مدح حضرت زینب کبری (س) 5772

مدح حضرت زینب کبری (سلام الله)

 

آنکه از وصفش زبان گردیده الکن زینب است

آنکه نطقم در مدیحش گشته کودن زینب است

 

آنکه بعد از نهضت سرخ حسین بن علی

پیکردین خدارا بود جوشن زینب است

 

آنکه باایراد نطق آتشین خویشتن

مشعل دین خدا را کرده روشن زینب است

 

آنکه با تیغ زبان، کار دوصد شمشیرکرد

تاکه گردد از خطر، اسلام، ایمن زینب است

 

آنچنان جنگید با دشمن که ازآن ابتکار

دشمنش از پرده دل گفت احسن زینب است

 

آنکه بافکر بلند خویش کرد ازبُن خراب

کاخ استبداد رابرفرق دشمن زینب است

 

لاف نَبود گر بگویم بعد زهرای بتول

در جهان آفرینش بهترین زن زینب است

 

مرحوم ژولیده نیشابوری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت زینب (س) 5737

در مدح حضرت زینب (سلام الله)

 

آن که نامش کرده عالم را مسخر زینب است

آن که وصفش می‌رباید هوش از سر زینب است

 

آن که با ایراد نطقی کاخ استبداد را

کرد ویران بر سر قوم ستمگر زینب است

 

آن که داغ شش برادر را به دل هموار کرد

تا بماند جاودان دین پیمبر زینب است

 

مادرش آموزگار مکتب شرم و حیاست

فارغ التحصیل دانشگاه مادر زینب است

 

گر علی بن ابوطالب بود معیار صبر

آن که صبرش با علی باشد برابر زینب است

 

گفت پیغمبر حسینم هست کشتی نجات

بادبان و محور و سکان و لنگر زینب است

 

هست از درهای جنت یک درش باب الحسین

فاش می گویم کلید قفل آن در زینب است

 

دین و قرآن را به عالم گر که روح و پیکری است

خسرو لب تشنگان روح است و پیکر زینب است

 

در مقام بردباری گر بسنجی قدر او

در غم و شادی برابر با برادر زینب است

 

آسمان غیرت و مردانگی و صبر را

ماه عباس و حسینش مهر و اختر زینب است

 

بحر رحمت را به عالم بود تنها یک صدف

واندر آن یکتا صدف، یکدانه گوهر زینب است

 

ساقی بزم جهان آفرینش گر علی است

جرعه نوش ساغر ساقی کوثر زینب است

 

در مقام وصف او ژولیده گوید روز و شب

آنکه نامش کرده عالم را مسخر زینب است

 

مرحوم ژولیده نیشابوری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال به حضرت امام حسین (ع) 5218

زبانحال به حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

یاحسین آن که دل از غیر تو بُبرید، منم

آن که لاجرعه می مهر تو نوشید منم

 

آن که از شوق به هنگام ولادت چون شمع

عوض گریه در آغوش تو خندید منم

 

آن که با پرورش مادر و تعلیم پدر

تربیت یافته در مکتب توحید منم

 

آن که همراه تو آمد به صف کرب و بلا

پا به پای تو صمیمانه بکوشید منم

 

آن که خون شد دلش از محنت ایّام ولی

جامه صبر به تن بهر تو پوشید منم

 

روز عاشورا، به هنگام وداع آخر

آن که پروانه صفت دور تو گردید منم

 

آن که جا از پی یک بوسه به اعضات ندید

خم شد و حنجر خونین تو بوسید منم

 

آن که چون لانه زنبور ز شمشیر ستم

جسم عریان تو آغشته به خون دید منم

 

نشنیده است کسی از سر بُبریده سخن

آن که صوت ملکوتی ز تو بشنید منم

 

آن که در بزم یزید بن معاویه پست

قد علم کرد و سخن گفت و نترسید منم

 

جنگ با اسلحه کار تو و یاران تو بود

آن که با تیغ زبان بعد تو جنگید منم

 

نظر مرحمتی کن تو به (ژولیده) که گفت

یا حسین، آن که دل از غیر تو بُبرید منم

 

 ژولیده نیشابوری

غدیر خم 4929

غدیر خم

 

بفرموده خاتم الانبیاء

به وادی خم طبق امرخدا

 

شدآماده منبر ولی ازجهاز

خلائق بگردش نبی برفراز

 

به ابلاغ امرخدای کریم

محمددرآن اجتماع عظیم

 

هرآنچه وظیفه شدم عهده دار

به وحی خداوند لیل و نهار

 

بانجام اکنون رسانم که من

بشیرم من از قادر ذوالمنن

 

مبادا عذابی رساند مرا

که نتوان کسی زو رهاند مرا

 

اگرچه مرا ذات حق هست اوست

عنان همه هستیم دست اوست

 

خدایی که وحیش بمن منجلیست

که فرمان او بهرنصب علیست

 

اگرسر بپیچم زفرمان او

ننوشیده ام می به پیمان او

 

ندا آمد از سوی رب جلیل

که فرمود برمن چنین جبرئیل

 

بمن گشت اعلام امری خطیر

که گویم شمارا به خم غدیر

 

نسازی گراحیای فرمانبری

نکردی تو تکمیل پیغمبری

 

بگو آنچه گفتیم و ازکس مترس

که پشت و پناهت خدا هست و بس

 

هم اکنون شمارا کنم باخبر

که نخل رسالت شودبا ربر

 

زجبریل شد وحی برمن سه بار

که اجرا کنم امرپروردگار

 

بمن امرشد تا که دراین مکان

سفید و سیه را بگویم عیان

 

بهرکه منم رهبرراستین

بودجای من را علی جانشین

 

خدا داده دردست او حکم تام

که باشدپس ازمن شمارا امام

 

که از بعد من نیست پیغمبری

که برامت خودکندرهبری

 

خدا کرده این آیه نازل بمن

که او میدهد دین کامل بمن

 

علی بعد من برشماها ولیست

که نورحق ازقلب او منجلیست

 

ولی شما با هزاران خضوع

ببخشد گدارا بحال رکوع

 

نگینی که برملک هستی سراست

که زینت فرا بهرانگشتراست

 

خدائیکه خوانده پیمبر مرا

علی را نموده برادرمرا

 

دوباره بمن وحی شد ازخدا

که ای عقل کل خاتم الانبیا

 

بابلاغ امرخدا کن شتاب

کزابلاغ آن میشوی کامیاب

 

اگرامرمارا نسازی بیان

رسالت نکردی بی حق و گمان

 

بهرجا بود جای من جای اوست

که اصل رسالت تولای اوست

 

به خیل مهاجر به انصارخویش

که آگه ضمیرند ازنوش نیش

 

بصحرا بود هرکه چادرنشین

عجم یا عرب ازیسارو یمین

 

دراین آخرین اجتماع عظیم

بامرخداوندحی قدیم

 

بودآخرین بارای مرد و زن

که لب میگشایم به نقد سخن

 

بفرمان پروردگار مجید

همه گوش باشید و گردن نهید

 

بگویم شمارا که داناستم

بهرکس که من میر و مولاستم

 

علی بعد من میرو مولای اوست

که تائید هستی به امضای اوست

 

مرحوم ژولیده نیشابوری

منبع کانال گنجینه گذشتگان

زبانحال در احوالات حضرت زهرا (س) 4608

زبانحال در احوالات حضرت زهرا (س)

 

تا تو رفتی بی تو خون شد این دل شیدای من

نیست یارای نفس در سینه سینای من

 

می زنم بر کف افسوس می گویم بخود

رفت زهرایم زکف ای وای من، ای وای من

 

تا تو بودی بر لبانم روز و شب گل می شگفت

بی تو پرپر شد گل لبخند بر لب های من

 

روزها خانه نشین داغ جان سوز توام

بر سر قبر تو می آید بسر شبهای من

 

خواب را چشم علی دیگر نمیبیند به خواب

سر برآر از خاک و یاری کن مرا زهرای من

 

خیز یک بار دگر چشم علی را پاک کن

ای که بودی چلچراغ چشم خون پالای من

 

ای نبی را پاره تن شوهرت را یار باش

تا زتنهایی رهایی این تنِ تنهای من

 

این شنیدم زینبت می گفت با شادی میا

کاندرین منزل بود یا جای تو یا جای من

 

سینه و پهلوی تو گر از فشار در شکست

بار غم بشکسته زهرا قامت رعنای من

 

کوچه باغ خاطراتم ماجرای کوچه را

می کند ترسیم بهر زینب کبرای من

 

من علیم جان زینب دیده خود باز کن

تا نگاه تو غمی بر دارد از غمهای من

 

ژولیده نیشابوری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت رقیه (س) 4172

زبانحال حضرت رقیه (س)

 

 با اقتباس از شعر وحشی بافقی

 

شيعيان شرح شب تار مرا گوش كنيد

قصه ديده خونبار مرا گوش كنيد

مو به مو راز دل زار مرا گوش كنيد

داستان من و دلدار مرا گوش كنيد

تا بدانيد چرا خسته و بيمار شدم

اين چنين در كف اغيار گرفتار شدم

 

روزگارى به سر دوش پدر جايم بود

ساحت كاخ شرف منزل و ماوايم بود

ديدم مام و پدر محو تماشايم بود

ماه ، شرمنده ز رخسار دل آرايم بود

حال در گوشه ويرانه بود منزل من

خون دل گشته ز بى تابى دل ، حاصل من

 

يكشبى ناله ز هجران پدر سر كردم

دامن خويش ز خونان جگر تر كردم

صحبت باب بر عمه مكرر كردم

گفت : بابت به سفر رفته و باور كردم

تا سر غرقه به خونش به طبق من ديدم

من از اين واقعه چون بيد به خود لرزيدم

 

گفتم اى جان پدر، من به فداى سر تو

اى سر غرقه به خون ، گو چه شده پيكر تو

كاش مى مردم نميديد ترا دختر تو

بنشين تا كه زنم شانه به موى سر تو

ز چه خاكستراى سر شده اينسان رويت

همچو احوال من آشفته شده گيسويت

 

غم مخور آنكه كند موى ترا شانه منم

آنكه از هجر تو از خود شده بيگانه منم

آنكه شد معتكف گوشه ويرانه منم

تو مرا شمع شب افروزى و پروانه منم

بنشين تا ببرت راز دل ابراز كنم

شايد امشب گره از مشكل خود باز كنم

 

دوست دارم كه مرا از قفس آزاد كنى

همره خود ببرى ، خاطر من شاد كنى

راحتم ز آتش سوزنده بيداد كنى

از ره لطف به ژوليده دل امداد كنى

كو بود شاعر دربار تو اى خسرو دين

باش او را به قيامت ز وفا يار و معين.

 

ژولیده نیشابوری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) 3539

در ولادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

آن شب زمين مكه بر خود ناز مى‏ كرد

با ناز خود درهاى رحمت باز مى‏ كرد

 

آن شب حرم سر تا قدم حق را هدف بود

گوياى تكبير بلال از هر طرف بود

 

آن شب شفق در باغ دلها لاله مى ‏كاشت

آن را به عشق يار هجده ساله مى‏ كاشت

 

آن شب سحر سجاده ‏ى دل باز مى‏ كرد

قامت به قد قامت، مودّت ساز مى ‏كرد

 

آن شب فلق شعر گل مهتاب مى‏ خواند

از بهر غم، شادى، حديث خواب مى ‏خواند

 

آن شب سپيده جامه بر تن چاك مى‏ كرد

گرد ملال از روى احمد پاك مى‏ كرد

 

آن شب زمان چرخ و فلك را تاب مى ‏كرد

كلك قضا لوح قدر را آب مى‏ داد

 

آن شب زمين آبستن شور و شعف بود

غواص دل آماده‏ ى صيد صدف بود

 

آن شب منا شعر مباركباد مى‏ خواند

زيبا سرود آن شب ميلاد مى‏ خواند

 

آن شب خديجه بود و درد بار دارى

از باردارى بود كارش بيقرارى

 

آن شب ز تنهايى روانش رنج مى ‏برد

رنج شكوفايى به پاى گنج مى‏ برد

 

آن شب زنان مكه بر او پشت كردند

از او بريدند و نكوهش مشت كردند

 

آن شب درّ ناسفته ‏اى، بحر كرم سفت

طفلى كه بودش در رحم با او سخن گفت

 

آن شب ميان آن دو اسرارى مگو بود

وقت شكوفايى نخل آرزو بود

 

آن شب به مادر از بهشت و حور مى ‏گفت

از مرگ ظلمت در ديار نور مى‏ گفت

 

آن شب سحر آهنگ شادى ساز مى ‏كرد

در را براى صبح صادق باز مى‏ كرد

 

آن شب خديجه بود و آه جانگدازش

لطف خداى مهربان و سوز و سازش

 

آن شب بهشتى بانوان امداد كردند

با يارى خود قلب او را شاد كردند

 

آن يك به دستش ساغرى آكنده از مُل

آن يك برايش سندس و استبرق و گل

 

آن يك به پايش با ترنم لاله مى ‏ريخت

لبخند از لب در، ديار ناله مى‏ ريخت

 

آن يك برايش باده در پيمانه مى ‏كرد

آن يك پريشان گيسوانش شانه مى ‏كرد

 

مريم به گوشش آيه انجيل مى‏ خواند

آسيه بهرش داستان نيل مى‏ خواند

 

سارا برايش عود و عنبر دود مى ‏كرد

او را مهيا بهر يك مولود مى‏ كرد

 

ناگه خدا از راز هستى پرده برداشت

آهنگ فتح نور در شهر سحر داشت

 

تا مصطفى را ابتران ابتر نخوانند

شعر هجا در وصف پيغمبر نخوانند

 

ام القرا آيينه دار نور گرديد

چشم كج انديشان عالم كور گرديد

 

كون و مكان را ذات حق زيب و فرى داد

بر خاتم پيغمبرانش دخترى داد

 

آن هم چه دختر نازنين و ناز پرور

دختر نه بلكه بر يتيم مكه، مادر

 

بالاتر از او بين زنها دخترى نيست

در امتحان همسرى شد نمره ‏اش بيست

 

هر تار مويش آيه حبل المتين است

بر حلقه ‏ى انگشتر خاتم، نگين است

 

آمد به دنيا عصمت كبراى سرمد

ام‏ الائمه فاطمه ام ‏محمد

 

آمد به دنيا شاهكار كلك خلقت

گنجينه شرم و حيا و كان عصمت

 

آمد به دنيا آنكه نورش منجلى بود

معراج احمد بود و منهاج على بود

 

آمد به دنيا آنكه هستى هست مستش

از مستى هستى بشر شد پاى بستش

 

گر او نبودى هستى عالم نبودى

مشهودى از آب و گل و آدم نبودى

 

گر او نبودى زندگى بى محتوا بود

در پرده ابهام آيات خدا بود

 

او رحمتى بر رحمةللعالمين است

او زينت آيات قرآن مبين است

 

 بر جسم ختم‏ الانبيا روح است زهرا

بر كشتى عدل على نوح است زهرا

 

آئينه دار نهضت پيغمبر است او

بهر پدر دلسوزتر از مادر است او

 

مظهر خدا هست و خدا را اوست مظهر

ساقى على هست و على را اوست كوثر

 

شرمنده از نور جمالش آفتاب است

درس نخستين بر زنان حفظ حجاب است

 

لبهاى ختم الانبيا بوسيد دستش

پيمانه صبر على گرديد مستش

 

از بس كه داده ذات حق قدر و مقامش

قد قامت احمد بود از احترامش

 

بى فاطمه نام نبى معنا ندارد

فرقى على با حضرت زهرا ندارد

 

 ژولیده نیشابوری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال به حضرت فاطمه زهرا (س) 3397

زبانحال به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

صدف چشم من از داغ تو گوهر بار است

چه كنم؟! كار علي بي‌تو به عالم، زار است!

 

اشتياق تو مرا مي‌كشد از خانه برون

ورنه از خانه برون آمدنم، دشوار است!

 

موقع آمد و شد، فاطمه جان! مي‌بينم

ديده زينب تو مات در و ديوار است!

 

به گواهيّ شب و، زمزمه مرغ سحر

اهل يثرب همه خوابند و، علي بيدار است

 

روز در خانه، پرستار حسين و حسَنم

كمكم كن! كه نگه‌داري‌شان دشوار است!

 

ياد آن روز كه با زينب تو مي‌گفتم:

دخترم! گريه مكن! مادرتان بيمار است!

 

چاه داند كه به من، عمر چسان مي‌گذرد

قصّه، كوتاه كنم ورنه سخن بسيار است

 

مرحوم ژولیده

در ولادت حضرت امام حسن عسکری (ع) 3296

در ولادت امام حسن عسکری (علیه السلام)

 

ساقی آمد تا کند از بهر مستان ساغری

پر کند پیمانه ها را از شراب داوری

 

اهل دل را دلبر آمد از برای دلبری

یاور حُسن خداداد امام عسکری

 

جلوه گر شد بر سر بازار عشق حیدری

صد هزاران یوسُف مصری ز جان شد مشتری

 

کز جهادش زنده او آئین احمد می کند

حفظ قرآن از محمّد تا محمّد می کند

 

ساقی آمد تا کند از بهر مستان ساغری

پر کند پیمانه ها را از شراب داوری

 

اهل دل را دلبر آمد از برای دلبری

یاور حُسن خداداد امام عسکری

 

جلوه گر شد بر سر بازار عشق حیدری

صد هزاران یوسُف مصری ز جان شد مشتری

 

کز جهادش زنده او آئین احمد می کند

حفظ قرآن از محمّد تا محمّد می کند

 

ساقیا امشب بیا پند منادی گوش کن

ساغر لب های ما با باده هم آغوش کن

 

نیش ها را با می حبّ ولایت نوش کن

آتش اندوه و غم در سینه ها خاموش کن

 

شادی و شور و شعف را تک سبو بر دوش کن

یار آمد یاریش با بنگ نوشانوش کن

 

کز جهادش زنده او آئین احمد می کند

حفظ قرآن از محمّد تا محمّد می کند

 

تا جمال عالم آرای حسن تابنده شد

زهره ی شمس و قمر از روی او شرمنده شد

 

عسکری آمد به دنیا دین حق پاینده شد

جان به جسم مرده ی عالم دمید و زنده شد

 

قلب زهرا شاد و لب های علی پرخنده شد

زانکه این زیبا پسر در سنگر آینده شد

 

کز جهادش زنده او آئین احمد می کند

حفظ قرآن از محمّد تا محمّد می کند

 

هستی بود و نبود از نعمت بودش بود

عزّت دین خدا گنجینه ی جودش بود

 

تار و پود زندگی از تار و از پودش بود

خطّ و مشی زندگی آئین محمودش بود

 

زیور مهد جهان مهدی موعودش بود

عالمی غرق شعف در شام مولودش بود

 

کز جهادش زنده او آئین احمد می کند

حفظ قرآن از محمّد تا محمّد می کند

 

نام نیکویش حسن، خُلقش حسن، خویَش حسن

قدّ دلجویش حسن، رویش حسن، مویش حسن

 

نرگس مستش حسن، طاق دو ابرویش حسن

بخشش دستش حسن، خاک سرکویش حسن

 

غنچه ی لعل لب و آن عطر خوش بویش حسن

جذبه ی اندیشه و مفتاح نیرویش حسن

 

کز جهادش زنده او آئین احمد می کند

حفظ قرآن از محمّد تا محمّد می کند

 

مهدی او باده ی عزّت به ساغر می کند

زیر و رو بنیاد کاخ هر ستمگر می کند

 

عدل و دادش مُلک هستی را مسخّر می کند

بررسی پرونده ی مظلومه مادر می کند

 

ثانی نامرد را محکوم کیفر می کند

بارور با یک نگاهش نخل بارور می کند

 

کز جهادش زنده او آئین احمد می کند

حفظ قرآن از محمّد تا محمّد می کند

 

ژولیده نیشابوری

در مدح حضرت رسول اکرم (ص) 3228

در مدح حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

خواهم به عشق مصطفی از دل دمادم دم زنم

دم از صفات پاک آن بهر بنی آدم زنم

 

بهر بنی آدم از او دم آنچه می خواهم زنم

دیباچه ی اوهام را از وصف او برهم زنم

 

وز فرط شادیّ و شعف آتش به جان غم زنم

تا از طفیل وصف او پا بر سر عالم زنم

 

کاو هست ختم الانبیا سرمایه ی عزّ و شرف

در عرش اعلا ذات حق امشب دو منبر ساخته

 

بر عرشه ی هر منبری تاجی ز گوهر ساخته

بر روی هر تاجی عیان لوحی مدوّر ساخته

 

بر روی هر لوحی چَنین مکتوب دفتر ساخته

کاین این تاج ها را ذات حق بهر دو سرور ساخته

 

آن را برای احمد این بهر جعفر ساخته

تا محنت و غم را کند از مُلک هستی بر طرف

 

او آمده دین نویی بر مومنان اهدات کند

این آمده بر روی ما باب فضیلت وا کند

 

او آمده پرونده ی اسلام را امضا کند

این آمده اسلام را با علم خود احیا کند

 

او آمده تا نقشه ی دون همّـان ملغی کند

این آمده دانشگه صدق و صفا برپا کند

 

او هست ختم المرلسلین این خسرو دین را خلف

او آمده شور و شعف بر خلق ارزانی کند

 

روی زمین را روشن از انوار یزدانی کند

اکنافِ عالم را بری از جهل و نادانی کند

 

خلق جهان را آگه از آیات قرآنی کند

با خاک یکسان مکتب اعمال شیطانی کند

 

با مقدم فرخنده اش نعمت فراوانی کند

شاهان عالم چون گدا او پادشاه لوکشف

 

این آمده تاج شرف بر تارک عالم زند

با علم و فضل و دانشش آتش به جان غم زند

 

کاخ بنی العبّاس را با عزم خود برهم زند

بر قافِ اَو اَدنایِ حق چون شیر حق پرچم زند

 

دم از مقام و قدر او در باغ خلد آدم زند

نام دل آرای ورا چون سکّه بر دِرهم زند

 

دارد به خدمت حوریان از بهر خدمت صف به صف

ای عاشقان ای عاشقان عشق آفرین آورده حق

 

ای عارفان ای عارفان حقّ الیقین آورده حق

از بهر یاریّ بشر یار و معین آورده حق

 

از بحر رحمت جلوه گر دُرّ ثمین آورده حق

دو رهبر و دو سرور زیبا جبین آورده حق

 

بر حلقه ی انگشتر خاتم نگین آورده حق

کز مقدم فرخنده شان آکنده شد دل از شعف

 

ژولیده نیشابوری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مجلس یزید ملعون 3083

مجلس یزید ملعون

 

این سر که می زنی ز جفا چوب خیزرش

بوسیده بارها لب او را پیمبرش

 

خواهی اگر تو چوب زنی در خفا بزن

اینجا مزن که پاره شود قلب دخترش

 

ای بی حیا یزید حیا کن خدای را

کو را خدای خوانده به حق ذبح اکبرش

 

لبهای او ز فرط عطش پینه بسته است

ای خیره سر مزن تو دگر چوب بر سرش

 

فردا جواب شیر خدا را چه می دهی؟

کین سان زنی تو چوب به لبهای اطهرش

 

ظالم بس است ظلم و جنایت به اهل بیت

دیگر نمانده طاقت دیدن به خواهرش

 

«ژولیده» دم مزن که از این شعر سوزناک

آتش گرفته حضرت جبریل شهپرش

 

مرحوم ژولیده نیشابوری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت زینب (س) 3047

در مدح حضرت زینب (سلام الله)

 

عشق از روز ازل آینه دار زینب است

صبر ما از صبر و عزم استوار زینب است

 

در جهان آفرینش بین زن ها روزگار

تشنۀ شهد ولایت از وقار زینب است

 

جدّ او باشد محمّد باب او باشد علی

عصمت کبریِ حق، آموزگار زینب است

 

کس ندیده داغ رو داغ و غم بر روی غم

آنکه دیده قلب زار و داغدار زینب است

 

از دم گرمش نفس ها می شود در سینه حبس

اختیار جان مگر در اختیار زینب است

 

کوفه را تبدیل کردن بر دیار مردگان

نیست کار هیچ کس این کار کار زینب است

 

هر که فیض از چشم مستش می کند شرم و حیا

شرم از فرط خجالت شرمسار زینب است

 

هر بهاری را خزانی هست امّا در جهان

گر بهار بی خزان خواهی بهار زینب است

 

 ژولیده نیشابوری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت رقیه (س) 3026

زبانحال حضرت رقیه (سلام الله)

 

بابا اگر آیی برم، سوز نهانت می دهم

شرحی مفصل از غم و درد و فغانت می دهم

 

در کربلا دشمن اگر از راه کین آبت نداد

ای تشنه لب باز آکه من آب روانت می دهم

 

بابا گر از چوب جفا، لب های تو باشد کبود

گلبوسه ها از جان و دل من بر لبانت می دهم

 

گر مادرت برتو نشان، رخسار نیلی را نداد

من جای سیلی را نشان، در آستانت می دهم

 

با تازیانه پیکرم، گردیده بابا نیلگون

باز آ که بر تو مختصر؛ شرحی زآنت می دهم

 

پاهای من از آبله، گردیده خونین چو سرت

با سر اگر آیی برم، پا را نشانت می دهم

 

دیدم که عمه می زند؛ گلبوسه در زیر گلو

تو بوسه ای بر من بده؛ من نقد جانت می دهم

 

 ژولیده نیشابوری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت  امام حسن عسکری (ع) 2917

در ولادت امام حسن عسکری (علیه السلام)

 

بده ساقی به میخواران ز می پیمانه ای دیگر

که از عشق حسن واشد در میخانه ای دیگر

 

جهان پوشیده بر تن خلعت شاهانه ای دیگر

به ریحانه خدا داده گُل ریحانه ای دیگر

 

برای بردن دل آمده جانانه ای دیگر

به شمع آفرینش او بود پروانه ای دیگر

 

که از یمن قدومش جاودانه دین احمد شد

از او پیدا به عالم مهدی آل محمّد شد

 

قدم در مُلک هستی زد خداگوئی خداجوئی

حسن اسمی، حسن حصنی، حسن خلقی، حسن خوئی

 

حسن چشمی، حسن دستی، حسن حُسنی، حسن روئی

حسن درسی، حسن مشقی، حسن خطّی، حسن موئی

 

حسن وضعی، حسن رسمی، حسن عشقی، حسن کوئی

حسن قدری، حسن صدری، حسن فکری، حسن بوئی

 

که از یمن قدومش جاودانه دین احمد شد

از او پیدا به عالم مهدی آل محمّد شد

 

رسالت را بود افسر، ولایت را بود مظهر

اصالت را بود محور، امامت را بود جوهر

 

دلالت را بود لنگر، هدایت را بود رهبر

صداقت را بود زیور، حراست را بود عسکر

 

قضاوت را بود منبر، عدالت را بود داور

کرامت را بود دریا، سخاوت را بود گوهر

 

که از یمن قدومش جاودانه دین احمد شد

از او پیدا به عالم مهدی آل محمّد شد

 

نبی خصلت، علی خلقت، حسن سیرت، حسین صورت

سیادت را بود وارث، عبادت را بود زینت

 

به علم باقری عالِم، به فقه جعفری نصرت

به صبر موسوی صابر، رضا مهر و تقی فطرت

 

جوادی جود در بخشش، چو هادی مظهر رحمت

به عالم شهره ی آفاق باشد عسکری شهرت

 

که از یمن قدومش جاودانه دین احمد شد

از او پیدا به عالم مهدی آل محمّد شد

 

به صحرا او بود حاصل، به دریا او بود ساحل

بود حلّال هر مشکل، به خلقی لطف او شامل

 

ز جمعی می ستاند جان، ز فوجی می رباید دل

رسالت شد از او راسل، ولایت شد از او واصل

 

امامت شد از او کامل، عدالت شد از او حامل

از آن حُسن خدادادش شود دیوانه هر عاقل

 

که از یمن قدومش جاودانه دین احمد شد

از او پیدا به عالم مهدی آل محمّد شد

 

ژولیده نیشابوری

در ولادت حضرت امام موسی کاظم (ع) 2568

در ولادت حضرت امام موسی کاظم (ع)

 

مژده‏ اى دل که به ما تاج سرى داد خدا

شب ما سوته دلان را سحرى داد خدا

 

سجده شکر به جا آر که از رحمت خویش

تیر جانسوز دعا را اثرى داد خدا

 

شجرطیبه ى گلشن طاها را باز

هم ثمر داده و هم برگ و برى داد خدا

 

تا که اسلام قوى گردد و الحاد ضعیف

صدف بحر ولارا گهرى داد خدا

 

اى صبا فاطمه را مژده بده کز ره لطف

صادق آل نبى را پسرى داد خدا

 

ملک از کنگره ى عرش برین مژده دهد

که به ما ناجى نیک و سیرى داد خدا

 

بهر آزادى ابناء بشر باردگر

به بشر رهبر فریادگرى داد خدا

 

تا کندزیرو زبر کاخ ستم را اى دل

مژده ‏ى آیت فتح و ظفرى داد خدا

 

تا به پرواز در آید به جهان طایر فکر

امشب از شوق و شعف بال و پرى داد خدا

 

شادمانم من ژولیده که از رحمت خود

به من بى هنر امشب هنرى داد خدا

 

 ژولیده نیشابوری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح امیرالمومنین حضرت علی (ع) 2509

در مدح حضرت علی (علیه السلام)

 

ای خدا را قبل از آدم بنده ی فرمان پذیر

ای به محراب عبودیّت عبادت را امیر

 

ای زبان الکن ز وصف و عاجز از مدحت قلم

ای خرد از درک قَدرت مانده در گِل ناگزیر

 

ای به باطن اوّلین مخلوق قبل از ماخَلَق

ای به ظاهر خانه زاد خانه ی حیّ قدیر

 

ای نبی را در امور فتحِ ارشاد بشر

هم وزیر و هم سفیر و هم مشاور هم مشیر

 

تو علی هستی که نامت مشتق از نام خداست

ای ز آدم تا به خاتم بی بدیل و بی نظیر

 

گفت احمد در شب معراج در اعلای وحی

من خدا را میهمان بودم علی مهمان پذیر

 

توبه ی آدم به مُهر مِهر تو تصویب شد

چون که با حبّ تو شد آب و گل آدم خمیر

 

نوح را کشتی به دریا ساحلی پیدا نبود

گر به سکّان دست تو او را نمی شد دستگیر

 

یا علی گفت و به فرمان خداوند غفور

کوه آتش بهر ابراهیم از گُل شد حریر

 

گر عصا در دست موسی اژدها شد از تو بود

چون تو هستی در مصاف فتح و پیروزی مسیر

 

مرده را بهر مسیحا جان دهد فرمان تو

جان به جانان می سپارد هر که را گویی بمیر

 

کیستی تو کز جلالت خطبه ی عقد تو را

خوانده ذات حق برای مادر خیر کثیر

 

ای ولایت فتح ابلاغ رسالت بر نبی

شاهد عرضم بود نصب تو در خمّ غدیر

 

خم به ابرویت نیامد ای سراپا محو حق

چون کشیدند از نهاد پای مجروح تو تیر

 

در سخاوت هَل اَتی تفسیری از ایثار توست

بهترین شاهد یتیم است و فقیر است و اسیر

 

بر گدا دادی نگین پادشاهی در رکوع

ای ز خوان لطف تو پیر محبّت گشته سیر

 

ژولیده نیشابوری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت زینب کبری (س) 2201

در مدح حضرت زینب کبری (سلام الله)

 

بعد زهرا بهترین زن بین زن ها زینب است

لاف نَبود گر بگویم عین زهرا زینب است

 

گر بپرسی کیست استاد دبیرستان عشق

خیل شاگردان همه گویند تنها زینب است

 

گر بسنجی در ترازوی عمل معیار صبر

صبر گوید قهرمان صبر دنیا زینب است

 

گر مقام او بود از جمع معصومین جدا

آن که ازهرمعصیت باشد مبرّا زینب است

 

در ریاضی گر حساب جمع از مِنها جداست

آن که از جمع شفاعت نیست مِنها زینب است

 

آن که با تیغ زبان،کار دو صد شمشیر کرد

کوه صبر و استقامت روح تقوا زینب است

 

آن که با ایراد نطقی کرد مانند علی

زاده مرجانه را محکوم و رسوا زینب است

 

آن که بهر ما جهاد فی سبیل الله را

با اسارت می کند تفسیر و معنا زینب است

 

با شهامت چون اسارت گشت توأم،عقل گفت

آن که در دنیا نظیرش نیست پیدا زینب است

 

شد رقم پرونده اسلام با خون حسین

آن که با خون سر خود کرد امضاء زینب است

 

شاعر ژولیده می گوید به آواز جلی

بین زن ها بهترین زن بعد زهرا زینب است

 

 ژولیده نیشابوری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت امام جواد (ع) 2008

زبانحال حضرت امام جواد (علیه السلام)

 

سوخت از زهر هلاهل جگرم مادر جان!

تیره شد روز به پیش نظرم مادر جان!

 

من در این حجره ‏ى در بستۀ خود مى ‏پیچم

کس نداند که چه آمد به سرم مادر جان!

 

نکشد گر که مرا زهر جفا، خواهد کشت

خنده‏ ى همسرِ بیدادگرم مادر جان!

 

من جوادم که به یاد تو سخن مى‏ گویم

چون تو را از همه مشتاق ترم مادر جان!

 

همچو شمعى اثر زهر ستم آبم کرد

سوخت پروانه صفت بال و پرم مادر جان!

 

همسرم پشت در خانه به دست افشانى

من به یاد تو و مسمارِ درم مادر جان!

 

چون تو در فصل جوانى ز جهان سیر شدم

که زده داغ تو بر جان شررم مادر جان!

 

به لب خشک منِ غمزده آبى برسان

کز عطش سوخته پا تا به سرم مادر جان!

 

شعر (ژولیده) گواهى دهد از غربت من

دوست دارم که بیایى به برم مادر جان!

 

مرحوم ژولیده نیشابوری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت امام جواد (ع) 2001

زبانحال حضرت امام جواد (علیه السلام)

 

گه ز پا اُفتم و با آه جگر می خیزم

گه نشینم وسط حجره و بر می خیزم

 

دل من با جگر خون شده عادت کرده

مثل هر روز که با سوز جگر می خیزم

 

نگرانِ نَفَسِ سوخته ام نیست کسی

تشنه جان بازم و دنیای دگر می خیزم

 

به گمانم دگر این عمر وصالی ندهد

در جوانی ز پی بار سفر می خیزم

 

بعد هر نالۀ جانسوز که اُفتم ز نَفَس

باز از هلهله چند نفر می خیزم

 

قتلگاهم شده این حجرۀ در بسته حسین

گرچه بی نیزه و شمشیر و سپر می خیزم

 

به جوانیِ علی اکبرت ای جدّ غریب

وقت رفتن به تماشای پسر می خیزم

 

به امید نفس آخر و دیدار اجل

گاه در بستر خود دیده به در می خیزم

 

یاد پهلوی شکسته کمرم را خم کرد

گه از این دنده به پهلوی دگر می خیزم

 

من که در کودکی یک بار زمین افتادم

گاه چون فاطمه با درد کمر می خیزم

 

با خروج پسر فاطمه هنگام ظهور

همره منتقم فاطمه بر می خیزم

 

 ژولیده نیشابوری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت مسلم ابن عقیل (ع)  1894

حضرت مسلم ابن عقیل (علیه السلام) 

 

كاش از آمدن كوفه حذر می كردی

از پی دفع خطر ترك سفر می كردی

 

زیر شمشیرم و از پردۀ دل می گویم

كاش آهنگ سفر جای دگر می كردی

 

چاك می كرد به تن پیرهن صبر، ایوب

گر از این شهر پر از فتنه گذر می كردی

 

آب در دست من آغشته به خون می گردد

كاش می دیدی و احساس خطر می كردی

 

روز، پیش نظرت تیره تر از شب می شد

گر بر احوال من خسته نظر می كردی

 

پاره پاره بدنم گر ز ستم می دیدی

جاری از دیدۀ خود خون جگر می كردی

 

قبل از آنی كه شود كشته جوانت ای كاش

دیده را محو تماشای پسر می كردی

 

كاش از واقعۀ حرمله و تیر و گلو

مادر غم زده اش را تو خبر می كردی

 

ذكر روز و شب (ژولیده) بُود بهر تو این

كاش از آمدن كوفه حذر می كردی

 

 ژولیده نیشابوری 

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در شهادت حضرت امام جعفر صادق (ع)  1396

در شهادت امام جعفر صادق (ع) 

 

بنال ای دل که در نای زمان فریاد را کشتند

بهین آموزگار مکتب ارشاد را کشتند

 

اساتید جهان باید به سوک علم بنشینند

که در دانشگه هستی، بزرگ استاد را کشتند

 

به جرم پاسداری از حریم عترت و قرآن

رئیس مذهب و الگوی عدل و داد را کشتند

 

بجای اشک و خون دل، ببار ای آسمان زین غم

که نور دیدگان سید امجاد را کشتند

 

دریغ و درد کز بیداد منصور ستمگر

به جرم یاری دین مظهر امداد را کشتند

 

به جنّت مادرش زهرا پریشان کرده گیسو را

که بهر حفظ قرآن شافع میعاد را کشتند

 

من ژولیده می‎گویم ز نسل ساقی کوثر

امام جانشین و پنجمین اولاد را کشتند

 

مرحوم ژولیده نیشابوری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

ولادت شاهزاده حضرت علی اکبر (ع) 731

ولادت شاهزاده حضرت علی اکبر (علیه السلام) 

 

شب است و ساقی مجلس به گردش ساغر آورده

که سیمرغ دل مستان ز شادی پر در آورده

 

نمی دانم چه رخ داده که طبع سر کشم امشب

قلم را بار دیگر در مصاف دفتر آورده

 

گمانم لیلی حسن قدم از قلزم رحمت

برای رحمه للعالمینش گوهر آورده

 

کمال نهضت خونین عاشوراست شادی کن

که پیک خوش خبر یک مژده از جان پرور آورده

 

امیر آمد،وزیر آمد،سفیر آمد که هستی را

ورود این سه تن تاب و توان دیگر آورده

 

حسین فلک نجات و سید سجاد سکانش

بر این کشتی خدا هم بادبان و لنگر آورده

 

برو باد صبا بر گو به زهرا دیده ات روشن

که از بهر حسینت ام لیلا یاور آورده

 

در دیوار یثرب می زند فریاد آزادی

که مصباح الهدی را حق شکوه یاور آورده

 

پدر آمد پسر آمد عموی نازنین آمد

به پشتیبانی آنان علی را مظهر آورده

 

برای سرفرازی بر فراز نیزه دشمن

علی اکبر از بهر سرافرازی سر آورده

 

قد و بالای او را دید جبریل و بخود گفتا

خدا از بعد پیغمبر مگر پیغمبر آورده

 

شگفتی آفرین و خوش تماشایی بود رویش

تعالی الله از این نقشی که کلک داور آورده

 

عروس فاطمه امشب به پاس یاری قرآن

برای سنگر الله اکبر،اکبر آورده

 

جوانان را بشارت ده خدا از نسل پیغمبر

برای جانفشانی بر جوانان رهبر آورده

 

چه رهبر؟رهبری قاطع چه قاطع؟در عمل فاتح

که از فتحش فلک فتحاً مبینا زیور آورده

 

قدم در ملک هستی زد علی را مظهر قدرت

چه قدرت قدرت مطلق که حق احیا گر آورده

 

حسین بن علی را داده حق فرخنده مولودی

که با میلاد خود تفسیر نص کوثر آورده

 

بگو تا کربلا آماده سازد سنگر خود را

که بهر یوسف زهرا خدا همسنگر آورده

 

به تیر و نیزه و شمشیر و خنجر مژدگانی ده

که این زیبا پسر بهر نشانه پیکر آورده

 

برای سرفرازی بر فراز نیزه دشمن

علی اکبر از بهر سرافرازی سر آورده

 

مرحوم ژولیده نیشابوری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

ولادت حضرت ابوالفضل عباس (ع) 665

در ولادت حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

 

امشب است آن شب كه شادى بر در دربار عشق

حلقه مى كوبد كه عقل آمد پى دیدار عشق

 

ساقیا لبریز كن امشب ز مى پیمانه را

تا به مستى پرده بردارم من از اسرار عشق

 

سینه زنها سینه چاكان سینه سرخان را بگو

دست افشانى كنید آمد سپهسالار عشق

 

تا كه سازد پرچم خودكامگى را سرنگون

زد قدم در ملك عالم میرو پرچمدار عشق

 

نقطه پرگار هستى گر حسین بن على است

آمد از ره پاسدار نقطه پرگار عشق

 

تا دهد سرمشق جانبازى به جانبازى ما

آمد آن جانباز قطعه قطعه پیكار عشق

 

نكه با تیغ كجش شد قامت اسلام راست

آمد از ره تا ببوسد سنگر ایثار عشق

 

تشنه لب رفت و برون شد تشنه و لب تشنه كرد

جان شیرین را نثار مقدم دلدار عشق

 

بر سر پیمان نشست و با عدو پیمان نبست

داد سر با سرفرازى تا كه شد سردار عشق

 

دست داد و دست از فرزند زهرا بر نداشت

كز مقام و مرتبت شد جعفر طیار عشق

 

چشم داد و چشم بر خوان ستمكاران ندوخت

تا كه شد سیراب از سر چشمه سر شار عشق

 

میشود مستور زیر ابر تا روز معاد

ماه بیند روى ماهش تا كه نگردد خار عشق

 

از على باید چنین فرزند تا روز مصاف

همچو گل پرپر شود تا كه نگردد خار عشق

 

شیر حق را شرزه شیرى داد حق ، كز هیبتش

روبهان را مى كند در دهر تار و مار عشق

 

اى بنازم بر چنین ازاد مردى كز شرف

گوى سبقت برده در ایثار با اقرار عشق

 

آفرین بر همت مردانه اش كز یك نگه

چون على وا مى كند صدها گره از كار عشق

 

رحمت حق باد بر شیر تو اى ام البنین

این چنین شیرى نمودى هدیه بر دادار عشق

 

تا كه او باب الحوائج هست دست حاجتى

شاعر (ژولیده) را نبود بر اغیار عشق

 

 ژولیده نیشابوری

ولادت حضرت ابوالفضل عباس (ع) 664

در ولادت حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

 

ای عاشقان ای عاشقان عالم سراپا ناز شد

سیمرغ قاف عشق را هنگامه پرواز شد

 

زاسرار خلقت بهر ما افشا هزاران راز شد

کلک جهان آرای حق آماده اعجاز شد

 

از فرط شادی و شعف عفو گنه آغاز شد

باب الحوائج امد و درهای رحمت باز شد

 

ساقی بیاور جام می چون اشجع الناس آمده

عاشوریان را مژده ده بر گو که عباس آمده

 

از دامن ام البنین ماهی به یثرب سر زده

کز حسن رویش طعنه ها بر خسرو خاور زده

 

پهلو به پهلوی علی مانند شیر نر زده

گلبوسه ها بر دست او داماد پیغمبر زده

 

از بهر یاری حسین تکبیر از دل بر زده

پرچم علیه دشمنان بر قله باور زده

 

ساقی بیاور جام می چون اشجع الناس آمده

عاشوریان را مژده ده بر گو که عباس آمده

 

سرچشمه اب بقا جوشد ز چشم مست او

گردد فدائی حسین از چشم مستی هست او

 

عفو گناه ما کند خالق به ناز شصت او

دل بر حسینش بسته او نازم به بند و بست او

 

هستی دهد در راه حق هستی شود پا بست او

تا دین نیفتد از بها افتد ز پیکر دست او

 

ساقی بیاور جام می چون اشجع الناس آمده

عاشوریان را مژده ده بر گو که عباس آمده

 

او آمده تا خویش را سر مست شیدایی کند

کز مستی و شیدایی اش بر خلق آقائی کند

 

در کربلای پر بلا جنگی تماشایی کند

در خدمت پیر عطش لب تشنه سقایی کند

 

صد ها هزاران درد را درمان ایمائی کند

زانفاس گرم خویشتن کار مسیحائی کند

 

ساقی بیاور جام می چون اشجع الناس آمده

عاشوریان را مژده ده بر گو که عباس آمده

 

از روز اول مایه عز و وقار زینب است

در کربلای پر بلا او پاسدار زینب است

 

در موقع اندوه و غم او غمگسار زینب است

اهل حرم را محرم و آئینه دار زینب است

 

پشت و پناه و همدم و همکار و یار زینب است

هر جا که نام زینب است او در کنار زینب است

 

ساقی بیاور جام می چون اشجع الناس آمده

عاشوریان را مژده ده بر گو که عباس آمده

 

پرچم فراز دین حق پرورده مولاست او

چون در شجاعت رهبری بی باک و بی پرواست او

 

همسنگر آزادگی با یوسف زهراست او

باب الحوائج در جهان بر خلق ما فیهاست او

 

غیرت بسان قطره و در مرتبت دریاست او

ناموس حق را حامی و غارتگر دلهاست او

 

ساقی بیاور جام می چون اشجع الناس آمده

عاشوریان را مژده ده بر گو که عباس آمده

 

باشد حسین فاطمه چون شمع و او پروانه اش

جان می کند ایثار او چون او بود جانانه اش

 

کرب و بلا میخانه و او ساقی میخانه اش

حق از می قالوا بلی پر می کند پیمانه اش

 

آب فرات آمد به جوش از نعره مستانه اش

ازاد مردی زنده شد از همت مردانه اش

 

ساقی بیاور جام می چون اشجع الناس آمده

عاشوریان را مژده ده بر گو که عباس آمده

 

ژولیده نیشابوری

خروج از مدینه 586

خروج از مدینه

 

ای علمدار سپه در دلِ شب بار ببند

محمل پردگیان دور ز اغیار ببند

 

همه ی اهل حرم را به حرم كن احضار

كودكان را به محبت دلِ شب كن بیدار

 

این خداحافظی آخر ما با زهراست

بعد از این وعده ی ما با همگان كرب و بلاست

 

خواهر انگار همین جاست طواف من و تو

قبر گمگشته ی زهراست مطاف من و تو

 

مادرا می برم از كوچه پریشانی را

می برم همره خود این همه قربانی را

 

مشكل قافله را وا بگذارید به من

گریه ی دختركم را بسپارید به من

 

شیرخوارم كه شده كودك هجده روزه

گردنش حرز ببندید ولی از بوسه

 

ای سپه دار، سپه را كمك از امشب كن

با علی اكبر من همرهیِ زینب كن

 

از همین اول راه آب بنوشان به همه

زینبم جامه ی بسیار بپوشان به همه

 

همه ی لشگر عشق است غلامت زینب

زانوی اكبر لیلاست ركابت زینب

 

بعد از این كاش كه بی یار نگردی خواهر

كاش بی قافله سالار نگردی خواهر

 

 مرحوم ژولیده نیشابوری

احوالات حضرت موسی بن جعفر (ع) 468

حضرت موسی ابن جعفر (علیه السلام)

 

من در این زندان به جرم عشق یار افتاده ام

بهر حفظ دین و کسب و افتخار افتاده ام

 

در مقام سر نوشتم چاره جز تسلیم نیست

برگ زردم در مسیر جویبار افتاده ام

 

یوسفی هستم که از جور و جفای ظالمان

کنج زندان با دو چشم اشکبار افتاده ام

 

من حسینی مذهبم که از بهر ارشاد بشر

گوشۀ محبس حزین و بی قرار افتاده ام

 

من امام هفتمینم کز پی ترویچ دین

بی کس و تنها در این زندان تار افتاده ام

 

من گلی از گلشن آل رسولم کز ستم

با رخ پژمرده ای در پای خار افتاده ام

 

محرم رازم به غیر از کنده و زنجیر نیست

کاین چنین بی مونس و بی غمگسار افتاده ام

 

مرغ بی بال و پری هستم که از جور عدو

اندر این کنج قفس دور از دیار افتاده ام

 

شد دل شوریده از این ماتم عظمی حزین

کاندر این محبس غریب و دل فکار افتاده ام

 

ژولیده نیشابوری

در مدح حضرت زینب کبری (س) 315

 حضرت زینب کبری (سلام الله)

 

استقامت در لغت صبر است معنا زینب است

صبر باشد قطره ای ناچیز دریا زینب است

 

در جهان آفرینش بهترین زن فاطمه است

بین زنها بهترین زن بعد زهرا زینب است

 

زینت دوش نبی باشد حسین ابن علی

آنکه باشد زینت دامان بابا زینب است

 

آنکه نطق آتشینش کوفه را زیر و زبر

کرد و شد أینده ساز خلق دنیا زینب است

 

آنکه در تاریخ نامش میدرخشد تاابد

فارغ التحصیل دانشگاه مولا زینب است

 

آنکه با تیغ زبان در عرصه أزادگی

بر علیه بندگی جنگید تنها زینب است

 

آنکه هستی یزید سفله را بر باد داد

دختر فرخ فر ، ام ابیها زینب است

 

آنکه سر خط جهاد فی سبیل الله را

با اسارت رفتن خود کرد امضا زینب است

 

 ژولیده نیشابوری