در مدح حضرت امام حسن عسگری (ع) 5568

در مدح حضرت امام حسن عسگری (علیه السلام)

 

آنقدر آمدند و گرفتارتان شدند

خاک شما شدند و هوادارتان شدند

 

زیباترین اهالی دنیای عشق هم

یوسف شدند و گرمی بازارتان شدند

 

لطف شماست اینکه تمامی انبیا

بالاتفاق سائل دربارتان شدند

 

آنها که پای منت چشم کریمتان

بی سر شدند تازه بدهکارتان شدند

 

این بالهایی که زیر بت عشق سوختند

خاک تبرک در و دیوارتان شدند

 

نفرین به آنکه مهر تو را سرسری گرفت

یا آنکه حاجت از حرم دیگری گرفت

 

ای جلوه خدایی بی انتها حسن

خورشید روشن سحر سامرا حسن

 

بی تو عبودیت به خدا بت پرستی است

نور خدا مکمل توحید ما حسن

 

امشب عروج زخمی بال مرا ببر

تا سامرا ، مدینه ، نجف ، کربلا ؛ حسن

 

در بین خانواده زهرای مرضیه

باید شوند تمام علی زاده ها ؛ حسن

 

زنجیره ی محبت زهراست دین من

با یک حسین و چار علی و دوتا حسن

 

سوگند میخوریم خدا لشگری نداشت

روی زمین اگر حسن عسگری نداشت

 

آنکه مرا فقیر حرم میکند تویی

یک التماس پشت درم میکند تویی

 

آنکه در این زمانه ی بی اعتبارها

با یک سلام معتبرم میکند تویی

 

آنکه برای پر زدن سامرایی ام

هرشب دعا برای پرم میکند تویی

 

آنکه مرا برای خودش خانه خودش

با یک نگاه ، در به درم میکند تویی

 

آنکه تو را همیشه صدا میکند منم

آنکه مرا همیشه کرم میکند تویی

 

شکرخدا گدای امام حسن شدم

خاکی ترین کبوتر بام حسن شدم

 

تو کیستی که سائل تو جبرئیل شد

دسته فرشته پای ضریحت دخیل شد

 

تو کیستی که جدّ نجیب پیمبرت

مهر تو را به سینه گرفت و خلیل شد

 

تو کسیتی که حضرت موسی عصا به دست

ذکر تو را گرفت اگر مرد نیل شد

 

اصلی که پا گرفت بدون تو فرع فرع

فرعی که پا گرفت کنارت اصیل شد

 

تنها خدا به خانه ی تو آفتاب داد

بعدا تمام زندگی ات نذر ایل شد

 

امشب دعا کنید ظهوری کند مرا

تا اینکه میهمان حضوری کند مرا

 

امشب دعا کنید بیاید نگار ما

آیات روشنایی شبهای تار ما

 

امشب دعا کنید بیاید در این خزان

فصل گلاب فاطمه فصل بهار ما

 

امشب دعا کنید بیاید گل خدا

تا اینکه این بهار بیاید به کار ما

 

امشب دعا کنید بیاید ز راه دور

مرکب سوار آل علی تک سوار ما

 

آنکه اگر نبود دلم فاطمی نبود

حتی نبود سجده ی سجاده یار ما

 

زهرا هنوز دست به پهلو کند دعا

زهرا کند دعا که بیایی کنار ما

 

علی اکبر لطیفیان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مبعث حضرت رسول اکرم (ص) 4306

مبعث حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

بر سر آشفته ام زلف پریشان ریخته

در دل حیران من آیات حیران ریخته

 

نیستم ناراحت از این که شهیدم کرده اند

خون من گر ریخته در پای جانان ریخته

 

سفره ی دل باز کردن پیش مهمان بهتر است

پس دلم هر آن چه دارد پای مهمان ریخته

 

تا مقام قاب قوسین ابتلا باید کشید

در بیابان طلب خار مغیلان ریخته

 

گاه باید بیشتر همرنگ شد، مثل اویس

نذر یک دندان جانان، چند دندان ریخته

 

هر دو عالم، عالمی دارند پیش مقدمت

آن یکی دل ریخته است و این یکی جان ریخته

 

گر چه آدم، گر چه عیسی، گر چه موسی... باز هم

کمتر از درهای دربار تو دربان ریخته

 

بس که خاطرخواه داری و عزیزی که خدا

جای گل روی سرت آیات قرآن ریخته

 

نذر این پیغمبری خوب است ذبحی رد کنی

عید مبعث در ضمیرش عید قربان ریخته

 

آن قدر ذات خدا در تو تجلی کرده است

زآن همه یک جلوه اش را در خراسان ریخته

 

با علی بودن فقط راه مسلمان بودن است

ور نه از این نامسلمان ها فراوان ریخته

 

شب، شب مبعث ولی یاد نجف افتاده ام

بس که از روی لبت ذکر علی جان ریخته

 

یا نبی و یا نبی و یا نبی یا مصطفی

یا علی و یا علی و یا علی و یا مرتضی

 

علی اکبر لطیفیان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت فاطمه زهرا (س) 4038

در احوالات حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

زهرا همان کسی است که بیت محقّرش

طعنه زده به عرش و تمامی گوهرش

 

او را خدا برای خودش آفریده است

تا این که هر سحر بنشیند برابرش

 

شرط پیمبری به پسر داشتن که نیست

«مردی» پیمبر است که زهراست دخترش

 

مانند احترام خداوند واجب است

حفظ مقام فاطمه حتّی به همسرش

 

یک نیمه اش نبوت و نیمش ولایت است

حالا علی صداش کنم یا پیمبرش

 

دست توسل همۀ انبیاء بود

بر رشته های چادری صبح محشرش

 

ما بچه های فاطمه ممنون فضه ایم

از این که وا نشد پس در پای دخترش

 

مسمار در اگر چه برایش مزاحم است

اما مجال نیست که بیرون بیاورش

 

علی اکبر لطیفیان

در مدح حضرت فاطمه زهرا (س) 3525

در مدح حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

السلام ای ثمر عمر پیمبر زهرا

داده طاها لقبت حضرت مادر زهرا

 

کفو و همتای علی فاتح خیبر زهرا

به ائمه شده ای حجت اکبر زهرا

 

التماسیم و به الطاف شما محتاجیم

با همان دست ، دعا کن به خدا محتاجیم

 

وقت آن است که از خاک تو زر جمع کنیم

چادرت را بتکانی و قمر جمع کنیم

 

باید از بین کلام تو نظر جمع کنیم

باز هم خطبه بخوانی و گهر جمع کنیم

 

آن کسانی که به آئین خدا محتاجند

به بیانات تو در دین خدا محتاجند

 

بگو از راه خدایی که فراموش شده

بگو از راهنمایی که فراموش شده

 

از رسول دوسرایی که فراموش شده

بگو از حق ولایی که فراموش شده

 

پهلویت گر چه شکسته است ولی حرف بزن

باز هم فاطمه ! از حق علی حرف بزن

 

تو همان جمع فضائل، تو همان جمع صفات

تو همان جلو هی توحید  و همان جلو ی ذات

 

احتجاجات تو لبریز دلیل و آیات

راه بیراهه شود ! دم نزنی تو...! هیهات

 

بگو این فتنه ی با رایت اسلام از چیست ؟

بی تفاوت شدن امت اسلام از چیست ؟

 

با ولای تو نوشتند نجات ما را

با تو امروز نداریم غم فردا را

 

پس مگیر از لب ما خواهش "یا زهرا" را

انقلاب تو گرفته است همه دنیا را

 

امت واحده محتاج تو یاری توست

شور بیداری اسلام ز بیداری توست

 

از تو ما یاد گرفتیم که رحمت باشیم

اهل بنده شدن و اهل عبادت باشیم

 

در خوشی های زمان یاد قیامت باشیم

همه جا گوش به فرمان ولایت باشیم

 

چیست فرمان ولایت ؟ همه باهم بودن

همه در دایره ی فاطمه با هم بودن

 

ای به زخم رخ و پهلوی تو اکرام و سلام

ای که خون پسرت گشته قوام اسلام

 

فرصت گفتن از تو شده در این ایام

کربلا شرح غم توست به معنای تمام

 

از علی و غم او تو سخن آغاز نما

سفره ی درد غریبانه خود باز نما :

 

غم علی ، غصه علی ، ناله علی ، آه علی

نور الله علی ، شمس علی ، ماه علی

 

اول و آخر معراج علی ، راه علی

پهلویم داد شهادت : ولی الله علی

 

خوش ترین درد علی ، خسته ترین مرد علی

به زمین خوردن من نیز صدا کرد علی

 

چند وقتیست سرم روی تنم می افتد

دست من نیست که گاهی بدنم می افتد

 

نقش لاله به روی پیرهنم می افتد

دست من کار کند ، مطئنم می افتد

 

من چگونه بپرم بال و پرم سوخته است

به خدا بیشتر از تو جگرم سوخته است

 

من ز تب کردن و بیمار شدن خسته شدم

بر سر خادمه سربار شدن خسته شدم

 

با تن سوخته تب دار شدن خسته شدم

من از این دست به دیوار شدن خسته شدم

 

شانه از دست من افتاد ، دل زینب سوخت

چشم من بر حسن افتاد ، دل زینب سوخت

 

آنقدر آب شدم من که تنی نیست که نیست

مثل تصویر شدم من، بدنی نیست که نیست

 

جز "حلالم کن علی جان " سخنی نیست که نیست

هر چه گشتم به خدا یک کفنی نیست که نیست

 

کاشکی زوتر این پیرهن آماده شود

بهر فردای حسینم کفن آماده شود

 

علی اکبر لطیفیان 

ورود به شام 3071

 ورود به شام

 

باورت می شد ببینی خواهرت را یک زمان

دست بسته، مو پریشان، مو کنان، مویه کنان

 

باورت می شد ببینی دختر خورشید را

کوچه کوچه در کنار سایه ی نامحرمان

 

نه لبی مانده برای تو نه جای سالمی

من که گفتم این همه بالای نی قرآن نخوان

 

چه عجب ! طشتی برای این سرت آورده اند

ای سر منزل به منزل ای سر یحیی نشان

 

تا همین که چشم تو افتاده بر چشمان ما

چشم ما افتاده بر لبهای زیر خیزران

 

ای تمامی غرور من فدای غیرتت

لطف کن این مرد شامی را از این مجلس بران

 

این قدر قرآن مخوان این چوب ها نامحرمند

شب بیا ویرانه هرچه خواستی قرآن بخوان

 

علی اکبر لطیفیان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

غدیر خم 2554

غدیر خم

 

دستان تو حالا شده بالاترین دست

جبریل بوسه می زند بر اینچنین دست

 

خلق ازل ، کارِ ابد بر عهده یِ توست

ای اولین دستِ خدا ، ای آخرین دست

 

آن دست ها را آنقدر بالا گرفتند

تا داد یزدان با امیرالمؤمنین دست

 

یادِ تو و دست تو افتادم وقتی

در علقمه افتاد بر روی زمین دست

 

هر سه حکایات نگاهت را نوشتند

پس آفرین آب، آفرین مشک، آفرین دست

 

این دست ها که پیش روی ما باز است

از پشت ، بسته میشود روزی همین دست

 

پشت و پناه محکمی بودند این ها

زهرا توقع داشت در کوچه از این دست

 

دست مغیره ، دست زهرا ، دادِ بی داد

افتاد دست بدترین ها بهترین دست

 

علی اکبر لطیفیان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال به حضرت ابوالفضل العباس (ع) 2432

زبانحال به حضرت ابوالفضل (علیه السلام)

 

برخیز ای ستون حرم وقت خواب نیست

با من بیا به خیمه نیازی به آب نیست

 

این مشک را بگیر و ببر خیمه و بگو

یک قطره هم نبود و دیگر رباب نیست

 

شیرازه ات کجاست مفاتیح پاره ام

این برگ های پاره عزیزم کتاب نیست

 

بازی عشق را توشروع کرده ای ولی

بازی نیمه کاره نه جانم حساب نیست

 

وقت غروب بعد تو وقاسم وعلی

دیگر برای ناقه ی زینب رکاب نیست

 

آن لحظه لااقل تو زجا خیز وخود بگو

بی رحم جانشین النگو طناب نیست

 

حرفی بزن عزیز دلم دق نده مرا

این مشک پاره پاره برایم جواب نیست

 

به نام آب ، به نام فرات نام شما

من آفريده شدم كه كنم سلام شما

 

نوشته‌اند به روي جبين ما دو نفر

شما غلام حسين و منم غلام شما

 

خوشا به حال پرو بال اين كبوترها

گهي به بام حسين و گهي به بام شما

 

تو آن هميشه امامي و ما همان مأموم

به قامتي كه گرفتيم با قيام شما

 

تو ماه بودي و نزديك آبها كه شدي

تمام علقمه پا شد به احترام شما

 

هزار باده ، هزاران پياله مي روئيد

همينكه تير رسيد و شكست جام شما

 

همينكه ناله‌ي ادراك اخايتان پيچيد

شكست قامت طوبائي امام شما

 

مسير علقمه را بوي انكسار گرفت

چه حس بي رمقي بود در كلام شما

 

به حال و روز بلنداي تو چه آوردند

تمام علقمه پر گشته از تمامِ شما

 

علی اکبر لطیفیان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت زینب کبری (س) 2389

حضرت زینب کبری (سلام الله)

 

نگاه گریه داری داشت زینب

چه گام استواری داشت زینب

 

دل با اقتداری داشت زینب

مگر چه اعتباری داشت زینب

 

چهل منزل حسین منجلی شد

گهی زهرا شد و گاهی علی شد

 

ندیدم زینب کبری تر از این

ندیدم زینت باباتر از این

 

ندیدم دختر زهرا تر از این

حسینی مذهبی غوغا تر از این

 

اگر چه غصه دارد آه دارد

به پایش خستگی راه دارد

 

به گردش آفتاب و ماه دارد

به والله که ایوالله دارد

 

همینکه با جلالت سر نداده

به دست هیچکس معجر نداده

 

پس از آنکه زمین را زیر و رو کرد

سپاه کوفه را بی آبرو کرد

 

به سمت کربلا خوشحال رو کرد

کمی از خاک را برداشت بو کرد

 

رسیدم کربلا ای داد بی داد

حسین سر جدا، ای داد بی داد

 

چهل روز است گریانم حسین جان

چو موی تو پریشانم حسین جان

 

چهل روز است می خوانم حسین جان

حسین جانم حسین جانم حسین جان

 

تویی ذکر لبم الحمدلله

حسینی مذهبم الحمدلله

 

همین جا شیرخواره گریه می کرد

رباب بی ستاره گریه می کرد

 

گهی بر گاهواره گریه می کرد

گهی بر مشک پاره گریه می کرد

 

خدایا از چه طفلم دیر کرده؟

مرا بیچاره کرده، پیر کرده

 

همین جا دور اکبر را گرفتند

ز ما شبه پیغمبر ما را گرفتند

 

ولی از من دو دلبر را گرفتند

هم اکبر هم برادر را گرفتند

 

"به تو گفتم که ای افتاده از پا

ز جا بر خیز ورنه معجرم را..."

 

همین جا بود که سقای ما رفت

به سمت علقمه دریای ما رفت

 

پناه عصمت کبرای ما رفت

پی او گوشواره های ما رفت

 

فقط از علقمه یک مشک برگشت

حسین بن علی با اشک برگشت

 

همین جا بود که دلها گرفت و ...

کسی روی تن تو جا گرفت و ...

 

سرت را یک کمی بالا گرفت و...

همین که بر گلویت خنجر آمد

 

صدای ناله ی زهرا در آمد

همین جا بود الف را دال کردند

 

تنت را بارها پامال کردند

ته گودال را گودال کردند

 

تو را با سم مرکب چال کردند

اگر خواندم قلیلت علت این بود

 

که یک تصویری از تو بر زمین بود

تو ماندی و کبوتر رفت کوفه

 

تو را کشتند و خواهر رفت کوفه

چه بهتر زودتر سر رفت کوفه

 

وگرنه دردها می کشت مارا

نگاه مردها می کشت ما را

 

بهاری داشتم اما خزان شد

قدی که داشتم بی تو کمان شد

 

عقیق تو به دست ساربان شد

طلای من نصیب کوفیان شد

 

خبر داری مرا بازار بردند

میان مجلس اغیار بردند

 

همین جا بود افتادند تن ها

همین جا بود غارت شد تن ها

 

تمامی کفن ها، پیرهن ها

بدون تو کتک خوردند زن ها

 

همین جا بود گیسو می کشیدند

 هر سو دخترانت می دویدند

 

ز جا برخیز غمخواری کن عباس

دوباره خیمه را یاری کن عباس

 

برای عزتم کاری کن عباس

علم بردار علم داری کن عباس

 

سکینه می کند زاری اباالفضل

چه قبر کوچکی داری اباالفضل

 

علی اکبر لطیفیان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت رقیه (س) 2380

زبانحال حضرت رقیه (سلام الله)

 

گنجشك پر،  جبريل پر، بابا سه نقطه...

من پر،تو پر،هركس شبيه ما سه نقطه...

 

عمه نه،عمه بالهايش پر،ندارد

حالا بماند درخرابه تا سه نقطه...

 

اين محو يكديگر شدن در اين خرابه

يا اينكه ما را مي پراند يا سه نقطه...

 

اصلاً چرا من خواستم پيشم بيايي

باباشما كه پا نداري تا سه نقطه...

 

يادت مي آيد روزهاي در مدينه

دو گوشواره داشتم حالا سه نقطه...

 

وقتي لبت را زير پاي چوب ديدم

مي خواستم كاري كنم امّـا سه نقطه...

 

انگشت خود را جمع كرد و ناگهان گفت

انگشت پر  انگشتر بابا سه نقطه...

 

علي اكبر لطيفيان

اربعین حسینی 2320

اربعین

 

یک اربعین برای تو حیران شدم حسین

مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین

 

با چند قطره اشک دل من سبک نشد

ابری شدم به پای تو باران شدم حسین

 

زلفی اگر که ماند برای تو پیر شد

در اول بهار زمستان شدم حسین

 

کوفه به کوفه کوچه به کوچه گذر گذر

قاری شدی مفسر قرآن شدم حسین

 

دیدی چگونه آخر عمری دلم شکست

دیدی چگونه پاره گریبان شدم حسین

 

تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم

دارم سر مزار خودم گریه می کنم

 

ای سایه بلند سرم ای برادرم!

آیینه ی ترک ترک در برابرم

 

بالم شکسته است و پرم پر نمی زند

اما هنوز مثل همیشه کبوترم

 

من قول داده ام که بگیرم سر تو را

از دست نیزه ها و برایت بیاورم

 

حالا سری برای تو آورده ام ولی

خاکستری و خاکی و ای خاک بر سرم!

 

بگذار اول سخن و شکوه ام تو را

ای ماه زینب از نگرانی درآورم

 

هر چند کوچه کوچه تماشا شدم ولی

راحت بخواب دست نخورده است معجرم

 

تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم

دارم سر مزار خودم گریه می کنم

 

هم پیرهن که ماند برایم بدن نداشت

هم که تن تو روی زمین پیرهن نداشت

 

ای بی کفن برادرم ای بوریا نشین!

این چادرم لیاقت خلعت شدن نداشت؟

 

آن گونه ای که من وسط خیمه سوختم

پروانه هم دل و جگر سوختن نداشت

 

گل های باغت از همه رنگی گرفته اند

یعنی کسی نبود که دست بزن نداشت

 

مردی نبود اگر یل ام البنین که بود

هرگز کسی نگاه جسارت به من نداشت

 

تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم

دارم سر مزار خودم گریه می کنم

 

هر چند در مسیر سرت ازدحام بود

اما درست مثل همیشه امام بود

 

بی تو سوار ناقه ی عریان شدم حسین!

من که به روی چشم علمدار جام بود

 

یادم نمی رود سر بالا نشین تو

بازیچه ی نگاه اهالی شام بود

 

در حرف های مرد و زن پشت بام ها

چیزی اگر نبود فقط احترام بود

 

با دست سنگ صورت تو خط خطی شده

از بس که آفتاب تو نزدیک بام بود

 

تو رفتی کنار خودم گریه می کنم

دارم سر مزار خودم گریه می کنم

 

دستی که چوب زد لب قرآنی تو را

زیر سوال برد مسلمانی تو را

 

بالای تخت رفتی و دستم نمی رسید

تا که رفو کنم سر پیشانی تو را

 

می خواستند پیش همه کوچکت کنند

اما خدات خواست سلیمانی تو را

 

ای کاش ما برادر و خواهر نمی شدیم

حیران نبودم این همه حیرانی تو را

 

این سر، شکسته هست ولی سرشکسته نیست

یعنی کسی ندید پشیمانی تو را

 

تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم

دارم سر مزار خودم گریه می کنم

 

 استاد علی اکبر لطیفیان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات غسل حضرت زهرا (س) 1973

در احوالات حضرت زهرا (سلام الله)

 

زهرا ! چه کُند می گذرد شستشوی تو

نیمه شب است و تازه رسیدم به موی تو

 

این گیسوی سپید به سنّت نمی خورد

هجده بهاره ای و سپید است موی تو

 

در من هزار بار تو تکثیر می شوی

آیینه ام شکسته شدم روبروی تو

 

ساقی کوثریِ من اصلا برای توست

اما چگونه آب بریزم به روی تو

 

گلبرگ های خشک تو را آب می زنم

تا در مدینه پخش شود عطر و بوی تو

 

ای در تمام مرحله ها پا به پای تو

با خود مرا ببر که شوم کو به کوی تو

 

علی اکبر لطیفیان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه