همت زینب نستوه تماشایی بود

 

به علمداری صحرای بلا کرد قیام

رهبر قافلۀ عشق به تنهایی بود

 

یک زن و آن همه داغ دل و آن‌قدر شکیب

عقل از این واقعه در چنبر شیدایی بود...

 

سیدرضا مؤید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام محمد باقر (ع) 4011

در مدح حضرت امام محمد باقر (علیه السلام)

 

با پوزش از مقامِ تو، یا باقرالعلوم

آرم سخن به‌نام تو، یا باقرالعلوم

 

گفتا نَبی سلام تو، یا باقرالعلوم

وین بس به احترام تو، یا باقرالعلوم

 

ای نام تو محمَّد و خوی تو احمدی

ایثار دَر گهت، صلوات محمَّدی

 

ای روشن از جمالِ تو افلاک، چون زمین

حاکمِ به ممکناتی و، عالِم به عالَمین

 

مشمول رحمت تو هم‌آن باشد و هم‌این

تو پنجمین امامی و معصوم هفتمین

 

سیمای تو که مَطلَعُ‌الاَنوار سرمدی‌ست

آیینۀ کمال و جمال محمَّدی‌ست

 

ای سر نهاده خلق به طوق ارادتت

لطف و کرم سجیّت و جود است عادتت

 

مِهر فلک پدیدۀ نور سیادتت

ماه رجب طلیعۀ روز ولادتت

 

ماهی که باب لطف خدا، باز می‌شود

با سال‌روز جشنِ تو، آغاز می‌شود...

 

ای باغ فَرّ و دینِ نبی را تو فرودین

هم آسمان شرعی و هم آفتاب دین

 

زینت‌فَزای انجمن زین‌العابدین

چشم و چراغ محفل مولای ساجدین

 

بر دو امام ذات شریف تو مُنتسب

کَاندر ائمه نیست کسی را چنین نسب

 

آوازۀ عدالت و وجدان، ندای تو

پیک امیدبخش بشر شد صدای تو

 

در علم و دین نوابغ عالم، گدای تو

ای جدّ و مادر و پدر من، فدای تو

 

یک جدّ تو حسین و حسن جدّ دیگرت

خوانند سبط خویش، دو سبط پیمبرت

 

ای در کتاب حق به مَدیحت کلام‌ها

از ما به حضرتت صلوات و سلام‌ها

 

پیدا ز نسل پاک تو آمد امام‌ها

پروردگان مکتب عِلمت هشام‌ها

 

هر یک به علم خویش خردپرور عموم

از یُمن دانش تو، شکافندۀ علوم

 

ای رونق از تو منبر و محراب یافته

علم تو ذره‌های اتم را شکافته

 

دردا کسی به ایدۀ تو ره نیافته

از اینکه آفتاب به قبر تو تافته

 

خوناب غم ز دیدۀ افراد می‌رود

با اینکه ایده‌های تو بر باد می‌رود

 

ای معنی نماز بیا و نماز کن

روی نیاز بر در آن بی‌نیاز کن

 

دستی برای عرض تمنّا دراز کن

روح دعا تویی، به دعا لب تو باز کن

 

زانفاس خود به پیکر ایمان حیات بخش

اسلام را ز چنگ حوادث نجات بخش

 

من کیستم که وصل تو را آرزو کنم

زین کمترم که با تو دمی گفتگو کنم

 

اما دقایقی که به سوی تو رو کنم

از خاک دَرگهت طلب آبرو کنم

 

هر چند رو سیاه ولی من موّحدم

مدّاح اهل‌بیت، غلامت «مؤیّدم»

 

 سید رضا مؤید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت ام کلثوم (س) 3897

حضرت ام کلثوم (سلام الله)

 

ای آینه دار پنج معصوم

در بحر عفاف در مکتوم

 

پرورده ی  دامن  ولایت

مظلومه ی خاندان مظلوم

 

قدر تو به ممکنات مجهول

مهر تو به کائنات  معلوم

 

شیرازه ی شرع از تو محکم

منظومه ی عشق ازتو منظوم

 

تو  زینب  دومی  علی  را

نامند  تو را به ''ام کلثوم''

 

آئینه ی آفتاب و ماهی

یا سیدتی به  ما نگاهی

 

آن وقت که چارساله بودی

بر صورت ماه  هاله بودی

 

در خانه ی شیر حق به خوبی

معصوم تر  از  غزاله  بودی

 

دیری  نگذشت  کز ستم ها

سرگرم به اشک و ناله بودی

 

از آن چه به خانه ی شمارفت

از  داغ  جگر  چو لاله  بودی

 

از قول  و غزل  فراتری تو

کی  حد تو این مقاله بودی؟

 

آئینه ی آفتاب و ماهی

یا سیدتی به ما نگاهی

 

تو محنت بی شماره دیدی

غم، بیشتر از ستاره دیدی

 

مه پاره ی دشت کربلا را

در خاک، هزار پاره دیدی

 

هم بردل پاره پاره اززهر

هم پیکر  پاره پاره  دیدی

 

پامال  تن عزیز  خود را

ازمرکب ده سواره دیدی

 

بردست حسین غرق درخون

قنداقه ی شیرخواره دیدی

 

آئینه ی آفتاب و ماهی

یا سیدتی به ما نگاهی

 

تو راز عجیب کربلایی

بانوی شکیبب کربلایی

 

هم راز شهید نینوایی

دم ساز غریب کربلایی

 

برخرمن هستی ستم کار

سوزنده  لهیب  کربلایی

 

درآتش غم اگر بسوزی

باصبر، طبیب کربلایی

 

آن جا که خطابه کارسازاست

توفنده خطیب کربلایی

 

آئینه ی آفتاب و ماهی

یا سیدتی به ما نگاهی

 

 سید رضا مؤید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مناجات با حضرت امام رضا (ع) 3649

مناجات با حضرت امام رضا (علیه السلام)

 

بر آستان رضا روی التجا دارم

نظر گشا و ببین التجا کجا دارم

 

بر این مقامِ خدا داده افتخار کنم

که در حریم رضا رتبه‌ی گدا دارم

 

غبار درگه شمس الشّموس عین شفاست

برای چاره هر درد، از این دوا دارم

 

ز صاحبان کرم نیست چشم اکرامم

امید مکرمت از حضرت رضا دارم

 

مرا چه بیم ضلالت ز کوره راه جهان؟

که از ولایت او نور رهنما دارم

 

قسم به تربت پاکش که کعبه دل‌هاست!

غلام اویم و در خدمتش وفا دارم

 

ز معصیت نگران و به مهر او خرسند

چه حالتی است که در خوف و در رجا دارم؟

 

به مهر آل علی پروریده جان و تنم

عجب که مسم و در قلب، کیمیا دارم

 

ز توس دل نتوانم گرفت و رفت ولی

به سر هوای تماشای کربلا دارم

 

ز دل نمی‌رودم یاد نینوای حسین

که روز و شب ز فراقش چو نی، نوا دارم

 

اگر نمردم و رفتم به آستان‌بوسش

از این زمانه به او باز شکوه‌ها دارم

 

به رستخیز، «مؤید»! چو از لحد خیزم

به دست، نامه و بر لب رضا دارم

 

سید رضا مؤید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت ام البنین (س) 3624

زبانحال حضرت ام البنین (سلام الله)

 

کسیکه غم بدلش کرده آشیان منم

شرار درد به جانش کشد زبانه منم

 

کسیکه در دل دریای غم فتاده و نیست

ره نجاتش از این ابر بیکرانه منم

 

کسیکه همسری همسری بود با علی فخرش

ولیک غم زده بر هستیش زبانه منم

 

کسیکه سیده ام البنین بود نامش

ولیک مانده از این نام بی نشانه منم

 

بیاد قبر عزیزان خویشتن هر روز

کسیکه ساخته اندر بقیع لانه منم

 

شدم غریب پس از عون و جعفر و عباس

کسیکه بار غریبی کشد به شانه منم

 

کسیکه چار پسر بوده حاصل عمرش

که از شهادتشان خورده تازیانه منم

 

شنیده ام که به چشمش نشست تیر جفا

کسیکه باز بر آن تیر شد نشانه منم

 

شنیده ام که شده پایمال جسم حسین

کسیکه سوزد از این داغ جاودانه منم

 

غریب دشت بلارا دریغ مادر نیست

کسیکه گریه بر او کرده مادرانه منم

 

دو نازدانه ز عباس من بجا مانده

کسیکه سوخته با این دو شمع خانه منم

 

قلم زده است (موید)چو در مصیبت من

کسیکه شافع او شد به این بهانه منم

 

موید خراسانی

منبع کانال گنجینه گذشتگان

در مدح حضرت فاطمه زهرا (س) 3541

در مدح حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

گر نگاهي به ما كند زهرا

دردها را دوا كند زهرا

 

بر دل و جان ما صفا بخشد

گر نگاهي به ما كند زهرا

 

كم مخواه از عطاي بسيارش

كانچه خواهي عطا كند زهرا

 

خانه ي وحي را ز رخسارش

رشك غار حرا كند زهرا

 

بضعه ي مصطفي بُوَد آري

جلوه چون مصطفي كند زهرا

 

نه عجب گر به شأن او گويند

خاك را كيميا كند زهرا

 

اين مقام كنيز او باشد

تا دگر خود چه ها كند زهرا

 

چهره پوشد ز مرد نابينا

تا بدين حد حيا كند زهرا

 

در طرفداري از خدا و رسول

به علي اقتدا كند زهرا

 

جان خود را و محسن خود را

در ره دين فدا كند زهرا

 

تا سه شب قوت خانه ي خود

بر مساكين عطا كند زهرا

 

روز محشر كه از شفاعت خويش

حشر ديگر به پا كند زهرا

 

همچو مرغي كه دانه بر چيند

دوستان را جدا كند زهرا

 

چه شود گر ز رحمت بسيار

حاجت ما روا كند زهرا

 

سید رضا موید

جلالت حضرت زینب کبری (س) 3362

جلالت حضرت زینب کبری (سلام الله)

 

کعبه بی نام و نشان می ماند اگر زینب نبود

بی امان دارالامان می ماند اگر زینب نبود

 

گرچه دادند انبیا هر یک نشان از کربلا

کربلا هم بی نشان می ماند اگر زینب نبود

 

مکتب سرخ تشیع کز غدیر آغاز شد

تا ابد بی پاسبان می ماند اگر زینب نبود

 

مکتب قران که از خون شهیدان جان گرفت

بی تحرک همچنان می ماند اگر زینب نبود

 

کاروان مهدویت در مسیر فتنه ها

بی امیر کاروان می ماند اگر زینب نبود

 

مجری احکام قران او بود با صبر خویش

دین حق بی حکمران می ماند اگر زینب نبود

 

کرد اسلام حسینی از یزیدی را جدا

حق و باطل تو امان می ماند اگر زینب نبود

 

در شناسای مسیر حق و باطل فکرها

بی گمان اندر گمان می ماند اگر زینب نبود

 

شد گلستان کربلا از لاله های احمدی

وین گلستان در خزان می ماند اگر زینب نبود

 

شعله عالم فروز نهضت سرخ حسین

زیر خاکستر نهان می ماند اگر زینب نبود

 

ناله مظلومی لب تشنگان دشت خون

در گلوگاه زمان می ماند اگر زینب نبود

 

خون ثارالله رمزی را که بر صحرا نوشت

تا ابد بی ترجمان می ماند اگر زینب نبود

 

فارسان صحنه هیهات من الذله را

داغ نا کامی به جان می ماند اگر زینب نبود

 

ای (موید)هر چه هست از زینب و اشعار اوست

جان هستی ناتوان می ماند اگر زینب نبود

 

 موید خراسانی

منبع کانال گنجینه گذشتگان 

احوالات حضرت امام حسن عسگری (ع) 3216

احوالات حضرت امام حسن عسگری (علیه السلام)

 

پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش

پسری اشک فشان است به حال پدرش

 

پدری جام شهادت به لبش بوسه زده

پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش

 

پسری را که بود نبض دو عالم در دست

شاهد داغ پدر آه و دل و چشم ترش

 

حسن العسکری از زهر جفا می سوزد

حجةابن الحسن از غم شده گریان به برش

 

چار ساله پسری مانده و صد ها دشمن

که خداوند نگه دارد و از هر خطرش

 

دشمن افکنده زپا نخل امامت را باز

کند اندیشه به نابودی یکتا ثمرش

 

خانه را که عدو دست به غارت زده است

اتش ظلم بر افروخته از بام و درش

 

آه از آن روز که شد غیبت مهدی آغاز

غیبتی را که بود خون شهیدان اثرش

 

آنکه امروز جهان زنده و قائم از اوست

بار الها که مؤید نفتد از نظرش

 

سیدرضا مؤید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت سکینه (س) 3208

حضرت سکینه (سلام الله)

 

ای كرامت را تو مجلای تمام!

حضرتت باب الكرم، بنت الكرام

 

با كلام الله ناطق همكلام

ای سكینه! بر كراماتت سلام!

 

مشعل روشن ز مصباح الهدی

در عبادت، غرق و مجذوب خدا

 

گوهر دردانه‌ی ناز حسین

دختر همراز و دمساز حسین

 

جدّه‌ات انسیة الحورا تو حور

چشمه‌ی خورشید را یك لمعه نور

 

زینت استی گوشوار عرش را

سرور استی بانوان فرش را

 

ای سكینه! مسكنت دامان عشق!

سوره‌ی والنّجم در قرآن عشق

 

قلب مادر از تو تسكین دیده است

زآن سكینه مادرت نامیده است

 

معرفت بُرده است در كیوان تو را

خوانده مولا «خَیرَة النِّسوان» تو را

 

برترین زنهای عصر خویشتن

یادگار ماندگار پنج تن

 

در دل كوثر، طهارت كرده‌ای

پنج حجّت را زیارت كرده‌ای

 

در زنان هاشمی صاحب وقار

خاندان فاطمی را افتخار

 

آفتابی خود كه عمری در حجاب

بوده‌ای در سایه‌سار آفتاب

 

ای وقار از دامنت آویخته!

هر نگاهت با عفاف آمیخته

 

چشمت از زمزم، دهان از كوثر است

نامت از طوبی، نشان از كوثر است

 

مهر و ماه معرفت را كوكبی

در جلالت همقِران زینبی

 

همنشینی با امامت با امام

دیده‌ای ماه ولایت را تمام

 

ای فصاحت بی نوایت، بی‌نوا!

صد نوا از نای تو در نینوا

 

ای سكینه! ای هم‌آغوش بلا!

وی تو سكاندار فُلك كربلا!

 

مرد میدانی ولیكن در حجاب

با امام عصر خود پا در ركاب

 

حرف حق، نطق تو را شمشیر كرد

شیره‌ی جان ربابت شیر كرد

 

در اسارت، نقش ایفا كرده‌ای

پا به پای عمّه غوغا كرده‌ای

 

در حرم، در خیمه‌گه، در قتلگاه

در مسیر كوفه و شام سیاه،

 

می‌درخشد نام تو، گفتار تو

اشك تو، ایمان تو، ایثار تو

 

جامه‌ی خون و شرف پوشیده‌ای

تشنگی را با پدر نوشیده‌ای

 

خورده بر جان و دلت مُهر عطش

شام غربت دیدی و ظُهر عطش

 

از عطش گر چه ز پا افتاده‌ای

سهم آب خود به طفلان داده‌ای

 

در مصائب، پایداری كرده‌ای

عمّه را با صبر، یاری كرده‌ای

 

بانوان را دل‌نواز پُرتوان

كودكان را سرپرست مهربان

 

دختری و صبر و همّت این چنین!

مرحبا بر صبرت! ای صبرآفرین!

 

در وداع آخرینت با حسین

كز حرم برخاست بانگ «یا حسین»

 

اوّلین كس را كه مولا یاد كرد

نام شیرین تو را فریاد كرد

 

كای سكینه! حامی ایتام باش

ای دلآرام حسین! آرام باش

 

قطره‌های اشك بر سیما مزن

شعله‌های درد بر دل‌ها مزن

 

منگرم با چشم گریان، دخترم!

قلب بابا را مسوزان، دخترم!

 

پیش‌تر آ نزد بابا، پیشتر

گریه‌ها در پیش داری بیش‌تر

 

بعد تودیع حرم با التهاب

دست بر شمشیر زد، پا در ركاب

 

رفت در میدان و دیگر برنگشت

برنگشت و از تن و از سر گذشت

 

رفت و پنهان از نظر شد منظرش

تا كه دیدی بر فراز نی، سرش

 

دیدی اندر خون، دو نیم است آفتاب

نیمه‌ای بر نیزه، نیمی بر تراب

 

چون رسیدی در حریم قتلگاه

معجر دیگر به سر كردی ز آه

 

طاقت از كف داده و دل باختی

خویش را بر خاك و خون انداختی

 

یافتی قرآن حق را جزو جزو

جسم خونین پدر را عضو عضو

 

یوسفت در بین گرگان مانده بود

جسم ثارالله، عریان مانده بود

 

بر زیارت كردن سبط رسول

چون نبودت مهلت اذن دخول،

 

زآن زیارت در فضا هنگامه شد

پاره‌های دل، زیارت‌نامه شد

 

پیكری دیدی ولیكن سر جدا

جمله اعضایش ز یك‌دیگر جدا

 

زآن تن پامال، اثر باقی نبود

سینه و پشتی دگر باقی نبود

 

چارسویش حجله‌ی خون بسته بود

استخوان در استخوان بشكسته بود

 

در وداع سینه‌سوز خویشتن

دست بردی زیر آن خونین بدن

 

تا گرفتی آن تن صد چاك را

سوخت آهت خیمه‌ی افلاك را

 

زخمهایش بوسهباران ساختی

مرهمی بر جسم عریان ساختی

 

روح بی‌تابت ز نو در تب نشست

خاك و خون زآن بوسه‌ات بر لب نشست

 

خاك مقتل شد ز اشك تو خجل

تا سرودی این سخن از سوز دل:

 

این بیابان گر شود از شب، سیاه

بر كه آرد دخترت بابا! پناه؟

 

«این بیابان، جای خواب ناز نیست

ایمن از صیّاد تیرانداز نیست»

 

ماه محمل! باز انجم را بخوان

«شیعتی مَهما شَرِبتُم» را بخوان

 

ای تجلّای حرم! نور خیام!

چلچراغ كوفه و قندیل شام!

 

سوخت این جا از غمت كلك و كلام

عمّه جان! بر روح والایت سلام!

 

سید رضا مؤيد

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت زهرا (س) به حضرت رسول اکرم (ص) 3163

زبانحال حضرت زهرا (سلام الله)

به حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

من که اینگونه پدر محو تماشای توام

دخترت فاطمه ام غمزده زهرای توأم

 

گریه ام را بنگر خنده بزن بر رویم

باغبانا نه مگر من گل زیبای توأم

 

دم آخر سخنی گوی تسلایم بخش

زان که افسرده چو آیینه ی سیمای توأم

 

بارها از شفقت دست مرا بوسیدی

وینت آواز که من ام ابیهای توام

 

حالیا دست به پیش آر که بوسم دستت

من که پرورده ی این دست توانای توأم

 

پاسخش داد نبی کای گل زیبای پدر

از همه بیش به فکر تو و غم های توأم

 

بعد من باز شود باب ستم بر رویت

سخت امروز در اندیشه فردای توأم

 

صبر کن زآن چه رسد بر تو و بر جان علی

بس جگر سوخته بهر تو و مولای توأم

 

بینم آن شعله و دیوار و در و اندر بین

شاهد زمزمه ی وا ابتاهای توأم

 

لیکن از عترت من زودتر آیی به برم

در جنان منتظر دیدن سیمای توأم

 

 سید رضا مؤید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات حضرت رقیه (س) 3016

احوالات حضرت رقیه (سلام الله)

 

ای اختر مدینه و ماه منیر شام

بر آفتاب روی تو هر روز و شب سلام

 

تو فاطمه نژادی و نامت رقیه است

نور دل حسینی و پروردۀ کرام

 

هم خود کریمه هستی و هم زادۀ کریم

هم خواهر امامی و هم دختر امام

 

چشم امید ماست به سویت تمام عمر

روی نیاز ماست به کویت علی الدوام

 

در رشتۀ اسارت اگر جان سپرده ای

سر رشتۀ امور به دستت بود مدام

 

ای رفته پا به پای اسیران دشت خون

تا دیر و تا خرابه و زندان و بزم عام

 

هم محمل مجاهدۀ دختر علی

هم سنگر مبارزۀ چارمین امام

 

پیدا بوَد که واقعۀ دشت کربلا

با جان نثاری تو به ویرانه شد تمام

 

تفسیر خون سرخ حسینی به مرگ توست

ای یادگار خون خدا در دیار شام

 

مهرت چراغ محفل ارباب معرفت

قبرت برای اهل نظر مرکز پیام

 

دل ها به سوی تُوست پس از سال ها هنوز

ای گنبدت منادی پیروزی قیام

 

ما را بر آستان تو روی ادب همه

ما را به پیشگاه تو عرض دعا تمام

 

با دست های کوچکت از ما بگیر دست

در صحنه های عالم و در عرصۀ قیام

 

 سید رضا موید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات حضرت امام حسن مجتبی (ع) 2682

احوالات امام حسن مجتبی (علیه السلام)

 

زینب چو حال سخت حسن را نظاره کرد

دامان ز اشک و خون جگر پر ستاره کرد

 

آمد حسین و کرد چو از حال او سؤال

آن جا که کوزه بود به آن سو اشاره کرد

 

گفتند درد خود ز چه درمان نمی‌کنی

فرمود: مرگ را به چه بایست چاره کرد؟

 

می‌خواست روزه واکند از آب کوزه لیک

یارب چه آب بود که کار شراره کرد

 

پیدا بود که با جگر او چه کرده است

زهری که رخنه در جگر سنگ خاره کرد

 

دل رشحه رشحه داشت ز زخم زبان ولی

تزویر همسرش جگرش پاره پاره کرد

 

جعده به پاس مرحمت بی‌حساب او

در حق حضرتش ستم بی‌شماره کرد

 

باران تیر بر تن و تابوت او بریخت

تا آن زن سواره به مرکب اشاره کرد

 

در روضه بقیع چو شد دفن پیکرش

آن خاک پاک را همه دارالزّیاره کرد

 

یا مجتبی! به حال «مؤید» نگاه کن

کز چشم دل به قبر غریبت نظاره کرد

 

سید رضا مؤید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

ورود به ماه محرم 2580

ورود به ماه محرم

 

خیمه زد تا که محرّم به عزای تو حسین

در سر مرد و زن افتاد هوای تو حسین

 

باز با یاد لب تشنه ات ای چشمۀ فیض

موج در دیده زند اشک برای تو حسین

 

تو که محبوب تری از همه محبوبتران

در رگت موج زند خون خدای تو حسین

 

ای همه هستی خود کرده فدای اسلام

هستی امّت اسلام فدای تو حسین

 

هر رسولی که به هر مهلکه از پای نشست

دست افکند به دامان و لای تو حسین

 

یاورانت همه آیینۀ مهرت بودند

آه بشکست ز سنگ آینه های تو حسین

 

برلب آب بر آن سنگدلان وقت سخن

داغی ظهر عطش داشت صدای تو حسین

 

اگر افتاد لوای تو بخون روز نبرد

آه هر سوخته جانی است لوای تو حسین

 

هست بوسیدن و بوئیدن رخسار غلام

بهترین خاطرۀ کرببلای تو حسین

 

بیشتر از همه خسران ببرد روز جزا

هر کسی سر نکند عمر بپای تو حسین

 

منگر دوست «مؤیّد» که بود حالش چیست

این قدر هست که سوزد به عزای تو حسین

 

سید رضا موید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) 2569

در ولادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

باز دل شکسته‌ام، نوای دیگر آورد

پردهء بهتری زند، سرود خوشتر آورد

 

لئالی کلام را ز طبع من برآورد

مگر ثنای فاطمه، دخت پیمبر آورد

 

که آگه از مقام او، کسی بجر اله نیست

نسیم درک و عقل را، درین حریم راه نیست

 

دایره‌ء وجود را، مرکز و محور آمده

محیط لطف و جود را، جوهر و گوهر آمده

 

ولیِّ ممکنات را، مَحرم و همسر آمده

رسول کائنات را، دختر و مادر آمده

 

چه دختری که هستیِ جهان بُوَد ز هست او

رسول حق به امر حق، بوسه زند به دست او

 

فاطمه‌ای که عقل‌ها، محو عبادتش بوَد

نقش به چهر دوستان، مُهر ارادتش بوَد

 

همسریِ علی، نهایت سعادتش بوَد

لیلۀ قدر اولیا، شام ولادتش بوَد

 

ثبت شد از ولادتش، بقای نسل احمدی

یافت بقا ز نسل او، شریعت محمدی

 

فاطمه‌ای که ذات حق بر او سلام می‌کند

اَدای ذکر نام او، به احترام می‌کند

 

کسی که پیش پای او، پدر قیام می‌‌کند

بر در خانه‌‌اش سلام، صبح و شام می‌کند

 

شرف ببین که خانه‌‌اش، بُرده سَبَق ز طور هم

حیا ببین که پوشد او، چهرهء خود ز کور، هم

 

فاطمه‌! ای تو بازگو فلسفهء حیات را!

ساخته جِدّ و جَهد تو سفینة‌النجات را

 

زنده نگاه داشتی، «و آتوا الزّکاة» را

«حیّ علی‌الفلاح» را، «حیّ‌ علی‌الصلاة» را

 

مزرعهء عفاف را، ز اشک آب داده‌ای

به بانوان ز شرم خود، درس حجاب داده‌ای

 

ای که خدای بی مثل، به کوثرت مثال زد

دَم از جلال و قدر تو، قادر ذوالجلال زد

 

نبی ز مُهر بَضعتی، به سینه‌ات مدال زد

حلقه به باب خانه‌ات،‌ دست علی و آل زد

 

یافته است پرورش، خون خدا ز شیر تو

شیر خدا به مرتبت، نظیر تو بشیر تو

 

به حُسن تو که می‌کند جلوه‌گر آفتاب را

به اشک تو که بشکند قیمت دُرّ ناب را

 

به کوی تو که از دلم ربوده صبر و تاب را

عرض سلام کردم و، منتظرم جواب را

 

دریغ از جواب ما، به خاطر خدا مکن!

دست توسّل مرا، ز چادرت جدا مکن

 

فاطمه! ای ز لطف تو قعود ما قیام ما

دوستی‌ات قبولی، صلوة ما صیام ما

 

نام تو و حسین تو، سرود ما کلام ما

نثار قبر مَخفی‌ات، درود ما سلام ما

 

به یاد درد و داغ‌ها که بُد گواه صبر تو

هنوز گریه می‌کند علی کنار قبر تو

 

تویی که از وجود تو، مدح کند خدای تو

تویی که فیض وحی را تازه کند صدای تو

 

تویی که گفت مصطفی، جان پدر فدای تو

منم غلام و چاکر و سلاله و گدای تو

 

نام تو بر لبم بود مهر تو مذهبم بود

«مؤیدم» که بر درت چهار منصبم بود

 

سید رضا مؤید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت امام علی النقی (ع) 2527

در مدح و میلاد امام علی النقی (ع)

 

لطف امام هادى و نور ولایتش

ما را اسیر کرده به دام محبتش

 

بر لطف بى کرانۀ او بسته ‏ایم دل

امشب که جلوه گر شده خورشید طلعتش

 

منت خداى را که به ما کرده مرحمت

توفیق برگزارى جشن ولادتش

 

تبریک باد بانوى کبرى سمانه را

کین غنچه بر دمید ز گلزار عصمتش

 

ماه تمام و نیمۀ ذى حجه مطلعش

خیر کثیر وکوثر قرآن بشارتش

 

این است آن امام که تقدیر ایزدى

بعد از جواد داده مقام امامتش

 

این است آن امام که ذرات کائنات

اقرار کرده‏ اند به جود و کرامتش

 

این است آن امام که در برکة السّباع

شیران شوند رام و گذارند حرمتش

 

این است آن امام که از نقش پرده هم

ایجاد شیر زنده کند حکم قدرتش

 

این است آن امام که دشمن به چند بار

رخسار عجز سوده به درگاه عزتش

 

سر تا به پاى عاطفه و مرحمت ولى

دشمن به لرزه آمده از برق هیبتش

 

آن سومین ابوالحسن از خاندان وحى

چون سه على دیگر باشد عبادتش

 

افزون ز ریگ هاى بیابان عطاى او

بیش از ستاره ‏هاى درخشان فضیلتش

 

مائیم و دست و دامن آن حجت خدا

چون نا امید کس نشود از عنایتش

 

گردیده‏ ایم جمع به ذیل لواى او

افکنده‏ ایم دست به دامان رحمتش

 

از آستان قدس رضا هدیه مى‏ کنیم

آه دلى به غربت و اشکى به تربتش

 

یارب بحق فاطمه با فتح کربلا

بگشا بروى ما همه راه زیارتش

 

از لطف آن امام (مؤید) مؤید است

کو را نشان خدمت آل محمد است

 

 سید رضا مؤید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

غدیر خم 2492

 غدیر خم

 

حق به مرکز نشست روز غدیر

پشت باطل شکست روز غدیر

 

وادی جُحفه از گل ایمان

حجله در حجله بست روز غدیر

 

تازه شد باز در دل اشیا

یاد روز الست روز غدیر

 

چون که دست خدای را احمد

بُرد بر روی دست روز غدیر

 

بانگ تبریک جُحفه را پر کرد

چه بلند و چه پست روز غدیر

 

از شراب ولایت علوی

شیعه شد مستِ مست روز غدیر

 

باید این روز را گرامی داشت

هرکه هرجا که هست روز غدیر

 

غیر ذکر علی نمی گویند

مردم حقپرست روز غدیر

 

وای بر آن که عهد مولا را

خود نبسته، گُسست روز غدیر

 

خیز و با ذکر یا علی آریم

دامنش را به دست روز غدیر

 

ای «مؤید» به مدح آل علی

هرچه گوییکم است روز غدیر

 

 سیّدرضا مؤید خراسانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت زهرا (س) 2450

در مدح حضرت زهرا (سلام الله)

 

شروع نامه ام نامی کریم است

که بسم الله الرحمن الرحیم است

 

به آن نامی که شد زآن اسم اعظم

قبول  توبه  حوا  و  آدم

 

به آن نامی که موسی خواند درطور

وز آن دریافت از حق لوحی از نور

 

به آن نامی که چون شمع حرا شد

محمد  خواند  و  ختم الانبیا  شد

 

ظهورآن نام تا از ماء وطین کرد

نبی  را  رحمة للعالمین  کرد

 

علی زآن نام او را جانشین شد

امام  اولین  و  آخرین  شد

 

به آن نامی که بر ما روح بخشید

ز نورش  زهرۀ زهرا  درخشید

 

چه زهرایی که معنی بخش اسماست

همانا  اسم  اعظم  اسم  زهراست

 

به غیر از او که وحیش پروریده

زن و یک آسمان مردی که دیده؟

 

خدا گر مدح او نازل نمی کرد

کتاب خویش را کامل نمی کرد

 

حساب  نام  یازهرا به  ابجد:

برآید   یا علی  و  یا محمد

 

کسی که کفو آن نور جلی بود

علی بود و علی بود و علی بود

 

رسیدش در شب جشن عروسی

عروس  آسمان  بر خاک  بوسی

 

سفالین کوزه ای و مشکی از پوست

اثاث چشمگیر خانۀ اوست

 

سپهر  آئینه دار  هستیش  بود

رهین  آسیای  دستیش  بود

 

حصیری گرچه فرش زیر پا داشت

به روی سر همه نور خدا داشت

 

الا ای چرخ دین را زهره زهرا

به حسن خانه داری شهره زهرا

 

زنان را با عمل ارشاد کردی

"جهاد المراة " را فریاد کردی

 

تو در شعب ابوطالب شکفتی

که در شبهای خوف انگیز خفتی

 

به طفلی داغ مادر شد نصیبت

سرشک چشم و خون دل طبیبت

 

حمایت از پدر با جان نمودی

انیس او به عام الحزن بودی

 

خدا را بنده ای یکدانه بودی

پدر را دلخوشی در خانه بود

 

دو تن بودید او را پشتوانه

تو در خانه،علی بیرون زخانه

 

به وحدت داده هر مویت شهادت

ورم کرده است پایت از عبادت

 

تویی یاسین تویی طاهای قرآن

تویی رمز اشارتهای قرآن

 

زمین و آسمان در اختیارت

تمام کهکشان ها بیقرارت

 

الا ای کرده روحت سیر قرآن

کتابت مصحف است و غیر قرآن

 

کتابی را که با آیات والا

علی با گفته تو کرده املا

 

کتابی اینچنین والاست امروز

بدست مهدی زهراست امروز

 

سید رضا مؤید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

پیاده روی اربعین 2409

پیاده روی اربعین

 

کربلا محشر کبراست بیا تا برویم

تا ببینیم چه غوغاست بیا تا برویم

 

دیده ی سیر و سلوک از همه آفاق بگیر

 کربلا منتظر ماست بیا تا برویم 

 

پا بزن بر هوس و دست بکش از دنیا

کربلا آخر دنیاست بیا تا برویم

 

راه حج گر چه که بستند به ما غم نخوریم

کعبه ی اهل دل آنجاست بیا تا برویم

 

خواستی نعمت جاوید اگر بار ببند

میزبان حضرت زهراست بیا تا برویم

 

خوان مهمانی سالار شهیدان پهن است

"رحمت واسعه" پیداست بیا تا برویم

 

نور مصباح هدی، مرحمت فلک نجات

گوشه در گوشه هویداست بیا تا برویم

 

ساحل علقمه از عطر ابالفضل پر است

تا ببینیم چه زیباست بیا تا برویم

 

دامنی اشک بیاور که به دامان حرم

محفل گریه مهیاست بیا تا برویم

 

زینب از شام بلا آید و گوید غم دل

تا ببینی چه خبرهاست بیا تا برویم

 

بشنوی تا که حدیث سفر کرببلا

روضه خوان زینب کبراست بیا تا برویم

 

نو غزالان حرم را که شکسته پر و بال

وقت تسکین و تسلاست بیا تا برویم

 

از پی تسلیت مادر شش ماهه، رباب

که دل افسرده و تنهاست بیا تا برویم

 

گر شفا میطلبی از غم جان، این درگاه

مهد هفتاد و دو عیساست بیا تا برویم

 

دست خالی نرود هیچکس از کوی حسین

پسر فاطمه آقاست بیا تا برویم

 

گرچه دست ازتنش افتاد وعلم از دستش

دستگیر همه سقاست بیا تا برویم

 

سید رضا موید خراسانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت رقیه (س) 2365

حضرت رقیه (سلام الله)

 

ای بارگاه کوچک تو قبله ای عظیم

وی روضۀ مبارک تو روضۀ نعیم

 

باشد حریم اقدس تو قبله گاه دل

تا خفته چون تو جان جهانی در آن حریم

 

هم دختر امامی و هم خواهر امام

هم خود کریمه هستی و هم دختر کریم

 

قَدرت همین بس است که خوانند اهل دل

حق را به آبروی تو ای رحمت نعیم!

 

یک دختر سه ساله و این مرتبت دگر

گیتی بود ز زادنِ همچون توئی عقیم

 

ای نور چشم زادۀ زهرا رقیه جان

هر چند کوچکی تو، بُوَد ماتمت عظیم

 

دریای صبر را تو فروزنده گوهری

زان دشمنت به رشته کشید، ای درّ یتیم!

 

آن شب که جای، گوشۀ ویرانه ساختی

روشنگرت سرشک بود، آهِ دل ندیم

 

تا قلب اطهرت ز فراق پدر گداخت

از مرگ جانگداز تو دل ها بُوَد دو نیم

 

شد منهدم بنای ستمکاریِ یزید

از آه آتشین تو ای دختر یتیم!

 

آباد شد خرابۀ شام از جلال تو

امّا خراب گشت ز بُن کاخ آن لئیم

 

خواهم که بر مزار تو گردم شبی دخیل

خواهم که در جوار تو باشم شبی مقیم

 

بی مهر هشت و چهار «مؤیّد» مجو بهشت

چون می رسی به جنّت از این راه مستقیم

 

سید رضا موید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت امام جواد (ع) 2012

زبانحال حضرت امام جواد (علیه السلام)

 

رمق نمانده دگر در تنی که من دارم

ز جور همسر نا ایمنی که من دارم

 

برای مرد بود خانه مأمنش لیکن

نه جای امن بود مسکنی که من دارم

 

گل ریاض خلیلم ولی به عکس خلیل

شراره خیز بود گلشنی که من دارم

 

چنان کسی که ورا اندر آستین مار است

درون خانه بود دشمنی که من دارم

 

به پاکدامنیم حق بود گواه ولی

ز خون دل شده تر دامنی که من دارم

 

ز زهرِ دختر مأمون چنان روانم و سخت

که غیر پوست نماند از تنی که من دارم

 

نوای العطشم بر فلک رسد اما

در او اثر نکند شیونی که من دارم

 

مسلّم است که داد مرا از او گیرد

خدای دادگر ذوالمَنی که من دارم

 

مقیم درگه قدس رضا «مؤید» گفت

که جای أمن بود مأمنی که من دارم

 

سیّد رضا مؤید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

درد دل با حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) 1503

درد دل با حضرت امام رضا (ع)

 

من وصله ناجور به دامان توام

از بسکه بدم ننگ غلامان توام

 

اما تو زبسکه لطف داری با من

بیش از همه شرمنده احسان توام

 

مولا به غلامیم رضا داشته باش

هم چون تو کسی چو من گدا داشته باش

 

من از دوجهان فقط ترا دارم و بس

وندر دو جهان تو هم مرا داشته باش

 

چون خار زمین بوستانت بوسم

چون خاک قدم دوستانت بوسم

 

با دست امید آستینت گیرم

با روی نیاز آستانت بوسم

 

با خاک درت شفاعت آمیخته است

خورشید ز چلچراغت آویخته است

 

بیش از همه جا در حرمت مسکین است

زیرا که کَرم روی کَرم ریخته است

 

هر سر که بدرگاه رضا خم نشود

اسباب سعادتش فراهم نشود

 

گر بنده خود را برساند به فلک

یک ذره ز آقائی او کم نشود

 

سید رضا موید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت زینب کبری (س) کوفه 918

  زبانحال حضرت زینب کبری (سلام الله)

 در کوفه

 

مردم که روی ماه تو بر هم نشان دهند

چون خیر مقدم است که بر میهمان دهند

 

زخمی بود که بر تن مجروح من رسد

با هر اشاره ای که سرت را نشان دهند

 

ای سر چنین که بر سر نی جلوه گر شدی

ترسم که کودکان تو از غصه جان دهند

 

ای میر کاروان خبری هم ز ما بگیر

بنگر چه رنج ها که بر این کاروان دهند

 

ما را برند بر سر بازار روزها

شب ها به کنج خلوت زندان مکان دهند

 

بیم گنه مدار «مؤید» که روز حشر

بر دوستان فاطمه خط امان دهند

 

 سید رضا موید 

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت زینب کبری (س) در کوفه 917

 زبانحال حضرت زینب کبری (سلام الله)

در کوفه

 

ای سرت چون ماه سرگردان به روی نیزه ها

از غمت خون عقده بسته در گلوی نیزه ها

 

خاطرات كربلا از پیش چشمانم گذشت

تا برآمد صوت قرآنت ز روی نیزه ها

 

آمدی با سر به دیدارم كه برگردد، حسین

دیده ی مردم ز محمل ها به سوی نیزه ها

 

من فدای حنجر خشكت كه نوشیدست آب

گه ز جام دشنه ها، گاه از سبوی نیزه ها

 

از فراق اكبرت، قلب رقیه آب شد

كاش این دختر نگردد رو به روی نیزه ها

 

ای «موید»! تا بیابم آن سر ببریده را

می روم با پای دل در جستجوی نیزه ها

 

سید رضا موید خراسانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت زینب کبری (س) در کوفه 911

 زبانحال حضرت زینب کبری (سلام الله)

در کوفه 

 

تو آفتاب منی با چنین جمال حسین

مرا ببخش که خواندم تو را هلال، حسین

 

گرفته روی تو را گر چه خون و خاکستر

تو آفتاب وجودی و بی زوال، حسین

 

سرت به نیزه و قرآن به لب، جلالی نیست

به جز جلال خدا فوق این جلال، حسین

 

ز شور نغمۀ قرآنت ای عزیز دلم

ز حال رفتم و باز آمدم به حال، حسین

 

به راه عشق تو ای تشنه کام، زینب را

سرِ شکسته بود بهترین مدال، حسین

 

سر شکستۀ من با سر بریدۀ تو

ز پاره پارۀ دل دارد اتصال، حسین

 

قسم به پیکر پامال تو که نگذارم

کنند خون شریف تو پایمال، حسین

 

یزید اگر به اسارت کشانده اهلت را

کشم حکومت او را به ابتذال، حسین

 

کنم حرام بر او شهد زندگانی را

که او حرامِ خدا را کند حلال، حسین

 

ز کودکان ز پا اوفتاده گیرم دست

اگر که سیلیِ دشمن دهد مجال حسین

 

به هر یکی ز صغیران به گریه می نگرم

تو را ز من طلبد با زبان حال، حسین

 

زبان حال (مؤید)، غلام تو، این است

من و جدایی از تو بُود محال، حسین

 

 سید رضا موید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت علی اصغر (ع) 895

در مدح حضرت علی اصغر (علیه السلام)

 

به دریای ولایت گوهرم من

بر اورنگ شهامت افسرم من

 

نگینم ، گوشوار عرش دین را

در انگشت شرف ، انگشترم من

 

به صورت شد علی اصغرم ، نام

به معنی خود ، ولی اکبرم من

 

علی اکبر ، نبی را بود ، مظهر

علی مرتضی را مظهرم من

 

حسین بن علی ، فلک نجات است

بر این پر بار کشتی ، لنگرم من

 

حریم او بهشت آرزوهاست

بهشت آرزوها را ، درم من

 

بود حبل المتین ، بند قماطم

مخوان اصغر ، که سر اکبرم من

 

اگر عیسی ، سخن در مهد ، می گفت

مسیح عترت پیغمبرم من

 

لبم ، سرچشمه آب حیاتست

کجا ، محتاج شیر مادرم من

 

گلاب نوگلان باغ دینم

گلی نشکفته ، اما پرپرم من

 

حسین ، اتمام حجت کرد ، با من

خدای عشق را ، پیغمبرم من

 

اگر امروز آب از تیر خوردم

به فردا جرعه بخش کوثرم من

 

ره صد ساله را شش ماهه رفتم

زهمراهان در این وادی سرم من

 

پدر خون مرا بر عرش پاشید

بلی ، عرش خدا را زیورم من

 

چو زهرا ، پای در محشر گذارد

شفاعت را اساس دیگرم من

 

به خون حنجر و ، قنداق گلگون

شفیع عاصیان در محشرم من

 

در آن غوغای وانفسا ، زرحمت

«موید » را به جنت رهبرم من

 

سید رضا موید خراسانی

احوالات حضرت ام البنین (س) 881

احوالات حضرت ام البنین (سلام الله)

 

ناله ای جانسوز دلهارا پریشان میکند

کیست این غمدیده کزسوزدل افغان میکند

 

کیست بانوی سیه پوشی که هرروزازقریش

میرود اندربقیع و ناله از جان میکند

 

سالها از ماجرای کربلا  بگذشت و باز

این زن غمدیده یاد ازآن شهیدان میکند

 

این نه کلثوم است و نی زینب بود ام البنین

کاینچنین آه و نوا درآن بیابان میکند

 

درعزای چار فرزندش کند بزمی بپا

شمع این بزم عزا ازاشک چشمان میکند

 

میکشد با حسرت بسیارنقش چارقبر

وزغم هریک خروش ازقلب سوزان میکند

 

دمبدم گوید نخوانیدم دگرام البنین

زین بیان دلهای جمعی را پریشان میکند

 

چون بیاد آرد زدرد و داغ جانسوزحسین

جای اشک ازدیده خون دل بدامان میکند

 

او بریزد اشک غم بهرحسین و درعوض

فاطمه درماتم عباس افغان میکند

 

ای (موید) دامن ام البنین ازکف مده

کاین ملیکه با نگاهی درد و درمان میکند

 

 موید خراسانی

منبع کانال گنجینه گذشتگان

حضرت امام زمان (عج) 839

 حضرت امام زمان (عج)

 

اگر به دیده ی ظاهر تو را نمی بینم

ولی تو را ز دل و جان جدا نمی بینم

 

چنا نکه شیفته ی آن جمال زیبایم

به هر چه می نگرم جز تو را نمی بینم

 

بوَد جمال تو آئینه ی خدا مهدی

که در جمال تو غیر از خدا نمی بینم

 

ز بس که شیفته ی آن جمال زیبایم

به هر جه می نگرم جز تو را نمی بینم

 

نمی کنی ز مراعات حال ما غفلت

که این سَجیّه به غیر از شما نمی بینم

 

بلای عشق تو را من بلا نمی دانم

گدای کوی تو را من گدا نمی بینم

 

زبسکه پرده ی عصیان گرفته چشمم را

تو در کنار منی من تو را نمی بینم

 

(مؤیّدم) من و با این همه خطا ای دوست

ز آستان تو غیر از عطا نمی بینم

 

سید رضا موید خراسانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت امام زمان (عج) 831

  حضرت امام زمان (عج)

 

امــشــبــم دل در فـغـان آید همی

دیده‎گانم خونفشان آید همی

 

هــر دم از افــلاکـیـــان بــر خـاکیان

مژده می‎آید که جان آید همی 

 

بــانــگ جــاء الـحــق بــه آواز فصیح

از درای کـــاروان آیــد هــمـی

 

قــاتــل دجــال و هـــم سـفـیـانـیان

مهدی صاحـب زمان آید همی

 

قــدرت الله حــجــت ابـن العسکری

حکمران انس و جان آید همی

 

مــظــــهـــــر آیــــات حـــی دادگــر

مــخــزن سـر نـهان آید همی

 

حـــامــی اســلام و یــار مـسلمین

ملک دین را پاسبان آید همی

 

شـــــــرح الــلّـهُ مُـــتِــــمُّ نـــــــُورِهِ

مـعـنـی مُـدها مَتان آید همی

 

واضـــع قـــانـــون احـــکـــام خـــــدا

بــر کـما و بر جهان آیـد همی

 

چـشمـه جوشان مهر و فضل و علم

بـحــر جـود بـیکران آیـد همی

 

چــشـم بـر ره گـوش بـر در مانده‎ایم

تـا کـه آن صاحب قران آید همی

 

پــرچـم نـصـــر مــن الله بــر کـفــش

ذوالـفقارش در میان آید همی

 

هـم چـو اصـحـاب رقـیم و قوم کهـف

عیسیش جزء عوان آید همی

 

گر بخواهم شرح هجران سر به سر

هـر کلامی داستان آید همی

 

شادی آل مـحـمـد آمـده

گـر "مـؤید" شادمان آید همی

 

سید رضا موید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت امام زمان (عج) 787

 حضرت امام زمان (عج)

 

گر قسمتم شود که تماشا کنم تو را

ای نور دیده، جان و دل اهدا کنم تو را

 

این دیده نیست قابل دیدار روی تو

چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را

 

تو در میان جمعی و من در تفکّرم

کاندر کجا برآیم و پیدا کنم تو را

 

هر صبح جمعه ندبه کنان در دعای صبح

از کردگار خویش تمنّا کنم تو را

 

یابن الحسن، اگر چه نهانی ز چشم من

در عالم خیال، هویدا کنم تو را

 

گویند دشمنان که تو بنموده ای ظهور

زین افترای محض، مبرّا کنم تو را

 

همچون ( مؤیّدم ) به تکاپو، مگر دمی

ای آفتاب گمشده، پیدا کنم تو را

 

سید رضا مؤید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت زهرا (س) 695

در احوالات حضرت زهرا (سلام الله)

 

نیش مسمار اگر لب به سخن وا می کرد 

 پرده از راز غم فاطمه بالا می کرد

 

 آستان در اگر حقّ تکلّم می داشت

 دشمنان را همه زان واقعه رسوا می کرد

 

 مجری توطئه‌یاهل سقیفه که ز خشم 

 در آتش زده را با لگدش وا می کرد ..

 

 دوخت بر سینه ی زهرا در آتش زده را 

 زینب از پشت در این صحنه تماشا می کرد

 

 بین دیوار و در خانه به زهرا چه گذشت؟ 

 کز خدا مرگ به صد ناله تمنّا می کرد

 

 به چه جرمی گل امّید علی پرپر شد؟ 

 خصم بدکیش چه با شاخه ی طوبی می کرد؟

 

 سند غربت و مظلومی زهرا و علی 

 محسن آن غنچه ی پرپر شده امضا می کرد

 

 داد بر اهل ولا درس فداکاری را 

 آن که یاری ز علی یکّه و تنها می کرد

 

 گه ز بازو و گه از پهلوی بشکسته و گاه 

 شکوه از ضربت آن سیلی اعدا می کرد

 

 بعد از آن واقعه ی تلخ فدک تا دم مرگ 

 بر علی صورت نیلی شده اخفا می کرد

 

سید رضا موید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت زهرا (س) 678

در مدح حضرت زهرا (سلام الله)

 

ای ز محراب تو جوشیده کرامت زهرا

وی ز دامان تو گُل کرده امامت زهرا

 

باز در کعبه ی عشقت به سلام آمده ام

ای به هر وحی، خدا کرده سلامت زهرا

 

جز پرستش که بود آیت عبد و معبود

همه در حدّ خدائیست مقامت زهرا

 

تو همان خیر کثیری که رسولان همه اند

تشنه ی جرعه ای از کوثر جامت زهرا

 

زمزم اشکی است که از چشم کنیزت خیزد

کهبه سنگی است ز محراب قیامت زهرا

 

گویی از سوی خدا بود پیمبر مامور

که کند هر شب و هر صبح سلامت زهرا

 

در امانند محبّان تو از نار جحیم

راز این مسئله پیداست ز نامت زهرا

 

ای به هر واژه گفتار تو شیرینی وحی

خلق وامانده ز تفسیر کلامت زهرا

 

ریزد از مقنعه ی جاریه ات عطر حیا

خیزد ایثار ز دامان غلامت زهرا

 

خطبه ات بود پیامی که ولایت از ماست

جان فدای تو و تاثیر پیامت زهرا

 

بستن دست علی، پهلوی تو بشکستن

همه بود از پی تضعیف امامت زهرا

 

که تو برخاستی و فتنه ی اشرار نشست

قامت افراختنت کرد قیامت زهرا

 

عضو عضوت اگر از فتنه جراحت برداشت

قلب اسلام بماند از تو سلامت زهرا

 

جان خود در خطر انداختی آنجا که علی

باز برگشت ز مسجد به سلامت زهرا

 

صدمه می خوردی و دنبال علی می رفتی

تا چه حد بود حمایت ز امامت زهرا

 

انبیا هم به تو امّید شفاعت دارند

نکند ناز کنی روز قیامت زهرا

 

هر شفیعی دل خود می خورد از بیم حساب

تا شفاعت شود آغاز به نامت زهرا

 

زودتر تا که ز آشوب قیامت برهد

شیعه را هست در آن روز علامت زهرا

 

سید رضا مویّد

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

ولادت شاهزاده حضرت علی اصغر (ع)  227

شاهزاده حضرت علی اصغر (علیه السّلام)

 

فضای عالم دل ها به حال آمده است

در آسمان ولايت هلال آمده است

 

به پاس عصمت پنجاه و هفت سال حسين

ز کردگار برايش مدال آمده است

 

علي اکبر اگر بُد مثال پيغمبر

حسين فاطمه را هم مثال آمده است

 

گلي که عطر دل انگيز فاطمه با اوست

علي جمال و محمد خصال آمده است

 

ز ديدنش شکفته گل، در گل عباس

ز بوسه اش دل زينب به حال آمده است

 

اگر جمال و جلال خداي مي جويي

بيا که عين جمال و جلال آمده است

 

به رنگ و بوي بهشتي ز کشور گل ها

يگانه غنچه باغ کمال آمده است

 

الا که تشنه فيضي به وادي غم ها

بيا که چشمه آب زلال آمده است

 

اگر چه مي شود از تير قطع رگ هايش

از او ميان قلب و خدا اتصال آمده است

 

سید رضا مؤید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

ولادت حضرت امام جواد (ع)  216

ميلاد حضرت جواد الائمه (علیه السلام)

 

شد امشب از رخ ابن الرضا چشم رضا روشن

چنانکه چشم احمد شد ز روی مرتضی روشن

 

به چشم دل تماشا کن که هم چون اهل دل بینی

ز نور کبریایی شد حریم کبریا روشن

 

امام هشتمین را داده حق طفلی که می باشد

ز انفاسش صبا خرم ز رخسارش فضا روشن

 

گلستان حیاتش زین گل ریحانه شد خرم

شبستان امیدش گشت از این بَدرُ الدُجا روشن

 

همه شب تا سحر بر مهد ناز طفل نوزادش

بجای شمع باشد روی آن شمس الضحی روشن

 

جواد آمد که شادان شد ز میلادش دل زهرا

جواد آمد کز او شد قلب ختم الانبیا روشن

 

الا یا خاندان وحی و قرآن یا بنی الزهرا

ز میلاد جواد ابن الرضا چشم شما روشن

 

شکوه رحمتش چون مهر باشد هر طرف تابان

مقام عصمتش چون روز باشد هر کجا روشن

 

شود از غم چو شب روز بد اندیشی که پندارد

نماند مشعل دین مبین بعد از رضا روشن

 

دگر تا روز محشر روشن و خاموش می ماند

چراغی را که می سازد خدا خاموش یا روشن

 

(مؤید) را چه وحشت اندر این ظلمت سرا باشد

که دارد جان و دل پیوسته از نور ولا روشن

 

سید رضا  مؤید خراسانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

ولادت شاهزاده حضرت علی اصغر (ع)  192

شاهزاده حضرت علی اصغر (علیه السلام)

 

امشب از جان بهتری را در بغل دارد حسین

شیرخوار اکبری را در بغل دارد حسین

 

هم چو گردون اختری با جلوه های سرمدی

هم چو دریا گوهری را در بغل دارد حسین

 

غرقه در امواج شادی گشته آن دریای نور

زمزمی یا کوثری را در بغل دارد حسین

 

جان هر جانانه را بگرفته در دامن رباب

دلبر هر دلبری را در بغل دارد حسین

 

یاد مادر می کند زینب چو امشب بنگرد

خود حسین اصغری را در بغل دارد حسین

 

خود خدای عشقبازان، این سفیر کوچکش

ای عجب پیغمبری را در بغل دارد حسین

 

پیر کنعان گو ننازد بر جمال یوسفش

یوسف زیباتری را در بغل دارد حسین

 

گر که از گهواره شد آغاز اعجاز مسیح

نک مسیح دیگری را در بغل دارد حسین

 

هم رسالت، هم امامت از فروغش منجلی است

احمدی یا حیدری را در بغل دارد حسین

 

در رگ و شریان او جاری بود خون خدا

از فضایل مظهری را در بغل دارد حسین

 

عروه الوثقای عالم تاری از قنداقه اش

از شفاعت محشری را در بغل دارد حسین

 

تا شود گل های سرخ کربلا را عندلیب

مرغ قدسی پیکری را در بغل دارد حسین

 

این پسر مُهر شهادتنامه انصار اوست

خاتم معجزگری را در بغل دارد حسین

 

شاهد فردای عاشورا بود در دامنش

یا شفیع محشری را در بغل دارد حسین

 

عرصه گاه حق و باطل چون شود دشت بلا

بهر آنجا داوری را در بغل دارد حسین

 

موج خونش چون کند تضمین فتحی جاودان

طفل نه، سرلشکری را در بغل دارد حسین

 

با زبان بی زبانی راز گوی خلقت است

یاور نوآوری را در بغل دارد حسین

 

تشنه کامی جوشن و خون گلو شمشیر اوست

بوالعجائب یاوری را در بغل دارد حسین

 

آل عصمت هر یکی خود کارساز عالمند

کارساز دیگری را در بغل دارد حسین

 

ای «مؤید» هر چه خواهی نک از آن مولا بخواه

که امشب از جان بهتری را در بغل دارد حسین

 

سید رضا مؤید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) 105

در مدح امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام)

 و حضرت فاطمه زهرا (سلام الله) 

 

چون خدا خلقت صدیقه کبری میکرد

صورت عصمت خود را متجلا میکرد

 

تا علی آیت عظمی نبود بی همتا

ذات حق خلقت صدیقه کبری میکرد

 

ازدواج علی و فاطمه با آن برکات

چشمه ای بود که پیوند دو دریا میکرد

 

رازی از اعظم اسماء و صفات خود را

با یکایک صفت فاطمه معنا میکرد

 

ذات زهرا به امم نیست کسی مانندش

نور زهرا ز رسل حل معما میکرد

 

مصحف او که امامان همه را در بر بود

رازهایی است که روح القدس انشاء میکرد

 

فضۀ خادمه اش مرتبۀ مریم داشت

قنبر خانۀ او کار مسیحا میکرد

 

در حضورش همه هستی به رکوع آمده اند

فخر از سجدۀ او حی تعالی میکرد

 

ز چه عالم نشود مجری فرمودۀ او

کآنچه میخواست خدا فاطمه اجرا میکرد

 

اول خاتمۀ هر سفری پیغمبر

عزم دیدار حرمخانۀ زهرا میکرد

 

باز میشد درِ جنات خدا بر رویش

تا درِ خانه به روی پدرش وا میکرد

 

مرتضی چشم خدا بود خدا را می دید

هر زمان بر رخ زهراش تماشا میکرد

 

گر نمیرفت برون حضرت حوا ز بهشت

اندر آن تا به ابد سیر چو حورا میکرد

 

بیش از این قدر که از همسری آدم داشت

نیست معلوم دگر مرتبه پیدا میکرد

 

لیک از آن روز که جبریل امین در بر عرش

مدحت فاطمه تقریر به حوا میکرد

 

گندمی خورده و آمد به جهان چون در دل

خواهش مادری حضرت زهرا میکرد

 

ترک اولی اگر این فایده را در بر داشت

کاش آدم همه دم ترک ز اولی میکرد

 

توبه اش تا که نیامیخت به نام زهرا

بود بی فایده هر چند خدایا میکرد

 

خوشترین لحظۀ ایام "مؤید" آن بود

که مدیح علی و فاطمه انشاء میکرد

 

سید رضا مؤید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه