در مدح حضرت امام صادق (ع) 6063

در مدح حضرت امام صادق (ع)

 

گهر فشان شده طبعم به پای حضرت صادق

عبادتم شده مدح و ثنای حضرت صادق

 

گناه کارم و هرگز ره نجات ندارم

مگر به رحمت بی منتهای حضرت صادق

 

چگونه خلق کند وصف او ، که گفته به قرآن

ثنای حضرت صادق ، خدای حضرت صادق

 

لب نبی به بیان نبی مدیحه سرایش

دل علی شده دارالولای حضرت صادق

 

خدا کند که نصیبم شود به شهر مدینه

زیارت حرم باصفای حضرت صادق

 

دمد حیات هزاران هزار عیسی مریم

به هر دم از نفس جانفزای حضرت صادق

 

جلال و جاه گدائی خویش را نفروشد

به پادشاهی عالم ، گدای حضرت صادق

 

عجب نه کز عربی ، معجز خلیل برآید

رود چو در دل آتش برای حضرت صادق

 

حیات می دهد از هر نفس به جان مسیحا

لبی که هست مدیحت سرای حضرت صادق

 

سزد ز وادی ایمن سفر کند به مدینه

کلیم بوسه زند بر عصای حضرت صادق

 

خلایق اند همه در قفای علم روانه

روانه ، علم بود در قفای حضرت صادق

 

چراغ محفل دانش هماره بوده و باشد

مه جمال محمد نمای حضرت صادق

 

بود به دست خدا پایه اش بلند ، از آن رو

خلل پذیر نگردد بنای حضرت صادق

 

به عالمی نتوان یافت جفت مومن طاقش

که فیض برده ز دانش سرای حضرت صادق

 

قسم به حق که بود زنده جان به پیکر دانش

ز معجز سخن دلربای حضرت صادق

 

بیا چو جابر و حمران و بوبصیر و مفضل

بر یم فیض ز دانشسرای حضرت صادق

 

هلاک تا که ز بیماری دلت نشود ، جان

شفا بگیر به دارالشفای حضرت صادق

 

طبیب عشق مسیحا دم تو ، نیست به جز او

بیار درد به شوق دوای حضرت صادق

 

به شرق و غرب کجا می روی ؟ بیا و طلا کن

مس وجود خود از کیمیای حضرت صادق

 

زمام سلطنت گر رسد به دست ، رها کن

بگیر دامن لطف و عطای حضرت صادق

 

مجوی زیر گل آن جان پاک را به مدینه

که در بقیع دل ماست ، جای حضرت صادق

 

نماز نافله اش ناتمام بود که دشمن

هجوم برد به بیت الولای حضرت صادق

 

نگاه داشت سه ساعت به روی پای ، عدویش

چه بود آخر جرم و خطای حضرت صادق؟

 

خلاص گشت ز دنیا دمی که زهر جفا زد

شراره بر دل درد آشنای حضرت صادق

 

بقیع بسته کتابی بود به مکتب شیعه

ز غربت حرم باصفای حضرت صادق...

 

چو شمع سوخته شد قطره قطره آب وجودش

بسوز و آب شو ای دل برای حضرت صادق

 

بود به نزد خدا بهترین عبادت (میثم)

ثنای حضرت صادق ، رثای حضرت صادق ع.

 

در بیت چهارم ، نبی دوم به ضم حرف اول به معنی قرآن

در بیت چهاردهم مومن طاق از اصحاب آن حضرت

 

حاج غلامرضا سازگار میثم

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت زینب (س) 5909

در احوالات حضرت زینب (سلام الله)

 

ای پیام آور خون شهدا یا زینب

با پیامت همه جا کرب و بلا یا زینب

 

ای نماز شب تو برده دل از چار امام

ای همه فاطمه هنگام دعا یا زینب

 

خطبۀ تو، سخن خون خدا بر سر نی

یک پیام است ولی با دو صدا یا زینب

 

چه بیارم چه بگویم چه بخوانم به ثنات

که خدا زینت اَب خوانده تو را یا زینب

 

اگر از اشک شود ملک جهان دریائی

نشود حق تو یک قطره ادا یا زینب

 

تا قیامت همه مردان جهان می گیرند

از تو درس شرف و صبر و رضا یا زینب

 

گوهر اشک تو و خون حسین ابن علی

هر دو بخشید به اسلام بقا یا زینب

 

سر آن سرّ خدا گرچه جدا از تن شد

نگهش از تو نگردید جدا یا زینب

 

از قفا چشم تو در مقتل و پیش نگهت

شد جدا رأس حسینت ز قفا یا زینب

 

از تو زیبنده بود ذکر تقبّل منّا

بر سر نعش امام شهدا یا زینب

 

مظهر صبر خدا خواست دهد جان از دست

تو شدی از دل او عقده گشا یا زینب

 

سعی تو با سر خونین برادر رفتن

مروه گودال و صفا طشت طلا یا زینب

 

در دل محمل خود چون دل خورشید بسوز

که هلالت شده انگشت نما یا زینب

 

خطبه هایت همه یادآور زهرای بتول

سخنانت چو علی روح فزا یا زینب

 

پور مرجانه به تو خنده زد و گفت: گرفت

قلبم از قتل حسین تو شفا یا زینب

 

آن ستم پیشه پی پاسخ دندان شکنت

شادی اش گشت مبدّل به عزا یا زینب

 

دختر وحی کجا كوچه و بازار کجا؟

آیت نور کجا شام کجا یا زینب

 

از تو زیبد که بکوبی به دهان دشمن

مشت، با غرّش "یابن الطلّقا" یا زینب

 

پیش چشم تو به لب های عزیز زهرا

به خدا، چوب زدن نیست روا یا زینب

 

جز تو کی خوانده نماز شب خود بنشسته

دل شب گوشۀ ویرانه سرا یا زینب

 

ماه روی تو چو از جور فلک نیلی شد

روی خورشید نشد تیره چرا یا زینب

 

خصم بر اشک تو خندید ولی بر سرِ نی

گریه کردند برایت شهدا یا زینب

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت امیرالمومنین حضرت علی (ع) 5894

در ولادت امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام)

 

روح الامین!به بام حرم رو، اذان بگو

بعد از اذان، ثنای علی همچنان بگو

 

اوصاف شیر حق به زمین و زمان بگو

لب را بشو به زمزم و با حاجیان بگو:

 

کامشب شب ولادت صاحب حرم شده

بیت الحــرم بــه مقــدم مولا حرم شده

 

امشب به کعبه فاطمه پروانۀ علی‌ست

دل دور کعبه گردد و دیوانۀ علی‌ست

 

دست خدا به کعبه روی شانۀ علی‌ست

امشب دل رسول خدا خانۀ علی‌ست

 

باور کنید جان به تن کعبه آمده

باور کنید بت‌شکـن کعبه آمده

 

امشب به لوح، نقشِ قلم، ذکر یا علی‌ست

آوای سنگ های حرم ذکر یا علی‌ست

 

بت‌های کعبه را همه دم ذکر یا علی‌ست

امشب دعای فاطمه هم ذکر یا علی‌ست

 

امشب زمین به یمن علی عرش می‌شود

امشب فلک ز بـال ملک فرش می‌شود

 

ای کعبه جلوۀ ازلی را نگاه کن

مرآت حسن لم یزلی را نگاه کن

 

عید ولایت است؛ ولی را نگاه کن

یا فاطمه جمال علی را نگاه کن

 

آیینه از جمال جمیل خدا بگیر

با چهرۀ علی ز خدا رونما بگیر

 

مادر!تمام هستی پیغمبر است این

از انبیا به غیر محمّد، سر است این

 

بر خلق آسمان و زمین رهبر است این

دستش مبند بنت اسد!حیدر است این

 

ای دخـت شیــر!بهــر نبـی شیر زاده‌ای

شیری که هست صاحب شمشیر،زاده‌ای

 

تو دخت شیری و اسدالله زاده‌ای

بر جمله خلق، رهبر آگاه زاده‌ای

 

بهر رسول، همدم و همراه زاده‌ای

خوشتر ز آفتاب رجب، ماه زاده‌ای

 

نوزاد تو کز او حرم الله منجلی‌ست

آیینـۀ تمــام نمـای خـدا، علی‌ست

 

نقش همیشه زندۀ لوح و قلم علی‌ست

در بین اولیا به دو عالم علم علی‌ست

 

تصویری از حقیقت حُسن قِدم علی‌ست

سعی و صفا و زمزم و رکن و حرم علی‌ست

 

قرآن به وصف اوست که تکمیل می‌شود

جــز او چــه کـس معلـم جبریل می‌شود؟

 

روز نخست، ارض و سما گفت:یا علی

روح الامین به وقت دعا گفت:یا علی

 

آدم به موج درد و بلا گفت:یا علی 

در جنگ‌ها رسول خدا گفت:یا علی

 

در ذوالفقــار، زمزمــۀ «لافتــی علــی»ست

بر روی هرکه می‌نگرم نقش «یاعلی»ست

 

ای شهریار کشور جان، یا علی مدد

ای دستگیر خلق جهان، یا علی مدد

 

ای رهنمای گمشدگان، یا علی مدد

ای ذکر اهل دل به زبان، یا علی مدد

 

ما جـان و دل بـه مهـر تو آراستیم و بس

روز نخست از تو، تو را خواستیم و بس

 

مرغ دلم کبوتر صحن و سرای توست

شیرین‌ترین ترانۀ روحم ثنای توست

 

مُهر حلال زادگی من ولای توست

هرسو که رو نهم حرم با صفای توست

 

از لحظه‌ای که پای به دنیا گذاشتم

دینی به جـز ولای تو مولا نداشتم

 

گل بی‌نسیم مهر تو پژمرده می‌شود

دل بی‌شرار عشق تو افسرده می‌شود

 

نام تو با کلام خدا برده می‌شود

یاد دمت مسیحِ دلِ مرده می‌شود

 

تــو کیستــی؟ امــام تمــام امـام‌ها

بر حضرتت هماره درود و سلام‌ها

 

بی مِهر تو قبول صلات و صیام نیست

تکبیر و حمد و نیت و رکن و قیام نیست

 

تبلیغ دین احمد مرسل تمام نیست

ما را به جز تو بعد پیمبر امام نیست

 

این مذهب و عقیده و ایمان «میثم» است

حتی بهشت، گـر تـو نباشی جهنم است

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت امیرالمومنین حضرت علی (ع) 5893

در ولادت امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام)

 

صحرای حجاز آمده رشک ارم امشب

عالم همه گردیده محیط کرم امشب

 

تکبیر بگوئید حرم شد حرم امشب

بیش از همه شب گشت حرم محترم امشب

 

در خانه زده صاحب‌خانه قدم امشب

بت‌ها همه گشتند به تعظیم خَم امشب

 

در سیزده ماه رجب ماه مبارک

میلاد علی در حرم‌الله مبارک

 

این جان جهان است فدا باد جهانش

در قلب رسل چار کتاب است به شأنش

 

داده است خداوند به هر عصر نشانش

ریزد دُر توحید و نبوّت ز دهانش

 

پیوسته بود نام محمد به زبانش

ای کعبه در آغوش به بر گیر چو جانش

 

گلبوسه بزن صورت الله صمد را

تبریک بگو فاطمة بنت اسد را

 

ارکان حرم راست به سر شور ولایت

بت‌ها همه گشتند به توحید هدایت

 

زمزم به دوصد زمزمه کرده است روایت

کامشب به حرم نور علی گشته عنایت

 

نوری که نه مبدأ بود آن را نه نهایت

کز نور الهی کند این نور حکایت

 

این نور همان  است  که  پیش  از گِل آدم

تابید ز حُسن ازلی در دِل آدم

 

این نور فروغ بصر آدم و حوّاست

این نور همان راهبر نوح به دریاست

 

این نور تجلای خدا در دل سیناست

این نور عیان جلوه حق در یَد بیضاست

 

این نور همان معجزه فیض مسیحاست

این نور خطابی است که در طور به موساست

 

این نور فروغی است که درغیب نهان بود

این نور چراغی است که درعرش عیان بود

 

ای بحر تجلای اَزَل، این گهر تواست

ای معجزه صُنع خدا، این اثر تواست

 

ای روح‌الامین مرشد تو راهبر تواست

ای بیت، جمال اَحدِ دادگر تواست

 

ای آدم پاکیزه سرشت این پدرتواست

ای فاطمه بنت اسد این پسر تواست

 

بر روی دو دست تو یدالله مبارک

دیدار جمال اسدالله مبارک

 

آغوش گشوده است ز هم بیت‌الهش

کعبه، حرم امن خدا شد به پناهش

 

ارکان حرم تشنة یک نیم نگاهش

مادر شده محو شرف وعزّت و جاهش

 

در پاکی و در زهد، خداوند گواهش

پیغمبر اسلام بود چشم به راهش

 

تا بار دگر روح شریفش به تن آید

بر یاری او حیدر خیبر شکن آید

 

افتاده نفس در دل خلقت به شماره

از چشم سماوات روان گشته ستاره

 

مَه خندد و خورشید شده محو نظاره

جبریل به دیوار حرم کرده اشاره

 

وز شوق گریبان حرم گشته دوپاره

تا جلوه کند روی خداوند دوباره

 

ای اهل حرم باز حرم محترم آمد

تکبیر بگوئید علی از حرم آمد

 

این است که دیدندبه هرعصر عیانش

این است که پیوسته زمانهاست زمانش

 

این است که برترز مکانهاست مکانش

آیات خدا ریخته از دُرج دهانش

 

پیوسته بود نام محمد به زبانش

بگرفته به بر خواجة لولاک چو جانش

 

لبهاش گل انداخته از بوسة احمد

انگار که قرآن شده نازل به محمد

 

این است که سرتابه قدم جان رسول است

شمشیرخدا، شیرخروشان رسول است

 

چون خرمن گل زینت دامان رسول است

از کودکی خویش نگهبان رسول است

 

قدر و نبأ و فاطر و فرقان رسول است

قدرش بشناسید که قرآن رسول است

 

قرآن که ز آغاز به احمد شده نازل

بر قلب وی، از قلب محمد شده نازل

 

ای بندگی درگه تو روح سیادت

ای مهر تو امضای قبولی عبادت

 

خوبان جهان را به درت روی ارادت

توحید به توحید تو داده است شهادت

 

بی دوستی ات خلق نگردیده سعادت

از یمن قدوم تو حرم یافت ولادت

 

تو شیر خدایی و محمد به تو نازد

و الله قسم خالق سرمد به تو نازد

 

ما مهر تو با شیر گرفتیم ز مادر

بی مهر تو ما را نبود روح به پیکر

 

جایی که بود پای تو بر دوش پیمبر

کس را نبود گفتن مدح تو میسّر

 

اوصاف تو را گفته خداوند مکرّر

گیرم که ببارد ز دهان همه گوهر

 

با هیچ زبان گفتن مدح تو نشاید

میثم چه بگوید چه بخواند چه سراید؟

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت زینب کبری (س) 5779

در ولادت حضرت زینب کبری (سلام الله)

 

امشب علی ولیمه به خلق جهان دهد

امشب زمین فروغ به هفت آسمان دهد

 

امشب خدا تجلّی خود را نشان دهد

با خطّ نور، بر همه خطّ امان دهد

 

 میلاد شیر دخت علی، شیر داور است

 سر تا قدم حقیقت زهرای اطهر است

 

باید دوباره خلقت پیغمبری چنین

آرد ز کعبه بنت اسد حیدری چنین

 

بخشد خدا به ختم رسل کوثری چنین

کز دامنش ظهور کند دختری چنین

 

 فخررسول وفاطمه "زِینِ اَب"است این

 امّ الکتاب صبر و رضا، زینب است این

 

بَدرُ المنیر و شمس ضُحای علی است این

بعد از بتول عقده گشای علی است این

 

یادآور صدای رسای علی است این

آیینه تمام نمای علی است این

 

 گفتار وحی در سخنش آفریده اند

 یا صورتی ز پنج تنش آفریده اند

 

این مریم مقدس طاهاست، زینب است

این یادگار ام ابیهاست، زینب است

 

این نورچشم حضرت زهراست، زینب است

این افتخار عصمت کبراست، زینب است

 

 در وصف او من آنچه بگویم شکست اوست

 آثار بوسه های علی روی دست اوست

 

زینب که لحظه هاست همه یادواره اش

زینب که سال هاست سراسر هزاره اش

 

زینب که دل برد ز پیمبر نظاره اش

زینب که خلقت است مطیع اشاره اش

 

 زینب که با صدای علی حرف می زند

 در شهر کوفه جای علی حرف می زند

 

این است بانویی که پیام آوری کند

هنگام خطبه معجزه حیدری کند

 

یک عمر بر حسین و حسن مادری کند

با دست بسته بر اسرا رهبری کند

 

 باران رحمت است که ریزد ز ابر او

 دین زنده از قیام حسین است و صبر او

 

ای در تن مطهر تو جان پنج تن

ایمان تو حقیقت ایمان پنج تن

 

از کودکیت شمع شبستان پنج تن

چشم تو آبیار گلستان پنج تن

 

 یادآور تکلم زهرا بیان توست

 اعجاز ذوالفقار علی در زبان توست

 

حیدر ثنات گفته که این حیدر من است

کوثر دعات کرده که این کوثر من است

 

خون حسین گفته پیام آور من است

قرآن دهد شعار که احیاگر من است

 

 صبر و رضا به مادری ات کرده افتخار

 خون خدا به خواهری ات کرده افتخار

 

ایثار و صبر جمله ای از مکتب تواند

آیات نور گوهر لعل لب تواند

 

تو آسمانی و شهدا کوکب تواند

بالای نیزه محو نماز شب تواند

 

 بسیار زن که صابر و نستوه بوده است

 کی مثل تو "رَأیتُ جَمیلا" سروده است

 

بر شکر قتلگاه تو از داور آفرین

بر استقامت تو ز پیغمبر آفرین

 

بر ذوالفقار نطق تو از حیدرآفرین

بر خطبۀ دمشق تو از مادر آفرین

 

 وقتی شدی به کوفه پیام آور حسین

 لبخند فتح زد به سر نی سر حسین

 

از حنجر حسین تو، خنجر شکست خورد

با خطبه تو خصم ستمگر شکست خورد

 

تنهایی و ز، صبر تو لشکر شکست خورد

طغیان و ظلم تا صف محشر شکست خورد

 

 تو یک تنه تمام سپاه ولایتی

 حق است اینکه دختر شاه ولایتی

 

پیغمبر حسین تویی با خطاب فتح

نازل به سینه ات شد از اوّل کتاب فتح

 

گردیده امّتت سپه بی حساب فتح

روی تو شد به برقع خون آفتاب فتح

 

 "میثم" هماره با تو مگر گرم گفتگوست

 کز معجز تو بار مضامین به نخل اوست

 

 حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت زینب کبری (س) 5774

در مدح حضرت زینب (سلام الله)

 

ای وجودت تمام ثار الله

وی علمدار بام ثار الله

 

پایدار همیشه ی توحید

پاسدار قیام ثار الله

 

به تو دین متکی است تا محشر

از تو پاینده نام ثار الله

 

به قیام حسین گونه ی تو

تا قیامت سلام ثار الله

 

هر کلام تو یک حماسه ی خون

هر نفس یک پیام ثار الله

 

همره و هم مرام و همسنگر

همدم و هم کلام ثار الله

 

ذوالفقارِ زبان تو در کام

تیغ حق در نیام ثار الله

 

نام تو، وصف تو، فضیلت تو

سخنِ صبح و شام ثار الله

 

دل نورانی تو از آغاز

بود بیت الحرام ثار الله

 

چون تو خواندی خطابه، خونِ گلو

گشت شیرین به کام ثار الله

 

صحبتت، چشمه های علم علی

حرمتت، احترام ثار الله

 

بی تو دین را بقا نبود، نبود

کربلا کربلا نبود، نبود

 

صبر یک قطره و تو دریایی

حلم یک لاله و تو صحرایی

 

بعد حیدر تو حیدری به سخن

بعد زهرا فقط تو زهرایی

 

هاجر دو ذبیحِ خفته به خون

مریم هیجده مسیحایی

 

قیمت اشک توست خون حسین

بلکه خود یک حسینِ تنهایی

 

قهرمان، شیرزن تو را خوانم؟

به خدا فوق فوق اینهایی

 

علم یک آیه و تویی قرآن

علم یک صورت و تو معنایی

 

پدرت زینتِ تمام وجود

تو که هستیِّ زیب بابایی

 

برده دل از حسین، یک نگهت

بس که در چشم او دل آرایی

 

مادر زهد و عصمت و تقوا

دختر قدر و نور و طاهایی

 

فاتح کربلا و کوفه و شام

صاحب خطبه های غرایی

 

هر بلایی به چشم تو زیباست

خود به چشم خدا چه زیبایی

 

شهدا از تو زندگی دارند

انبیا هم به تو بدهکارند

 

تو ز تجلیل برتری زینب

تو همانند مادری زینب

 

تا صدایت به کوفه گشت بلند

همه گفتند حیدری زینب

 

باعث سرفرازی اسلام

با سرِ شش برادری زینب

 

جز امامت که هست خاص حسین

با امامت برابری زینب

 

منجی چارمین ولیّ خدا

در کنار برادری زینب

 

به خدا غیر چارده معصوم

از همه مردها سری زینب

 

همچنان از خطابه ات پیداست

که تو زهرای دیگری زینب

 

دخت زهرا، ولی کدامین دخت

دختِ اسلامْ پروری زینب

 

بلکه همراه مادرت زهرا

مادرِ اهل محشری زینب

 

تو به نخل امیدِ ثار الله

ریشه و شاخه و بری زینب

 

خلق را سر به سر در آن صحرا

ذکر یا زینب است و یا زهرا

 

لب خود تا به خطبه وا کردی

باالله اعجازِ مرتضی کردی

 

کوفه شد کربلای دیگر تو

شام را هم تو کربلا کردی

 

تو به یک خطبه، حقّ و باطل را

تا قیامت ز هم جدا کردی

 

مثل مادر برای یاری دین

بارها خویش را فدا کردی

 

جان به کف داشته چهل منزل

به امام خود اقتدا کردی

 

در قنوت نماز شب به حسین

اشک افشاندی و دعا کردی

 

دست های یزید را بستی

نهضت شام را بپا کردی

 

با نگاه حسین از دل طشت

چشم خود بستی و حیا کردی

 

تو به گودال شکرها گفتی

تو که تقدیر از خدا کردی

 

چه کشیدی مگر به بزم یزید

که گریبان خود قبا کردی

 

لب و دندان و چوب و طشت و شراب؟

از چه رو آسمان نگشت خراب؟

 

نفست جانِ سیدالشهداست

روح و ریحان سیدالشهداست

 

قامتت در ریاض رضوان هم

سرو بستان سیدالشهداست

 

خطبه های همیشه زنده ی تو

متن قرآن سیدالشهداست

 

از سر نیزه ها به زخم سرت

چشم گریان سیدالشهداست

 

عضو عضو تو ای همه توحید

پر ز ایمان سیدالشهداست

 

می توان در مقام و وصف تو گفت

آنچه در شان سیدالشهداست

 

در ثنایت به نیزه در حرکت

لب عطشان سیدالشهداست

 

نام عاشقانه ات به خدا

جسم عریان سیدالشهداست

 

تا زمین و زمان به امر خدا

تحت فرمان سیدالشهداست

 

نام تو، مدح تو، فضائل تو

ذکر یاران سیدالشهداست

 

از خداوندگار و خلق مدام

به تو و صبر تو، سلام سلام

 

سرفرازی که شد خمیده، تویی

وارث مادر شهیده تویی

 

آنکه خورشیدِ خفته در خون را

شسته با اشک هر دو دیده تویی

 

آنکه با تیغ نطق حیدری اش

پرده ی خصم را دریده تویی

 

آنکه هر تلخیِ مصیبت را

شهد جان کرده و چشیده تویی

 

آنکه بهر بقای عاشورا

یک جهان شورآفریده تویی

 

آنکه زخم درون و زخم سرش

آسمان را به خون کشیده تویی

 

باغبانی که لاله هایش را

دست گلچین به تیغ چیده تویی

 

زائری کز هزار و نهصد زخم

پاسخ خویش را شنیده تویی

 

آسمانی که بی ستاره شده

مهر و ماهش به خون طپیده تویی

 

آفتابی که گشته چل منزل

دور هجده سرِ بریده تویی

 

ذکر سرها هماره بود به لب

السلام علیک یا زینب

 

سال ها تا ابد هزاره ی توست

روزها روز یادواره ی توست

 

کوفه و شام بعد عاشورا

شاهد نهضت دوباره ی توست

 

همچنان بغض در گلو مانده

نفس کوفه با اشاره ی توست

 

این تن گوشوار عرش خداست

یا تو عرشی و گوشواره ی توست؟

 

سنگ قعر جهنّمش خوانند

دل هر کس که بی شراره ی توست

 

این بوَد حلق چاک چاک حسین

یا همان قلب پاره پاره ی توست؟

 

اشک شب های آسمانی ها

خون هفتاد و دو ستاره ی توست

 

نظر لطف تو، به گریه ی ماست

اشک شرمنده از نظاره ی توست

 

همه بیچاره ایم و چاره ی ما

نظر رحمت هماره ی توست

 

چشم ما در مصیبت تو گریست

گر پسندی تو، بهتر از این چیست؟

 

به خداوندی خدا سوگند

به امامان جدا جدا سوگند

 

به محمّد، به فاطمه، به علی

به تمامیّ انبیا سوگند

 

به حسینی که تشنه لب، او را

سر بریدند از قفا سوگند

 

به دو دست بریده ی عباس

که جدا شد به کربلا سوگند

 

به همان سینه ی شکسته که گشت

از سم اسب، توتیا سوگند

 

به همان طایری که با دمِ تیر

ذبح گردید در هوا سوگند

 

به یتیمی که چون خیام حسین

سوخت دامانش از جفا سوگند

 

به خروش تو و به خون حسین

به دو دریای اشک ما سوگند

 

به حسین و به ظهر عاشورا

به نواهای نینوا سوگند

 

به خدایی که بود و باشد و هست

بی تو اسلام رفته بود از دست

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت زینب کبری (س) 5773

در ولادت حضرت زینب کبری (سلام الله)

 

ای به محمد بهشت، یاسمن آورده ای

همسر شیر خدا شیر زن آورده ای

 

محور هر پنج تن پنج تن آورده ای

هم سخن مرتضی همسخن آورده ای

 

هاجر و سارا است این، مریم عذراست این

دختر زهراست این، زینب کبراست این

 

دخت ولی خدا اخت حسین و حسن

دختر علم و کمال مادر صبر و رضاست

 

یک حسن و یک حسین یک علی مرتضی است

فاطمه ی دومی در بغل مصطفی است

 

هر سخنش یا حسین هر نفسش یا اخاست

فاضله و عالمه، فاطمه ی فاطمه

 

قبله ی جان همه، بر لب او زمزمه

زمزمه اش برده دل از شه گلگون کفن

 

آینه ی پنج تن طلعت زهرائیش

می برد از خلق دل خلقت طاهائیش

 

سینه ی صحرایی و دیده ی دریائیش

همره مادر رواست ام ابیهائیش

 

صبر علمدار او، حلم گرفتار او

داغ شرر بار او، درد خریدار او

 

عصمت و زهد و حیا بر تن او پیرهن

از شب میلاد بود شعله ی تاب و تبش

 

پیشتر از جد و باب خوانده خدا زینبش

قصه ی کرببلا زمزمه ی هر شبش

 

فاطمه از جان و دل بوسه زند بر لبش

روح و روانش حسین، تاب و توانش حسین

 

جان و جهانش حسین، ورد زبانش حسین

نطق و بیان علی در نفسش موج زن

 

عشق سرافراز او صبر زمینگیر او

اشک شب فاطمه ریخته در شیر او

 

زخم شهیدان عشق آیه ی تطهیر او

آیه ی بالای نی تشنه ی تفسیر او

 

درس نیاموخته، شمع صفت سوخته

چهره بر افروخته، دیده به ره دوخته

 

تا چه شبی با حسین کوچ کند از وطن

خون خدا شهر عشق زینب کبری درش

 

فخر کند فاطمه خوانم اگر کوثرش

شجاعت از حیدر و شهامت از مادرش

 

بر سر نی آفتاب گشته به دور سرش

کوفه کشد انتظار، می دهد از کف قرار

 

تا که شود آشکار، صبح وصال دو یار

گردش خورشید و ماه بین دو صد انجمن

 

ای هدف انبیاء زنده ز ایثار تو

چشم خدا نوک نی طالب دیدار تو

 

سرخی خون حسین زینت رخسار تو

معجزه ی حیدری منطق و گفتار تو

 

حیدر را حیدری، کوثر را کوثری

قرآن را منظری، زهرای دیگری

 

در ادب و در کمال در عمل و در سخن

هر که حسینی بود فطرت او زینبی است

 

زنی که با عفت است عفت او زینبی است

حجاب او زینبی است عصمت او زینبی است

 

همت او زینبی است غیرت او زینبی است

تو روح را مکتبی، تو علم را کوکبی

 

تو زین امّ و ابی، تو زینبی زینبی

زینب ظالم ستیز زینب دشمن شکن

 

فاطمه و احمد و پنج امام همام

از تو به اوج جلال گرفته اند احترام

 

نیست عجب گر خدا بر تو رساند سلام

صبر تو در قتلگاه خرید جان امام

 

تو زینبی کیستی؟، حور، ملک، چیستی؟

چو فاطمه زیستی، اگر تو او نیستی

 

چگونه نازد حسین به صبرت ای ممتحن

تو از چهل مرز عشق به شام کردی سفر

 

تو هر قدم داشتی نوید فتح و ظفر

در اختیارت قضا در اقتدارت قدر

 

به هیجده آفتاب رخ منیرت قمر

به سینه ات چنگ ها، به پیکرت سنگ ها

 

به عارضت رنگ ها، در همه ی جنگ ها

زنی نداده چو تو شکست بر اهرمن

 

تو مصحف کربلا تو آیت محکمی

تو دختر فاطمه تو مادر عالمی

 

تو در کلاس رضا فراتر از مریمی

تو آبروی حسین به موج درد و غمی

 

خون خجل از روی تو، صبر ثنا گوی تو

دشت بلا کوی تو، مقاومت خوی تو

 

تو در قیام حسین چو جانی اندر بدن

تو آفتاب حجاز تو ماه ویرانه ای

 

تو در کنار حسین چراغ هر خانه ای

تو لاله ی فاطمه بین دو ریحانه ای

 

تو بانگ خشم خدا به پور مرجانه ای

شفای جانها دمت، جهان محیط غمت

 

ثنای عالم کمت، چه آورد «میثمت»

ثنای همچون تویی کجا بود حدّ من

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت علی اصغر (ع) 5711

در ولادت حضرت علی اصغر (علیه السلام)

 

درخت عصمت در گلبن ولا بر داد

خدا به بحر ولایت یگانه گوهر داد

 

سپهر خون و شرف را بلند اختر داد

که سیّدالشهّدا را علیّ اصغر داد

 

ستاره ای ز سپهر بلند لا آمد

ذبیح اکبر سلطان کربلا آمد

 

شکفته دسته گل دست داور است این طفل

به نام اصغر و در رتبه اکبر است این طفل

 

چراغ محفل آل پیمبر است این طفل

شریک محسن زهرای اطهر است این طفل

 

به حلق نازک از گل نکوترش صلوات

به سیّدالشهّدا و به اصغرش صلوات

 

سلام بر پدر و مادر و برادر او

سلام بر گل لبخند و باغ منظر او

 

سلام بر لب خشک و رخ ز خون تر او

سلام بر حرم و تربت مطهّر او

 

صفا به روح ببخشد زیارت تن او

که سیّدالشهّداء را است سینه مدفن او

 

عروس فاطمه ثاراللّهی دگر زاده

سپهر عصمت و زهد و حیا قمر زاده

 

رباب بر پسر فاطمه پسر زاده

مگو که آینۀ حسن دادگر زاده

 

به حق که فوق تصوّر این پسر است

عزیز فاطمه محو جمال این پسر است

 

دو چشم بستۀ او با خدا سخن گوید

لبش هماره ز آب بقا سخن گوید

 

دهانش از عطش ز گهواره بر ملا دارد

نیامده به جهان عزم کربلا دارد

 

به چشم پیر خرد رهنماست این کودک

چراغ روشن اهل ولاست این کودک

 

کتاب فلسفۀ کربلاست این کودک

پیام آور خون خداست این کودک

 

دل شکستۀ اهل ولا مدینۀ اوست

که یک مدینه ولایت درون سینۀ اوست

 

به خال و خطّ و جمالش نشانۀ پدر است

هوای کرب و بلاش به خانۀ پدر است

 

هماره مرغ دلش را بهانۀ پدر است

نگاه او ز ولادت به شانۀ پدر است

 

دلش هماره به سوی دگر کند پرواز

ز شوق دوست به دوش پدر کند پرواز

 

بیا که قفل مهمّات را کلید است این

بیا که بر همه نومیدها امید است این

 

بیا که بر همۀ عاصیان نوید است این

پیام آور هفتاد و دو شهید است این

 

سمائیان به سماوات مدح او خوانند

زمینیان همه باب الحوائجش دانند

 

سپهر دیپدۀ حاجت به سوی او دارد

ملک به بزم فلک گفتگوی او دارد

 

بهشت خرّمی از رنگ و بوی او دارد

حسین فخر به خون گلوی او دارد

 

به مرگ خندۀ او عشق را ثبات دهد

لبان تشنۀ او خضر را حیات دهد

 

حسین مفتخر از او که اوست یاور من

رباب گوید من بحر و اوست گوهر من

 

سکینه ناز کند کاین بود برادر من

شهید خنده بر آرد که اوست رهبر من

 

زهی جلال که دوش حسین سنگر اوست

ریاض وحی مزیّن ز خون حنجر اوست

 

به ماه عارض از مهر بهترش سوگند

به خندۀ لب توحید پرورش سوگند

 

به کام خشک و گلوی ز خون ترش سوگند

به زخم حنجر و روح مطهّرش سوگند

 

که روشن است قیامت به ماه طلعت او

بس است بر همۀ عاصیان شفاعت او

 

صفا به روح ز رخسار لاله گون بخشد

شراره ها به دل از آتش درون بخشد

 

خدا به حرمت او خلق را فزون بخشد

گلوی پارۀ او آبرو به خون بخشد

 

که او ز خون گلو آبرو به عالم داد

هزار بحر ز هر قطره خون به «میثم» داد

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت علی اصغر (ع) 5708

در ولادت حضرت علی اصغر (علیه السلام)

 

تبریک که از بحر ولایت گهر آمد

طوبای بهشت شهدا را ثمر آمد

 

خون شهدا را سند معتبر آمد

در مکتب ایثار، حسین دگر آمد

 

از بیت حسین بن علی این خبر آمد

ریحانه ی ریحانه ی خیر البشر آمد

 

در دامن خورشید مه تام خوش آمد

رزمنده شش ماهه ی اسلام خوش آمد

 

این است که در گلبن ایثار گلاب است

از شوق شهادت همه شب در تب و تاب است

 

این است که در بحر ولایت دُرِ ناب است

در مکتب سرخ شهدا ختم کتاب است

 

این است که لب تشنه ی لعل لبش آب است

این غنچه نه، یک باغ گلِ سرخ رباب است

 

این عاشق و دلداده و پا بست حسین است

یا سوره کوثر به سر دست حسین است

 

این حُسن خدائی ست خدائی ست خدائی ست

لب تشنه فدائی ست فدائی ست فدائی ست

 

مولود مدینه است ولی کرب و بلائی ست

این شعله ی هفتاد و دو فریاد رهائی ست

 

در رزمِ حسین بن علی فتح نهائی ست

هر چند که در ارض کند جلوه، سمائی ست

 

این غنچه ی زهراست به گلزار شهادت

این مُهر حسین است به طومار شهادت

 

از لحظه ی میلاد به باباست نگاهش

از صبح ازل تیر بلا چشم به راهش

 

بنیاد ستم سوخته از شعله ی آهش

صد قافله ی دل پنهان در زلف سیاهش

 

الله که یک کودک و یک خلق سپاهش

لبخند شهادت به گُل روی چو ماهش

 

دل برده زخورشید ولایت مه رویش

جای لب بابا به سفیدیّ گلویش

 

در مهد، به عشق پدر افراشته قامت

در عهد به هر زمزمه اش کرده قیامت

 

تعظیم، به گهواره ی او برده کرامت

از دوش پدر بر همه دلهاش اقامت

 

ناخورده لبن بر دل خلقیش امامت

از زخم گلو داده به اسلام سلامت

 

تا پای به عالم زده، تا چشم گشوده

راهیّ سفر با پسر فاطمه بوده

 

این ست که از لحظه ی زیبای ولادت

هم گام پدر بوده تا مرز شهادت

 

بر شانه ی بابا همه دم داشته عادت

خندیدن و جان باختنش بود عبادت

 

پیوسته به سجّاده ی خون داشت ارادت

از حنجر خشکیده به خون داد سعادت

 

لبخند شهادت به لب از روز الستش

دادند همه هاشمیان دست به دستش

 

ناخورده لبن آمده لبریز سبویش

قرآنِ سر دست پدر مصحف رویش

 

لب بسته، به دل موج زند سرِّ مگویش

بر دوش پدر دیده ی عبّاس به سویش

 

گاهی نگه یوسف زهرا به گلویش

گه شانه کشد زینب بر طرّه ی مویش

 

گه در بغل لاله ی لیلاست مقامش

تا حشر زخون شهدا باد سلامش

 

ای باب مراد همه عالم علی اصغر

ای جسم تو توحیدِ مجسّم علی اصغر

 

ای شمعِ دلِ عالم و آدم علی اصغر

ای فتح حسین از تو مسلّم علی اصغر

 

ای خون خدا را همه دم، دم علی اصغر

از توست همین حاجت «میثم» علی اصغر

 

کز لطف و کرم دیده به سویش بگشایی

بر او حرم گم شده ات را بنمایی

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت زهرا (س) 5702

در ولادت حضرت زهرا (س)

 

ای گوهر کلام محمد ثنای تو

تا حشر افتخار ولایت ولای تو

 

هم کوثر خدایی و هم دخت مصطفی

هم آمده است امّ ابیها ثنای تو

 

پیغمبری که جان همه انبیا فداش

فرمود با تو جان محمد فدای تو

 

با آنکه نیست روی خداوند دیدنی

پیداست در جمال تو، وجه خدای تو

 

پیغمبران، ملائکه، حوریّه، جنّ و انس

دارند احتیاج به ذکر دعای تو

 

تا صبح حشر حسرت بیماری اش بود

آید اگر مسیح به دارالشفای تو

 

هرگز نگه به وادی سینا نمی کند

گر بنگرد کلیم به دارالولای تو

 

امواج نور سر زده از خانه ی گلین

بوی بهشت می دمد از خاک پای تو

 

بیت الحرام خواجه ی اسراست حجره ات

آرد ملک طواف، به دور سرای تو

 

گلبوسه های پشت هم ختم انبیا

پیداست روی آبله دست های تو

 

در حیرتم که روی تو را دید در بهشت

آدم نداد جان ز چه بر رو نمای تو؟

 

سوگند می خورم به خدا تا خدا خداست

بیگانه با خدا نشود، آشنای تو

 

حوّا امید داشت شود فضه درت

آدم شد از بهشت برون در هوای تو

 

تصویر توست، خنده گلخانه ی بهشت

بوی خداست، در نفس دلربای تو

 

پیغمبر و خدا و رسول و ائمه اند

با حُسن اتفاق، مدیحت سرای تو

 

آن روزها که صحبتی از ماسوا نبود

کوثر نداشت، ذات الهی سوای تو

 

پیش از ظهور عالم خلقت، هماره بود

آغوشِ غیبِ ذاتِ خداوند، جای تو

 

والله بهترینِ کسانند در زمین

ابنا و شوی و امّ و بنات و نیای تو

 

مُلک وجود در حرمت گشته ناپدید

کی گفته گم شده حرم با صفای تو؟

 

محدود نیست بحر عنایات رحمتت

وصل است بر عطای الهی، عطای تو

 

آگاه نیست کس به جز از ذات ذوالجلال

از بدو ابتدای تو و انتهای تو

 

گر جنّ و انس، حاتم طایی شوند باز

باید زنند بوسه به خاک گدای تو

 

حقّا که شد گشوده ز بازوش ریسمان

مشکل گشا به پنجه ی مشکل گشای تو

 

تاریخ شاهد است که آید هنوز هم

از مسجد مدینه صدای رسای تو

 

گویی فقط رسول خدا حرف می زند

وقت خطابه با دو لب جانفزای تو

 

با آنکه از صدای تو هفت آسمان گریست

انگار هیچ کسی نشنیده صدای تو

 

حتی یکی نگفت به زهرا س ستم شده

حتی نکرد گریه کسی از برای تو

 

هرگز نگشت چون تو کسی در وطن غریب

بالله نبود این همه غربت، سزای تو

 

اجر رسالت پدرت خوب شد ادا

گردید تازیانه ی امّت، جزای تو

 

ای یاس نیلی نبوی! کاش خورده بود

آن تازیانه ها به تن ما به جای تو

 

تا روز حشر کاسه ی خون جگر شود

چشمی که تر نگشت ز اشک عزای تو

 

باید به "میثمت" دُر مضمون عطا کنی

تا گوهر قصیده بریزد به پای تو

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت موسی ابن جعفر (ع) 5604

حضرت موسی ابن جعفر (ع)

 

ای باب حوائجِ الی الله

در ملک خدا امام آگاه

 

ای بـاب مـراد خلق عالم         

سر تا به قدم رسول‌اکرم

 

در هـر سخنت پیام قرآن

بر هر نفست سلام قرآن

 

در دیدهء دل چراغ نوری

موسای هزار کوه طوری

 

قبر تو چراغ اهل بینش

صحن تو بهشت آفرینش

 

کعبه است هماره زیر دِینت

تعظیم کند به کاظمینت

 

در حبس، به نُه سپهر ناظم

مشهورتر از همه به کاظم

 

ارباب کرم گدای کویت

چشم دل اهل دل به سویت

 

تو دسـت عنـایت خـدایی        

از خلق جهان گره گشایی

 

در حبسی و خلق، پای‌بستت

سررشتۀ آسمان به دستت

 

حبس تو نهان ز چشم یاران

از اشک شبت ستاره باران

 

بر خاک، جمال نازنینت

گلبوسهء سجده بر جبینت

 

پیشانی خود نهاده بر خاک

بگذاشته پا به فرق افلاک

 

زندان تو محفل دعا بود

میعادگه تو و خدا بود

 

 زنجیـر، سلام بر تو می‌داد

 از دوست پیام بر تو می‌داد

 

اینجا که فراق نیست در بین

بر توست مقام قاب قوسین

 

اینجا که تجلی خدایی‌ست

تاریکی حبس، روشنایی‌ست

 

قرآن زده بوسه بر لب تو

العفو، نوای هر شب تو

 

در حبس به جز خدا ندیدی

خود را ز خدا جدا ندیدی

 

دردا که بدان جلال و جاهت

زندان تو گشت قتلگاهت

 

ای روح لطیف رنجه دیده

هر صبح و مسا شکنجه دیده

 

آب وضوی تو اشکهایت

خون بود روان ز ساق پایت

 

افسوس که حرمتت شکستند

بازوی تو را به حبس بستند

 

ای پاسخ مهربانیت قهر

ای قلب تو پاره پاره از زهر

 

آثار شکنجه در تنت بود

زنجیر ستم به گردنت بود

 

با آن همه دختـر و پسرها

رفتی ز جهان غریب و تنها

 

معصومه کجاست؟ تا که آید

زنجیـر ز گـردنت گشاید

 

ای یوسف عترت پیمبر

تابوت تو بود تختهء در

 

آخر بدنت به اوج عزّت

تشییع شد ای غریب عترت

 

کردند ز پیکر تو تجلیل

می رفت به عرش، بانگ تهلیل

 

بس نوحه که در غمت سرودند

زنجیر ز گردنت گشودند

 

با آن همه زخم حلقهء غُل

کردند نثار پیکرت گُل

 

دیگر نزدند بر تنت سنگ

از خون جبین نشد رخت رنگ

 

دیگر به سرت نخورد شمشیر

دیگر نزدند بر دلت تیر

 

دیگر نبرید کس سرت را

در خون نکشید پیکرت را

 

دیگر سر تو نرفت بر نی

در طشت طلا و مجلس می

 

بردند به دوش پیکرت را

دیگر نزدند دخترت را

 

دارم به دل آه سینه سوزی

چون روز حسین نیست روزی

 

تا شیعه توان گریه دارد

باید به حسین اشک بارد

 

تا از دل شیعه ناله خیزد

«میثم» به حسین اشک ریزد

 

گلچین و تلفیق سه مثنوی

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت موسی ابن جعفر (ع) 5588

حضرت موسی ابن جعفر (ع)

 

امام هفتم ما پاره پاره شد جگرش

نشست گرد یتیمی به چهره ی پسرش

 

بدن کبود، جگر پاره، ساقِ پا مجروح

مگر چه آمده زیر شکنجه ها به سرش

 

هزار حیف که از جمع نوزده دختر

یکی نبود کنار جنازه ی پدرش

 

انیس و مونس او بود در سیاهی شب

صدای حلقه ی زنجیر و ناله ی سحرش

 

سیاه چال کجا طایر بهشت کجا؟

هزار حیف که یکباره ریخت بال و پرش

 

نیاز نیست ببندند چشم هایش را

که نیست تاب نگاهی دگر به چشم ترش

 

به هر کجا که روی قبری از زُراره ی اوست

نشان غربت فرزندهای دربدرش

 

شراره ی دل او گشت اجر روزه ی او

درست موقع افطار پاره شد جگرش

 

استاد غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام حسن عسگری (ع) 5574

در ولادت حضرت امام حسن عسگری (علیه السلام)

 

دور گل آمده یا فصل گلاب افشانی است

بلبلان را به چمن زمزمۀ روحانی است

 

نقش بر هر ورق گل سور قرآنی است

آسمان خنده بزن ماه ربیع الثانی است

 

آفتابا به گل و باغ و چمن خنده بزن

نه به هر گل، به گل روی حسن خنده بزن

 

اختر برج ولایت مه تام آورده

مهر، با زمزمۀ نور سلام آورده

 

آسمان سجده بر آن ماه تمام آورده

بانوی عالم اسلام امام آورده

 

دُر توحید ز دُرج شرف آمد بیرون

گهر یازدهم از صدف آمد بیرون

 

یم فضل و شرف وجود به دنیا آمد

خلق را قبلۀ مقصود به دنیا آمد

 

حجّت خالق معبود به دنیا آمد

پدر مهدی موعود به دنیا آمد

 

دم به دم آیۀ قرآن شکفد از سخنش

نقش گلبوسۀ باباست عیان بر دهنش

 

دگران دیگر و فوق دگران این پسر است

دُرِ رخشندۀ والا گهران این پسر است

 

خلف صالح نیکو پدران این پسر است

پدر منتَظَر منتظِران این پسر است

 

طلعتش آینۀ طلعت احمد باشد

نجل پاک سه علی و سه محمّد باشد

 

آسمان شرف و فضل، قمر آورده

قرص خورشید در آغوش سحر آورده

 

این حُدَیت است که پاکیزه پسر آورده

پسر آورده نه، بر خلق، پدر آورده

 

خرّم آن نخل که یک باغ گل آمد ثمرش

صلوات همه بر ماه جمال پسرش

 

این گل باغ بهشت است و دو عالم چمن است

این همان جان جهان است و جهانش چو تن است

 

کنیه اش عسکری و نام نکویش حسن است

پای تا فرق حسن بلکه حسن در حسن است

 

تا ابد باغ دل و گلشن جان خرّم از اوست

به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست

 

این چراغی است که انوار فلک، هالۀ اوست

این بهشت است که حورا و ملک، ژالۀ اوست

 

هر کجا هست بهار از نفس لالۀ اوست

جان ما شیفتۀ او دل ما والۀ اوست

 

این گل سرخ جواد بن علی بن رضاست

که شمیمش به زمین و به زمان روح فزاست

 

وحی، از درج دهان ریزد هم چون گهرش

نور از مهر جبین خیزد همچون قمرش

 

علم از نخل سخن روید هم چون ثمرش

پرچم عدل جهانی است به دست پسرش

 

روی خورشید پی سجده به خاک در اوست

حسن عسکری و خلق جهان عسکر اوست

 

مهر رخ آینۀ داوریش می دانم

صاحب منزلت و سروریش می دانم

 

بر همه خلق جهان برتری اش می دانم

حسن بن علی عسکری اش می دانم

 

تا ابد عالم خلقت همه فرمانبر اوست

وحش و طیر و بشر و جن و ملک عسکر اوست

 

ای که بر سامره ات آمده از کعبه درود

سر تعظیم به خاکت ملک آورده فرود

 

کوه و صحرا و گلستان و یم و چشمه و رود

همه دارند به اوصاف تو پیوسته سرود

 

من و مدح تو و فرزند تو و آبایت

بلکه یک لحظه شوم زائر سامرّایت

 

من نه مدّاح بلکه سگ کوی توام

با همه روسیهی شیفتۀ روی توام

 

در هیاهوی جهان گرم هیاهوی توام

خار افتاده کنار گل خوشبوی توام

 

سائلم سائل لطف و کرم وجود شما

خاک زیر قدم مهدی موعود شما

 

من همه عمر دم از عترت طاها زده ام

هر چه جز خطّ شما بوده بر آن پا زده ام

 

آتشی بودم و یکباره به دریا زده ام

دست بر دامن ذرّیۀ زهرا زده ام

 

چه شود ای دو جهان عاشق درد و غمتان

دستگیری کند از (میثمتان) میثمتان

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام حسن عسگری (ع) 5567

در مدح حضرت امام حسن عسگری (علیه السلام)

 

کیستم من؟ گوهر ده بحر نور کبریایم

آفتاب سامره، روشنگر ملک خدایم

 

آسمان معرفت را در زمین شمس‌الضحایم

کعبه‌ام، رکنم، مقامم، مروه‌ام، سعیم، صفایم

 

منظـر حسـن خـدا مصباح انوارالهدایم

من ابوالمهدی امام عسکری ابن‌الرضایم

 

من همان دریای نور استم که نور از آن دمیده

دین و دانش را خدا در موج موجم پروریده

 

در درونم گوهر نابی چو مهدی آفریده

انتهایم را به جز چشم خدا چشمی ندیده

 

بشنوید ای آسمانی‌هـا زمینی‌ها صدایم

من ابوالمهدی امام عسکری ابن‌الرضایم

 

چارده معصوم گل پیداست از باغ جمالم

نیست آگه از جلالم، غیر ذات ذوالجلالم

 

تشنگان چشمۀ توحید را آب زلالم

بنده‌ام اما چو حی بی‌مثالم، بی‌مثالم

 

فیض‌بخش عالمی از شهر «سرّ من رآ»یم

من ابوالمهدی امام عسکری ابن‌الرضایم

 

من علی بن جواد بن رضا را نور عینم

پیشتر از عالم خلقت هدایت بوده دینم

 

گر چه در سنّ شبابم پیر خلق عالمینم

هم محمّد، هم علی، هم مجتبایم، هم حسینم

 

هم بوَد زهد و کمال و عصمت خیرالنسایم

من ابوالمهدی امام عسکری ابن‌الرضایم

 

 پیشتر از خلقتم بر چشم عالم نور دادم

بر همه شور آفرینان تا قیامت شور دادم

 

پاسخ موسی بن عمران را به کوه طوردادم

حاجت ارباب حاجت را ز راه دور دادم

 

همچو اجدادم ز خلق عالمی مشکل‌گشایم

من ابوالمهـدی امام عسکری ابن‌الرضایم

 

من به شهر سامره خود کعبۀ اهل یقینم

پر زند همچون کبوتر در حرم روح‌الامینم

 

حاجت کونین می‌بارد چو باران زآستینم

حضرت مهدی پذیرایی کند از زائرینم

 

مهر و مه گیرند نور از گنبد و گلدسته‌هایم

من ابوالمهدی امام عسکری ابن‌الرضایم

 

حضرت هادی از اوّل دید چون حُسن تمامم

خنده زد بر روی زیبا و «حسن» بگذاشت نامم

 

همچو قرآن بود روی سینۀ بابا مقامم

خود امام ابن امام ابن امام ابن امامم

 

دختـر پـاکِ یشـوعا، همسـر پاکیـزه‌‌ رایم

من ابوالمهدی امام عسکری ابن‌الرضایم

 

جلوۀ معلوم و نامعلوم را دیدند در من

سرِّ هر مفهوم و نامفهوم را دیدند در من

 

انتقام خون هر مظلوم را دیدند در من

فاش گویم چارده معصوم را دیدند در من

 

چارده معصوم نورم، بلکه خود وجه خدایم

من ابوالمهدی امام عسکری ابن‌الرضایم

 

گرچه ویران کرد دست شوم دشمن تربتم را

لطف حق افزود بین خلق عالم عزّتم را

 

تا قیامت او نگهدار است عصر دولتم را

بار دیگر دید دشمن قدر و جاه و رفعتم را

 

خشت خشت قبر ویران‌گشته‌ام گوید ثنایم

من ابوالمهـدی امام عسکری ابن‌الرضایم

 

مهر ما در قلب ابناء بشر پایان ندارد

هر که مهر ما ندارد، در حقیقت جان ندارد

 

و آن که شد بیگانه با آل علی ایمان ندارد

درد بغض ما به جز خشم خدا درمان ندارد

 

ای خوشا آن‌کس که گوید مدح، چون میثم برایم

من ابوالمهـدی امـام عسکری ابـن الرضایم

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام حسن عسگری (ع) 5564

در ولادت حضرت امام حسن عسگری (علیه السلام)

 

می وزد طرفه نسیمی که دم روحانیست

همه جا جلوه یار و همه جا نورانیست

 

شب وجد و شب شادی شب مدحت خوانیست

هشتمین روز همایون ربیع الثانیست

 

از محیط عظمت گوهر زهرا آمد

البشاره حسن دیگر زهرا آمد

 

آمد از برج ولایت قمر یازدهم

یا ز دریای امامت گهر یازدهم

 

یاز سینای نبوت شجر یازدهم

حجت یازدهم دادگر یازدهم

 

خرم این گلشن توحید  و گل یاسمنش

می برد دل زهمه  حسن حسن در حسنش

 

کبریا  وجه و نبی صورت  و حیدر سیرت

حسنی حسن و حسینی دم و زهرا عصمت

 

یازده ماه به یک آینه در یک صورت

عجبا یک پسر و این همه مجد و عظمت

 

خاکیان مژده که امروز درخشید به خاک

گوهر ده یم نور و یم یک گوهر پاک

 

این پسر کیست که پیر خردش خاک در است

به خدا از همه خوبان جهان خوبتر است

 

این پسر آینه طلعت خیر البشر است

بشنوید این پدر حجت ثانی عشر است

 

صلوات همه بر ماه جمال پدرش

پدر و مادر من باد فدای پسرش

 

عسکر او ملک و حوری و جن و بشرند

پرتویی از رخ او  اختر و شمس و قمرند

 

خلق عالم به گدایی درش مفتخرند

همه خوبان جهان منتظر منتظَرند

 

منتظر کیست همان حجت ثانی عشر است

یوسف فاطمه مهدی خلف این پسر است

 

این پسر والی شهر قدر و ملک قضاست

این پسر عیسی جان با نفس روح فزاست

 

این پسر شافع و فریاد رس  روز جزاست

این گل باغ علی بن جوادبن رضاست

 

روز حق حسن نبی بازوی حیدر دارد

آنچه خوبان همه دارند فزونتر دارد

 

اهل معنی ولی ذوالمننش می خوانند

اختران جمله مه انجمنش می خوانند

 

عارفان واقف سر و علنش می خوانند

پای تا سر هه حسن حسنش می خوانند

 

سرو قد ماه جبین  گلرخ و شیرین دهن است

حسن است این حسن است این حسن است این حسن است

 

دیده را فیض ملاقات حق از دیدارش

مهر افتاده به خاک قدم زوارش

 

همه دم ذکر خدا بر لب گوهر بارش

همه جا سامره با یاد گل رخسارش

 

ملک پهناور هستی به قدومش گلشن

دیده حضرت هادی به جمالش روشن

 

ای دل اهل ولا زائر سامرایت

کعبه خلق جهان روی جهان آرایت

 

حسن و حسن ز پا تا سر و سر تا پایت

فرش از بال ملائک حرم زیبایت

 

ای همه خلق جهان سائل لطف و کرمت

شود آیا که برم سجده به خاک حرمت

 

کیستی تو پسر فاطمه زهرایی

نبوی خلق و علی خوی و حسن سیمایی

 

جلوه سیزدهم  یازدهم مولایی

حسن عسگری و  گوهر ده دریایی

 

مکتبت بندگی و دوستی ات هم عهدی است

پدرت هادی و فرزند عزیزیت مهدی است

 

من کیم بنده آلوده دربار توام

گنهم کرده گرفتار و گرفتار توام

 

با دو دست تهی خویش خریدار توام

چه کنم تو گل من هستی و من خار توام

 

دوست دارم که به جز دوست خطابم نکنی

بپذیری و بخوانی و جوابم نکنی

 

نگهی بر من و بر دیده گریانم کن

نظری بر دل و بر حال پریشانم کن

 

غرق عصیانم،غرق یم غفرانم کن

بلکه با خاک درت  پاک ز عصیانم کن

 

هرکه ام هر چه بدم میثم این در گاهم

ذاکرم ذاکر اولاد رسول اللهم

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام حسن عسگری (ع) 5563

در ولادت حضرت امام حسن عسگری (علیه السلام)

 

امشب همه جا موج زند نور ولایت

افتاده به سرها همه دم شور ولایت

 

گردیده سماوات و زمین طور ولایت

از پرده در آمد مه مستور ولایت

 

گردیده ملک گرم ثناگستری امشب

گویند ثنای حسن عسگری امشب

 

برخیز و بزن خنده که گل خنده زن آمد

با خنده ی گل بر لب بلبل سخن آمد

 

خورشید فروزنده مه انجمن آمد

فرزند رضا را حسن آمد حسن آمد

 

عالم همه غرق شعف و عشرت و شادی است

میلاد گرامی خلف حضرت هادی است

 

نخل نبوی را ثمر است این ثمر است این

چرخ علوی را قمر است این قمر است این

 

فخر دو جهان را پسر است این پسر است این

بر مصلح عالم پدر است این پدر است این

 

این شیعه و این مشعل انوار هدایش

ای جان همه عالم و آدم بفدایش

 

روئید گل تازۀ آمال محمّد

یا مهر فروزنده ی اقبال محمّد

 

یا صفحه ی رخسار و خط و خال محمّد

یا آمده دوم حسن از آل محمّد

 

از سامره تابیده به عالم جلواتش

پیوسته فرستید درود و صلواتش

 

این گوهر ده بحر خروشنده ی دین است

این کعبه ی امیّد دل اهل یقین است

 

این عرش خداوند تعالی به زمین است

این نجل دهم حجّت خلاّق مبین است

 

در سجده ملایک به یسار و به یمینش

تابنده بود جلوه ی مهدی ز جبینش

 

آینه ی حسن ازلی ماه جمالش

آیات لب حضرت هادی خط و خالش

 

یادآور جاه نبوی قدر و جلالش

جبریل فرو ماند در اوج کمالش

 

عالم همه مرهون وی و موهبت اوست

از سامره تا عرش خدا مملکت اوست

 

این اختر برج نقوی ماه تمام است

این فرش نشینی است که خود عرش مقام است

 

این حجّ و زکوة است و صلات است و صیام است

بر خلق امام است امام است امام است

 

قدر و شرف و عزّت و جاه بشر از اوست

ای منتظران حجّت ثانی عشر از اوست

 

ای ارض و سماوات همه سامره ی تو

ای چرخ برین نقطه ای از دایره ی تو

 

ای مهر فلک ذرّه ای از نائره ی تو

ای زنده دل اهل دل از خاطره ی تو

 

از جود تو بس خاطره داریم حسن جان

ما آرزوی سامره داریم حسن جان

 

تو یازدهم اختر منظومه ی نوری

تو واسطۀ عفو خداوند غفوری

 

تو نور خدا در شجر وادی طوری

تو سرّ انا الحق به غیاب و به حضوری

 

من سائل لطف و کرم و جود تو هستم

با آن همه آلودگیم دل به تو بستم

 

ای فوج ملک را به درت عرض ارادت

سادات جهان از تو گرفته است سیادت

 

مِهر تو بود مُهر قبولیّ عبادت

قرآن به تو و پاکی تو داده شهادت

 

تو دست خداوند به تقدیر قضایی

فرزند علیّ ابن جواد ابن رضایی

 

قرآن به تو نازد که در او جلوه گر استی

ایمان بتو بالد که ورا راهبر استی

 

انسان بتو بالد که امام البشر استی

مهدی بتو در فخر که او را پدر استی

 

لطفی که مگر سائل هر روز تو باشم

خاک قدم عسگر پیروز تو باشم

 

ای عادت تو جود و مرام تو عنایت

ای مهر رخت مشعل انوار هدایت

 

ای یازدهم اختر تابان ولایت

قرآن سخن فضل تو را کرده حکایت

 

من «میثم» آلوده دل بی سر و پایم

از خویش مرانید که مدّاح شمایم

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت موسی ابن جعفر (ع) 5558

حضرت موسی ابن جعفر (ع)

 

السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام

 

نشاط عید هم از دوری ات غم انگیز است

بیا اگر تو نباشی بهار پائیز است

 

چگونه خنده کند آنکه در فراق رخت

همیشه کاسهء چشمش ز اشک لبریز است

 

سحرگهان که تو را می زنم صدا مهدی

ز نکهت نفسم صبح عطرآمیز است

 

چگونه کوه گناهم ز پا در اندازد!؟

مرا که رشتهء مهر تو دست آویز است

 

خط امان من از فیض دست بوسی توست

چه بیم دارم اگر تیغ آسمان تیز است

 

رها کنید دگر صحبت مداوا را

فراق اگر نکُشد وصل می کشد ما را

 

تمام عمر تو ما را نظاره کردی و ما

ندیده ایم هنوز آن جمال زیبا را

 

شراره های دلم اشک شد ز دیده چکید

ببین چگونه به آتش کشید دریا را

 

قسم به دوست که یک موی یار را ندهم

اگر دهند به دستم تمام دنیا را

 

نسیم صبح ز راهی که آمدی برگرد

ببر سلام ز من آن عزیز زهرا را

 

تمام عمر به خورشید و ماه ناز کنم

اگر به خانه تاریک من نهی پا را

 

به راه عشق سر و دست و پا بده «میثم»

ولی ز دست مده دوستی مولا را

 

به درد هجر بسازید چاره جز این نیست

اگر فراق نباشد وصال شیرین نیست

 

کدام سینه ز شمع محبت تو نسوخت؟

کدام دیده ز اشک فراق، خونین نیست؟

 

به جز خیال تو و اشک چشم و سوز درون

مرا به بستر غم همدمی به بالین نیست

 

غنی ترم ز همه با همه تهی دستی

هر آنکه دولت عشق تو داشت مسکین نیست

 

بهشت عشق بدانید نخل «میثم» را

که میوه اش به جز از مدح آل یاسین نیست

 

گلچین سه غزل هموزن در

حال و هوای این ایام، از جلد دوم نخل میثم

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت امام حسین (ع) 5552

حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

آتش عشق تو در سینه ی سوزان من است

عکس لبخند تو در دیده ی گریان من است

 

چه نثار تو کنم،تا که قبولت افتد

بهترین هدیه ی ناقابل من،جان من است

 

آنچه آرد یم لطف و کرمت را به خروش

قطره اشکی است،که غلطیده به دامان من است

 

به گداییِّ سر کوی تو عادت کردم

این گدایی،شرف و عزّت و عنوان من است

 

هر که گردید سگ کوی تو،من خاک رهش

هر که شد سائل درگاه تو،سلطان من است

 

به طبیبم چه نیازی بُوَد،از نسخه چه سود

تو اگر درد دهی،دارو و درمان من است

 

اگر از خویش برانی،به کجا روی کنم

جز سر کوی تو،عالم همه زندان من است

 

عضو،عضوِ بدنت سوره و زخمت آیات

مصحف صورت خونین تو،قرآن من است

 

حرم پاک تو،بیت الحرم کعبه ی دل

کربلای تو،بهشت من و رضوان من است

 

شعر میثم شرر ناله ی مظلومی توست

گریه ی ماتم تو،باعث غفران من است

 

غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت فاطمه زهرا (س) 5540

در احوالات حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

 خصم دون تا راه بر صدیقه اطهر گرفت

انتقام بدر را از فاتح خیبر گرفت

 

آنقدر گویم که ضرب دست آن بیدادگر

جان حیدر را میان کوچه از حیدر گرفت

 

بود دست مجتبی در دست مادر، بعد از آن

مجتبی در راه خانه دست از مادر گرفت

 

بشکند دستی که بر پهلوی قرآن زد لگد

آیه ای از سوره ی نورانی کوثر گرفت

 

من نمی‌گویم چه شد، آنقدر گویم در جنان

دست بر پهلوی خود یکباره پیغمبر گرفت

 

بارها کشتند زهرا را و آن بیدادگر

جان او را گه به کوچه گاه پشت در گرفت

 

وای از آن کافر که دعوی مسلمانی نمود

رکن قرآن را شکست و جای بر منبر گرفت

 

دید زینب مادر مظلومه اش را می‌زند

دست خود بر روی چشم آن نازنین دختر گرفت

 

با که گویم این مصیبت را که آن بیدادگر

با فشار در گلاب از غنچه ی پرپر گرفت؟

 

«میثم!» آن آتش که شد از خانه ی زهرا بلند

شعله اش از خیمه های آل عصمت سرگرفت

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت امام حسین (ع) 5517

حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

آتش عشق تو در سینه ی سوزان من است

عکس لبخند تو در دیده ی گریان من است

 

چه نثار تو کنم،تا که قبولت افتد

بهترین هدیه ی ناقابل من،جان من است

 

آنچه آرد یم لطف و کرمت را به خروش

قطره اشکی است،که غلطیده به دامان من است

 

به گداییِّ سر کوی تو عادت کردم

این گدایی،شرف و عزّت و عنوان من است

 

هر که گردید سگ کوی تو،من خاک رهش

هر که شد سائل درگاه تو،سلطان من است

 

به طبیبم چه نیازی بُوَد،از نسخه چه سود

تو اگر درد دهی،دارو و درمان من است

 

اگر از خویش برانی،به کجا روی کنم

جز سر کوی تو،عالم همه زندان من است

 

عضو،عضوِ بدنت سوره و زخمت آیات

مصحف صورت خونین تو،قرآن من است

 

حرم پاک تو،بیت الحرم کعبه ی دل

کربلای تو،بهشت من و رضوان من است

 

شعر میثم شرر ناله ی مظلومی توست

گریه ی ماتم تو،باعث غفران من است

 

غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت امام حسین (ع) 5514

حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

من کیستم گدای گدایان این درم

گر پانهم به جای دگر خاك بر سرم

 

روزی اگر بناست از این در جدا شوم

از هم جدا شوند سر و جان و پیکرم

 

محتاج دام و شیفته ی دانه ی توأم

هر چند در حریم تو کم از کبوترم

 

زوّار عارفند به حق تو یا حسین

ای وای من که از همه بی معرفت ترم

 

بر پادشاهی دو جهان ناز می کنم

از آن خوشم که بر در این خانه نوکرم

 

مهر توگشت شیره ی جان و روان روح

از لحظه ای که شیر به من داد مادرم

 

فیض زیارت تو و آلوده ای چو من

گر لطف تو نبود نمی گشت یاورم

 

هر کس که دشمن است تو را دشمنش منم

حتی اگر بود پدرم یا برادرم

 

از صدق و پاکی پدر و مادرم بود

گر عاشق پیمبر و آل پیمبرم

 

یک عمر از تو گفتم و خواهم که وقت مرگ

خیزد حسین حسین ز نفس های آخرم

 

پای مرا ببند که پا بند خود کنی

دست مرا بگیر که مسکین این درم

 

من میثمم که با همه بی دست و پائیم

جز دار عشق تو نبود دار دیگرم

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) 5491

در ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام)

 

افق فضل و شرف را قمری پیدا شد

یا كه در طور ولایت شجری پیدا شد

 

باز از بحر ولایت گهری پیدا شد

نخل سرسبز ولا را ثمری پیدا شد

 

درسماوات و زمین جشن عظیم است امشب

عید میلاد كریم ابن كریم است امشب

 

در ریاض علوی سرو روان این پسر است

نجل مولای كریمان جهان این پسر است

 

بهترین زاده ابناء جهان این پسر است

فخر دین ، قبله دل ، كعبة جان ، این پسر است

 

اوست سروی كه بود دامن هستی چمنش

صلوات همه بر حُسن حَسن در حَسنش

 

اهل فضل و شرف و علم زعیمش خوانند

خیل عبّاد همه عبد عظیمش خوانند

 

صاحبان كرم و جود كریمش خوانند

آیت رحمت رحمان و رحیمش خوانند

 

اوست ماهی كه بر ابناء زمان می تابد

نورش از ری به همه خلق جهان می تابد

 

قامتش سرو و لبش كوثر و رویش ماه است

زائر مرقد او زائر ثارالله است

 

حرمش كعبه آمال دل آگاه است

حَسنی حُسنش بر خلق چراغ راه است

 

خاص و عامند ز هر سوی رهین كرمش

دل صد قافله سر گرم طواف حرمش

 

نعمت سایة این دسته گل عترت را

بر شما داده خدا این شرف و رفعت را

 

اهل ری قدر بدانید چنین نعمت را

فیض همسایگی تربت آن حضرت را

 

بال جبرئیل زده سایه به بام و درتان

این شما ، این حرم زادة پیغمبرتان

 

یا حجاز است و بُوَد كعبه جاویدانش

جان من ، جان همه خلق جهان قربانش

 

ری سپهر و حرم اوست مه تابانش

برتر از عرش بُوَد بارگه و ایوانش

 

دوست دارم كه شب و روز ز لطف وكرمش

پر زند مرغ دلم یكسره سوی حرمش

 

آیه وحی در این خانه كتابت دارد

زیر این قبّه دعا كن كه اجابت دارد

 

زائر او به خدا فیض قرابت دارد

درو دیوار حرم نقش نجابت دارد

 

ماه صد انجمن اینجاست خدا می داند

آفتاب حسن اینجاست خدا می داند

 

خاك درگاه تو بر درد دل خسته شفاست

سر به خاك حرمت گر نگذاریم جفاست

 

ای گل باغ حسن عطر تو بر روح صفاست

كرم و جود تو بر ما به عیان و به خفاست

 

ما به این در، نه پی حشمت وجاه آمده ایم

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

 

حُسن پیدای حَسن سرّ نهان حسنی

بلكه جانان همه خلق و تو جان حسنی

 

تو به باغ دل ما سرو روان حسنی

نخل طاها و گل عطر فشان حسنی

 

ما به خاك حرمت روی نیاز آوردیم

حاجت خویش به درگاه تو بازآوردیم

 

عصمت فاطمه و عزّت حیدر داری

تو مقام از سخن مدح فراتر داری

 

تو عطا و كرم آل پیمبر داری

ز حسین و ز حسن جلوه دیگر داری

 

جان به قربان تو ای سید پاكیزه سرشت

شهرری ازتو بهشت است بهشت است بهشت

 

به تو و عزّت آباء کرامت سوگند

به خدا و به رسول و به امامت سوگند

 

به جلال و به كمال و به مقامت سوگند

به نماز و به قعودت ، به قیامت سوگند

 

تو كه سایه به سر خلق دو عالم فكنی

چه شود گر نگهی جانب «میثم» فكنی

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت رسول اکرم (ص) 5465

در ولادت حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

امشب شب مبارک احیای انبیاست

زیرا شبِ ولادت آقای انبیاست

 

در یک وجود، جلوه کند عالم وجود؛

در یک جمال، صورت زیبای انبیاست

 

عید بزرگ جان جهان و جهانِ جان،

عید خدا و سیّد و مولای انبیاست

 

دوران غربت بشریت سرآمده

یعنی شب ولادت پیغمبر آمده

 

امشب خدا به اهل زمین، آسمان دهد

ملک وجود را شرف جاودان دهد

 

امشب خدا جمال دل‌آرای خویش را،

با روی دلربای محمّد نشان دهد

 

با پرتو جمال منیر رسول خویش،

تا صبح حشر، نور به چشم جهان دهد

 

جان در طبق نهید که میلاد احمد است

اعلان کنید بر همه: عیدِ محمّد است

 

امشب خدات رشکِ قمر داد آمنه!

با حُسن خویش بر تو پسر داد آمنه!

 

نُه ماه انتظار کشیدی به شوق او

تا نخل آرزوی تو بر داد آمنه

 

فرزند تو گرامی و نامش محمّد است

این مژده را خدات خبر داد آمنه

 

اینک تو را ولادت احمد مبارک است

بر احمد تو نام محمّد مبارک است

 

ای آمنه، محمّدِ تو، مظهر خداست

رخسار کبریاییِ او منظرِ خداست

 

همچون کتاب وحی بگیرش به روی دست،

سر تا قدم ببوس که پیغمبر خداست

 

تا روز حشر بر همه پیغمبری کند،

گفتار وحی او، سخن آخرِ خداست

 

آیینه تمام‌نمای خداست این

پس آمده است و پیش‌تر از انبیاست این

 

ای آمنه، محمدت از انبیا، سـر است

این بر همه پیامبران هم پیمبر است

 

قرآن او، که وحی الهی ست، شاهد است

این از پیمبران اولوالعظم، برتر است

 

قدر و کمال و شأن و جلال و مقام او

حتی در انبیای سلف، فوق باور است

 

این طفل نه، که قافله‌سالارِ انبیاست

آگاه باش هر نفسش، وحی کبریاست

 

ای کعبه! پیش پای محمد قیام کن

دورش طواف آور و کسب مقام کن

 

غار حرا به شوق وی آغوش برگشا

مانند کوه‌ها به محمّد سلام کن

 

ای شهر مکه عید محمّد مبارکت!

از سیّد پیامبران احترام کن

 

دوران کفر و ظلم و ضلالت، سر آمده

نامش بلند باد که پیغمبر آمده

 

میلاد احمد عید خداوندِ سرمد است

عالم ز مقدمش همه خلدِ مُخلد است

 

از ربِّ کعبه در حرم کعبه حکم شد

بت‌ها ادب کنید که میلاد احمد است

 

دوران بردگی و اسارت تمام شد

ای دختران زنده به گور، این محمّد است

 

بت‌ها ندا دهند به آوازه جلی

صلّ علی محمّد و صل علی علی

 

این یاور تمامِ ضعیفان عـالم است

این منجی همیشـه اولاد آدم است

 

این رهنمای گمشدگان تـا قیام حشر؛

این شمعِ جمع خلق، رسول مکرم است

 

این روی انبیای الهی به جسم پاک

این پای تا به سر همه روح مجسم است

 

این طفل نه که صاحب تنزیل بوده است

شاگرد او معلم جبرییل بوده است

 

وقتی خدا به خلقت کونین داشت دست

ساقی انبیاست ز پیمانه الست

 

این با خدای عزوجل بود هم‌سخن

روزی که صبحی و شب و روزی نبوده است

 

پیش از رسل رسول خدا بود و بود و بود

بعد از رسل رسول خدا هست و هست و هست

 

آدم هنوز آب و گلش بود در عدم

او بود او پیامبر خالقِ قِدَم

 

تو تا قیام حشر چراغ هدایتی

با هر کلام صاحب اعجاز و آیتی

 

تو تا ابد پیامبران را پیمبری

بر فرد فرد صاحب حکم و ولایتی

 

در بین انبیا و امم این شعار ماست

ما امت توایم محمد عنایتی

 

"میثم" مدیحه‌خوان تو بوده است و آل تو

هر چند نیست در خور قدر و جلال تو

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مدح حضرت امام جعفر صادق (ع) 5455

در مدح حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)

 

ای مشعل دانش از تو روشن

وی باغ صداقت از تو گلشن

 

دریای معارف و معانی

استاد کتاب آسمانی

 

ای در نفس تو جان قرآن

وی در دهنت زبان قرآن

 

با نطق تو زنده تا قیامت

توحید و نبوت و امامت

 

بر هر سخنت ارادت علم

در هر نفست ولادت علم

 

میلاد تو ای ولی سرمد

شد روز ولادت محمد

 

در هفدهم ربیع الاول

شد نور تو بر زمین محول

 

با هر سخنت کلیم خیزد

از هر نفست مسیح ریزد

 

قرآن که دُر کلام سفته

با نطق تو حرف خویش گفته

 

هر آیه که جبریل آرد

بی نطق شما زبان ندارد

 

او راه و شما چراغ راهید

ناگفته و گفته را گواهید

 

نطق تو به علم ارتقا داد

بر نهضت کربلا بقا داد

 

تو بر تن پاک علم جانی

استاد "مفضل و امانی"

 

عرفان و طریقت و بصیرت

دلباختهء " ابو بصیرت"

 

غیر از تو که پرورد به دوران؟

شاگرد چو "جابر ابن حیان"

 

حاکم به زمان اشاره تو

استاد جهان "زراره" تو

 

در محفل بحث "مؤمن الطاق"

شد طاقت هر منافقی طاق

 

هارون تو در تنور آتش

گل سبز کند ز نور آتش

 

تو نور به هر کلام داری

شمشیر چنان "هشام" داری

 

پروردهء تو دوصد معلم

مانند "محمد بن مسلم"

 

دارند ز مکتب تو عرفان

"حمران و فضیل و فضل و صفوان"...

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام صادق (ع) 5454

در مدح حضرت امام صادق (علیه السلام)

 

ای روح صداقت از دم تو

ای گوهر علم از یم تو

 

زیبنده ی تو است نام صادق

الحق که تویی امام صادق

 

بر هر سخنت ارادت علم

در هر نفست ولادت علم

 

میلاد تو ای ولی سرمد

شد روز ولادت محمد

 

در هفدهم ربیع الاول

شد نور تو بر زمین محول

 

از صبح ازل امام علمی

تا شام ابد تمام علمی

 

دانش زدم تو راست قامت

استاد علوم تا قیامت

 

قرآن به دم تو خو گرفته

ایمان ز تو آبرو گرفته

 

با نطق تو زنده تا قیامت

توحید و نبوت و امامت

 

ای در دهنت زبان قرآن

قرآن همه جان تو جان قرآن

 

روید چو به بوستان شقایق

از لعل لبت در حقایق

 

وصف تو هماره بر لب ماست

راه و روش تو مکتب ماست

 

با تو همه جا مدینه ی ماست

این گفت تو نقش سینه ی ماست

 

هرکه شمرد سبک صلاتش

فردا نبود ره نجاتش

 

دور است ز خط طاعت ما

بر او نرسد شفاعت ما

 

تو مخزن علم کبریایی

تو وارث ختم الا نبیایی

 

حق را نفس تو نوشخند است

قرآن به دمت نیازمند است

 

قرآن که در کلام سفته

با نطق تو حرف خویش گفته

 

هر آیه که جبرئیل آرد

بی نطق شما زبان ندارد

 

او راه و شما چراغ راهید

ناگفته و گفته را گواهید

 

تو بر تن پاک علم جانی

استاد مفضل و ابانی

 

دانشگه نور حق پیامت

صدها چو زراره و هشامت

 

دارند جهانیان بصیرت

از مؤمن طاق و بو بصیرت

 

ای زندگیم هدایت تو

دین و دل من ولایت تو

 

مهر تو همه عقیده ی من

مشی تو مرام و ایده ی من

 

روزی که گل مرا سرشتند

بر لوح دلم خطی نوشتند

 

این خط نوشته را بخوانید

من جعفریم همه بدانید

 

دلباخته ای ز اهل بیتم

خاک ره عبدی و کمیتم

 

فریاد دوازده امامم

نور است به هر دلی کلامم

 

باشد که به خاک پای میثم

میثم بشود فدای میثم

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت رسول اکرم (ص) 5451

در مدح حضرت رسول اکرم (صلی الله)

ای تمام آفرینش خشتی از ایوان تو

علم شرق و غرب عالم سطری از قرآن تو

آسمانی‌ها زمینی‌ها همه مهمان تو

گل کند جان مسیح از غنچه‌ی خندان تو

خنده‌ی خورشید‌ها از گوهر دندان تو

عقل‌ها مبهوت تو مجنون تو حیران تو

آسمانی‌ها همه مرهون ارشاد توأند

دستگیران جهان محتاج امداد توأند

شهریاران بنده‌ی سلمان و مقداد توأند

چار أمّ و هفت أب در خطّ اولاد توأند

انبیا یکسر بشیر صبح میلاد توأند

نورها بر قلبشان تابیده از فرقان تو

انبیا یک کاروان تو کاروان سالارشان

خوب رویان مشتری تو یوسف بازارشان

خالق و خلقت درود حضرت تو کارشان

کلّ انسان‌ها تویی تنها تویی غمخوارشان

مسلمین در خواب غفلت خفته تو بیدارشان

بی خبر از دشمنان عترت و قرآن تو

تو سراپا جانِ جانِ امّتی امّت چو تن

تن شود بی تاب اگر یک لحظه جان بیند مَحن

با اهانت بر تو، امت شد چو بحری موج زن

در خروش آمد بسی پیر و جوان و مرد و زن

رهروان تو سزد مانند چوپان قَرَن

بکشند دندانشان، چون بشکند دندان تو

ای که کرده ذات معبودت حبیب خود خطاب

ای فروغت جلوه گر چون مهر از ابر حجاب

گر جسارت کرد بر تو ابلهی حیف از جواب

تو به وسعت فوق اقیانوس و او کم از سراب

با صدای سگ نگردد کم فروغ آفتاب

می‌درخشد تا قیامت نور بی پایان تو

از فروغ رحمتت لبریز ظرف عالم است

چون تو قامت بر فرازی قامت گردون خم است

لیله‌ی میلاد تو عید کمال آدم است

خاصه در سالی که آن سال رسول اعظم است

پایه‌ی توحید تو همچون کتاب محکم است

ثبت گشته بر جبین آسمان عنوان تو

چارده قرن است دنیا محو عدل و داد توست

آه مظلومان عالم بانگی از فریاد توست

بردگی محکوم تو آزادگی آزاد توست

تا خداییّ خدا مُلک خدا آباد توست

هفته‌ها و روزها و لحظه‌ها میلاد توست

بسکه جوشد گوهر علم از یم عرفان تو

تو بجای سیم و زر احسان و عدل اندوختی

تو نگاه مرحمت حتی به دشمن دوختی

تو برای خلق همچون شمع سوزان سوختی

تو ز حکمت در دل انسان چراغ افروختی

تو به جای اِضرب، اِقرأ بر بشر آموختی

می‌درخشد عَلَّمَ القرآن به الرّحمن تو

آمدی ای تا ابد در سینه‌ها نور، آمدی

آمدی ای موسی برگشته از طور، آمدی

آمدی ای رایتت پیوسته منصور، آمدی

آمدی ای ملک هستی از تو معمور، آمدی

آمدی ای چشم بد از عارضت دور، آمدی

خنده کن ای صبح مشتاقان لب خندان تو

کیست تا مثل تو سلمان و ابوذر پرورد

کیست تا مرد دو عالم همچو حیدر پرورد

کیست تا در بوستان وحی، کوثر پرورد

کیست تا چون لؤلؤ و مرجان دو گوهر پرورد

یا چو زینب دختری در حدّ مادر پرورد

ای امیرالمؤمنین پرورده‌ی دامان تو

حکمت از اسلام ناب توست جاری بیشتر

دانش از حکم و کتاب توست ساری بیشتر

سرفرازان را به کویت خاکساری بیشتر

از تو می‌خواهند جن و انس یاری بیشتر

آنچه کل انبیا دارند داری بیشتر

ای نبییّن میهمان سفره‌ی احسان تو

عترت و قرآن تو دو مشعل تابان ماست

دو سپهر معرفت دو کفّه‌ی میزان ماست

کلّ دین ما همانا عترت و قرآن ماست

حفظ این دو با تو از روز ازل پیمان ماست

پیروی زین دو امانت عزت و ایمان ماست

کیست «میثم» مدح خوان عترت و قرآن تو

شاعر : حاج غلامرضا سازگار

در ولادت حضرت رسول اکرم (ص) و حضرت امام جعفر صادق (ع) 5448

در ولادت حضرت رسول اکرم (صلی الله)

و حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)

 

خیزید دو آیینۀ توحید ببینید

در مشرق یک صبح، دو خورشید ببینید

 

دو مطلع الانوار درخشید، ببینید

در عید نبی بار دگر عید ببینید

 

عید دگری باز دل از خلق ربوده

چون حضرت صادق به جهان چشم گشوده

 

 امروز گشودند ز رحمت در دیگر

گردید عیان حُسنِ خدامنظر دیگر

 

از جوفِ حرم گشت برون حیدر دیگر

یا آمده میلاد پیام‌آور دیگر؟

 

این عید جهان گستر شیعه است ببینید

میلاد ششم رهبر شیعه است ببینید

 

 انوار خدا تافته بر بام مدینه

پیراهن نور است بر اندام مدینه

 

دل می‌برد از اهل ولا نام مدینه

پیچیده به گوش همه پیغام مدینه

 

کامروز دمیده است به تن روح امامت

تبریک که آمد به جهان نوح امامت

 

 این آینۀ روی خداوند جلیل است

این گمشدگان را به خط نور، دلیل است

 

این بر علی و فاطمه پاکیزه سلیل است

این راهبر آدم و موسا و خلیل است

 

این تا ابد استاد اساتید جهان است

با آنکه عیان است، نهان است، نهان است

 

 دانش ببرَد سجده به خاک قدم او

تکمیل شده فیض مسیحا ز دم او

 

دریای کرم بوده نمی از کرم او

پیوسته بوَد علم به ظل علم او

 

بر بام سپهرِ شرفِ اوست ستاره

تا عمر جهان جابر حیان و زراره

 

 انفاس مسیحاست مسیحای نسیمش

موسی «ارنی» گو شده در طور حریمش

 

دل مخزن اسرار خداوند حکیمش

تا حشر رسد بر همگان فیض عظیمش

 

دیوار تجلای الهی اسـت رواقش

طاق است میان همگان مؤمن طاقش

 

 بی‌منطق او علم بریده است زبانش

روییده گل «علّم الانسان» ز بیانش

 

دائم گهر علم بوَد ریگ روانش

علم است و ابوحمزه و حمران و ابانش

 

تـا حشر امیران سخن بندۀ اویند

تنها نه همین است بنده او زنده اویند

 

این است که قرآن شده روشن ز کلامش

این است که برتر ز مقام است مقامش

 

این است که دانش شده مرهون قیامش

این است که داده‌ است خداوند سلامش

 

سـر تا قدم آیینۀ خیرالبشر است این

دردانه شش بحر و یمِ شش‌ گهر است این

 

 ای ملک خداوند گلستان بقیعت

دل‌ها همه زوّار بیابان بقیعت

 

ارواح رسل، ساکن ایوان بقیعت

جنت همه یک گوشه ز دامان بقیعت

 

هر زائر دلداده که بشناخت شما را

از پنجره‌های حرمت دید خدا را

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت رسول اکرم (ص) و امام جعفر صادق (ع) 5445

در ولادت حضرت رسول اکرم (صلی الله)

و حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)

 

امشب وجود را شرف دیگر آمده

در جلوه آن جمال خدا منظر آمده

 

در شام تیره مهر جهان گستر آمده

دوران تیره گیّ و ستم بر سر آمده

 

بر جنّ و انس و حور و ملک رهبر آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

 

عالم محیط جلوۀ دادار سرمد است

ملک وجود یکسره خلد مخلّد است

 

هر سو که رو نهید عیان حسن احمد است

در جلوه آفتاب جمال محمّد است

 

از آفتاب بر همه روشنتر آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

 

امشب رسل رسول خدا را صدا زنند

هر یک دم از ثنای محمّد جدا زنند

 

دست دعا به دامن آن مقتدا زنند

بت ها به کعبه دم ز رسول خدا زنند

 

گویند بت شکن ر سوی داور آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

 

ای بت گران ترانۀ توحید سر دهید

این مژده بر تمامی نسل بشر دهید

 

از لحظۀ شکستن بت ها خبر دهید

پیغام از ولادت پیغامبر دهید

 

ظلمت رها کنید که روشنگر آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

 

ای آفتاب جلوه نمایی مبارک است

ای حسن غیب پرده گشایی مبارک است

 

ای بزم شب فروغ خدایی مبارک است

ای بردگان طلوع رهایی مبارک است

 

دوران زورگویی و طغیان سر آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

 

خوبان روزگار حقیر محمّدند

خورشید و ماه هر دو اسیر محمّدند

 

پیغمبران تمام بشیر محمّدن

یک جلوه از جمال منیر محمّدند

 

او آفتاب و خیل رسل اختر آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

 

ای آمنه تو خود صدف درّ سرمدی

زین رتبه بر زنان دو عالم سرآمدی

 

بنت وهب نه، مام گر امّی احمدی

اینک به خود ببال که امّ المحمّدی

 

هستی محیط نور از این گوهر آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

 

این است آنکه بتکده زیر و زبر کند

زانگشت خویش معجز شق القمر کند

 

خود را تمام عمر چراغ بشر کند

شام سیاه عالمیان را سحر کند

 

در دامن تو مهرِ جهان پرور آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

 

ای مکّه بر تو نور محمّد خجسته باد

بتهایِ شرک با تبر او شکسته باد

 

پیوند کفر با نفسِ او گسسته باد

دستِ ستمگران جهانخوار بسته باد

 

دستی که دادِ عدل ستاند بر آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

 

پیدایش دو آیت سرمد مبارک است

یک صبح را دو عید مؤّید مبارک است

 

در تیرگی تجلّی احمد مبارک است

میلاد ابن محمّد مبارک است

 

درّی الهی از صدف دیگر آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

 

در چشم علم مشعل روشنگر است این

استاد کل ولّی خدا جعفر است این

 

آئینۀ حقیقتِ پیغمبر است این

معصومِ هشتم است و ششم رهبر است این

 

آری خدای را ششمین مظهر آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

 

ما را بود هماره ره و رسمِ جعفری

مشی و مرام جعفری و عشق حیدری

 

داریم بر تمام ملل مجد و سروری

با چارده چراغ نمودیم رهبری

 

"میثم" در این مسیر ثنا گستر آمده

عید امام صادق و پیغمبر آمده

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت رسول اکرم (ص) 5444

در ولادت حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

ای عرش زمین بوست ای چرخ زمین گیرت

ای دست قضا دائم در پنجه تقدیرت

 

هم پای رسل بسته در حلقه زنجیرت

هم قلب ملک روشن در مکتب تنویرت

 

پاکان دو عالم پاک از آیه تطهیرت

حسن ازلی پیدا بر خلق ز تصویرت

 

در روی تو می بینم مهر رخ سرمد را

در وصف تو می خوانم ماکان محمد را

 

خورشید اگر وام از رخسار تو نستاند

تا حشر ز بی نوری بر کام افق ماند

 

جبرئیل امین خود را محتاج تو می داند

بر خیل ملک دائم اوصاف تو را خواند

 

حق عالم خلقت را برگرد تو گرداند

حیدر در مدح از لب بر پای تو افشاند

 

با آن که بود مولا مخلوق دو عالم را

فرمود که من عبدم پیغمبر اکرم iرا

 

ای روح قدس را بال از طایر اقبالت

آیات کتاب الله در حسن و خط و خالت

 

این هفت فلک خشتی از پایه اجلالت

خادم شده جبریلت سائل شده میکالت

 

حوران جهان یک یک مرغان سبک بالت

شیطان طمع رحمت دارد ز تو و آلت

 

احسان ز کف بارد ، رحمت ز دمت خیزد

روح از نفست جوشد فیض از سخنت ریزد

 

بر خیل رسل بودی ز آغاز پیمبر تو

قرآن و نبوت را اول تو و آخر تو

 

مینای ولایت را ساقی تو ساغر تو

قانون نبوت را قاضی تو و داور تو

 

خوبان دو عالم را مولا تو و سرور تو

ما ذره ناچیز و خورشید منور تو

 

ای در همه جا با ما از خویش مران ما را

چون ذره جدا گردد از مهر  جهان آرا

 

تو مشعل ایمانی تو باغ گل دینی

تو جلوه آغازی تو فیض نخستینی

 

تو آینه حقی تو صاحب آئینی

تو رهبر امکانی تو لنگر تمکینی

 

دارنده و الیلی آرند و التینی

مدثر و مزمل طاهائی و یاسینی

 

تو باغی و زهرا گل تو شهری و حیدر در

زهرا تو و تو زهرا حیدر تو و تو حیدر

 

طوفان شده رام نوح از یمن ولای تو

بشکافته دریا را موسی به عصای تو

 

بر چرخ چهارم شد عیسی به هوای تو

از چاه برون آمد یوسف به دعای تو

 

داود ز بورش را خوانده به نوای تو

یونس به دل ماهی مشغول ثنای تو

 

داور به تو میبالد قرآن به تو مینازد

زهرا به تو دل داده حیدر به تو جان بازد

 

ای گرگ ز صحراها آورده سلامت را

ای شیر زیان برده بر دوش غلامت را

 

دشمنت همه جا دیده احسان مدامت را

جبریل ثنا گوید مرغ لب بامت را

 

قرآن به جبین بسته زیبائی نامت را

لبخند زنان کوثر بوسد لب جامت را

 

ای فهم رسل کوته از اوج جلال تو

گلبوسه صد یوسف بر روی بلال تو

 

ای خیل رسل را دست بر دامن آل تو

ای چار کتاب الله اوصاف کمال تو

 

سیل همه رحمت ها جاری ز جبال تو

با وحی کند پرواز کعراج خیال تو

 

مخلوق نه بل خالق مشتاق جمال تو

ره بسته شود بر صبح بی صوت بلال تو

 

فرمانده افلاکی ماه کره خاکی

چون ذات خدا پاکی ممدوح به لولاکی

 

ای پرچم توحیدت بر شانه نه طارم

ای خیل نبیین را هم اول و هم خاتم

 

خار تو گل عالم خاک تو گل آدم

هم لرزه ز میلادت افتاده به کاخ جم

 

لرزان چو تن کسری ایوان مدائن هم

برخیز و بزن بانگی ار نو به سر عالم

 

نجم فلک آرائی شمس قمر افروزی

چشم دو جهان سویت تا باز برافروزی

 

ای کوه غمت بر دوش وی خصم زده سنگت

ای سنگ ، دلش پر خون از چهره گلرنگت

 

سوگند به رخسار خونین و دل تنگت

با آن که شده گیتی دانشگه فرهنگت

 

کفار جهان با هم دارند سر جنگت

آن بسته کمر بهر خاموشی آهنگت

 

جنگند ز هر جانب تازند به هر عنوان

یک سلسله با عترت یک طایفه با قرآن

 

بر سینه اسلامت صد درد نهانی بین

پیوسته به تن زخمش از کفر جهانی بین

 

آن باغ که پروردی باز آی و خزانی بین

هم درد نهان بنگر هم ظلم عیانی بین

 

گرگان جهان خواری در سلک شبانی بین

فریاد درون بر چرخ ازعالی و دانی بین

 

بر امت مظلومت ای دین زدمت زنده

تا خصم شود حاکم صد تفرقه افکنده

 

ای دست احد ما را با هم ید واحد کن

بر ضد ستمکاران بازوی مجاهد کن

 

پیروز در این عرصه بر دشمن فاسد کن

در بین ملل ما را خادم کن و قائد کن

 

سرتاسر گیتی را خرم چو مساجد کن

وین مردم عالم را عابد کن و زاهد کن

 

اجرای کمال دین در همت ما باشد

احیای همه عالم در وحدت ما باشد

 

تا چند ستمکاری از دشمن دون آید

ظلم و ستم و بیداد از خصم زبون آید

 

وز دیده این امت درد فریاد درون کن

ای کاش دگر مهدی از پرده برون آید

 

از سینه اهل درد فریاد درون آید

ای کاش دگر مهد ی از پرده برون آید

 

پیوسته چو مظلومان (میثم) به دعا کوشد

تا رخت فرج را حق بر قامت او پوشد

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت رسول اکرم (ص) 5439

در مدح حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

تو نازنین دو عالم فرشته یا بشری

ستاره ای به زمین، آفتاب یا قمری

 

به خوبی همه خوبان روزگار قسم

که هر چه خوب کنم وصف تو، تو خوب تری

 

رواق دیده و محراب ابرویت گویند

که هم تو کعبۀ دل هم تو قبلۀ نظری

 

نماز نافله ی شب به رؤیت تو خوش است

که عاشقان خدا را ستارۀ سحری

 

به هر چمن که گذر می کنم تو سر و چمن

به هر طرف که نظر افکنم تو جلوه گری

 

چگونه وصف تو را با زبان شعر کنم

که از تغّزل و از قطعه و قصیده سری

 

تو را مقایسه با دلبران روا نبود

که دلبران جهان دیگرند و تو دگری

 

به لاله زار نبوّت که باغ سبز خداست

تو اوّلین شجر استیّ و آخرین ثمری

 

تو پیشتر ز رسولان رسول حق بودی

تو تا خداست خدا همچنان پیامبری

 

منم که با تو و پیوسته از تو بی خبرم

تویی که از دل «میثم» هماره با خبری

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت خدیجه (س) 5426

حضرت خدیجه (سلام الله)

 

ای داده بعصمت شرف و نام خدیجه

ای بسته بطوفت فلک احرام خدیجه

 

ای همسر پیغمبر اسلام خدیجه

ای عصمت حق فاطمه را مام خدیجه

 

ای ختم رسل را ز شرف نور دو دیده

پیش از شب بعثت به محمّد گرویده

 

ای بر تو سلام آمده از داور هستی

بگذشته در آئین نبی از سر هستی

 

دل داده و دل برده ز پیغمبر هستی

زیبد که بخوانند ترا مادر هستی

 

الحق که خدا، هستی خود را به تو داده

ام الّنجبا، فاطمه زهرا بتو داده

 

اسلام ز اموال تو سرمایه گرفته

دین در کنف عزّت تو سایه گرفته

 

توحید ز اخلاص تو پیرایه گرفته

اخلاص ز حسن عملت پایه گرفته

 

همّت سر تسلیم به دیوار تو سوده

پیش از تو زنی لب به شهادت نگشوده

 

تو در دل سختی به پیمبر گرویدی

هر بار بلا را به سر دوش کشیدی

 

بر یاری اسلام بهر سوی دویدی

بس زخم زبانها که ز کفّار شنیدی

 

ای قامت مردان جهان خم به سجودت

ای تکیه گه ختم رسل نخل وجودت

 

ای مکّه ز خاک قدمت خلد مخلّد

ای عصمت معبود و امید دل احمد

 

اسلام بپا خواست و گردید مؤید

از ثروت تو، تیغ علی، خُلق محمّد

 

تا حشر خلایق که خدا را بپرستند

مرهون فداکاری و ایثار تو هستند

 

آن روز که پیغمبر اسلام شبان بود

در سینه او سرّ خداوند نهان بود

 

پیش از همه پیغمبرش بر تو عیان بود

ایمان تو پروانة آن شمع جهان بود

 

حق بر همه زنهای جهان سروریّت داد

با خواجة عالم شرف همسریت داد

 

زین واقعه زنهای قریش از تو بریدند

یکباره ز بیت الشرف پای کشیدند

 

با چشم حقارت به مقامت نگریدند

قدر و شرف و عزّت و جاه تو ندیدند

 

چشم و دلشان بود به سوی زر و سیمی

گفتند خدیجه شده مشتاق یتیمی

 

تنها نشدی همسر و دلدار محمّد

در سخت ترین روز شدی یار محمّد

 

در شدت غم گشتی غمخوار محمّد

پیوسته دلت بود گرفتار محمّد

 

در پیش رویش گشت وجودت سپر سنگ

باشد که کنی در ره او چهره ز خون رنگ

 

آنروز که بر دخت نبی حامله بودی

همصحبت زهرات به هر قائله بودی

 

از غربتو از درد درونت گله بودی

بی همدم و بی یاور و بی قابله بودی

 

از درد ببالش گل رخسار بهشتی

گشتند ترا قابله زنهای بهشتی

 

برخواست فروغ ازلی از در و بامت

از چار طرف بوی خوش آمد به مشامت

 

زنهای بهشتی همه دادند سلامت

پروانه بدارالشرف عرش مقامت

 

گفتند مخور غم که چو ما خادمه داری

کی گفته تو تنهائی، تو فاطمه داری

 

این است که شیرینی جان در بدن تست

این جان جهان است و هماغوش تن تست

 

این یار بهر خلوت و هر انجمن توست

این است که در حاملگی همسخن تست

 

کی مثل تو از هستی خود چشم بپوشد؟

تا فاطمه از سینه او شیر بنوشد

 

آنروز که افتاد خزان در چمن تو

پر زد به جنان طوطی روح از بدن تو

 

تا بوی گل احمدی آید ز تن تو

شد جامة پیغمبر اکرم کفن تو

 

با مرگ تو آغاز شد ای عصمت سرمد

بی مادری فاطمه، تنهائی احمد

 

بردار سر از خاک و ببین همسر خود را

بنگر هدف سنگ سر شوهر خود را

 

بازآ و ببین اشک فشان دختر خود را

برگیر به بر دختر بی مادر خود را

 

بی روی تو گردون به نظر تیره چو دود است

برخیز که بی مادری فاطمه زود است

 

برخیز که بر ختم رسل فخر زمانه

خانه شده غمخانه ای بانوی خانه

 

بر گیسوی زهرا که زند بعد تو شانه؟

بی تو شده از هر مژه اش سیل روانه

 

پیغمبر اکرم ز غمت زار بگرید

خون است دل فاطمه مگذار بگرید

 

ای جامۀ احمد کفنت بر بدن پاک

کن بهر حسینت به جنان جامه ز غم پاک

 

تو بر سر دست نبی و او به سر خاک

سر تا به قدم چون گل پرپر شده صد چاک

 

«میثم» ز غم نور دو عین تو بگوید

تا صبح قیامت به حسین تو بگوید

 

حاج غلامرضا سازگار

امامت حضرت امام زمان (عج) 5423

امامت حضرت امام زمان (عج)

 

قیامتی است گمانم قیامت مهدی است

جهان محیط وسیع کرامت مهدی است

 

زمان زمان شروع زعامت مهدی است

غدیر دوم شیعه، امامت مهدی است

 

همه کنید قیام و همه دهید سلام

امام کل زمان ها دوباره گشت امام

 

بشارت آمده بهر بشر مبارک باد

شب فراق سحر شد، سحر مبارک باد

 

بهشت وصل خدا را ثمر مبارک باد

برای منتظران این خبر مبارک باد

 

خطاب نور همه آیه های نصر شده

ولیِّ عصر، دوباره ولیِّ عصر شده

 

خطاب حضرت معبود را بخوان با من

پیام قاصد و مقصود را بخوان با من

 

بیا ترانه ی داوود را بخوان تا من

سرود مهدی موعود را بخوان با من

 

دوباره آیه جاء الحق آشکار شده

به یمن وصل، همه فصل ها بهار شده

 

ز تیرگی چه زیان کوه نور نزدیک است

رهی که بود به چشم تو دور، نزدیک است

 

فراق رفته و فیض حضور نزدیک است

الا تمامی یاران! ظهور نزدیک است

 

فرار ابر و رخ آفتاب را نگرید

سراب ها همه رفتند، آب را نگرید

 

بشارت ای همه یاران که یار می آید

نوید رحمت پروردگار می آید

 

محمد از طرف کوهسار می آید

علی گرفته به کف ذوالفقار می آید

 

دعای عهد و فرج را همه مرور کنید

سلام تازه بر آن تک سوار نور می آید

 

ز مکه سر زده صبح قیام ابراهیم

رسد به عالم هستی پیام ابراهیم

 

امام عصر که بر او سلام ابراهیم

قیام کرده، کنار مقام ابراهیم

 

حرم رسانه ی آوازه ی «انا المهدی» است

جهان پر از سخنِ تازه ی«انا المهدی» است

 

جهانیان! همه جا در کنار یار کنید

دل خزان زده خویش را بهار کنید

 

یهودیان همه جا در شرارِ نار کنید

الا تمامی وهابیان فرار کنید

 

رها کنید حرم را، حرم، دیار علی است

به دست مهدی موعود، ذوالفقار علی است

 

حاج غلامرضا سازگار

آغاز امامت حضرت امام زمان (عج) 5422

آغاز امامت حضرت امام زمان (عج)

 

جهان چو باغ دل شیعه، خرم است امشب

محیط نور خدا ملک، عالم است امشب

 

سرور آل رسولِ مکرّم است امشب

امامت ولی‌الله اعظم است امشب

 

پیمبران خدا! عیدتان مبارک باد

تمامی شهدا! عیدتان مبارک باد

 

موالیان ولایت، ز جا قیام کنید

غدیر دوم شیعه است، احترام کنید

 

نظاره بر ثمر یازده امام کنید

حضور حضرت مهدی همه سلام کنید؛

 

تمام ملک خدا شد ز نور، پوشیده

امام عصر، لباس ظهور پوشیده

 

دوباره بعثت نو در جهان شده تکرار

بهار تا به ابد، جاودان شده تکرار

 

کمال دین به زمین و زمان شده تکرار

ولادتِ همه پیغمبران شده تکرار

 

پر از فروغ ولایت شده تمامِ زمان

امام گشته به امر خدا، امامِ زمان

 

گرفته عید به ارض و سما، خدا، امشب

به خلق می‌دهد عیدی جدا جدا، امشب

 

الا تمام امامان و انبیا، امشب

نظر کنید به سرداب سامرا امشب؛

 

به روی منتقم آیت خدا نگرید

فراز شانۀ او رایت خدا نگرید

 

شبِ ظهور بوَد، یا قیامتِ کبراست؟

که عید منتقم خون سیدالشهداست

 

به اولیای خدا، عید اولیای خداست

کسی که از همه خوشنودتر بوَد، زهراست

 

گشوده شیر خدا باز، رایتِ ظفرش

مبارک است به زهرا و یازده پسرش

 

الا ظهور تو عید تمام منتظران!

یگانه مصلح عالم، امام منتظران

 

به لحظه‌های ظهورت، امامِ منتظران

به پیش روی تو بر پا، قیام منتظران

 

بیا که عترت و قرآن در انتظار تواَند

شتاب کن که شهیدان در انتظار تواَند

 

خوش آن زمان که بوَد روی چشم ما قدَمت

مسیح از فلک آید به شوق فیض دمت

 

بود به دوش علمدار کربلا، علَمت

تمام وسعت ملک خدا شود حرَمت

 

بیا بیا که بر آری تو حاجتِ همه را

بر آر دست و بگیر انتقامِ فاطمه را

 

تو چون رسول خداوند منجی بشری

تو تیر آخرِ ذریۀ پیامبری

 

تو دست عدل خداوندگار دادگری

تویی که منتظران را امام منتظری

 

قسم به ذات خداوند حق‌تعالایت

حسین، چشم گشوده به قد و بالایت

 

امام عصری و اعصار در زعامتِ توست

به حقِّ حق که امامت فقط امامتِ توست

 

کرم، گدای سرِ سفرۀ کرامت توست

"سلامت همه آفاق در سلامت توست"

 

هماره تو که بشر سر به سجده بگذارد

خدا وجود تو را از بلا نگه دارد

 

زمان نوید دهد وصل یار، نزدیک است

رها شدن ز شب انتظار، نزدیک است

 

گذشته فصل زمستان، بهار، نزدیک است

طلیعۀ فرَجِ هشت و چار نزدیک است

 

به صبحِ روزِ ظهورِ امام عصر، قسم

برآر دست و دعای فرج بخوان "میثم

 

حاج غلامرضا سازگار

احوالات حضرت امام حسن عسکری (ع) 5388

احوالات حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام)

 

ای سراپا حسن حیّ ذوالمنن

سوّمین ابن الرّضا دوّم حسن

 

ای هزاران آفتابت مشتری

یا اباالمهدی امام عسکری

 

دُرّ ده دریا و بحر یک گهر

آن گهر خود حجّت ثانی عشر

 

با همه درد و غم و عمر کمت

تا ابد مرهون احسان، عالمت

 

از نماز و از دعای متصل

بردی از دشمن کنار حبس دل

 

با خدا پیوسته در راز و نیاز

روزها را روزه، شب ها در نماز

 

رنج هایت در ره توحید بود

سال ها یا حبس یا تبعید بود

 

روزگارت شعله ها بر جان فکند

دشمنت در برکهء شیران فکند

 

ایستادی بین شیران در نماز

شیرها را جانبت روی نياز

 

الله الله گرد تو درّندگان

سر فرو بردند همچون بندگان

 

نور علمت از درون حبس ها

کرد از ظلمت جهانی را رها

 

ای دمت جان داده بر روح الامین

آسمان خفته در خاک زمین

 

رهنمای آفرینش کیست تو

شهریار ملک بینش کیست تو

 

چشم بد از ماه رخسار تو دور

یک جمال و چارده خورشید نور

 

گشت دشمن در جوانی قاتلت

کشت در ماه ربیع الاوّلت

 

کفر خود را عاقبت معلوم کرد

همچو اجدات تو را مسموم کرد

 

سامره شد صحنهء روز جزا

گشت تنها مهدیت صاحب عزا

 

ای به قربان تو و عمر کمت

قلب مهدی داغدار ماتمت

 

بی تو مهدی بی کس و یاور شده

طفل تنهای تو تنهاتر شده

 

آه از آن ساعت که در سوز و گداز

خواند مهدی بر تن پاکت نماز

 

کرد تا جسم ضعیفت را نظر

بر کشید آهی جهان سوز از جگر

 

آسمان دیده اش انجم گریست

بین مردم مخفی از مردم گریست

 

گر چه بوده اشک دامن دامنت

بود کی زنجیر و غل بر گردنت

 

جسم تو زخم از دم خنجر نداشت

پیکر جدّ غریبت سر نداشت

 

آه از آن ساعت که زین العابدین

پیشوای عابدین و ساجدین

 

دید در گودال خون بر روی خاک

پیکر پاک پدر را چاک چاک

 

یوسف زهرا و زخم تیر و سنگ

گرگها کردند جسمش چنگ چنگ

 

گشت از چشمش روان دریای خون

خواست جانش از بدن آید برون

 

همدم او جز شرار تب نبود

جان ز کف می داد اگر زینب نبود...

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت اکرم (ص) 5377

در احوالات حضرت اکرم (صلّی الله و علیه و آله)

 

مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست

آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست

 

قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب

شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست

 

خون گریه کن مدینه! کز این ماتم عظیم

گر آسمان خراب شود بر سرت رواست

 

گشتند انبیا همه چون فاطمه یتیم

زیرا عزای قافله سالار انبیاست

 

خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود

عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست

 

اهل ولا به هوش که با رحلت نبی

شهر مدینه یکسره آبستن بلاست

 

قومی برای غصب خلافت شدند جمع

یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی، کجاست

 

دار الولا محاصره، زهراست پشت در

دود وشراره بر فلک از بیت کبریاست

 

آتش زدن به خانه ی ریحانه ی رسول

پاداش رنج های شب و روز مصطفاست

 

آزردن بتول پس از رحلت رسول

باللَّه قسم شروع جنایات کربلاست

 

از لحظه ای که غصب خلافت شد از علی

تا حشر حقّ آل محمد به زیر پاست

 

هرروز راس شاه شهیدان به نوک نی

هرشب صدای ناله ی زهرا به گوش ماست

 

«میثم» قسم به میثمِ آزاده ی علی

آزادگی ولایت سلطان اولیاست

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

کوچ از خرابه شام 5337

کوچ از خرابه شام

 

روز ما در شامتان جز شام ظلمانی نبود

ای زنان شهر شام این رسم مهمانی نبود

 

سنگ باران مسلمان آنهم از بالای بام

این ستم بالله روا در حق نصرانی نبود

 

پایکوبی در کنار رأس فرزند رسول

با نوای ساز آیین مسلمانی نبود

 

ما که رفتیم ای زنان شام نفرین بر شما

ناسزا گفتن سزای صوت قرآنی نبود

 

مردهاتان بر من آوردند هفده دسته گل

دستة گل غیر آن سرهای نورانی نبود

 

ای زنان شام، آتش بر سر ما ریختید

در شما یک ذرّه خُلق و خوی انسانی نبود

 

ای زنان شام، در اطراف مشتی داغدار

جای خوشحالیّ و رقص و دست افشانی نبود

 

ای زنان شام، گیرم خارجی بودیم ما

خارجی هم گوشة ویرانه زندانی نبود

 

طفل ما در گوشه ویران، دل شب دفن شد

هیچکس آگاه از آن سرّ پنهانی نبود

 

ای سرشک شیعه شاهد باشد بر آل رسولi

کار «میثم» غیر مدح و مرثیت خوانی نبود

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت رقیه (س) 5290

زبانحال حضرت رقیه (سلام الله)

 

رسید یار من از راه، راه باز کنید

ستاره ها همه بر ماه من نماز کنید

 

حوائج همه در منظر دو دیده ی اوست

به سوی او همه دست دعا دراز کنید

 

کشید ناز قدم های میهمان مرا

به آفتاب و به ماه و ستاره ناز کنید

 

خرابه را همه با زلف خویش فرش کنید

مرا که چهره به خاک است سرفراز کنید

 

بر آن سرم که گُلم را به سینه چسبانم

زدست های من امشب طناب باز کنید

 

شب زیارتی است و خرابه گشته حرم

سلام بر حرم خسرو حجاز کنید

 

گل خزانم شده همراه باغبانش رفت

زسوز سینه به یادش ترانه ساز کنید

 

الا تمامی اطفال بی پدر امشب

زدور با حرم این سه ساله راز کنید

 

زسوز سینه بخوانید نخل «میثم» را

هماره ناله به آهنگ جانگداز کنید

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت رقیه (س) 5289

 زبانحال حضرت رقیه (سلام الله)

 

بیت الاحزان مرا امشب صفا دادی، پدر

با وصال خویش قلبم را شفا دادی، پدر

 

ز آتش هجران تو یکشب نه هر شب سوختم

خوش به من در کودکی درس وفا دادی، پدر

 

خواستم تا در مدینه وصل ما حاصل شود

حاجتم را گوشة ویران سرا، دادی، پدر

 

در منای عشق رفتی یا بقربانگاه خون

جان خود را در ره جانان کجا دادی، پدر؟

 

بر عزاداران خود امشب به ویران سر زدی

اجر نیکوئی به این صاحب عزادادی، پدر

 

من در آغوش تو هر شب داشتم جا مرحبا

خویش را امشب بدامانم تو جا دادی، پدر

 

همره خود بر مرا، تا اهل عالم بنگرند

دخترت را نیز در راه خدا دادی، پدر

 

نظم «میثم» بُرد دل از دوستان و شیعیان

کز کرم او را تو طبع دلربا دادی، پدر

 

 حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

دفن شهدا 5197

دفن شهدا

 

اینجا نگارخانۀ گل‌های پرپر است

اینجا بهشت سرخ بدن‌های بی‌سر است

 

حیران ستـاده‌اید چرا ای بنی‌اسد

امروز روز دفن عزیز پیمبر است

 

من می‌شناسم این شهدا را یکی‌یکی

سرهایشان اگرچه بریده ز پیکر است

 

این پیکر حبیب بـوَد، این تن زهیر

این مسلم‌بن‌عوسجه، این عون و جعفر است

 

این پیکری که مانده به گودال قتلگاه

قرآن آیه‌آیۀ زهرای اطهر است

 

این زخم‌ها که مانده بر این نازنین بدن

آثار تیر و نیزه و شمشیر و خنجر است

 

دارد دو زخم بر کمر و بر جگر نهان

زخمی که هر دو باعث قتل مکرر است

 

داغ برادر آمده یک زخم بر کمر

زخمی که مانده بر جگرش داغ اکبر است

 

نتوان شمرد زخم تنش را به دید چشم

از بس که جای زخم روی زخم دیگر است

 

این پیکر گسیخته از هـم از آن کیست؟

این است آن علی که شبیه پیمبر است

 

چیزی نمانده از بدن پاره‌ پاره‌اش

زخم تنش ز پیکر بابا فزون‌تر است

 

این جسـم پاره‌پارۀ داماد کربلاست

کو را عروس، نیزه و شمشیر و خنجر است

 

پیراهن زفاف، زره گشته بر بدن

باران تیر:لاله، حنا خون حنجر است

 

یک کشته دفن گشته همین پشت خیمه‌ها

نامش علی‌ست ذبح عظیم است و اصغر است

 

با هم کنید رو به سوی نهر علقمه

آنجا تن شریف علمدار لشکر است

 

دست و سرش جداست ولی مثل آفتاب

در موج خون به دشت بلا نورگستر است

 

«میثم!» مزار این شهدا در دل است و بس

زیرا که دل مقام خداوند اکبر است

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات جناب حر (ره) 5094

احوالات جناب حر (ره)

 

امشب آهنگ رهایی می‌زنم

بال تا بی‌انتهایی می‌زنم

 

بانگ حرّیّت رساندم بر فلک

سِیر کردم تا گذشتم از مَلَک

 

خالی از خود گشته، از حق پُر شدم

رَستم از بند اسارت، حر شدم

 

حر شدم تا وصف و مدح حر کنم

در ثنای او دهان، پر دُر کنم

 

حر که حرّیّت به خاکش سجده بُرد

جان به جسم چاک‌چاکش سجده بُرد

 

حر که در احرار، شور انداخته

حر که هر حرّی به او دل باخته

 

حر که اوّل شد به نفس خود امیر

بعد از آن در دام عشق آمد اسیر

 

گر چه در لشکر، سر و سردار بود

پای او در دام عشق یار بود

 

بود چون کوهی در آن فوج سپاه

لیک می‌لرزید اندامش چو کاه

 

داشت در آن حال، اندوهی عظیم

گاه جنّت می‌کشیدش، گه جحیم

 

کفر و ایمان از دو جانب تاختند

پنجه در اندیشه‌اش انداختند

 

او که از روز ازل، آزاده بود

او که مادر نیز حرّش زاده بود

 

پای جان از دام شیطان، باز کرد

پر گشود و تا خدا پرواز کرد

 

توسن آزاد‌مردی رانْد پیش

رجعت از نو کرد، سوی اصل خویش

 

اشک خجلت داشت جاری از دو عین

خویش را افکنْد بر پای حسین

 

گشت گِرد کعبه‌ی دل، سر به کف

کای ز تو جود و کرامت را شرف!

 

من همان حرّ گنه‌کار تواَم

گر چه خود حرّم، گرفتار تواَم

 

جُرم من افزون ز جُرم عالم است

لیک پیش کوه عفو تو، کم است

 

ای تمام عالم و آدم، فدات!

یاد دارم، مانده در گوشم صدات

 

راست گفتی، راست بر عبد دَرَت

حر! بگرید در عزایت مادرت

 

 حال رو کردم به سوی این حرم

تا بگرید در عزایم، مادرم

 

 مهر هم چون خشم تو، شیرین نبود

این دعا بود از لبت، نفرین نبود

 

شیشه‌ام؛ از لطف، دُرّم کن، حسین!

نام من حرّ است، حرّم کن، حسین!

 

 تا که گردم نیستت، هستم بگیر

جان زهرا مادرت! دستم بگیر

 

بس که سوز از پرده‌ی دل، ساز کرد

شه، در رحمت به رویش، باز کرد

 

 با اشارت گفت کای شوریده‌حال!

دور کن از خویشتن، رنج و ملال

 

تو ز ما بودی، ز ما بودی، ز ما

گر چه در این ره جدا بودی ز ما

 

بوده‌ای چندی اسیر یار بد

«یار بد بدتر بُوَد از مار بد»

 

تو از اوّل حرّ ما بودی، بیا

راه گم کردی، کجا بودی؟ بیا

 

ای شکسته بال و پر! پرواز کن

بر فلک نه، بر مَلَک هم ناز کن

 

قطره بودی، وصل بر دریا شدی

از منیّت دور گشتی، ما شدی

 

گام اوّل، پیش تیر خشم من

دل‌ربایی کرد از تو، چشم من

 

کوثرت در کام بود از ساغرم

زآن ادب کردی به نام مادرم

 

این که گردیدی به عشق ما اسیر

مادرم فرمود، دستش را بگیر

 

حر ز صاحب‌خانه روی باز دید

خویش را یک‌باره در پرواز دید

 

گشت مشتاق سپر انداختن

سر به کف بگْرفتن و جان باختن

 

گفت: مولا! اذن میدانم بده

جان بگیر و وصل جانانم بده

 

گشت جان و زندگی از سر گرفت

اذن ترک جان و ترک سر گرفت

 

چون شرار خشم حیّ دادگر

بر سپاه کفر آمد حمله‌ور

 

هم‌چو مالک در سپاه شیر حق

می‌زد و می‌کشت با شمشیر حق

 

گشت از تیغش چهل تن، نقش خاک

خود تنش گردید چون گل، چاک‌چاک

 

تا به خاک افتاد خونین‌پیکرش

دید مولا را به بالای سرش

 

گفت: ای ریحانه‌ی پاک رسول!

توبه‌ی حرّ تو، آیا شد قبول؟

 

گفت: آری؛ ای شرف پاینده‌ات!

از ولادت نام حر، زیبنده‌ات

 

روح تو از روز اوّل بود حر

هم‌چنان که مادرت فرمود حر

 

 حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت قاسم (ع) 5068

حضرت قاسم (علیه السلام)

 

ای جگر پارۀ امام حسن

وی ز سر تا به پا تمام حسن

 

تیرها بر جگر زده گرهت

زخم ها بر بدن شده زرهت

 

گرگ ها بر تن تو چنگ زدند

دلشان سنگ بود و سنگ زدند

 

ای در آغوش من فتاده ز تاب

یک عمو جان بگو دوباره بخواب

 

جگر تشنه ات کبابم کرد

داغ تو مثل شمع آبم کرد

 

تو که دریا به چشم من داری

موج خون از چه در دهن داری

 

گل خونین من گلاب شدی

پای تا سر ز خون خضاب شدی

 

زخم هایت چو لاله در گلشن

بدنت مثل حلقة جوشن

 

ای مرا کشته دست و پا زدنت

جگرم پاره پاره تر ز تنت

 

من عموی غریب تو هستم

کم بزن دست و پا روی دستم

 

سورة نور گشته پیکر تو

آیه آیه است پای تا سر تو

 

نه فقط قلب چاک چاک منی

مصحف پاره پارة حسنی

 

بعد اکبر تو اکبرم بودی

بلکه عباس دیگرم بودی

 

خجلم از لبان عطشانت

جگرم سوخت از عمو جانت

 

شهد مرگ از کف اجل خوردی

از دم تیغ ها عسل خوردی

 

بس که دلدادة خدا بودی

بس که از خویشتن جدا بودی

 

تلخی مرگ از دم خنجر

از عسل گشت بر تو شیرین تر

 

زخم تن آیه های نور شده

پایمال سم ستور شده

 

لاله بودی و پرپرت کردند

پاره پاره، چو اکبرت کردند

 

لالة پرپرم، عزیز دلم

تا صف محشر از حسن خجلم

 

نشود تا ابد فراموشم

قاسمش داد جان در آغوشم

 

تا که خیزد شفا ز خاک رهت

اشک "میثم" نثار قتلگهت

 

 حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

ورود به ماه محرم 5055

ورود به ماه محرم

 

امشب به فلک رود خروشم

آوای عزا رسد به گوشم

افتاده به سینه جنب و جوشم

تا پیرهن سیه بپوشم

من سینه زن حسین هستم

در حلقۀ ماتمش نشستم

مظلوم حسین جان

 

خون دل ما دم حسین است

تنها غم ما، غم حسین است

این ماه محرّم حسین است

هنگامۀ ماتم حسین است

ما گریه و اشک و آه داریم

ما پیرهن سیاه داریم

مظلوم حسین جان

 

هنگام عزا فرا رسیده

سرو قد مصطفی خمیده

رنگ از رخ فاطمه پریده

سرها شود از بدن بریده

این ماه عزاست ایهاالناس

اُفتد ز بدن دو دست عباس

مظلوم حسین جان

 

ای فاطمه صاحب عزایت!

دل عاشق دشت کربلایت

چشمی! که بگریم از برایت

اشکی که کنم روان به پایت

من در جگرم شراره دارم

داغ تن پاره پاره دارم

مظلوم حسین جان

 

یا فـاطمه رو به کربلا کن

امشب به حسین خود دعا کن

یاد سرِ از بدن جدا کن

در مقتل خون، خدا خدا کن

کن گریه برای نور عینت

لب تشنه فدا شود حسینت

مظلوم حسین جان

 

بر سینه و سر بزن برادر

این ماه ز تیغ و تیر و خنجر

مقتول شود علیِّ‌‌ اکبر

لب تشنه و پاره پاره پیکر

گردیده حسین کربلایی

یا حضرت فاطمه کجایی؟

مظلوم حسین جان

 

در سینه نفس شده شراره

انگار که می‌کنم نظاره

بر حنجر طفل شیرخواره

گریم به گلوی پاره پاره

ماه عطش است و قحط آب است

شرمنده ز اصغرش رباب است

مظلوم حسین جان

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

غدیر خم 5029

غدیر خم

 

جبرئیل وحی طبعم باز بال و پر گرفته 

باز بال و پر گرفته زندگی از سر گرفته

زندگی از سر به عشق ساقی کوثر گرفته

ساقی کوثر که فیضش خلق را در برگرفته

شهریار ملک جان ها رهبر فرد جهان ها

حکمران آسمان ها شمع سوزان زمان ها

خیز و از خم غدیر او بزن جام بلا را

 

قدسیان را بر سر از شوق علی (ع) شور افتاده

آسمان گل بوسه بر خاک غدیر خم نهاده

یپک حق در محضر احمد به تعظیم ایستاده

رخ نموده لب گشوده دل ربوده حال داده

از خدا بر لب پیامش بر نبی ذکر سلامش

با علی (ع) عشق مدامش ذکر خاص و فیض عامش

در حضور مصطفی سر داده مدح مرتضی را

 

نخل طوبی در زمین و آسمان بر می فشاند

آسمان بر خاک، دامن دامن اختر می فشاند

یا امین وحی در بزم علی (ع) پر می فشاند

نقل بلغ بر سرو روی پیمبر (ص) می فشاند

مصطفی لب باز کرده حرف دل ابراز کرده

دم به دم اعجاز کرده مدح مولا ساز کرده

کرده خوشبو با مدیحش غنچه ی معجز نما را

 

وادی تفتیده صحرا و گرما بیش از حد

منبر از چوب جهاز اشتران گوینده احمد (ص)

مستمع حجاج و عنوان سخن فرمان سرمد

داده انصار و مهاجر را ندا شخص محمد (ص)

کی بقاتان آرزویم وی گرائیده به سویم

بشنوید اینک بگویم هر که من مولای اویم

خوانده مولا از برای او علی (ع) شیر خدا را

 

گر به قدر عمر دنیا کس کند حق را عبادت

روز و شب او را بود ذکر و نماز و روزه عادت

در صفا و مروه اش حاصل شود فیض شهادت

بی تولای علی (ع) هرگز نمی بیند سعادت

دشمن دادار باشد کافری غدّار باشد

حق از او بیزار باشد تا ابد در نار باشد

یا رب از خط ولای او جدا مگذار ما را

 

ای مهاجر ای همه انصار پاک و حق پرستم

خوب می دانید یاران من همان پیغمبر(ص) استم

کز پی ارشادتان با حق از اول عهد بستم

این علی (ع) که دست خیبر گیر او باشد بدستم

پای تا سر داور است این هستی پیغمبر (ص) است این

مسلمین را رهبر است این حیدر است این حیدر است این

خوب بشناسید این تنها وصی مصطفی را

 

این علی (ع) مخلوق اول بوده خلاق مبین را

این علی پیش از خلایق خوانده رب العالمین را

این علی دارد زمام آسمان ها و زمین را

این علی استاد و مرشد بوده جبریل امین را

این علی حق الیقین است این علی حبل المتین است

این علی فتح المبین است این علی حصن حصین است

این علی پیش از ولادت بوده رهبر انبیا را

 

این علی با حق و حق برگرد او گردد هماره

این علی از حق و حق از او نمیگیرد کناره

این علی از خاک برافلاکیان دارد نظاره

این علی جان گیرد و جان می دهد با یک اشاره

این علی غیب و شهود است این علی شمع وجود است

این قعود است این رکوع است این سجود است

این علی کامل کند با مهر خود دین شما را

 

بی ولای مرتضی نخل عبادت بر ندارد

آتش است و حاصلی جز دود و خاکستر ندارد

بی کس است آن کس که در روز جزا حیدر ندارد

سر فراز است آن که دست از دامن او بر ندارد

باش یا الله یا رب با علی همراه یا رب

وال من والاه یا رب عاد من عاداه یا رب

کن اجابت از برای ابن عمم این دعا را

 

یا علی ای بر سر دستت زمام آسمان ها

ای خدائی داده حی لامکانت در مکان ها

ای به گردون گوی چوگان ولایت کهکشان ها

نقل تو نقل سخنها ذکر تو ورد زبان ها

تو علی مرتضائی حیدری خییر گشائی

عبد پا تا سر خدائی نه خدائی نه جدائی

کبریائی کن که عالم در تو بیند کبریا را

 

ای کف پای تو را گلبوسه از مهر نبوت

ناقه ات را ساربان گردیده ایثار و فتوت

نقش سّم دلدلت تصویری از عدل و مروت

بسته حق بین تو و خیر البشر عقد اخوت

سایه ی تیغت عدالت آیه عشقت رسالت

پایه ی قصرت جلالت مایه ی حبت اصالت

نسبتی نبود به هم مهر تو و نسل خطا را

 

من نه مغرور از نماز و روزه و حج و زکاتم

نیست جز مهر تو و اولاد تو خط نجاتم

با تو بودم با توهستم در حیات و در مماتم

گشته گم در بحر غفران تو کوه سیاتم

ای به دامان تو دستم هر که بودم هر چه هستم

(میثمم) دل بر تو بستم بر سر راهت نشستم

دست گیر از لطف، این افتاده و بی دست و پا را

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

غدیر خم 5011

غدیر خم

 

پیام نور به لب های پیک وحی خداست

بخوان سرود ولایت که عید اهل ولاست

 

خم از غدیر خم و می ، می ولای علیست

و گرنه صحبت ساقی و جام و باده خطاست

 

غدیر ، عید خدا،عید احمد، عید علی

غدیر عید نیایش غدیر عید دعاست

 

غدیر صبح سپید همه سپیدی ها

غدیر ، نور خدا، دشمن سیاهی هاست

 

غدیر سید اعیاد و اشرف ایام

غدیر خوبتر از عید روزه و اضحی است

 

غدیر سلسله دار کمال دین تا حشر

غدیر آینه دار علی ولی الله است

 

غدیر عید همه عمر با علی بودن

غدیر جشن نجات از عذاب روز جزاست

 

غدیر بر همه حق باوران تجلی حق

غدیر ببر همه گم گشتگان چراغ هداست

 

غدیر کعبه مقصود شیعه در عالم

غدیر جنت موعود خلق در دنیاست

 

غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عمر

غدیر میوه توحید اولیا همه جا است

 

غدیر آیینه لا اله الا هو

غدیر ایت سبحان ربی الاعلی است

 

غدیر هدیه نور از خدا به پیغمبر

غدیر نقش ولای علی به سینه ماست

 

غدیر بر کعبه اهلل سما و اهل زمین

غدیر قبله خلق زمین و خلق سماست

 

غدیر یک سند زنده یک حقیقت محض

غدیر خاطره ای جاودانه و زیباست

 

غدیر روشنی چشم پیروان علی

غدیر از دل تنگ رسول عقده گشاست

 

غدیر با همگان هم سخن ولی خاموش

غدیر با همه کس آشنا ولی تنهاست

 

غدیر صفحه تاریخ وال من والاه

غدیر آیه توبیخ عاد من عاداست

 

هنوز از دل تفتیده غدیر بلند

صدای مدح علی بانوای روح فزاست

 

هنوز گوهر وصف علی بود در گوش

هنوز لعل لب مصطفی مدیحه سراست

 

هنوز لاله اکملت دینک روید

هنوز طوطی اتممت نعمتی گویاست

 

هنوز خواجه لولاک را نداست بلند

که هر که را پیمبر منم علی مولاست

 

چنانکه من همگان را به نفس اولایم

علی وصی من از نفس او به او اولاست

 

علی علیم و علی عالم و علی اعلم

علی ولی و علی والی و علی اولاست

 

علی حقیقت روح و تمام عالم جسم

علی سفینه نوح و همه جهان دریاست

 

علی مدرس جبریل در شناخت حق

علی معلم آدم به علم الا سماست

 

علی تمامی دین ، بغض او تمامی کفر

علی ولی خدا ، خصم او عدوی خداست

 

علی بود پدر امت و بردار من

علی سغیر خدا و علی امیر خداست

 

علیست حج و علی کعبه و علی زمزم

علی سفا و علی مروه و علی مسعاست

 

علی صراط و علی محشر و علی میزان

علی بهشت و علی کوثر و علی طوباست

 

علی چو شخص پیمبر هماره بی مانند

علی چو ذات اللهی همیشه بی همتاست

 

علی شهید و علی شاهد و علی مشهود

علی پناه و علی ملجا و علی منجاست

 

علی اذان و اقامه ، علی رکوع و سجود

علی قیام و قعود علی سلام و دعاست

 

علی حقیقت توحید بر زبان کلیم

علی تجلی طور و علی ید بیضاست

 

علی وصی و دم و لحم و نفس پیمبر

علی ابوالحسنین است و شوهر زهرا

 

علی است حق و حقیقت بدور او گرد

علی است عدل و عدالت به خط او پویاست

 

علی محمد و فرقان و نور و کوثر ،قدر

علی مزمل و یاسین و یوسف و طاهاست

 

علی به قول محمد در مدینه علم

ز در درآی که راه خطا همیشه خطاست

 

حدیث منزله را از نبی بگیر و بخلق

بگو مخالف هارون مخالف موسی است

 

بود وصی نبی آنکسی که نفس نبی است

گرفتم (اینکه حدیث)غدیر یک رویاست

 

کننده در خبیر بود وصی رسول

نه انکه کرد فرار از جهاد ، عقل کجاست

 

کسی که گفت سلونی ، سزد امامت را

نه آن کسی که بلولا ، به جهل خود گویاست

 

کسی که جی نبی خفت جانشین نبی است

نه آنکه راحتی جان خویش را می ساخت

 

چگونه قاتل زهرا امام خلق شود

مدینه مرد شرف نیست یا علی تنهاست

 

چگونه مهر بورزند به آن ستم گستر

که دود آتش او دور خانه زهراست

 

چگونه غیر علی را امام خود داند

که او سراپا آیینه رسول خداست

 

حدیثی از دو لب مصطفی مراست به یاد

به آب زر بنویسم اگر رواست رواست

 

خدا گواه است پی دشمن علی نروم

حلال زاده رهش از حرام زاده جداست

 

کسی که بت شکند بر فراز دوش نبی

برای حفظ خلافت ز هر کسی اولاست

 

گواه من به خلافت همان وجود علی است

که آفتاب بتایید آفتاب گواه است

 

بود امامت او در کتاب حق معلوم

چنان که صورت خورشیددر فضا پیداست

 

به دیدگان خدا بین مرتضی سوگند

کسی که غیر علی دید دیده اش اعماست

 

عبادت ثقلینت اگر بود فردا

تو را بدون ولایت به ویل و اویلاست

 

به آن نبی که علی را وصی خود فرمود

به آن نبی که تمامش ثنای آن مولاست

 

ثواب نیست ثوابی که بی ولای علی است

نماز نیست نمازی که بی علی برپاست

 

شکسته باد دهانی که بی علی باز است

بریده باد زبانی که بی علی گویاست

 

تمرد است بدون علی اگر طاعت

تاسف است سوای علی ، اگر تقواست

 

به آیه آیه قران به حق پیغمبر

که راه غیر علی مرگ و نیستی و فناست

 

خدا گواست که هر کس رهش جدا زعلی است

بسان لشکر فرعون راهی دریاست

 

اگر تمام خلایق جدا شوند از او

خدا گواست که راه تمام خلق خطاست

 

به جای حور به بوزینه دست داده و بس

کسی که غیر علی را امام ورهبر خواست

 

به صد هزار زبان روح مصطفی گوید

که ای تمام امت علی امام شماست

 

من و جدا شدن از مرتضی خدا نکند

که هر که گشت جدا از علی جدا زخداست

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت ابوالفضل  (ع) 4996

در ولادت حضرت ابوالفضل  (ع)

 

ای نخل ادب، ثمر مبارک!

وی بحر شرف، گهر مبارک!

ای شمس ولا، قمر مبارک!

ای طور علی، شجر مبارک!

ای عشق و وفا، پدر مبارک!

ای شیر خدا، پسر مبارک!

 

میلاد حسین دیگر آمد

الحق که دوباره حیدر آمد

 

این کیست؟ برادر حسین است

این شیر دلاور حسین است

این پارۀ پیکر حسین است

این ساقی ساغر حسین است

این روحِ مطهر حسین است

فرماندۀ لشکر حسین است

 

این ماه امیرمؤمنین است

این صورتِ صورت آفرین است

 

حیدر، گل و این پسر، گلاب است

مه بر سر دستِ آفتاب است

از نور، به صورتش نقاب است

سر تا به قدم، ابوتراب است

سردارِ رشیدِ انقلاب است

در دست پدر به پیچ و تاب است

 

اشکش همه جاری از دو عین است

چشمش همه حال بر حسین است

 

شیرین لب و شور آفریده

از دیده و دست، دل بریده

مرغ دلش از قفس پریده

آوای حسین را شنیده

خون در دل و اشک، در دو دیده

پیراهن صبر را دریده

 

آهنگ وصال یار دارد

با خون خدا قرار دارد

 

آغوش علی بوَد مقامش

از حضرت فاطمه، سلامش

ما سائل و او کرم مرامش

او ساقی و چشم ماست، جامش

عشق و ادب و وفاست، نامش

بگرفت چو در بغل امامش

 

دیدند دو مهر منجلی را

رخسار محمد و علی را

 

عباس همان عزیز زهراست

عطشان لب او همیشه دریاست

او ماه ستارگان صحراست

فرمانده و پاسدار و سقاست

دور از شهدا، اگر چه تنهاست

تا حشر، چراغ انجمن‌هاست

 

دل، مشت گِلی ز کربلایش

جان، زائرِ گنبدِ طلایش

 

دریا چو کفش کرم ندارد

بی او که حرم حرم ندارد

اسلام به کف علم ندارد

تا هست، حسین غم ندارد

در بین سپاه، کم ندارد

باک از عرب و عجم ندارد

 

او شیر خدای را بود شیر

فرزند کرامت است و شمشیر

 

ای حیدر حیدر ولایت!

ای صاحب سنگر ولایت!

ای حامی و یاور ولایت!

سرلشگر بی سر ولایت!

فرزند و برادر ولایت!

عباس دو مادر ولایت!

 

تو چار امام را معینی

از روز نخست، یار دینی

 

ماه شهدا، به نی سر توست

قرآن حسین، پیکر توست

باب همه انبیا دَرِ توست

آغوش حسین، سنگر توست

دریا نگهش به ساغر توست

خون گلوی تو کوثر توست

 

سردار سپاه دین به هر عصر

تنها رجز تو سورۀ نصر

 

ای بحر ز آتش تو بی‌تاب!

ای آب هم از خجالتت آب!

سر تا قدمت حقیقت ناب

ابروی تو عشق راست محراب

ما بندۀ کوچک و تو ارباب

دریا گوید: مرا تو دریاب

 

من آبم و تشنۀ تو هستم

سقای حرم! بگیر دستم

 

ما و کرم تو یا اباالفضل

طوف حرم تو یا اباالفضل

خاک قدم تو یا اباالفضل

دریای غم تو یا اباالفضل

مرهون دم تو یا اباالفضل

زیر علم تو یا اباالفضل

 

ای عالم و آدمت سپاهی!

بر"میثم" خویش هم نگاهی

 

 

حاج غلامرضا سازگار

در ولادت حضرت ابوالفضل  (ع)

 

ای نخل ادب، ثمر مبارک!

وی بحر شرف، گهر مبارک!

ای شمس ولا، قمر مبارک!

ای طور علی، شجر مبارک!

ای عشق و وفا، پدر مبارک!

ای شیر خدا، پسر مبارک!

 

میلاد حسین دیگر آمد

الحق که دوباره حیدر آمد

 

این کیست؟ برادر حسین است

این شیر دلاور حسین است

این پارۀ پیکر حسین است

این ساقی ساغر حسین است

این روحِ مطهر حسین است

فرماندۀ لشکر حسین است

 

این ماه امیرمؤمنین است

این صورتِ صورت آفرین است

 

حیدر، گل و این پسر، گلاب است

مه بر سر دستِ آفتاب است

از نور، به صورتش نقاب است

سر تا به قدم، ابوتراب است

سردارِ رشیدِ انقلاب است

در دست پدر به پیچ و تاب است

 

اشکش همه جاری از دو عین است

چشمش همه حال بر حسین است

 

شیرین لب و شور آفریده

از دیده و دست، دل بریده

مرغ دلش از قفس پریده

آوای حسین را شنیده

خون در دل و اشک، در دو دیده

پیراهن صبر را دریده

 

آهنگ وصال یار دارد

با خون خدا قرار دارد

 

آغوش علی بوَد مقامش

از حضرت فاطمه، سلامش

ما سائل و او کرم مرامش

او ساقی و چشم ماست، جامش

عشق و ادب و وفاست، نامش

بگرفت چو در بغل امامش

 

دیدند دو مهر منجلی را

رخسار محمد و علی را

 

عباس همان عزیز زهراست

عطشان لب او همیشه دریاست

او ماه ستارگان صحراست

فرمانده و پاسدار و سقاست

دور از شهدا، اگر چه تنهاست

تا حشر، چراغ انجمن‌هاست

 

دل، مشت گِلی ز کربلایش

جان، زائرِ گنبدِ طلایش

 

دریا چو کفش کرم ندارد

بی او که حرم حرم ندارد

اسلام به کف علم ندارد

تا هست، حسین غم ندارد

در بین سپاه، کم ندارد

باک از عرب و عجم ندارد

 

او شیر خدای را بود شیر

فرزند کرامت است و شمشیر

 

ای حیدر حیدر ولایت!

ای صاحب سنگر ولایت!

ای حامی و یاور ولایت!

سرلشگر بی سر ولایت!

فرزند و برادر ولایت!

عباس دو مادر ولایت!

 

تو چار امام را معینی

از روز نخست، یار دینی

 

ماه شهدا، به نی سر توست

قرآن حسین، پیکر توست

باب همه انبیا دَرِ توست

آغوش حسین، سنگر توست

دریا نگهش به ساغر توست

خون گلوی تو کوثر توست

 

سردار سپاه دین به هر عصر

تنها رجز تو سورۀ نصر

 

ای بحر ز آتش تو بی‌تاب!

ای آب هم از خجالتت آب!

سر تا قدمت حقیقت ناب

ابروی تو عشق راست محراب

ما بندۀ کوچک و تو ارباب

دریا گوید: مرا تو دریاب

 

من آبم و تشنۀ تو هستم

سقای حرم! بگیر دستم

 

ما و کرم تو یا اباالفضل

طوف حرم تو یا اباالفضل

خاک قدم تو یا اباالفضل

دریای غم تو یا اباالفضل

مرهون دم تو یا اباالفضل

زیر علم تو یا اباالفضل

 

ای عالم و آدمت سپاهی!

بر"میثم" خویش هم نگاهی

 

حاج غلامرضا سازگار

احوالات  حضرت امام هادی (ع) 4928

احوالات  حضرت امام هادی (علیه السلام)

 

ای از غم تو بر جگر سنگ شراره

وی در همه ی عمر ستم دیده هماره

 

سنگینی اندوه تو از کوه فزون تر

غم های فراوان تو بیرون ز شماره

 

کی مثل تو در حبس ستم بازوی بسته

بر قبر خود از جور عدو کرده نظاره

 

تو آیه تطهیری و دشمن به چه جرأت

با جام می خود به سویت کرده اشاره

 

از هجر تو باید کمر کوه شود خم

جایی که گریبان ولایت شده پاره

 

تا ماه جمالت به دل خاک نهان شد

بر چهره ز چشم حسنت ریخت ستاره

 

سوزد جگرم بر تو که با پای پیاده

همراه عدو رفتی و او بود سواره

 

از تیغ زبان زخم فراوان به دلت بود

کز زهر ز پا تا به سرت سوخت دوباره

 

فوجی پی آزار دلت دست گشودند

قومی ز دفاع تو گرفتند کناره

 

«میثم» دگر از این غم جانسوز نگویی

کز نوک قلم جای سخن ریخت شراره

 

غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام هادی (ع) 4873

در ولادت حضرت امام هادی (ع)

 

دلا در خانۀ ابن الرّضا ابن الرّضا را بین

چراغ و چشم زهراغ و علیّ مرتضی را بین

 

ز انوار رخ ابن الرّضا روشن فضا را بین

فروغی دلنشین و دلربا و جانفزا را بین

 

عروس حضرت زهرا بهار شادی آورده

برای شیعیان امشب امام هادی آورده

 

دو چشم دل ز هم بگشا که حسن دادگر بینی

در ابناء بشر آیینۀ خیر البشر بینی

 

در آغوش جواد ابن الرّضا قرص قمر بینی

بیا تا نخل سر سبز ولایت را ثمر بینی

 

دوباره شیعه را از نور حق دل منجلی آمد

که از سوّم محمّد (ص) در جهان چارم علی آمد

 

فروغ حسن غیب ذات سبحانه پیدا شد

یگانه لالۀ ریحانه را ریحانه پیدا شد

 

همه گیرید جان بر کف رخ جانانه پیدا شد

به گرد شمع رویش یک جهان پروانه پیدا شد

 

زمین، در سینه خورشید خداوندت مبارک باد

جواد ابن الرّضا میلاد فرزندت مبارک باد

 

موحّد گشته دل با یاد بسم الله ابرویش

زبور، انجیل، قرآن را بخوان در مُصحف رویش

 

جواد ابن الرّضا چون شاخۀ گل می کند بویش

دل پیغمبران یکسر اسیر طُرّۀ مویش

 

چه خوانم مهر یا مه یا چراغ انجمش خوانم

همان بهتر که خود ابن الرّضای دوّمش خوانم

 

به سیرت مظهر واجب به صورت صورت امکان

به رخ و الشّمش و مو و اللّیل و دل عرش استوی الرّحمان

 

فیوضاتش رسد هم بر ملک پیوسته هم انسان

عبارات و کلام روح افزایش اخ القرآن

 

به بازار ولایت پوسف زهراست این مولود

یم دو گوهر است و دُرّ نُه دریاست این مولود

 

علی نام و محمّد (ص) صورت است و بوالحسن کنیت

بیانش دُرّ، دلش دریا، کفش باران، دمش رحمت

 

کلامش نور و مهرش دین و حبّش معنی طاعت

ولیّ خالق منّان امام عالم خلقت

 

امامت جاودان از او قیامت را امان از او

حقیقت را زبان از او طریقت را نشان از او

 

به کویش بندگی کن خواهی ار عبد خدا گردی

بخوان اوصاف او تا با پیمبر هم صدا گردی

 

مبادا لحظه ای در عمر خود از او جدا گردی

بکوش انسان که در خطَّ تولاّیش فدا گردی

 

بقا خواهی فنا در مکتب سرخ ولایت شو

جمال هادی آل محمّد (ص) بین هدایت شو

 

خرد را آبرو با آبرویش بستگی دارد

وجود عالم هستی به مویش بستگی دارد

 

حیات جاودان بر آب جویش بستگی دارد

شفای دردها بر خاک کویش بستگی دارد

 

وجود ما به مهر آن امامی مفتخر گردد

که شیر وحشی از آهو به گردش رام تر گردد

 

زهی بحری که همچون عسکری در دل گهر دارد

زهی ماهی که از خورشید رویی خوب تر دارد

 

به پیشانی فروغ حجّت ثانی عشر دارد

به صلب خویش مولانا امام منتظر دارد

 

سلام ما به ابناء و به آباء گرام او

خوشا آن کس که شد آن هادی عترت امام او

 

خوشا آنکو کنار تربتش اشک رجا دارد

شرار ناله، سوز سینه، حال التجا دارد

 

بدل حال مناجات و به لب ذکر دعا دارد

خداوندا دلم پیوسته شوق سامرا دارد

 

امامی گز نگاهش درد انس و جان دوا گردد

عجب نبود که «میثم» هم از او حاجت روا گردد

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام علی النقی (ع) 4872

در ولادت حضرت علی النقی (علیه السلام)

 

امشب بشیـر از جانب حی تعالی آمده

گوید که یاسینی دگر از صلب طاها آمده

یــا کوثــری از دامــن ام‌ابیهــا آمده

چـارم علـی در مجمع اولاد زهرا آمده

از نسل مصباح الهدی هادی به دنیا آمده

نور هدایت تافته هم در عرب هم در عجم

 

کهف التقی، بـدرالشرف، نورالهدا، ابن‌الرضا

رخ رحمه للعالمین هیبت علی مرتضی

قرآن از پـا تـا بـه سر توحید از سر تا به پا

هر دیده بر او یک حرم هر دل بر او یک سامرا

هم وجـه ذات کبریـا هـم نجل ختم‌الانبیا

آیینـۀ حسن قـدم بگـذاشت در عالـم قدم

 

از آیـۀ «اللهُ نور» افکنده گل سیمای او

نام دل‌آرایش علی، قلب محمّد جای او

در چشم عرش کبریـا پیداست جای پای او

دل، حج بجـا آرد ولـی در طوف سامرای او

جود و کرم، بذل و عطا، یک قطره از دریای او

عالم اگر سائل شود در پیش بذل اوست کم

 

چشم عطا بر درگه و چشم کرم بر دامنش

یعقوب‌هـا بینـا شوند از نفخـۀ پیراهنش

نور الهـی در دلش روح محمّـد در تنش

قرآن، کتـاب منقبت مداح ذات ذوالمنش

شیرین دعای جامعه از منطق شور افکنش

بیـن زیـارات دگـر این جامعـه گشته علم

 

باغ بهشت من بود صحن و سرای سامره

مرغ دلـم دائـم زنـد پـر در هـوای سامره

تا چهره بگذارم شبی بـر جای‌جای سامره

سعی و صفا و مـروه‌ام باشد صفای سامره

ای کاش یارب میشدم عمری گدای سامره

هرچند دائم خویش را بینم کنار آن حرم

 

ای آفتاب شهر دل روی جهـان‌آرای تو

ای گشته زیبایی خجل از طلعت زیبای تو

روی خدا را اهل دل دیدند در سیمای تو

نور خـدا می‌تابـد از سرداب سامرای تو

دُر کرامت ریختـه از لعل گوهـرزای تو

در زیر بـارِ منتت پشت فلک گردیـده خم

 

تو وجـه حـی داوری یا‌بن‌الجواد ابن‌الرضا

تو احمدی تو حیدری یا‌بن‌الجواد ابن‌الرضا

تو جسم ایمان را سری یابن‌الجواد ابن‌الرضا

تو روح را بال و پـری یا‌بن‌الجواد ابن‌الرضا

از هرچه گویم برتری یابن‌الجواد ابن‌الرضا

چون می‌نگارم وصف تو در دست می‌لرزد قلم

 

من عبـد بی‌پا و سـرم اما سر و سرور تویی

ساحل تویی دریا تویی کشتی تویی لنگر تویی

گم‌گشتگان را تا ابد هادی تویی رهبر تویی

علم و کمال و فضل را گردون تویی محور تویی

لب‌تشنگان نـور را ساقی تویی ساغر تویی

باشد که از لطف و عطا جامی کنی بر ما کرم

 

تو هادی و بـا نور خود ما را هدایت می‌کنی

تو دوستـان خویش را مست ولایت می‌کنی

در گیرودار حشـر، هم از مـا حمایت می‌کنی

بر خصم خود هم بس که آقایی عنایت میکند

برما عنایت نـه! که لطف بی‌نهایت می‌کنی

ای وصف تو خیرالکلام ای لطف تو خیرالنعم

 

ای داده ذات حق تو را بر خلق عالم برتر

جـد امـام منتظـر! بـاب امـام عسکری!

جوشد ز تیغ مهدی‌ات نور عدالت‌گستری

از ما سراسر تیرگی از تو همه روشنگری

«میثم» کند با مدح تو پیوسته گوهر‌پروری

باشد که جوشد مدح تو از خامۀ او دم‌به‌دم

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات امیرالمومنین حضرت علی (ع) 4821

در احوالات حضرت علی (علیه السلام)

 

عالم و آدم کند گریه برای علی

حیف که در خاک رفت قد رسای علی

 

نخل بوَد منتظر چاه بوَد بی‌قرار

حیف که خاموش شد صوت دعای علی

 

گریه کند صبح و شام اشک فشانَد مدام

تا که عدالت زند بوسه به پای علی

 

زندگی بی‌علی سخت‌تر از مردن است

کاش که ما می‌شدیم کشته به جای علی

 

دامن محرابِ خون گشته بر او قتلگاه

مسجد کوفه شده کرب و بلای علی

 

تیغ به دشمن دهد، بذل به قاتل کند

گر ببرد کودکی شیر برای علی

 

مسجدیان یک طرف جمله گشایید صف

تا که یتیمان نهند سر به سرای علی

 

پیر فقیری زند بر سر و بر سینه‌اش

طفل یتیمی شده نوحه سرای علی

 

بذل و عنایت ببین لطف و کرامت ببین

قسمت قاتل شده سهم غذای علی

 

می‌دمد از سنگ‌ها نالۀ «یا سیدی»

می‌چکد از نخل‌ها اشک عزای علی

 

ثروت هر کس همان مال و منالش بوَد

هستی «میثم» بـوَد مهـر و ولای علی

 

حاج غلامرضا سازگار

مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4803

در مدح و میلاد امام حسن (علیه السّلام)

 

یک سرو، ولی سرو هزاران چمن است این

یک ماه، ولی ماه هزار انجمن است این

 

یک نور، ولی نور همه پنج‌تن است این

یک روح، ولی روح علی در بدن است این

 

زیبارخ و شورافکن و شیرین‌دهن است این

ای ماه خدا چشم تو روشن حسن است این

 

این خلق عظیم است عظیم است عظیم است

فرزند کریم است کریم است کریم است

 

گل‌بوسۀ احمد، گل بستان جمالش

قرآن، ورقی از صُحُفِ خُلق و خصالش

 

پیغمبر و زهرا و علی، محو جمالش

شیری که به او فاطمه داده است، حلالش

 

بالاتر از اوهام همه، اوج کمالش

جاری ز کف او کرمِ احمد و آلش

 

این محشر کبراست بیایید ببینید

این یوسف زهراست بیایید ببینید

 

خورشید، دمیده به شب تار مدینه

گردیده چراغ دل بیدار مدینه

 

روییده گل وحی ز دیوار مدینه

خیل ملک آیند به دیدار مدینه

 

ارواح رسولان شده زوار مدینه

گردیده فلک غرق در انوار مدینه

 

تابد به سرِ دست محمّد، قمر امشب

تبریک بگویید!علی شد پدر امشب

 

ای صبح الهی!اثرت باد مبارک

ای بحر نبوت!گهرت باد مبارک

 

ای باغ ولایت!ثمرت باد مبارک

ای ماه خدایی!اثرت باد مبارک

 

ای شمسۀ عصمت!قمرت باد مبارک

میلاد گرامی پسرت باد مبارک

 

ای حُسن فروشان!حسن آمد حسن آمد

با آمدنش جان محمّد به تن آمد

 

این است که در پاسخ دشنام، دعا کرد

این است که از دشمن بی‌شرم، حیا کرد

 

این است که پیوسته جفا دید و وفا کرد

این است که از خلق، ستم دید و دعا کرد

 

در صبر، همان کار علی شیرخدا کرد

در صلح، همان معجزۀ کرب‌وبلا کرد

 

گر جنگ کند، صلح، حرام است حرام است

ور صلح کند، حکم قیام است قیام است

 

از صلح حسن، دین خدا یافت سلامت

این صلح، قیامی‌ست به معنای قیامت

 

با آنکه همانند علی داشت شهامت

هر ظلم که دید آن خلف پاک امامت

 

تا حفظ شود دین خدا کرد کرامت

چون کوه برافراشت به هر حادثه قامت

 

با آنکه غریب وطن و غرق مِحن بود

پیروزترین رهبر تاریخ، حسن بود

 

او مَحکمۀ مُحکمۀ صبر و رضا داشت

با صبر و رضا پرچم توحید بپا داشت

 

در صلح و قیامش به زبان حکم خدا داشت

پیوسته ولایت به همه ارض و سما داشت

 

ده سال، امامت به امام شهدا داشت

در حنجرۀ سوخته این طرفه ندا داشت:

 

من کیستم؟ احیاگر قانون خدایم

بنیادگر واقعۀ کرب‌ وبلایم

 

من وارث شمشیر علی، رهبر صبرم

من ذات خدا را به خدا مظهر صبرم

 

من روح شکیبایی در پیکر صبرم

من وارث صبر پدر و مادر صبرم

 

من صاحب فتح و ظفرِ لشکر صبرم

من حیدر شمشیر و پیام‌آور صبرم

 

این صبر، همان صبر خدای ازلی بود

تفسیر کلام الله و شمشیر علی بود

 

با آنکه بوَد بازوی من بازوی حیدر

با آنکه مرا دست خدایی‌ست به پیکر

 

این صبر بوَد سخت‌تر از غزوۀ خیبر

این صبر بوَد یک اُحد و خندق دیگر

 

این صبر بوَد نهضتِ ثاراللهِ اکبر

سوگند به اسلام و به قرآن و پیمبر

 

ما بیم ز بیداد معاویّه نداریم

حاشا که ستمگر را راحت بگذاریم

 

ما نخل ولاییم و شهادت ثمر ماست

بر جان عدو هر نفس ما شرر ماست

 

چون تیر برآید جگر ما سپر ماست

در بحر بلا موج خطر همسفر ماست

 

پیکار جمل نیز گواهِ دگر ماست

هرگز نهراسیم، که حیدر پدر ماست

 

بازوی علی حیدر خیبر شکنم من

میثم، حسنم من حسنم من حسنم من

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4706

مدح و میلاد حضرت امام حسن (علیه السلام)

 

رمضان، بهشتو خدا شده، ز گل جمال تو یاحسن

مه نیمه اختر کوچک و مه نو هلال تو یاحسن

یم علم و حکمت و معرفت، نمی از کمال تو یاحسن

دل دشمنان تو را برد، نبوی خصال تو یاحسن

صفحات متن و کتاب حق ، رخ خط و خال تو یاحسن

به خدا رسیده به بندگی طیران بال تو یاحسن.

 

تو چراغ بزم وصال حق تو بهار خلد مخلدی

تو خدای حسن و ملاحتی تو یگانه عبد مویدی

تو به جسم، جان کتاب حق، تو به روح، روح مجردی

تو کمال کل کمالها تو جمال خالق سرمدی

تو علی تو فاطمه تو حسن تو حسین یا که محمدی

که عیان جلالت پنج تن بود از جلال تو یاحسن.

 

نه عجب که فخر کند خدا، به ملک ز شوق عبادتت

 نه عجب که غنچه به صبحدم شکفد به عرض ارادتت

 همه انبیا شده معترف به جلال و مجد و سیادتت

 ز طلوع صبح خجسته تر شب جانفزای ولادتت

 من و لطف و جود و عطای تو، که کرم بود همه عادتت

 به عطا و حلم و کرم کسی نبود مثال تو یاحسن.

 

به تمام دین خدا قسم، که تمام دین خدا توئی

به بهشت و ارض و سما قسم که بهشت و ارض و سما توئی

 به مقام و سعی و صفا قسم، که مقام و سعی و صفا توئی

 به قیام و صبر و رضا قسم که قیام و صبر و رضا توئی

 به دعا و روح دعا قسم، که دعا و روح دعا توئی

 شده اقتدار ستمگران همه پایمال تو یاحسن.

 

هله ای تکلم قدسیان، شب و روز نقل روایتت

صفحات مصحف جان پراز سور لطیف حکایتت

به محبتت به مودتت به کرامتت به عنایتت

که بود نگاه توسلم به چراغ راه هدایتت

به خدا قسم خجلم ز تو که به ادعای ولایتت

به زبان محب تو بوده ام، به عمل ، ملال تو یاحسن.

 

منم آنکه با همه زشتیم،  سر خود به خاک تو سوده ام

 چو دو چشم خویش گشوده ام، به محبت تو گشوده ام

 دل خلق را به فضایل و به مناقب تو ربوده ام

 به علی قسم به نبی قسم به خدا محب تو بوده ام

 به ولای تو به ثنای تو غزل و قصیده سروده ام

 ز تو گفته ام ز تو خوانده ام، به زبان حال تو یاحسن.

 

حاج غلامرضا سازگار 

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

ام المومنین حضرت خدیجه (س) 4695

ام المومنین حضرت خدیجه (سلام الله)

 

اي ز صد هاجرت درود و سلام

كرده مريم به محضر تو قيام

 

همسر مصطفي درود، درود

مادر فاطمه سلام، سلام

 

همتت وقف مكتب توحيد

ثروتت پشتوانة اسلام

 

هم سلام تو را رسانده خدا

هم به تو فخر كرده خير الانام

 

پانهادي فراتر از مريم

در جلال و كمال و قدر و مقام

 

از سر عالمي كشيدي دست

با رسول خدا شدي همگام

 

دخترت كوثر رسول خدا

پسرانت به جن و انس امام

 

با ادب بايد از تو گفتن مدح

با وضو بايد از تو بردن نام

 

چشم دين بر جمال تو روشن

دل احمد به وصل تو آرام

 

مؤمنين را يگانه مامي تو

مادر يازده امامي تو

 

تو به اسلام مادري كردي

تو به توحيد ياوري كردي

 

عصمت از دامنت چنان جوشيد

كه به مريم برابري كردي

 

با محمد ، محمدي گشتي

بر پيمبر، پيمبري كردي

 

بين طوفان و موج حادثه ها

فلك دين را تو لنگري كردي

 

تويي آن شير زن كه مردانه

ايستادي و حيدري كردي

 

تا كني دلبري زپيغمبر

اول از خلق دل، بري كردي

 

با محمد ز هست و بود جهان

دست شستي و همسري كردي

 

دخت طاها ام ابيها را

اين تو بودي كه مادري كردي

 

مشرق يازده ستاره شدي

بلكه خورشيد پروري كردي

 

صلوات خدا به اولادت

جان عالم فداي دامادت

 

تو صدف، فاطمه است گوهر تو

گوهر تو نه بلكه كوثر تو

 

بود بر ياري رسول خدا

كوه و صحرا و خانه سنگر تو

 

هستي ات را به مصطفي دادي

هست خود بر تو داد داور تو

 

خالق لم يزل سلام تو را

مي فرستاد بهر شوهر تو

 

پيشتر از شب ولادت خود

هم كلام تو بود دختر تو

 

يار احمد شدي چه بهتر از اين

كه خدا گشت يار و ياور تو

 

به محمد زدند سنگ ولي

بود دردش درون پيكر تو

 

گشت دُر يتيم عبدالله

از دو عالم يگانه گوهر تو

 

تك و تنها شدي، زنان قريش

ايستادند در برابر تو

 

غم مخور گر زنان مكه دگر

ننهادند رو به محضر تو

 

«اين دغل دوستان كه مي بيني

مگسانند دور شيريني»

 

سخنانم اگر چه گوهر بود

وصف تو از سخن فراتر بود

 

برتو در ياري رسول خدا

نه غم جان نه بيم از سربود

 

بر محمد وجود همچو تويي

مثل زهرا براي حيدر بود

 

در هجوم تمام حادثه ها

دست هايت رسول پرور بود

 

بود يك ركن مصطفي حيدر

همسري تو ركن ديگر بود

 

حَرَمت قلب دخترت زهرا

كفنت جامة پيمبر بود

 

كفن ديگرت زجبراييل

خلعت ذات حي داور بود

 

پدر و مادرم فدايت باد

كه جهادت جهاد اكبر بود

 

افتخار ائمه بر زهرا

فخر زهرا به چون تو مادر بود

 

خوانده اي با محمد از آغاز

پيشتر از نزول وحي نماز

 

تو گل از باغ معرفت چيدي

در رسول خدا، خدا ديدي

 

آنچه ناديده بود چشم كسي

ديدي و گل شدي و خنديدي

 

شهد اقرء زدست پيغمبر

وحي نازل نگشته نوشيدي

 

با محمد نماز مي خواندي

در كنار علي درخشيدي

 

سجدة آفتاب بر خاكت

ماه احمد شدي و تابيدي

 

در بهشت نبوت و توحيد

مام ام الائمه گرديدي

 

نخل طوباي آرزوي نبي

باغ سبز هميشه جاويدي

 

هر كجا بر نبي جسارت شد

مثل شير خدا خروشيدي

 

سال شد بر رسول عام الحزن

تا تو صورت به خاك پوشيدي

 

شهر مكه است شهر غربت تو

اشك «ميثم» نثار تربت تو

 

 استاد غلامرضا سازگار ( میثم )

در مدح حضرت امام هادی (ع) 4666

در مدح حضرت امام هادی (علیه السلام)

 

ای قبله‌گاه اهل ولا سامرای تو

بالاترین عبادت شیعه ولای تو

 

هم نور داده بر همه درس هدایتت

هم رهنمای ماست سراج‌الهدایِ تو

 

آیینة رسول خدایی و دیده‌اند

روی خدا به روی محمّدنمای تو

 

بیگانه با خداست به حقّ خدا قسم

آن‌کو در این جهان نبود آشنای تو

 

نزدیک‌تر ز جان منی ای عزیز دل

هرچند دورم از حرم با صفای تو

 

وقتی قدم به برکة شیران گذاشتی

صورت گذاشت شیر درنده به پای تو

 

دستی ز دل برآر و دعا کن به جان ما

ای جان گرفته جانِ دعا با دعای تو

 

حتّی اگر به گرد حرم آورم طواف

باشد دلم به جانب صحن و سرای تو

 

بیمار کن مرا که شفا یابم از دمت

ای چشم صد مسیح به دارالشّفای تو

 

کوری، به از ندیدن روی خدا نما

لالی ، به از نگفتن مدح ثنای تو

 

بالاتری از این که بگویند سیدی

باشد هزار حاتم طایی گدای تو

 

ای از ازل به عالم و آدم امامتت

ما را گدای سامره کن از کرامتت

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مناجات 4599

مناجات

 

دامن آلوده و بار گناه آورده ام

گر چه آهی در بساطم نیست آه آورده ام

 

هر که بودم هر که هستم با کسی مربوط نیست

بر امام مهربان خود پناه آورده ام

 

هر که آرد تحفه ای در محضر مولای خود

من دو دست خالی و کوه گناه آورده ام

 

در کرم شه را گدا باید گدا را نیز شاه

من گدا دست گدایی سوی شاه آورده ام

 

بر کبوترهای صحنت هدیه ی ناقابلی است

گندم اشکی که در این بارگاه آورده ام

 

ناله ام در سینه، اشگم در بصر، سوزم به دل

نامه ای چون دود آه خود سیاه آورده ام

 

نی عجل با کوه عصیان عفو، نازم را کشد

رو به سوی مظهر عفو اله آورده ام

 

ذرّه بودم زائر شمس الشّموسم کرده اند

قطره ای بودم به این دریا پناه آورده ام

 

گر چه هستم قطره ای ناچیز، یک دریای اشک

هدیه بر مولای خود روحی فداه آورده ام

 

هر فقیری هست دست خالیش سرمایه اش

من فقیرم دست خالی را گواه آورده ام

 

«میثما» مولا اگر پُرسد چه آوردی بگو

سر به خاک زائرت از گرد راه آورده ام

 

 حاج غلامرضا سازگار

در احوالات حضرت امام جواد (ع) 4590

در احوالات حضرت امام جواد (علیه السلام)

 

به دیوار قفس بشکسته ام بال و پر خود را

زدم تنهای تنها ناله های آخر خود را

 

درون شعله همچون شمع سوزان آتشی دارم

که آبم کرده و آتش زدم پا تا سر خود را

 

قفس را در گشوده، صید را آزاد بگذارید

که در کنج قفس نگذاشت جز مشتی پر خود را

 

کنیزان لحظه ای آرام، شاید بشنوم یکدم

صدای نالۀ جانسوز زهرا مادر خود را

 

لبم خشکیده یارم گشته قاتل حجره در بسته

مگر با قطره اشکی تر نمایم حنجر خود را

 

بزن کف، پایکوبی کن، بیفشان دست، امّ الفضل

که کشتی در جوانی شوهر بی یاور خود را

 

بیا و این دم آخر به من ده قطرۀ آبی

که خوردم سال ها خون دل غم پرور خود را

 

چه گوئی ای ستمگر در جواب مادرم زهرا

اگر پرسد چرا لب تشنه کشتی شوهر خود را

 

اجل بالای سر، من در پی دیدار فرزندم

گهی بگشوده ام گه بسته ام چشم تر خود را

 

به یاد شعله های نالۀ ابن الرّضا (میثم)

سزد آتش زنی هم نخل، هم برگ و بر خود را

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات ابوعطاها در مجلس هارون 4588

احوالات ابوعطاها در مجلس هارون

 

روایت است که هارون به دجله کاخی ساخت

به وجد و عشرت و شادی خویش پرداخت

 

مغنیان خوش آواز و مطربان در ان

به گرد مسند او پایکوب و دست افشان

 

در آن سرور وشعف خواست شاعری خوش ذوق

که آورد همگان را ز شوق بر سر ذوق

 

بگفت تا که بیاید ابوعطا به حضور

به شعر ناب فزاید بر آن نشاط و سرور

 

ابوالعطا که بر شعر و شاعریش سرود

ز بی وفایی دنیا زبان به نظم گشود

 

ز مرگ و قبر و قیامت سرود اشعاری

که اشک دیده ی هارون به چهره شد جاری

 

چنان به محفل مستان به هوشیاری خواند

که شعر او تن هارون مست را لرزاند

 

زبان گشود به تحسین که ای بلند مقام

کلام نغز تو شعر و شعور بود و پیام

 

خلیفه را سخنان تو داد آگاهی

ز ما بگو صله ی شعر خود چه می خواهی؟

 

بگفت گنج و درم بر تو باد ارزانی

مرا به حبس بود یک امام زندانی

 

مراست یار عزیزی که چهاره سال است

گهی به گوشه ی زندان گهی سیه چال است

 

ضعیف گشته به زیر شکنجه ها تن او

بود جراحت زنجیرها به گردن او

 

من از تو هیچ نخواهم مقام و مکنت و زر

بغیر حکم رهایی موسی جعفر

 

چو یافت خواهش آن شاعر توانا را

نوشت حکم رهایی نجل زهرا را

 

نوشته را به همان شاعر گرامی داد

بگفت صبح امام تو می شود آزاد

 

ابوالعطا به شادی نخفت آن شب را

گشوده بود به شکرانه تا سحر لب را

 

بدین امید کز او قلب فاطمه شاد است

به وقت صبح عزیزش ز حبس آزاد است

 

علی الصباح روان شد به جانب زندان

لبش به خنده و چشمش به شوق اشک فشان

 

اشاره کرد به سندی که طبق این فرمان

عزیز ختم رسل را رها کن از زندان

 

به خنده سندی شاهک جواب او را داد

که غم مدار امامت شود ز حبس آزاد

 

ابوالعطا نگاهش به جانب در بود

در انتظار عزیز دل پیمبر بود

 

که در گشوده شد و شد برون چهار نفر

به دوششان بدنی بود روی تخته ی در

 

هزار جان گرامی فدای آن پیکر

که بود پیکر مجروح موسی جعفر

 

گشوده بود ستم پیشه ای به طعنه زبان

که هست این بدن آن امام رافضیان

 

امام موسی جعفر که جان فدای تنش

اگر چهار نفر شد مشیع بدنش

 

مشیعین تن پاک یوسف زهرا

شدند ده تن هنگام ظهر عاشورا

 

به اسبها ز ره کینه نعل تازه زدند

چه زخمها که دوباره بر آن جنازه زدند

 

چنان ز کینه عدو اسب بر تن او تاخت

که در میانه ی مقتل سکینه اش نشناخت

 

حاج غلامرضا سازگار

مناجات با خدا و جواب زیبای حضرت باری تعالی 4578

مناجات با خدا

و جواب زیبای حضرت باری تعالی

 

خدایا مرا مبتلایم بكن

به نور هدا آشنایم بكن

 

بقا در فنا گشتن آید به دست

تو را جان زهرا فنایم بكن

 

ندارم كسی تا دعایم كند

بزرگی نما و دعایم بكن

 

نشد كارگر زنگ بیدار گر

ازاین خواب غفلت صدایم بكن

 

غم آرزوها امانم برید

به دارایی خود رضایم بكن

 

به حلقوم روحم شعوری بریز

مس بی بهایم طلایم بكن

 

دریدم گریبان پاكیزگی

دوباره مرا پارسایم بكن

 

نمی خواهم این پادشاهی دگر

غلام در مرتضایم بكن

 

نگویم كه این ، یا كه آنم بده

هرآنچه تو خواهی عطایم بكن

 

دگر خسته از نفس اماره ام

ازاین بند زندان رهایم بكن

 

جنان جای مرد فروتن بود

مرا از غرورم جدایم بكن

 

شهادت اگر قیمت جنت است

به راه حقیقت فدایم بكن

 

ندارم به جز وصل تو آرزو

رحیمانه حاجت روایم بكن

 

گنهكارم اما به تو عاشقم

مران از درم اعتنایم بكن

 

من آن شرمسار تو «غفاریم»

عنایت به روز جزایم بكن

 

جواب حضرت باریتعالی :

 

اگر درد داری دوا می کنم

بیا حاجتت را روا می کنم

 

تو از من گریزانی و باز من

تو را بندۀ خود صدا میکنم

 

اگر چه ز کار تو ناراضیم

تو را باز از خود رضا میکنم

 

تو با من کنی قهر و من آشتی

تو کردی خطا من عطا میکنم

 

تو را خواندم اکنون که باز آمدی

کجا دست خالی رها می کنم

 

به کارت زدی بس گره های کور

مخور غم که از لطف وا می کنم

 

تو ازمن جدا گشته ای ورنه من

کجا از تو خود را جدا میکنم

 

تو مستوجب آتش دوزخی

من از اشک چشمت حیا می کنم

 

مرنج از بلاهای من گاه گاه

نوازش تو را با بلا می کنم

 

ز آلودگی تا که پاکت کنم

تو را عاشق کربلا می کنم

 

به یک یا حسین و به یک قطره اشک

تو را پاک از هر خطا می کنم

 

جواب تو را گر نگویم جفاست

کجا من به عبدم جفا می کنم

 

طبیب و دوای تو «میثم» منم

مداوات با یک دعا میکنم

 

حاج حسین غفاری اردبیلی

و حاج غلامرضا سازگار

در مدح و میلاد شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 4432

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

فلک یک آسمان خورشید و ماه و اختر آورده

ملک ساغر به بزم عاشقان از کوثر آورده

به مکّه آمنه بار دگر پیغمبر آورده

و یا بنت اسد از جوف کعبه حیدر آورده

و یا امّ البنین ماه محمّد منظر آورده

عروس فاطمه لیلا علیّ اکبر آورده

 

جمال بی مثال حیّ سرمد زاده ای لیلا

خدا را بهترین عبد مؤیّد زاده ای لیلا

پسر زادی و یا روح مجرّد زاده ای لیلا

به خُلق و خوی و منطق هر سه احمد زاده ای لیلا

محمّد را محمّد را محمّد زاده ای لیلا

قیامت قامتی زادی که با خود محشر آورده

 

الا ای رهروان حقّ چراغ راه پیدا شد

جوانان جهان را رهبری آگاه پیدا شد

بشارت اهل دل را ملک دل را شاه پیدا شد

به روی شانۀ شمس ولایت ماه پیدا شد

ولیّ الله، فرزند ولیّ الله پیدا شد

زهی مامی که فرزند ولایت گستر آورده

 

جمال بی مثال حضرت ربّ جلیل است این

حسین و حیدر و زهرا و احمد را سلیل است این

رخش جّنت، لبش کوثر، دهانش سلسبیل است این

کلیم است این، مسیح است این،

ذبیح است این، خلیل است این

ز آل الله در دشت بلا اوّل قتیل است این

برای هدیه در راه خدا دست و سر آورده

 

سزد جبریل از کوثر وضو گیرد زبان شوید

مگر از غنچه ی لبهاش گل در وصف او روید

ملک در مصحف رخسار او روی خدا جوید

بشر عطر محمّد را ز باغ خُلق او بوید

نه تنها یوسف زهرا، که دشمن مدح او گوید

به حیرت خصم را هم این خدایی منظر آورده

 

سلام انبیا بر غیرت و اخلاص و ایمانش

درود جان و تن تا صبح محشر بر تن و جانش

چه قابل جان من همه عالم به قربانش

حسین ابن علی بگرفته و بوسد چو قرآنش

سزد تفسیر گردد سوره ی والشّمس در شانش

مگو، کز مهر گردون هم رخی زیباتر آورده

 

رخش جنّت، قدش طوبی، دلش کعبه، لبش زمزم

پیامش روح قرآن و کلامش آیت محکم

به تار طرّه اش بسته حیات عالم و آدم

نه تنها بیت ثارالله جهان از او شده خرّم

ملایک در سما بگرفته اند این ذکر را با هم

که لیلا بر حسین ابن علی پیغمبر آورده

 

سلام الله بر لیلا و این پاکیزه فرزندش

به بازوی ولی الّلهی وجه خداوندش

ملایک دستبوس و انس و جان تا حشر پابندش

شرافت آستانبوس و شهادت آبرومندش

حسین و مجتبی و زینب و عبّاس بوسندش

سپهر حسن را این پاک مادر محور آورده

 

نبّوت بر جمال کبریایی منظرش نازد

امامت بر دم گرم شهادت پرورش نازد

بزرگی سر فرود آورده بر خاک درش نازد

شفاعت بر کرامت های روز محشرش نازد

شهادت بر همه گلزخمهای پیکرش نازد

شجاعت بر دو بازویش سلام از حیدر آورده

 

جوانان جهان آیینه دار خطّ و آیینش

ندیده تا شهادت جز خدا چشم خدا بینش

به وقت حمله دشمن هم گشاید لب به تحسینش

عجب نبود اگر خون بگذرد از عرشه ی زینش

عطش گلبوسه ها بگرفته از لبهای شیرینش

اگر چه بر پدر دریایی از چشم تر آورده

 

زمین رزمگاه معرکه بدر و پیمبر او

قتال پهندشت کربلا صفّین و حیدر او

به رزم صحنه ی عاشور ثارالله دیگر او

زعیم و اسوه ی رزمندگان تا صبح محشر او

ز آل الله روز جان فشانی پیشروتر او

به حق ایمانی از کوه گران محکمتر آورده

 

سلام ای آفتاب سرخ عاشورا علی اکبر

درود ای آرزوی یوسف زهرا علی اکبر

گل باغ جنان در دامن صحرا علی اکبر

تویی در بزم جان ماه جهان آرا علی اکبر

کرامت کن برات کربلا ما را علی اکبر

که داغ کربلایت ناله از دلها برآورده

 

تو قرآنی تو فرقانی تو یاسینی تو طاهایی

تو در کوی ذبیح الله اعظم ذبح عظمایی

تو اوّل کشته در دشت بلا از آل زهرایی

تو از صبح ولادت تا شهادت عشق بابایی

تو در دشت بلا همچون شجر در طور سینایی

که نخل «میثم» از باغ کمالاتت بر آورده

 

حاج غلامرضا سازگار

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (ع) 4407

در مدح و میلاد حضرت علی اکبر (علیه السلام)

 

ای چشم عرشیان به زمین جای پای تو

آغوش کبریا حرم باصفای تو

 

وی روح سیدالشهدا در قفای تو

تا روز حشر، نسل جوان آشنای تو

 

شخصیت و شرافت تو توشۀ حسین

قبرت دو رکن کعبۀ شش‌گوشۀ حسین

 

تو سید شباب بهشت شهادتی

سرتا قدم بزرگی و مجد و سیادتی

 

باب‌الحسین فاطمه پیش از ولادتی

عبد خدا نه بلکه تمام عبادتی

 

جان حسین، جان جهانت فدا علی!

قرآن روی سینۀ خون خدا علی!

 

فرق دوتای توست کتاب شهادتت

احسان، سجیه و کرم و جود، عادتت

 

ظهر شهادت آمده صبح ولادتت

یادآور عبادت بابا عبادتت

 

جا دارد ار به رزم تو در حمله‌های تو

جبریل، ذوالفقار بیارد برای تو

 

باید تو تیغ گیری و رزم‌آوری کنی

با ذوالفقار، معجزۀ حیدری کنی

 

قرآن به دست گیری و پیغمبری کنی

حتی ز چشم دشمن خود دلبری کنی

 

خود را به رزم، حیدر دیگر کنی علی!

تکرار بدر و خندق و خیبر کنی علی!

 

وجه جمال حق و تمام پیمبری

شیر حسینی و اسد حی داوری

 

یا دشت کربلا اُحد است و تو حیدری

نه! نه! تو یک امام حسین مکرری

 

روزی که من در عالم زر جان شدم علی!

با دیدن رخ تو مسلمان شدم علی!

 

روزی که من هنوز به عالم نبوده‌ام

تو بودی و قصیده برایت سروده‌ام

 

با مدح تو دل از همه عالم ربوده‌ام

از لحظه‌ای که چشم به دنیا گشوده‌ام

 

دیدم پدر گرفته به بر از محبتت

دیدم نهاده صورت خود را به صورتت

 

 حاج غلامرضا سازگار

در مدح و میلاد حضرت امام سجاد (ع) 4395

مدح و میلاد حضرت امام سجاد (علیه السلام)

 

سلام! ای سلام خدا بر سلامت!

درود! ای کلام الهی، کلامت!

 

تو هم سجده؛ هم سیدالساجدینی

که قلب حسین است بیت‌الحرامت...

 

سلام خدا بر سجود و رکوعت

درود خدا بر قعود و قیامت

 

حجر بر در خانه‌ات قطعه سنگی

مقام آورد سر به پای مقامت

 

تو حَجّی، صلاتی، زکاتی، جهادی!

تو ممدوح با نامِ زین العبادی!

 

تو در تیرگی‌ها سراج المنیری

تو همچون پیمبر، بشر را بشیری

 

سماوات و عرش‌اند در اختیارت

تو آزادۀ عالمی، کی اسیری؟

 

تو در کنج ویرانه‌ها هم بهشتی

تو در زیر زنجیرها هم امیری

 

به پای تو سر کرد خم «سربلندی»

تو تنها به نزدِ خدا سر به زیری

 

یمِ هشت بحری و دُرِّ سه دریا

ولی خداوند حیّ قدیری

 

تو «قدر» و «تبارک» تو «فرقان» و «نوری»

تو عیسی تو گردون تو موسی تو طوری...

 

تو زمزم، تو مروه، تو سعی و صفایی

تو فرزند کعبه، تو خیف و منایی

 

تو قرآن، تو احمد، تو حیدر، تو زهرا

تو در حُسن، آیینۀ مجتبایی

 

امامی و پیغمبری از تو زیبد

که تنها پیام‌آورِ کربلایی

 

کلامت بُوَد وحیِ صاعد چه گویم

تو از پای تا سر کلامِ خدایی

 

دعا بر دهان و لبت بوسه آرد

همانا همانا تو روح دعایی

 

چه بهتر که «میثم» ثنای تو گوید

برای تو خواند، برای تو گوید

 

غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت امام سجاد (ع) 4390

در مدح و میلاد حضرت امام سجاد (علیه السلام)

 

ای اهل دعا!روح دعا باد مبارک

در دیـده تجلای خدا باد مبارک

 

این عید مبارک، به شما باد مبارک

لبخند امـام شهدا بـاد مبـارک

 

جان در بدن عالم ایجاد، مبارک

میلاد علی، حضرت سجاد، مبارک

 

ای بانوی ایران!پسر آورده‌ای امشب

طوبای ولایت!ثمر آورده‌ای امشب

 

از برج هدایت، قمر آورده‌ای امشب

الحق که حسین دگر آورده‌ای امشب

 

این گوهر رخشندۀ دامان سه دریاست

چارم وصی ختم رسل، یوسف زهراست

 

حجروحجر وحلّ ومقام وحرم است این

دریای خروشندۀ جود و کرم است این

 

در مجمع خوبان دو عالم، علم است این

دردانۀ شهبانوی ملک عجم است این

 

گردیـد عیـان، کوکب اقبـالِ محمّد

چشم و دلتـان روشن، ای آل محمّد

 

این ماه تمام است، تمام است، تمام است

فرزند قیام است، قیام است، قیام است

 

ذکراست وسلام است و سلام است،سلام است

بر خلق، امام است، امام است، امام است

 

بی‌پرده ببینید جمال ازلی را

تبریک بگویید حسین‌بن‌علی را

 

ایـن ماه، چراغ مـه شعبان حسین است

این بضعۀ ثارالله و این جان حسین است

 

این لالـۀ خنـدان گلستان حسین است

این آیه بـه آیـه همه قرآن حسین است

 

این جان حسین است بـدانید بـدانید!

قرآن حسین است بخوانیـد بخوانیـد!

 

خیزید که از اشک شعف آینه شوییم

چون لالۀ خندان سر هر شاخه بروییم

 

پرواز کنان تـا حرم الله بپـوییم

مانند فرزدق بخروشیم و بگوییم

 

ریزد بـه ثنایش دُر نـاب از دهن ما

تا شام شود روز «هشام» از سخن ما

 

این است که توحید از او یافت ولادت

دارد بـه وجودش حـرم الله، ارادت

 

داده بـه مقامش ز ازل کعبه شهادت

کردند به مهرش همه حجاج، عبادت

 

این سیـد و مولا و امام حرمین است

این سبط نبی، پور علی، نجلِ حسین است

 

این سورۀ قدر و زُمر و یوسف و طاهاست

این سیـد بطحا پسر سیـد بطحاست

 

این نـور دل فاطمـۀ ام‌ابیـهاست

این‌نوح و خلیل است و کلیم است، مسیحاست

 

رخشنده چراغ دل هر انجمن است این

سر تـا بـه قدم آینۀ پنج تن است این

 

ای یـوسف زهرا شده مبـهوت کمالت!

ای عرش خدا گوشه‌ای از قصر جلالت!

 

یـادآور خُلق نبـوی، خلق و خصالت

بـا آنکه بـوَد حلقـۀ زنـجیر، مدالت

 

با آنکه بـه گردن اثـر سلسله داری

آقایی و اشراف بـه هر سلسله داری

 

غیر از تو که در شام بلا خطبه بخواند؟

در حلقۀ زنـجیر، عـدو را بـکشانـد؟

 

در کاخ ستم، یکسره آتش بفشاند؟

بـر خاک مذلت همگان را بنشاند؟

 

تو صاحبِ فریـادِ تـمامِ شهدایی

بر جان ستمگر، شرر خشم خدایی

 

غیر از تو که در سلسلۀ سخت اسارت

بـر فرق ستمکار زنـد مشت حقارت؟

 

ویـرانـه کند کاخ ستم را بـه اشارت؟

تـازد بـه سپاه ستم و ظلم و شرارت؟

 

در خطبۀ تـو خشم خدای ازلی بـود

فریاد خروشانِ «حسین‌بن‌علی» بـود

 

ای سرزده از سینۀ هـر نسل، نـدایت

ای زمزمۀ وحی خداونـد، صدایـت

 

اسلام، رهیـنِ نـفسِ روح‌فزایـت

در سلسله پیوسته به لب، ذکر خدایت

 

روزی که نبودی خبری از گل «میثم»

شد بسته بـه زنجیر ولایت دل «میثم»

 

حاج غلامرضاسازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع) 4378

در ولادت حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

 

مژده  ای حزب خدا یار حسین آمد

سید و سالار انصار حسین آمد

عید میلاد علمدار حسین آمد

صدق و صفا آمد، عشق و وفا آمد

 

ای ماه خیرالناس خوش آمدی عباس

 

نور باران خانه حیدر شده امشب

فاطمه  ام البنین مادر شده امشب

غرق شادی ساقی کوثر شده امشب

فخر عرب آمد، روح ادب آمد

 

ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس

 

درد بی درمان عالم را دوا آمد

قهرمان سقای دشت نی نوا آمد

بر حسین فرمانده کل قوا آمد

آرام جان آمد جان، جهان آمد

 

ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس

 

آمد آن ماهی که دارد چشم دریایی

باشدش از کودکی بر عالم آقایی

می کند فردا علمداری و سقایی

ماه حرم آمد، بحر کرم آمد

 

ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس

 

یا امیرالمؤمنین نازم به احساست

گشته عالم زنده از بوی گل یاست

بوسه زن بر دست و بر بازوی عباست

باب المراد آمد، روح جهاد آمد

 

ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس

 

ای گل ام البنین دستم به دامانت

جان من جان همه عالم به قربانت

تو کریمی و منم محتاج احسانت

دل منجلی آمد، نجل علی آمد

 

فرزند خیرالناس، خوش آمدی عباس

 

ای تمام انبیا زوّار قبر تو

باغ قرآن تشنه باران ابر تو

جان فدای مکتب ایثار و صبر تو

حق جلوه گر آمد نوری دگر آمد

 

ای ماه خیرالناس، خوش آمدی

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام محمد باقر (ع) 4368

در مدح حضرت امام محمد باقر (علیه السلام)

 

ای ولــیّ‌الله داور، السـلام

ای سلامت از پیامبر، السلام

 

حجّت خلاق اکبـر، السلام

زادۀ زهـرای اطهر، السلام

 

السلام ای باقـر آل‌رسـول

چارمین فرزند زهرای بتول

 

ای نبی بـر تو فرستاده سلام

وی به زین‌العابدین، ماه تمام

 

هفتمین معصومی و پنجم امام

مکتبت تا صبح محشر، مستدام

 

تیغ نطقت می‌شکافـد، علم را

روح می‌بخشد مرامت، حلم را

 

ای سـلام ذات حـیّ داورت

بر تو و نطـق فضیلت‌پرورت

 

علم آرد سجده بر خاک درت

حلم گردیده است بر دور سرت

 

نسل نوری هم ز باب و هم ز مام

خـود امام و مـادرت بنـت الامام

 

کیستـی ای آیت سـرّ و علن؟

تو هم از نسل حسینی، هم حسن

 

تو امـامت را روانـی در بـدن

ای ولایـت را چـراغ انجمـن

 

علم تو، علـم خداونـد جلیل

وحی باشد بر لبت بی‌جبرییل

 

از درخـت علم، بَـر داریم ما 

وز تو صد دریا گهر داریم ما

 

بس حـدیث معتبـر داریم ما

از شما کی دست برداریم ما؟

 

یابن زهرا سر برآور باز هم

جابر جُعفی بپرور باز هم

 

یابن زهرا گر چه با بغض تمام،

حرمتت گردید پامال «هشام»،

 

بر تنت آزار آمد صبح و شام، 

تو امامـی، تو امامی، تو امام

 

نور از هر سو که خیزد، دیدنی است

چهرۀ خورشیـد کی پوشیدنی است؟

 

تو خـزانِ بـاغ زهـرا دیده‌ای 

تو تن بی‌سر به صحرا دیده‌ای 

 

گـردن مجـروح بابا دیده‌ای 

بر فراز نیـزه سرهـا دیده‌ای  

 

کاش می‌دیدم چه آمد بر سرت

یا چه کرده کعب نی با پیکرت؟

 

تو چهل‌منـزل اسارت دیده‌ای 

از ستمکاران جسـارت دیده‌ای 

 

خود عزیزی و حقارت دیده‌ای 

تشنگی و قتل و غارت دیده‌ای 

 

چارساله، کـوه ماتم برده‌ای

مثل عمه، تازیانه خورده‌ای

 

شـام بـود و مجـلس شوم یزید 

چشم تو چوب و لب خشکیده دید

 

گـه سکینه ناله از دل می‌کشید 

گاه زینب جامـه بـر پیکـر درید

 

چشم بر رگهای خونین دوختی

سـوختی و سـوختی و سوختی

 

ای دل شیعـه چـراغ تــربتت

دیده‌هـا دریـای اشک غـربتت 

 

سالهـا بـر دوش کـوه محنتت

روز و شب پامال می‌شد حرمتت

 

ظلم دیـدی در عیـان و در خفا

تـا شـدی مسمـوم از زهر جفا

 

ای به جانت از عدو رنج و عذاب 

هم به طفلی، هم به پیری، هم شباب 

 

قلبت از زهـر ستـم گردیــد آب 

قبــر بـی‌زوّار تــو، در آفتــاب 

 

وسعت صحن تو مُلک عالم است

لالۀ قبـر تو اشک «میثم»است

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام حسین (ع) 4355

در ولادت حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

خانۀ شیر خدا امشب پر از نور خداست

الـبشاره لیلۀ میلاد مصباح الهـداست

 

بر سر دوش نبی، شمس ولایت جلوه گر

پیش روی فاطمه، مرآتِ حسنِ ابتداست

 

فاطمه آورده فرزندی که در قدر و جلال

هم محمد هم امیرالمؤمنین هم مجتباست

 

چشم ثاراللهیان روشن به میلاد حسین

کام حزب اللهیان شیرین که این عید خداست

 

این همان مصباح نور غیب رب العالمین

این همان قرآن روی قلب ختم الانبیاست

 

چشم نه، لب نه، جبین نه، حنجر و رخسار نه

پای تا سر غرق در گلبوسه‌های مرتضاست

 

با وجود آنکه باشد رحمت حق بی حدود

این نمای رحمت بی حدِّ ذات کبریاست

 

سبط احمد، نجل حیدر، آرزوی فاطمه

جان قرآن، رکن ایمان، قلب دین، روح دعاست

 

قطره‌ای از بحر لطفش چشمۀ آب حیات

ذره‌ای از خاک کویش درد عالم را دواست

 

وصف او باید کسی گوید که قرآن آورد

مدح او باید کسی خواند که او را خونبهاست

 

هر چه می‌بینم جمالش را، نبی پا تا به سر

هرچه می‌خوانم ثنایش را، علی سر تا به پاست

 

هر سری تقدیم جانان گشت، خاک پای او

هر دلی جای خدا گردد، بر او صحن و سراست

 

هر چه از او خواست ذات کبریا تقدیم کرد

درعوض او از خدای خویش بگرفت آنچه خواست

 

خواهـر مظلومۀ او مـادر آزادگی است

تـا قیامت بر همه آزادمردان مقتداست

 

اصغری دارد که ذبح اکبرش خوانند خلق

دختری دارد که دست بسته‌اش مشکل گشاست

 

مادری دارد که در قرآن، خدا مدّاح اوست

مدح او تطهیر و قدر و فجر و نور و «اهل‌أتی»ست

 

قامتی دارد، قیامت گوشه‌ای از سایه‌اش

صورتی دارد که در چشم محمد دلرباست

 

بازویی دارد چو بازوی امیرالمؤمنین

هیبتی دارد که گویی خود علی مرتضاست

 

شهریار کشور دل‌ها «حسین بن علی»

زادۀ ام‌البنین فرمانـدۀ کل قـواست

 

روز محشر ذکر کل انبیا یا فاطمه است

فاطمه گوید خداوندا حسین من کجاست؟

 

آنچه در عالم گنه کار است در روز جزا

گر خدا بخشد به یک موی حبیب او به جاست

 

گر چه حتی روز محشر چشم زهرا سوی اوست

هر شب او واقعه، هر روز او روز جزاست

 

اینکه خنـدانیم و گریـانیم در میلاد او

می‌کند ثابت، گِل ما از زمین کربلاست

 

قبر: کعبه، رکن: مقتل، تربت عشاق: حِجر

مضجع او «مروه» و ایوان عباسش «صفا»ست

 

آنکه سر سازد نثار دوست، از عالم سر است

کشتۀ محبوب را گر کشته پنداری خطاست

 

گو یکی گردد دو عالم از برای قتل او

قامتش تنها برای خالق یکتا دوتـاست

 

وصل جانان از دم شمشیر می‌آید به دست

این همان معنای رمز «البلاءُ لِلولا»ست

 

"میثم" این مصراع را با خط خون باید نوشت

رأس او از تن جدا شد، دوست کی از او جداست؟

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

سرود ولادت حضرت امام حسین (ع) 4350

سرود ولادت حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

شیعه را آیینه ی دل منجلی آمد

مژده ای اهل ولا سوم ولی آمد

 

عید میلاد حسین ابن علی آمد

نورالهدا آمد، خون خدا آمد

 

ای یوسف زهرا ، خوش آمدی مولا

در کف ختم رسالت دُر نایاب است

 

جشن شادی جشن وجد و شور احباب است

ای حسینیون بپا میلاد ارباب است

 

نورالهدا آمد، خون خدا آمد

ای یوسف زهرا ، خوش آمدی مولا

 

یا محمد نور لبخندت مبارک باد

لیلة میلاد فرزندت مبارک باد

 

جلوة وجه خداوندت مبارک باد

نورالهدا آمد، خون خدا آمد

 

ای یوسف زهرا ، خوش آمدی مولا

اختر برج شرف ریحانه آورده

 

جان عالم دلبر جانانه آورده

بحر انوار خدا دردانه آورده

 

نورالهدا آمد، خون خدا آمد

ای یوسف زهرا ، خوش آمدی مولا

 

مردم عالم امام عالمین آمد

یا محمد بهر تو نور دو عین آمد

 

ای گنه کاران حسین آمد، حسین آمد

نورالهدا آمد، خون خدا آمد

 

ای یوسف زهرا ، خوش آمدی مولا

ای ملائک دلبر و دلدارتان آمد

 

بی پناهان دو عالم یارتان آمد

ای شهیدان سرور و سالارتان آمد

 

نورالهدا آمد، خون خدا آمد

ای یوسف زهرا ، خوش آمدی مولا

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام حسین (ع) 4339

در ولادت حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

عید است و جهان روضه ی رضوان حسین است

از عرش الی فرش، گلستان حسین است

 

با گریه ی شوق نبی و حیدر و زهرا

چشم همگان بر لب خندان حسین است

 

تنها نه به سویش شده فطرس متوسّل

خلق دو جهان دست به دامان حسین است

 

ای خیل ملک حرمت او پاس بدارید

کاین طایرِ پرسوخته، مهمان حسین است

 

میلاد حسین آمده سر تا به قدم گوش

زیرا که خداوند ثناخوان حسین است

 

«فطرس» طلب عفو کن از یوسف زهرا

العفو بگو، عفو به فرمان حسین است

 

گمراه نگردید که مصباح هدایت

تا روز جزا حُسنِ فروزان حسین است

 

آدم نه فقط بر در او برد توسّل

عالم به سر سفره ی احسان حسین است

 

آزادگی و غیرت و ایثار و شجاعت

این چار، الفبای دبستان حسین است

 

با خون شهیدان بنویسید و بخوانید

این بیت که سرلوحه ی دیوان حسین است

 

سردادن و مهلت به ستمکار ندادن

خط و هدف و مکتب و ایمان حسین است

 

گر تشنه لبِ آب بقایید، بیایید

سرچشمه ی آن در لبِ عطشان حسین است

 

شیعه است که تا دامنه ی صبح قیامت

با آتش دل شمع شبستان حسین است

 

ای شیعه مکن بر دگران باز درِ دل

این خانه ی آتش‌زده از آن حسین است

 

خونی که از آن یافت جهان رنگ خدایی

والله قسم خون جوانان حسین است

 

تا صبح قیامت به سر نیزه عیان است

هفتاد و دو آیه که ز قرآن حسین است

 

بر گوهر اشکش نتوان یافت بهایی

آن دیده که می‌گرید و گریان حسین است

 

در معرکه ی عشق نگه کن که ببینی

سرها همه چون گوی به چوگان حسین است

 

اعجاز مسیحا کند از زخم تن خود

هر کشته که افتاده به میدان حسین است

 

حاشا که ز شمشیر ستمگر بهراسیم

در سینه ی ما چاک گریبان حسین است

 

هرگز نرود آبش با کفر به یک جو

تا امت اسلام، مسلمان حسین است

 

حق است اگر ناز فروشیم به فردوس

زیرا دل ما روضه ی رضوان حسین است

 

«میثم» اگر امروز ز قرآن خبری هست

این از اثرِ فتح نمایان حسین است

 

غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات خروج از مدینه 4322

احوالات خروج از مدینه

 

شب و گریه و چشم بیدار من 

به جزغم‌ کسی نیست غمخوار من

 

غریبانه ترک وطن می‌کنم

کسی نیست جز بی‌کسی یار من

 

زمین، آسمان، ماه و سیارگان

بنالید براین شب تار من

 

عجب نیست،گر نخل‌ها خون دل

بنوشند از چشم خونبار من

 

مدینه میسّر نگردد دگر

از امشب به خاک تو دیدار من

 

مدینه ز داغ جوانان شود

نفس شعله در سینۀ ‌زار من

 

مدینه ببر دست سوی سما

دعا کن برای علمدار من

 

من از بهر محبوب سر می‌برم

نه یک سر، که هجده قمر می‌برم

 

مدینه! رود جان برون از تنم

چه سخت است از تو جداگشتنم

 

مدینه! امامی که از بهر دوست

گرفته است بر دست خود سر، منم

 

چنان سینه سازم سپر پیش تیغ

که خون دلم جوشد از جوشنم

 

مدینه! به هر سو که من روکنم

سرم را جدا می‌کنند از تنم

 

پس از دادن سر به غارت رود

نه تنها زره، بلکه پیراهنم

 

مدینه! به جای گل از ضرب سنگ

شود پر ز خون جبین، دامنم

 

روم تا دهم تن به شمشیرها

که پیمان یار است بر گردنم

 

مدینه! من و وصلِ معبود من

به جز کربلا نیست، مقصود من

 

مدینه! خداحافظ ای شهر نور!

غریبانه امشب شدم از تو دور

 

خدایا برون گشتم از شهر وحی

چو موسی که بیرون شد از کوه طور

 

خوشا آن نسیمی که هر شب کند

ز خاک تو و قبر زهرا عبور

 

ز جا خیز مادر! بیا همرهم

که رفتم ز خاک تو با سوز و شور

 

اگر عزم دیدار من داشتی

سرِ نیزه، گودال، کنج تنور

 

ز اشکت بشو زخم‌های مرا

چو افتاد در قتلگاهت عبور

 

سرم را نگه کن به بالای نی

تنم را ببین زیر سمِّ ستور

 

سلامت کند از سر نی سرم

خداحافظ ای مهربان مادرم!

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مبعث حضرت رسول اکرم (ص) 4310

مبعث حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

بانگ تکبیر ز امواج فضا می‌آید

گوش باشید که آوای خدا می‌آید

 

بوی عطر از نفس باد صبا می‌آید

نفس باد صبا روح فزا می‌آید

 

پیک وحی است که در غار حرا می‌آید

به محمد ز خداوند ندا می‌آید

 

ای خلایق همه این طرفه ندا را شنوید

گوش‌های شنوا حکم خدا را شنوید

 

بت و بتخانه همه ذکر خدا می‌گویند

سخن از اقرأ و از غار حرا می‌گویند

 

حمد حق، مدح رسول دو سرا می‌گویند

خلق عالم همه تبریک به ما می‌گویند

 

حکم توحید به ما و به شما می‌گویند

همگی با نفس روح فزا می‌گویند

 

بشریت چه نشستی که مسیحت آمد

حکم توحید به آوای فصیحت آمد

 

این چراغی است که تا شام ابد جلوه‌گر است

این یتیمی است که بر عالم خلقت پدر است

 

این نجات همه در دامن موج خطر است

این رسولی است که از کلّ رُسُل خوب‌تر است

 

پیشتر از همه بعد از همه پیغامبر است

تا صف حشر طرفدار حقوق بشر است

 

چشم بد دور ز آیینۀ رخسارش باد

تک و تنهاست خداوند نگهدارش باد

 

آی انسان‌ها فرمان پیمبر شنوید

گوش تا از سخن خلق فراتر شنوید

 

روح گردید و از آن روح مطهر شنوید

همه با هم سخن خالق داور شنوید

 

بانگ تهلیل شنیدید مکرر شنوید

همه را با هم در عدل برابر شنوید

 

دورۀ کفر و زر و زور به اتمام آمد

اهل عالم همه آماده که اسلام آمد

 

عید آزادی زن‌های اسیر است امروز

عید خلق است و خداوند قدیر است امروز

 

دامن مکه پر از مشک و عبیر است امروز

بشریت را فرمان خطیر است امروز

 

حق بشیر است بشیر است بشیر است امروز

جاودان باد چراغی که منیر است امروز

 

ذکر بت‌ها همه لا نعبد الا ایاه

همه گویند ولا قوه الا با الله

 

تا به کی چهرۀ خورشید عدالت مستور

تا به کی سلطۀ بیدادگران با زر و زور

 

با من امروز بخوانید همگی این منشور

منجی کل جهان آمده با مشعل نور

 

عید بعثت شده یا عید جهانگیر ظهور

تهنیت باد بر آن دخترک زنده به گور

 

دور دختر کشی و جهل به پایان آمد

سر تسلیم بیارید که قرآن آمد

 

مکه آهنگ، به گلواژۀ اقرأ بنواز

کعبه از جا کن و تا غار حرا کن پرواز

 

یا محمد سخن خویش ز لا کن آغاز

خیز از جا به بت و بتگر و بت خانه بتاز

 

بشریت را با مکتب توحید بساز

سر این رشته دراز است دراز است دراز

 

خیز تا عرصۀ بیدادگران تنگ کنی

سینه در حین تبسم سپر سنگ کنی

 

ای به راه تو تمامی ملل را دیده

ای که جبریل امین دور سرت گردیده

 

ای به قلب بشر از غار حرا تابیده

ای خدا پیش‌تر از پیش تو را بگزیده

 

ای سحاب کرمت بر همگان باریده

خیز از جای خود ای جامه به تن پیچیده

 

چشم عالم به ره مکتب روشنگر توست

منجی کل بشر دین علی پرور توست

 

گر چه فوجی پی آزار تن و جان توأند

فکر بشکستن پیشانی و دندان توأند

 

روزی آید که همه خلق مسلمان توأند

خاک مقداد تو عمار تو، سلمان توأند

 

سر فرو برده به تسلیم به فرمان توأند

پیرو دین تو و عترت و قرآن توأند

 

عالم کفر به اسلام تو تبدیل شود

به تولای علی دین تو تکمیل شود

 

تو و آل تو چراغان هدایید همه

چارده آینه از وجه خدایید همه

 

چارده صورت توحید نمایید همه

چارده قبلۀ ارباب دعایید همه

 

چارده نوح به طوفان بلایید همه

چارده مهر عیان در همه جایید همه

 

چارده طور به سینای وسیع دل‌ها

چارده عقده گشا در همۀ مشکل‌ها

 

عزت امت تو در گرو وحدت توست

وحدت امت تو پیروی از عترت توست

 

طاعت عترت تو، طاعت حق، طاعت توست

در رگ قلب حسین بن علی غیرت توست

 

تا خدایی خداوند به پا دولت توست

شیعه آن است که هر لحظۀ او بعثت توست

 

شیعه در حکم تو نور ازلی را دیده

شیعه در غار حرا با تو علی را دیده

 

بعثت شیعه ز آغاز غدیر است و حراست

بعثت سوم او واقعۀ عاشوراست

 

پدر شیعه علی، مادر شیعه زهراست

شیعه جان و تنش از آب و گل کرببلاست

 

به خدایی خدایی که جهان را آراست

شیعه بودن شرف و عزت و آزادی ماست

 

شیعه تا خون به رگش موج زند یار علی است

میثما شیعه همان میثم تمار علی است

 

حاج غلامرضاسازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مبعث حضرت رسول اکرم (ص) 4309

مبعث حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

پیمبران همه از جای خود قیام کنید

نماز رو بـه سوی مسجدالحـرام کنید

 

ز نـام نامــیِ پیغمبــر احتـرام کنید

می طهور به دست خدا به جام کنید

 

سپس به غار حرا رفته، ازدحام کنید

ز جان و دل به رسول خدا سلام کنید

 

شب امید شمـا و شب نویـد شماست

ادب کنید که عید خدا و عید شماست

 

پیــام فتــح و نویــد ظفــر مبارک باد

دعــای عمــر شمــا را اثــر مبارک باد

 

خجسته عیـد بشـر بــر بشـر مبارک باد

تمام شـد شـب هجـران سحر مبارک باد

 

خجستـه بــعثت پیغامبــر مبــارک باد

به جن و انس و ملک، این خبر مبارک باد

 

خبر دهید که عید اخوّت آمده است

خزان گذشت، بهار نبوّت آمده است

 

خبر دهید که «اقرء» بـه مکه نازل شد

خبر دهید که «اضرب» شعارِ باطل شد

 

خبر دهید که قانـون عدل، کامل شد

خبر دهید که قرآن چراغ محفل شد

 

خبر دهید: مریدان! مراد حـاصل شد

نــزول ســورۀ «یـا ایّها المزمّل» شد

 

رسد زکوه و در و دشت و سنگ و نخل و گیاه

صــدای زمزمـۀ لا الــه الا الله

 

بخــوان محمّـد! آوای تــو صــدای خداست

بخوان کــه هـر چـه بخوانی، پیام آخرِ ماست

 

بخوان‌بخوان که هماهنگ با تو ارض و سماست

بخوان بخوان که از اوّل بشر تو را می‌خواست

 

قیـام کـن کـه قیــامت قیــامتِ کبــراست

قیام کــن کــه کنـد عدل با تو قامت راست

 

تو را دهند ندا راهیـان وادی نـور

تو را زنند صدا دختران زنده به گور

 

تو منجـی همـه بـا انقراض دنیایی

تو بـا فـروغ خداییـت عالـم‌آرایـی

 

تو تا قیــام قیـامت، پیمبــرِ مایی

تو یار خلق به دنیایی و بـه عقبایی

 

تو رهبر همگانـی، اگر چـه تنهایی

تو در تمـام ملل، مـاه انجمن‌هایی

 

بخوان که قدر و مقام و جلالتت دادیم

رُسـل نیامده، حکم رسـالتت دادیم

 

پیمبـران عظمـت یافتنــد بـا نامت

دمیده در همه عـالم فروغ اسـلامت

 

رسید سنگ ملامت ز هر در و بامت

زدند طعنه و دادند سخت دشنامت

 

زهی مکارم اخلاق و لطف و اکرامت

نگشت تلخ ز بیداد دشمنان کامت

 

اگر چه سنگ عدو گشت پاسخ سخنت

زدی تبسم و خون بود جاری از دهنت

 

چهارده صده روشن چراغ حکمت توست

چهارده صده قـرآن پیـام وحـدت توست

 

چهارده صده جاری بحـار رحـمت توست

چهارده صده پاینــده نـام امّـت تـوست

 

چهارده صده بر کف لوای عتـرت توست

چهارده صده بر امّت ایـن وصیّت توست

 

که ای تمامی امـت منـم پیمبرتان

منم پیمبر و مولا علی است رهبرتان

 

علی وصی مـن است و علـی ولـی خداست

علی ســراج منیــر و علــی چراغ هداست

 

علی رکوع و سجود و علی سـلام و دعاست

علی است با حق و حق در پی علی پویاست

 

علی حقیقت حـق، حـق بـدون او تنهاست

علی، علی، علـی آری علـی امــام شماست

 

بنای دین بقایش که هست عالمگیر

یکـی ز غار حرا دیگری بود ز غدیر

 

یقین کنید که مشکل‌گشا علی است علی!

یقین کنید که دست خدا علی است علی!

 

یقین کنید فقـط مقتــدا علی است علی!

یقین کنید که شمس‌الضحا علی است علی!

 

یقین کنید که صاحب لوا علی است علی!

یقین کنید امــام شمـا علـی اسـت علی!

 

قسم به ذات خدایی کز اوست هرچه که هست

یقین کنید کـه اسـلام بــی‌علی کفــر است

 

حقیقتی است که کتمان آن بـوَد تـکفیر

قسم بــه آل محمّــد، بـه آیــۀ تطـهیر

 

قسم بـه آنچـه قلـم کـرده از ازل تحـریر

کـه دســت قـدرت پـروردگار حـیِّ قدیر

 

شناسنامـۀ مــا را زده اسـت مهــر غدیر

علی همان شب بعثت به خلق گشت امیر

 

قسم بـه ذات خـداوندگار لم یزلـی

تمام دین محمّد علی، علی‌ست، علی!

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مبعث حضرت رسول اکرم (ص) 4307

مبعث حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

ای جان جهان جان محمد

با نام خدا بخوان محمد

 

ای باعث ممکنات اقرأ

ای خواجه ی کائنات اقرأ

 

ای قدر و جلالتت مبارک

فرمان رسالتت مبارک

 

ای رشته ی نه فلک به چنگت

تا چند مکان به تخته سنگت

 

تو پیک مقدس نجاتی

تو روح حیات را حیاتی

 

ای درّ یتیم و باب خلقت

ای سینه ی تو کتاب خلقت

 

ای گمشده آفتاب، احمد

امشب ز حرا بتاب، احمد

 

ای در کنفت جهان هستی

آغازگر خداپرستی

 

برخیز و به سوی کعبه کن رو

تا بشنوی از بتان هوالهُو

 

این غار که با تو کرده عادت

دارد به نبوتت شهادت

 

این سنگ که بر رویش نشستی

فریاد زند پیمبر استی

 

ای کعبه ی کعبه دلبری کن

برخیز و پیام آوری کن

 

با نام خدای حی سرمد

بگشای زبان بخوان محمد

 

کو از «علق» آدم آفریده

«کن» گفته و عالم آفریده

 

ای وادی مکه احمد است این

ای غار حرا محمد است این

 

این تخته ی سنگهای غارند

کآوای شهادتین دارند

 

ای مردم مکه حق پرستی

تا چند به خواب جهل و مستی

 

تا چند بشر ز معرفت دور

تا چند حکومت زر و زور

 

این کعبه که گِرد آن نشستید

این لات و هبل که می پرستید

 

دارند به لب ندای تهلیل

از ختم رسل کنند تجلیل

 

هر سنگ و درخت با محمد

فریاد زنند یا محمد

 

آئین تو تا ابد جهانی است

دین تو هماره جاودانی است

 

منجی بشر به بانگ تکبیر

از کوه حرا شده سرازیر

 

انوار نبوتش زند برق

هستی شده در فروغ او غرق

 

دریاب خدیجه، شوهرت را

تبریک بگو پیمبرت را

 

این نور نبوت است بشتاب

خورشید اخوت است بشتاب

 

روزی که بشر در آب و گل بود

این نور هماره مشتعل بود

 

در خلوت دوست منجلی بود

حق بود و محمد و علی بود

 

سوگند به عصمت محمد

احمد، علی و علی است، احمد

 

سیر خط سرخ نور کردند

تا عمق زمان عبور کردند

 

از سن علی گذشته ده سال

افتاده رسول را به دنبال

 

دو شمس نبوت و ولایت

دو محور عالم هدایت

 

او هستی و هست آفرینش

این نفس نفیس و جانشینش

 

او بر همه «تفلحوا» بیانش

این سوره ی مؤمنون به شانش

 

دو آیت حق، دو یار نستوه

گویی دو محمد آید از کوه

 

از جانب ذات حی دادار

هنگام نزول وحی در غار

 

احمد که ز وحی منجلی بود

در محضر او فقط علی بود

 

در صورت هم خدای دیدند

آوازه ی وحی را شنیدند

 

ای عبد مطیع حی سرمد

ای پیرو مکتب محمد

 

از خط علی مباش بیرون

موسی نشود بدون هارون

 

یک طایفه یارِ یارِ یارند

یک سلسله یارِ یارِ غارند

 

من عاشق روی یارِ یارم

کاری نبود به یارِ غارم

 

حیدر دَرِ باز شهر علم است

گنجینه ی راز شهر علم است

 

بر غیر خدا سجود ممنوع

بی اذن علی ورود ممنوع

 

از جانب در به شهر رو آر

دزد است که می رود ز دیوار

 

ما مؤمن و تابع امیریم

ما پیرو بعثت و غدیریم

 

داریم به کف زمام عزت

از ظهر غدیر و صبح بعثت

 

دین مهر امیرمؤمنین است

و ا… علی تمام دین است

 

روزی که هنوز ما نبودیم

لبریز ز مهر دوست بودیم

 

در محضر مصطفی رسیدیم

الحق مع علی شنیدیم

 

حاج غلامرضاسازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مبعث حضرت رسول اکرم (ص) 4301

مبعث حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

امشب ای غار حرا از هر شبی زیباتری

مشرق نورانی خورشید عالم‌گستری

 

شب‌نشینی کرده روی تخته سنگت جبریل

این دل شب راز‌دار بعثت پیغبمری

 

گوش تا آوای «اقراء بسم ربک» بشنوی

ناز کن بر مه که غرق نورِ حیِّ داوری

 

گر چه شب را با محمّد صبح کردی سال‌ها

امشب از او یافتی هر لحظه فیض دیگری

 

کوه های مکه می‌گردند دورت تا سحر

گرچه در فرشی ولی از عرش اعلا برتری

 

چشم شو، روی دل‌آرای پیمبر را ببین

در کنار او گل لبخند حیدر را ببین

 

آی انسان‌ها کلام کبریا را بشنوید

وحی نازل شد همه حکم خدا را بشنوید

 

بانگ جبریل امین پیچیده در غار حرا

گوش تا آوای جان‌بخش حرا را بشنوید

 

بانگ «اقراء بسم ربک» با ندای جبرئیل

نغمه ی تهلیل ختم‌الانبیا را بشنوید

 

این صدای منجی کل جهان خلقت است

بشنوید ای کل خلقت این صدا را بشنوید

 

تا به کی افسانه ی بیگانگان در گوشتان

گوش تا امشب صدای آشنا را بشنوید

 

فرق بت‌ها را به همراه پیمبر بشکنید

با کمان حمزه از بوجهل‌ها سر بشکنید

 

ای بتان کعبه عمر بتگران سر آمده

بشکنید اینک که ابراهیم دیگر آمده

 

منجی کل بشر بیرون شد از غار حرا

با کلام روح‌بخش حی داور آمده

 

موسی عمران دیگر آمده از کوه طور

یا مسیحا با ندای روح‌پرور آمده؟

 

همچنان هارون که با موسی‌بن‌عمران یار بود

همره پیغمبر اسلام، حیدر آمده

 

پای در چشم زمین و آسمان در مشت اوست

پیش رو حکم خداوند است و حیدر پشت اوست

 

محو شو ای تیرگی نور آمده نور آمده

محفل توحید را شیرین‌ترین شور آمده

 

دیوها را آید از هر سو نهیب‌الفرار

دسته دسته بر زمین از آسمان حور آمده

 

ای تمام کوه های مکه این آوای کیست؟

این محمّد یا همان موساست کز طور آمده

 

روز روز جشن آزادی زن‌های اسیر

یا که عید دختران زنده در گور آمده

 

با تبر محکم به فرق بتگران باید زدن

این چنین از خالق معبود دستور آمده

 

باید اینک پشت حمال الحطب را بشکنید

با شجاعت هر دو دست بولهب را بشکنید

 

ای امین وحی اینک بانگ «اقرأ» ‌ساز کن

یا محمّد از زبان ما سخن آغاز کن

 

یا محمّد همچو خورشید از حرا بیرون بیا

بر تمام کائنات آغوش خود را باز کن

 

سنگ اگر از چار سو آید سپر کن سینه را

با تبسم آنچه را می‌بایدت ابراز کن

 

پرچم توحید را بر قله ی عالم بزن

خلق را از شرق تا غرب جهان آواز کن

 

یا محمّد برترین اعجاز تو قرآن توست

هان، بگو، اعجاز کن اعجاز کن اعجاز کن

 

ما تو را از انبیا اعجاز برتر داده ایم

بعد قرآنت وصیی مثل حیدر داده ایم

 

ای همه پیغمبران در انتظار بعثتت

وی تمام عالم امکان دیار بعثتت

 

سنگ‌‌های کعبه می‌گویند تو پیغمبری

کوه های مکه بی‌صبر و قرار بعثتت

 

مکه و مصر و حجاز و کوفه و شامات نه،

وسعت ملک خدا باغ و بهار بعثتت

 

نیست بیم از غزوه های خیبر و احزاب و بدر

تا بوَد در دست حیدر، ذوالفقار بعثتت

 

تا مکان باقی‌ست، تا چرخ زمان در گردش است

می‌‌رسد بر خلق، فیض بی‌شمار بعثتت

 

بعد تو دیگر نیاید در جهان پیغمبری

آری آری تا قیامت همچنان پیغمبری

 

ای فراز قله ی هستی لوای حکمتت

آفرینش تا قیامت غرق بحر رحمتت

 

سال‌ها و ماه ها و هفته ها و روزها

می‌درخشد تا قیامت آفتاب حکمتت

 

با لب شیرین گشودی روی و خندیدی به سنگ

سنگ هم شرمنده شد از خلق و خوی و خصلتت

 

بیشتر آزار دیدی از همه پیغمبران

ای همه پیغمبران مبهوت صبر و همّتت

 

تا زمین و آسمان بر پاست تو پیغمبری

تا جهان باقی‌است ماییم و کتاب و عترتت

 

این دو، تا روز قیامت با همند و با همند

هم نجات عالمند و هم چراغ آدمند

 

ما مسلمانیم و مهر وحدت ما یا علی است

وحدت آن دارد که او را رهبر و مولا علی است

 

چیست وحدت؟ چنگ بر«حبل‌المتین» حق زدن

ای تمام مسلمین حبل‌المتین تنها علی است

 

تفرقه یعنی جدا از دامن حیدر شدن

متحد باشید ای یاران امام ما علی است

 

در سپهر وحدت و ایمان و عشق و اتحاد

محور توحید و خورشید جهان‌آرا علی است

 

من کی‌ام تا نفس پیغمبر امام ما شود

فاش می‌گویم امام حضرت زهرا علی است

 

ما تمام عمر با قرآن و عترت زیستیم

نیستیم آن دم که در خطّ ولایت نیستیم

 

کیست احمد؟- شهر علم کبریا و در: علی است

باطن و ظاهر علی، اول علی، آخر علی است

 

دست و شمشیر خدا، چشم خدا، وجه خدا

نص قرآن است آری، نفس پیغمبر علی است

 

آن دو تن باید که بگریزند از میدان جنگ

تا شود معلوم تنها فاتح خیبر علی است

 

فتح بدر و فتح خیبر حقِ شیرِ داور است

الفرار ای روبهان از معرکه، حیدر علی است

 

گر شوی غافل به سوی این و آنت می‌برند

ای برادر راه خود را گم نکن، رهبر علی است

 

«میثما» نه شافعی نه مالکی نه حنبلی

بعد پیغمبر فقط مولا علی مولا علی

 

 حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت موسی ابن جعفر (ع) 4274

زبانحال حضرت موسی ابن جعفر (علیه السلام)

 

در دل تاریک زندان مثل شمع روشنم

لحظه لحظه، قطره قطره، آب گردیده تنم

 

بس که لاغر گشته ام چون می گذارم سر به خاک

خصم پندارد که این من نیستم پیراهنم

 

در سیه چال بلا با دوست خلوت کرده ام

این نماز، این حال خوش، این اشگ دامن دامنم

 

هر که زندانی شود باید ملاقاتش روند

این که ممنوع الملاقات است در زندان، منم

 

قاتل دل سنگ می خندد به اشگ دیده ام

حلقه ی زنجیر می گرید به زخم گردنم

 

بس که جسمم آب گشته مثل شمع سوخته

محو گشته جای نقش تازیانه بر تنم

 

روزه دارم، وقت افطار است و گویی قاتلم

کرده با خرمای زهر آلوده قصد کُشتنم

 

گاه گاه از ساق پای من خون می چکد

بس که پا ساییده گشته بین کند و آهنم

 

دوستان! از گریه ی من حبس هم آمد به تنگ

با وجود آنکه خندیدم به روی دشمنم

 

یاد از جسم من و از تخته در می کند

هر که گردد زائر و آید کنار مدفنم

 

یابن زهرا «میثم» استم با تولاّی شما

گر به دوزخ هم روم از هُرم آتش ایمنم

 

حاج غلامرضا سازگار (میثم)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت موسی ابن جعفر (ع) 4272

زبانحال حضرت موسی ابن جعفر (علیه السلام)

 

در دل حبسم و حبس است به دل فریادم

فرصتی نیست که از سینه برآید دادم

 

سال‌ها می‌گذرد رفته‌ام از یاد همه

کاش می‌کرد اجل گوشۀ زندان، یادم

 

طایر عرش کجا، قعر سیه‌چال کجا؟

من کجا بودم و یا رب به کجا افتادم

 

همه شب خُرم از آنم که در این گوشۀ حبس

«هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم»

 

زهر یکبار مرا کشت، خدا می‌داند

بارها سوختم و ساختم و جان دادم

 

به امیدی که رضا لحظه‌ای آید به برم

سال‌ها حلقه‌صفت چشم به در بنْهادم

 

بال پرواز، شکسته است و پرم ریخته است

چه نیاز است که صیاد کند آزادم

 

دل صیاد بوَد سنگ و ندارد اثری

گیرم از سینه برآید به فلک فریادم

 

منم آن لالۀ پرپر شدۀ دور از باغ

که چو گلبرگ خزان داد فلک بر بادم

 

مرهم زخم تن خستۀ من گریه بوَد

چشم «میثم» مگر از اشک کند دلشادم

 

حاج غلامرضاسازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت زینب کبری (س) 4250

در مدح حضرت زینب کبری (سلام الله)

 

ای زینب ای که بی‌تو حقیقت زبان نداشت

خون آبرو، محبّت و ایثار، جان نداشت

 

آگاه بود عشق که بی‌تو غریب بود

اقرار داشت صبر، که بی‌تو توان نداشت

 

در پهن‌دشت حادثه با وسعت زمان

دنیا، سراغ چون تو زنی قهرمان نداشت

 

یک روز بود و این همه داغ، ای امام صبر

پیغمبری به سختی تو امتحان نداشت

 

گر پای صبر و همّت تو در میان نبود

اسلام جز به گوشهٔ عزلت مکان نداشت...

 

روزی به زیر سایهٔ پیغمبر خدای

روزی به جز سر شهدا سایه‌بان نداشت؟

 

محمل درست در وسط نیزه‌دارها

یک ذرّه رحم در دل خود ساربان نداشت

 

زینب اگر نبود، شجاعت یتیم بود

زینب اگر نبود، شهامت روان نداشت

 

زینب اگر نبود، وفا سرشکسته بود

زینب اگر نبود، تن عشق جان نداشت

 

زینب اگر کمر به اسارت نبسته بود

آزادی این چنین شرف جاودان نداشت

 

«میثم» هماره تا که به لب داشت صحبتی

حرفی به‌جز مناقب این خاندان نداشت

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح امیرالمومنین حضرت علی ابن ابی طالب (ع) 4221

در مدح امیرالمومنین

حضرت علی ابن ابی طالب (علیه السلام)

 

جان را به يک اشاره مسخّر کند علي!

دل را به يک نظاره منوّر کند علي!

ايجاد گل ز شعل آذر کند علي!

يک لحظه سير عالم اکبر کند علي!

بر کائنات جود مکرّر کند علي!

 

او را سزد به خلق اميري و رهبري

او آورد عدالت و قسط و برابري

تيغش رسد به چرخ گه رزم‌آوري

با ذوالفقار حيدري و دست داوري

يک لحظه فتح قلعه خيبر کند علي!

 

افلاک را مهار کند با نظاره‌اي

بي‌مهر او به چرخ نتابد ستاره‌اي

نبود به دهر منقبتش را شماره‌اي

ابليس را به بند کشد با اشاره‌اي

يک لحظه گر اشاره به قنبر کند علي!

 

پيغمبري نبوده بدون ارادتش

کعبه هنوز فخر کند بر ولادتش

مسجد هنوز شاهد شوق شهادتش

پروردگار فخر کند بر عبادتش

چون بندگي به خالق داور کند علي!

 

او ناخداست کشتي ليل و نهار را

فرمان دهد هماره خزان و بهار را

تقسيم کرده روز ازل خلد و نار را

نبوَد عجب که خلق خداوندگار را

با يک نگاه خويش ابوذر کند علي!

 

گردون به پيش تيغ علي افکند سپر

از حمله‌اش قضا و قدر مي‌کند حذر

شمشير فتح داور و شير پيامبر

روز از سران فتنه بگيرد به تيغ، سر

شب در خرابه با فقرا سرکند علي!

 

هنگام بذل دست بوَد دست داورش

گر کوهي از طلا بود و کوهي از زرش

اول نهد طلا به کف سائل درش

نبوَد عجب به دست غلام ابوذرش

اين گوي خاک را به جهان زر کند علي!

 

هر جا خدا خداست علي هم بوَد امير 

خورشيد را توان کشد از آسمان به زير

از بس که بود ديو هوا در کفش اسير

حتي شکم ز نان جوين هم نکرد سير

با آنکه سنگ را در و گوهر کند علي!

 

در آسمان لواي امامت بپا کند

در خاک، با خدا دل شب التجا کند

در جنگ، حفظ جان رسول خدا کند

در رزم تيغ خويش به دشمن عطا کند

در مهد، پاره پيکر اژدر کند علي!

 

طاقي که تا قيام قيامت نيافت جفت 

جان را هماره در ره اسلام ترک گفت

از جبرئيل نغمه «الا علي» شنفت

در ليلة المبيت به جاي رسول خفت

تا جان خود فداي پيمبر کند علي!

 

شاهي که هست و بود به دستش مسخر است 

با يک فقير زندگي او برابر است

از بس که در خلافت خود عدل‌گستر است

سهم عقيل را که بر او خود برادر است

با سهم يک فقير برابر کند علي!

 

روزي که از خطاي همه پرده مي‌درند

روزي که خلق تشنه به صحراي محشرند

دل‌ها ز تشنگي چو شررهاي آذرند

آنان که مست جام تولّاي حيدرند

سيرابشان ز چشمه کوثر کند علي!

 

دارد ز قلب خاک حکومت بر آسمان

بر دستش اختيار مکان داده لامکان

گردد به گردش نگهش محور زمان

دست خداست با سر انگشت مي‌توان

افلاک را هماره مسخّر کند علي!

 

دين يافت از ولادت شير خدا کمال

بي‌مهر حيدر است مسلمان شدن محال

عالم به او و او به خدا دارد اتکال

در عين بندگي به خداوند ذوالجلال

اعجاز، همچو خالق داور کند علي!

 

آدم سرشته شد گلش از خاک پاي او

کس را چه زهره تا که بگويد ثناي او

مداح او کسي است که باشد خداي او

اکسير معرفت طلب از کيمياي او

شايد مس وجود تو را زر کند علي!

 

دنيا نديده مثل علي راست قامتي 

در هر دلي بپاست ز شورش قيامتي

هر نقطه را بوَد ز ولايش علامتي

هر لحظه ريزد از سر دستش کرامتي

جود از نياز خلق، فزون‌تر کند علي!

 

دل از خيال منظر حسنش صفا گرفت 

بايد از آن جمال نشان خدا گرفت

حق از نخست، عهد ولايش ز ما گرفت

روزي که تيرگي همه جا را فراگرفت

ما را شراب نور به ساغر کند علي!

 

روز جزا که هست همان روز سرنوشت

هرکس به حشر مي‌دروَد هر چه را که کشت

بخشنده مي‌شوند همه کرده‌هاي زشت

رويد ز شعله‌هاي جهنم گل بهشت

گر يک نگه ز دور به محشر کند علي!

 

مهر قبول توبه آدم به نام اوست 

موسي به طور همسخن و همکلام اوست

از قله‌هاي وهم فراتر مقام اوست

امر قضا به حکم خدا در نظام اوست

تا در نظام خود چه مقدّر کند علي!

 

مدح علي است کار خداوند ذوالجلال 

اينجا تمام عالم خلقت کرند و لال

بي‌لطف او به کس نبوَد قدرت مقال

«ميثم» چو دم زني ز ثناي علي و آل

هر دم تو را عنايت ديگر کند علي!

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت رقیه (س) 4216

در مدح حضرت رقیه (س)

 

کودکی نه ، بابِ حاجاتِ همه

دختری نه ، یک مدینه فاطمه

 

گیسوی او آسمان را تار و پود

صورتِ او زرد و گلگون و کبود

 

دامنش توحید را تفسیر بود

پاک ، مثلِ آیهء تطهیر بود

 

از خمِ گیسوی در هم ریخته

گَردِ غم بر فرقِ عالَم ریخته

 

در مدینه صورتی چون یاس داشت

جا به روی شانهء عباس داشت

 

رخ ، گُل زهرا نمای اهل بیت

غرق در گل بوسه های اهل بیت

 

شَکر از لب های شیرینش ، خجل

شانه از گیسوی خونینش خجل

 

دیدگانش داده در شامِ خراب

لاله های وحی را با اشک ، آب

 

در فراقِ باب ، هر شب سوخته

الله ! الله! مثلِ زینب سوخته...

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت ام کلثوم (س) 4179

حضرت ام کلثوم (سلام الله)

 

ای زینب دوم محمّد

زهرای دگر به بیت احمد

 

چون خواهر خویش،هست زهرا

قرآن علی به دست زهرا

 

مظلومه و دختر دو مظلوم

مشهور به نام امِّ کُلثوم

 

ریحانهء مادر ولایت

هم سنگر خواهر ولایت

 

توحید زمنطق تو،پیروز

هفتادو دو داغ دیده،یک روز

 

عصمت زتو اعتبار دارد

زینب به تو افتخار دارد

 

در دُرج حیا،دُرِّ حسینی

حقّا که تفاخُر حسینی

 

توحید به چون تو،عشق ورزید

دشمن زِخِطابهء تو لرزید

 

یک آیه ز آیه های کوثر

در حنجره ات صدای کوثر

 

خون از سِتَم زمانه خورده

چون فاطمه تازیانه خورده

 

از کعب نی ات به تن نشانی

می بود مدال قهرمانی

 

آتش به دل عدو فِشاندی

در کوفه و شام،خطبه خواندی

 

ای پارهء آیه های تطهیر

ای در نَفَست،صدای تکبیر

 

سر تا قدمت،همه فروغ است

حوریّه و دیو؟!این دروغ است

 

تو دخترِ دخترِ رسولی

سر تا به قدم،همه بتولی

 

حیدر که بُوَد ولیّ ذوالمَن

هرگز ندهد تو را به دشمن

 

ای اختر آسمان عصمت

ای بانوی قهرمان عصمت

 

از تربیت علی است،معلوم

قدر و شرف تو،ام کلثوم

 

من (میثم)میثمِ شمایم

فریاد محرّم شمایم

 

اوصاف شماست،هست و بودم

پیوسته به جانتان،دُرودم

 

غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در شهادت حضرت امام هادی (ع) 4193

در شهادت حضرت امام هادی (علیه السلام)

 

یا رب از زهر جفا سوخت زپا تا به سرم

شعله با ناله برآید همه دم از جگرم

 

جز تو ای خالق دادار کسی نیست گواه

که چه آورده جفای متوکّل به سرم

 

می دوانید پیاده به پی خویش مرا

گرد ره ریخت بسی بر رخ همچون قمرم

 

آن شبی را که مرا خواند سوی بزم شراب

گشت از شدّت غم، مرگ عیان در نظرم

 

خواست تا بر من مظلوم دهد جام شراب

شرم ننمود در آن لحظه زجدّ و پدرم

 

زهر نوشیدم و راحت شدم از عمر ولی

ریخته خاک یتیمی به عذار پسرم

 

با که این ظلم بگویم که به زندان بلا

قبر من کند عدو پیش دو چشمان ترم

 

هر زمان هست در این دار فنا مظلومی

حق گواه است که من از همه مظلوم ترم

 

فخر (میثم) همه این است به فردا کامروز

هم ثنا گستر من آمده هم نوحه گرم

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام علی النقی (ع) 4189

در مدح حضرت امام علی النقی (علیه السلام)

 

ای دهم حجّت خدای ودود

هادی ملک خالق معبود

 

آفرینش یم عنایت تو

هادیان بندۀ هدایت تو

 

حلم ها لاله ای ز گلشن تو

علم ها خوشه ای ز خرمن تو

 

منجلی در تو نور کل علوم

همه ی حسن چارده معصوم

 

چشم دشمن به لطف و رحمت تو

متوکّل حقیر عزّت تو

 

ابر بارنده فیضی از جامت

شیر درّنده در قفس رامت

 

جامعه سطری از عبارت تو

انبیا عاشق زیارت تو

 

در خراسان، مدینه، سامرّا

نجف و کاظمین و کرب و بلا

 

زائرین هرکجا که مهمانند

جامعه با دم تو می خوانند

 

ای تو ابن الرّضای دوّم ما

در امامان علیّ چارم ما

 

به مزار مطهّر تو سلام

به عروس و به خواهر تو سلام

 

زده بر سر هوای سامره ام

خاک پای گدای سامره ام

 

سامره آفتاب سینه ی من

کربلای من و مدینۀ من

 

سامره شهر نور، شهر شرف

سامره باغی از بهشت نجف

 

سامره در زمین بهشت اله

آسمان دو آفتاب و دو ماه

 

تو علیّ علیّ و فاطمه ای

تو چراغ هدایت همه ای

 

به دعای تو سنگ گل آرد

به ولای تو ابر می بارد

 

ذکر حق چیست؟ ذکر خیر شما

کیست میزان حق به غیر شما؟

 

بی دمت آدمی نمی ماند

به خدا عالمی نمی ماند

 

طایر وحی از تو دانه گرفت

در ریاض تو آشیانه گرفت

 

یم جود و فتوتید شما

اهلبیت نبوّتید شما

 

چشم دل بی چراغتان کور است

شاهد من "کلامُکم نور" است...

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در شهادت حضرت امام هادی (ع) 4188

در شهادت حضرت امام هادی (علیه السلام)

 

ای کعبه ی دل کوی تو یا حضرت هادی

وی قبله ی جان روی تو یا حضرت هادی

 

ای چشم همه سوی تو یا حضرت هادی

ای خلق ثناگوی تو یا حضرت هادی

 

آیینه اجلال نبی کیست تویی تو

چارم علی از آل نبی کیست تویی تو

 

تو اختر برج نبوی شمس هدایی

ماه علوی آینه ی حسن خدایی

 

فرمانده ی ملک قدر و جیش قضایی

آری تو علیّ ابن جواد ابن رضایی

 

خوبان جهان نور هدایت ز تو دارند

ارواح رسل روح ولایت ز تو دارند

 

تو جانی و در کالبد کلّ وجودی

تو وجه خدا آینه ی غیب و شهودی

 

تو نیّت و تکبیر و قیامیّ و قعودی

تو رابطه ی خلق و خداوند ودودی

 

از فیض تو منّت به سر خلق نهادند

با مهر تو دادند به ما آنچه که دادند

 

ای گوهر توحید به درج دهن تو

روییده به هر سو گل وحی از چمن تو

 

انوار خدا در تو و حسن حسن تو

ما جامعه داریم ز فیض سخن تو

 

زین جامعه دل سوی تولای تو راهی است

هر جمله آن جلوه ای از وحی الهی است

 

از سامره خیزد به فلک نور حقایق

دل ها به طواف حرم قدس تو شایق

 

مرهون تو روز و شب و ساعات و دقایق

روزی خور خوان کرمت جمله خلایق

 

مدح تو ندای حق و جبریل منادی

نام تو علی کنیه زیبای تو هادی

 

من آبرو از خاک در سامره دارم

من خاطره ها از سفر سامره دارم

 

من جلوۀ طور از شجر سامره دارم

من عشق دو قرص قمر سامره دارم

 

هر جا که روم مرغ دلم در حرم توست

چشمم به تو و لطف و عطا و کرم توست

 

تو حجّت حق خلق به تأیید تو بنده

توحید و نبوّت به تولاّی تو زنده

 

جبریل به بام تو یکی مرغ پرنده

در بین قفس رام تو شیران درنده

 

کردند چو بر ماه جمال تو نظاره

پروانه صفت دور تو گشتند هماره

 

نور تو که از صبح ازل تافته در دل

خاموش نگردد به هزاران متوکّل

 

هرگز نشود محو، حق از فتنه باطل

آری نرسد بار کج خصم به منزل

 

قرآن همه را با سخن وحی دهد پند

هر چیز بود فانی جز وجه خداوند

 

ای جود تو همچون یم و افلاک حبابت

آوخ که رسید از ستم خصم عذابت

 

گریم به تو و غصّه بی حدّ و حسابت

افسوس که بردند سوی بزم شرابت

 

برخیرگی خصم و به بی شرمی او اُف

خاکم به دهن جام مِی اَت کرد تعارف

 

تو آیه تطهیری و رجس از تو به دور است

دل جای خدا و دهنت چشمه نور است

 

وای از متوکّل که چه بی شرم و جسور است

مست می و مست ستم و مست غرور است

 

با آن شرف و عزّت و اجلال معانی

می خواست که در محفل او شعر بخوانی

 

خواندی دو سه بیتی که بهم ریخت سرورش

از روی سرش خورد زمین تاج غرورش

 

گفتی سخن از آدمی و تنگی گورش

افتاد به تن لرزه بدان قدرت و زورش

 

لرزید ولی در پی اظهار ندامت

می زد همه دم تیشه به طوبای امامت

 

فریاد که زد زهر ستم شعله به جانت

افسوس که مسموم شدی چون پدرانت

 

آوخ که ز تن رفت برون تاب و توانت

سوزد جگرم بر تو و غمهای نهانت

 

«میثم» که به دل سوز و به سر شور تو دارد

باشد که به خاک حرمت چهره گذارد

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در شهادت حضرت امام هادی (ع) 4187

در شهادت حضرت امام هادی (علیه السلام)

 

گرفته جان نفسم در ثنای حضرت هادی

دُر سخن بفشانم به پای حضرت هادی

 

نداشت طوطی جانم هنوز لانه به جسمم

که بود مرغ دلم آشنای حضرت هادی

 

صفا و مروه کجا و حریم یوسف زهرا

صفاست در حرم با صفای حضرت هادی

 

مقرّبان الهی فرشتگان بهشتی

کشند منّت و عطای حضرت هادی

 

زدست رفته شکیبم خدا کند که نصیبم

شود زیارت صحن و سرای حضرت هادی

 

درندگان زمین التجا برند به سویش

پرندگان هوا در هوای حضرت هادی

 

اگر به سامره ام اوفتد گذر سر و جان را

کنم نثار به گنبد نمای حضرت هادی

 

دلم که درد گناهش به اختصار کشانده

پناه برده به دار الشّفای حضرت هادی

 

مرا چه قدر که گردم گدای خاک نشینش

که هست خازن جنّت گدای حضرت هادی

 

دهد به روح لطیف ملک، صفا و طراوات

ملاحت سخن دلربای حضرت هادی

 

به خاک، عطر بهشتی پراکند اگر آید

نسیمی از طرف سامرای حضرت هادی

 

به عمر، دهر مرا گر دهند عمر، نیرزد

به لحظه ای که کنم جان فدای حضرت هادی

 

به تیرگی نبری روی و راه خود نکنی گم

هدایت است به ظلّ لوای حضرت هادی

 

بخوان زیارت پر فیض جامعه که بری پی

به ارزش سخن دلربای حضرت هادی

 

مرا رضایت ابن الرّضا خوش است که دانم

بود رضای خدا در رضای حضرت هادی

 

هزار بار به هر لحظه لعن بر متوکّل

که بود در پی جور و جفای حضرت هادی

 

به زور خواند به بزم شراب حجّت حق را

نکرد شرم و حیا از خدای حضرت هادی

 

گهی به بزم شراب و گهی به مجلس دشمن

چگونه اشک نریزم برای حضرت هادی

 

چو شمع، از شرر زهر، آب گشت وجودش

گرفت شعله زسر تا به پای حضرت هادی

 

نبود این همه بیداد و ظلم و جور پیاپی

جزای آن همه مهر و وفای حضرت هادی

 

چگونه اشک نریزند دوستان به عزایش

که گشته فاطمه صاحب عزای حضرت هادی

 

غریب و بی کس و تنها شهید گشت چو جدّش

زمین سامره شد کربلای حضرت هادی

 

سیاه پوش کن ای آسمان ملائک خود را

که شد خموش صدای دعای حضرت هادی

 

شراره سر کشد از بیت بیت تو (میثم)

توئی زبان غم و دردهای حضرت هادی

 

 حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام محمد باقر (ع) 4183

در ولادت حضرت امام محمد باقر (علیه السلام)

 

ﻫﻼ‌ﻝ ﻣﺎﻩ ﺭﺟﺐ! ﻧـﺎﺯ ﮐﻦ ﺑـﻪ ﻣﺎﻩ ﺗﻤﺎﻡ

ﺯ ﯾﺎﺯﺩﻩ ﻣـﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﻼ‌ﻡ ﺳﻼ‌ﻡ

 

ﺳﻼ‌ﻡ ﺑﺮ ﺗﻮ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻦ ﺗـﻮ ﻣﯽ‌ﺗـﺎﺑﺪ

ﻓﺮﻭﻍ ﺣﺴﻦ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺟﻤﺎﻝ ﭼﺎﺭ ﺍﻣﺎﻡ

 

ﻭﻻ‌ﺩﺕ ﺩﻭ ﻣﺤـﻤﺪ، ﻭﻻ‌ﺩﺕ ﺩﻭ ﻋـﻠﯽ

ﮐﺪﺍﻡ ﻣﺎﻩ، ﭼﻨﯿﻨﺶ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ؟

 

ﭼﻪ ﻣﺎﻩ ‌ﺭﻭﺡ‌ﻓﺰﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺷﺐ

ﺍﻣـﺎﻡ ﭘﻨـﺠﻢ ﻣـﺎ ﺷـﺪ ﻭﻻ‌ﺩﺗﺶ ﺍﻋـﻼ‌ﻡ

 

ﺧـﺪﺍ ﺑﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﻨـﺖ ﺣﺴﻦ ﮔﻠﯽ ﺑﺨﺸـﯿﺪ

ﮐﻪ ﻋﻄﺮ ﺑﺎﻍِ ﺣﺴﯿﻨﯽ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺭﺳﺪ ﺑﻪ ﻣﺸﺎﻡ

 

ﺍﻣـﺎﻡ ﺑﺎﻗـﺮ ﯾﻌـﻨﯽ ﻣﺤـﻤﺪ ﺩﻭﻡ

ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﭘﻨﺠﻢ ﻭﺻﯽ ﺧﯿﺮﺍﻻ‌ﻧﺎﻡ

 

ﺍﻣـﺎﻡ ﺑﺎﻗـﺮ ﯾﻌـﻨﯽ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻗـﺮﺁﻥ

ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗـﺮ ﯾـﻌﻨﯽ ﺗـﻤﺎﻣﯽ ﺍﺳﻼ‌ﻡ

 

ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﺸﺖ ﺑﻬﺸﺖ

ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻈـﺎﻡِ ﻫﻔـﺖ ﻧﻈـﺎﻡ

 

ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻢ ﻭ ﻋﻤـﻞ

ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﻮﻥ ﻭ ﻗﯿﺎﻡ

 

ﻣﮕـﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﭼـﻬﺎﺭﻡ ﻣـﺪﺩ ﮐـﻨﺪ، ﻭﺭﻧـﻪ

ﮐﻪ‌ ﺭﺍﺳﺖ ﺯﻫﺮﻩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺪﺡ ﺍﻭ ﮐﻨﺪ ﺍﻗﺪﺍﻡ؟

 

ﺯﺟﺎﻥ ﻭ ﺩﻝ ﻣﻠﮏ ﻭ ﺟﻦ ﻭ ﺍﻧﺲ ﻭ ﺣﻮﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ

ﻧﻔﺲ ﺑـﻪ ﺩﻭﺳـﺘﯽِ ﺍﻭ ﺑـﺮﺁﻭﺭﻧـﺪ ﻣـﺪﺍﻡ

 

ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﺴﺘﺎﻧﻨﺪ ﺟﺎﻡ ﺩﺭ ﺻﻒ ﺣﺸﺮ

ﻣﯽ ﺣﻼ‌ﻝ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺑـﻪ ﺍﻧﺒﯿﺎﺳﺖ ﺣﺮﺍﻡ

 

ﺑﻪ ﺯﺍﺋﺮﺍﻥ ﺣﺮﯾﻤﺶ ﺩﺭ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺑﻘﯿﻊ

ﭘـﺮ ﻣﻼ‌ﺋﮑﻪ ﮔـﺮﺩﯾـﺪﻩ ﺣﻠّﮥ ﺍﺣـﺮﺍﻡ

 

ﺯ ﺗﺸﻨﮕﯽ ﺟﮕﺮﻡ ﺷﻌﻠﻪ ﻣﯽ‌ﮐﺸﺪ ﺳﺎﻗﯽ

ﺑﯿﺎ ﺷﺮﺍﺏ ﻣﺤﺒّﺖ ﻣﺮﺍ ﺑﺮﯾـﺰ ﺑﻪ ﮐـﺎﻡ

 

ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﺑﻐﺾ ﻋﺪﻭﯾﺶ ﺭﻩ ﻧﺠﺎﺗﯽ ﻧﯿﺴﺖ

ﺑﻪ ﺟـﺰ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ‌ﺍﺵ ﺩﻝ ﻧﻤﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺁﺭﺍﻡ

 

ﻋﺠﯿﺐ نیست که ﺩﺭ ﺗﻤـﺎﻡ ﺣﺎﺩﺛﻪ‌ﻫﺎ

ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﻣﺮ ﻏﻼ‌ﻣﺶ ﺳﻤﻨﺪ ﮔﺮﺩﻭﻥ، ﺭﺍﻡ

 

ﺑﻪ ﯾﮏ ﺍﺷﺎﺭﮤ ﺍﻭ ﻋﺎﻟﻤﯽ «ﺯﺭﺍﺭﻩ» ﺷﻮﻧﺪ

ﺑﻪ ﯾﮏ ﻧﻈﺎﺭﮤ ﺍﻭ ﺧﻠﻖ، ﻣﯽ‌ﺷﻮﻧﺪ «ﻫﺸﺎﻡ»

 

ﺳﺘﺎﻧﺪﻩ ‌ﺭﻭﺡ، ﺯﮔﻔﺘﺎﺭ ﺭﻭﺡ ﺑﺨﺸﺶ، ﺭﻭﺡ

ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻋﻠﻢ، ﺯﻟﺐ‌ﻫﺎﯼ ﺟﺎﻧﻔﺰﺍﯾﺶ ﮐـﺎﻡ

 

ﻣﮕﻮ ﺩﺭِﺣﺮﻣﺶ ﺑﺴﺘﻪ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺐ،ﮐﻪ ﺯﻋﺮﺵ

ﭘﯽ ﺯﯾـﺎﺭﺕ ﻗﺒـﺮﺵ ﻣـﻠﮏ ﺷـﻮﻧﺪ ﺍﻋـﺰﺍﻡ

 

ﻧﮕﻮ ﭼـﺮﺍﻍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺑﺒﯿﻦ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺷﺐ، ﻣﺎﻩ

ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﺣﺮﻣﺶ ﻧـﻮﺭ ﻣﯽ‌ﺳﺘﺎﻧﺪ ﻭﺍﻡ

 

ﮐﻤﺎﻝ ﺍﻭﺳﺖ ﺑـﻪ ﭼﺮﺥ ﮐﻤﺎﻝ، ﺍﻭﺝ ﮐﻤﺎﻝ

ﮐﻼ‌ﻡ ﺍﻭﺳﺖ ﺑـﻪ ﮐﻞّ ﻋﻠﻮﻡ، ﺟﺎﻥ ﮐـﻼ‌ﻡ

 

ﭘﻨـﺎﻩ ﺑﺮﺩﻩ ﺑـﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺍﻭ ﺻﻐﯿﺮ ﻭ ﮐﺒـﯿﺮ

ﺷﻔﺎ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺯﺧﺎﮎ ﺩﺭﺵ ‌ﺧﻮﺍﺹ‌ ﻭ ﻋﻮﺍﻡ

 

ﻫﻨﻮﺯ ﭘـﺎﯼ ﺑـﻪ ﻣﻠﮏ ﻭﺟـﻮﺩ ﻧﻨﻬﺎﺩﻩ

ﺳﻼ‌ﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﺤﻤﺪ ﺑـﻪ ﺁﻥ ﺍﻣـﺎﻡ ﻫﻤﺎﻡ

 

ﭼﻬﺎﺭﺳﺎﻟﻪ ﺧﺮﻭﺷﯿﺪ ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺑـﻪ ﯾﺰﯾﺪ

ﮐﻪ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻭ «ﺷﺎﻡ»، ﺗﯿﺮﻩ‌ﺗﺮ ﺍﺯ ﺷﺎﻡ

 

ﺑـﻪ ﺷﺎﻫﯽ ﺩﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ "ﻣﯿﺜﻢ"

ﺍﮔـﺮ ﻏﻼ‌ﻡِ ﺩﺭﺵ ﺧﻮﺍﻧـﺪﺵ ﻏﻼ‌ﻡ غلام

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت امام محمد باقر (ع) 4181

در مدح و میلاد

حضرت امام محمد باقر (علیه السلام)

 

ماه پـر فیض رجب، ماه نبـی، ماه خداست

ماه توبه، مه رحمت، مه ذکر است و دعاست

 

ماه از خــویش بریـدن بـه خـدا پیـوستن

خرم آن کس که به حق واصل و از خویش جداست

 

مـاه میـلاد شـریف دو محمّــد دو علـی

که پر از جلوۀ مـاه رخشان ارض و سماست

 

جمعــۀ اول ایــن مــاه، جمــال ازلــی

در تمـاشـای رخ حضـرت باقـر پیـداست

 

دوم مـاه رجـب عیـد بـزرگی دگـر است

عید میـلاد علـی‌ بـن‌ جـواد بن رضاست

 

سوم ماه رجـب آن دهمیـن حجت حـق

جگرش لختۀ خون از شرر زهـر جفاست

 

دهم ماه رجب بـا گل رخسار جـواد

موج‌زن رایحۀ عطـر ولایت بـه فضاست

 

بـارک‌ الله کــه در سیــزده مــاه رجـب

عید میـلاد علـی، مظهر رب الاعـلاست

 

کعبـه آغـوش گشـوده چـو گریبـان از هم

کــه ز قـلب حـرم‌الله، علـی عقـده‌گشاست

 

صـاحب‌خانـه نــدا داد کــه ای بنـت اسـد

خانـه از مـاست ولیکـن متعلـق به شماست

 

قـدر و جــاه تــو بـود فـوق مقــام مـریم

پسـر تـو علـی اسـت و پسـر او عیسـاست

 

نجل پـاک تـو امـام است بـه نجـل مریم

گرچـه او مریـم و عیسـاش پیـام‌آور ماست

 

این پسر رکن و مقام است و حطیم و زمزم

این پسر حجر و حجر، مروه و مسعا و صفاست

 

نیمـۀ مــاه رجـب روز وفــات زینـب

او که دخت علی و مادر صبر است و رضاست

 

زینب، آن فاتـح میـدان اســارت کـه هنوز

زنـده از خطبـۀ او واقعــۀ کــرب‌و‌بـلاست

 

شیـردخـت علـی و فاطمـه و اخـت حسن

که حسین دگـر است و نفسش عاشوراست

 

بیست و پنج رجب از بهـر محبان علی

روز اندوه و غم و ناله و اشک است و عزاست

 

روز آزادی زندانــی زهــرای بتـول

روز قتل خلف حضـرت صـادق، موساست

 

گوییـا در دل تـاریـک سیــه‌چـال، هنـوز

بانـگ العفـو بلنـد از دو لب آن مـولاست

 

آن کـه دربـارۀ وی آمـده سـاق مرضوض

چشم‌ها گر ز غمش خـون بفشانند رواست

 

روز بیسـت و ششـم مـاه رجـب داغ پـدر

بـر دل و بـر جگـر سوختـۀ شیـر خداست

 

بـر دل ختـم رســل داغ ابـوطالـب مانـد

آن کـه ایمـانش فـوق همـۀ ایمان‌هاست

 

بیست و هفت رجب است عید بزرگی دیگر

عید مزمـل و مدثــر و نــور و طاهـاست

 

عید بعثـت کـه نبـی رخـت رسالت پوشید

به! چه عیدی که به از عید صیام و اضحاست

 

عید پــرواز بشــر، عیــد نــزول قــرآن

عید نابــودی بـت، عیـد تجلای خداست

 

بیست و هشت رجب آغاز فراقی‌ست بزرگ

که حسین‌بن‌علی عازم دشت و صحراست

 

کـاروان پسـر فـاطمــه هنگـام سحــر

سر به کف دارد و عازم به سوی کرب‌و‌بلاست

 

عــزم حــج دارد و در اول ره مـی‌بینــد

قتلگاه است بر او مروه، صفا تشت طلاست

 

هم‌قـدم زینـب و عبـاس و علی‌اکبر

پیش رویش علی و پشت سر او زهراست

 

گاه بـر فـرق علـی‌اکبـر خـود می‌نگــرد

گاه می‌گرید و چشمش به دو دست سقاست

 

گاه در سینـه کنـد نوک سنان را احساس

گاه بیند که بریـده سـر پـاکش ز قفاست

 

سر به کف داشتن و تیـر گرفتـن به جگر

سپـر سنگ شـدن حـج امـام شهـداست

 

«میثم!»آن تربت شش‌گوشه بود در بر تو

وای من! از چه ندیدی حرم یار کجاست؟

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت ام البنین (س) 4159

حضرت ام البنین (سلام الله)

 

ای امیرالمؤنین را یار یا امّ البنین 

ای سرا پا پاکی و ایثار یا امّ البنین

 

مکتب تو مهربانی اسوه ی تو فاطمه

داری از او همچنان آثار یا امّ البنین

 

دامنت عبّاس پرور، همسرت مولا علی

مرتضی خو فاطمه رفتار یا امّ البنین

 

بهر فرزندان زهرا بعد زهرا مادری

از تو آید ای علی را یار یا امّ البنین

 

از تو برد عبّاس میراث وفا و عشق را

تا که شد سقّا و پرچمدار یا امّ البنین

 

زن پدر نه مادر ریحانه های فاطمه

از محبّت از وفا سرشار یا امّ البنین

 

بوده ای چون حضرت زهرا غریب شهر خویش

غربت قبرت کند اقرار یا امّ البنین

 

چار فرزند تو در صحرای سرخ کربلا

چار شیر بیشۀ پیکار یا امّ البنین

 

جعفر و عثمان و عونت اختر و عبّاس ماه

بین آل احمد مختار یا امّ البنین

 

خویش را پیوسته می خواندی کنیز فاطمه

در حضور عترت اطهار یا امّ البنین

 

چار فرزند شهیدت گشت تقدیم حسین

در زمین کربلا هر چار یا امّ البنین

 

چار داغت بود بر دل باز بود اشکت روان

بر حسین آن رهبر احرار یا امّ البنین

 

بود نامت فاطمه دردا که همچون فاطمه

گریه کردی روز و شب بسیار یا امّ البنین

 

فاطمه از داغ پیغمبر تو از داغ حسین

سینه پر از ناله های زار یا امّ البنین

 

می کشیدی با سر انگشت نقش چار قبر

می زدی آتش به دل صد بار یا امّ البنین

 

گریه کن یا فاطمه در ماتم آن فاطمه

کز عدو پیوسته دید آزار یا امّ البنین

 

تو نخوردی سیلی از دشمن میان خانه ات

تو ندیدی صدمه از مسمار یا امّ البنین

 

دست تو سالم و لیکن بازوی زهرا شکست

پیش چشم حیدر کرّار یا امّ البنین

 

گریه کن ای مادر عبّاس بهر فاطمه

ای روان اشک تو بر رخسار یا امّ اقای حرم

 

چشم «میثم» در غم تو در عزای فاطمه

گشته از خون جگر سرشار یا امّ البنین

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت ام البنین (س) 4157

حضرت ام البنین (سلام الله)

 

السلام ای فاطمه ام البنین 

السلام ای بانوی دنیا و دین

 

السلام ای همسر شیر خدا

مادر عباس شمشیر خدا

 

السلام ای بانوی بیت الولا

دامنت دانش سرای کربلا

 

السلام ای روح احساس و ادب

آسمان چار خورشید عرب

 

دامنت مهد شهید علقمه

مادر فرزندهای فاطمه

 

روح پاکت بوده تسلیم حسین

چار ماهت گشته تقدیم حسین

 

ای به تو از زینب کبری سلام

از حسین آن یوسف زهرا سلام

 

ای ادب را ارث داده بر پسر

سه ستاره زاده یک قرص قمر

 

چون تو را ای پاک بانوی جلیل

خواستگاری کرد بر مولا عقیل

 

تا که گوشت این بشارت را شنفت

چهره ات مانند گل از هم شکفت

 

دیده بودی نیمه شب در خواب ناز

بر تو خندید آسمان با روی باز

 

بر سپهرت بود در رؤیا نگاه

ناگهان سه اختر و یک قرص ماه

 

یک به یک کردند سیر گلشنت

اوفتادند از فلک بر دامنت

 

مصحف رویای تو تفسیر شد

خواب شیرینت عجب تعبیر شد

 

آسمانی را که دیدی در زمین

بود مولایت امیرالمؤمنین

 

آن سه اختر بود سه فرزند تو

سه فروغ دیده سه دلبند تو

 

ماه فرزند تو خیرالناس بود

شیر شیران عرب عباس بود

 

ای به قدر و رتبه برتر از همه

ای به حیدر جانشین فاطمه

 

ای بهار دامن زهراییت

لاله های سرخ عاشوراییت

 

ای سلام ما به خیر الناس تو

باب حاجات همه عبّاس تو

 

در عزای تو مدینه گریه کرد

ام کلثوم و سکینه گریه کرد

 

بر تو ای بانوی خلق عالمین

ریخت اشک فاطمه بنت الحسین

 

غم فزون در سینه از اندازه شد

داغ عباست دوباره تازه شد

 

روز تشییع تو ای بانوی دین

ریخت اشک چشم زین العابدین

 

صبر تو سرچشمه ای از صبر اوست

قبر پاکت هم کنار قبر اوست

 

شب به یار غربتت افروخته

دل شده مانند شمع سوخته

 

روز مرگ مادر ای نیکو سیر

می برد تابوت مادر را پسر

 

حیف آن جا لاله ی یاست نبود

روز تشییع تو عباست نبود

 

در عزای چار فرزند شهید

عاقبت چون فاطمه قدّت خمید

 

دادی از کف طاقت و آرام و صبر

می کشیدی چار صورت مثل قبر

 

می نشستی در کنار قبرها

گریه می کردی باسان ابرها

 

داشتی در خلوت و در انجمن

ناله ی عبّاس من عبّاس من

 

کی چراغ روشن و چشم ترم

نازنین فرزند بی دست و سرم

 

این شنیدم از کمینگه تاختند

دست عباس مرا انداختند

 

خصم چون دید از تنت افتاد دست

با عمود آهنین فرقت شکست

 

بود امّیدت همه بر مشک آب

مشک شد بی آب و تو رفتی ز تاب

 

چشم گریان تو همچون چشم مشک

ریخت اشک و ریخت اشک و ریخت اشک

 

فاطمه یا فاطمه یا فاطمه

کاش بودی در کنار علقمه

 

می زدی گلبوسه باغ یاس را

می گذاشتی روی دامانت سر عبّاس را

 

لاله ی خونین نثار یاس کرد

گریه بر بی دستی عبّاس کرد

 

اشک (میثم )وقف باغ یاس او

لاله ای بر تربت عباس او

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت ام البنین (س) 4152

حضرت ام البنین (سلام الله)

 

ای شده محرم به ولای ولی

فاطمۀ دوّم بیت علی

 

اختر تابندۀ برج ادب

شیر زن خیل زنان عرب

 

امّ بنین امّ ادب امّ نور

چشم بد از قدر و جلال تو دور

 

اختر تابندۀ برج شرف

همسر ارزندۀ شاه نجف

 

یار علی مادر صدق و صفا

مرّوج مکتب عشق و وفا

 

باغ گل یاس، سلامٌ علیک

مادر عبّاس، سلامٌ علیک

 

فخر تمام شهدا کیست تو

شیر زن شیر خدا کیست تو

 

معرفتت زبانزد عالم است

هر چه بگویند به وصفت کم است

 

مقاوم و صابر و آزاده ای

چار پسر بهر علی زاده ای

 

چار پسر نه، چار قرص قمر

چار ستاره چار نور بصر

 

ای به علی پس از وفات بتول

همچو خدیجه در سرای رسول

 

درود بر سه سرو بستان تو

بر گل عبّاسی دامان تو

 

تو گفته ای، ای گل باغ عفاف

با پسر فاطمه شام زفاف

 

کی همه جا چشم و چراغ همه

منم کنیز مادرت فاطمه

 

همدم نور احدی فاطمه

عروس بنت اسدی فاطمه

 

تو بانوی بیت ولی گشته ای

دور حسین ابن علی گشته ای

 

تا که در آن بیت مقرّب شدی

از دل و جان عاشق زینب شدی

 

به پاس اخلاق ز گل بهترت

خواند بهین دخت علی، مادرت

 

حق بتو یک بهشت احساس داد

دسته گلی بنام عبّاس داد

 

دید چو بر عشق ادب قائمت

داد خدا ماه بنی هاشمت

 

حق به تو در بیت ولا راه داد

تا بتو سه ستاره یک ماه داد

 

ماه تو از ماه فلک خوبتر

پیش علی از همه محبوب تر

 

ستارگانت همه خورشید نور

چشم بد از جمالشان باد دور

 

سزد که ناموس خدا خوانمت

مادر کلّ شهدا خوانمت

 

در بغلت بود گل یاس تو

یعنی قندانۀ عبّاس تو

 

بود چو خورشید رخش منجلی

خواستی دهی به دست علی

 

مشام تو شنید بوی حسین

چشم تو افتاده به روی حسین

 

فدایی خون خدا خواندیش

دور سر حسین گرداندیش

 

ای ادب از تو ادب آموخته

به پای مصباح هدی سوخته

 

دلم گرفته ذکر امّن یجیب

زیارت مدینه ام کن نصیب

 

که گریم از برای تو در بقیع

به یاد گریه های تو در بقیع

 

بقیع از اشک تو آید به جوش

صدای گریۀ تو آید بگوش

 

کرده به داغ چار فرزند صبر

کشیده ای چهار تصویر قبر

 

اشک مصیبت ز بصر ریختی

به یادشان خون جگر ریختی

 

چشم تو از بسکه فراوان گریست

به گریۀ تو چشم مروان گریست

 

تو نالۀ وا ولدا می زدی

اهل مدینه را صدا می زدی

 

بدین سخن فکند آهت طنین

که کس نگوید به من امّ البنین

 

منکه دگر امّ بنین نیستم

مادر چار نازنین نیستم

 

چار گلم ز تیغ پرپر شدند

چار مهم به خون شناور شدند

 

امّ بنین باغ گل یاس داشت

دسته گلی سرخ چو عبّاس داشت

 

ای ثمر دل گل احساس من

ساقی اهلبیت عبّاس من

 

شنیده ام دست تو از تن زدند

به فرق تو عمود آهن زدند

 

شنیده ام تا که تو رفتی ز دست

پشت حسین ابن علی هم شکست

 

شنیده ام که جای من فاطمه

به دیدنت آمده در علقمه

 

شنیده ام شعله به خشمت زدند

شنیده ام تیر به خشمت زدند

 

شنیده ام سکینه بی تاب بود

جام به کف منتظر آب بود

 

شنیده ام که دشمنان صف زدند

کنار جسم بی سرت کف زدند

 

شنیده ام که شد ز شمشیر تیز

پیکر تو چو برگ گل ریز ریز

 

گریه کنم روز و شب ای نور عین

بهر تو نه بلکه برای حسین

 

تو در مدینه مادری داشتی

مادر خونین جگری داشتی

 

اگر که پاره پاره شد پیکرت

بود به دامان برادر سرت

 

حسین فاطمه برادر نداشت

کشته شد و مثل تو مادر نداشت

 

تو را فراق اشجع النّاس کشت

داغ حسین و داغ عبّاس کشت

 

جز غم و اندوه و فغانت نبود

حیف که آن چار جوانت نبود

 

تا که بگریند برایت همه

فاطمه یا فاطمه یا فاطمه

 

سلام بر اشک تو یا فاطمه

جزای تو اجر تو با فاطمه

 

گریه تو به جز عبادت نبود

وفات تو کم از شهادت نبود

 

داغ تو یک شرارۀ نار بود

برای اهلبیت دشوار بود

 

مدینه در وفات امّ البنین

ناله اش افکند به گردون طنین

 

ز ناله و سوز پر آوازه شد

دوباره داغ فاطمه تازه شد

 

سلام «میثم» به گل یاس تو

به دست و چشم و سر عبّاس تو

 

حاج غلامرضاسازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت ام البنین (س) 4149

حضرت ام البنین (سلام الله)

 

ای همسر سردار جهان، مادر عباس

وی دامـن تـو مهـد ادب‌ پـرور عباس

 

در بیت علـی آمده! هـمسنگر عباس

خوانده است تو را مادر خود خواهر عباس

 

ام‌الشهـدا ، فاطمه ی دوم حیدر

هم فاطمه ی دوم و هم زینب دیگر

 

تو چشمه ی فیض از نفس پنج امامی

تو فاطمه ی بیت شـه عـرش‌ مقـامی

 

تو همسر تنهـا وصـی خیرالانامی

تو مـادر والا گهـر خـون و قیامی

 

جوشـد ادب و فضـل ز آیات کلامت

پیوسته ز هفتاد و دو تن باد سلامت

 

شک نیست به این رتبه که حیدر به تو نازد

زینب کـه بـود عصمـت داور به تو نازد

 

تـا روز جــزا آل پیمبــر بــه تـو نازد

عبـاس تـو در عـرصه ی محشر به تو نازد

 

کی مثل تو ای خاک رهت هم سر و هم جان

یک روزه دهد چـار پسر در ره جانان؟

 

ای سوخته در شعلـه ی مصباح هدایت

ای مادر جود و کرم و فضل و عنایت

 

خشنـود ز رفتـار تـو زهـرای ولایت

جان همه خوبان جهـان باد فـدایت!

 

با آن همه قدر و شرف و جاه و عزیزی

کـردی بـه بنـی‌فاطمـه اظهـار کنیزی

 

عون تـو شـده در صف عـاشور فدایی

عثمان تو بگرفت ز خون رنگ خدایی

 

تا دادن جـان، جعفر تو بود ولایی

عباس تو از روز ازل کـرب‌وبـلایی

 

چون حرمت زهرا به تو شد واجب عینی

گشتنـد عزیـزان تـو هرچار، حسینی

 

تـو ام‌ بنینـی نــه! تـو ام‌الشهـدایی

پیوسته به ثاراللَه و از خویش جدایی

 

دلباختـه ی جلـوه ی مصبــاح هــدایی

بیش از پسران گریه کنِ خون خدایی

 

ای بوسه ی خورشید به خاک کف پایت

حق است کند فاطمه پیوسته دعایت

 

دادی بـه ره شمـس ولا چـار قمـر را

دور پسـر فاطمــه گـردانـده پسـر را

 

در ماتم‌شان ریخته بس اشک بصر را

آتـش زده از گریه دل اهـل‌ نظـر را

 

از بس که در امواج بلا یار حسینی

بـا داغ پسرهـات عــزادار حسینی

 

یک روزه به دل داغ روی داغ تو دیدی

چون فاطمه یـا فاطمه از غصه خمیدی

 

بر گرد همـان چـار مزاری که کشیدی

از داغ حسین‌بـن‌علـی جامـه دریـدی

 

با آن کـه دلت خون ز غم چار جوان بود

چشمت به حسین‌بن‌علی اشک‌فشان بود

 

بـا داغ چهـار اختــر تابنده جبینت

گفتـی کــه نخـوانند دگر ام‌بنینت

 

آتش نزند کس به دل زار و حزینت

ای لشکر ماتم به یسـار و به یمینت

 

خون خوردی و نالیدی و از پای فتادی

تـا جـان بـه سـر گریه ی پیوسته نهادی

 

روزی که تو رفتی و جهان غرق عزا بود

تابـوت تـو بـر دوش عزیـزان خدا بود

 

با داغ تو خـون بـر جگر اهـل ولا بود

عباس تو ای مـادر عبـاس! کجا بود؟

 

ای کاش که چون عون، کنارت پسری بود

از جعفر و عثمـان عزیـزت خبری بود

 

ای قبله ی دل تـربت بی‌شمـع و چـراغت

ای داغ پس از داغ دوبـاره روی داغـت

 

ای چارگل خفته به خون، حاصل باغت

باشـد کـه بیایـم بـه مدینه به سراغت

 

با آن که شدم زائر بی‌صبر و قرارت

نگذاشت عدو گل بفشانم به مزارت

 

یا فاطمه خون دلـم از دیـده روان است

قبر تو عیان است عیان است عیان است

 

چشم همـه بـر تربت پاکت نگران است

آن فاطمه قبرش ز چه از خلق نهان است؟

 

از اشک، مگـر خاک بقیع تو بشویم

آن تربت پنهان شده را بلکه بجویم

 

هرچند که خون جگرت بود روانه

دیگـر بدنت دفـن نگـردید شبانه

 

بر بازوی و پهلـوت ندیدنـد نشانه

ای کوه غم چار جوانت روی شانه

 

بر «میثم» دل‌ سوخته کن اشک، عنایت

تا خـون دل خـویش کنـد وقف عزایت

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال به حضرت فاطمه زهرا (س) 4146

زبانحال به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

همسرم راز نهان خویش با شوهر بگو

جان من از آنچه آمد بر سرت یکسر بگو

 

رخ اگر می‌پوشی از من دیگر از زینب مپوش

شرح سیلی را تو را آن با وفا دختر بگو

 

ماجرای گوشواره بر کف دستت چه بود؟

راز از این قصّه ى سر بسته با حیدر بگو

 

قطره قطره آب گشتی و مرا آتش زدی

با من از کاهیدن این پیکر لاغر بگو

 

از چه دائم می‌روی از هوش و باز آئی به هوش

از چه می‌پیچی به خود پیوسته در بستر بگو

 

دردهای خویش را با خود مبر در خاک گور

یا ز سرّ سینه یا از زخم میخ در بگو

 

محسنت بین در و دیوار با مادر چه گفت؟

لالهء خونین من از غنچه ى پرپر بگو

 

ای بهشت من که رو کردی به گلزار بهشت

آنچه را با من نمیگفتی به پیغمبر بگو

 

حاج غلامرضاسازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات حضرت فاطمه زهرا (س) 4145

احوالات حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

گفتم از درد نهان یار به من می‌گوید

یا که مخفی به حسین و به حسن می‌گوید

 

نه حسین و نه حسن را ز غمش داد خبر

نه به زینب نه به فضّه نه به من می‌گوید

 

نه ز صورت نه ز سیلی نه ز محسن نه ز دل

نه ز بازو نه ز پهلو نه ز تن می‌گوید

 

گوش او ناله ى جانسوز مرا می‌شنود

چشم‌هایش به من از ضعف بدن می‌گوید

 

تا که از پیکر آزرده او می‌پرسم

عوض او در و دیوار سخن می‌گوید

 

آنچه را با حسنین و به من و فضّه نگفت

شب غسل بدنش خون کفن می‌گوید

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت فاطمه زهرا (س) 4144

در احوالات حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

با گریه عقده از دل من وا نمی‌شود

زخم جگر به اشک، مداوا نمی‌شود

 

تا دست من ورم نکند از غلاف تیغ

بند ستم ز دست علی وا نمی‌شود

 

شرمنده‌ام ز شوهر مظلوم خود علی

دست شکسته حامی مولا نمی‌شود

 

بر روی قبر من بنویسید دوستان

سیلی زدن مودت زهرا نمی‌شود

 

بر باب خانه‌ام بنویسید رهبری

مثل امام فاطمه تنها نمی‌شود

 

گفتم ز حبس دل کنم آزاد ناله را

دیدم کنار زینب کبری نمی‌شود

 

جز طفل من که یار علی گشت پشت در

شش‌ماهه‌ای فدایی بابا نمی‌شود

 

من پشت در ز پای فتادم یکی نگفت

زهرا چرا ز روی زمین پا نمی‌شود

 

سقط ‌جنین و سیلی و ضرب غلاف تیغ

این احترام ام‌ابیها نمی‌شود

 

میثم بدون لطف و عنایات فاطمه

یک بیت از کتاب تو امضا نمی‌شود

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت زینب کبری (س) 4133

در مدح حضرت زینب کبری (سلام الله)

 

روایت است که یک روز حضرت زهرا

رسید گریه کنان نزد خواجۀ دو سرا

 

گرفته بود ببر زینب عزیزش را

چه زینبی که ستوده فلک کنیزش را

 

جمال فاطمی او شبیه مادر بود

ولی ز اشک، دو چشمش دو بحر گوهر بود

 

بگفت فاطمه در محضر رسول خدا

که ای به خاک تو جان تمام خلق فدا

 

رسیده فاطمه ات از غصّه جان بر لب

چرا نمی شود آرام دخترم زینب

 

هماره از دل او آه و ناله برخیزد

بر وی دست من از صبح اشک می ریزد

 

نبی گشود دو دست و ز دامن زهرا

به روی سینه چو قرآن گرفت زینب را

 

گرفت در بغل او را به احترام تمام

صدای گریۀ او لحظه ای نشد آرام

 

علی گشود دو دست و ورا گرفت ببر

نشد خموش دمی بر فراز دست پدر

 

حسن رسید ز بابا گرفت او را باز

ولی نگشت خموش آن همای وحی حجاز

 

به سینه ناله و اشکش ز دیده جاری بود

که سیّدالشهّدا دست های خویش گشود

 

گرفت خواهر خود را چو جان خود در بر

کشید دست نوازش و را به صورت و سر

 

چنانکه بحر خروشنده اوفتد ز خروش

صدای طوطی وحی مدینه شد خاموش

 

ز روی شانۀ جدّ و اب و برادر و مام

به وصل گمشدۀ خود رسید و شد آرام

 

گمانم آنکه به او با اشاره گفت حسین

که وقت گریه تو نیست ای فروغ دو عین

 

هنوز شعله ی آتش بر این سرا نزدند

هنوز مادر مظلومۀ تو را نزدند

 

هنوز غربت حیدر ندیده گریه مکن

کبودی رخ مادر ندیده گریه نکن

 

نگاه دار بر آن لحظه اشک و زمزمه را

که بشکنند در این خانه دست فاطمه را

 

مریز اشک و مزن ناله و مکن زاری

هنوز از سر بابا نگشته خون جاری

 

هنوز خون به دل زار ما نکرده کسی

هنوز فرق علی را دو تا نکرده کسی

 

شرار آه تو روزی ز سینه برخیزد

که از گلوی حسن لخته لخته خون ریزد

 

سرشک دیده میفشان به برگ یاسمنت

هنوز تیر نباریده بر تن حسنت

 

صبور باش میفشان سرشک از دیده

هنوز جسم حسینت به خون نغلطیده

 

زمام گریه نگهدار تا که در گودال

کنند سم اسبان تن مرا پامال

 

زمان گریه ی تو لحظه ایست خواهر من

که بوسه گیری از پاره پاره حنجر من

 

هنوز نیزه به کتف و به شانه ات نزدند

کنار پیکر من تازیانه ات نزدند

 

هنوز شام بلا را ندیده ای زینب

هنوز طشت طلا را ندیده ای زینب

 

هنوز پیش رویت اهل شام صف نزدند

هنوز پای صدای حسین کف نزدند

 

هنوز سنگ بلا بر سرت نباریده

هنوز کوفه به اشک غمت نخندیده

 

مریز اشک بصورت ز دیده پیوسته

هنوز چوبۀ محمل سر تو نشکسته

 

اگر چه دختر زهرا ز گریه شد خاموش

ولی درون وجودش چو بحر داشت خروش

 

پس از گذشت زمان روزگار پیرش کرد

به دشت کرب و بلا عاقبت اسیرش کرد

 

اگر چه کوه بلا دمبدم کشید به پشت

خدا گواست که داغ حسین او را کشت

 

در آخرین دم خود یاد نازنین بدنی

به روی سینۀ خود داشت کهنه پیرهنی

 

چه کهنه پیرهنی پاره پاره چون جگرش

گرفته بود چو جان عزیز خود ببرش

 

به وقت مرگ نگاهش به دشت و صحرا بود

در انتظار قدوم عزیز زهرا بود

 

به سینه داغ غم لاله های رعنا داشت

در آخرین نفسش ذکر واحسینا داشت

 

تمام هستی خود را به راه جانان داد

نگاه کرد به روی حسین تا جان داد

 

دوبار دختر زهرا ز گریه شد آرام

یکی به شهر رسول خدا یکی در شام

 

جهان به ماتم او غرق آه و زاری باد

سرشک دیده «میثم» هماره جاری باد

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت زینب کبری (س) 4131

در مدح حضرت زینب کبری (سلام الله)

 

زلف عفاف، رشتۀ دامان زینب است

آیات صبر، پایۀ ایمان زینب است

 

ایثار و پـاکدامنی و عزم و اقتدار

این چار، درسِ طفلِ دبستان زینب است

 

حبل المتینِ قافـله سالار عاشقان

تا روز حشر، موی پریشان زینب است

 

گل زخم‌های پیکر صد پارۀ حسین

آیـات بی‌شمارۀ قرآن زینب است

 

سرهای نوک نیزه همه دسته‌های گل

تن‌های پاره پاره، گلستان زینب است

 

آن نیزه‌ای که خصم به قلب حسین زد

زخمش هنوز بر دل سوزان زینب است

 

بـا یـاد صبح یازدهم، صبح بی حسین

هر روز صبح، شام غریبان زینب است

 

وقتی که گفت بـا سپه کوفـه "اُسکُتوا"

دیـدند کائنات بـه فرمان زینب است

 

وقتی رقیـه را بـه ره شام می‌زدنـد

دیدم حسین، دست به دامان زینب است

 

یاللعجب مگر که قیامت بـه پا شده

بر نیزه آفتاب درخشان زینب است

 

روز جزا بـهانـۀ شیعه بـرای عـفو

خون حسین و دیدۀ گریان زینب است

 

هر کس که پا نهد به عزا خانۀ حسین

بر او کرم کنید که مهمان زینب است

 

تـا آفتاب بـذل کند نـور خویش را

((میثم)) همیشه بندۀ احسان زینب است

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت زینب کبری (س) 4125

در ولادت حضرت زینب کبری (سلام الله)

 

امشب شب میـلاد امید حسین است

عید حسین عید حسین عید حسین است

 

گویـی خدا کوثر به کوثر داده امشب

یک حیدر دیگر به حیدر داده امشب

 

کوثـر بــه روی دامـن کوثـر ببینید

قـرآن به روی دست پیغمبـر ببینید

 

امشـب دوبــاره پنـج تـن را آفریدند

احمد، علی، زهـرا، حسن را آفریدند

 

در پنج مهـر آمد بـه دنیـا مـاه دیگر

یــا آمــده میــلاد ثــارالله دیگــر؟

 

بـر زینـت دیــن خـدا زین اب آمـد

الله اکبــر! زینـب آمــد زینـب آمـد

 

در خلق و خو زهرا و ختم‌المرسلین است

هنگام خطبه یک امیرالمؤمنین است

 

این شیردخت شیر حی کردگار است

فریاد، نه! حتی سکوتش ذوالفقار است

 

اُم و اَب و جان و سرم گردد فدایش

انگـــار آوای علــی دارد صــدایش

 

این عمۀ سادات این، زهرای زهراست

این مثـل زهـرا مـادرش ام‌ابیهـاست

 

این انبیا و پنج تن را نور عیـن است

زین اَب و زین اُم و زین حسین است

 

سر تا قدم جان است و جانانش حسین است

می‌گرید و گهواره‌جنبانش حسین است

 

در خواب و در بیداری خود با حسین است

در هر گل لبخند او یک یاحسین است

 

الله اکبــر! از کمــال و از جــلالــش

الحق کـه شیـر فاطمـه بــادا حلالش

 

گر شیرحق شیر حقش گوید،عجب نیست

عطر بهشت از سینه‌اش بوید، عجب نیست

 

کــرب‌وبــلا بی‌نــام او معنــا نـدارد

لـوح رضــا بـی‌صبــر او امضــا ندارد

 

هر خطبـه‌اش یک سورۀ آمـال نهضت

هر جملـه‌اش یک آیـۀ اکمـال نهضت

 

پیوسته بــوده جـا در آغــوش الهش

از گـاهــواره تــا کنــار قتلـگــاهش

 

وقتی سخن مثل امیرالمؤمنیـن گفت

بر او سـر بــالای نیـزه آفـریـن گفت

 

با احمـد و زهـرا و حیـدر هم‌صدا بود

الحـق کـه او پیغمبـر خـون خدا بود

 

چشم حسین از خطبۀ او گشت روشن

احمد، علی، زهرا، حسن، گفتند احسن!

 

وقتی که شد با خنجر خونین لبش جفت

هم بوسه می‌زد هم خدا را شکر می‌گفت

 

با سیل اشکش عقده از دل باز می‌کرد

اول سفـر را بـی حسیـن آغاز می‌کرد

 

انگــار می‌بینـم تـن در خـون تپیده

بــر او اذان گوینـد رگ‌هــای بـریده

 

در گریــۀ او ناقه‌هــا امــداد کـردند

گویــی فـرات دیگــری ایجاد کردند

 

آتش بــه ســوز سینــۀ او باد می‌زد

تنهـا بــرای او جــرس فریـاد می‌زد

 

لب‌ها ترک‌خوردۀ فضا در چشم‌ها دود

آب فـرات از خجـلت زینـب گِل‌آلود

 

صحرا‌به‌صحرا کـوبه‌کـو منزل‌به‌منزل

زینب، سوار و فاطمـه دنبـال محمل

 

زینب، همیشه یاد او هـم گریه دارد

حتـی شب میـلاد او هـم گریه دارد

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت زینب کبری (س) 4124

در ولادت حضرت زینب کبری (سلام الله)

 

خدای من! صدف بحر نور، گوهر زاد

ادب کنید که دخت رسول، دختر زاد

 

چه دختری که ز مردان دهر، بهتر زاد

برای حیدر کرار، باز، حیدر زاد

 

به جلوۀ حسنینش خجسته خواهر زاد

یقین کنید که ام‌الحسین دیگر زاد

 

سلام باد بر این خواهر و به خواهری‌اش

خدای داده مقام حسین‌پروری‌اش

 

محمدند و علی هر دو محو دیدارش

نشان بوسۀ زهرا به ماه رخسارش

 

هزار مریم و هاجر شده گرفتارش

شرف گرفته شرافت به ظل دیوارش

 

عفـاف و عصمت و ایثار، جنس بازارش

فقط به روی حسین است و چشم بیدارش

 

برات عفو خدا ریخته است در قدمش

یقین کنید بود قلب فاطمه حرمش

 

چه دختری که جلال پیامبـر دارد

ز خردسالی خود صولت پدر دارد

 

فرشته‌ای‌ست ولی صورت بشر دارد

نه! بلکه طینتی از حور، خوب‌تر دارد

 

به سیدالشهدا الفتی دگر دارد

از آن جمال، محال است چشم بردارد

 

فقط نه محو جمالش نبی شده امشب

حسینِ فاطمه هم زینبی شده امشب

 

حجاب فاطمه از چادرش نمودار است

ز کودکی به علی مثل مادرش یار است

 

مقام ام‌ابیهایی‌اش سزاوار است

چو ذوالفقار، زبانش به خطبه کرار است

 

حسین از وی و وی از حسین، سرشار است

نماز نافله‌اش را خدا خریدار است

 

زهی نماز شب آن حقیقت زهرا

که سیدالشهدا گفت التماس دعا

 

جمال اوست به چشم علی تماشایی

خطابه‌‌هاش همه حیدری و زهرایی

 

نکرده شوی بود مادر شکیبایی

گرفته سایه‌اش از آفتاب زیبایی

 

نهاده چهر به خاک درش توانایی

نخوانده درس، معلم بود به دانایی

 

ز خردسالی پرواز کرده تا حیدر

به ذوالفقار زبانش نوشته یاحیدر

 

در آسمان علی اختری چنین باید

ز کوثر نبوی کوثری چنین باید

 

کنار خون خدا خواهری چنین باید

به حلم و صبر و رضا مادری چنین باید

 

به بانوان جهان رهبری چنین باید

به حق که فاطمه، دختری چنین باید

 

نه صبر رفت ز دستش؛ به صبر فرمان داد

کنار مقتل خون بر امام خود جان داد

 

تو کیستی که علی‌گونه رهبری کردی؟

به صبـر و همت و ایثار، مادری کردی

 

سلام بر تو که خون را پیمبری کردی

تو با خطابه‌‌ات اعجاز حیدری کردی

 

تو با امام شهیدان برابـری کردی

تو مثـل فاطمه اسلام‌پروری کردی

 

حسین، فلک نجات است و ناخداش تویی

علی زبان خدا باشد و صداش تویی

 

 حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت زینب کبری (س) 4123

در ولادت حضرت زینب کبری (سلام الله)

 

رسید مژده که ماه جمادی الاولی ست

مه مبارک میلاد زینب کبراست

 

دهید مژده به ختم رسل که این مولود

ولادت دگر پاره ی تنت زهراست

 

خدا به کوثر خود داد کوثری دیگر

که خیر ، قطره و خیر کثیر او دریاست

 

سزد چو فاطمه مصداق کوثرش خوانم

که او به فاطمه آیینه ی تمام نماست

 

محمد و علی و فاطمه ، حسین و حسن

جمال انورشان در جمال او پیداست

 

هنوز شیر ننوشیده چشم نگشوده

به سینه اش طپش قلب سیدالشهداست

 

مرا چه زهره که گویم ثنای دخت علی

خدا گواست که اوصاف او کلام خداست

 

مقام " یذهب عنکم " گرفت این دختر

یقین کنید که قرآن به عصمتش گویاست

 

نماز شب به نماز شبش نماید فخر

دعا به هر نفس او نیازمند دعاست

 

خجسته چهره ی او مصحفی به چشم حسین

چه مصحفی که پر از آیه های کرب و بلاست

 

چه دختری که وجودش همیشه " زین اَب " است

چه زینبی که بلاها به چشم او زیباست

 

زبان حیدریش کار ذوالفقار کند

خطابه های بلندش به شام و کوفه گواست

 

به صبر و همت و ایثار و اقتدار و کمال

اگر حسین دگر خوانمش رواست رواست

 

خدا جلال و ، محمد کمال و ، فاطمه زهد

علی خصال و حسین آیت و حسن سیماست

 

چنان که یک دم او بی حسین ممکن نیست

یقین کنید که بی او حسین هم تنهاست

 

جمیل دیدن سیل بلا به دیده ی او

گواه فوق جلالش ز مریم عذراست

 

سرور سینه ی مریم وجود عیسی بود

مدال سینه ی او داغ هیجده عیساست

 

نظام دین بُود از گیسوی پریشانش

هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست

 

ز شعله ی نفس زینب است تا صف حشر

حرارتی که ز خون حسین در دل هاست

 

قسم به دین خدا می خورم که دین خدا

به صبر زینب و خون حسین پا بر جاست

 

خطابه اش همه آیات وحی و تفسیرش

نیازمند هزاران قصیده ی غرّاست

 

سر بریده ی فرزند فاطمه می گفت

که خون پاک مرا خطبه ی تو آب بقاست

 

امین وحی بیا و به اهل کوفه بگو

که این صدای خداوندگار بی همتاست

 

زبان شکر گشودن کنار مقتل خون

خدا گواست که فوق مقام صبر و رضاست

 

به موج خون تن صد پاره را گرفت به دست

که ای خدا بپذیر این یگانه هدیه ی ماست

 

شبی نشد که نماز شبش رود از دست

که لحظه لحظه ی شب هاش لیلة الاحیاست

 

الا قیام تو قد قامت قیام حسین

تویی که قامت دین با قیامتت شد راست

 

تویی که خطبه ی شامت یزید را لرزاند

تویی که شام ز نطقت به خصم شام عزاست

 

تویی که هر نفست یک خطابه ی پر شور

تویی که هر قدمت یک قیام عاشوراست

 

اگر که فاطمه خوانندت از جلال درست

اگر به غیر حسینت مثل زنند خطاست

 

جمال روح فزایت بهشت روح علی

نگاهت از دل پاک حسین عقده گشاست

 

هنوز حنجره ات را طنین صوت علی است

اگر چه گوش دل اهل کوفه ناشنواست

 

حسین بر سر نی گوش ، پای خطبه ی تو

سر بریده ی او مجلس تو را آراست

 

حسین کعبه و حج تو دور او گشتن

صفا و مروه ی تو قتلگاه و طشت طلاست

 

جبین شکستن عشاق در رساله ی توست

عذار شسته به خون تو بهترین فتواست

 

کدام رتبه از این به که سال ها " میثم "

فقط برای شما خاندان مدیحه سراست

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت زینب کبری (س) 4116

در مدح حضرت زینب کبری (سلام الله)

 

تو ای پاینده پیغام آور خون

که بعثت یافتی از سنگر خون

 

کتاب سینه‌ات سرمایة عشق

به هر آهت هزاران آیة عشق

 

فرشته، حور، انسان چیستی تو؟

علی، زهرا، محمّد کیستی تو؟

 

نبوّت را چراغ مکتبی تو

حسینی یا حسن، یا زینبی تو

 

کلام عشق را حسن ختامی

وفا را هم پیمبر هم امامی

 

قیامت کرده‌ای در استقامت

پناه آورده بر صبرت امامت

 

چو در دامان مقتل پا نهادی

امام صابران را صبر دادی

 

اگر گامی به ره وامانده بودی

و گر یک لحظه از پا مانده بودی

 

شرف، مردی، شهامت کشته می‌شد

امامت نه، امامت کشته می‌شد

 

الا انوار توحید از چراغت

به دل یک روزه هفتاد و دو داغت

 

گریبان چاک شادی از غم توست

زمان آیینه دار ماتم توست

 

بجز تو ای ز جام گریه سرمست

که قربانی گرفته بر سر دست

 

تو در دریای خون خورشید جُستی

تو گل را با گلاب اشک شستی

 

تو آیات صبوری آفریدی

ز قرآن پاره‌ها گلبوسه چیدی

 

تو پیغام شهیدان را رساندی

تو در مقتل نشستی روضه خواندی

 

تو مرغ وحی و مقتل آشیانه

حسینا وا حسینایت ترانه

 

سرشکت پاکبازی را وضو داد

خدا داند که خون را آبرو داد

 

همه شب مرغ شب می‌زد پر و بال

که با اشک تو پنهانی کند حال

 

تو که قلبت ز خون بحری دگر بود

ز قرآن پاره‌هایت پاره تر بود

 

صلوة‌اللیل را بنشسته خواندی

خدا را از درون خسته خواندی

 

علی که جز تو او را زین ادب نیست

اگر دست تو را بوسد عجب نیست

 

حسین آن کز قیامش شد قیامت

به پیش تیر دشمن بست قامت

 

چو شد آماده بهر جانفشانی

تو را فرمود ای زهرای ثانی

 

که ای از خود تهی از عشق سرشار

مرا هم در نماز شب به یاد آر

 

تو را پیغمبر اکرم ستوده

خدا در سوره مریم ستوده

 

گواه صبر تو رب العباد است

کتاب صبر تو در رمز صاد است

 

چو حق با خلق از جام بلا گفت:

حسین استاد برپا و بلا گفت

 

تو او بودی و او تو کاندران بزم

به یک همّت به یک غیرت به یک عزم

 

به شوق جام در دم پر کشیدید

گرفته هر دو با هم سر کشیدید

 

چو از آن جام با هم نوش کردید

بلا را دست در آغوش کردید

 

شکفتید و شکفتید و شکفتید

بلی در هر بلا گفتید گفتید

 

نصیب تو اسارت شد از آن جام

نصیب او شهادت شد سر انجام

 

شهادت در خط او چهره بگذاشت

اسارت بوسه از خاک تو برداشت

 

به خون شستید رخ یک رنگ و یکدل

حسین از اشک و تو از چوب محمل

 

بیابان در بیابان در بیابان

تو گرم خطبه، او مشغول قرآن

 

یکی بودید در نقش دو مظلوم

یکی گفتید اما از دو حلقوم

 

تو خونین باغ هفتاد و دو داغی

تو شبهای اسارت را چراغی

 

تو پیغام آور خون خدایی

تو فریاد خموشان را صدایی

 

تو در بند اسارت شرزه شیری

که گفته تو اسیری؟ تو امیری

 

تو شهر کوفه را تسخیر کردی

تو شاه شام را تحقیر کردی

 

تو که لرزان ز گامت پایداریست

چرا خون سرت بر چهره

 

تو و از پا فتادن باورم نیست

قرار از دست دادن باورم نیست

 

تو و دامان صبر از هم گسستن

تو و از چوب محمل سر شکستن

 

در اینجا راز پنهانی نهفته است

که گوش جان به پنهانی شنفته است

 

تو پیمان بسته بودی با برادر

که همگامی کنی تا گام آخر

 

به پاس عهد یکرنگی که بستی

جبین از چوبة محمل شکستی

 

ز خون سر حدیث دل نوشتی

به خط سرخ بر محمل نوشتی

 

که عاشق کار با فتوا ندارد

سر سالم در اینجا جا ندارد

 

اگر قرآن سر نی گشت قاری

وگر خون بود از هر آیه جاری

 

به خونش لاجرم تفسیر باید

که اینجا از سخن کاری نیاید

 

از آن قاری است تا زنده است قرآن

از این تفسیر پاینده است قرآن

 

سری بشکست و خونی از جبین ریخت

وز آن خون چند قطره بر زمین ریخت

 

نه، محمل روی گردون لاله گون شد

نه خاک کوفه، عالم غرق خون شد

 

بدن خسته دل از غم پاره پاره

نهادی پا چو در دارالعماره

 

سخن ناگفته و لب ناگشوده

تاب و توان از دشمن ربوده

 

نگاهت خصم را تحقیر می‌کرد

به قلبش کار صد شمشیر می‌کرد

 

به وقت راه رفتن پای تا سر

تو زهرا بودی و زهرا پیمبرi

 

در آنجا با شکوه کبریائی

محمّد داشت در تو خودنمایی

 

امیر شهر کوفه شد اسیرت

زبون و کوچک و خوار و حقیرت

 

به اشک چشم گریان تو سوگند

به گیسوی پریشان تو سوگند

 

به طوطی های خاموش از ترانه

به تنهای کبود از تازیانه

 

به آن درّی که در خون باز جستی

به آن گل کز گلاب اشک شستی

 

به سقایی که آبش دادی از اشک

به آن چشم و به آن دست و به آن مشک

 

به سرهای جدا در مقدم یار

به پاهای پر از گلبوسة خار

 

به ماهی که فراز نی عیان بود

به خورشیدی که دورت سایه‌بان بود

 

به قرآنی که از تو جان و دل برد

به لبهایی که چوب خیزران خورد

 

سرشکی تا که زنگ دل بشویم

زبانی غیر یا زینب نگویم

 

مرا بهتر ز دنیا و ز عقباست

که در محشر بگویی ((میثم)) از ماست

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال به حضرت فاطمه زهرا (س) 4109

زبانحال به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

پرستوی مهاجرم چرا ز لانه می روی

اگر ز لانه میروی ،چرا شبانه می روی

 

قرار من شکیب من ، مهاجر غریب من

فدای غربتت شوم ، که مخفیانه می روی

 

حیات جان امید دل ، علی بود ز تو خجل

که با کبودی بدن ، ز تازیانه می روی

 

کبوتر شکسته پر ، مرا به همرهت ببر

چرا بدون همسرت ، ز آشیانه می روی

 

چهار طفل خون جگر ، زنند در غمت به سر

تو بر زیارت پدر ، چه عاشقانه می روی

 

الا به رخ نشانه ات ، مگر شکسته شانه ات

که موی زینبین خود ، نکرده شانه می روی

 

همای بی ترانه ام ، چرا ز آشیانه ام

به کوی بی نشان خود ، پر از نشانه می روی

 

فتاده بر دلم شرر ، که تو در این دلِ سحر

ز همسرت غریب تر ، برون ز خانه می روی

 

«میثم» از چه واهمه تو راست مهر فاطمه

به حشر هم سوی جنان بدین بهانه می روی

 

 حاج غلامرضاسازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت فاطمه زهرا (س) 4107

در احوالات حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

هر شب ستاره ریزم و شب را سحر کنم

برآفتاب، گریم و بی ماه سر کنم

 

من آن گلم که در غم هجرانم باغبان

رفع عطش به باغ، زخون جگر کنم

 

زهرای کوچک علی ام کز امام خویش

در موج غم چو فاطمه دفع خطر کنم

 

با گریه و نماز شب و خانه داری ام

پیوسته نام مادر خود زنده تر کنم

 

شب ها به موج غصّه زنم خویش را به خواب

تا گریه مخفیانه برای پدر کنم

 

بابا برو زخانه برون روزها که من

بنشینم و نگاه به دیوار و در کنم

 

فضّه تو ساعتی پدرم را به حرف گیر

تا من به جای خالی مادر نظر کنم

 

هر چند کودکم، بگذارید نیمه شب

وقت نماز چادر او را به سر کنم

 

ماه غریب شهر مدینه بیا بگو

بی تو چگونه من شب خود را سحر کنم

 

دیدم که ریخت خصم ستمکار بر سرت

قدّم نمی رسید که خود را سپر کنم

 

همرنگ صورت تو شده رخت ماتمم

این جامۀ من است که باید به بر کنم

 

مادر بیا دوباره مرا دراُحد ببر

تا حمزه را زغربت بابا خبر کنم

 

زآن دردها که مادر من با کسی نگفت

(میثم) بگو که سوز تو را بیش تر کنم

 

 حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت فاطمه زهرا (س) 3998

در احوالات حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

لاله ها پژمرد بلبل را دگر آوا نبود

هیچ کس در باغ ، مثل باغبان تنها نبود

 

یک مدینه دشمن و یک خانه بی فاطمه

بانوی آن خانه کس جز زینب کبری نبود

 

روی سیلی خورده زهرا شهادت میدهد

از علی مظلوم تر مردی در این دنیا نبود

 

نیست جایز خانه کفار را آتش زدن

ای مسلمانان مسلمان بود زهرا ، یا نبود ؟

 

ای جنایت کار ، ای بیدادگر ، رویت سیاه

اجر و پاداش رسالت کشتن زهرا نبود

 

مصطفی از تو مودت خواست تو سیلی زدی

بی حیا سیلی زدن اجز ذوی القربی نبود

 

ریخت دشمن بر سر زهرا ، ولایت را ببین

بارها از پا فتاد و غافل از مولا نبود

 

من نمی گویم چه شد گویند در چشم علی

سیل دشمن بود پیدا فاطمه پیدا نبود

 

ای مدینه آتش غیرت چرا آبت نکرد

جای ناموس خدا در دامن صحرا نبود

 

آنچه برآل علی در کربلا یکسر گذشت

در سقیفه اتفاق افتاد ، عاشورا نبود

 

حاج غلامرضا سازگار (میثم)