در ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع) 4373

در ولادت حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

 

شب میلادِ تو، میلاد به هم می ریزد

این جهان علی آباد به هم می ریزد

 

خیره بر بازویِ شاگردِ خودش با بوسه

اشک می ریزد استاد، به هم می ریزد

 

شب قبل از تو حسینِ تو، شب بعد از تو

سرِ بازوی تو سجاد، به هم می ریزد

 

چه نیازی ست بپوشید زره و جنگ کنی

به تماشای تو صیاد به هم می ریزد

 

مثل این رود که از دست تو موجی شده است

کار هر کس به تو افتاد، به هم می ریزد

 

چون که بُرقَع بگشاید، دلِ آب، آب شود

زلف آشفته کند، باد به هم می ریزد

 

سین، که شد حرف نهایی حروف عباس

از حسودیش به سین، صاد به هم می ریزد

 

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع) 4372

در ولادت حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

 

درهم است ابروش یا تیغ دو دم برداشته

بس که چشمش وا شده ابروش خم برداشته

 

این صدا اصلاً صدای گریه ی یک طفل نیست

در حسینیه کسی انگار دم برداشته

 

من که باور می کنم این طفل وقت بازی اش

ماه را از آسمان ها دست کم برداشته

 

من که باور می کنم این طفل از روز نخست

گفته یا مولا و در خانه قدم بر داشته

 

حلقه های اشک در چشمان بی تاب علی

پرده ها از راز دستان قلم برداشته

 

دست از قنداق وا کرده ست یعنی یا حسین

از همین امشب ابالفضلت علم بر داشته

 

تا حسین بن علی برداشته قنداقه را

نعره ی «آقا فدایت می شوم» برداشته

 

از همین امشب به یاد سوز لب های حسین

مشک چشمان ابالفضلیش نم برداشته

 

تازه امشب هر کسی کرب و بلا را خواسته

از سر خوان ابالفضلیش کم بر داشته

 

این یل بی دست وقت نوکری در کربلا

دست بر سینه شدن را از حرم برداشته

 

مهدی رحیمی زمستان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت ابوالفضل العباس (ع) 4370

در مدح حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

 

زنده شود جان ز نام حضرت عباس

توسنِ چرخ است رام حضرت عباس

 

از شهدا بعد سیدالشهداء است

پیش حق افزون مقام حضرت عباس

 

روز ازل چون زدند قرعۀ مردی

قرعه درآمد بنام حضرت عباس

 

حامل وحی خدا که روح الامین است

هست کمینه غلام حضرت عباس

 

زآب حیات است زنده خضر و به معناست

تشنه لبِ آبِ جام حضرت عباس

 

گام چو بر خاک می‌نهاد، زمین داشت

فخر به گردون ز گام حضرت عباس

 

گیسوی حورای خلد بافته رضوان

از پی بند خیام حضرت عباس

 

جسمِ شهِ کربلا که جان جهان است

زنده بُدی از کلام حضرت عباس

 

طرب اصفهانی 

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

غزل 4371

غزل

 

ما ز میخانهء عشقیم گدایانی چند

باده نوشان و خموشان و خروشانی چند

 

ای که در حضرتِ او یافته ای بار ، ببر

عرضهء بندگی بی سر و سامانی چند

 

کای شهِ کشورِ حُسن و مَلکِ مُلکِ وجود

منتظر بر سرِ راهند غلامانی چند...

 

عشق صلح کل و باقی همه جنگست و جدل

عاشقان جمع و فرق جمعِ پریشانی چند

 

سخنِ عشق یکی بود ولی آوردند

این سخنها به میان زمرهء نادانی چند

 

آنکه جوید حرمش گو به سرِ کوی دل آی

نیست حاجت که کند قطع بیابانی چند

 

زاهد از باده فروشان بگذر دین مفروش

خورده بینهاست در این حلقه و رندانی چند

 

نه در اختر حرکت بود ، نه در قطب سکون

گر نبودی به زمین خاک نشینانی چند

 

ای که مغرور به جاهِ دو سه روزی بر ما

کشش سلسلهء دهر بود آنی چند

 

هر در ، (اسرار) که بر روی دلت بربنندند

رو گشایش طلب ، از همّت مردانی چند.

 

حکیم ملّا هادی سبزواری (اسرار)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع) 4369

در ولادت حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

 

ای زمین بوس تو ادب عباس

پسر اشجع العرب عباس

 

به تو دادند ای سراپا نور

قمر هاشمی لقب عباس

 

پدرت فاتح است خیبر را

تو از او برده ای نسب عباس

 

کربلا ، فتح علقمه کردی

در دل آب و تشنه لب عباس

 

از تو ایثار مفتخر گشته

وز تو تاریخ در عجب عباس

 

حرمت را چو کعبه گرم طواف

ملک و حور ، روز و شب عباس

 

ماه شعبان شدو گدای توام

من جا مانده از رجب عباس

 

در رضای تو عفو رحمانی است

بین من و خدا گناهانی است

 

لاله ها را تویی تبسم ناب

باغها را تویی شمیم گلاب

 

سرو ،آیینه دار قامت توست

غنچه در سایه ی تو رفته به خواب

 

از تو تفسیر شد صحیفه ی عشق

از تو معنا گرفت واژه ی آب

 

ای در آفاق معرفت خورشید

ای در آئینه ی ادب مهتاب

 

تا ببوسد زمین قدمهایت

پای بردار از دوچشم رکاب

 

آسمان هر قدم در آرزویت

غرق یا لیتنی است کنت تراب

 

ای شجاعت ز صولتت مشهود

ای شهادت به کام تو چو شراب

 

کوچه ها سد راه میگردند

گر طلوعی کنی بدون نقاب

 

کاشف الکرب از جمال امام

بر جمال منور تو   سلام

 

اثر سجده بر جبین داری

معجزاتی در آستین داری

 

فتبارک  بر این جمال و کمال

به خداوند ، آفرین داری

 

السلام علی عباد الله

جای در جمع صالحین داری

 

رحم الله عمی العباس

از امام چهارمین داری

 

حق پرواز در بهشت برین

حق اعجاز در زمین داری

 

مرده را زنده گر کنی ، نه عجب

که مقامات بیش از این داری

 

با نگاهت جهان شود سلمان

که نگاه خدای بین داری

 

دست حاجات ما و این درگاه

سیدی یا وجیه عند الله

 

ای علمدار نهضت خورشید

پاسدار قبیله ی توحید

 

چشم بگشودی و گل نرگس

با نگاه تو تا ابد خندید

 

هرکه دور از مرام تو ،مرده است

هرکه نوشد زجام تو جاوید

 

چه مقام و فضیلتی داری

که علی بازوی تو را بوسید

 

قطره قطره دو دیده ی پدرت

سرگذشت دو دست تو می دید

 

تو در آغوش مادر و او هم

با تو دور حسین میگردید

 

باب فضلی و هر در بسته

دارد از نام اعظم تو کلید

 

 روز میلاد تو در عاشوراست

که علی باب و مادرت زهراست

 

میثم مومنی نژاد

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام محمد باقر (ع) 4368

در مدح حضرت امام محمد باقر (علیه السلام)

 

ای ولــیّ‌الله داور، السـلام

ای سلامت از پیامبر، السلام

 

حجّت خلاق اکبـر، السلام

زادۀ زهـرای اطهر، السلام

 

السلام ای باقـر آل‌رسـول

چارمین فرزند زهرای بتول

 

ای نبی بـر تو فرستاده سلام

وی به زین‌العابدین، ماه تمام

 

هفتمین معصومی و پنجم امام

مکتبت تا صبح محشر، مستدام

 

تیغ نطقت می‌شکافـد، علم را

روح می‌بخشد مرامت، حلم را

 

ای سـلام ذات حـیّ داورت

بر تو و نطـق فضیلت‌پرورت

 

علم آرد سجده بر خاک درت

حلم گردیده است بر دور سرت

 

نسل نوری هم ز باب و هم ز مام

خـود امام و مـادرت بنـت الامام

 

کیستـی ای آیت سـرّ و علن؟

تو هم از نسل حسینی، هم حسن

 

تو امـامت را روانـی در بـدن

ای ولایـت را چـراغ انجمـن

 

علم تو، علـم خداونـد جلیل

وحی باشد بر لبت بی‌جبرییل

 

از درخـت علم، بَـر داریم ما 

وز تو صد دریا گهر داریم ما

 

بس حـدیث معتبـر داریم ما

از شما کی دست برداریم ما؟

 

یابن زهرا سر برآور باز هم

جابر جُعفی بپرور باز هم

 

یابن زهرا گر چه با بغض تمام،

حرمتت گردید پامال «هشام»،

 

بر تنت آزار آمد صبح و شام، 

تو امامـی، تو امامی، تو امام

 

نور از هر سو که خیزد، دیدنی است

چهرۀ خورشیـد کی پوشیدنی است؟

 

تو خـزانِ بـاغ زهـرا دیده‌ای 

تو تن بی‌سر به صحرا دیده‌ای 

 

گـردن مجـروح بابا دیده‌ای 

بر فراز نیـزه سرهـا دیده‌ای  

 

کاش می‌دیدم چه آمد بر سرت

یا چه کرده کعب نی با پیکرت؟

 

تو چهل‌منـزل اسارت دیده‌ای 

از ستمکاران جسـارت دیده‌ای 

 

خود عزیزی و حقارت دیده‌ای 

تشنگی و قتل و غارت دیده‌ای 

 

چارساله، کـوه ماتم برده‌ای

مثل عمه، تازیانه خورده‌ای

 

شـام بـود و مجـلس شوم یزید 

چشم تو چوب و لب خشکیده دید

 

گـه سکینه ناله از دل می‌کشید 

گاه زینب جامـه بـر پیکـر درید

 

چشم بر رگهای خونین دوختی

سـوختی و سـوختی و سوختی

 

ای دل شیعـه چـراغ تــربتت

دیده‌هـا دریـای اشک غـربتت 

 

سالهـا بـر دوش کـوه محنتت

روز و شب پامال می‌شد حرمتت

 

ظلم دیـدی در عیـان و در خفا

تـا شـدی مسمـوم از زهر جفا

 

ای به جانت از عدو رنج و عذاب 

هم به طفلی، هم به پیری، هم شباب 

 

قلبت از زهـر ستـم گردیــد آب 

قبــر بـی‌زوّار تــو، در آفتــاب 

 

وسعت صحن تو مُلک عالم است

لالۀ قبـر تو اشک «میثم»است

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع) 4366

در ولادت حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

 

ایُّها النّاس گَلون عاشق شیدایه باخون

قوس ابروسی کمان دیدهٔ شهلایه باخون

 

عشقیله سِیر ائلیون ماه بنی هاشمی سوز

هم اوزون قولّارینا٬ هم قَدِ رعنایه باخون

 

بو اوزون قولّاری مشکل آچاجاق شیعه لره

عشقیله مشکل آچان٬پنجهٔ بیضایه باخون

 

مرتضانون ائوینون چوخدی هیاهوسی بُوگُون

اوردا برپا اولونان شادی و غوغایه باخون

 

آلدی آغوشه علی اوپدی اوزون قولّارینی

ماشاءَاللّه دئدی بـو قامت طوبایه باخون

 

بو گوزل قارداشوز اسلامه علمدار اولاجاق

بـو سپهدار و بو سردار و بو سقّایه باخون

 

ایندی گُور نیلدی عبّاس آناسی امّ بنین

ادب و معـرفت همسر مولایه بـاخون

 

زینبین و حَسنینی چاغیروب اوز یانینا

نوکروزدی دئدی اوغلوم بو دل آرایه باخون

 

آی خانم دفاطمه نون سوگلی دردانه لری

نـوکـرِ با شرفِ درگهِ زهرایه بـاخـون

 

معدن غیرت و عشق و شرف و مهر و وَفا

بش امام اوپدی الین ٬ رتبهٔ والایه باخون

 

(فیضی) بایرام گونیدی٬ شیعه لره سویله گلون

ننه دن دوز صوداَمَن٬ تک یَلِ هیجایه باخون

 

 رحیم فیضی اردبیلی

حضرت امام زمان (عج) 4365

حضرت امام زمان (عج)

 

استقبال از شعر مرحوم علی آقا واحد

 

ساقی گینه قوی باشیمه میخانه دولانسون

میخانه ده الدن اله پیمانه دولانسون

 

مسجدلیق ایشیم یوخ ، منی دَنگ ایلمه زاهد

بسدور بو قدر حیله و رنگ ایلمه زاهد

عاشقلریله بیر بیله جنگ ایلمه زاهد

عاشق اودی گوندوز گیجه میخانه دولانسون

 

میخانه بیزه کعبه ی مقصودیدی ، مقصود

گَل فاش دییم جنّتِ موعودیدی ، موعود

عاشقلره مِیر، کوثرِ معهودیدی ، معهود

قوی مِیکده ده ، عاشق رندانه دولانسون

 

بیز وار یوخی خرج ایلمشوق باده ی صافه

میخانیه چوخ گلمیشوق ای شیخ ، طوافه

آز کعبه نی تعریف ایله گَل ایتمه کلافه

عادت دی گَرک شُعلیه پروانه دولانسون

 

مجنون ایلموب عقلینی یر سیز یره مصرف

مین فنّیله لیلایه ایدوب عشقی مُکلّف

بازارِ جنونه چکه عاقل لری صَف صَف

بوینوندا گرک سلسه ، دیوانه دولانسون

 

جام و مِی و میخانه غرض اولدی بهانه

بو طرزیله تا شور سالام کون و مکانه

اظهار ایدم اُوز عشقیمی سلطانِ جهانه

تا سُوز صفتِ مدحتِ سلطانه دولانسون

 

هو حقّ مدد اُوز بندوه امداد ایله یا ربّ

گر مصلحت اولسا ، اوره گین شاد ایله یا ربّ

شاگردیدی امّا اُوزون استاد ایله یا ربّ

مدحه قلمی لوحده جانانه دولانسون

 

بیز بنده َیوق عالمده بیزه شاهیدی مهدی

شاهِ مَلک انصار و فَلک جاهیدی مهدی

هر حُسنده چون مظهر آللّهیدی مهدی

یِر گُوی یِری وار عشقینه مستانه دولانسون

 

گُل طَلعَتی هر حُسنده ، پیغمبره بَنزیر

صولتده ، صلابتده خودِ حیدره بَنزیر

باخ هاشمی خالی آقامون گوهره بَنزیر

باعث دی او خال ، عالَمِ امکانه ، دولانسون

 

سلطانلارا ، سلطان بودی بو ماه شمایل

حاتم لر اولوب درگهِ احسانینه سایل

هر کیمسه اُولا حُبّ تَولّاسینه قایل

عالمده گرک فَخریله مَردانه دولانسون

 

منظور دعادن بودی هر مقصد و مقصود

تعجیلِ ظهوروندا عنایت ایده معبود

دَجّال خروج ایلیوب ای مهدی موعود

گَل قُویما آغزلاردا بو افسانه دولانسون

 

گَلسون آقا جان ، وضعِ جهان بیله قاریشماز

عاشقلروین قانینه هر کیمسه داریشماز

حَشر اولسادا، دشمنلریله ، شیعه باریشماز

دشمن گرک عالمده ذلیلانه دولانسون

 

گَل آل قاباغین ، ایشلری تزویره چکیرلر

آزاده لری، ظلمیله زنجیره چکیرلر

حق حق دانشان عاشقی شمشیره چکیرلر

یوخ صبر داهی ، خَصم ، دلیرانه دولانسون

 

ای شیعه لرون دَهریده اُمّید و رَجاسی

هجروندا چخوب اُمَّتوین عرشه نواسی

سنسیز بیزه غربتدی جهان ، یوخدی وفاسی

آخر نه قدَر شیعه غریبانه دولانسون

 

بو مملکتِ شیعه سَنون مملکتوندی

محتاج عطا و کَرم و مَغفَرتوندی

شامل بیزه هر دم نظرِ مرحمتوندی

گَل باشیوه بو ملّت فرزانه دولانسون

 

(شب خیز) بو طَبعین سنون الطافِ اَزَلدور

(واحد) یازان اشعار ولی گُور نه گُوزلدور

بو مصرعی تکلیقدا اوزی شاه غزلدور

(قویما بو حَرمخانیه بیگانه دولانسون)

 

مرحوم عباس شبخیز

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام حسین (ع) 4367

در مدح حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

نور وجود از طلوع روی حسین است

ظلمت امکان، سواد موی حسین است

 

شاهد گیتی به خویش، جلوه ندارد

جلوه ی عالم فروغ روی حسین است

 

مشی قدم را وصول ذات قدم نیست

جنبش سالک به جستجوی حسین است

 

ذات خدا، لا یری است روز قیامت

ذکر لقا بر رخ نکوی حسین است

 

جان ندهم جز به آرزوی جمالش

جان مرا دل به آرزوی حسین است

 

عاشق او را چه اعتناست به جنت

جنت عشاق، خاک کوی حسین است

 

عالم و آدم که مست جام وجودند

مستی این هر دو از سبوی حسین است

 

ذات خدا را مجو، ولی به صفاتش

نیک نظر کن که خلق و خوی حسین است

 

حضرت حق را به عشق خلق چه نسبت؟

مسأله ی عشق، گفتگوی حسین است

 

عاشق او را چه غم ز مرگ طبیعت؟

زندگی عارفان به بوی حسین است

 

در غم او آب روی ما به حقیقت

موجب غفران به آبروی حسین است

 

عقل ( فواد) از خود این فروغ ندارد

جلوه این قطره هم ز جوی حسین است

 

 فواد کرمانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام حسین (ع) 4364

غزل شورانگیز حسینی

 

در دل و جان خانه داری یاحسین

جلوه‌ی جانانه داری یاحسین

 

هر که شد دیوانه‌ی تو عاقل است

این همه دیوانه داری یاحسین

 

در میان دُرج دریای دلت

دم به دم دُردانه داری یاحسین

 

دوستان که جای خود دارند، تو

لطف بر بیگانه داری یاحسین

 

یار بی یاران تویی تو تا ابد

بر همه یارانه داری یاحسین

 

شمع جمع عالم عرفان تویی

بی‌عدد پروانه داری یاحسین

 

مالک مُلک قلوبیّ و بر آن

مدرک و پروانه داری یاحسین

 

کاشی کاشان قلبم پُربهاست

چون در آن کاشانه داری یاحسین

 

از ازل با لطف حیّ لم یزل

شوکت شاهانه داری یاحسین

 

صحن عشقت از کبوترها پُر است

بس که آب و دانه داری یاحسین

 

سائل امروز را امروز می‌بخشی عطا

قائلان را وعده‌ی فردا نداری یاحسین

 

گفت "یعقوب کریمی": گو "بشیر"!

در دل و جان خانه داری یاحسین

 

سید بشیر حسینی میانجی

در مدح حضرت امام حسین (ع) 4363

در مدح حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

‍ رهبر آزادگانی یا حسین

سرور دلدادگانی یا حسین

 

در حریم کبریا نام تو بود

نامدار هر زمانی یا حسین

 

پهلوانان در کنارت کوچکند

شیر مرد و پهلوانی یا حسین

 

گشته از خونت مسلمانی بلند

خود نگین کشتگانی یا حسین

 

خون پاکت آفرینش ها نمود

باعث محو غمانی یا حسین

 

هر چه گویند و بگویم من کنون

تو نه اینی و نه آنی یا حسین

 

هرکجا صاحب دلی پیدا شود

در درون او نهانی یا حسین

 

من چه گویم وصف پاکت ای حبیب

خود حقیقت را عیانی یا حسین

 

دارم از لطفت شفاعت یا حسین

تو شفیع شیعیانی یا حسین

 

کاشکی شمس از تو نوری می گرفت

نیر ارض و سماعی یا حسین

 

پروفسور کاظم محمدی

در ولادت حضرت امام حسین (ع) 4362

در ولادت حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

وئریبله زینت زیبا بهشت والایه

چکیبله پردهٔ خوش رنگ عرش اعلایه

 

ائدیبله اوزلرینه حوریان عرش برین

ثیاب وسندس و استبرقیله پیرایه

 

صدای زمزم تسبیح و غلغل و تهلیل

یئتیب دی اوجیله سطح حضیض،غبرایه

 

سالیب دی نُه فلکه شورش حسینی شور

چیخیبلا غرفه لره قدسیان تماشایه

 

ائدیبدی کوثریله آب سلسبیل سبیل

دولوب زلال شراب طهور مینایه

 

گلور قولاقه بو سس السبیل یا عطشان

مگر گلیبدی امام حسین بو دنیایه؟

 

گلوبله یئر یوزونه عرشیان قبیل قبیل

کی تهنیت ائده لر اهل بیت طاهایه

 

ملائکان سماوات حوریان جنان

مبارک اولسون ائده للر جناب زهرایه

 

علی الخصوص گلیب جبرئیل یالواردی

کی ایلسینله امام حسین ایچون دایه

 

زبان لابه آچیب گردنین ائدیب دیر کج

ائدیب خطاب جناب بتول عذرایه

 

منی بو اوغلوا ایله لله که جانیلن

همیشه قوللوق ائدیم بو عزیز مولایه

 

خصوص ائدنده بونی تشنه کام،شمر شهید

سویاندا نعشینی ،عریان سالاندا صحرایه

 

یارالی پیکرینه قویمارام چوخ ایستی دگه

قانادیمی آچارام ایلرم اونا سایه

 

((دخیل)) قلبینه عرض ایلرم که روح القدس

همیشه ایلیه الهام چون آیه

 

مرحوم دخیل مراغه ای

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام حسین (ع) 4361

در مدح حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

مي پرستم مي پرستم يا حسين

از خم عشق تو مستم يا حسين

 

تا شدم مست از شراب جام عشق

از كمند عقل رستم يا حسين

 

نام تو بر لوح دل بنگاشتند

در حجابات الستم ياحسين

 

از همه با آرزوي وصل تو

رشته الفت گسستم ياحسين

 

نور مهرت تا به دل راهي گشود

از تعلق ديده بستم ياحسين

 

از سرجان و جهان برخاستم

در سر كويت نشستم ياحسين

 

خضر اگر از آب حيو ان زنده گشت

من زعشقت زنده هستم يا حسين

 

اي ز پا افتادگان را دستگير

رحمتي،دستي به دستم ياحسين

 

جز ولاي خاندان مصطفي

دل به كس هرگز نبستم يا حسين

 

سر فرازم كن من ((شب خيز)) را

با نگاهي گرچه پستم يا حسين

 

مرحوم عباس شبخیز

در مدح حضرت امام حسین (ع) 4360

در مدح حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

ای آستانی مطلع نور خدا حسین

وی اسم پاکی زینت ارض وسما حسین

 

عالم اولوبدی عشقیوه مجذوب وبیقرار

کیم دوتسا دامنون اولار عالمده رستگار

عشّاقیوی وصالون ایدوبدی امیدوار

عشقون شرارینه یانوری ماسوا حسین

 

ای عشق مکتبین ائلین دهریده بنا

اول نهضت و قیامیوه حیراندی ماسوا

آئین وآرمانیوه جانلار اولا فدا

آموزگار مکتب عشق و وفا حسین

 

عشقون کمندینه دوشه کیم ایلر افتخار

همّ وغم زمانه دن ایلر اوزون کنار

روح و روانی چشمه‌ی حیوانیده یُوار

ایلر اوزون بو ورطهِ غمدن رها حسین

 

کیم دوشسه مشکله گزر اصلی حبیبینی

درمان دردینه بولر اولا طبیبینی

سسلر حضور قلبیله داده نقیبینی

خاک قدومینی ائلیر طوطیا حسین

 

اولماز سنون قاپوندان آقا کیمسه نا امید

شاه وگدا دخیلیدی درگاهیوه عبید

بیردور سنه سیاه وسفید ای شه فرید

الطاف بیکرانیوه جانلار فدا حسین

 

روز ولادتوندی اَیا زادهِ بطول

ای نور چشم فاطمه،بند دل رسول

(راشدن) ایله برگه‌ی سبزی آقا قبول

دریای لطف ورحمت بی انتها حسین

 

راشد بیرامی سیس

حضرت امام حسین (ع) 4359

حضرت امام حسین (علیه السّلام)

 

منی کرم قاپوا تا سن آشنا ایلدون

اوزومدن اوزگه دن احسان ایدوب جدا ایلدون

 

سزادی ناز ایلسم حشمت سلیمانه

که سن قاپوندا منه یر ویروب گدا ایلدون

 

هاچان که قلبیمی غملر سخوب داریخدیردی

سنه دیدیم سوزومی غصّه دن رها ایلدون

 

اسیر درد و بلیّاتیدیم ایوون آباد

که بیر باخشدا هامی دردیمه دوا ایلدون

 

بو بسدی که دیولور نوکر حسین منه

بو فخری سن منه ای ذوالعطا عطا ایلدون

 

وگرنه من هارا بو آستان قدس هارا

اوزون اجازه ویروب داخل سرا ایلدون

 

اجازه اولماسا اولماز بو درگهه گلماق

بو درگهی سن اوزون مایه ی رجا ایلدون

 

سن اول کریمسن ای ذات بی نیاز حبیب

که اوز وجودیوی محبوبیوه فدا ایلدون

 

سن اول کریمسن امّیدیله گلوب هر کیم

آچوب کرم قاپوسین حاجتین روا ایلدون

 

سن اول کریمسن ای اعتبار جود و کرم

که ساربانوه ده لطف برملا ایلدون

 

سن اول نشانه ی رحمت سن ای کرم کانی

که قانلی لبلریله شیعه نی دعا ایلدون

 

سن اول امام مبین سن بقای دیندن اوتور

رضای حقّی دوتوب ترک ماسِوا ایلدون

 

دیدی الهی رضایم هامی قضایایه

عجب معالمه ای شاه کربلا ایلدون

 

مرحوم حاج حیدر خسروشاهی (حزین)

در مدح حضرت امام حسین (ع) 4358

در مدح حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

‍ آنکه جانان طلبد بهر چه خواهد جان را؟

ترک جان گوی اگر می‌طلبی جانان را

 

قرب جانان هوس هر دل و جانی‌است ولی

دل کسی داد به جانان که نخواهد جان را

 

کیست آن بنده زیبنده بجز نفس حسین

که به لطفی اثر از قهر برَد یزدان را؟

 

بحر موّاج کرم اوست که با تشنه لبی

نخورد آب و دهد آب، لب عطشان را

 

خالق عزوجل کرد ز ایجاد حسین

ختم بر امّت خاتم، کرم و احسان را

 

دید پیش از گل ما، بار گنه بر دل ما

کآفرید از پی این درد، خدا، درمان را

 

مظهر اسم "عفُوّ" است چو این منبع جود

مغفرت جوی و بدین اسم بجو غفران را

 

#رحمت_واسعه نامش برِ خاصان خداست

که رحیمیّت از این اسم بود رحمان را

 

یادِ ابروش به چشم دل من شمشیری‌است

که بدین تیغ، موحد بکشد شیطان را

 

 فواد کرمانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام حسین (ع) 4357

در ولادت حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

مژده ای ناب تر از ناب به دنیا دادند

خبر از آمدن لیلی دل ها دادند

 

چه مبارک سحری گشت و چه فرخنده شبی

رحمت واسعه را هدیه به زهرا دادند

 

حسن دوم این خانه به دنیا آمد

شکر حق باز ولیعهد به مولا دادند

 

باز زهرا و علی معجزه کردند امروز

بین گهواره عجب معرکه ای جا دادند

 

او همان است که پای عَلَمش روز ازل

آن همه معجزه را یاد مسیحا دادند

 

این چه عشقی است که آرامش عالم را برد

این چه شوری است خدا بر دل شیدا دادند

 

عالَم پیر ! نخور غم که جوانی آمد

ساقیا باده بده عشق جهانی آمد

 

ای دل و دلبر و دلدار سلام آقاجان

حضرت سید و سالار سلام آقاجان

 

بوی سیب حرم کرببلا می آید

تا صدا می زنم هر بار سلام آقاجان

 

دل و دین همه را روی تو نه ، نام تو برد

یوسف حیدر کرار سلام آقا جان

 

ای وفادارترین عشق اباعبدالله

بهترین مونس و غمخوار سلام آقاجان

 

نا امید آمدم اما تو امیدم دادی

آی مهتاب شب تار سلام آقاجان

 

ای رفیق غم و شادی و من بیچاره

بهترین محرم اسرار سلام آقاجان

 

کرمت سنگ صبور دل ما نوکر هاست

لطف تو بیشتر از لطف پدر مادرهاست

 

آتش عشق تو از عالم ذر روشن بود

دست هر کس که کسی بود برین دامن بود

 

نه زمین بود نه لوح و نه قلم بود ولی

نام زیبای تو در عرش طنین افکن بود

 

چشم واکردی و دادند به فطرس پر و بال

اولین کار تو تقدیر عوض کردن بود

 

روز محشر چه جوابی به ابالفضل دهد

آن که با گریه کن مجلس تو دشمن بود

 

وقت مردن مدد حضرت زهرا گیرد

دست آن بنده که مشهور به سینه زن بود

 

جاودانه است کسی که شده مست جامت

مرده آن است که یکبار نبرده نامت

 

تو شدی شاه و چه خوب است که رعیت هستیم

در کرم خانه تو صاحب عزت هستیم

 

از خدا ما چه بخواهیم ازین بالاتر

سالیانی است که جارو کش هیئت هستیم

 

خوب و بد بودن ما ربط ندارد به کسی

هر چه هستیم سر سفره حضرت هستیم

 

می خورد غبطه به ما زاهد سجاده نشین

تا که با نام تو مشغول عبادت هستیم

 

روی ما هیچ دری بسته نگردد هرگز

تا که پشت درِ این بیت کرامت هستیم

 

کوله بار گنه از شانه ما بردارند

در همان ثانیه که زیر علامت هستیم

 

رحمت حضرت حق باد برین چشمه نور

ما کجا این همه خیر ، این همه عشق ، این همه شور

 

هر نفس اهل مناجات صدایت کردند

عرشیان سجده به ایوان طلایت کردند

 

هر کجا تا که شنیدند بهشت ، عشاقت

هوس علقمه و کرببلایت کردند

 

به خدا ظرفیت معجزه کردن دارند

آن جماعت که جوانی به فدایت کردند

 

سال ها پیش تر از آمدنت روی زمین

انبیا تک تکشان گریه برایت کردند

 

عرش هم کرببلا گشته ، ملائک از بس

گریه با فاطمه بر راس جدایت کردند

 

نه شدی غسل و کفن ، نه بدنت شد تشییع

تن بی سر ! ته گودال رهایت کردند

 

یک تنه فاطمه شد گریه کن و سینه زنت

《غسلت از خون گلو ، خاک بیابان کفنت 》

 

محمد حسین رحیمیان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام حسین (ع) 4356

در ولادت حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

صدای عشق می آید ... صدای پای مولایی

صدای حیدر و زهرا که می خوانند لالایی

 

جمالِ تو به غارت برده عقل و هوش آدم را

چه گیسویی چه ابرویی چه لبخند دل آرایی!

 

به سیرت مثلِ پیغمبر به هیبت همچنان حیدر

حسن حسنی زِ سر تا پا، کمالاتِ تو زهرایی

 

شرارِ نام تو آتش زده بر جانِ عاشق ها

حسین ابن علی هستی چه اسم بامسمایی!

 

درِ هر خانه ای عاشق شدم رسوا شدم آخر

فقط در خانه ی حیدر ندارد عشق رسوایی

 

فقیرم من تویی احسان؛ کویرم من تویی باران

اسیرم من امیری تو؛ منم مجنون تو لیلایی

 

رِسد مرگِ من آن روزی که از یادت جدا گردم

برایم زندگی بی تو ندارد هیچ معنایی

 

شفایم داد ذکر یاحسین روضه خوان هایت

عطا کردی به نوکرها نفس های مسیحایی

 

شبی در خواب می دیدم که من هم زائرت هستم

حرم بود وضریحِ تو ... عجب حسی؛ چه رویایی!!

 

دلِ زهرا در این شش ماه خون شد از صدای تو

که با صوت اناالعطشان تو کرده هم آوایی

 

نشسته فاطمه یک گوشه ای و اشک می ریزد

به یاد ظهر عاشورا... به یاد روز تنهایی

 

لبت تشنه؛ تنت زخمی؛ سجود تو ته گودال

کسی چون تو نکرده اینچنین تفسیرِ شیدایی

 

 محمد صادق ابراهیمی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام حسین (ع) 4355

در ولادت حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

خانۀ شیر خدا امشب پر از نور خداست

الـبشاره لیلۀ میلاد مصباح الهـداست

 

بر سر دوش نبی، شمس ولایت جلوه گر

پیش روی فاطمه، مرآتِ حسنِ ابتداست

 

فاطمه آورده فرزندی که در قدر و جلال

هم محمد هم امیرالمؤمنین هم مجتباست

 

چشم ثاراللهیان روشن به میلاد حسین

کام حزب اللهیان شیرین که این عید خداست

 

این همان مصباح نور غیب رب العالمین

این همان قرآن روی قلب ختم الانبیاست

 

چشم نه، لب نه، جبین نه، حنجر و رخسار نه

پای تا سر غرق در گلبوسه‌های مرتضاست

 

با وجود آنکه باشد رحمت حق بی حدود

این نمای رحمت بی حدِّ ذات کبریاست

 

سبط احمد، نجل حیدر، آرزوی فاطمه

جان قرآن، رکن ایمان، قلب دین، روح دعاست

 

قطره‌ای از بحر لطفش چشمۀ آب حیات

ذره‌ای از خاک کویش درد عالم را دواست

 

وصف او باید کسی گوید که قرآن آورد

مدح او باید کسی خواند که او را خونبهاست

 

هر چه می‌بینم جمالش را، نبی پا تا به سر

هرچه می‌خوانم ثنایش را، علی سر تا به پاست

 

هر سری تقدیم جانان گشت، خاک پای او

هر دلی جای خدا گردد، بر او صحن و سراست

 

هر چه از او خواست ذات کبریا تقدیم کرد

درعوض او از خدای خویش بگرفت آنچه خواست

 

خواهـر مظلومۀ او مـادر آزادگی است

تـا قیامت بر همه آزادمردان مقتداست

 

اصغری دارد که ذبح اکبرش خوانند خلق

دختری دارد که دست بسته‌اش مشکل گشاست

 

مادری دارد که در قرآن، خدا مدّاح اوست

مدح او تطهیر و قدر و فجر و نور و «اهل‌أتی»ست

 

قامتی دارد، قیامت گوشه‌ای از سایه‌اش

صورتی دارد که در چشم محمد دلرباست

 

بازویی دارد چو بازوی امیرالمؤمنین

هیبتی دارد که گویی خود علی مرتضاست

 

شهریار کشور دل‌ها «حسین بن علی»

زادۀ ام‌البنین فرمانـدۀ کل قـواست

 

روز محشر ذکر کل انبیا یا فاطمه است

فاطمه گوید خداوندا حسین من کجاست؟

 

آنچه در عالم گنه کار است در روز جزا

گر خدا بخشد به یک موی حبیب او به جاست

 

گر چه حتی روز محشر چشم زهرا سوی اوست

هر شب او واقعه، هر روز او روز جزاست

 

اینکه خنـدانیم و گریـانیم در میلاد او

می‌کند ثابت، گِل ما از زمین کربلاست

 

قبر: کعبه، رکن: مقتل، تربت عشاق: حِجر

مضجع او «مروه» و ایوان عباسش «صفا»ست

 

آنکه سر سازد نثار دوست، از عالم سر است

کشتۀ محبوب را گر کشته پنداری خطاست

 

گو یکی گردد دو عالم از برای قتل او

قامتش تنها برای خالق یکتا دوتـاست

 

وصل جانان از دم شمشیر می‌آید به دست

این همان معنای رمز «البلاءُ لِلولا»ست

 

"میثم" این مصراع را با خط خون باید نوشت

رأس او از تن جدا شد، دوست کی از او جداست؟

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام حسین (ع) 4354

در مدح حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

از روی حسین تا نقاب افکندند 

در کشور عشق، انقلاب افکندند

 

تبریک به توفان‌زدگانِ غم و درد

کشتی نجات را به آب افکندند

 

من در بر کشتی نجات آمده‌ام

در ساحل چشمه‌ی حیات آمده‌ام

قبل از عرفه در عرفات آمده‌ام

 

سرچشمه‌ی خیر و برکات است حسین

معراج صلات‌ و صلوات است حسین

 

فرمود نبی: نوشته بر ساقه‌ی عرش

مصباح هدی، فُلک نجات است حسین

 

سید رضا موید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام حسین (ع) 4353

در مدح حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

زینتی بر دوش ختم المرسلینی یا حسین

دُرّی و بر شانه خاتم، نگینی یا حسین

 

دامن تو دست آویز تمام انبیاست

پس برای انبیا حبل المتینی یا حسین

 

گاه فطرس، گاه جبرائیل نزدت می رسد

پس همیشه با ملائک همنشینی یا حسین

 

گاه باید اصل و فرع دین فدای تو شود

چون که درواقع خود تو اصل دینی یا حسین

 

هر کجای این جهان که شیعه باشد، خاک توست

اینچنین پس مالک کل زمینی یا حسین

 

صبر حیدر جلوه کرد و صورت آن شد حسن

پس تو هم خشم امیر المومنینی یا حسین

 

در میان چهارده معصوم، جور دیگری

در میان بهترین ها بهترینی یا حسین

 

آمدی درهای رحمت رو به عالم باز شد

یا حسین بن علی گفتیم و عشق آغاز شد

 

رحمتت اهل زمین را آسمانی میکند

با همه یکجور مهرت، مهربانی میکند

 

حرف عشقت را پذیرفتم نه عقلم را حسین

در دلم عشق تو تنها حکم رانی میکند

 

مانده ام اکسیر عشق تو چه کرده با حبیب

که در اوج پیری احساس جوانی میکند

 

هر شب جمعه خدا با انبیا مهمان توست

فاطمه از زائرانت میزبانی میکند

 

هستی ات را "فی سبیل الله" دادی، پس خدا

با تمام هستی از تو قدردانی میکند

 

جای ما در کشتی ات امن است، تا آن روز که

ناخدایی چون تو آنرا بادبانی میکند

 

عرشه کشتی تو بی شک همان عرش خداست

ساحل امن نجات تو زمین کربلاست

 

از ازل تا روز محشر دوستت دارم حسین

در همه عمرم سراسر دوستت دارم حسین

 

گفته پیغمبر تو را باید همیشه دوست داشت

طبق دستور پیمبر دوستت دارم حسین

 

گرچه خیلی دوست دارم چهارده معصوم را

بین آنها جور دیگر دوستت دارم حسین

 

ساده میگویم شبیه کودکان بی سواد

از خودم هم بیشترتر دوستت دارم حسین

 

مادرم میگفت پای روضه شیرم داده است

پس من از آغوش مادر دوستت دارم حسین

 

"همنشینی با تو" را در آخرت از من نگیر

هرچه هم که باشم آخر دوستت دارم حسین

 

دوستت دارم تو آیا دوستم داری حسین؟

جان زهرا! جان زهرا دوستم داری حسین؟

 

نور پاکت قبل خلق عرش و آدم خلق شد

از تشعشع های نورت هر دو عالم خلق شد

 

گفت که "من از حسینم هستم، او هم از من است"

پس زمان خلقت تو مصطفی هم خلق شد

 

"نیستی" با خواست تو عین "هستی" می شود

هرچه را که خواستی باشد، همان دم خلق شد

 

در صفا و مروه هاجر زمزمه کرده "حسین"

تا که زیر پای اسماعیل زمزم خلق شد

 

ماه شعبان خلق شد تا شیعیان شادی کنند

پس برای گریه هم ماه محرم خلق شد

 

در عزای هیچکس جز تو نباید غصه خورد

چون فقط بهر عزاداری تو غم خلق شد

 

گریه خواهم کرد تا هر موقعی که زنده ام

کم برایت گریه کردم تا ابد شرمنده ام

 

آرش براری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام حسین (ع) 4352

در ولادت حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

امشب زمین و آسمان دارد صفای دیگری

قلب تمام عاشقان دارد جلای دیگری

 

درحلقه افلاکیان باشد نوای دیگری

آمد مگر در این جهان فرمانروای دیگری

 

سرحلقه عشاق حق محبوب سرمد آمده

یعنی حسین بن علی سبط محمد آمده

 

باد صبا آورده با خود ناف مشک ختن

یا بوی جانبخش گل نسرین و عطر یاسمن

 

این نفحه میباشدمگراز یوسف گل پیرهن

کامشب رها گردد دگر، یعقوب از بیت الحزن

 

چون بوی این گل روضه رضوان کجاداردسراغ؟

گردیده خیره سوی او ، چشم همه گل های باغ

 

زیبا گلی در گلشن هستی شکوفا گشته است

امشب زمین چون روضه ی رضوان مصفّا گشته است

 

لعل لب قدوسیان ، مانند گل وا گشته است

پرونده ی آزادی فطرس هم امضا گشته است

 

چشم تمنا هر کسی ، امشب به داور دوخته

تا حق به او احسان کند چون فطرس پر سوخته

 

امشب به زهرا و علی ، داده خدا خیر التّحف

جاریست سیل تهنیت بر مصطفی از هر طرف

 

همراه جبریل امین خیل ملائک صف به صف

حوران و غلمان از جنان ، آیند با شور و شعف

 

هر یک به کف یک دسته گل با لعل خندان آمده

از بهر دیدار رخ تابان جانان آمده

 

چون جلوه گرشد روی او , عرش خدا پرنورشد

موسی مگرآمد ز ره ، که عالم همه چون طور شد

 

قلب تمام انبیا ء ، غرق نشاط و شور شد

هر عاشق دلباخته چون مصطفی مسرور شد

 

تابید و الشمس الضحی ، ازلطف رب العالمین

ماهی که از نور رخش ، شد خلقت خلد برین

 

از مقدم نورانی ، سبط النبیّ ی المصطفی

امشب همه بگرفته جا ، در سایه ی لطف خدا

 

ظلمت دگر رفت از میان از نور مصباح الهدی

گهواره جنبانش شود ، پیک امین کبریا

 

آمدشهنشاهی که از، او هست درهرجا سخن

فرمود پیغمبر : منم از او و او باشد ز من

 

آمد حسین بن علی ، محبوب ما کان و یکون

سوم وصیّ مصطفی هم مَظهر بی چند و چون

 

هم مُظهر امر خدا ، هم شاهد غیب مصون

هم پیشتاز قافله , در عرصه شمشیر و خون

 

آری شهی آمد که کل ماخلق مدیون اوست

گر نخل دین احمدی بگرفته پا ، از خون اوست

 

ای زینت عرش خدا ، نام نکویت یا حسین

وی جسم و جان عاشقان زنده ز بویت یا حسین

 

کی قسمت ما می شود که آییم سویت یا حسین

وی توتیای دیده ما خاک کویت یا حسین

 

نام تو و کرببلا ، برده قرار از ما ، همه

زهرا برایت گریه کرد , قربان اشک فاطمه

 

از ابتدای خلقت خود دل به تو بستم حسین

وز باده ی عشق و تولای تو سرمستم حسین

 

من هر چه هستم از تو ای آرام جان هستم حسین

جان علی اکبر مکش از دامنت دستم حسین

 

ای شمع جمع انجمن پروانه ات هستم حسین

من "ملتجی" هستم به تو دیوانه ات هستم حسین

 

 علی‌ اصغر یونسیان (ملتجی)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام حسین (ع) 4351

در مدح حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

غیر از تو را زبان من املا نمی کند

جزگفتن از تو را قلم انشا نمی کند

 

شاعر تو را نوشته و حاشا نمی کند

جز در سرودن از تو زبان وا نمی کند

 

در دفتری که صحبت از آیینه می شود

هر کس نگفته از تو حسینی نمی شود

 

آدم ابوالبشر شده اما حسین نیست

از او خلیل سر شده اما حسین نیست

 

موسی پیامبر شده اما حسین نیست

عیسی گزیده تر شده اما حسین نیست

 

در جان محمد است که با او برابر است

آری حسین بوده که جان پیمبر است

 

گیرم پیمبر است که فرقی نمی کنند

همتای حیدر است که فرقی نمی کنند

 

زهرای اطهر است که فرقی نمی کنند

مثل برادر است که فرقی نمی کنند

 

فرقی نمی کنند و مرا شور در سر است

آخر حسین فاطمه یک چیز دیگر است

 

بین حسین و شیعه صمیمیت است و بس

همراهی حسین به سنخیت است و بس

 

شیعه به یک مرام و به یک نیت است و بس

اسلام بی حسین مسیحیت است و بس

 

اسلام ما که ثبت شده با شهادتین

کامل نمی شود مگر از ذکر یا حسین

 

در دین ما خدا یکی و مصطفی یکی است

احمد یکی است پس به یقین مرتضی یکی است

 

حیدر یکی و حضرت خیرالنسا یکی است

زهرا یکی است پس حسن مجتبی یکی است

 

این جمع بی حسین که معنا نمی گرفت

یعنی اگر نبود کسا پا نمی گرفت

 

غیر از خدا نبود و حسین آفریده شد

ارض و سما نبود و حسین آفریده شد

 

جز کربلا نبود و حسین آفریده شد

قالو بلی نبود و حسین آفریده شد

 

قالو بلای ما به الست از حسین بود

اصلا هرآنچه بوده و هست از حسین بود

 

بی اشک ، خاکِ خلقتمان گِل نمی شود

تنها مجسمه است دل و دل نمی شود

 

دل بی حسین این همه قابل نمی شود

انسان بی حسین که کامل نمی شود

 

غیر از حسین را به دل خویش حک نکن

ما از اضافه ی گل اوییم ، شک نکن

 

ای معنی نهفته ی در هل اتی حسین

ان الذین آمنوی سوره ها حسین

 

حتی خدا برای تو شد خونبها حسین

ماییم و حسرت حرم کربلا حسین

 

از ما بگیر این همه درد فراق را

اما نگیر از دل ما اشتیاق را

 

محسن ناصحی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

سرود ولادت حضرت امام حسین (ع) 4350

سرود ولادت حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

شیعه را آیینه ی دل منجلی آمد

مژده ای اهل ولا سوم ولی آمد

 

عید میلاد حسین ابن علی آمد

نورالهدا آمد، خون خدا آمد

 

ای یوسف زهرا ، خوش آمدی مولا

در کف ختم رسالت دُر نایاب است

 

جشن شادی جشن وجد و شور احباب است

ای حسینیون بپا میلاد ارباب است

 

نورالهدا آمد، خون خدا آمد

ای یوسف زهرا ، خوش آمدی مولا

 

یا محمد نور لبخندت مبارک باد

لیلة میلاد فرزندت مبارک باد

 

جلوة وجه خداوندت مبارک باد

نورالهدا آمد، خون خدا آمد

 

ای یوسف زهرا ، خوش آمدی مولا

اختر برج شرف ریحانه آورده

 

جان عالم دلبر جانانه آورده

بحر انوار خدا دردانه آورده

 

نورالهدا آمد، خون خدا آمد

ای یوسف زهرا ، خوش آمدی مولا

 

مردم عالم امام عالمین آمد

یا محمد بهر تو نور دو عین آمد

 

ای گنه کاران حسین آمد، حسین آمد

نورالهدا آمد، خون خدا آمد

 

ای یوسف زهرا ، خوش آمدی مولا

ای ملائک دلبر و دلدارتان آمد

 

بی پناهان دو عالم یارتان آمد

ای شهیدان سرور و سالارتان آمد

 

نورالهدا آمد، خون خدا آمد

ای یوسف زهرا ، خوش آمدی مولا

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

ماه شعبان 4349

ماه شعبان

 

شعبان آیی بیرآیدور دنیانی سؤوندوردی

به به بو مبارک آیی زهرانی سؤوندوردی

 

چون سوم شعباندا دنیایه حسین گلدی

زهرایه جگر گوشه هم نور دو عین گلدی

شرع نبوی اوسته بیر سرور دین گلدی

گویدن یره تبریکه جبریل امین گلدی

تبریک و بشارتله طاهانی سؤوندوردی

 

به علت نداشتن اجازه انتشار کامل اشعار 

(مرحوم استاد رحیم منزوی اردبیلی) چند بیت از اشعار

 ایشان به اشتراک گذاشته میشود

 

مرحوم استاد منزوی اردبیلی

در ولادت حضرت امام حسین (ع) 4348

در ولادت حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

دیدم امشب خیمه ای رشک جنان

ساکنانش بندگان لامکان

 

جلوگراز قبه اش آیات نور

گشته از اوج تجلی رشک طور

 

دردرون خیمه پر رمزو راز

کودکی خوابیده اندر مهد ناز

 

آفرینش پرفروغ از روی او

کون وامکان ظلمت ازگیسوی او

 

ماه و خورشید و فلک ازجان ودل

جمله در چرخش به دورش متصل

 

قدسیان مبهوت آن والامکان

علویان حیران آن آرام جان

 

شب بود روشنگر راز نهان

از فروغ اختران آسمان

 

ماه می تابد به پهنای زمین

با هزاران عشوه های نازنین

 

آسمان افتاده اندر کوی او

خاک وباد وآب وآتش سوی او

 

خاک می گوید منم خاک درش

هرچه فرماید شوم من چاکرش

 

آب می گوید منم مهر بتول

هین منم دلداده آل رسول

 

باد می گوید به گوش لاله ها

داستان ماجرای کربلا

 

گوید آتش بر جهان آتش زنم

گر بفرماید شه جان و تنم

 

آری از الطاف رب ممکنات

غلغله افتاده اندر شش جهات

 

غرق شادی بیت پاک قل کفی

مهبط تنزیل حی کبریا

 

جمله سرخوش از عنایات الاه

ازعطای خالق خورشید و ماه

 

عقل را گفتم که امشب قصه چیست ؟

فاش برگو دردرون خیمه کیست ؟

 

گفت امشب نور یزدان منجلی ست

جشن میلاد حسین بن علی ست

 

گشتم ازگفتار عقلم مست مست

یادم آمد روز پیمان الست

 

روز میثاق خداوند جهان

با تمام بندگان سرگران

 

از الست و نغمه قالوا بلی

پرشد آنجا طالبان ابتلا

 

تاکه وقت عهد این سرور رسید

محنت عالم همه بر جان خرید

 

قصه کوته کن ملال آرد ملال

این حکایت های جانسوز خیال

 

شکرحق گو خوش سرودی فانیا

قصه میلاد پور مصطفی

 

 استاد فانی تبریزی

کانال اشعار فانی تبریزی

وداع حضرت امام حسین (ع) 4347

وداع حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

تا دفترِ غمِ شَه بی یار اَلیمده دور

یوخدور غمیم که دامنِ دلدار اَلیمده دور

 

دستِ خیال چنگ ووروب زلفِ زینبه

سر رشته ِیِ مطالبِ اسرار اَلیمده دور

 

قلبیم ایشیقدی عالَمی ظلمت دوتا اگر

فانوسِ شمعِ مَعدنِ اَنوار اَلیمده دور

 

قُویماز منی مُعَطَّل اولام صاحبِ عزا

ناله اِیدن زماندا دلِ زار اَلیمده دور

 

یالقوز قالوب حسین ، چکوب نعره شمرِ دون

میدانه گَل که تیغِ شرر بار الیمده دور

 

باخما صاقا ، صولا ، که تمامه یتوب ایشون

صاق و صولومدا لشکرِ اشرار الیمده دور

 

وِیردی جواب ایلمه تشویش ، ئولماقا

آماده ام که نامه یِ اقرار الیمده دور

 

امّا بیر آز دایان که طبیبه گَلوب مریض

نبضِ ضعیفِ عابدِ بیمار الیمده دور

 

نسخه یازوم گیدوب آلا بازارِ شامدن

وار نفعی چون مَظَنّه ِیِ بازار الیمده دور

 

میندی آتا دوتوب جلوین زینب عرض ایدوب

قویمام گیده نقدر بو اَفسار الیمده دور

 

تا تَرپَدوب اَلینی اَیاقینی باغلارام

محکم طناب طُرِّه ِیِ طَرّار الیمده دور

 

یا آغلارام که سو دوتا کرب و بلا چُولون

سِیلاب اشگ ، دیده ِیِ خونبار الیمده دور

 

یا خیردا قیزلاری دوزرَم باشوه تمام

باشی قَرالری هر نه حرم وار الیمده دور

 

قیلّام اشاره جمله تُوکولسون اَیاقوه

چون اختیارِ عترتِ اطهار الیمده دور.

 

مرحوم دخیل مراغه ای

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام حسین (ع) 4346

در ولادت حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

نسیم عشق وزیدن گرفت در جان ها

بهار نور رسیده پس از زمستان ها

 

خبر دهید به فطرس سر امده تبعید

دوباره بال بزن بر فراز میدان ها

 

بگو به مدعیان کرم که چاره کنند

رسیده است کریم تمام دوران ها

 

کسی که ساحل ارامش است و کشتی او

گذر کند به سلامت ز هر چه طوفان ها

 

کسی که قطره ی اشک عزای او کافی ست

برای چیدن برگ و بساط شیطان ها

 

همان که طفل دبستان روضه اش باشد

معلم همه ی رهروان عرفان ها

 

در امتحان "اَلَسْتُ بِربِكمْ " با عشق

گذاشت هستی خود را به پای پیمان ها

 

کسی که خنده ی نوزاد او به تیر بلا

چه اعتبار رفیعی دهد به قربان ها

 

به جایگاه غلام سیاه او فردا

چه غبطه ها که نخواهند خورند سلطان ها

 

بگو به هر که غم دل شکستگی دارد

حسین امده یعنی کلید درمان ها

 

کلیدْ واژه ی توبه حسین گفتن شد

برای حضرت ادم برای انسان ها

 

بگو نبیِ خداوند با دلی اگاه

بگو"اَحَبَ حسينا" شده اَحَب الله

 

حسن کردی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) و امام سجاد (ع) 4345

در ولادت حضرت امام حسین (علیه السلام)

و حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

و حضرت امام سجاد (علیه السلام)

 

السلام ای پناه مُلک و مکان

در یدِ قدرتت عنان جهان

 

رفته قنداقه‌ات به عرش خدا

تشنهٔ پای‌بوسی‌ات همگان

 

در طوافت قیامتی شده است

می‌رسد هر فرشته با هیجان

 

پَر قنداقهٔ تو می‌بخشد

پر و بالی به فطرس نگران

 

از سرانگشت پاک مصطفوی

جرعه جرعه بنوش شیرهٔ جان

 

خواند جدّت «حسینُ منّی» را

«وَ أنا مِن حسین» را تو بخوان

 

با تو جود و شجاعت نبوی‌ست

ای شکوه حماسه‌های عیان

 

در نمازت شبیه فاطمه‌ای

بین میدان علی‌ست جلوه‌کنان

 

چشم‌های تو مرز خوف و رجاست

قَهر و مِهر تو آتش است و امان

 

رحمت محض! یا ابا الأیتام!

پدری کن برای عالمیان

 

ای که آقایی تو بی‌حد است

باز ما را به کربلا برسان

 

شب جمعه شمیم سیب حرم

منتشر می‌شود کران به کران

 

روضه‌هایت بهشت اهل ولاست

چشم ما چشمه‌های کوثر آن

 

«وَ مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَی»

اشک‌ها از غمت همیشه روان

 

السلام ای شهید روز دهم

السلام ای امام تشنه‌لبان

 

تا ابد در فراز، پرچم توست

خون سرخت همیشه در جَرَیان

 

کربلای تو از ازل بوده‌‌ست

مبدأ حرکت زمین و زمان

 

شب سوم رسیده‌ای، ای ماه

السلام علیکَ ثارالله

 

السلام ای نگین عرش برین

سروِ بالا بلند اُم بنین

 

جذبه‌های نگاه هاشمی‌ات

ماه را می‌کشد به سوی زمین

 

عبد صالح! مُواسِیاً لله!

پدر فضل! روح حق و یقین!

 

به حضورت گشوده دست، فلک

به قدوم تو سوده عرش، جبین

 

وقت هوهوی ذوالفقار علی‌ست

به روی مرکب حماسه نشین

 

می‌شود با اشارهٔ‌ تو دو نیم

هر کسی آید از یسار و یمین

 

زینبت «إن یکاد» می‌خواند

آسمان محو هیبت تو! ببین

 

کاشف الکرب اهل‌بیت نبی!

بازوان تواند حصن حصین

 

ماه من! بازوی رشید تو را

که برافراشته‌ست بیرق دین

 

زده بوسه علی به گریه چنان

چیده از آن حسین بوسه چنین

 

سائلان تو بی‌شمارند و ...

گوشه چشمی به ما! بس است همین

 

شب جود و کرامت و بذل است

شب چارم شب اباالفضل است

 

السلام ای حقیقت جاری

روح تقوا و زهد و بیداری

 

سید السّاجدینِ شهر رسول

عبد مسکینِ حضرت باری

 

روزهایت مجاهدت، ایثار

نیمه‌شب‌هات بخشش و یاری

 

در مناجاتت ای صحیفهٔ نور

آیه آیه زبور می‌باری

 

همه مجذوب ربنای تواند

محوِ این سِیْر و این سبک‌باری

 

گوش کن این صدای داوود است

که به شوق تو می‌شود قاری

 

پا برهنه به حجّ که می‌آیی

کعبه را هم به وجد می‌آری

 

خطبه‌های تو تیغِ برّانند

ثانی حیدری و کرّاری

 

در مصاف تو سهم دشمن تو

چیست غیر از مذلّت و خواری

 

وارث عزت و سخای حسین

ای که بعد از عمو، علمداری

 

به محبان خود نظر فرما

بیشتر موقع گرفتاری

 

رو سیاهی من گذشت از حدّ

تو برایم مگر کنی کاری

 

در نماز شبت دعایم کن

تو عزیزی تو آبروداری

 

دلم از بند هر غم آزاد است

شافع من امام سجاد است

 

یوسف رحیمی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام حسین (ع) 4344

در ولادت حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

بگشوده اند باز درهای مغفرت

روح الامین زند آوای مغفرت

 

نوری دگر گرفت دنیای مغفرت

فطرس گرفته است ویزای مغفرت

 

از درگه حسین دریای مغفرت

پوشیده از خدا دیبای مغفرت

 

این صوت دلنشین خیزد ز عالمین

صلوا علی النبی صلوا علی الحسین

 

شهر مدینه غرق در صد چمن گل است

در کوچه ها گل است در انجمن گل است

 

در هر سخن در است در هر دهن در است

حب علی گل است،مهر حسن گل است

 

ام الائمه را در پیرهن گل است

فرموده مصطفی زهرای من گل است

 

زین گل دمیده است یک گل که سرمدی است

در برگ و ساقه اش عطر محمدی است

 

امشب امام عشق مهمان فاطمه است

سرشار نور او دامان فاطمه است

 

زین لاله سرخ رو بوستان فاطمه است

محو نگاه او چشمان فاطمه است

 

سکر کلام او در جان فاطمه است

او جان حیدر و جانان فاطمه است

 

گلبوسه میزند زهرا به روی او

اما چرا نبی بوسد گلوی او

 

زهرا که نفس او نفس پیمبر است

از طفل دیگرش تمدید کوثر اسد

 

طفلی که چهره اش مرآت داور آور است

طفلی که بر لبش الله اکبر است

 

عشق مجسم است حس مصور است

طفلی که در رحم دمساز مادر است

 

با مادرش سخن می گوید آن وحید

گاه از انا الغریب گاه از انا الشهید

 

آیات عشق را معنا کند حسین

اسلام ناب را احیا کند حسین

 

وقتی غیام خون برپا کند حسین

در عالم وجود غوغا کند حسین

 

قانون بردگی الغا کند حسین

وز خون سرخ خویش امضا کند حسین

 

آن روز شد سرش بر نیزه گر بلند

قرآن از او شده است پاینده سر بلند

 

سنگین تر از فلگ سنگ کرامتش

بر فرق کهکشان دست عنایتش

 

جبریل غوطه ور در بحر رحمتش

در چنگ قدسیان دامان رحمتش

 

از عرش هم گذشت کوی شهادتش

روزی که وا شود چتر شفاعتش

 

آید ز هر کران فریاد یا حسین

گویند انبیا مائیم با حسین

 

نام کبیر او باب الحوائج است

رای منیر او باب الحوائج است

 

عباس امیر او باب الحوائج است

مسلم سفیر او باب الحوائج است

 

سردار پیر او باب الحوائج است

طفل صغیر او باب الحوائج است

 

باب الحوائج یک منصبش بود

آنکس که چشم خلق بر زینبش بود

 

دارد جهان قرار با ذکر یا حسین

جان‌پرورد بهار با ذکر یا حسین

 

گل میدمد ز خار با ذکر یا حسین

ای دل نفس برار با ذکر یا حسین 

 

جان میکنم نثار با ذکر یا حسین

شادم به روزگار با ذکر یا حسین

 

قدوسیان که وی از جام او زدند

نقش بهشت را با نام او زدند

 

جان های خسته را در دو جهان کفیل

کم کرده راه را داناترین دلیل

 

با حرز نام توست پرواز جبرئیل

قربانیت ذبیح،شیدائیت خلیل

 

با سید الکریم هستم تورا دخیل

یا ایها العزیز رحمی بر ذلیل

 

جان مرا بگیر از خود جدا مکن

دستم گرفته ای دیگر رها مکن

 

ای قدر انبیا از آبروی تو

عمرم تمام گشت در گفتگوی تو

 

با وصف موی تو با یاد روی تو

جانم به لب رسید در آرزوی تو

 

کی میرسد لبم بر خاک کوی تو

ای در نماز عشق از خون‌وضوی تو

 

هم چون مویدت یک نوکرم بخوان

یا در کشم به خون یا در برم بخوان

 

سید رضا موید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام حسین (ع) 4343

در ولادت حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

چه سایه سار پر از لطف و رحمتی داری!

به جمع سایه نشینان عنایتی داری

 

غبار تربت تو با دم مسیح یکی ست

عجب دوای عجیبی چه تربتی داری!

 

در آن جمال علی وار و نور زهرایی

عجب شکوه و جلالی چه هیبتی داری!

 

به عشق تو همه عالم شده حسینیه

چقدر مجلس روضه، چه هیئتی داری!

 

بدون این که عتابم کنی، عطا کردی

چقدر خوب و کریمی چه عادتی داری!

 

تمام محو تماشا شد عالم ایجاد

دمی که قابله قنداقه را به زهرا داد

 

کبوتر دل من پر زده به سوی حرم

مگر که اوج بگیرد دوباره روی حرم

 

خدا کند که بیایم دوباره پا بوست

خدا کند که نمیرم در آرزوی حرم

 

اگر چه خیر ندیدی تمام عمر ز من

وجود من زده لطمه به آبروی حرم ...

 

... تو را دوباره قسم می دهم به عبّاست

تصدّقی سرِ حضرتِ عموی حرم

 

بده اجازه شبی باز زائرت باشم

و روی خاک بیافتم به روبروی حرم

 

چقدر بنده نوازی چقدر آقایی!

چقدر حضرت آقا شبیه زهرایی

 

محمد ناصری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات خروج از مدینه 4342

وداع حضرت امام حسین (علیه السلام)

با حضرت فاطمهٔ صغرا (سلام الله) 

 

محرّران احادیث عترت نبوی

مؤلّفان تواریخ آل مرتضوی

 

صحیفه ی اَلم و همّ و غمّ محنتده

رسالهٔ صحف محنت و مصیبتده

 

نچه روایتیله مجمع مصائبدن

بیان واقعی مذکور هر مطالبدن

 

حدیث معتبر اخباریله قیلوب توضیح

نه خوش بیان و مضامینیله ائدوب توشیح

 

نکات و رمزیله اسرارینه وئروب تفسیر

یازیلّا شرح معان و بیانه شرح کبیر

 

بودور ملخّص ضبط مصائب الابرار

عَلیٰ روایت مُحرِق عبارت الانوار

 

که چون حدیقه ی گلزار سیدالثقلین

بحار عصمت درّار مجمع البحرین

 

دُر یگانه ی بحرالمعارف صمدی

مقرّب حرم خاصّ درگه احدی

 

یگانه گوهر ایمان جواهر ایقان

شه سما ٕ بحار عوالم امکان

 

مقام و رتبه ده فرزند صاحب معراج

طریق عشقیده نهج حقیقته منهاج

 

دَرِ خزائن رحمت کلید کنز خفا

وجودی قطب زمان لنگر زمین و سما

 

سرور و قلب و جلا ٕ العیون پیغمبر

جلال و شأن و مناقبده وارث حیدر

 

سفینه ی غمی طوفان نوحه فلک نجات

دوا ٕ و حبّی حیاة القلوبه عین حیات

 

ریاض جنّتین ابوابینه آدی مفتاح

جمالی مجلس فوز و فلاح ایچون مصباح

 

مراد منتخب مقصد فروع اصول

عزیز فاطمه پرورده ی کنار رسول

 

ازلده فردیدی چون نور نقطهٔ توحید

یتوب او وقت گنه اختیار ائدوب تجرید

 

لباس کثرتدن روح تک مجرّد اولا

قالا او جسمی که محدت سراده سرمد اولا

 

حضوره ایستدی عباسی کای جوان دلیر

گل ای جمالی شب چارده سراج منیر

 

گل ریاض وفا سرو بوستان هنر

نهنگ بحر غضب پور ساقی کوثر

 

سفر تدارکی گور روضهٔ پیمبردن

علاوه کشف غم ایله دل مکدّردن

 

تهیه ی سفری ساز قیل نظامیله

رهِ رسوم و قوانین احترامیله

 

ملاحظه ائلیوب قیل کجاوه لر تعیین

بنات عصمت کبرایه هودج زرّین

 

مرتّب ایله اؤزون امر قیل غلاملره

حرم کجاوه لرین باغلاسونلا ناقه لره

 

کلام منطق و نهج بلاغتیله مقال

دُرِ ثمینِ جواهر کلامی عین زلال

 

نثار ایلدی چون دُرج دُر فشانیندن

خیالی جامع اولوب مجمع بیانیندن

 

بنا به حکم همایون واجب الاذعان

قیلوب متابعت امر سرور دوران

 

او دمده حاضر ائدوب ناقه های خوشرفتار

نظامیله دوزولوب باغلانوب قطار قطار

 

قطاره چکدیله هامون نورد ناقه لری

جهاز ناقیه حمل ائتدیلر کجاوه لری

 

قُباب نور او محمللر اوسته شاد زبان

اولوب ملائکه دورینده طَرَّقوا گویان

 

مهار ناقه الینده قاباقدا روح الامین

صاق و صولوندا قطارین گروه کرّوبین

 

دالینجا قافله ی حوریان باغ جنان

ادبله ال الی اوستونده صف چکوب غلمان

 

پیمبران اولوالعزم و اولیا ٕ الله

گَلوب مشایعته اوصیائیله، همراه

 

تمامه یتدی چو ترتیب کاروان جلال

او وقت سید بطحا شهنشه متعال

 

اراده ایلدی قیلسون وداع فاطمه نی

بیان ائده اونا بیر نحویله مقدّمه نی

 

دگلدی فاطمه آگاه بستر غمده

مریض و خسته خیالی بیر اوزگه عالمده

 

نه گوردی باشینون اوسته او بیکس و یاری

گلوب آتاسی اویاتدی او خسته بیماری

 

آچان زمان گوزونی باخدی بیر حبیب اوزونه

مریض،هجر تماشا ائدوب طبیب اوزونه

 

دوروب اوتوردی گوروب دردینین دواسی گلوب

قیزین عیادتینه مهربان آتاسی گلوب

 

ضعیف حالتیله که باشلیوب نوای حجاز

بیان حالینه آچدی زبان عجز و نیاز

 

دئدی بو حالیله سندن خجالتیم چوخدور

ایاقه دورماقا عفو ایله طاقتیم یوخدور

 

منیم عیادتیمه خوش گلوب صفا گَتدون

حیات تازه وئروب دردیمه دوا گتدون

 

بئله گَلولّه مگر ناخوشین عیادتینه

بئله مراقب اولالّار مریض حالتینه

 

شکایت ایلمرم لیک اولموشام دلگیر

بوگون منه آناسیزلیق چوخ ایلوری تأثیر

 

آناسیزام نظرونده او علّته خوارم

قبیله ایچره ذلیلم علاوه بیمارم

 

اگرچه بو مرضیمده کمال شدت وار

بو درده داروی وصلون شفادی صحت وار

 

یارالی دللری قلب امامی یاندیردی

کباب ائدوب اورگین حالینی دولاندیردی

 

تکلّم ایلماقا اشگ چشم اولور مانع

گره لننده نفس آه دل اولوب دافع

 

چو آهیله قاریشوق سینه دن اوجالدی سسی

اولوب مریضه سینین همزبان و هم نفسی

 

ای بستر فراقده بیمار فاطمه

درد و بلای هجره گرفتار فاطمه

 

وار بیر سؤزوم نهانی سنه اولماسان ملول

راز نهانی ایلرم اظهار فاطمه

 

ایام وصل گچدی یتیشدی زمان هجر

یتدی سنیله آخره دیدار فاطمه

 

وار بیر اوزاق سفر یولوم اوسته مسافرم

سمت عراقه گئتماقا ناچار فاطمه

 

صبر ایله چوخدا آغلاما یاندیرما قلبیمی

توکمه سرشک دیدهٔ خونبار فاطمه

 

حقون وار آغلاماقدا ولی صبری قیل شعار

هرچند هجره صبردی دشوار فاطمه

 

لابدسن گرک قالاسان سن مدینه ده

وار قالماقوندا بیر نچه اسرار فاطمه

 

اوّل بودور که باب سفر سنده گورمورم

باعثدی بو نقاهت آزار فاطمه

 

بیر سرّی ده بودور کی پیاده گئدنمه سن

شامه اسیر قوم ستمکار فاطمه

 

زینب گرک یانیمجا گئده اهل بیتیمه

اولسون خرابه لرده پرستار فاطمه

 

بیر آیریلوق خبری آلدی طاقتین الدن

گلوب نوایه چکوب آه آتشین دلدن

 

عرض ایلدی زمانه ده سرداریم ای بابا

غم بسترینده غم گونی غمخواریم ای بابا

 

یوخ منده تاب هجروه مشکل دوام ائده

درد فراقوا بو دل زاریم ای بابا

 

گئتسن آپار یانونجا آنام یوخدی ناخوشام

کیمدور قالان یانیمدا پرستاریم ای بابا

 

تأخیره سال و یا سفرون گون بگون منیم

یوز دوندروبدی شدّته آزاریم ای بابا

 

شاید بو عنقریب اجل درک ائده منی

تاپشور مزاره سن منی سالاریم ای بابا

 

اولدی علاوه دردینه بیر درد بی دوا

عرض ائتدی ای قیلان منی مین درده مبتلا

 

غم بسترینده خسته و بیمارم ای بابا

رنجورم و علیل و دل افکارم ای بابا

 

بیر درد بی دوایه منی گردش فلک

ائتموش دچار علاجینه ناچارم ای بابا

 

یوخدور امید من بو مرضدن خلاص اولام

بیر بیله محنته کی گرفتارم ای بابا

 

ئولمک گلوبدی شأنیمه الحق حیاتیدن

مأیوسم ایمدی مرگه سزاوارم ای بابا

 

گفتاره گلدی پادشه خطّه ی حجاز

گویا بو دللریله اونا ائتدی کشف راز

 

صبر ایله ای علیله و بیچاره فاطمه

صبر ایلماقدان اؤزگه ندور چاره فاطمه

 

چوخ غصه ایلمه مرضی غصه آرتیرور

چون غصه پرورش وئرور آزاره فاطمه

 

جدّه ن قالور یانوندا پرستار اولور سنه

جانسوزدور آنان کیمی همواره فاطمه

 

زینب یانیمجا گتمسه کیم غمگسار اولور

ویرانه لرده عابد بیماره فاطمه

 

قارداشلارین امان سفر اوسته عمولرین

عباس و عون و اکبر مه پاره فاطمه

 

فال نکو دگل بو قدر آه و زار ائدوب

توکمه سرشک صفحه ی رخساره فاطمه

 

چون اکبرینده گیماقینی بولدی آشکار

آرتوردی شورین عرض ائدوب ای باب تاجدار

 

فکر ایله بیر علاج منه سروریم بابا

اندوه و غصه دن اریوب پیکریم بابا

 

چارم ندور یانور اورگیم بیر قبیله دن

قالمور یانیمدا بیرجه نفر یاوریم بابا

 

تأثیر ائتمیوب آناسیزلیق بوگون کیمی

مدّتدی کیم وفات ائلیوب مادریم بابا

 

ایمدی ائدر منه آنامون ئولماقی اثر

بیربیر بوگونده تازه لنور غملریم بابا

 

باری بیریسی عمه لریمدن مدینه ده

یابیر نفر یانیمدا قالا خواهریم بابا

 

هئچ کیمسه تیره بخت منیم کیمی اولمادی

گوردی نه لر زمانه ده بو گوزلریم بابا

 

قارداش فراقی هجر پدر فرقت عمو

یتمز دئسم نهایته حسرت لریم بابا

 

تاب ایلیم اگر هامی درد و مصیبته

بیر درده تاب ائتماقا یوخ یاوریم بابا

 

گتسه مدینه دن منه لازم دگل حیات

ماه مدینه اکبر گل پیکریم بابا

 

بو طرز سؤزلریلن اول علیله ی بیمار

ائدردی درد دل بی قرارینی اظهار

 

گهی سکوتده غم بسترینده محنتدن

چکردی آه جگر سوز فرط حسرتدن

 

شرار آهی ووروب خرگه سپهره شرار

ائدنده ناله گلوب نالیه در و دیوار

 

ائدنده صفحه ی رخساره خون دل جاری

وئرردی شاه شهیدان بو نوع دلداری

 

سنی حمایت ظلّ خدایه تاپشوردوم

ائت محافظت کبریایه تاپشوردوم

 

وئروب زلال مقالیله قلبینه تسکین

ائدوب او زار و علیلی وداع باز و پسین

 

دئدی بابا گئدوسن عرضیمی ائشیت باری

سن ایمدی یادینه سال اکبرین من زاری

 

منی مباد فراموش ائده خیالیندن

مریض هجر اولا محروم اونون وصالیندن

 

اونا بو منزلیم اولماز اگر چه شایسته

نولور گلوب منی بیرجه گوره ایاق اوسته

 

قبول ائدوبدی اونون خواهشین امام انام

الین قویوب گؤزی اوسته یریندن ائتدی قیام

 

گورن زمان آتاسین فاطمه روانه ی راه

چخوب مشایعته اوتلی سینه سیندن آه

 

دالینجا هر سفرینون ائدلّه آب فشان

ائدردی فاطمه گوزدن سرشک ناب افشان

 

ائدوب یانان اورگین اوتلی سینه سینده سپند

آلیشدی شعله ی آهیله اولدی دود بلند

 

قدم کناره قویوب حجله دن ولی الله

آپاردی فاطمه نین صبر و طاقتین همراه

 

یتیشدی گوردی دوروبلار جوانلار آماده

علیّ اکبره دوشدی گوزی او اثناده

 

بویوردی فاطمه نین وار علی سلامی سنه

سلامدن صورا بیر مختصر پیامی سنه

 

فراش محنت و فرقتده بی قرارون دور

تیکوبدی گوز یولوا دورما انتظارون دور

 

زیاده مایلیدی شوق وصل دیداره

همان او شوقیله یوز قویدی منزل یاره

 

نه گوردی بستر غمده او ناتوانی یاتوب

اولوبدی گل یوزینون رنگی ارغوانی یاتوب

 

غم ایچره جسمی نهان جهان شبیهی جسم ایچره

نهان غم ایچره عیان جسم ایچینده جانی یاتوب

 

باخاندا غم گورونور آشکار جسمی ایتوب

ز بسکه واردی بدیهی غم نهانی یاتوب

 

هلال تک اریوب هاله ملال ایچره

ملال محض قالوب جسمیدن نشانی یاتوب

 

ضعیف اولوب بدنی مویه دن دونوب مویه

سالوب یوزینه سیه زلف سایبانی یاتوب

 

قوای جسم دوشوب قوّه دن مقوّا تک

قیام ائتماقا یوخ طاقت و توانی یاتوب

 

علیل و خسته وجودی قالوب وجودیندن

نشانه محض رگ و پوست و استخوانی یاتوب

 

نفس چکنده گلور ذکر کلمه ی یا دوست

به سان نی اوجالور ناله و فغانی یاتوب

 

چکنده آه بلند آهیدن اولور یاهو

چخوبدی نُه فلکه بانگ الامانی یاتوب

 

یوموب گوزینی گئدوب هوشه هر دولب خاموش

دوشوب تکلّم گفتاریدن زبانی یاتوب

 

سرشگ چشمی آخوب یوزده یاعلی یازیلوب

ز بس علی آدینی ورد ائدوب لسانی یاتوب

 

گوروب وصالده تأخیر بو خیالیله

مگر گوره یوخودا اکبر جوانی یاتوب

 

گورن زمان یوخودا اکبری باشی اوسته

گوزون آچوب باشی اوسته باخاندا آهسته

 

نه گوردی طالع ناساز سازگار اولموش

او خوابیدن اویانان بخت اونیلا یار اولموش

 

یریندن ایستدی هرچند ایلسون حرکت

میسّر اولمادی فی الفور ال وئروب رقّت

 

قویوب یوزینی علی اکبرین قدملرینه

دیردی درد دلین همزبان برادرینه

 

که ای سالان منی گوزدن گوزون فداسی علی

منی مریض ائلین دردیمین دواسی علی

 

نه جان لیاقتی وار ای گُل حدیقه ی ناز

ائدم قدم لرون آتدا بو جانی پای انداز

 

بو منزل غم و محنت فزایه خوشگلدون

بو غصه خانه مصیبت سرایه خوشگلدون

 

فدا قدملریوه سالموسان عجب یاده

عیادت ائتماقا بو مبتلایه خوشگلدون

 

اوجالدی عرشه سر فخر باشیم اوسته سنون

نهال سرو قدون سالدی سایه خوشگلدون

 

مریض فرقتوم درد عشقدور مرضیم

یتیشدی وصلیله دردیم دوایه خوشگلدون

 

خیال فرقتویله علیله ام قارداش

ائدوب فراقی مبدّل لقایه خوشگلدون

 

چوخ التفات ائلیوب گلموسن عیادتیمه

بو گلماقون سبب اولدی چوخ استراحتیمه

 

اگر گلوب بو قراریله گونده بیر ساعت

یانیمدا اگلشوب ائتسن تحمل زحمت

 

نچه گونه کیمی صحّت تاپار بو آزاریم

اولور خلاص مرضدن بو جسم بیماریم

 

گلوب او عاشق هجران کشیده گفتاره

شکایت شب هجران ائدردی دلداره

 

یارالی دللریله قلب یاره ، یاره ووروب

بو یاره کارگر آرتوق اولوب دل یاره

 

گوروب کی مطلب بو بیماره عکس اولوب معلوم

وقوع واقعه دن بی خبردی بیچاره

 

زمان هجر تمنّای ولی وار اما

قالور زمانه ده حسرت اولونجه دیداره

 

گوروب کمالی اونون غیردور علی اکبر

خیال ائدوب که گتورسون بو سرّی اظهاره

 

گنه ملاحظه ائتدی کی آیریلوق خبرین

نه نوع شرح ائلسون اول علیلهٔ زاره

 

دلی دوتولدی دیلنده دینمدی دلدن

اودم اجازه وئروب اشک چشم خونباره

 

کی شرح قصّه هجرانی چشم خونباری

سرشگیله رقم ائتدی بیاض رخساره

 

خط فراق خطیندن اوخوندی آیهٔ هجر

یازیلدی لوح خیال علیل بیماره

 

دئدی بو آغلاماقون باعثی ندور قارداش

گوزون فداسی اولوم ایله سرّینی منه فاش

 

سن آغلاما سنی هرگز گورنمرم گریان

ائدر بو آغلاماقون گوگلومی لبالب قان

 

زبان حالیله وئردی جواب فاطمیه

ائدوب بو نوعیله گویا خطاب فاطمیه

 

ای شمع بزم محنته پروانه فاطمه

ای غصه دن دونن جگری قانه فاطمه

 

آلما خبر بو آغلاماقیم بی سبب دگل

چون گوزیاشی دلیلیدی هجرانه فاطمه

 

گل بوته سینده نالهٔ بلبل وئرور خبر

چون آفت خزانی گلستانه فاطمه

 

هر وصل ایچون فراق دور عالمده عالمی

محنت سرا یازوبدیلا غم خانه فاطمه

 

ایستر فلک جدا ائلسون یاری یاریدن

لعنت گله بو عادت دورانه فاطمه

 

بیر اؤزگه صورت آینهٔ دهر گوسترور

یتدی وصال گونلری پایانه فاطمه

 

آلدی بو آیریلیق خبری اختیارینی

بی اختیار او دم گلوب افغانه فاطمه

 

عرض ائتدی وئر نشان منه بیر چاره یاعلی

تسکین وئریم اونیلا دل زاره یاعلی

 

احوالینی سوروشماقیلان قوم و اقربا

دلدارلوق گرک وئره بیماره یاعلی

 

اما بو حالت مرضیمده عجب خبر

وئردون من علیل دل افکاره یاعلی

 

بیر شرطیله که ترک سفر قیل سفر آدی

هرگز گتورمه سن دیله گفتاره یاعلی

 

هرگون بو گون کیمی یوزوه باخمیام سحر

یا شام اولور گونوم گئجه تک قاره یاعلی

 

تأثیر ائدر داش اولسا اورک سختیدور گلر

چون سنگ خاره بو دل صدپاره یاعلی

 

بو آرزوئیله فکر عالمینده من هردم

ائدوم اؤزوم اؤزومی شاد گوگلومی خرّم

 

اگر اجل منی درک ائتسه عترت اطهار

عزا دوتوب منه قویمازلا تعزیم اولا خوار

 

جنازه می گوتوروللر جلال و عزّتیله

دوتالّا یاسیمی قوم و قبیله حرمتیله

 

دم مماتیده جان وئرمگیم اولور آسان

ائدر آتام باشیم اوسته تلاوت قرآن

 

گلونجه یثربه سن قورخورام اجل مهلت

او قدر وئرمیه وصلون اولا منه قسمت

 

قبول ائدوب سوزومی سایه باشیمه سالاسان

بابام گئدر نچه گونده مدینه ده قالاسان

 

اگر وفات ائلسم قوی اؤزون مزاره منی

یتور بو فخریله عالمده اعتباره منی

 

ئولن زمان اولاسان باشیم اوسته حاضر اگر

گوزومده قالماز ئولم حسرتیم علی اکبر

 

وئروب جواب آغلاما ای مهربان باجی

ای آتش فراقه یانان ناتوان باجی

 

معذور دوت منی بو سفردن قالانمارام

صبر ایله بی ثمردی بو آه و فغان باجی

 

امّا سنیله شرط ائدرم ایمدی قوی گئدوم

هر وقت کوفیه یئتیشه کاروان باجی

 

اوندا گلوم سنی آپاروم بیرده شرطی وار

وئرسه مجال خولی و شمر و سنان باجی

 

هرگز خیال ایلمه ترک وفا ائدم

گر بی وفالیق ائتمیه لر کوفیان باجی

 

یتسم عراقه نامه یازوب یوللارام سنه

اول نامه دن اولار سنه حالیم عیان باجی

 

منده بولورسن اولمادی تقصیر گلماقا

کفّار کوفه وئرمدیلر چون امان باجی

 

زلف سیاهه قصّه ی هجرانی مو به مو

شرح ایلرم شهادته شرح و بیان باجی

 

پیک صبا بو طرّه ی عنبر فشانیدن

نکهت آلوب سنه گتورر ارمغان باجی

 

قالماز به غیر نام نشانیم زمانه ده

ساخلا او قانلی کاکلی مندن نشان باجی

 

هر صبح و شام وئرّم اجازه(حقیریمه)

ائتسون بو اسم اکبری ورد زبان باجی

 

مرحوم حقیر خویی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام حسین (ع) 4341

در ولادت حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

شمع مى خندد ومى گريد وشاد است وغمين

نور شادى همه آميخته با هاله غم

 

شمع نور ازلى قلب همايون نبى است

اين چه رازى است خدايا كه محمد امشب

 

دانى از چيست كه احمد شب ميلاد حسين

بيند آينده او را چو در آئينه غيب

 

شاد از اين است كه آخر ثمر عشق رسيد

آمد آن سايه رحمت كه پناه همه اوست

 

آمد آن يكه سوارى كه بوقت جولان

آمد آن لاله خونين رخ صحراى بلا

 

ميزبان دو جهان فاطمه را مهمان است

نور سيناست كه مدهوش از او موسى شد

 

دم عيسى همه در خاك شفا خانه اوست

اين حسين است كه با اينهمه آيات جمال

 

اين حسين است كه از حشمت ثار اللهى

اين حسين است كه از پيرهنى خون آلود

 

اين حسين است كه گيسوى على اكبر او

اين حسين است كه سر لشگر پر همّت او

 

اين حسين است كه از خرمن گلگون كفنان

قهرمان است حسين وزده بر سينه نشان

 

پر هياهو كند از مقدم خود محشر را

بى نظير است (حسان) سفره احسان حسين

 

اشگها بين كه از اين خنده بدامان دارد

خنده با ديده تر جلوه دو چندان دارد

 

اين چه حالى است كه در محفل خوبان دارد

كه به لبخند عيان غصّه پنهان دارد

 

كه دل هر بشرى نور خود از آن دارد

لب پر خنده ولى ديده گريان دارد

 

غم وشادى بهم از ديدن جانان دارد

زينجهت سوز نهان اشرف انسان دارد

 

آمد آن فرد كه بر جامعه رجحان دارد

هر كجا روى كند ميل به احسان دارد

 

عرصه روز جزاتنگى ميدان دارد

كه بدل داغ زهفتاد ودو قربان دارد

 

نازم آن بخت كه اين كوكب رخشان دارد

پور زهراست كه عشّاق فراوان دارد

 

كه بهر درد غمى چاره ودرمان دارد

روى دامان نبى جلوه قرآن دارد

 

خاتم دولت صد ملك سليمان دارد

صد چو يعقوب اسير غم هجران دارد

 

رشته انس به دلهاى پريشان دارد

تشنه لب، دست فشان، مشگ به دندان دارد

 

گلشنى تازه تر از روضه رضوان دارد

زلب اصغر خود لعل بدخشان دارد

 

او كه از جانب حقّ اذن به غفران دارد

كه بخوان كرمش اينهمه مهمان دارد

 

مرحوم حبیب‌اللّه‌ چایچیان (حسان)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام حسین (ع) 4340

در ولادت حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

اى دل دوباره قلب ما را شاد كردند

مرغ دل ما را زغم آزاد كردند

 

گفتند ميلاد امام عاشقانست

زين مژده خيل عاشقان را شاد كردند

 

وقتى شكوفا شد گل رويش ملائك

جشن طرب برپا در اين ميلاد كردند

 

امشب خطيبان فلك بر منبر نور

در وصف و مدحش خطبه ‌ها ايراد كردند

 

وارستگان عشق با نور ولايش

بنيان عشق و معرفت بنياد كردند

 

از تابش مهر هدايت بود از اول

گم كرده راهان را اگر ارشاد كردند

 

هر كس چو فطرس روى بر اين آستان كرد

او را ز بند درد و غم آزاد كردند

 

بوسيد تا زير گلويش را محمد

قدوسيان از كربلايش ياد كردند

 

آن دم كه زهرا بر حسينش گريه مى ‌كرد

پيغمبر و حيدر ورا امداد كردند

 

قنداقه‌ اش را تا خدا بردند و در عرش

خاصان درگاه خدا را شاد كردند

 

روزى كه او را باز هم بر عرش بردند

كروبيان ناله كنان فريادكردند

 

يك قطره از درياى وصف او نگفتند

هر چه ((وفائى)) شاعران انشاء كردند

 

وفایی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام حسین (ع) 4339

در ولادت حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

عید است و جهان روضه ی رضوان حسین است

از عرش الی فرش، گلستان حسین است

 

با گریه ی شوق نبی و حیدر و زهرا

چشم همگان بر لب خندان حسین است

 

تنها نه به سویش شده فطرس متوسّل

خلق دو جهان دست به دامان حسین است

 

ای خیل ملک حرمت او پاس بدارید

کاین طایرِ پرسوخته، مهمان حسین است

 

میلاد حسین آمده سر تا به قدم گوش

زیرا که خداوند ثناخوان حسین است

 

«فطرس» طلب عفو کن از یوسف زهرا

العفو بگو، عفو به فرمان حسین است

 

گمراه نگردید که مصباح هدایت

تا روز جزا حُسنِ فروزان حسین است

 

آدم نه فقط بر در او برد توسّل

عالم به سر سفره ی احسان حسین است

 

آزادگی و غیرت و ایثار و شجاعت

این چار، الفبای دبستان حسین است

 

با خون شهیدان بنویسید و بخوانید

این بیت که سرلوحه ی دیوان حسین است

 

سردادن و مهلت به ستمکار ندادن

خط و هدف و مکتب و ایمان حسین است

 

گر تشنه لبِ آب بقایید، بیایید

سرچشمه ی آن در لبِ عطشان حسین است

 

شیعه است که تا دامنه ی صبح قیامت

با آتش دل شمع شبستان حسین است

 

ای شیعه مکن بر دگران باز درِ دل

این خانه ی آتش‌زده از آن حسین است

 

خونی که از آن یافت جهان رنگ خدایی

والله قسم خون جوانان حسین است

 

تا صبح قیامت به سر نیزه عیان است

هفتاد و دو آیه که ز قرآن حسین است

 

بر گوهر اشکش نتوان یافت بهایی

آن دیده که می‌گرید و گریان حسین است

 

در معرکه ی عشق نگه کن که ببینی

سرها همه چون گوی به چوگان حسین است

 

اعجاز مسیحا کند از زخم تن خود

هر کشته که افتاده به میدان حسین است

 

حاشا که ز شمشیر ستمگر بهراسیم

در سینه ی ما چاک گریبان حسین است

 

هرگز نرود آبش با کفر به یک جو

تا امت اسلام، مسلمان حسین است

 

حق است اگر ناز فروشیم به فردوس

زیرا دل ما روضه ی رضوان حسین است

 

«میثم» اگر امروز ز قرآن خبری هست

این از اثرِ فتح نمایان حسین است

 

غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات خروج از مدینه 4338

احوالات خروج از مدینه

 

مدینه دن یولا بیر کاروان دوشوب گیدوری

بساط غم قورولوب موکنان دوشوب گیدوری

 

یغوبدی باشینه انصارینی شه دوسرا

بویوردی حاضر اولون عزمنا بسمت منا

 

منای کرب و بلا منتظردور احراره

صفالی تربتی چونکی شفادی بیماره

 

او یرده دردیمه درمان اولار شهادتیله

گرک او یرده باتام قانیمه شهامتیله

 

خیاله دوشدی خداحافظی ایده آخر

نوای قلبی فقط یا قدیم یا داور

 

ازلده گلدی بقیعه او غملی توپراقه

اوجالدی ناله سی دلبند رسولین آفاقه

 

توکوب سرشگینی قبر بتوله قویدی یوزون

یواش یواش دانشوب شرح ایدوب فراق سوزون

 

دیدی آنا گیدورم کربلایه زار و حزین

تمام اهل حرم وار یانیمدا اولما غمین

 

ایدیم نه چاره آنا آیریلام گرک سندن

بو گوزلریمدن آخان خون دل قالور مندن

 

حسن قالور سنیله بو صفالی تربتده

شهادت امری منیم قسمتیمدی غربتده

 

وفالی زینبیم اما گلور منیله آنا

شرار شمع وفایه اودا گرکدی یانا

 

مدینه ده داخی یوخدور صفا آنا گیدورم

یولومی گوزلوری کرب و بلا آنا گیدورم

 

سنیده گوزلرم اما او غملی صحراده

آچاندا باشینی زینب گلنده فریاده

 

مزار حضرت پیغمبره باخوب نالان

اورکلنوب دیدی جانیم سنه فدا باباجان

 

باخوبدی قارداشینون قبرینه توکوب قانیاش

دیدی حسینی یولا یوخ سالان حسن قارداش

 

غرض قیتدی گلوب منزله امام زمان

جمع اولدی عترتی اطرافینه دلنده فغان

 

بویوردی اکبره ای جدیمون شبیهی اوغول

مریضه باجووی ایله وداع اولوبدی ملول

 

دوشنده گوزلری اما مریضه صغرایه

نه حاله قالدی دیمم عرش و فرشه پیرایه

 

باخوب گوروب ایلوری گوزیاشین یوزه جاری

دیور بابا منی قویما قالام سنی تاری

 

خدنگ آهیمیله قلب عالمی دلرم

سورودن آیری دوشن بیر غزال تک ملرم

 

بو آیریلیق منی دلدن سالار بابا بولورم

آلوبدی طاقتیمی بو مریضه لیخ ئولورم

 

علی اکبریمون هجرینه نجه دوزرم

هایانا گیتسه پیاده دالیجا من گزرم

 

امام راضی ایدوب اول علیله بیماری

ایدوب حضوررینه احضار اودم علمداری

 

بویوردی پرچموی آل اله علمداریم

دیوون یولا دوشوری قافله علمداریم

 

چخوب مدینه دن حاصل امام کون و مکان

سوار هودج ایدوب عترتین شه دوران

 

ربابه ویردیله بیر هودج زرافشانی

آلوب قوجاقه علی اصغر دل آرانی

 

باساردی باغرینا اوغلون کمال عزتیله

گیدردی قافله اما منایه سرعتیله

 

اماندی یازما داخی ویرمه چوخ بو مطلبه طول

باخار یقین سنه (دلجو) حسین آناسی بتول

 

منبع کانال اشعار دلجو

خروج از مدینه 4337

خروج از مدینه

 

ایستدی تا که کوچ ایده، آلِ عَبا مدینه دن

عرش برینه اوج ایدوب، شور و نوا مدینه دن

 

گوردیله عزم ایدوب گئدر، چونکه امام ممتحن

گلدیله شور و نالیه، آغلادی جمله مرد و زن

اولدی غریق بحر غم، فاطمه ابر دیده دن

توکدی سرشک عارضه، گوردی بکا مدینه دن

 

دوتدی یوزین آتاسینا، ایلدی عرض ای بابا

آلِ علی تمامیسی، ایلیوب عزم کربلا

ائتدی منِ یتیمه نی، چرخ فراقه مبتلا

عمّه و باجیلار بو گون، اولدی جدا مدینه دن

 

من که مریضه اولموشام، کیم منه غمگساراولار

بو وطنیمده یالقوزام، کیم منِ زاره یار اولار

ئولسم اگر وطنده من، منیم یاسیمدا خوار اولار

باجیلاریم کنار اولا، اولما رضا مدینه دن

 

بو وقته لطف قیل بابا، بیرجه مریضه جانیمه

بو آناسیزی تاپشور اُول، عمّۀ مهربانیمه

یا که سکینه نی شریک، ایله منیم فغانیمه

ترک سفر گل ایله سن، یا ابتا مدینه دن

 

من نجه تاب ایلیوم، اکبریمون فراقینه

یا نجه صبر ایدوم بو گون، محنت اشتراقینه

حسرتیله باخام گرک، گئتسه بو طوی اطاقینه

گئتمیاجاق گلینجه سیز، درد و بلا مدینه دن

 

ایلدی بو فلک منی، درد فراقه چون دچار

یولّارا گوز تیکوب گیجه، گوندوز اولام من انتظار

تا وطنه گلینجه سیز، اولار بو دیده اشکبار

اولدی مدینه غم ائوی، گئتدی صفا مدینه دن

 

هجری علی اکبرین، آلموش الیمدن اختیار

قویمادی راحت اولماقا، چون منی چرخ کجمدار

دشمنِ آل حیدری، ائتدی جهاندا کامکار

سالدی کناره بیزلری، اهل جفا مدینه دن

 

اولدی امام مشرقین، حشمتِ بی شماریله

کوچ ایلیوب مدینه دن، هودجِ زرنگاریله

عزّت و احترامیله، شوکت و اقتداریله

قصد ایلیوبدی تربتِ، کربُبلا مدینه دن

 

ائتدی سوار محمله، زینبی شاه نینوا

محملینین کنارینی، آلدیلار آل مصطفا

گلدی بو احترامیله، اولدی مکانی کربلا

گورمدی کربلایه تک، رنج و عنا مدینه دن

 

مجلس غمده «مضطرا»، ایله فغان و شور شین

اجریوی لطف ایدر سنون، سبط رسول عالمین

گور نقدر چکوبدی غم، اوندا بو حضرت حسین

ایستدی تا که کوچ ایده، آلِ عبا مدینه دن

 

مرحوم مضطر قفقازی

در ولادت حضرت امام زمان (عج) 4336

در ولادت حضرت امام زمان (عج)

 

صبحدم پیکِ مسیحا دمِ جانان آمد

گفت برخیز که آرامِ دل و جان آمد

 

می کند مرغِ سحر زمزمه بر شاخهء گل

که ز نرگس ثمری پاک ، به دوران آمد

 

خفتگان را رسد این طرفه بشارت ز سروش

که سحرگاهِ شبِ نیمهء شعبان آمد

 

میوهء باغِ رسالت که به ذرّاتِ وجود

روشنی بخش ، چو خورشیدِ درخشان آمد

 

وارثِ تاجِ نبی اوست که با دعوتِ حق

بهرِ افراشتنِ پرچمِ قرآن ، آمد

 

چهرهء زُهره بپوشان که ز بامِ ملکوت

زهرهء فاطمه ، با چهرهء تابان آمد

 

شهسواریست که با صولت و شمشیرِ علی

از پی کشتنِ کفّار به میدان آمد

 

مظهرِ صلحِ حسن اوست که با وجهِ حسن

پی آرامشِ دلهای پریشان آمد

 

آنکه اندر رگِ او خونِ حسین بن علیست

پی خونخواهی سالارِ شهیدان آمد

 

در رهِ زهد و عبادت چو علی بن حسین

سوی حق قافله را سلسله جنبان آمد

 

عِلمِ باقر همه در اوست که با مشعلِ علم

رهبرِ جامعهء بی سرو سامان آمد

 

تا ز ناپاک کند مذهبِ صادق را پاک

با دلی روشن و آکنده ز ایمان آمد

 

همچو کاظم که بُوَد قبلهء حاجات و مراد

دردمندانِ جهان را پی درمان آمد

 

چون رضا تا که کند تکیه بر اورنگِ علوم

وارثِ افسرِ سلطانِ خراسان آمد

 

اوست سرچشمهء تقوا و فضیلت چو جواد

منبعِ فیض و جوانمردی و احسان آمد

 

هادی وادی حق ، کز پی ارشادِ بشر

با چراغِ خِرد و دانش و عرفان آمد

 

یادگارِ حسنِ عسکریِ پاک سرشت

که جهان را کند از عدل ، گلستان ، آمد

 

قائمِ آلِ محمّد ، شهِ اقلیمِ وجود

که به فرماندهی عالَمِ امکان آمد

 

ای شهِ منتظر ، از منتظران چهره مپوش

که دگر جان به لب از محنتِ هجران آمد

 

ز جدائی تو ای کوکبهء صبحِ امید

هر دم از دیده فرو اشگ به دامان آمد

 

همه گویند که مفتاحِ فرج ، صبر بُوَد

صبر نتوان که دگر عمر به پایان آمد

 

خسروا ، جز تو در این مُلکِ سلیمانی نیست

کی رسد مژده به موران که سلیمان آمد

 

از پی تهنیتِ مَقدمِ گل ، طبعِ روان

نغمه پرداز چو مرغانِ خوش الحان آمد

 

مرحوم دکتر ناظر زاده کرمانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح امیرالمومنین حضرت علی ابن ابی طالب (ع) 4335

در مدح امیرالمومنین

حضرت علی ابن ابی طالب (علیه السلام)

 

به ژرف خلقت انسان نهانی قوه ای کبرا

به هم میکوبد آئین قدیم جهل آدم را

 

چو قندیلی به غار بربریّت هاست آویزان

مثال چلچراغ آذینِ قصرِ شاهِ نابینا

 

گمان با منجنیق جهل پرتش کرده اند آری

به نسیانگاه اَعصار و قرونِ تیرهء وسطا

 

به کشفش کاشفان این پا و آن پا کرده اند آخر

نمی دانم کدامین روز، کشف امروز یا فردا

 

ولی آن قوه ی غیبی ز بعدِ سالیان سال

همانطور است بکرِ لاکشف بر پهنهء اِقوا



تو گویی شاهد قدسیست اندر پردهء مکتوم

که بر اسرار ماقبل بشر تا بعدِ او گویا

 

هنوز آدم اسیر میوهء ممنوعه بود، ایشان

به نور خویش میشد جلوه انداز و بهشت آرا

 

به بام قدسیان میزد صلای أَیُّها المسکین

به قاف پادشاهی میشد اندر کسوت عنقا

 

پس از خلقت بهم لولید جسم وجان و آنگه او

علم زد بر فراز قلهء آوازهء تقوا

 

همانا قوهء مکتوم ناپیدا علی باشد

ز عالی جمله اعلا و ز ناپیدا همه پیدا

 

 شمس شاب تبریزی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

لباسِ رزم پوشیدن حضرت علی اکبر (ع) 4334

لباسِ رزم پوشیدن حضرت علی اکبر (ع)

 

غرض امامِ اُمم ، شاهِ مذهب و ملّت

علی اکبره ویردی جهاد ایچون رخصت

 

قایتدی خیمه سینه اول جوانِ مه طلعت

سِلاحِ رزمیله تا قدّینه ویره زینت

 

قویوب برابره آلاتِ رزمی ، آماده

شروع ایدوب ویره پیرایه قدِ شمشاده

 

توکنده کاکلین آئینهء صُنعِ اِله اوسته

سحابِ پُر مطر ، گویا دوزولدی قرصِ ماه اوسته

 

جمالینده شعاعِ پرتوِ شمس الضحی ، پیدا

مقابل دوردی ، زلفی بیر طرف همچون شبِ یلدا

 

چکوب سدّ سکندر تک ، حصارِ اندامینه خفتان

مثالِ آفتاب اولدی حجابِ ابرده پنهان

 

گیوب جوشنِ زره ، ترتیب ویردی قد رعنایه

صدای ماشاءالله چیخدی طاقِ عرشِ اعلایه

 

بلینه باغلادی بیر ناوکِ مژگانی تک خنجر

دمی ، خونریز و برّان ، مثلِ برقِ شعلهء آذر

 

سِپر کتفینده بیر آرایشیلن استوار اولدی

فلکده مِهرِ زرّین تاب ، گویا برقرار اولدی

 

کمندِ پُر گره ، چین چین اولاندا مُتصّل دوشه

چکوب اول یوسفِ مصرِ بلا اندامین آغوشه

 

خمِ ابروسی تک ، آلدی کمان ، اول حیدرِ ثانی

چکلدی چرخه قوس الله ، دنیا اولدی نورانی

 

بو نوعیلن گیینوردی پیمبرون نوه سی

یتشیدی سَمعِنه بیر طرفه آه و ناله سسی

 

دونوب باخاندا نه گوردی ، سکینه قان آغلار

وورا وورا باشا ، هر لحظه الامان آغلار

 

سکینه نی چکوب آغوشینه علی اکبر

دئدی نه باعث اولوب ، آغلیرسان ای خواهر؟...

 

مرحوم قمری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات خروج از مدینه 4333

احوالات خروج از مدینه

 

چون کربلایه شاه شهیدان مدینه دن

عزم ایلدی او خسرو دوران مدینه دن

 

چکدیله چاوشان قضا بانگ الرّحیل

عرشه یتیشدی ناله و افغان مدینه دن

 

تا کربلا آدین ائشیدوب چکدی زینب آه

یا شعله چکدی آتش سوزان مدینه دن

 

دوردی عروس،ناوک مژگانه خونِ چشم

توشه گوتوردی لؤلؤ مرجان مدینه دن

 

خوانِ بلایه دوزدیلر انواع درد و غم

اهل جفا چاغیردیلا مهمان مدینه دن

 

کرب و بلا ده حرمله پیکانه سو وئرور

گؤزلر که گلسین اصغر عطشان مدینه دن

 

دوتسون فراتی خصم،نه غم،چون فرات وار

جاری دی ،اشک زینب نالان مدینه دن

 

بس که مدینه اهلی بو احواله آغلیوب

دریای اشک ایلدی طوفان مدینه دن

 

آچدی محمد حنفیه زبان عرض

گل گئتمه یا اخا سنه قربان ،مدینه دن

 

فدا اولوم سنه یاخشی دگُل هوای عراق

آماندی گئتمه که عشاقه چوخ چتیندی فراق

 

هنوز دویمامیشوق یاحسین وصالوندن

نه نوع گؤز گوتوراقبیز گُلِ جمالوندن

 

باشوندا واردی کیمون شور عشقی ای قارداش؟

که ال چکوب گئدیسن بیله مُلک و مالوندن

 

بئله که سن گئدوسن قان ایگی گلور قارداش

دیار کرب و بلا ،کشف اولور مقالوندن

 

خطر ائدور بو سفر عرضیمی ائشید،گئتمه

چوخ احتیاط ائدرم شوکت و جلالوندن

 

خدا نکرده اگر باشیوه بیر ایش گلسه

محافظت کیم اولور بو بولوک عیالوندن؟

 

علیّ اکبره باخدوقجا گؤزلرون یاشالور

بویور گؤروم نه گئچر دم به دم خیالوندن؟

 

علیّ اصغره باخدوقجا غصه ناک اولوسان

بیر اوزگه فکره سالورسان منی ملالوندن

 

ائشیتدی قارداشینون عرضین اول خجسته جناب

آچوب زبان گهربار،بیله وئردی جواب

 

ائشیتدی قارداشینون عرضین اول خجسته جناب

آچوب زبان گهربار ،بیله وئردی جواب

 

دوست راهنده نه یالقوز خانماندان گئچمیشم

بلکه من جانان یولوندا باش و جاندان گئچمیشم

 

شمر سیلی ویرسا تاپشورّام سکینم اوف دئمز

من جفایه طالبم ،آه و فغاندان گئچمیشم

 

گر قاریشسا اکبرین قانی ،حبیبین قانینه

راضیم من،حق بیلور،پیر و جواندان گئچمیشم

 

اوز قوجاقیمده آپارّام تا که دشمن اؤخلاسین

من علی اصغر کیمی شیرین زباندان گئچمیشم

 

قوی بَلَشسین قانینه قولسوز علمداریم منیم

قارداشیم عباس تک سروِ رواندان گئچمیشم

 

ائتسه لر یوزمین خطا ،راه وفاده نوشدور

بیر بلاکش عاشقم من امتحاندان گئچمیشم

 

طالب جانان ایچون دنیا ندور؟ عقبا ندور؟

عاشق یکرنگم و هر دو جهاندان گئچمیشم

 

عین مطلوبیم منیم ،عین رضای دوست دور

عشق بازارینده هر سود و زیاندان گئچمیشم

 

ویرسالار مین زخم کاری سینمه خوشدور منه

حق یولوندا من بو جان ناتواندان گئچمیشم

 

وداع با قبر حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

رسول روضه سین اول نور دیدهٔ زهرا

زیارت ایلدی،عرضْ قیلدی یا جدّا!

 

مرخص ائت منی که مبتلای هجرانم

مسافِرِ رهِ کویِ وصالِ جانانم

 

سنون بو روضهٔ پاکون ،غم فراقنده

اگرچه ظاهر صورتده دیده گریانم

 

ولیک خدمتیوه عازمم حقیقتده

او دور که باطن معناده شاد و خندانم

 

چک انتظاریمی،گئچمز او قدر وقت که من

سنه بهشتیده مجروح و تشنه مهمانم

 

او عهدنامهٔ حقه اطاعتیم واردور

که من بیر عبد ذلیلم ،مطیع فرمانم

 

بو افتخار منه بسدی ،یا رسول الله

سنه مطیعم و الله یولوندا قربانم

 

ستمله قانی آخان طشتِ دشت یحیایم

بساط عشرتی باده گئدن سلیمانم

 

بلا چولونده نزول ایلرم که صرصر ظلم

ائدن هامی ورَقین پاره پاره قرآنم

 

منای عشقه علی اکبر آدلی اسماعیل

آپارّام ائتمگه قربان خلیل دورانم

 

نه قدر تیر جفا گلسه سینمه ویرّام

هجوم ائدنده بلا ،یکّه تاز میدانم

 

یانیمجا زینب و کلثوم کربلایه گئدر

که همدم غم و همراه آه و افغانم

 

او دم که دمده که گویا آچیلدی پردهٔ راز

که گلدی قبر نبی دن بو نوعیلن آواز

 

گرک بو یولدا اوغول آه و ناله کیم چکه سن

تحمل ایلیه سن ،شمردن ستم چکه سن

 

مباد اینکه دلِ قاتل اینجیسون سندن

کسنده باشیوی خنجر دمنده دم چکه سن

 

گؤزون باخا باخا دوغرالّا نوجوانلاریوی

او گون کی گونده اوغول سن مباد غم چکه سن

 

بلا چولونده گرک باش و جانیدن گئچه سن

مباد عرضهٔ تسلیمیدن قدم چکه سن

 

نظرده ایستیه سن قالمیا به غیر از یار

اوز اختیاریوه باشدان گرک قلم چکه سن

 

یتور سفارشیمی زینبه که سنده قیزیم

گرک تحمل ائدوب محنت و اَلم چکه سن

 

بلا چولونده علمدارسیز قالاندا حسین

مباد شعلهٔ آهونله سن علم چکه سن

 

گئدنده باشی آچوق راه شام شومه گرک

نقاب وار اوزوه زلف خم به خم چکه سن

 

به عزم شام قیلوب آفتاب پیغمبر

وداع مشرقِ قبر جناب پیغمبر

 

عزم عراق ائدوب شهِ گردون فر ،آتلانور

طبل رحیل چون دوگولور،لشکر آتلانور

 

صاق وصولوندا ،جمله جوانان هاشمی

دعوا لباسینی گینور یکسر آتلانور

 

آلمیش الینه قامت رعناسی تک علم

عبّاس نامدارِ وفا پرور آتلانور

 

اول دمنده بیر سمند سبک خیز خوش مرام

زین ائتدی خادمان،که علی اکبر آتلانور

 

گویا گؤرن دیردی اولور رفرفه سوار

معراج عزمینه گینه پیغمبر آتلانور

 

مین عزتیله چشم رکابه قدم قویار

درّ یتیم،او قاسم مه پیکر آتلانور

 

چون اهل بیت اگلشی،زرّین کجاوه ده

پیکان هواسی ایله علی اصغر آتلانور

 

فکرون گینه نه ائتدی تصور ((شکوهیا))

سیلاب وار ،اشکِ دو چشمِ تر آتلانور

 

وداع با حضرت فاطمه صغری (سلام الله)

 

سیندیردی سنگ حسرتیله فاطمه باشین

دوتدی باباسینین اتگین توکدی گؤزیاشین

 

دئدی یواش گئت ایشیم اولدی آه و ناله بابا

غم فراق سالوب گؤر منی نه حاله بابا

 

سالوبسان ایندی که گؤزدن،سنده قوی باری

اوپوم ایاقون ،ایاق ساخلا لامحاله بابا

 

خوشا او گونلره مسروریدیم وصالوندن

بیر آیریلیق غمی دوشمزدی هئچ خیاله بابا

 

اولوبدی ایمدی گونوم قاره،طالعیم قاره

فراق الینده نئجه گلمیوم ملاله بابا

 

سکینه نی آپارورسان،منی قویوب گئدوسن؟

مگر تفاوتی وار التکین عیاله بابا؟

 

یانوندا خاطر منظوردور سکینه قیزون

کنیز آپار منی باری او مه جماله بابا

 

علیّ اکبرین ابروسینون خیالی منیم

بوکوبدی قامتیمی،دؤندروب ملاله بابا

 

جواب حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

آتاسی باغرینا باسدی،او طفل بیماری

سیلوب نه لطفیله گؤزیاشین ائتدی دلداری

 

بویوردی آغلاما چوخ ،گلمه آه و زاره قیزیم

سرشک چشمووی توکمه بو گل عذاره قیزیم

 

سنون سکینه کیمی تاب و طاقتون یوخدور

دؤزنمه سن ستمِ شمر نابکاره قیزیم

 

عروس سینه سینه داغ اوسته داغ چکر

سکینه باشه سالور قاره اوسته قاره قیزیم

 

گؤرنمسن علی اکبر فراقینی نئجه بس

گؤرر سکینه اولوب نعشی پاره پاره قیزیم؟

 

قضادن اولدی سنون قسمتون فراق،گرک

ئولینجه گؤز تیکه سن راه انتظاره قیزیم

 

حیات باقی اولا،یولّارام علی اکبر

سنی گلور گتورر من گئدن دیاره قیزیم

 

چکر همیشه گوگُل حسرتون فراق گونی

نئجه که مرغ خزان گؤز تیکر بهاره قیزیم

 

محمل کشان راه بلا چون اولوب روان

یوکلندی بار خانهٔ غم،کؤچدی کاروان

 

متاع مهر و وفا میر کاروان آپارور

نه احتشامیدی بو شاه کامران آپارور

 

بلای چرخ اولو بازار کربلاده رواج

که طالبان غم و درد،نقد جان آپارور

 

منای عشقیده سئچمز حبیبین اکبردن

فدای دوست ایچون پیریلن جوان آپارور

 

دیار کوفه ده شمرین جفاسی آز گؤرونور

یانینجا اِیلَمگه ظلم،ساربان آپارور

 

نئجه سکینه،نئجه فاطمه،نئجه کلثوم

مجسّم آهیله،فریادیله فغان آپارور

 

خمیده قامتیله زینب ،دمادم آه چکر

که دشمن اوسته عجب تیر ،عجب کمان آپارور

 

عروسه خصم نچون بیرده تازیانه ویرار

که گوشواره سینی شمره ارمغان آپارور

 

آناسی اصغره چوخ سو وئرور که قوّت اولا

ضعیف طفلیدی،پیکان دگنده قان آپارور

 

ائدوبله زلفینی چین چین ،قطاس تک داماد

سنان ایچون نه عجب تیر و نه کمان آپارور

 

شکوهی مراغه ای

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات خروج از مدینه 4332

احوالات خروج از مدینه

مکالمهٔ حضرت امام حسین (علیه السلام)

 با جناب محمد حنفیه

 

گل ای سفینهٔ محنتده ناخدا قارداش

گلوب طلاطمه دریا کیمی بلا قارداش

 

دالونجا قویما علیلم منی گوزی یاشلی

محمد حنفیه سنه فدا قارداش

 

اگرچه دشمنون آرتوب مدینه دن گئتمه

وطنده واردی گینه قوم و اقربا قارداش

 

بیریسی ائتمیه نصرت بیری حمایت ائدر

وجه گلر بئله گونلرده آشنا قارداش

 

منیم ده قارداشیم عباس تک اؤلیدی الیم

گلیدی پنجه مه شمشیر لافتیٰ قارداش

 

گؤریدیم اوندا یزیدی نئجه مقابل اولور

حلال زاده ایله زادهٔ زنا قارداش

 

ائدوم نه چاره گورورسن الیمده قوت یوخ

یوخومدی قوت الیمه آلام جدا قارداش

 

آتام علی قاباقیندا قلج ویران گونلر

ائدردی صولتیمه فخر مرتضی ٰ قارداش

 

نه نوع گؤر یغیلوب بیر یئره بلا بولودی

دگُل بو کوچ گونی،دوتقوندی چوخ هوا قارداش

 

گل ایندی گئتمه ،کوفه نی ائله موقوف

که اهل کوفه ده یوخ ذره جه وفا قارداش

 

آتام علینی اولار ئولدوروب گمانیم وار

که قانی ایندیده محرابیده قالا قارداش

 

یوخوندی چاره اگر گئت آپار جوانلاریوی

حرم آپارماقیوا وئرمرم رضا قارداش

 

بونی قبول ائلمز غیرت بنی هاشم

که فاطمه قیزی زینب اسیر اولا قارداش

 

بو خیردا قیزلاریوا رحم ائله مدینه ده قوی

سکینه هاردا گوروب سیلی جفا قارداش؟

 

بو قدر بیل ،سنی ئولدورسه لر بو قوم شریر

دوشه لّه چوللره اولاد مصطفیٰ قارداش

 

بو التماسیمی رد ایلمه ((دخیلم)) من

((دخیلی)) تئز ائله بو غصه دن رها قارداش

 

جواب حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

مدینه ده بیزه هرچند مهربان چوخدور

تغافل ایلمه چون جور آسمان چوخدور

 

بیری بیریندن آیرماقه صاف معشوقی

بو کارخانه ده معیار امتحان چؤخدور

 

گرک بو یولدا ویریلسون مدینه قافله سی

وگرنه شام و عراق اوسته کاروان چوخدور

 

حجاز قوشلاری اولسون گرک پراکنده

دیلّه شامیده ویرانه آشیان چوخدور

 

چکوبله اکبریمون صورتین شهادتده

وگرنه صورت اکبرکیمی جوان چوخدور

 

پسند ائدوبله علی اصغری شهادت ایچون

دئمه اونون کیمی تیره اولان نشان چؤخدور

 

بو آغلاماق سسی کرب و بلاده چوخ اوجالور

که سینه لرده بو گون نالهٔ نهان چوخدور

 

بو ذوالجناح منی کربلایه جان آپارور

گئدنده شامه ،سوار اولماقا سنان چوخدور

 

دیون کجاوه لری باغلاسونلا وقت گئچر

یئتیشمز آخره قصه بو داستان چوخدور

 

واروندی حوصله ایله قفسده ناله دخیل

که تنگه گلسون اگر باغ و بوستان چوخدور

 

مرحوم دخیل مراغه ای

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

خروج از مدینه 4331

خروج از مدینه

 

باید غریب و بی کَس و بی غمگسار رفت

دور از غریبه ، نیمه شب از این دیار رفت

 

مبعوث می شوم به شهادت در این سفر

باید به سوی مقتل خود بی قرار رفت

 

همراه با تمامیِ اهل و عیال خود

یعنی که با تمامی ایل و تبار رفت

 

خوانَد خدایم از تَهِ گودالِ قتلگاه

وقت است تا که تشنه لب و ناله دار رفت

 

خواهد خدا به چشم ببیند به نینوا

پرده ز روی پردگیانش کنار رفت

 

دیگر مدینه جای حسینِ غریب نیست

زینب بیا که باید از این ننگ و عار رفت

 

خواهر بِبَند بار ،که وقت سفر رسید

باید به کوفه تا به سوی شامِ تار رفت

 

دیگر عزیز نیست ، عزیز دل رسول

شهزاده ! خون ببار که آن روزگار رفت

 

ساقی بیا و مَشک و عَلَم را سوار کن

محکم ببند بار که باید سوار رفت

 

آغوش خویش را به رقیه نشان دهید

انگار با خبر شده باید به خار رفت

 

شش ماهه را به سینه ات عادت مده رباب!

شاید بزودی از کف تو گاهوار رفت

 

گوئید الوداع غریب مدینه را

قاسم بیا که قافله را انتظار رفت

 

مادر ! چگونه با تو خداحافظی کنم

باید که از کنار تو و این مزار رفت

 

منزل به منزل آیۀ ذبح عظیم را

باید مرور کرد ، که دشمن شکار رفت

 

حاج محمود ژوليده

احوالات خروج از مدینه 4330

احوالات خروج از مدینه

 

حضرت عشق در پناه خدا

بسلامت برو سفر آقا

 

آمدیم از برای بدرقه ات

همه ایل ما فدای شما

 

راهی شهر مکه ای خیر است

حجتان بی خطر بدون بلا

 

دختران تو یک به یک مریم

پسران تو یک به یک عیسی

 

قاسم آورده با خودش نجمه

اکبر آورده با خودش لیلا

 

همه سیراب مشک آب عمو

همه مدیون غیرت سقا

 

چه حیایی چه عصمتی دارد

جان فدای سه ساله ات آقا

 

میفرستی رباب را مروه

شیرخواره میاوری به منا

 

خواهرت را خودت سوارش کن

محملش را درست کن اینجا

 

ذره ای خاکی است چادر او

گریه اصلا برای چه حالا؟!

 

نکند رفته ای به روز دهم

نکند رفته ای به کرببلا

 

در شلوغی مفرط گودال

تشنه ای ذبح میشود تنها

 

بدنش زیر نیزه ها مانده

سرش اما به دامن زهرا

 

پیش چشم حسین یک لشگر

میرود سمت خیمه زن ها

 

گوشواره زگوش می افتد

چند خلخال میرود یغما

 

وای از قتل عام آل رسول

وای از داغ روز عاشورا

 

سید پوریا هاشمی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

خروج از مدینه 4329

خروج از مدینه

 

نفس خسته ی زنی تنها

پشت این قافله به جا مانده

 

چشم هایش شبیه ابر بهار

بین دستان او دعا مانده

 

روی خود را بگیرد از زینب

تا نبیند اشک مادر را

 

میسپارد به دست اقیانوس

بچه های عزیز حیدر را

 

زینبش را به سینه چسباند و...

گریه اش بوی پر کشیدن داشت

 

بغض ، راه نفس گرفته از او

غصه ی پیرهن دریدن داشت

 

گفت: مادر خدا به همراهت

من بمیرم که کوهی از دردید

 

با پسرهای خود چنین میگفت:

نکند بی حسین برگردید

 

نکند لطمه ای به او برسد

سپر بچه های او باشید

 

همه جا ، تحت امر و فرمانش

تا قیامت برای او باشید

 

ساقی آرام زیر لب میگفت:

خاطرت جمع ، مادر خوبم

 

خیمه ام را همیشه در این راه

اول خیمه گاه می کوبم

 

پوریا باقری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات خروج از مدینه 4328

احوالات خروج از مدینه

 

کاروان حسین شد راهی

چه شکوهی چه شوکت و جاهی

 

چه علمدار شاخ شمشادی

پشت خورشید میرود ماهی

 

به خداوند بی نیاز گدا

دست اینهاست هر چه میخواهی

 

میدرخشد شکوهِ محملها

صد صدف دور گوهر شاهی

 

محمل با وقار ای جانم

دور آن ده سوار ای جانم

 

کاروانی پر از فروغ سحر

پر از ارباب و رعیت و نوکر

 

فضه هم هست جای خیلی ها

جُون * هم جای جابر و قنبر

 

کاروانی که شاه آورده

پرِ شهزاده و پر از مادر

 

همه عاشق تمامشان معشوق

همه دلداده و همه دلبر

 

بی قرار همند ای جانم

قبلهء عالمند ای جانم

 

صد ملک پر به راه او میریخت

سوز غربت ز آه او می ریخت

 

هر قدم بیشتر جلو می رفت

اند اندک سپاه او می ریخت

 

ابر رحمت رسید وادی طف

نم باران ز ماه او می ریخت

 

نظرش تا به نینوا افتاد

دلهره از نگاه او‌ می ریخت

 

قُل أعوذُ بِربِّ کرب و بلا

آمده پشت کاروان زهرا

 

روضه در روضه است غربت یار

نفسم بند میرود هر بار

 

بعد از این تا غروب روز دهم

میشود روضهء عطش تکرار

 

چه غروبی چه غصه ای چه غمی

میشود آسمان عالم تار

 

در میان کِشاکِش گودال

میشود کارزار یک به هزار

 

باز هم روضه با عزای لهوف

باز شد روضه پا به پای لهوف

 

پهلویش نیزه خورد و زین برگشت

حلقه شد تنگ تر نگین برگشت

 

نگران غروب زینب بود

تا که افتاد بر زمین برگشت

 

طرف خیمه‌گاه خیره که شد

باز با تیر سهمگین برگشت

 

موقع سر بریدنش با پا

بدن شاه مسلمین برگشت

 

من بمیرم، چه با تنش کردند

بی ابالفضل گیرش آوردند

 

گریه زاری چقدر ای مردم

بی قراری چقدر ای مردم

 

این همه جا! کجا ببین افتاد

بد بیاری چقدر ای مردم

 

این تن شاه ماست، مزرعه نیست!

نیزه کاری چقدر ای مردم

 

نیزه در حلق او فرو نکنید

زخم کاری چقدر ای مردم

 

مات و مبهوت دخترش ای وای

رفت از حال مادرش ای وای

 

 عماد بهرامی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات خروج از مدینه 4327

احوالات خروج از مدینه

 

صدای بانگِ جرس ، کاروان مهیّا شد

دلِ تمام عوالم گرفت و غوغا شد

 

حسینِ فاطمه راهیِ کربلا شده و...

دو چشمِ زینبِ کبری ، شبیهِ دریا شد

 

مدینه شهرِ نبی بود ، شهرِ خوبی ها

ولی چه عرصه ی تنگی برای آقا شد

 

رسید جای بلندی که شهر پیدا بود

نگاه کرد و دلش بی قرارِ زهرا شد

 

وداع کرد و ، روانه به سوی وادیِ عشق

عزیزِ فاطمه راهیِ کوه و صحرا شد

 

نگاه کرد به اصغر ، به روی دخترِ خود

دلش شکست و گرفتارِ کارِ دنیا شد

 

در این میانه ، زنی پشتشان دعا میخواند

نگاهِ امِّ بَنین خیره بر پسرها شد

 

خدا کند که دوباره حسین برگردد

دعای مادری اش پشتِکارِ سقّا شد

 

خبر نداشت که گودالِ کربلا روزی ،

سَرِ عبا و عمامه ، چقدر دعوا شد...

 

پوریا باقری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات خروج از مدینه 4326

احوالات خروج از مدینه

 

حسين قافله ات نيّتِ سفر دارد

تو ميروي و خدا از دلت خبر دارد

 

براي بدرقه اُمّ البنين هم آمده است

به جاي مادرتان دست بر كمر دارد

 

مسيرتان،زياد است و دخترت كوچك

براي دختر تو اين سفر خطر دارد

 

براي قاسم از اينجا زره ببر آقا

براي پيكر او سنگها شرر دارد

 

ميان قافله ات جا كه هست با زينب

بگو كه چادر و معجر اضافه بر دارد

 

بيا حسين عوض كن تو ساربانت را

گمان كنم كه به انگشترت نظر دارد

 

بيا براي خودت هم كفن بخر آقا

ثواب دارد عزيزم كجا ضرر دارد

 

على اصغر انصاريان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

خروج از مدینه 4325

خروج از مدینه

 

کاش اُفتد به دلش، خواهر خود را نَبَرد

یا اگر بُرد، دگر دختر خود را نبرد

 

چند روزی نگذشته ست پسردار شده

یارب ایکاش، علی اصغر خود را نبرد

 

نبوَد نام علی، جُرم کمی درکوفه

میشد ایکاش، علی اکبر خود را نبرد

 

هست جانها به خطر، بدتر از آن جان خودش

اگر عباس ز جان بهتر خود را نبرد

 

چه عقیق یَمنی، کاش فقیری میخواست

تا ببخشد شه و انگشتر خود را نبرد

 

میرود پشت سر لشگر او، عشق ز شهر

مگر او مادر سر لشگر خود را نبرد

 

فاطمه خواسته هر جا پسرش رفت ، روَد

میتوانست مگر مادر خود را نبرد

 

حیدر توکلی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات خروج از مدینه 4324

احوالات خروج از مدینه

 

یتن زماندا شیاعه حکایت هجران

جناب زینب و گلثوم اولوب بقیعه روان

 

یتشدیلر چو مزار بطوله دل مغموم

سلام قیلدی قباخجا علی قیزی گلثوم

 

او قبری باغرینا باسدی یانوب مثال کباب

کمال یاسیله گویا بو نوعی قیلدی خطاب

 

یتشدی موسم هجران آنا خدا حافظ

ستمله باغریم اولوب قان آنا خدا حافظ

 

عجب کناره چخاتدی منی حسین اوغلون

اساسیم اولدی پریشان آنا خداحافظ

 

دئمه شکایت ایدر قیزلارون حسینوندن

بو جانیمز اونا قربان آنا خدا حافظ

 

مدینه دن گوزی یاشلی قوغولدوخ آخرده

ذلیل ایدوب بیزی دوران آنا خدا حافظ

 

قیزا یتنده مصیبت آنا آلار دردین

دور ایله دردیمه درمان آنا خداحافظ

 

عراقه گتملیم ، ذلتیله اولماق ایچون

اسیر لشگر عدوان آنا خدا حافظ

 

او دمده آچدی دلون زینب علم پرور

بتوله عرض ایلدی حالینی به دیده تر

 

آلوبدی جانیمی محنت آنا خدا حافظ

توکوندی شوکت و عزت آنا خدا حافظ

 

بو ساچلاروم آغاران وقت اولدوم آواره

یتشدی تازه مصیبت آنا خدا حافظ

 

اولن یریم نه بولوم کربلا اولور یا شام

غریب اولکه ده حسرت آنا خدا حافظ

 

داخی گلن گیدن اولماز مزاریمین اوسته

دعایه اهل ولایت آنا خدا حافظ

 

گذاری شامه دوشه اولسا بیر نفر حجاج

منی ایدله زیارت آنا خدا حافظ

 

بو دللریله او قبر اوسته قوپدی بیر عرصات

یقلدی آه و فغانیله جمله عورات

 

گوزی دوشوب عوراته چکوب جگردن آه

خطاب ایدوب اولارا دختر رسول الله

 

سیزی قسم ویرورم مرتضی ولایتینه

صباح و شام بو قبرین گلون زیارتینه

 

گلنده ماه محرم اولاندا ماه عزا

بو قبرین اوسته چکون ای مدینه اهلی قرا

 

حسینه یاس دوتوب نیلگون گیون جامه

او گونده منده قولی باغلی عازمم شامه

 

مرحوم قمری دربندی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات خروج از مدینه 4323

احوالات خروج از مدینه

و ورود به مکه و

 گریز به وصیت معاویه به یزید ملعون و

 نامه یزید به ولید 

 

چو قیلدی وطن چو سید بطحا مدینه ده

اولدی همیشه محنت عظمی مدینه ده

 

اول شهید قیلدیلا دندان احمدی

گه اولدی حمزه ماتمی پیدا مدینه ده

 

خیر البشر عزاسی جهانه سالوب شرر

سندی ستون عرش معلا مدینه ده

 

یاندی رسول درگهی نار جفائله

قوپدی او گون قیامت کبری مدینه ده

 

تاپدی شکست دندهء پهلوی فاطمه

سقط اولدی محسن،آغلادی زهرا مدینه ده

 

باغلاندی ظلم الیله یدالله قولاری

شور النشور اولدی هویدا مدینه ده

 

بیت الخزنده ناله کنان خیرةالنسا

اهیله قیلدی رحلت دنیا مدینه ده

 

آخر حسینی قیلدیلا آواره وطن

فرصت ویریلمدی قالا تنها مدینه ده

 

فریاد یوم هجرت سلطان کربلا

ایتدی اساس محشری بر پا مدینه ده

 

قبر رسولی شوقیله آغوشه چکماقا

ای کاش اولیدی ((قمری)) شیدا مدینه ده

 

مهاجران مصیبت سرای درد و عنا

مسافران محبت فضای کوه منا

 

مداد علمه دبیران دفتر هجران

بیاض محنته یازمشدلار بیله عنوان

 

که چون معاویه بد نهاد والی شام

اولوب روان سقر تاپدی ایش بیله انجام

 

یزید تخت حکومتده پایدار اولدی

زمانه ده علم کفر آشکار اولدی

 

قورلدی قتل امام زمان ایچون شورا

دلینده ناله یازیلدی بو نوعیلن گویا

 

بو گون سریر خلافتده شهریارم من

آتام معاویه تختینده بر قرارم من

 

ازلده ابن ابوبکر ایکیمجی ابن عمر

اوچومجی ابن زبیر اول قرین فتنه و شر

 

خصوص محرم قرب حریم لم یزلی

عزیز فاطمه سلطان دین حسین علی

 

یتنده نامه سنه ای یزید خوش فطرت

بو دورت نفر روسادن سن آل گیلن بیعت

 

او سابق اوچ نفرون امری چوخ دگور در کار

حسین فاطمیه ویرمسن امان زنهار

 

ولید نامه یتن وقتیده اولوب ناچار

غلام گوندروب ایتدی بو کسلری احضار

 

یتشدی روضه پر نور مصطفایه غلام

گوروب جماعتی اول روضه ده یتوردی پیام

 

بویوردی سرور بطحا امام حل و حرم

یزید مجلسینه ای غلام گلم

 

ایشتدی بو سوزی یار ثلاث قیلدی فرار

حرمسرایه گلوب سبط احمد مختار

 

روانه ایتدی غلامی امام جن و بشر

ویروب معاویه نین موتینی او جمعه خبر

 

یوزون دوتوب خلف برگزیده ناسه 

زبانحالیله قیلدی خطاب عباسه

 

ای مرد نامدار و فادار قارداشیم 

شیرخدا برابری سردار قارداشیم

 

ارخام ایلیم کمکیم یارو یاوریم 

آل عبایه قافله سالار قارداشیم

 

ای قدی رشک سرو چمن بیر قباقه گل 

عباس نامدار علمدار قارداشیم

 

گلدی حضور سرور دورانه بنده وار 

عرض ایتدی پیشواسینه عباس نامدار

 

لبیک ای شهنشه ابرار قارداشیم 

نور دوچشم احمد مختار قارداشیم

 

قارداش مخاطب ایلمه قربان اولوم سنه 

ای یادگار حیدر کرار قارداشیم

 

قارداش سنی که قرص قمر تک دوتولموسان

سویله گوروم نه دردر و غمون وارقارداشیم

 

بویوردی قارداشی عباسه شاه تشنه لبان 

اولوب جهیمه روان زاده ابوسفیان

 

منی ایدوبدی ولید اوزحضورینه احضار 

یزیده بیعت ایدم یا که ایله آزار

 

توقف ایتمه بنی هاشمه سن ایله خبر 

منیم دالمجا گرک ایسته دوقلاریم گله لر

 

اول ، یانونجا مسلم سرداریمی گتور 

اکبر شبیه احمد مختاریمی گتور

 

ایله خبر امام حسن یادگارینه 

قارداش تمام یار وهواداریمی گتور

 

اعوانیله گلون منی بی یار قویمیون 

اول مجلس ایچرده دیده سی خونبار قویمویون

 

الله عزیزی کون ومکان تاجداریم 

اغیار منزلیده منی خوار قویمیون

 

نعرم اگر اوجالسا اوزون تیز یتور منه 

دشمن النده زار وگرفتار قویمیون

 

عباس عرض قیلدی سنی خوار قویمارام 

بی یار وغم گسار ومددکار قویمارام

 

اینجید سه لر اگر سنی مجلسده یاحسین 

واللهی بیل مدینده دیار قویمارام

 

صراط باهرهء مستقیم سن اما 

بو رهگذاری دلیل صراط سیز گتمه

 

زمانه ایچره سلیمان کربلا قارداش 

قویوب جلالوی الدن بساط سیز گتمه

 

ایکی جوانیمی شاطر کیمی قباقوه آل 

مدینه شاهی سن عیش و نشاط سیز گتمه

 

آل اوز قلنجوی سن باغلا دامنین آتدان

اماندی قورخولوسان احتیاط سیز گتمه

 

بویاندا باخدی نه گوردی امام دل مغموم 

بر اوز گه حالتیلن گلدی باجی سی کلثوم

 

الینده مصحف شیر خدا بناله و آه 

زبانحالیله سویلر که یا ولی الله

 

ولید مجلسینه گل پناه سیز گتمه

داغتما شوکتوی عزّ و جاه سیز گتمه

 

کلام ناطق پروردگارسن اما 

حمایل ایله کلام اِله سیز گتمه

 

مشخص امردی هیچ قوش قنادسیز اوچماز 

غریبلر کیمی خیل و سپاه سیز گتمه

 

غرض شهنشه دین، وارث امیر نجف

اوتوز نفرله گیدوب مجلس ولیده طرف

 

دوروب کنار عمارتده زُمرهء انصار 

قدم، سرایه قویوب پور احمد مختار

 

ولید قیلدی امام زمانه نی پیشواز 

گتوردی مجلسه با صد محبت و اعزاز

 

مُصَدَّر اولدی چو سلطان عالم تمجید

زبان حالین آچوب مَصْدَرِ جلاله، ولید

 

فدا اولوم سنه ای یادگار خیرِ اَنام 

گیدوبدی دار فنادن بقایه والی شام

 

خلافت امرینه اولموش یزید، حکم روان 

یازوبدی کثرت تاکیدیله منه فرمان

 

سنون جنابوه ای سبط مصطفی ناچار 

گرک بوگونده بو فرمانی ایلیم اظهار

 

بیرنامه شامدن منه پنهان یازوبدیلار 

قِرطاسی غم، مرکّبینی قان یازوبدیلار

 

مضمونی ظلم، مصدرِ هر سطری بیر سِنان 

عنوانینی نشانهء طوفان یازوبدیلار

 

هر اَلْفی آه، بائی بلا، تائی تیغ کین 

ثائین ده ثار عترت عمران یازوبدیلار

 

هر جیمی بیر جوان اولومی، حائی حربگاه 

خائین خرابِ خانهء ایمان یازوبدیلار

 

هر دالی درد، ذالی مذمّت علامتی 

رائیله زائی رزم دلیران یازوبدیلار

 

هر سينی بیر سِنانه عوض، شین شرارته

صادی صدای ناله و افغان یازوبدیلار

 

ضادی ضیاءِ يثربی خاموش قیلماقا،

طائیله ظائی ظلمت طغیان یازوبدیلار

 

عینی عزا نشانه سی، غینی غم و الم 

فائی فغان زینب نالان یازوبدیلار

 

قافینده قتل آل عبا، کافی بی کفن 

لامین لباس سیز تنِ عریان یازوبدیلار

 

ميمينده مین مصيبت و نونینده ناله لر 

هائین هراس، واوينی ویران یازوبدیلار

 

لام ِ کشیده ده چکولوبدور لوای غم 

یائین یزید ایچون بیله دیوان یازوبدیلار

 

واضح بودور جنابوه، گر بیعت ایتمه سن 

بی شک وشبه قتلوه فرمان یازوبدولار

 

ثبت ایليینده دفتری روز الستده 

((قمرینی)) نظمْ تختینه سلطان یازوبدیلار

 

قیلدی بیر الفاظ غیریلن دوباره عرض حال

ای در دریای رحمت منبع فضل و کمال

 

شامیدن ظلمیله بیر املا یازوبلار یا حسین

اول ، الفینده واویلا یازوبلار یا حسین

 

بائی بیر بیداد تائی تیغ ثانی ثار آل

جیمینی جان قصدینه فتوا یازوبلار یا حسین

 

ذاتی ذلت راء وزائی رزم سینی سنان

شینی نی شمشیر برق آسا یازوبلار یا حسین

 

صادی صدر سینه دن آماج پیکان اولماقا

ضادی ضرب خنجر اعدا یازوبلار یا حسین

 

طائی طوفان مصیبت ظائی ظلم اشقیا

عینی عریان جسمینی قطعا یازوبلار یا حسین

 

غینی غربتده غریب و بی مدد کار اولماقون

قائینی فریاد وا غوثا یازوبلار یا حسین

 

قافینن معناسی قولاری قلم اولماقلقا

اول ایکی قول صاحبین سقا یازوبلار یا حسین

 

نون عبارت نیزه دندور ها هلاکتدن مراد

واوینه واحسرتا معنا یازوبلار یا حسین

 

لام تکرار کشیده لجه دریای خون

یا یزیدین حکمینی مجرا یازوبلار یا حسین

 

ایتمسون بیعت غمونده نغمه ساز اولماقلقا

ماتمونده ((قمری)) شیدا یازوبلار یا حسین

 

بویوردی سبط رسول خدا امام وحید

محالدور که ایدم بیعت یزید پلید

 

خیال خام قیلوبدور یزید بد فرجام

ایده او فاسقه بیعت امامین اوغلی امام

 

بو بیعت اوسته گرکدور حسین تشنه جگر

قیامت ایلیه بر پا النده تیغ دوسر

 

بو بیعت اوسته گرک سو کیمی آخا قانلار

بو بیعت اوسته کسیلسون گل اوزلی قربانلار

 

بو بیعت اوسته گرکدور چخا فلکلره آه

اولا قیامته دین کربلا زیارتگاه

 

ادبله عرض ایلدی معرض حضوره ولید

که اختیار سنوندور ایا امام مجید

 

ایاقه دوردی قیتسون او شاه تشنه لبان

ولیده سویلدی جرئتله بی حیا مروان

 

حسینی قویما قدم قویماقا کناره ولید

اگر گیده اله دوشمز حسین دوباره ولید

 

اوزی وحید کمکسیزدی منزلون خلوت

گرک آلاق بو امیر حجازیدن بیعت

 

ایشتجاقین بو سوزی اول امام فرزانه

دولاندی سهم و صلابتله باخدی مروانه

 

سپهر شوکته فرمایش ایتدی بیر ماهم

شجاعت عالمینه وارث یداللهم

 

اگر الیمی اوجالدام رواق افلاکه

تمامینی توکرم بیر تکانیلن خاکه

 

گر ایستیم ایلیم کن فکانی زیر و زبر

منیم الیمده چوخ آساندور کلمح بصر

 

اشارتیمله تاپار انهدام چرخ فلک

صلابتیمله دوشر پیچ و تابه گاو سمک

 

گلور تزلزله ضربیمدن عالم ملکوت

فلک شجاعتیمه مات اولور ملک مبهوت

 

فنا جهانی اگر ایستسم فنا ایدرم

بیر اوزگه قسم جهان تازه دن بنا ایدرم

 

ستون عرش خداوند قادر ازلم

وکیل حضرت پروردگار لم یزلم

 

فراز چرخ رشادتده ماه تابانم

عزیز فاطمه فرزند شاه مردانم

 

کیمین نه جراتی وار ای لعین بد اختر

منه جسارت ایده اولمیوب علی اکبر

 

حقیر سانما منی چوخ جلال و جاهیم وار

دالمدا اکبر و عباس تک پناهیم وار

 

تمام ایدنده سوزوین زاده شه مردان

جواب ویردی علی یادگارینه مروان

 

گلونجه قارداشون عباس ای امیر عرب

جنازون اوسته آچار باشینی باجون زینب

 

هرایوه یتشر بیر زمان علی اکبر

یارالی جسمیوی صد پاره قان ایچینده گورر

 

باخوب صلابتیله شاه دین مروانه

مهابتیله اوجالدوب سسین دلیرانه

 

دوتوب یوزون قاپیا اول شفیع روز حساب

زبانحالیله گویا بو نوعی قیلدی خطاب

 

مشکلدی ایشیم ای شه والا نسب اوغلی

شیر غضب آلود امیر عرب اوغلی

 

ای ماه بنی هاشم اوزون قوللی علمدار

خیبر قوپادان پادشهین تشنه لب اوغلی

 

ای قولاری تندن کسیلن کرب و بلاده

عباس علی شیر خدانین غضب اوغلی

 

نه گوردیلر دوتوب آفاقی یا حسین لبیک

فدا اولاخ سنه ای شاه نشاتین لبیک

 

گول اوزلی تازه جوانلار الینده تیغ بلا

سالوبلا عالمه افغان و آه و واویلا

 

قاباقجا الده قلج اشجع معاصر ناس

مه سپهر بلا یعنی نامدار عباس

 

باسوب دبلقه نی ابرولرینه حیدر تک

ایکی گوزی قزاروب شیر حی داور تک

 

گورن دیردی مگر قدرت جلی دور بو

گلوبدی خیبری یخماخلقا علی دور بو

 

دالنجا مسلم سردار عون و هم جعفر

حسن نشانه سی قاسم جوان علی اکبر

 

او یادگار علی مجلس ایچره مروانین

غضب الیله دوتوب چکدی بیر گریبانین

 

دیردی کیمدی ایا زاده زنا ، مروان

قویا حسینه جفا ایتماقا بنا مروان

 

تمام عالم امکانی بیر بیره وورام

بنی امیه نی عالمده قویمارام قیرام

 

گورنده صولت فرزند حیدری مروان

یخلدی پای امام زمانه چکدی فغان

 

گلوب ترحمه انصاف و رحم دریاسی

قوجاخلادی شه عالم وفالی عباسی

 

اوپوپ ایکی قولونی حسرتیله بیر باخدی

سرشک چشمی روان اولدی عارضه آخدی

 

بویوردی ای آتام اوغلی عز یز جان قارداش 

قلنجی قوی یرینه صبر قبل دایان قارداش

 

وران بو قول قلجی قارداش اولماسون کوتاه 

سنی زمانه ده چوخ گورمه سین منه الله

 

ایکی گوزوم ایشقی یادگار اشجع ناس 

قلنجی کرب وبلاده ووارسان ای عباس

 

گلوب دوباره اوشاهین محبتی جوشه

علی اکبر ی جان تک چکوبدی آغوشه

 

اوقدر اغلادی نطق اولمادی دیسون سوزینی 

اوپردی ماریه ده قانیله دولان گوزینی

 

گره لنوب بوغازیندا سوزی بدیده تر

دیردی گوزلروه من فدا علی اکبر

 

باخوب نه گوردی بوحالتده اول امام همام 

قلج النده توکر گوز یاشینی بیر ناکام

 

دیرآتام بدلی پادشاهیم ای عموجان 

یتشدی عالم بالایه آهیم آی عموجان

 

یانوندا حرمتیمین اولماما قلقین بولدوم

ولی هرایه گلنده چاغیر ماموش گلدیم

 

اگر چه حرمتی اولماز چاغور ماموش گلنین 

چتیندی گوگلینی یخماق یتیم لوق گوره نین

 

یتیم اولوب آتا قدرین بولن منم عمو جان 

سنون یولندا قباقجا الن منم عموجان

 

بویوردی شاه امم آغلاما جوان قاسم 

نشانه حسن مجتبی جوان قاسم

 

عموسی قارداشی اوغلیله بیر قوجاقلاشدی 

باسوب بری برینی باغرینا چوخ آغلاشدی

 

ویروب تسلی انصار شاه ذوالاجلال 

بویوردی صبر ایلیون گلمیوب زمان قتال

 

قالوب شجاعتویز آشکار اولان گون لر 

تحمل ایلیون ای قاسم وعلی اکبر

 

فدا اولوم سیزه ای بلبلان باغ عزا 

قلج ووران یریدی, سرزمین گرب وبلا

 

اوچولده ظاهر ایدر سوز قیامت و طوفان 

فصاحتیله چکر نظمه ((قمری)) نالان

 

مرحوم قمری دربندی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات خروج از مدینه 4322

احوالات خروج از مدینه

 

شب و گریه و چشم بیدار من 

به جزغم‌ کسی نیست غمخوار من

 

غریبانه ترک وطن می‌کنم

کسی نیست جز بی‌کسی یار من

 

زمین، آسمان، ماه و سیارگان

بنالید براین شب تار من

 

عجب نیست،گر نخل‌ها خون دل

بنوشند از چشم خونبار من

 

مدینه میسّر نگردد دگر

از امشب به خاک تو دیدار من

 

مدینه ز داغ جوانان شود

نفس شعله در سینۀ ‌زار من

 

مدینه ببر دست سوی سما

دعا کن برای علمدار من

 

من از بهر محبوب سر می‌برم

نه یک سر، که هجده قمر می‌برم

 

مدینه! رود جان برون از تنم

چه سخت است از تو جداگشتنم

 

مدینه! امامی که از بهر دوست

گرفته است بر دست خود سر، منم

 

چنان سینه سازم سپر پیش تیغ

که خون دلم جوشد از جوشنم

 

مدینه! به هر سو که من روکنم

سرم را جدا می‌کنند از تنم

 

پس از دادن سر به غارت رود

نه تنها زره، بلکه پیراهنم

 

مدینه! به جای گل از ضرب سنگ

شود پر ز خون جبین، دامنم

 

روم تا دهم تن به شمشیرها

که پیمان یار است بر گردنم

 

مدینه! من و وصلِ معبود من

به جز کربلا نیست، مقصود من

 

مدینه! خداحافظ ای شهر نور!

غریبانه امشب شدم از تو دور

 

خدایا برون گشتم از شهر وحی

چو موسی که بیرون شد از کوه طور

 

خوشا آن نسیمی که هر شب کند

ز خاک تو و قبر زهرا عبور

 

ز جا خیز مادر! بیا همرهم

که رفتم ز خاک تو با سوز و شور

 

اگر عزم دیدار من داشتی

سرِ نیزه، گودال، کنج تنور

 

ز اشکت بشو زخم‌های مرا

چو افتاد در قتلگاهت عبور

 

سرم را نگه کن به بالای نی

تنم را ببین زیر سمِّ ستور

 

سلامت کند از سر نی سرم

خداحافظ ای مهربان مادرم!

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مبعث حضرت رسول اکرم (ص) 4321

مبعث حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

عاشقان چون بر در دل حلقهٔ سودا زنند

آتش سودای جانان در دل شیدا زنند

 

تا به چنگ آرند دردش دل به دست غم دهند

ور به دست آید وصالش جان به پشت پا زنند

 

از سر خوان دو عالم بگذرند آزادوار

سنگ آزادی برین نه کاسهٔ مینا زنند

 

از سر مستی همه دریای هستی در کشند

چون بترسند از ملامت خیمه بر صحرا زنند

 

بگذرند از تیرگی در چشمهٔ حیوان رسند

دمبدم بر جان و دل آن جام جان‌افزا زنند

 

چون به آب زندگی لب را بشویند خضروار

بوسه بر خاک سرای خواجهٔ بطحا زنند

 

رحمت عالم، رسول الله، آن کو قدسیان

بر درش لبیک او حی الله ما اوحی زنند

 

آن شهنشاهی که بهر اعتصام انبیا

عقدهٔ فتراک او از عروةالوثقی زنند

 

در ازل چون خطبهٔ او والضحی املا کند

نوبتش زیبد که سبحان‌الذی اسری زنند

 

چون بساط قرب او از قاب قوسین افگنند

رایت اقبال او بر اوج او ادنی زنند

 

طرهٔ مشکین عنبر پاش از یاسین چنند

حلقهٔ روی بهشت آساش از طاها زنند

 

تا نسوزد آفتاب از پرتو نور رخش

سایبان از ابر بر فرق سرش در وا زنند

 

شمه‌ای از طیب خلقش در دم عیسی نهند

وز فروغ شمع رویش آتش موسی زنند

 

هشت بستان بهشت از شبنم دستش خورند

نه حباب چرخ قبه هم در آن دریا زنند

 

برتر از کون و مکان کعبه است یعنی در گهش

هشت قصر کاینات از خاک او ملجا زنند

 

چون بود دریم دستش منبع آب حیات

سنگ ریزه هم درو گویا شود ار وا زنند

 

دو کمان از یک سپر سازند انگشتان او

وز لزومش ناوک الزام بر اعدا زنند

 

از برای آستان قدر او در هر نفس

صد هزاران خشت جان بر قالب تنها زنند

 

خیمهٔ اطلس برای دودگیر مطبخش

بر سر این هفت طاق آینه سیما زنند

 

مرکب او شیهه بر میدان علیین کشند

موکب او خیمه بر نه طارم خضرا زنند

 

مشعله داران کویش هر مهی ماهی کنند

سایبان در گهش زین مهر چتر آسا زنند

 

گر چه نگرفت از جهان زر، خاک بیزان درش

تودهٔ زر در ره خورشید زر پالا زنند

 

چاکران او بدون حق فرو نارند سر

بندگان او قدم بر اولی و اخری زنند

 

خاصگان او ندیم مجلس خاص قدم

با چنین نسبت کجا دم ز آدم و حوا زنند؟

 

دوستی حق نیابی در دلی بی‌دوستیش

مهر مهر او و مهر حق همه یکجا زنند

 

هر که او را دوست‌تر از خود ندارد رانده‌ای است

ور چه دارد یک جهان طاعت به رویش وازنند

 

ور همه عالم گنه دارد، چو او را دوست داشت

خمیهٔ جاهش درون جنت‌الماوی زنند

 

هر که او دعوی بینایی کند بی پیرویش

رهروانش خاک در چشم جهان پیما زنند

 

چون «عراقی» پیرو او شد سزد گر روز حشر

خیمهٔ قدرش ورای ذروهٔ اعلا زنند

 

 فخرالدین عراقی

مبعث حضرت رسول اکرم (ص) 4320

مبعث حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

جمالون آیتِ نور خدا دور یا رسول الله

مقالون صحبتِ ربُّ العَلادوریارسول الله

 

سنون اوصافوی یازسون قلم عاجزدی شرحیندن

خلایق دن بو قدرت چون جدا دور یا رسول الله

 

ائدوبدور خالق عالم سنیله خلقتین تکمیل

بو خلقت خلقته معجز نما دور یا رسول الله

 

صفای عالم امکان سنه وابسته دور شاها

بو عالم خلقتونله با صفادور یا رسول الله

 

کرامت ده سخاوت ده سنه یئتمز بو روشن دی

کی حاتم لر قاپوندا بیر گدا دور یا رسول الله

 

رسالت چرخینه بیر آفتاب عالم آرا سن

وجودون آسمانه انجلادور یا رسول الله

 

مقام و مرتبت ده شانیوه چاتماز بیری مطلق

طفیلی درگهونده انبیا دور یا رسول الله

 

گتوردون اِقرَء بِاسمَه آیه سین خلاق داوردن

آدونلا اهل قرآن آشنا دور یا رسول الله

 

بولنمز شانیوی بیر کس سنون بو دار دنیاده

بو شاءنه آشنا بیر مرتضا دور یا رسول الله

 

شب مبعث دی "دلجو" یازدی بو شعری بو امّیده

اورکده حاجتی بیر کربلا دور یا رسول الله

 

کانال اشعار دلجو

مبعث حضرت رسول اکرم (ص) 4319

مبعث حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

بوسه زند تاج گل به پاي محمّد

خسرو حُسن است گداي محمّد

 

تا كه برد بوي خوش صبا به گلستان

مي‌كشد از هر طرف رداي محمّد

 

جسم شريفش بُوَد لطيف‌تر از نور

محو شود سايه از صفاي محمّد

 

آب بقا هستي‌اش ز يُمن رسول است

خضر، بقا دارد از بقاي محمّد

 

خواهي اگر بشنوي كلام خدا را

گوش به قرآن كن و نداي محمّد

 

از شب معراج، ماه و جمله كواكب

چشم به راهند بر لقاي محمّد

 

مُلك جهان را پلاك خود زده لولاك

چون دو جهان شد بنا براي محمّد

 

آن چه خداوند در حديث كسا گفت

پرده نشين بود در سراي محمّد

 

پشت و پناه و شفيع عالميان اوست

چون به خدا هست اتّكاي محمّد

 

روشن و پيداست پيش مردم دانا

غير علي نيست مثل و تاي محمّد

 

نيست مسلمان هر آن كه بغض علي داشت

هست ولاي علي، ولاي محمّد

 

شرح كمالات و وصف ذات نبي را

كس نتواند به جز خداي محمّد

 

گفت: حسين از من است و من ز حسينم

ذبح عظيم است چون فداي محمّد

 

سبط نبي چون كه نور چشم رسول است

قتلگه اوست كربلاي محمّد

 

دست ابوالفضل و پرچمي كه برافراشت

دست علي بود بر لواي محمّد

 

اكبر ليلا، شبيه حضرت طاها

آمده در كربلا به جاي محمّد

 

حرمله زآن تير مرگ‌بار سه شعبه

حلق علي را دريد و ناي محمّد

 

حضرت سجّاد و آن خيام پُر آتش

جان نبي بود و خيمه‌هاي محمّد

 

ناله‌ي واغربتاي زينب كبري

ناله‌ي زهراست هم‌صداي محمّد

 

با همه پستي «حسان»!، بلند مقامم

تاج سرم شد چو خاك پاي محمّد

 

مرحوم حبيب چايچيان (حسان)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت امام زمان (عج) 4318

حضرت امام زمان (عج)

 

ای دلِ شیدای ما گرمِ تمنّای تو

کی شود آخر پدید ، طلعتِ زیبای تو

 

گر چه نهانی ز چشم ، دل نبود نا امید

میرسد آخر به هم چشمِ من و پای تو

 

زاده ی نرگس توئی ، دیده چو نرگس به ره

مانده که بیند مگر لاله ی حمرای تو

 

صنعتِ مغرب شکست ، رونقِ بازار دین

باز شکستش دهد رونقِ کالای تو

 

تیره بماند جهان نور نتابد ز شرق

تا ندهد روشنی روی دل آرای تو

 

این همه نو دولتان ، غرّه به جاه و جلال

کاش کند جلوه‌ای غرّه ی غرّای تو

 

باش که فرعونیان غرقِ ستم ناگهان

خیره شود چشمشان از یَدِ بیضای تو

 

از بشرِ بت پرست ، جدّ تو بت ها شکست

بت شکنِ آخر است همّتِ والای تو

 

گوشِ بشر پُر شده است از خبر این و آن

بار خدایا به گوش کی رسد آوای تو؟

 

سوخت ضعیف از ستم ، پای بِنه در میان

تا بکشد انتقام دستِ توانای تو

 

نورِ خدایی ، چرا روی نهان میکنی؟

کس نکند جز خدا حلّ معمّای تو

 

بد صفتان را کنون تصفیه ای در خور است

وین نکند جز به حق ، طبعِ مصفّای تو

 

ظلمِ جفا گستران ، چون به نهایت رسید

بیخ ستم بر کَنَد عدلِ هویدای تو

 

ظلم به شرق و به غرب چون به نهایت رسد

عدل پدید آورد ، منطقِ شیوای تو

 

گو همه دجّال باش  روی زمین کز فَلک

هم قدمِ موکبت هست مسیحای تو

 

دفترِ ایّام را معنی و لفظی نبود

هر ورقش گر نداشت پرتوِ امضای تو

 

نیمه ی شعبان بوَد روزِ امیدِ بشر

شادی امروزِ ما ، نهضتِ فردای تو

 

مرحوم دکتر احمد ناظر زاده کرمانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مبعث حضرت رسول اکرم (ص) 4317

مبعث حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

چکوب انسانی تصویره تعالی دست رحمانی

نبی اکرمیله حق اوجالدیب شان انسانی

 

بشر مدیون الطاف نبی الله اعظمدور

جهان اهلی فدا اولسا بو فدیه شانینه کمدور

ازلدور خلقتی اما رسول الله خاتمدور

گلوب تا ایلیه اجرا جهاندا متن قرانی

 

جمالی جلوه جنت وجودی شمس وحدتدی

بودور نور حقه ملجا دلیل خلق خلقتدی

اولوب معنای جاء الحق سراسر نور و رحمتدی

جمالی گورسدور یئرده گوزل سیمای جانانی

 

آچیلدی باب فضل الله فضیلت گلدی دنیایه

روادی لیلی عالم اولا مجنون بو لیلایه

بهشت ایچره ملائکلر دییور تبریک زهرایه

بو مولوده جهان اهلی روادی اولسا قربانی

 

خجالتدن نقاب آلمیش یوزه خورشید نورافکن

جمالون تا گوروب گوللر سولوب گلزار و هم گلشن

گورن سویلور فقط یکسر رخ پیغمبره احسن

عجب خلق ایلیوب الحق ید حق بیله سلطانی

 

جهانی دولدوروب نوری بیله انواره عشق اولسون

قدوم پاکینه قربان گوزل دلداره عشق اولسون

یوزی گلزار جنتدی گل و گلزاره عشق اولسون

اولوبدور ظلمته چیره منور شمس تابانی

 

گلوب پابوسینه گویدن ملائکلر هامی یکسر

آلوب عشاق عالمدن توان بو نازنین دلبر

آدون ایلوب نشاطیله تمام انبیا ازبر

اولوب جبریل دربانی غلامی ماه کنعانی

 

گوی اهلی سسلوری احمد آدون ذوقیله گویلرده

محمد آدینی سسلور بنی آدم ده یئرلرده

صفا اهلی صفا تاپمیش نمایان عشقی دللرده

تحیرده قویوب مهری تماما جمله خوبانی

 

یاپیشسان (( طائرا )) دلدن اگر دامان احمد دن

همیشه مدحتون یازسان بو شاهنشاه سرمددن

سنی سرشار ائدر لطفی همانا لطف بی حددن

خلوص نیتون اولسا گوررسن بذل شاهانی

 

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت رسول اکرم (ص) 4316

در مدح حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

بحر عظيمي بود مكتب عرفان تو

درّ و گهرها بود در دل فرقان تو

درك كند عقل كي غايت تبيان تو

دل چه خبر دارد از باطن قرآن تو

ظاهر آن پرنگار باطن آن شاهكار

 

منطق فرقان تو غايت رحمت بود

مشعل عرفان تو نور هدايت بود

شيوة اخلاق تو عين كرامت بود

بندگي درگهت اوج سعادت بود

لطف تو بر بندگان هست به ليل و نهار

 

غبطه برد خسروان بر كله و تاج تو

مات بود قدسيان جمله ز معراج تو

مشعل حق باشد آن سراج وهّاج تو

جملة كون و مكان يكسره محتاج تو

عالم و آدم بود بنده و تو شهريار

 

جمله عنايات تو هست لطيف و جميل

آيت قرآن تو هست بحق بي‌بديل

سلسلة پاك تو در ره عرفان دليل

بادة عرفان تو چون قدح سلسبيل

هست به احباب تو همچو مي خوشگوار

 

نور هدايت به حق كيست به غير از علي‌(ع)

كيست كه انوار حق شد ز رخش منجلي

ديده نبيند علي‌(ع) هست يقين ز احولي

كرده به دستور حق، نبي‌(ص) علي‌(ع) را ولي

تا كه امّم بعد از او جمله شود رستگار

 

اي كه ترا داده حق نعمت خلق عظيم

شافع روز جزا صاحب قلب سليم

«فاني» مسكين ز جان گشته بكويت مقيم

با نظر لطف تو دور شود از جحيم

بندگي درگهت هست به وي افتخار

 

كرد حق از فيض تو جمله جهان غرق نور

شد ز تجلاّي تو پردة ظلمت به دور

گشت ز ارشاد تو نور حقيقت ظهور

يافت زتعليم تو عالم و آدم شعور

شعلة عرفان تو زد به دل و جان شرار

 

استاد فانی تبریزی

کانال اشعار فانی تبریزی

در آرزوی زیارت مرقد حضرت رسول اکرم (ص) 4315

در آرزوی زیارت مرقد

حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

هوس کعبه و آن منزل و آنجاست مرا

آرزوی حرم مکه و بطحاست مرا

 

در دل آهنگ حجازست و زهی یاری بخت

گر یک آهنگ درین پرده شود راست مرا

 

سرم از دایره صبر برون خواهد شد

شاید ار بگسلم این بند که در پاست مرا

 

از خیال حجر اسود و بوسیدن او

آب زمزم همه در عین سویداست مرا

 

دل من روشن از آنست که از روزن فکر

ریگ آن بادیه در دیده بیناست مرا

 

بر سر آتش سوزنده نشینم هردم

از هوای دل آشفته که برخاست مرا

 

دلم از حلقه آن خانه مبادا محروم

کز جهان نیست جزین مرتبه درخواست مرا

 

از هوی و هوس خویش جدا باش، ای دل

خاک آن خانه و آن خانه خدا باش، ای دل

 

عمر بگذشت، ز تقصیر حذر باید کرد

به در کعبه اسلام گذر باید کرد

 

ناگزیرست در آن بادیه از خشک لبی

تکیه بر گریه این دیده تر باید کرد

 

گرد ریگی که از آن زیر قدمها ریزد

سرمه وارش همه در دیده سر باید کرد

 

آب و نان و شتر و راحله تشویش دلست

خورد آن مرحله از خون جگر باید کرد

 

روی چون در سفر کعبه کنند اهل سلوک

از خود و هستی خود جمله سفر باید کرد

 

سر تراشیدن و احرام گرفتن سهلست

از سر این نخوت بیهوده بدر باید کرد

 

شرح احرام و وقوف و صفت رمی و طواف

با دل خویش به تقریر دگر باید کرد

 

هر دلی را که ز تحقیق سخن بویی هست

بشناسد که سخن را بجزین رویی هست

 

یارب، امسال بدان رکن و مقامم برسان

کام من دیدن کعبه است و به کامم برسان

 

دولت وصل تو هرچند که خاصست، دمی

عام گردان و بدان دولت عامم برسان

 

جز به کام مدد و عون تو نتوان آمد

راه عشق تو، بدان قوت و کامم برسان

 

صبرم از پای درآمد، تو مرا دست بگیر

به سر تربت این صدر همامم برسان

 

چون هلال ار بپسندی که بمانم ناقص

به جمال رخ آن بدر تمامم برسان

 

هندوی آن درم، ار خواجه جوازی بدهد

صبح بیرون برو روزست به شمامم برسان

 

گر بدان روضه گذارت بود، ای باد صبا

عرضه کن عجز و زمین بوس و سلامم برسان

 

بوی آن خاک دمی گر برهاند ز عذاب

به نسیم خوش آن روضه در آییم ز خواب

 

ای رخت قبلۀ احرار بگردانیده

شرک را گرد جهان خوار بگردانیده

 

سکه شرع ترا قوت این دین درست

بهر اقلیم چو دینار بگردانیده

 

کافران جمله ز شوق سر زلف تو کمر

در میان بسته و زنار بگردانیده

 

روز هجرت به لعاب دهنش خصم ترا

عنکبوتی ز در غار بگردانیده

 

سر عشقت دل عشاق به دست آورده

دست قهرت سر اغیار بگردانیده

 

شوق دیدار تو دولاب فلک را هر شب

ز آب این دیده بیدار بگردانیده

 

تحفه را هر سحری باد صبا از سر لطف

بوی زلف تو به گلزار بگردانیده

 

«انااملح» که حدیث تو در افواه انداخت

قصه یوسف مصری همه در چاه انداخت

 

بوی مشک از سر زلف تو به چین آوردند

بت پرستان ختا روی به دین آوردند

 

آن عروسست کمالت که سر انگشتان

در قمر وصمت نقصان مبین آوردند

 

لشکر طره هندوی تو بر اهل ختا

ای بسا صبح که از شام کمین آوردند

 

تا حدیث تو نمود اهل معانی را روی

رخنه در قیمت درهای ثمین آوردند

 

دلشان سخت و سیه چون حجراسود بود

مردم مکه، که در مهر تو کین آوردند

 

خفته عشق تو هر روز فزون خواهد شد

خود چنینست، نگویم که: چنین آوردند

 

برق دل گرم شد از غیرت و بگریست چو ابر

اندر آن شب که یراق تو به زین آوردند

 

سر معراج ترا هم تو توانی گفتن

در دمی بود و از آن دم تو توانی گفتن

 

آن شب از هر چه به زیر فلک ماه بماند

جز تو چیزی نشنیدیم که آگاه بماند

 

جبرییل ارچه در آن شب ز رفیقان تو بود

حاصل آنست که در نیمه آن راه بماند

 

چون براق تو بدید آتش برق عظمت

گشت حیران و در آن آخر بی کاه بماند

 

داشت هر رقعه وجود تو ز کثرت رختی

رخت آن رقعه چو پرداخته شد شاه بماند

 

آتشی در شجر اخضر هستی افتاد

چون شجر سوخته شده «انی اناالله » بماند

 

صبح با آن نفس سرد چو دیر آگه شد

از شب وصل تو با گریه و با آه بماند

 

دیدنی ها همه دیدی و بگفتی به همه

هر که باور نکند قول تو در چاه بماند

 

آنچه در دین تو از امن و امان پیدا شد

نشنیدیم که در هیچ زمان پیدا شد

 

سر ز برد یمن، ای برق یمان، بیرون آر

دل کوته نظران را ز گمان بیرون آر

 

علم صدق به ایوان فلکها برکش

لشکر شرع به صحرای جهان بیرون آر

 

خار دریای دل ما ز فراق رخ تست

دسته ای گل ز در روضه جان بیرون آر

 

هر نشانی که تو داری همه دیدیم، کنون

ز پس پرده رخ فتنه نشان بیرون آر

 

بی سخن های تو قلب دل ما زر نشود

کیمیای سخن از درج دهان بیرون آر

 

بدعت از هر طرفی سر به میان برد، دگر

تیغ اعجاز نبوت ز میان بیرون آر

 

ما ز کردار بد خویش ز جان در خطریم

این خطر بنگر و آن خط امان بیرون آر

 

اوحدی مراغه ای

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مبعث حضرت رسول اکرم (ص) 4314

مبعث حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

نفسی تازه شد از عطر خدایی آری

شد عطا باز به ما فیض گدایی آری

 

شد نصیب دل غمدیده صفایی آری

شد غزلخوان همه عالم به نوایی آری

 

شعر ، الهام ز سر چشمه ی سرمد دارد

تا که بر دل همه دم نور محمد دارد

 

باز ماه رجب از نور منور گشته

به شمیم قدم دوست معطر گشته

 

چشم در راه نبی دیده ی حیدر گشته

گو خدیجه ، که عزیز تو پیمبر گشته

 

شد پیمبر به همه آنکه خدای کرم است

شد پدر بر همه آنکس که یتیم حرم است

 

آمد از غار پیمبر نفسش قرآن شد

قبله ی کعبه شد و بر تن کعبه جان شد

 

جان جانان شد و جانش به ره جانان شد

بعد از آن عشق به احمد محک ایمان شد

 

اولین مرد علی بود مسلمانش شد

و خدیجه که زن اول میدانش شد

 

شب مبعث شده احوال خوشی دارم من

همچو مجنون پی هر کوچه و بازارم من

 

گاه مجنون شده ی احمد مختارم من

گاه در تاب و تب حیدر کرارم من

 

فاش گویم که به دل هست دو صد شور و شعف

می پرد مرغ دل از مکه به ایوان نجف

 

گرچه امشب همه جا نور خدای ازلی ست

گرچه احمد همه آیات خداوند جلیست

 

نکته ای هست که در گفتن آن شکی نیست

نمک سفره احمد همه دم نام علیست

 

همه جا یار نبی حضرت حیدر بوده

و علی بود که دلدار پیمبر بوده

 

و علی بود که در جای پیمبر خوابید

و علی بود که جز روی خدا هیچ ندید

 

و علی بود که دل از همه ی خلق برید

و علی بود که انگشتریش را بخشید

 

نیست بالای دو دستان علی دیگر دست

مدح حیدر چه کنم تا که خدا مداح است

 

مدح حیدر بشنو روی خدا دارد او

فاطمه محور اصحاب کسا دارد او

 

چو حسن شیر جمل شاه عطا دارد او

چو حسین پادشه کرببلا دارد او

 

زینبی مردتر از از هر چه پسر دارد او

شیر مردی چو ابوالفضل قمر دارد او

 

ناصر شهریاری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مبعث حضرت رسول اکرم (ص) 4313

مبعث حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

جلوه ای از رخ معشوق به ما تابیده

نوری از جنس خدا در همه جا تابیده

مکه روشن شده، خورشید حرا تابیده

ای خدیجه پدر فاطمه آمد، صلوات

دست پر آمده امروز محمد صلوات

 

آمد از سمت حرا، نور نبوت به جبین

آمد از سمت حرا، قاری قرآن مبین

آمد از سمت حرا، مرد پیام آور دین

او که مسرور می آید، شده پیغمبرمان

أشهَدُ أَنَّ محمد شده پیغمبرمان

 

او که از روز نخستین و ازل احمد شد

او که در غار حرا، منتخب ایزد شد

شد حرا میکده اش، مست می سرمد شد

جبرییل آمده و جام نبوت در دست

تا که با خواندن قرآن نبی گردد مست

 

نزد او چهره ی ابلیس حضیض است چقدر

وحی از غنچه ی لبهاش لذیذ است چقدر

این نبی نزد خداوند عزیز است چقدر

خاص بوده که به او سوره ی کوثر دادند

خوش بحالش، که به او حیدر صفدر دادند

 

او رسول است و شده حرف حسابش قرآن

هدیه اش بر همه توحید پرستان، ایمان

آمده تا که بسازد ز گِل ما انسان

ما اگر ماه خدا، ماه محرم داریم

از سر سفره ی پیغمبر خاتم داریم

 

مصطفایی که به جز زجر ز کفار ندید

از یَد بولهب مکه کم آزار ندید

دور خود یار، به جز حیدر کرار ندید

روی غمهاش به جز فاطمه مرهم نگذاشت

سنگ دشمن به لبش خورد، ولی کم نگذاشت

 

آمده تا که بتی قبله ی مردم نشود

کعبه از لات و هبل، غرق تألم نشود

کعبه خود سنگ نشانیست که ره گم نشود

به خداوند، به قرآن و به جان ثقلین

قبله ی اصلی عشاق جهان است حسین

 

زینت دوش نبی کیست، أباعبدالله

دین ناب نبوی چیست، أباعبدالله

غیر حق فانی و باقیست، أباعبدالله

این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست

این چه شمعی است که جانها همه پروانه ی اوست

 

امیر عظیمی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مبعث حضرت رسول اکرم (ص) 4312

مبعث حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

ای جلوه ویرن روضه رضوانه محمد

ای سایه سالان عالم امکانه محمد

 

ای مهد شرف رمز بقا مظهر پاکی

سن بذل ایلدون رتبنی وجدانه محمد

 

ایمان اوزی ایمان گتیروب سویلدی اشهد

اقرار ایلدی سن کیمی جانانه محمد

 

ای درسینی جبریل ویرن غار حراده

ای آدمیت اورگدن انسانه محمد

 

شاهنشه اقلیم وفا علت هستی

ای طعنه ویران جاهی سلیمانه محمد

 

لبخندویی ساتمام گل و ریحان بهشته

اوخشار دوداقون غنچه خندانه محمد

 

نقاش چکوب عکسویی ایوان بهشته

احسن سنه احسن گوزل ایوانه محمد

 

صورتده قاشون آیه ی تطهیری یازوبدی

جان قربان ایکی نجم درخشانه محمد

 

وللیل یازوب زلف سیاهون قمر اوسته

عاملدی دیلون علّم الانسانه محمد

 

هر گولدیقی جان ظاهر اولور لوءلوء و مرجان

درس اورگدیسن سوره رحمانه محمد

 

قرآن سنون انواروه آیینه کیمیندی

قرآن اوزی آیینه دی قرآنه محمد

 

یوسفلر اسیر اولدی خم زلف سیاهه

یوسف توکولر ویردیقی جان شانه محمد

 

ای کوثر والا لبوه تشنه دی کوثر

تعریف ایلور چشمه حیوانه محمد

 

پاکیزه دموندان دم آلوب عیسی مریم

ای تاج شرف موسی عمرانه محمد

 

یعقوب که آغلاردی همیشه یوزی گولدی

همراه دی داوود خوش الحانه محمد

 

حاتم ندی بخششده ایا خاتم مرسل

اوخشار کرمون بارش بارانه محمد

 

گوز ویردیقی جان خون ایدوسن قلب جهانی

قلبیم ایلیشیبدور سر مژگانه محمد

 

جهان سلیمانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مبعث حضرت رسول اکرم (ص) 4311

مبعث حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

همین بس است به مدحش: محمد است محمد

حمید و حامد و محمود و احمد است محمد

 

قسم به شوق اویس و قسم به بهت بحیرا

که آفتاب کمالات بی حد است محمد

 

چه کوچه ها که نشستند در مسیر عبورش

به نور و عطر و تبسم زبانزد ست محمد

 

ستاره ی شب مکه طلوع صبح مدینه

به یمن آینه خورشید مشهد است محمد

 

اگرچه بین رسولان سرآمد است سرآمد

به رسم حسن ختام آخر آمده ست محمد

 

و باز می رسد از جانب حجاز سواری

که هرکه دید بگوید: (محمد است محمد)

 

 سید محمد جواد شرافت

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مبعث حضرت رسول اکرم (ص) 4310

مبعث حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

بانگ تکبیر ز امواج فضا می‌آید

گوش باشید که آوای خدا می‌آید

 

بوی عطر از نفس باد صبا می‌آید

نفس باد صبا روح فزا می‌آید

 

پیک وحی است که در غار حرا می‌آید

به محمد ز خداوند ندا می‌آید

 

ای خلایق همه این طرفه ندا را شنوید

گوش‌های شنوا حکم خدا را شنوید

 

بت و بتخانه همه ذکر خدا می‌گویند

سخن از اقرأ و از غار حرا می‌گویند

 

حمد حق، مدح رسول دو سرا می‌گویند

خلق عالم همه تبریک به ما می‌گویند

 

حکم توحید به ما و به شما می‌گویند

همگی با نفس روح فزا می‌گویند

 

بشریت چه نشستی که مسیحت آمد

حکم توحید به آوای فصیحت آمد

 

این چراغی است که تا شام ابد جلوه‌گر است

این یتیمی است که بر عالم خلقت پدر است

 

این نجات همه در دامن موج خطر است

این رسولی است که از کلّ رُسُل خوب‌تر است

 

پیشتر از همه بعد از همه پیغامبر است

تا صف حشر طرفدار حقوق بشر است

 

چشم بد دور ز آیینۀ رخسارش باد

تک و تنهاست خداوند نگهدارش باد

 

آی انسان‌ها فرمان پیمبر شنوید

گوش تا از سخن خلق فراتر شنوید

 

روح گردید و از آن روح مطهر شنوید

همه با هم سخن خالق داور شنوید

 

بانگ تهلیل شنیدید مکرر شنوید

همه را با هم در عدل برابر شنوید

 

دورۀ کفر و زر و زور به اتمام آمد

اهل عالم همه آماده که اسلام آمد

 

عید آزادی زن‌های اسیر است امروز

عید خلق است و خداوند قدیر است امروز

 

دامن مکه پر از مشک و عبیر است امروز

بشریت را فرمان خطیر است امروز

 

حق بشیر است بشیر است بشیر است امروز

جاودان باد چراغی که منیر است امروز

 

ذکر بت‌ها همه لا نعبد الا ایاه

همه گویند ولا قوه الا با الله

 

تا به کی چهرۀ خورشید عدالت مستور

تا به کی سلطۀ بیدادگران با زر و زور

 

با من امروز بخوانید همگی این منشور

منجی کل جهان آمده با مشعل نور

 

عید بعثت شده یا عید جهانگیر ظهور

تهنیت باد بر آن دخترک زنده به گور

 

دور دختر کشی و جهل به پایان آمد

سر تسلیم بیارید که قرآن آمد

 

مکه آهنگ، به گلواژۀ اقرأ بنواز

کعبه از جا کن و تا غار حرا کن پرواز

 

یا محمد سخن خویش ز لا کن آغاز

خیز از جا به بت و بتگر و بت خانه بتاز

 

بشریت را با مکتب توحید بساز

سر این رشته دراز است دراز است دراز

 

خیز تا عرصۀ بیدادگران تنگ کنی

سینه در حین تبسم سپر سنگ کنی

 

ای به راه تو تمامی ملل را دیده

ای که جبریل امین دور سرت گردیده

 

ای به قلب بشر از غار حرا تابیده

ای خدا پیش‌تر از پیش تو را بگزیده

 

ای سحاب کرمت بر همگان باریده

خیز از جای خود ای جامه به تن پیچیده

 

چشم عالم به ره مکتب روشنگر توست

منجی کل بشر دین علی پرور توست

 

گر چه فوجی پی آزار تن و جان توأند

فکر بشکستن پیشانی و دندان توأند

 

روزی آید که همه خلق مسلمان توأند

خاک مقداد تو عمار تو، سلمان توأند

 

سر فرو برده به تسلیم به فرمان توأند

پیرو دین تو و عترت و قرآن توأند

 

عالم کفر به اسلام تو تبدیل شود

به تولای علی دین تو تکمیل شود

 

تو و آل تو چراغان هدایید همه

چارده آینه از وجه خدایید همه

 

چارده صورت توحید نمایید همه

چارده قبلۀ ارباب دعایید همه

 

چارده نوح به طوفان بلایید همه

چارده مهر عیان در همه جایید همه

 

چارده طور به سینای وسیع دل‌ها

چارده عقده گشا در همۀ مشکل‌ها

 

عزت امت تو در گرو وحدت توست

وحدت امت تو پیروی از عترت توست

 

طاعت عترت تو، طاعت حق، طاعت توست

در رگ قلب حسین بن علی غیرت توست

 

تا خدایی خداوند به پا دولت توست

شیعه آن است که هر لحظۀ او بعثت توست

 

شیعه در حکم تو نور ازلی را دیده

شیعه در غار حرا با تو علی را دیده

 

بعثت شیعه ز آغاز غدیر است و حراست

بعثت سوم او واقعۀ عاشوراست

 

پدر شیعه علی، مادر شیعه زهراست

شیعه جان و تنش از آب و گل کرببلاست

 

به خدایی خدایی که جهان را آراست

شیعه بودن شرف و عزت و آزادی ماست

 

شیعه تا خون به رگش موج زند یار علی است

میثما شیعه همان میثم تمار علی است

 

حاج غلامرضاسازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مبعث حضرت رسول اکرم (ص) 4309

مبعث حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

پیمبران همه از جای خود قیام کنید

نماز رو بـه سوی مسجدالحـرام کنید

 

ز نـام نامــیِ پیغمبــر احتـرام کنید

می طهور به دست خدا به جام کنید

 

سپس به غار حرا رفته، ازدحام کنید

ز جان و دل به رسول خدا سلام کنید

 

شب امید شمـا و شب نویـد شماست

ادب کنید که عید خدا و عید شماست

 

پیــام فتــح و نویــد ظفــر مبارک باد

دعــای عمــر شمــا را اثــر مبارک باد

 

خجسته عیـد بشـر بــر بشـر مبارک باد

تمام شـد شـب هجـران سحر مبارک باد

 

خجستـه بــعثت پیغامبــر مبــارک باد

به جن و انس و ملک، این خبر مبارک باد

 

خبر دهید که عید اخوّت آمده است

خزان گذشت، بهار نبوّت آمده است

 

خبر دهید که «اقرء» بـه مکه نازل شد

خبر دهید که «اضرب» شعارِ باطل شد

 

خبر دهید که قانـون عدل، کامل شد

خبر دهید که قرآن چراغ محفل شد

 

خبر دهید: مریدان! مراد حـاصل شد

نــزول ســورۀ «یـا ایّها المزمّل» شد

 

رسد زکوه و در و دشت و سنگ و نخل و گیاه

صــدای زمزمـۀ لا الــه الا الله

 

بخــوان محمّـد! آوای تــو صــدای خداست

بخوان کــه هـر چـه بخوانی، پیام آخرِ ماست

 

بخوان‌بخوان که هماهنگ با تو ارض و سماست

بخوان بخوان که از اوّل بشر تو را می‌خواست

 

قیـام کـن کـه قیــامت قیــامتِ کبــراست

قیام کــن کــه کنـد عدل با تو قامت راست

 

تو را دهند ندا راهیـان وادی نـور

تو را زنند صدا دختران زنده به گور

 

تو منجـی همـه بـا انقراض دنیایی

تو بـا فـروغ خداییـت عالـم‌آرایـی

 

تو تا قیــام قیـامت، پیمبــرِ مایی

تو یار خلق به دنیایی و بـه عقبایی

 

تو رهبر همگانـی، اگر چـه تنهایی

تو در تمـام ملل، مـاه انجمن‌هایی

 

بخوان که قدر و مقام و جلالتت دادیم

رُسـل نیامده، حکم رسـالتت دادیم

 

پیمبـران عظمـت یافتنــد بـا نامت

دمیده در همه عـالم فروغ اسـلامت

 

رسید سنگ ملامت ز هر در و بامت

زدند طعنه و دادند سخت دشنامت

 

زهی مکارم اخلاق و لطف و اکرامت

نگشت تلخ ز بیداد دشمنان کامت

 

اگر چه سنگ عدو گشت پاسخ سخنت

زدی تبسم و خون بود جاری از دهنت

 

چهارده صده روشن چراغ حکمت توست

چهارده صده قـرآن پیـام وحـدت توست

 

چهارده صده جاری بحـار رحـمت توست

چهارده صده پاینــده نـام امّـت تـوست

 

چهارده صده بر کف لوای عتـرت توست

چهارده صده بر امّت ایـن وصیّت توست

 

که ای تمامی امـت منـم پیمبرتان

منم پیمبر و مولا علی است رهبرتان

 

علی وصی مـن است و علـی ولـی خداست

علی ســراج منیــر و علــی چراغ هداست

 

علی رکوع و سجود و علی سـلام و دعاست

علی است با حق و حق در پی علی پویاست

 

علی حقیقت حـق، حـق بـدون او تنهاست

علی، علی، علـی آری علـی امــام شماست

 

بنای دین بقایش که هست عالمگیر

یکـی ز غار حرا دیگری بود ز غدیر

 

یقین کنید که مشکل‌گشا علی است علی!

یقین کنید که دست خدا علی است علی!

 

یقین کنید فقـط مقتــدا علی است علی!

یقین کنید که شمس‌الضحا علی است علی!

 

یقین کنید که صاحب لوا علی است علی!

یقین کنید امــام شمـا علـی اسـت علی!

 

قسم به ذات خدایی کز اوست هرچه که هست

یقین کنید کـه اسـلام بــی‌علی کفــر است

 

حقیقتی است که کتمان آن بـوَد تـکفیر

قسم بــه آل محمّــد، بـه آیــۀ تطـهیر

 

قسم بـه آنچـه قلـم کـرده از ازل تحـریر

کـه دســت قـدرت پـروردگار حـیِّ قدیر

 

شناسنامـۀ مــا را زده اسـت مهــر غدیر

علی همان شب بعثت به خلق گشت امیر

 

قسم بـه ذات خـداوندگار لم یزلـی

تمام دین محمّد علی، علی‌ست، علی!

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات قتلگاه 4308

احوالات قتلگاه

 

داد او ساعتدن دوشوب ارکانِ عرشه ولوله

سبطِ طاهانی سالاندا مَرکب اوستن مقتله

 

هولیله تاجین آتوب باشدان یر اوسته جبرئیل

سسلدی اللهُ اکبر سالدی کونه زلزله

 

کعبه و منا و رمزم ، ایلدی بیر زمزمه

کعبهء مقصود ایدنده قان ایچینده هروله

 

جانِ عالَم قوملار اوسته ، قان ایچینده ضعفیده

دوشدی سُکّانِ سماواته خروش و غلغله

 

شمرِ دون سسلندی ایمدی من بولوندورّم سیزه

بیر سیاستله اولار سیزلرده رفعِ قائله

 

ویردی فرمان لشگره ، اولدی ایکی حِصّه قوشون

ایستدی اوز بولدوقی مقصودی تا گلسون اله

 

خیمه لر اوسته یریتدی لشگرین بیر حصّه سین

دستهء دیگر هارا گیتدی گیچاق ، قالسون هله

 

تا چالیندی کرّ و نای و طبل و طنبور و دُهُل

آز قالوب خوردا اوشاقلار خوف و وحشتدن ئوله

 

گون کیمی زینب طلوع ایتدی کنارِ خیمه دن

تا نظر سالدی او وضعِ سخته ، امرِ مشگله

 

اللری باشدا قاچوب تلّه هرایه سسلدی

قارداشی شاید که بیرده بلکه فریاده گَله

 

رحمسیز دشمن الینده قالدی خوردا قیزلارون

داده گَل قارداش دگل هنگامِ صبر و حوصله

 

زینبِ کبرادن آلدی شاهِ مظلومان سسی

قان ایچینده بیر دوروب اگلشدی پوزقون حالیله

 

سسلدی من ئولمه میش لشگر ، هله قورخوتمیون

بانوانِ عصمتِ طاهانی سیز بو نوعیله

 

من عرب ، سیزده عرب ، انصاف ایدون ای کوفیان

بی پناه عورت اوشاق ، بو هایهو بو هلهله

 

ویرمیون الدن عرب رسمین ، نقدری من صاقام

خیمه گاهه گیتمیون ، ایتمون جسارت بیر بئله

 

لشگره برگشت فرمانین ویروب شمرِ دنی

نَهبدن محروم اولان لشگر ایدوبله هلهله

 

قیل و قال اولدی ، او اثناده قوشون یول آچدیلار

بیر طرفدن گلدی خولی ، بیر طرفدن حرمله

 

داش وورانلار بیر طرفدن آلدیلار دور و بَرین

بعضی سی الده قلج ، بعضی ووراردی سنگله

 

کشمکشلر اولدی ووردی اولقَدَر یاره عدو

شرحینه من عاجزم ، گیت بیر اوزون باخ مقتله

 

نقشهء جسمین پوزوبدور یکسره آلاتِ حرب

برگ برگ اوراق اولوب ، بنزردی بیر خندان گُله

 

مقتلِ شاهِ شهیده یتدی اولوقته سَنان

شل اولیدی اللری ، تا نیزه سین آلدی اله

 

نیزه نی ایله ووروب غیظیله تشنه حلقینه

بند اولوب نوکِ سِنان ، دوشدی یوز اوسته مقتله

 

نیزه نی خارج ایدوب ، ووردی دوباره کِتفینه

ظلمِ اعظمدن دوشوب کون و مکانه ولوله

 

سعدین اوغلی ویردی فرمان لشگره تعجیل ایدون

ئولدورون گَلسون منیم نخلِ امیدیم حاصله

 

قتلِ شاهِ بیکسه مأمور اولوب نچّه نفر

اهلِ دل لازمدی دلدن بو بیاناتی بوله

 

هیچ بیری اقدام ایدنموب قتلِ شاهِ بیکسه

قاتلی تصویب اولوب شمرِ لعین و دون گله

 

آیریلوب شمرِ ستمگر لشگرِ گمراهدن

مصرعِ شاهنشهه گلدی دوروب ، بی فاصله

 

بیر طرفدن زینبِ کبری‌' چیخوب خرگاهدن

بیر طرفدن شمرِ ذی الجوشن گلوبدی مقتله

 

مخزنِ علمِ خدایه چکمه لی قویدی قدم

کینهء دیرینه سین تا که یتورسون کامله

 

من دیمم نه ظلم ایدوب ازّلده شاهِ بیکسه

قویدی خنجر ، حنجرِ سلطانِ دینه ظلمیله

 

زور ویردی هر قَدَر ، خنجر بوغازین کسمدی

دوندروب سالدی یوز اوسته ، شاهِ دینی غیظیله

 

ایتمدی شرم و حیا ، جدّی پیمبردن او دون

کسدی لب تشنه باشین ، گلمز داخی شرحی دِله

 

سخت مبحثده دایاندی چون شهادت وقعه سی

(روفه گر) وورما قلم ، ایتمه جسارت بیر بیله.

 

مرحوم روفه گر

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مبعث حضرت رسول اکرم (ص) 4307

مبعث حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

ای جان جهان جان محمد

با نام خدا بخوان محمد

 

ای باعث ممکنات اقرأ

ای خواجه ی کائنات اقرأ

 

ای قدر و جلالتت مبارک

فرمان رسالتت مبارک

 

ای رشته ی نه فلک به چنگت

تا چند مکان به تخته سنگت

 

تو پیک مقدس نجاتی

تو روح حیات را حیاتی

 

ای درّ یتیم و باب خلقت

ای سینه ی تو کتاب خلقت

 

ای گمشده آفتاب، احمد

امشب ز حرا بتاب، احمد

 

ای در کنفت جهان هستی

آغازگر خداپرستی

 

برخیز و به سوی کعبه کن رو

تا بشنوی از بتان هوالهُو

 

این غار که با تو کرده عادت

دارد به نبوتت شهادت

 

این سنگ که بر رویش نشستی

فریاد زند پیمبر استی

 

ای کعبه ی کعبه دلبری کن

برخیز و پیام آوری کن

 

با نام خدای حی سرمد

بگشای زبان بخوان محمد

 

کو از «علق» آدم آفریده

«کن» گفته و عالم آفریده

 

ای وادی مکه احمد است این

ای غار حرا محمد است این

 

این تخته ی سنگهای غارند

کآوای شهادتین دارند

 

ای مردم مکه حق پرستی

تا چند به خواب جهل و مستی

 

تا چند بشر ز معرفت دور

تا چند حکومت زر و زور

 

این کعبه که گِرد آن نشستید

این لات و هبل که می پرستید

 

دارند به لب ندای تهلیل

از ختم رسل کنند تجلیل

 

هر سنگ و درخت با محمد

فریاد زنند یا محمد

 

آئین تو تا ابد جهانی است

دین تو هماره جاودانی است

 

منجی بشر به بانگ تکبیر

از کوه حرا شده سرازیر

 

انوار نبوتش زند برق

هستی شده در فروغ او غرق

 

دریاب خدیجه، شوهرت را

تبریک بگو پیمبرت را

 

این نور نبوت است بشتاب

خورشید اخوت است بشتاب

 

روزی که بشر در آب و گل بود

این نور هماره مشتعل بود

 

در خلوت دوست منجلی بود

حق بود و محمد و علی بود

 

سوگند به عصمت محمد

احمد، علی و علی است، احمد

 

سیر خط سرخ نور کردند

تا عمق زمان عبور کردند

 

از سن علی گذشته ده سال

افتاده رسول را به دنبال

 

دو شمس نبوت و ولایت

دو محور عالم هدایت

 

او هستی و هست آفرینش

این نفس نفیس و جانشینش

 

او بر همه «تفلحوا» بیانش

این سوره ی مؤمنون به شانش

 

دو آیت حق، دو یار نستوه

گویی دو محمد آید از کوه

 

از جانب ذات حی دادار

هنگام نزول وحی در غار

 

احمد که ز وحی منجلی بود

در محضر او فقط علی بود

 

در صورت هم خدای دیدند

آوازه ی وحی را شنیدند

 

ای عبد مطیع حی سرمد

ای پیرو مکتب محمد

 

از خط علی مباش بیرون

موسی نشود بدون هارون

 

یک طایفه یارِ یارِ یارند

یک سلسله یارِ یارِ غارند

 

من عاشق روی یارِ یارم

کاری نبود به یارِ غارم

 

حیدر دَرِ باز شهر علم است

گنجینه ی راز شهر علم است

 

بر غیر خدا سجود ممنوع

بی اذن علی ورود ممنوع

 

از جانب در به شهر رو آر

دزد است که می رود ز دیوار

 

ما مؤمن و تابع امیریم

ما پیرو بعثت و غدیریم

 

داریم به کف زمام عزت

از ظهر غدیر و صبح بعثت

 

دین مهر امیرمؤمنین است

و ا… علی تمام دین است

 

روزی که هنوز ما نبودیم

لبریز ز مهر دوست بودیم

 

در محضر مصطفی رسیدیم

الحق مع علی شنیدیم

 

حاج غلامرضاسازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مبعث حضرت رسول اکرم (ص) 4306

مبعث حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

بر سر آشفته ام زلف پریشان ریخته

در دل حیران من آیات حیران ریخته

 

نیستم ناراحت از این که شهیدم کرده اند

خون من گر ریخته در پای جانان ریخته

 

سفره ی دل باز کردن پیش مهمان بهتر است

پس دلم هر آن چه دارد پای مهمان ریخته

 

تا مقام قاب قوسین ابتلا باید کشید

در بیابان طلب خار مغیلان ریخته

 

گاه باید بیشتر همرنگ شد، مثل اویس

نذر یک دندان جانان، چند دندان ریخته

 

هر دو عالم، عالمی دارند پیش مقدمت

آن یکی دل ریخته است و این یکی جان ریخته

 

گر چه آدم، گر چه عیسی، گر چه موسی... باز هم

کمتر از درهای دربار تو دربان ریخته

 

بس که خاطرخواه داری و عزیزی که خدا

جای گل روی سرت آیات قرآن ریخته

 

نذر این پیغمبری خوب است ذبحی رد کنی

عید مبعث در ضمیرش عید قربان ریخته

 

آن قدر ذات خدا در تو تجلی کرده است

زآن همه یک جلوه اش را در خراسان ریخته

 

با علی بودن فقط راه مسلمان بودن است

ور نه از این نامسلمان ها فراوان ریخته

 

شب، شب مبعث ولی یاد نجف افتاده ام

بس که از روی لبت ذکر علی جان ریخته

 

یا نبی و یا نبی و یا نبی یا مصطفی

یا علی و یا علی و یا علی و یا مرتضی

 

علی اکبر لطیفیان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مبعث حضرت رسول اکرم (ص) 4305

مبعث حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

چو همطراز تو درعرصه ی وجود نبود

جواب مسئله ی ما بجز (( نبود)) ، نبود

 

به احترام تو بت ها به سجده افتادند

وگرنه هیچ دلیلی بر این سجود نبود

 

لب ملایکه را ذکر نیست جز صلوات

چرا که بهتر از این در جهان سرود نبود

 

به هرکجا که وزیده است عطر تو ، جایی

برای عنبر و مشک و گلاب و عود نبود

 

دلیل ((رحمة للعالمین)) شدن این است :

کسی شبیه تو مشتاق لطف و جود نبود

 

کنار تو پر جبریل سوخت ، ثابت شد

که شان و منزلت او در این حدود نبود

 

حرا گواهی این که کسی به خلوت تو

به جز خدا و علی لایق ورود نبود

 

مجتبی خرسندی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مبعث حضرت رسول اکرم (ص) 4304

مبعث حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

نور تو گر نبود مسلمان نمی شدم

بر سفره ی کریم تو مهمان نمی شدم

 

لطف محمدی تو بر من مقام داد

ورنه ز نسل حضرت سلمان نمی شدم

 

اصلا اگر دعای تو پشت سرم نبود

بر خانواده ی تو ثناخوان نمی شدم

 

من از عنایت تو که بهره نداشتم

گر دوستدار عترت و قرآن نمی شدم

 

حرف از خدا زدی تو ، ولی گر علی نبود

هرگز مطیع و گوش به فرمان نمی شدم

 

قم یا رسول صوت جلی را شروع کن

قرآن بخوان و مدح علی را شروع کن

 

قرآن بخوان که بی خبران را خبر کنی

بر قلب سنگ ، با سخن خود اثر کنی

 

قرآن بخوان ، زجهل ، خلایق رها شوند

روشن فضای ظلمت محض بشر کنی

 

قرآن بخوان و در دل مردم نمک بریز

تا اینکه دوستان خدا بیشتر کنی

 

قرآن بخوان بشارت و انذار کن رسول

قرآن بخوان که شام جوانان سحر کنی

 

قرآن بخوان ، به جلوه ی تو سجده می کنند

سنگ و گیاه ، چونکه ز هر جا گذر کنی

 

عرش است محو خواندن آیات تو رسول

ای عقل کل ، عقول همه مات تو رسول

 

دارایی ام تمام برایت نوشته شد

جان من از ازل به فدایت نوشته شد

 

دل آفریده شد که گرفتارتان شود

این دل اسیر آل عبایت نوشته شد

 

"غیر از علی به قلب تو کس نیست و" همین...

...بر جای جای غار حرایت نوشته شد

 

باران نور آیه سر مردمان چکید

تا جبرئیل و وحی به پایت نوشته شد

 

این آیه ها نبود که گمراه می شدیم

تو آمدی کتاب هدایت نوشته شد

 

امشب سر تو تاج نبوت گذاشتند

در زیر پات کرسی عزت گذاشتند

 

از این به بعد یاور تو مرتضی علیست

تنها امیر لشکر تو مرتضی علیست

 

بین عشیره دست به دوش علی گذار

برگو فقط برادر تو مرتضی علیست

 

پروردگار عزوجل امر کرده است

همسر برای دختر تو مرتضی علیست

 

او بی تو ، تو بدون علی ، نه نمی شود

روح میان پیکر تو مرتضی علیست

 

در هر کجای عرش خدا دیدی ای رسول

هر جا روی برابر تو مرتضی علیست

 

اول نماز خوانده به پشت سرت علیست

وحی خدا علیست ، پیام آورت علیست

 

رضا رسول زاده

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مبعث حضرت رسول اکرم (ص) 4303

مبعث حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

بخوان به نام خدا؛ خالقی که رحمان است

که خشکسالِ زمین؛ بی قرارِ باران است

 

بخوان به نام خدا این شروعِ شیدایی ست

و عمرِ جهل از امروز رو به پایان است

 

صدای دخترِ زنده به گور از هر سو

به گوش می رسد، این اوجِ جهل انسان است

 

از این به بعد سیاه و سفید بی معنیست

بگو که نزدِ خدا شاه و بَرده یکسان است

 

دوباره باز شده راه آسمان به زمین

از این به بعد بهشتی شدن چه آسان است

 

دگر نیاز به طور و عصایِ موسی نیست

بخوان که معجزه ات آیه های قرآن است

 

بخوان و دستِ خدا را به دستِ خلق بده

و حیدر است که دستِ خدای سبحان است

 

بگو محبتِ او اصل و فرعِ دینِ خداست

بگو ولایتِ حیدر تمامِ ایمان است

 

بخوان به نام خدایت که صبح نزدیک است

بخوان که این شبِ آشفته رو به سامان است

 

 محمد صادق ابراهیمی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت امام زمان (عج) 4302

حضرت امام زمان (عج)

 

به راستان ، که سرِ من بر آستانهء توست

نوای روز و شبم ، شورِ عاشقانهء توست

 

هماره مرغِ دلم را به تیرِ غمزه مزن

چرا که که پرورشِ او به آب و دانهء توست

 

مرا ز دامِ هوی و هرس ، رهایی بخش

که این همای همایون ز آشیانهء توست

 

دل ار به مُلکِ گیتی نمی دهم چه عجب

از آنکه گوهرِ یک دانهء خزانهء توست

 

فضای سینه اگر رشکِ طورِ سینا شد

حریمِ قدسِ تو و پیشگاهِ خانهء توست

 

اگر چه بانگِ اناالحق ، ز غیرِ حق نَسِزَد

ولی به گوشِ من این نغمه ها ، ترانهء توست

 

بگیر دادِ من از چرخِ پیر و بیدادش

مگر نه شیرِ فلک ، رامِ تازیانهء توست

 

نجاتِ (مفتقر) از ورطهء بلا عجب است

ولی امید به الطافِ خسروانهء توست.

 

آیت الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی ،

مشهور به آیت الله گمپانی و متخلّص به مفتقر

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مبعث حضرت رسول اکرم (ص) 4301

مبعث حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

امشب ای غار حرا از هر شبی زیباتری

مشرق نورانی خورشید عالم‌گستری

 

شب‌نشینی کرده روی تخته سنگت جبریل

این دل شب راز‌دار بعثت پیغبمری

 

گوش تا آوای «اقراء بسم ربک» بشنوی

ناز کن بر مه که غرق نورِ حیِّ داوری

 

گر چه شب را با محمّد صبح کردی سال‌ها

امشب از او یافتی هر لحظه فیض دیگری

 

کوه های مکه می‌گردند دورت تا سحر

گرچه در فرشی ولی از عرش اعلا برتری

 

چشم شو، روی دل‌آرای پیمبر را ببین

در کنار او گل لبخند حیدر را ببین

 

آی انسان‌ها کلام کبریا را بشنوید

وحی نازل شد همه حکم خدا را بشنوید

 

بانگ جبریل امین پیچیده در غار حرا

گوش تا آوای جان‌بخش حرا را بشنوید

 

بانگ «اقراء بسم ربک» با ندای جبرئیل

نغمه ی تهلیل ختم‌الانبیا را بشنوید

 

این صدای منجی کل جهان خلقت است

بشنوید ای کل خلقت این صدا را بشنوید

 

تا به کی افسانه ی بیگانگان در گوشتان

گوش تا امشب صدای آشنا را بشنوید

 

فرق بت‌ها را به همراه پیمبر بشکنید

با کمان حمزه از بوجهل‌ها سر بشکنید

 

ای بتان کعبه عمر بتگران سر آمده

بشکنید اینک که ابراهیم دیگر آمده

 

منجی کل بشر بیرون شد از غار حرا

با کلام روح‌بخش حی داور آمده

 

موسی عمران دیگر آمده از کوه طور

یا مسیحا با ندای روح‌پرور آمده؟

 

همچنان هارون که با موسی‌بن‌عمران یار بود

همره پیغمبر اسلام، حیدر آمده

 

پای در چشم زمین و آسمان در مشت اوست

پیش رو حکم خداوند است و حیدر پشت اوست

 

محو شو ای تیرگی نور آمده نور آمده

محفل توحید را شیرین‌ترین شور آمده

 

دیوها را آید از هر سو نهیب‌الفرار

دسته دسته بر زمین از آسمان حور آمده

 

ای تمام کوه های مکه این آوای کیست؟

این محمّد یا همان موساست کز طور آمده

 

روز روز جشن آزادی زن‌های اسیر

یا که عید دختران زنده در گور آمده

 

با تبر محکم به فرق بتگران باید زدن

این چنین از خالق معبود دستور آمده

 

باید اینک پشت حمال الحطب را بشکنید

با شجاعت هر دو دست بولهب را بشکنید

 

ای امین وحی اینک بانگ «اقرأ» ‌ساز کن

یا محمّد از زبان ما سخن آغاز کن

 

یا محمّد همچو خورشید از حرا بیرون بیا

بر تمام کائنات آغوش خود را باز کن

 

سنگ اگر از چار سو آید سپر کن سینه را

با تبسم آنچه را می‌بایدت ابراز کن

 

پرچم توحید را بر قله ی عالم بزن

خلق را از شرق تا غرب جهان آواز کن

 

یا محمّد برترین اعجاز تو قرآن توست

هان، بگو، اعجاز کن اعجاز کن اعجاز کن

 

ما تو را از انبیا اعجاز برتر داده ایم

بعد قرآنت وصیی مثل حیدر داده ایم

 

ای همه پیغمبران در انتظار بعثتت

وی تمام عالم امکان دیار بعثتت

 

سنگ‌‌های کعبه می‌گویند تو پیغمبری

کوه های مکه بی‌صبر و قرار بعثتت

 

مکه و مصر و حجاز و کوفه و شامات نه،

وسعت ملک خدا باغ و بهار بعثتت

 

نیست بیم از غزوه های خیبر و احزاب و بدر

تا بوَد در دست حیدر، ذوالفقار بعثتت

 

تا مکان باقی‌ست، تا چرخ زمان در گردش است

می‌‌رسد بر خلق، فیض بی‌شمار بعثتت

 

بعد تو دیگر نیاید در جهان پیغمبری

آری آری تا قیامت همچنان پیغمبری

 

ای فراز قله ی هستی لوای حکمتت

آفرینش تا قیامت غرق بحر رحمتت

 

سال‌ها و ماه ها و هفته ها و روزها

می‌درخشد تا قیامت آفتاب حکمتت

 

با لب شیرین گشودی روی و خندیدی به سنگ

سنگ هم شرمنده شد از خلق و خوی و خصلتت

 

بیشتر آزار دیدی از همه پیغمبران

ای همه پیغمبران مبهوت صبر و همّتت

 

تا زمین و آسمان بر پاست تو پیغمبری

تا جهان باقی‌است ماییم و کتاب و عترتت

 

این دو، تا روز قیامت با همند و با همند

هم نجات عالمند و هم چراغ آدمند

 

ما مسلمانیم و مهر وحدت ما یا علی است

وحدت آن دارد که او را رهبر و مولا علی است

 

چیست وحدت؟ چنگ بر«حبل‌المتین» حق زدن

ای تمام مسلمین حبل‌المتین تنها علی است

 

تفرقه یعنی جدا از دامن حیدر شدن

متحد باشید ای یاران امام ما علی است

 

در سپهر وحدت و ایمان و عشق و اتحاد

محور توحید و خورشید جهان‌آرا علی است

 

من کی‌ام تا نفس پیغمبر امام ما شود

فاش می‌گویم امام حضرت زهرا علی است

 

ما تمام عمر با قرآن و عترت زیستیم

نیستیم آن دم که در خطّ ولایت نیستیم

 

کیست احمد؟- شهر علم کبریا و در: علی است

باطن و ظاهر علی، اول علی، آخر علی است

 

دست و شمشیر خدا، چشم خدا، وجه خدا

نص قرآن است آری، نفس پیغمبر علی است

 

آن دو تن باید که بگریزند از میدان جنگ

تا شود معلوم تنها فاتح خیبر علی است

 

فتح بدر و فتح خیبر حقِ شیرِ داور است

الفرار ای روبهان از معرکه، حیدر علی است

 

گر شوی غافل به سوی این و آنت می‌برند

ای برادر راه خود را گم نکن، رهبر علی است

 

«میثما» نه شافعی نه مالکی نه حنبلی

بعد پیغمبر فقط مولا علی مولا علی

 

 حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت ابوطالب (ع) 4300

حضرت ابوطالب (علیه السلام)

 

نه اینکه سوره ابوطالب است و آیه علی ست

چنانکه قبل علی بوده مبتدای علی ست

 

همین که لب به سخن باز می کند انگار

هِجا هِجای نبی و صدا صدای علی ست

 

به استناد حدیث٬ او‌ پدربزرگ همه است

فقط به خاطر این که پدر برای علی ست

 

به استناد به اصلاب شامخه،انگار

دلیل پاکی او نیز در ازای علی ست

 

پدر که جای خودش٬جنتش شده تضمین

به روز حشر هر آنکس که آشنای علی ست

 

بریده باد زبانش کسی که مُشرک گفت

به آنکه حد پرستیدنش خدای علی ست

 

رضایت پسرش در رضایت پدر است

رضای حضرت حق هم که در رضای علی ست

 

چنانکه بردن نامش گره گشای همه ست

دعا به حق پدر هم گره گشای علی ست

 

شب مَبیت به بستر، غدیر بر منبر

علی به جای نبی و نبی به جای علی ست

 

نگو بهشت که عرش است زیر نعلینش

به روی دوش نبی چون که رد پای علی ست

 

مهدی رحیمی زمستان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مفاخره حضرت علی (ع) با حضرت فاطمه زهرا (س) 4299

مفاخرۀ امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام)

با حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

عشقیم چکور سوز باشلیام ولادن

خالص ولا ارزشلیدور طلادن

حاشا ولا اهلی قاچا بلادن

بازار عشقه گل ولا ساتولاّر

اهل ولایه کربلا ساتولاّر

 

عشقیم چکور السون علی معینیم

آرتسون علینون حقینه یقینیم

گر قالسا دائم سجده ده جیینیم

فخر ایلرم یاریله اُلفتیم وار

شکر ایلرم شور ولایتیم وار

 

ولایت اولماسا دیانت اولماز

دیانت اولماسا شهادت اولماز

شهادت اولماسا شرافت اولماز

عاشیقلرین وقاریدی ولایت

شهیدلرین شعاریدی ولایت

 

باب علی زاهد پناهگاهیمدی

کیم یاعلی سسلر منیم شاهیمدی

ئوز عشقیمه شاهد ئوز اللّهیمدی

اللّه اکبر گور نه عزّتیم وار

مولا غلامیم شرافتیم وار

 

گر درگه مولاده خادمم من

منهای عشق مرتضی کیمم من؟

دوتسا الیمدن قلبه حاکمم من

دُوز قاتسا شعریمه قلم گُل ایلر

ردّ ایلیه شاعر تنزّل ایلر

 

دوزدی علینون مدحه یوخ نیازی

نیلوم ئورک سُئور او سرفرازی

نهی اولمیوب قرآندا عشقبازی

ای مدعی اثبات نقلین اولسون

عاشقلره دولاشما عقلین اولسون

 

مولا آدین هر کس یازا کفنده

اولماز هراسان محشره گلنده

باخ عزّت و جلاله بوالحسنده

روز قیامت سسلنر فرشته

ضدّ علی نامحرمدی بهشته

 

نور علی نور خدادی تابان

کفّوی فقط زهرادی خیر نسوان

عالم اولا بو ایکی نوره قربان

هم وزنیدور بو گوهران دلجو

داغدان آغیر هر کفّه ی ترازو

 

اللّه یاراتدی بو ایکی مرادی

کامل اولا انسانلار اعتقادی

پیغمبرین پاکیزه دور نژادی

اون بیر ولی که جلوه ده جلیدی

محورلری زهرائلین علیدوی

 

محکمدی بو روایت و گزارش

فرزانه عالملر ایدوب نگارش

باخ مجمع النورینه صفحه قرخ بش

گوش خرد بو ذکریلن دولوبدی

عوالم الزّهراده ثبت اولوبدی

 

فخریله بیر گون مرتضای حیدر

فرمایش ایتدی ای بتول اطهر

سندن منی آرتیق سُئور پیمبر

مؤمنلرین تنها امیریم من

سلطان لولاکین وزیریم من

 

زهرا دیدی یابن الحسن عم اوغلی

ای کعبه نین مولودی زمزم اوغلی

وی هر دمون مشتاقی مریم اوغلی

دوزدور که سن داماد مصطفاسن

امّا اونون ایستکلی سی منم من

 

مولا بیوردی ای یگانه یاریم

ای مریمه فخر ایلین نگاریم

ایتسن مُفاخره وار افتخاریم

بیر ایش گوراخ اللّه، راضی السون

شخصاً رسول اللّه، قاضی اولسون

 

یتدی قبوله بو گوزل مقوله

به به جلال حیدر و بتوله

باهم گلوبلر محضر رسوله

شاد اولدی قلبیدن نبیّ اکرم

پیشواز ایدوب بیوردی خیر مقدم

 

شوریله دولدی مجلس تولاّ

تخت قضاوتده اوتوردی طاها

صاقدا علی صولدا دایاندی زهرا

مقابلده حسن حسین مظلوم

بش نوره ناظر زینبیله کلثوم

 

سوز باشلادی اوّلده ماه عصمت

عرض ایتدی ای فرمانروای خلقت

بو من بو حیدر سن ایله قضاوت

واضحدی که بیره عنایتون وار

اما کیمه آرتیق محبّتون وار

 

باخدی بتول و مرتضایه احمد

غنچه کیمی گولدی لب محمّد

فرمایش ایتدی ای سُرور سرمد

سنده منه محبوبسن علیده

سنده منه منسوبسن علیده

 

مولا دیدی من فخر اوصیایم

زهرا دیدی من خیرهالنّسایم

مولا دیدی گنجینه ی غنایم

زهرا دیدی حورای فرش گردم

طاهایه دخت منحصربفردم

 

مولا دیدی عشقیمدی سینه حکّی

یوخ هیچ کسین بو افتخاره شکّی

شیر حجازم قهرمان مکّی

ایثارمه قرآندا واردی آیه

ویردیم نماز اوسته اوزوک گدایه

 

زهرا دیدی لولاک آتام کسیمدی

مولا دیدی لولا علی بسیمدی

زهرا دیدی گویده منیم سسیمدی

باشیمی لولا فاطمه اوجاتدی

اللّه سیری منه گوره یاراتدی

 

گرم اولدی هر دم مجلس تفاخر

یوخ هیچ بیرینده کینه و تظاهر

به به بولاردی اشرف الاکابر

چشم فلک بو بزمه ناظر اولدی

مین مین ملک مجلسده حاضر اولدی

 

مولا دیدی ابن الصّفا منم من

زهرا دیدی کنز خفا منم من

آرام جان مصطفا منم من

مولا دیدی من حامل لوایم

زهرا دیدی هر درده من دوایم

 

مولا بیوردی قبله الانامم

اوّل مسلمان اوّلین امامم

زهرا دیدی دارای احترامم

من یوز چوورسم قبله ی نیازه

اللّه دیر احسن بیله نمازه

 

مجلسده طاها جلوه ی جلیده

بیر گوز قیزیندا بیر گوزی علیده

یر گوی وَلَه انوار منجلیده

گه فاطمه فاخردی گاهی حیدر

هر کلمیه احسن دیور پیمبر

 

مولا دیدی دُردانیم یگانه

من کعبه ده قویدوم قدم جهانه

زهرا دیدی آند اولسون انس و جانه

یوخ حق یانیندا من کیمی مؤیّد

آنام خدیجه دور بابام محمّد

 

علی بیوردی خادمیمدی جبریل

زهرا دیدی منلن دانشدی راحیل

علی دیدی حق مندن ایتدی تجلیل

قرآندا بای بسمه الرحیمم

حَبل المتینم بَناء العظیمم

 

زهرا دیدی من جلوه ی نعیمم

مولا دیدی تفسیر حا و میمم

من اِهدناالصّراط مستقیمم

زهرا دیدی من آیه ی حجابم

خلقت هامی ذرّه من آفتابم

 

علی بیوردی حجّت اللّهم من

خانم بیوردی عصمت اللّهم من

علی بیوردی غیرت اللّهم من

جان قیدینی باشیمدن آتمیشام من

پیغمبرین یرینده یاتمیشام من

 

زهرا دیدی آلاّم فرشته دن باج

نور الهی دَن باشیمدا وار تاج

عرشه منیم آتام ایدوبدی معراج

شأنینده وار تکریم قاب قوسین

بنت الرّسولم افتخار کونین

 

مولا دیدی ایتدیم رسوله یاری

الاندا پیغمبر دلنده جاری

وار لافتی الاّ علی شعاری

انصار اُحد داغندا جار ایشتدی

لاسیف الاّ ذوالفقار ایشتدی

 

زهرا دیدی حقّین منم نگاری

ویردی کیمه اللّه بو افتخاری

عقدیم اولوبدی آسماندا جاری

اللّه طویومدا گوگلومی آلوبدی

یری گویی کابینمه سالوبدی

 

مولا بیوردی وُلد مُحصناتم

زهرا بیوردی بنت صالحاتم

مولا بیوردی کشتی نجاتم

زهرا دیدی من نیّر هُدایم

سن کشتی اولسان منده ناخدایم

 

مولا دیدی جمع کسایه جانم

زهرا دیدی من اوردا میزبانم

مولا دیدی مخدوم قدسیانم

زهرا دیدی مین ناز احسنیلن

اللّه سیزی تانتدیروب منیلن

 

ضمن مفاخره بیوردی طاها

ای گوزلریم نوری وفالی زهرا

هاردا علینون مثلی واردی آیا

هر کس سنه عرض ارادت ایلر

همین علی اونا شفاعت ایلر

 

زهرا دیدی هم شأن مرتضایم

منده بابا شفیعه جزایم

مولا دیدی من نفس مصطفایم

نورالعُلا مندن ایدور تجلاّ

عالی آدیم علیدی اللّه اعلا

 

زهرا دیدی وار منده ده مباهات

آرتیردی شأنیم کافی المهمّات

من فاطمه حق فاطرالسّماوات

مولاد دیدی قدسی منادیم من

کلّ موحّدینه هادیم من

 

زهرا دیدی من نور مشرقینم

مولا دیدی من فخر قبلتینم

زهرا دیدی من مادر حسینم

مولا دیدی الگوی مکتبم من

زهرا دیدی استاد زینبم من

 

مولا دیدی عیسایه ویرمیشم دم

زهرا دیدی مندن دم آلدی مریم

مولا دیدی ئوپدی آدیمدان آدم

زهرا دیدی آدم که توبه ایتدی

یا فاطمه دیدی قبوله یتدی

 

مولا دیدی مولای بی نظیرم

شخصیت مراسم غدیرم

زهرا دیدی من صاحب سریرم

ودیعه ی پیمبر امینم

سَیَدۃالنّساء عالمینم

 

مولا دیدی یوخ وقریمون شکستی

سندرمیشام اعراب بت پرستی

زهرا دیدی ای افتخار هستی

واردی منیمده عرشیده اَریکم

باش عرشه قُوزاسان سنه شریکم

 

مولا بیوردی مونه سرورم من

شهر علوم احمده درم من

زهرا دیدی قرآندا کوثرم من

مولا دیدی میداندا صفدرم من

حیدر آدیم فتّاح خیبرم من

 

زهرا دیدی شاه ولا سرشته

خاک قدومیمدن ئوپر فرشته

اوّل منم وارد اولان بهشته

مولا دیدی شرط ولایتم من

تنها قسیم نار و جنتّم من

 

سالار انبیا رسول خاتم

یوز دوتدی زهرایه بیوردی اول دم

ای سرور کلّ زنان عالم

باهمدی آیرلماز اوزوک قاشندان

دور ئوپ قیزیم عم اوغلووین باشندان

 

سانما علی تکدی گلوب به تفصیل

جبرائیل و میکائیل و روائیل

اسرافیل و عزئیلیه راحیل

حاضردی سکّزمین ملک بو یرده

ایلوللر حیدره کمک بو یرده

 

زهرا خانم بقیه النبوّت

امر رسوله ایلدی اجابت

فرق امامتدن ئوپدی او ساعت

تا ئوپدی فاطمه سر علینی

علیده ئوپدی فاطمه الینی

 

بو بوسه لرده واردی چوخ معما

تحلیل ایدر معنانی اهل معنا

ئوپدی نیه فرق علینی زهرا؟

یعنی بو باش نامحرمه خم اولماز

باش سینیادا شخصیّتی کم اولماز

 

اما اوخی تفصیلی مُجملندن

ئوپدی نیه علی بتول الندن

گویا علی بلورمیش اوّلندن

زهرانین اللری گره گشادی

مشگل گشایه یار باوفادی

 

گویا بلورمش کونه اود ورالاّر

اوچ یوز نفر قاپونی یاندرالاّر

همان الی قمچی له سندرالاّر

یاندی قاپی یاندی دلی علینون

اینان دیسم سیندی بئلی علینون

 

دوران دولاندی موسم غم اولدی

امنیّتین بساطی برهم اولدی

معناده قد مصطفی خم اولدی

گل تک حصار خاره دوشدی زهرا

بین در دیواره دوشدی زهرا

 

فضّه دیور گوردوم خانم یخلدی

سیندی قاپی توستی ایوه داغلدی

گویده ملک وحشت نمازی قیلدی

سسلندی فضه دوت منیم الیمدن

سوموکلریم سیندی یاپش بئلیمدن

 

گل فضه جان قلبون بو حاله یانسون

مرهم گتور سینم قانی دایانسون

اورت باشیمی قویما علی اوتانسون

کناره چک دورت نازلی نور عینی

تهاجمدی ایاقلالاّر حسینی

 

بلایه عهدیمدی بلی دیم من

بو ذکری با صوت جلی دیم من

سن گل اوتاندیم یا علی دیم من

بابام دیوب اوز ورما مرتضایه

سحر بابام مندن ایدر گلایه

 

علی منیم امام و سروریمدی

من پیشمرگیَم او رهبریمدی

بو آستانه قانلی سنگریمدی

ولایت اوسته ئولّم، عزّتیمدی

علی منیم شاه ولایتیمدی

 

آند اولسون آسمان بی عموده

قاپی دالندا خُرد اولان وجوده

یارالی سینه صورت کبوده

آلاّم جانا آلام بی شماری

من قویمارام سینسون علی وقاری

 

استاد کلامی زنجانی

در مدح امیرالمومنین حضرت علی ابن ابی طالب (ع) 4298

در مدح امیرالمومنین

حضرت علی ابن ابی طالب (علیه السلام)

 

من از لیلایی شنیدم یا علی گفت

به مجنونی رسیدم یا علی گفت

 

مگر این وادی دارالجنون است

که هر دیوانه دیدم یا علی گفت

 

نسیمی غنچه ای را باز میکرد

به گوش غنچه آندم یا علی گفت

 

خمیر خاک آدم چون سرشته

چو بر میخاست آدم یا علی گفت

 

مسیحا هم دم از اعجاز میزد

زبس بیچاره مریم یا علی گفت

 

مگر خیبر زجایش کنده میشد

یقین آنجا علی هم یا علی گفت

 

علی را ضربتی کاری نمیشد

گمانم ابن ملجم یا علی گفت

 

دلا باید که هردم یا علی گفت

نه هر دم بل دمادم یا علی گفت

 

که در روز ازل قالوبلا را

هر آنچه بود عالم یا علی گفت

 

محمد در شب معراج بشنید

ندایی آمد آنهم یا علی گفت

 

پیمبر در عروج از آسمانها

بقصد قرب اعظم یا علی گفت

 

به هنگام فرو رفتن به طوفان

نبی الله اکرم یا علی گفت

 

به هنگام فکندن داخل نار

خلیل الله اعظم یا علی گفت

 

عصا در دست موسی اژدها شد

کلیم آنجا مسلم یا علی گفت

 

کجا مرده به آدم زنده میشد

یقین عیسی بن مریم یا علی گفت

 

علی در خم به دوش آن پیمبر

قدم بنهاد و آندم یا علی گفت

در مدح امیرالمومنین حضرت علی (ع) و ماجرای فتح خیبر 4297

در مدح امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام)

و ماجرای فتح خیبر

 

باشد سخن زیبا اگر نام علی آید به لب

جانم ز عشق مرتضی باشد بسی در تاب و تب

 

به به علی یعنی علی دیگر نمی گویم سخن

با نام پاک آن ولی دل را رهانم از محن

 

گر نام او از صفحۀ تاریخ کم گردد یقین

چیزی نمی ماند ز اسلام و برای مسلمین

 

غار حرا در شهر نور در شهر با روح بتول

هر لحظه شد یار نبی او بوده بازوی رسول

 

در جنگ بدر و در احد در خندق و خیبر که بُد

فتاح خیل قلعه ها برگو که در خیبر که شد

 

بینم قلاعی سخت تو در تو و محکم بی قرین

دربی درون قلعۀ هفتم بسی باشد وزین

 

مرحب ستاده در کنار قلعۀ هفتم ولی

در بستر بیماری افتاده است مولایم علی

 

بنگر رسول الله را با لشکر اسلامیان

یک سو زده اردو و خیل مسلمین اندر میان

 

احمد که دارد در دلش روح و ولای حیدری

خواهد که او رسوا کند هم اولی هم دومی

 

با اولی گفتا برو گر چه تو اهلش نیستی

این قلعه ها را فتح کن گر چه تو مردش نیستی

 

آن بزدل ترسو نرفته از قفا برگشت و گفت

این کار کار حیدر است مائیم مرد خواب و خفت

 

پیغمبر والا مقام آن عاشق شاه عظام

خواهد که او ظاهر کند فرق خلایق با امام

 

پس امر بنمود آن ولی بر ثانی بزدل همی

بهر رضای خالق داور نما کاری همی

 

او هم بسان اولی برگشت و رسوا شد یقین

بر آیدی این کار از دست امیرالمؤمنین

 

پایان روز دوم و مشکل بسی افتاده بود

مشکل گشای احمدی در بستری افتاده بود

 

گفتا پیمبر می دهم چون صبح فردا آیدی

پرچم به دست دست خود با فتح اعدا آیدی

 

دست خدا شد دست او عالم به بند و بست او

مرحب کش و خیبر گشا این کار باشد پشت او

 

تیغ دو دم او را به کف خیل ملک او را به صف

مرحب نه بل صدها هزاران مرحب او را همچو کف

 

بعد از شفای احمدی چشمان حیدر باز شد

تا دید درب قلعه را چشمش به سوز و ساز شد

 

کل ملائک را خدا آماده باش سر داده است

زیرا علی پا در رکاب از بهر جنگ آماده است

 

کون و مکان از قهر او اندر تلاطم می شود

خورشید در گرد و غبار جنگ او گم می شود

 

ای سینه از عشق علی پر باده شو پر باده شو

جبریل را گفتا خدا آماده شو آماده شو

 

دستش به تیغ تیز شد عالم به چشمش ریز شد

چون شیر بر روی فرس با حالتی چون خیز شد

 

ای تیغ در دستِ که ای؟ ای تیغ سرمستِ که ای؟

ای تیغ پا بستِ که ای؟ اندر پی خستِ که ای؟

 

ای تیغ رقصانی چرا؟ برگو تو حیرانی چرا؟

در دست مولایم علی برگو چو مستانی چرا؟

 

ای تیغ هر دم می کُشی ای تیغ در دم می کُشی

از بهر وصل دست او نازی دمادم می کُشی

 

این شهرت دیرینه را از آن ولی بگرفته ای

اوج سعادت را نگر دست علی بگرفته ای

 

حیدر چو بر دلدل نشست بنمود عزم آن حصار

آمد به سوی قلعه و مرحب بدیدی چون سوار



شمشیر تیز حیدری رفتی چو در بالای سر

پیچیده در کون و مکان فریاد و بانگ الحذر

 

خیل ملک بر جبرئیل حق پناه آورده اند

از آتش تیغ علی از سینه آه آورده اند

 

اندر دل مرحب هزاران ولوله افتاده بود

از نعره مولا به خیبر زلزله افتاده بود

 

چون صاعقه آمد فرود بر فرق آن مرد حسود

تیغ امیرالمؤمنین آتش زد آن فرق عنود

 

تنها نه سر را با کُلَه بل پاره سنگ خاره کرد

بین دو کتف و هم کمر پشت فرس را پاره کرد

 

زد خالق کون و مکان فریاد با صوت جلی

برگیر ای جبریل حق دست ید الله علی

 

ترسم ز تیغ مرتضی کون و مکان پاشد ز هم

خورشید ره گم میکند ماه از شرار او به غم

 

مرحب بکشت و دست او بر درب قلعه حلقه زد

با نعرۀ زهرا مدد در را کنار از قلعه زد

 

تنها نه قلعه گوش کن کل سما در لرزه شد

الله اکبر ای عجب عرش خدا در لرزه شد

 

یا للعجب این حیدر است یا که خداوند جهان

یا للعجب این حیدر است یا ناظم کون ومکان

 

یا للعجب این حیدر است یا صاحب عرش و لوا

یا للعجب این حیدر است یا نسخۀ فرد خدا

 

این آبروی حیدر است دست خدای سرمد است

دریای فضل مرتضی بی ساحل و هم بی حد است

 

حیدر پناه احمد است دین و ولای احمد است

کل سپاه احمد است روح و صفای احمد است

 

حیدر جلی حیدر خفی حیدر صفی حیدر ولی

حیدر وفی حیدر قوی حیدر رضی حیدر علی

 

حیدر قمر حیدر ثمر حیدر ظفر حیدر گهر

حیدر امین کردگار او صاحب تیغ دو سر

 

فردی است فردی بی نظیر مردی است مردی بی قرین

او بهترین عبد خدا در آسمان و در زمین

 

مهر محّمد در دلش عشق محّمد در سرش

شد گر پیمبر شهر علم مولا علی باشد درش

 

این فاش می گویم اگر حیدر نبود اندر زمین

نامی نمی ماند از خدا اسمی ز ختم المرسلین

 

خورده گره بر کار ما گوییم از مهر و وفا

لبخندی از لبهای او باشد به درد ما دوا

 

یا مرتضی اعجاز کن با آن ید خیبر گشا

درب دلم را باز کن بر رحمت و لطف خدا

 

یا مرتضی بر شیعیان بنما دمی آقا نظر

ما صاحبی داریم لیک هستیم از او بی خبر

 

حق بتول جان رسول حکم فرج امضا نما

بر ما غلامی درش را از کرم اعطا نما

 

شیخ عباس قمی

فتح خیبر 4296

فتح خیبر

 

چون محرم شد تمام از سال هفت

با سـپاه خویش بر خـیبر برفت

 

بود ششصد تن به همراه هزار

لشکر اسلام شد بر کارزار

 

پرچمی را داد احمد بوُتُراب

رأیتی دیگر بدادش بر حُباب

 

شد علی آمادهء جنگی دگر

چشم فرزندان همه سوی پدر

 

فاطمه آماده کردش ذوالفقار

او سپر را داد بر دست نگار

 

زد حسن یک بوسه بر دست پدر

بدرقه کردش حســین تا نزد در

 

زینب آن نوباوهء دُخت رسول

دست گرمش بود در دست بتول

 

خواست تا قدرت بیابد مرتضی

تا دهـد یاری علی بر مصـطفی

 

شد سپه بر امر احمد رهسپار

تا رونـد پنهان به سوی کارزار

 

اهل خیبر مطلع شد از خطر

شد مهیا با سلاح و هم نفر

 

لشکر اسلام و مردان شجاع

قصدشان پس فتح باب آن قِلاع

 

قلعه ها هر یک بلند از جنس سنگ

راه حمله سوی آن ها بود تنگ

 

تیر می انداختند از سوی بام

دور قلعه چاله ها از بهر دام

 

آب جوش و قیر داغ و منجنیق

نقشه ای میخواست از احمد دقیق

 

کرد آرایش یمین و هم یسار

شد مهیا لشکرش بر کارزار

 

جنگ سختی بود آن جا در میان

بود دشمن بس قوی و پرتوان

 

قلعهء ناعم بکرد اوّل سقوط

بود ف۵تح دیگران آن را منوط

 

اوّلین قلعه علی مفتوح کرد

تیر هم چشم ولیّ مجروح کرد

 

بعد از آن شدحمله بر بُرج قَــموص

کشته گردیدند بسیاری نُفوس

 

بود پرچم نزد بوبکر عَـتیق

ترس آمد مسلمین از منجنیق

 

کرد بوبکر از خجالت سر فرود

عجز خود را بر محمد چون نمود

 

بعد از او پرچم بدادش بر عُمَر

تا بیابد بر قَموص آن دم ظَفَر

 

چون بدیدش او یلانی از جهود

کرد اوهم از خجالت سر فُرود

 

کرد عودت گفت احمد را چنین

نیست پیروزی مهیا ای امین

 

ترس شیخان رعب آوردش قلوب

بر سپاه مسلمین آمد کروب

 

بعد از آن گفتا پیمبر بر سپاه

منتظر باشید تا وقت پگاه

 

پرچم دین را دهم در آن زمان

من به دست جنگجویی قهرمان

 

قهرمانِ فاتح سدّی چنین

هست محبوب خداوند و امین

 

صبح فردا من بگویم زو نشـان

تا رود چون شیر غرّان جنگشان

 

مسـلمین آن شب همه در انتظار

تا که باشد فاتح این کارزار

 

کیست محبوب و عزیز آن امین

بندهء محبوب ربّ العالمین

 

صبح پرسید از سپاهش مصطفا

آن علی شیر خدا باشد کچا؟

 

پس شنیدش از علی آن چشم درد

گفت تا نزدش علی را آورند

 

چشم ِاو را چون بزد آب دهان

درد آن تسکین گرفتش ناگهان

 

داد رأیت را به دستان علی

افتخار دیگری شد بر وَلی

 

پس بدانستند آن محبوب کیست

دوستدارحق و احمد آن علیست

 

جنگ می کردش علی با دشـمنان

تیر و نیــــزه پرت می شد بی امان

 

چون رسیدش نزد قلعه مرتضا

کرد تکبیرش معطر آن فضا

 

پرچم اسلام را زد بر زمین

نـــزدش آمد حارِث آن مرد لعین

 

بود میرِِ قلعه حارث آن زمان

جنگجویی بس قوی و از یَلان

 

هم نَبَردِ مرتضی گردید او

با علی در جنگ شد او روبه رو

 

ضربه ای زد بَر سَرش چون مرتضا

در دمی حارِث برفتش بر فنا

 

دید مرحَب چون برادر مرده است

از غضب دیوانه شد چون مردِ مست

 

بود مَرحَب یک دلاور از یهود

کس قوی تر زو در آن قلعه نبود

 

حمله شد بر مرتضی از کرگدن

تا کند سر را جدا او از بدن

 

رد نمودش ضربه را آن بو تُراب

صیحه ء مَرحَب شنیدش چون غُراب

 

ضربه ای کوبید علی بر فرق او

ذوالفقارش رفت پایین تا گلو

 

بعدِ مرحب هر یلی بود از یهود

در فرار از دیگری ره می ربود

 

جملگی شان سوی قلعه برپناه

پس علی تعقیب کردش آن سپاه

 

درب قلعه بسته بودند آن یهود

راه داخل گشتنِ دیگر نبود

 

چون در ِخیبر گرفت آن جا ولـیّ

ازملایک می شنیدی یا علی

 

او در قلعه بکندش ناگهان

اهل خیبر داد کردند و فغان

 

درب قلعه را که او پرتاب کرد

جابجا نتوان نمودش هشت مرد

 

کتاب مثنوی محمدی 

در احوالات حضرت موسی ابن جعفر (ع) 4295

در احوالات حضرت موسی ابن جعفر (علیه السلام)

 

بغدادیده سس دوشدی الوب باب الحوائج

بیر نچه نفر گلدی ایده نعشینی خارج

یوز ویرمیشیدی حال خفا بدر دجایه

بو حاله باخوب گلدیله فریاد و نوایه

تا که ساتاشوب گوزلری اولده عبایه

 

گل پیکرینون عطری او سجنی بورومشدی

قالمیشدی رطوبتده لباسی چورومشدی

بو حالیله تا گوردوله سلطان ولانی

گوزدن آتوب آفاقی چخوب روح و روانی

رد ایتدیله تا جسم شریفیندن عبانی

 

امواجه گلوب بحر مصیبت گینه داشدی

تا که او زمان گوزلری زنجیره ساتاشدی

زنجیر قالوب گوردوله بوینوندا ویروب جان

مغلول ایدوب ترک جهان حجت رحمان

بو حاله نظاره ایلیوب قالدیلا حیران

 

 

دین گلشنینه گوردوله باد غم اسوبدی

کنده ایاقین بوینونی زنجیر کسوبدی

زنجیر یریندن آخوری قانی چو یاقوت

واردور یری یانسا بو غمه عالم لاهوت

آخرده اولوبدی در زندان اونا تابوت

 

ای کاش اولیدی او زمان عالمی برباد

محبسدن اولوب دورت نفر حمالیله آزاد

معناده توکوب جدی گهر گوز صدفینندن

احسن دیدی ال چکمدون عالی هدفیندن

یولدا باشی تابوتین آخوب باش طرفیندن

 

بو منظره نسگللرین آخر علن ایلور

هر بیر باخانی غرق ملال و محن ایلور

دوشموشدی او تابوت قباقینجه منادی

ایلردی ندا بو دلیله دلده عنادی

اوز خویش و ائلیندن نچه ایل لردی جدادی

 

مدتدی که واردور وطن آواره سیدور بو

گلدور اوزی اما چمن آواره سیدور بو

تابوتی او حالیله باخوب گوردی سلیمان

سسلندی او کیمدور بو حقارتله ویروب جان

ذلتله الوبدور دگی بو یوخسا مسلمان

 

معلوم اولوری بو النین نسگلی چوخدور

تابوت یانونجا گله بیر کیمسه سی یوخدور

بو فکریله یغمایه گیدوب صبر و دوامی

سعی ایله دی بو کیمدی الن یا نه دی نامی

بو سری سوال ایتدی خبر گتدی غلامی

 

عرض ایتدی سلیمانه که ای فخر اعاظم

زنداندا دیوللر که اولوب موسی کاظم

قصریندن انوب آتش محنت دله سالدی

دلده آقاوای ناله سی افلاکه اوجالدی

حمالیلری سالدی یولا نعشینی آلدی

 

تابوتینی قویدی یره اول منبع جودین

گوردی اریدوب بار الم خسته وجودین

بو قصه فزون ایلدی قلبینده ملالین

یاغدیردی بولود تک یوزینه اشک زلالین

اطرافینه جمع ایلدی اوز اهل و عیالین

 

سسلندی گلون شوره، دیون وای آقام ایوای

غربتده وطنسیز الن ایوای آقام ایوای

هر تک تکی اوخشاتدی گوزون بیر دولی ابره

تغسیل ویروب ظاهراً اول منبع صبره

دفن ایلدی چوخ عزتیله قویدولا قبره

 

قبره قویوب، عرض ایلدی یات صبریوه قربان

چوخ اینجمیسن عالم اولا قبریوه قربان

باطنده ولی اوغلی رضا داده گلوبدی

گوزیاشی توکوب ناله و فریاده گلوبدی

دلده باباوای خطه ی بغداده گلوبدی

 

غسلین ویروب عزتله توکوب اشکین عذاره

یاندی، ارین جسمینی تاپشوردی مزاره

غربتده بو جان ویردی اولوب غصه دن آزاد

یثربدن اوز اوغلی گلوب ایتدی اونا امداد

علت نه اولوب قتلگهه گلمدی سجاد

 

دوشموشدی او ساعتکه حسین قان آراسیندا

یالقوز یارالی لشکر عدوان آراسیندا

قویموشدی یوزون توپراقا افسرده و خسته

اطرافینی آلمیشدی عدو دسته به دسته

شرم ایلمیوب ووردولا یاره یارا اوسته

 

پیکانه نشان اولموشیدی جای سجودی

زخم و یارادان تازه گل آچمشیدی وجودی

گل پیکری اولموشدی دمائیله مخضب

دوشموشدی بدن یاره تراب اوسته معذب

سویلردی اوزون شاهد اول احوالیمه یارب

 

یاندیم سوسوزومدان، سو آخور چوللره بیر باش

بیر قطره تاپیلمور منه، قانه دونه ای کاش

عهد ایتمیشیدیم عالم عشقونده ویرم جان

ایفا ایلدیم عهدیمه، نقض اولمیه پیمان

مین شوقیله ویردیم سنه یتمیش ایکی قربان

 

هر تک تکین ارشاد ایلدیم من ره عشقه

تا اینکه منا رشک ایده قربانگه عشقه

اثبات ایلدیم حقیوی تا قالمیه مکتوم

کیمدور حق و ناحق ایلدیم عالمه معلوم

پیمان عتیق آز قالوری تاپماقا مختوم

 

بیر ایمدی گمانیم گلور عالمده بو باشه

گلسه یتورر شمر لعین عهدیمی باشه

یاز آغلا امینی نه قدر واردی مجالون

جاری ایده گوزدن یوزیوه اشک زلالون

غفلت ایلمه کرب و بلا اولسا خیالون

 

دوت باب الحوائج اتگیندن، ایله افغان

جان اوسته دیردی بو سوزی ای حق منان

یوخ گوشه ی غربتده منی یاد ایدن الله

سنسن هامی بیکسلره امداد ایدن الله

ای یوسفی زندانیدن آزاد ایدن الله

 

قورتار منیده سنده جفا گستر الیندن

چوخ چوخ منه ایذا یتور اول کافر الیندن

 

حاج مجید امینی

در احوالات حضرت موسی ابن جعفر (ع) 4294

در احوالات حضرت موسی ابن جعفر (علیه السلام)

 

تا جهان وار بو جهان آغلار امام کاظمه

هم زمین و آسمان آغلار امام کاظمه

 

قالدی زندان ابدده عمری تاپدی خاتمه

ئولدی غربتده بو دنیانی باتوردی ماتمه

ایندی ده آغلار او احواله آناسی فاطمه

نوحه خواندی قدسیان آغلار امام کاظمه

 

هاردا گورسم بیر قوجا سید دوشوب تاب تبه

یا اولوب مغلوب، بیر مظلوم بیر لامذهبه

سندیله موسی ابن جعفر دوندرور صبحیم شبه

آغلارام افلاکیان آغلار امام کاظمه

 

باخمادی سند ابن شاهک دیده ی خونبارینه

آغ محاسنده دوزولموش لولو شهوارینه

ووردی بیر سیلی او مولانین سولان رخسارینه

ایندی ده پیر و جوان آغلار امام کاظمه

 

ای کریمی هاردا گوردون بیر غریبی داده گل

یاد ایله موسی ابن جعفره حالینی فریاده گل

هر زمان دعوت یازیلدی آدووا بغداده گل

سنده کی طبع روان آغلار امام کاظمه

 

کریمی مراغه ای

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مناجات شب جمعه با حضرت امام حسین (ع) 4293

مناجات با حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

شب جمعه حرمت بوی محرم دارد

بانویی کنج حرم مجلس ماتم دارد

 

شب جمعه شده و باز دلم رفت حرم

دل آشفته ى من، صحن تو را كم دارد

 

مادرت روضه گرفته است برایت آقا

زیر لب زمزمه ی "وای حسینم" دارد

 

بیرق روضه عيان است ز روی گنبد

مجلس روضه همانجاست که پرچم دارد

 

گریه ى مادرتان عرش خدا را لرزاند

روضه ی "آه بُنَیَّ " چقدر غم دارد

 

حجره های حرمت پر شده از ذکر حسین

هر که آید به حرم نام تو را دم دارد

 

در هوای لب خشکت به لب آب فرات

چشم هر زائرتان چشمه ى زمزم دارد

 

عطر سیب حرمت از سر شب تا به سحر

برده غم از دل هرکس که به دل غم دارد

 

فطرس امشب چقدر بر تو سلام آورده

فطرس انگار خبر از همه عالم دارد...

 

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام رضا (ع) 4292

در ولادت حضرت امام رضا (علیه السلام)

 

دهه ی دوم ذیقعده شروعش زیباست

زاد روز گلی از نسل علی(ع) وزهراست(س)

 

چشم دل بازکن وشهر مدینه بنگر

خانه ی حضرت کاظم طرب وجشن بپاست

 

 عرشیان وهمه ی اهل زمین شادانند

بر لب جمله ی آنها فتبارک به نواست

 

 بوسه ها نجمه زند بر سر وروی پسرش

پدرش خنده زنان شاکر درگاه خداست

 

آمده تا که شود جای نشین پدرش

او ولیعهد شه هفتم درگاه ولاست

 

سومین نام علی بین امامان باشد

حجت هشتم حق بر همه ی ارض وسماست

 

 او پسندیده ی خالق بود و خلق ورسول

زین جهت نام شریفش مزین به رضاست

 

 نقل از حضرت صادق شده در باره ی او

عالم آل رسولست و به دانش دریاست

 

 ای خوشا موسم میلاد وکنار حرمش

حرمش غرق سرورست وبهشتی ماواست

 

ای خوشا گوش به نقاره سپردن آنگه

که طربناک به میلاد رضا غرق نواست

 

ای خوشا دیدن آن خیل عظیم زایر

که به لبهای همه بهر رضا ذکر ثناست

 

ای خوشا دیدن آن پنجره ی فولادش

دیدن زایر بیمار که دنبال شفاست

 

ای خوشا نوش زسرچشمه ی سقاخانه

جرعه ای آب که یادآوری آب بقاست

 

ای خوشا ولوله ی شادی عشاق رضا

که قلوب همگی از غم واندوه رهاست

 

ای خوشا روشنی چشم به انوار رخی

که پس پرده بود دیدن رویش رویاست

 

 اسماعیل تقوایی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت معصومه (س) 4291

در مدح حضرت معصومه (سلام الله)

 

دوای درد بی‌درمان اگر خواهی بیا اینجا

که یابی درد بی‌درمان عالم را دوا اینجا

 

گرت دردی بُود در دل وگر باشد تو را مشکل

بیا دست دعا بردار سوی کبریا اینجا

 

بیا بر درگه اخت‌الرّضا دست توسّل زن

که یابی استجابت را پذیرای دعا اینجا

 

مکن ازدرد و رنج و ابتلا یادی در این وادی

که خندد مبتلا در هر نفس بر ابتلا اینجا

 

مشام جان اگر خواهی معطّر گرددت باری

بیا تا بشنوی بوی بهشت جان‌فزا اینجا

 

گدای درگه معصومه‌ی پاکیزه گوهر شو

که از قید تعلّق‌ها تو را سازد رها اینجا

 

بزن دست توسّل را به درگاه عطای او

که باشد بحر جود و معدن لطف و عطا اینجا

 

گدای درگه او شو که گردد شامل حالت

هزاران گونه لطف و رحمت و جود و سخا اینجا

 

گدای درگه معصومه شو تا در شرف یابی

شهان را بر در لطف و عطایش جبهه‌سا اینجا

 

بنازم بارگاه دختر موسی ‌بن جعفر را

که خاکش می‌دهد آیینه‌ی جان را جلا اینجا

 

بُود این وادی رحمت که هر ساعت ز هر جانب

به گوش آید صدای جان‌فزای ربّنا اینجا

 

در این بیت مقدّس با ادب بنشین که اهل دل

زیارت کرده مهدی را نه یک ره، بارها اینجا

 

دراین بیت مقدّس چون شوی واصل مشو غافل

که باشد بارگاه بضعه‌ی خیر‌النّسا اینجا

 

اگر از تربت گم گشته‌ی زهرا نشان جویی

گشا چشم بصیرت را که یابی بر ملا اینجا

 

به جز این درگه رحمت کجا پویی؟ که را جویی؟

طبیب اینجا، حبیب اینجا، دوا اینجا، شفا اینجا

 

در این درگه که لطف حق بُود بر جمله ارزانی

چرا بیرون نگردد ز آستین دست دعا اینجا؟

 

چرا بر خود نبالد 《احمدی》 کاو را عطا کرده

به لطف حضرت معصومه‌اش طبع رسا اینجا

 

یقین دارم که از احسان دخت موسی کاظم

قبول افتاده شعرش ز ابتدا تا انتها اینجا

 

 صفر علی احمدی افغانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام رضا (ع) 4290

در مدح حضرت امام رضا (علیه السلام)

 

ای از شعاع نور تو تابنده آفتاب

باشد زروی ناه تو شرمنده آفتاب

 

در آستان قدس تو یا ثامن الحجج

یک بنده ماه باشد و یک بنده آفتاب

 

زرینه گنبدت بدرخشد ز سطخ خاک

چونانکه از سپهر درخشنده آفتاب

 

تا شد پدید در مه ذیقعده چهره ات

ای ماه شد زشرم سر افکنده آفتاب

 

شمع منیر بزم امامت توئی وهست

پروانه وار گرد تو گردنده آفتاب

 

ای هشتمین ولی خدا یا ابالحسن

با طلعت تو کی بود ارزنده آفتاب

 

نور از تو کسب کرده که بخشد به ماه نور

ورنه کجاست ابن همه بخشنده آفتاب

 

تابنده است شمس جمال و جلال تو

روزی که نیست روشن وتابنده آفتاب

 

مهر تو پرورم به دل آنسان که پرورد

در قلب سنگ لعل درخشنده آفتاب

 

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت موسی کاظم (ع) 4289

در احوالات حضرت موسی کاظم (ع)

 

خواهم از آزاده ای گویم سخن

شمعِ غم روشن کنم در انجمن

 

نامِ او را زینتِ دفتر کنم

قصّهء موسی بن جعفر سر کنم

 

یادی از زندانِ بغداد آورم

روحِ هستی را به فریاد آورم

 

دجله پر خونابهء حسرت کنم

جِسر را جولانگهِ محنت کنم

 

خیره گردد دیده در عمقِ زمان

بگذرد اندیشه از بُعدِ مکان

 

بیند آن زندانی بیداد را

شمعِ ظلمت خانهء بغداد را

 

ابری از آهِ دلِ کرّوبیان

بر فرازِ سِجنِ هارونی عیان

 

برقِ آهِ قدسیان در جانِ او

اشکِ حورانِ جنان ، بارانِ او

 

یا چکد زان ابر از آهِ درون

جای باران چکه های لعلِ خون

 

تا خدیوِ ملکِ جان مهمانِ اوست

شهپرِ جبریل ، شادُروانِ اوست

 

پرنیانِ ماهتابش پوشِ زر

از نجومِ اِسپند و مِجمَر از قمر

 

ظاهرش مطموره ای تنگ و سیاه

باطنش آئینهء نورِ اِلاه

 

چاهِ مُظلم ، مطلعِ انوارِ حق

در جبین تیره شب ، نورِ فلق

 

طوری از برقِ تجلّی غرقِ نور

ساطع از آن ، پرتوِ مصباحِ طور

 

سینهء سینایی از نورِ ازل

موسی آن عکسِ حُسنِ لم یزل

 

قعرِ زندانِ بلا میقاتِ او

عکس ایثار و جهان ، مرآتِ او

 

کهکشان صفّ تماشاییّ او

نُه فلک مدهوش و سوداییّ او

 

مسکن زندانی عشق حبیب

پر طنین از نغمه های یا مجیب

 

عشقِ او را کرده پابندِ بلا

بهرِ شرحِ البلاءُ للولا

 

ورنه کی گردد اسیرِ قید کین

حجّت کبرای رب العالمین

 

رشتهء کون و مکان در دستِ اوست

ماسوا محوِ نگاهِ مستِ اوست

 

سر به خطّ حکمِ او کون و مکان

بستهء قیدِ ولایش ، انس و جان

 

والضّحی تعبیری از عنوانِ او

آیتِ والشّمس ، اندر شأنِ او

 

گر نه شورِ عشقِ یارِ بی نظیر

چون کند معلول علّت را اسیر؟

 

او بقای ماسوای الله را سبب

او به حجیّت ز هستی منتخب

 

گر بجنبد لعلِ نوشینش به قهر

در دمی پاشد ز هم اجزای دهر

 

روزِ روشن چون شبِ یلدا شود

شورِ محشر در جهان پیدا شود

 

لیک عشقِ یار اسیرش خواسته

محفلِ اُنسش به سِجن آراسته

 

دیده را باشد اگر یارای دید

بیند آن محبوبِ دادارِ مجید

 

چهره بر پیشانی خاکِ سیاه

لب همه گویای ذکرِ یا اِلاه

 

جذبه و حال است سر تا پای او

مُصحَفِ عشق و وفا سیمای او

 

رازِ دل گوید به صد سوز و گداز

کای خدای بی نیاز و چاره ساز

 

چون توانم گفت شکرِ نعمتت

ای همه هستی غریقِ رحمتت

 

این من و این محفلِ بی قیل و قال

این به درگاهت مجالِ عرضِ حال

 

این نه زندان ، بَل حریمِ الفت است

گوشهء راز و نیاز و صحبت است

 

بستهء طاعت ، دلِ آزرده ام

خاکِ این زندان سرا ، سجّاده ام

 

دل ، رضای دوست می خواهد به جان

نیست در قیدِ مکان ، بندِ زمان

 

کعبهء عشق است هر جا یادِ توست

گر چه زندان است ، عشق آبادِ توست

 

شِکوه در راهِ تو کِی باشد روا؟

از جفای خصم و زندانِ بلا

 

دوستان را خواست عشق اندر بلا

تا شود ممتاز ، از غیر ، آشنا

 

عشق ، بی رنجِ بلا درد آور است

عشق نتوان گفت ، بَل دردسر است

 

آهِ من ، شمعِ شبانِ تارِ من

غلّ جامع ، همدم و غمخوارِ من

 

گردنِ من ، بستهء قیدِ وفاست

بندهء افتاده ات صیدِ وفاست

 

گر نه میثاقِ ازل ، تقدیرِ من

کی شدی قیدِ بلا زنجیرِ من

 

گر چه آزارد مرا این سلسله

نیست از آنم به لب ، هرگز گِله

 

شِکوه ام از دردِ هجران است و بس

دردم از دوریّ جانان است و بس

 

گر به پا شد از هم این خاکی قفس

با نسیمِ قُرب آمیزد نفس

 

طایرِ جان جا کند در باغِ وصل

پرده افتد ، فرع پیوندد به اصل

 

بینم اندر بی کرانها روی دوست

هست از هر سوی چشمم سوی دوست

 

دید دل ، هرگه به هر جا بنگریست

غیرِ انوارِ جمالت هیچ نیست

 

بشنوم از هر زبانی نامِ تو

مست بینم عالَمی از جامِ تو

 

رَشحِ فیضت کرد پر در گلستان

از شرابِ عشق جامِ ارغوان

 

تازگی در فزشِ خضرا زانِ توست

لاله روشن ، ز آتشِ احسان توست

 

بلبلی گر با گلی گوید سخن

از تو می گوید به گلهای چمن

 

موجها گر بوسه بر ساحل زنند

نامِ زیبای تو نجوا می کنند

 

چشمِ نرگس از غمِ عشقت ، سَقیم (سقیم : مریض ، ناخوش)

لرزه از شوقِ تو در پای نسیم

 

 

صبح را از اشتیاقت سینه چاک

آه شب از سوزِ هجران ، دردناک

 

هر نوایی در جهان آوای تو

خلق تو ، مجذوبِ تو ، گویای تو

 

نیستم تنها در این خلوت سرا

این همه با من به یادت همنوا

 

انبیا با من در این محبس ، انیس

اوصیا با من در این محفل جلیس

 

روحِ احکام و شرایع با من است

بزمم از انوارِ وحدت روشن است

 

روحِ احکام و شرایع با من است

بزمم از انوارِ وحدت روشن است

 

هست با من جمله ارواحِ رُسل

برسرم چترِ ظلال ، عقلِ کل

 

جوهرِ خیر و صلاح از آنِ من

جلوهء حق ، مشعلِ زندانِ من

 

تا ز تو عزّ امامت یافتم

بر همه هستی ، سیادت یافتم

 

هفت دریا را وضو از آبِ من

بسترِ مَه ، حلّهء مهتابِ من

 

روحِ عرفانِ حقایق ، همدمم

نو عروسِ وحی مُنزل ، مَحرمم

 

من اذانِ رکعتانِ صبحگاه

من تَهجُّد را ندای یا الاه

 

من فرایض را همان شرطِ قبول

من نوافِل را منادی اصول

 

با ولای من ، وجودِ کاینات

از وجودِ من جهانی را ثبات

 

سجدهء من روحِ والای نماز

خاک را از سجدهء من ، امتیاز

 

چشمِ ذراتِ جهان بر جودِ من

ساجدم امکان و تو مسجودِ من

 

هست با من این همه شأن و بها

خاک بوسم تا ثریّا و ثری

 

با خیالت تا بجنبانم زبان

ماسوا با من شود هم داستان

 

واصفانِ کبریایت لا تُعدّ (لا تعد : غیر قابل شمارش)

عاکفانِ درگهت بی حدّ و عدّ

 

همزبانِ من شود ، هنگامِ غم

با همه آهن دلی ، زنجیر هم

 

نالد او از جفای خصمِ دون

گوید از بیدادِ اشرارِ زبون

 

گر نه از حق است باطل بیمناک

چیست این زنجیر و زندانِ هلاک

 

من یکی ، دشمن هزاران بیشتر

آن هزاران از یکی اندر حذر

 

من تو را خواهم ، جهان را دشمنان

پَست خویان ، سفلگان ، اهریمنان

 

تا جهان بوده است ، چونین بوده است

مقصدِ قومِ بد آئین بوده است

 

مالکانِ زور و زر یارِ هم اند

در رواجِ ظلم باهم همدم اند

 

بوده هارون ها فزون در روزگار

کینه و جور و ستم را دستیار

 

هر دلی با کینه مقرون بوده است

همره و همزادِ هارون بوده است

 

هر که ، هر جا دل به دنیا داده است

خِشتی اندر این بنا بنهاده است

 

گر نه بیداد و ستم ، زندان چرا؟

حلقهء زنجیر بر نیکان چرا؟

 

یار هم شد دستِ بس بدکیشها

تا که زندانِ هارونی شد به پا

 

با تلاش مرتدی بی شرم و دین

بسته شد هر حلقه زین زنجیرِ کین

 

هر خراش از نیشِ خاری بوده است

آفتی بر گل عذاری بوده است

 

صابران را نی ملال ، از کین و قهر

زانکه امروز است و فردا عمرِ دهر

 

بگذرد هر روزی از عمرِ اسیر

طی شود روزی هم از عمرِ امیر

 

هر دو پایان می پذیرد عاقبت

لیک ظالم راست ، نارِ آخرت

 

صابرم من نیز بر تقدیرِ خویش

هم نفس بارحلقهء زنجیرِ خویش

 

بُرده آرامم ولی شوقِ لقا

هستم از آن روی خَلّصنی سرا

 

(عابد) این غمنامه را بس کن دگر

کز زبانِ خامه می بارد شرر

 

بس کن این بحثِ شرار افروز را

شرحِ این اندوهِ طاقت سوز را

 

عذرِ عصیان کن ، سرشکِ دیده را

مغفرت جو خاطرِ آژیده را

 

یک نفس یادی کن از عهدِ پدر

آنکه او شد،سوی عشقت راهبر

 

او تو را آموخت ، درسِ زندگی

کرد تلقینت ، خلوصِ بندگی

 

با ولایت کرد جانت آشنا

ای به خاکِ پاکِ او جانت فدا

 

شیوه اش در کار بند ، اندر جهان

خود مکن هرگز اسیرِ خاکدان

 

دل مبند اندر سرای عاریت

هان مجوی از دهرِ فانی عافیت

 

دهر هزّال است و گردون ، حیله ساز

روزگار آشفته و ناکس نواز

 

دورِ گردون بر مرادِ ناکسان

گردشِ دوران به دلخواهِ خَسان

 

سُفله در ناز و تنعّم غوطه وار (سفله : پَست)

قسمتِ صاحبدلان ، خونِ جگر

 

تیره دل ، دارای نعمت ، رنگ رنگ

صیقلِ دلهای چون آئینه زنگ

 

غافلان سر مستِ صهبای شَعف

تیرِ غم را جانِ آگاهان هدف

 

تا جهان بوده است ، چونین بوده کار

داده کامِ بدسگالان روزگار

 

دل ، از آن در طیّ ره دارد شتاب

ره نوردد از خطا یا از صواب

 

هست با تعجیل زی مقصد روان

چون صدای زنگ ، پیش از کاروان.

 

مرحوم عابد خیابانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت موسی ابن جعفر (ع) 4288

در احوالات حضرت موسی ابن جعفر (ع)

 

از آتش دل سینه ی سوزان گله دارد

این زورق بشکسته ز طوفان گله دارد

 

یک بار پرم را به قفس بار نکردند

این صید ز صیاد ، فراوان گله دارد

 

در سینه دلی تنگ مرا مانده و صد غم

این خانه ز بسیاری مهمان گله دارد

 

ریزد شب و روز اشک غم عشق ز چشمم

زین سیل روان گوشه ی دامان گله دارد

 

هر یک دلشان سوخت به مظلومی ام ، از خصم

زنجیر کند شکوه و زندان گله دارد

 

معصومه اگر بر سرم آید نشناسد

وز جانِ به لب آمده ، آن جان گله دارد

 

حاج علی انسانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت موسی ابن جعفر (ع) 4287

در احوالات حضرت موسی ابن جعفر (علیه السلام)

 

هركجا مرغ اسیرى است، ز خود شاد كنید

تا نمرده است، ز كنج قفس آزاد كنید

 

مُرد اگر كنج قفس، طایر بشكسته پرى

یاد از مردن زندانى بغداد كنید

 

چون به زندان، به ملاقاتى محبوس روید

از عزیز دل زهرا و على یاد كنید

 

كُند و زنجیر گشایید، ز پایش دم مرگ

زین ستمكارى هارون، همه فریاد كنید

 

چار حمّال، اگر نعش غریبى ببرند

خاطر موسى جعفر، همه امداد كنید

 

تا دم مرگ، مناجات و دعا كارش بود

گوش بر زمزمه ی آن شه عبّاد كنید

 

پسرش نیست، كه تا گریه كند بر پدرش

پس شما گریه بر آن كشته ی بیداد كنید

 

نگذارید كه معصومه خبردار شود

رحم بر حال دل دختر ناشاد كنید

 

"خوشدل" از ماتم آن باب حوائج گوید

تا شما نیز پس از مرگ ز وی یاد کنید

 

خوشدل تهرانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت موسی ابن جعفر (ع) 4286

در احوالات حضرت موسی ابن جعفر (ع)

 

غم درده گتدی قلبِ شریفِ پیمبری

تشییع ایدنده حضرتِ موسی بن جعفری

 

نسگل اودی کباب ایلدی ، وار یری دیسم

خلدِ برینده دلِ زهرای اطهری

 

بولمم ندن توکولمدی گویلر یره خدا

سکّانِ عرش گوردی او وضعِ محقّری

 

تابوتیدی نردبانیدی کوتاه ، عباسی شال

پوشیده کامل ایتمیوب او نعشِ انوری

 

حامل جنازیه ، نچه زنگی قره غلام

مولانون اوغلونون دییمیون یوخدی قنبری

 

غربتده ئولماقین غمی یارب نه سختمیش

آنلار آیوق اورک بو نهان ، رمزِ مُضمری

 

دفن ایتماقا غریبی گلولّه غریب لر

اولماز غریب کیمسه ننون شخصِ دیگری

 

هیچ بیر غریب ده یوخدی بو غریب ایچون

اشگیله دولدورییدی ایکی دیدهء تری

 

تابوتین آردیجا دوشر ائل طایفه گیدر

بعضی آچار یخاسبنی بعضی سی معجری

 

نه اوغلی نه قارداشی واریدی ، نه حرم نه قیز

باش آچماقا یانوندا واریدی نه خواهری

 

بیر عده یثرب اهلی اولیدی او دمده کاش

تابوتین آردیجا دوشه قوینوندا اللری

 

نه بیر صبا آپاردی بنی هاشمه خبر

سادات جمع اولوب ایده له دفن ، او سروری

 

دوشموشدی بیر نفر او جنازه قباقینه

داغلوردی نترِ نسگلیله قلبِ حیدری

 

سویلوردی رافضی لر امامی وفات ایدوب

هارون مجلسیندن اولور حمل ، پیکری

 

ناگه بو سس یتیشدی سلیمان قولاقینه

دوندردی قانه قلبینی ، قان اولدی گوزلری

 

گلدی آلوب جنازه نی ، دنیایه اُف اولا

محتاج ایدور گورون کیمه بو دهر کیملری

 

آلدی خبر وصیّتی وار ایلیاق عمل

جاری ایداخ شریعتِ پاک و مطّهری

 

وار چوخ وصیّتی دیدیلر ، عمده سی بودور

جسرین یانندا دفن ایلسونلر بو پیکری

 

جدّیم حسین قبرینه زوّار سالسا یول

قصدِ زیارت ایدسله شهزاده اکبری

 

زوّار ایاقینون توزی ، قونسون مزاریمه

تا مدفنیمه غبطه ایده عرشِ داوری

 

بوردان بولر مقامِ حسینی ، حسینی لر

دوتماز اوزون حقیر او سلطان ، نوکری

 

زنجاندا (حافظی) سنه یازدیردی بو سوزی

آزادی نوحه خوان حسین ، محسن عسگری.

 

مرحوم حافظی تبریزی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات حضرت موسی بن جعفر (ع) 4285

احوالات حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام)

 

محبوس کرده در وسط سینه آه را

کرده اسیرخود دل خورشید و ماه را

 

او بانی نجات تمام اسیرهاست

یوسف اگرچه سهم خودش کرده چاه را

 

بر میله ی قفس زده بال شکسته را

تا که رفیق گریه کند هر نگاه را

 

ازجور تازیانه تن او کبود شد

بایاد کوچه کرده تنش این سیاه را

 

راه نفس کشیدن او بسته می شود

هنگام نقل اینکه...کسی بسته راه را

 

پایش شکست و پایه ی کرسی کشید آه

برپای سلسله بنویس این گناه را

 

یک سو سپاه سندی و یک سو سپاه شمر

هم دست کرده سلسله هردو سپاه را

 

برروی تخته پاره لهوفی نهاده اند

که گریه کرده دم ب دم قتلگاه را

 

محسن حنیفی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات حضرت موسی بن جعفر (ع) 4284

احوالات حضرت موسی بن جعفر (ع)

 

کیمدور ویره تسلّی اولادِ مصطفایه

موسی بن جعفر ئولدی ، یوز ویردی غم رضایه

 

اون بیر ایلی او سرور ، حبسِ ستمده قالدی

زنجیرِ کین فشاری دلدن قرارین آلدی

سوزِ دلیله از بس یاندی سولوب سارالدی

بادِ ستمله دوندی گل رنگی کهربایه

 

بس گورمدی بو ظلمی هارونِ بی مروّت

ایلر اونا کفایت رنج و ملالِ غربت

نه همدم و نه مونس ، اهل و عیاله حسرت

بسدور دچار اولوبدور بو دردِ بی دوایه

 

زندانِ محنت ایچره شام و سحر او دلخون

هر حالیده ایدردی راز و نیازِ بی چون

محبوب ذکری دلده ، گوز یاشی زار و محزون

اظهارِ درد ایدردی درگاهِ کبریایه

 

هارون گوروب که یوخدور جور و جفایه مانع

نه دویدی کینه سیندن نه اولدی ظلمه مانع

آخر بو فکره دوشدی ، سونسون او نورِ لامع

زهرِ جفا تهیّه ایتدی شهِ ولایه

 

حکم ایلدی او کافر ، سند ابن شاهکِ شوم

ایتدی امامِ عصری جبر و ستمله مسموم

گوردی ایدلّه رسوا اولسا قضیّه معلوم

لازمدی پرده چکسون بو ایتدیقی جفایه

 

بیر آز تفکّر ایتدی ایتسون بو امره تدبیر

بیر مجلس ایتدی برپا ، اول کانِ مکر و تزویر

حتّی طبیب حاضر ایتدی بدون تأخیر

فاش اولدوقی جفاسین ، بلکه سالا خِفایه

 

موسی بن جعفریکه اون بیر ایلی سراسر

زنجیر و کنده ایله رنحوریدی او سرور

آزاد اولوب و لاکن مهموم و دل مکدّر

گیدیردیلر لباسِ فاخر ، او مه لقایه

 

او مجلسه سالندی بیر رختخوابِ دیبا

اگلشدیروب او شاهی بو نیّتیله گویا

بولسون هامی که بیزدن یوخدور امامه ایذا

منظوردور همیشه حُرمت بو مقتدایه

 

اولدی او بزمه حاضر ، احضار اولان جماعت

یوز دوتدی حاضرینه هارون حیله فطرت

سویلوب که خلق ایچینده گویا اولوبدی شهرت

من زهر ویرمیشم بو رنحورِ مبتلایه

 

بیماردور عم اوغلوم مطلب بودور حقیقت

ایلون سؤال اوزوندن دردین دییر بو حضرت

دوردی طبیب او دمده ایتدی سؤاله سبقت

تا اولدی روبرو ، اول مِرآتِ حق نمایه

 

واضح دیَنمَدی اوز دردین امامِ مظلوم

ایتدی الین ارائه ، اولسون طبیبه معلوم

یعنی منِ غریبی بول ایلیوبله مسموم

پرده چکولّه امّا بو ظلمِ بَرملایه

 

گورجک الین امامین اولدی طبیب حیران

سویلوب اوزی بولور اوز دردین بو دل پریشان

حضّاره بو سوزیله فاش اولدی رازِ پنهان

غیظه گلوب خلیفه ، یاندی بو ماجرایه

 

بزم اولدی مُنقلب تا ایش بو مقامه یتدی

بو ظلمدن جماعت مستحضر اولدی گیتدی

خلوت گوروب جسارت ، سند ابن شاهک ایتدی

بیر ظلم ایدوب امامه ، آهی چیخوب سمایه

 

گتدی گینه امامی سِندِ شریرِ بی پیر

زندانه داخل ایتدی ، ووردی دوباره زنجیر

تا وقت اولوب یتیشدی اتمامه امرِ تقدیر

ایتدی غروب او شمس خورشید و ماه سایه

 

دامِ بدندن اولدی تا مرغِ روحی آزاد

قاتل که آگه اولدی ، ئولدی غریبِ بغداد

امر ایتدی یرده قالسین نعشِ سلیلِ امجاد

جان ویردیقی یرینده مستور ایدون عبایه

 

گیتدی شکاره هارون ، عزمِ سیاحتیله

قالدی امام نعشی یرده اهانتیله

زندانیده بویوندا زنجیر او حالتیله

باخ دورِ روزگاره ، اُف بیله بی وفایه

 

اوچ گون گیچوب او گوندن ، شهره قیتدی هارون

ای کاش اولیدی مُلکِ ویرانه بختی وارون

امر ایتدی نچّه حمّال ایتسون امامی مدفون

وضعین خیال ایدنده صبریم گیدر فنایه

 

نه نوعی حمل اولوندی نعشِ امامِ هادی

یانه دلیله اعلان ایلردی بیر مُنادی

قویموشدولار او پاک و پاکیزیه نه آدی

هر کیم ایشتدی دلدن ، نِی تک گلوب نوایه

 

عرض ایلسم یری وار ، وار ایمدیده او حاله

اوغلی امامِ هشتم آغلار باتار ملاله

حتّی امامِ غائب ایلر بو غمده ناله

جدّا دیوب گلور ، مین شوریله آه و وایه

 

بولمم ندندی یا رب ذریّهء پیمبر

مظلوم اولوبلا دائم هر دوره ده سراسر

مسموم اولوبلا بعضی ، بعضی سین ئولدوروبلر

وار صبرون انتقامِ ظُلّامِ اشقیایه

 

بیر شاعر اسمی سیّد موسی ، اوزی محقّق

یازدی بو شاه بیتی ، بیتینده اول مدقّق

تعقیبینی کیم ایتسون؟ حضّار اولوب مصدّق

امر اولدی (ذهنی) یازسون ، یازدیم الی نهایه.

 

مرحوم ذهنی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت موسی ابن جعفر (ع) 4283

در احوالات حضرت موسی ابن جعفر (علیه السلام)

 

ای جان به لب آمده بگذار بمیرم

واکن گره ی کور من از کار بمیرم

 

راضی به‌ چه هستی به سرم آر بمیرم

داد از تو بدادم برس ای یار بمیرم

 

ای مرگ بیا راحتم از اینهمه غم کن

بال و پر‌ من باز از این بند ستم کن

 

خورشید لب بامم و در حال افولم

من نور دل حیدر و زهرای بتولم

 

در سلسه از سلسه‌ ی پاک رسولم

از سلسله و سیلی و سلول ملولم

 

در هیچ قفس نیست گرفتار تر از من

کی دیده فلک دیده ی خونبار تر از من

 

جز خالق دادار مرا دادرسی نیست

نالیده ام آنقدر که دیگر‌ نفسی نیست

 

تنها نه گرفتار چو من هیچ کسی نیست

بر هیچ گرفتار هم اینسان قفسی نیست

 

برشرح سرا پام که نیلی و کبود است

این‌ بس که نگهبان من از قوم یهود است

 

زاندم که سپردند به این کافر گبرم

لبریز شد از خون دلم کاسه ی صبرم

 

دلتنگ در این تنگ تر از خانه ی قبرم

بر راه بود دیده ی گریانتر از ابرم

 

تا پیش تر از قاتلم آید به سر من

یا پیک‌ اجل ، یا پدرم ، یا پسر من

 

ایکاش که می کشت مرا خصم‌ یهودم

میکرد جدا کاش سر از جسم کبودم

 

ایکاش ‌که آتش زده و سوخته بودم

آنسان که‌ نمی ماند نشانی ز وجودم

 

می کشت ولی نام دل آرام ‌نمی برد

می کشتم و از مادر من نام ‌نمی برد

 

بی رحم تر از او همه بغداد ندارد

بغداد نه تنها که جهان یاد ندارد

 

دارد دلی از سنگ که جلاد ندارد

از اوست که تن قدرت فریاد ندارد

 

ایکاش غریبی به چنین حال نیفتند

راهش به چنین چاه و سیه چال نیفتد

 

سخت است شب و روز کسی گم شده باشد

در سینه مسیر نفسی گم شده باشد

 

فریاد کسی در قفسی گم شده باشد

از طایفه ای دادرسی گم شده باشد

 

یا رب نه فقط دور بود ، دوست از این چاه

حتی نبود دشمن من هم به چنین چاه

 

حیدر توکلی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت موسی ابن جعفر (ع) 4282

در احوالات حضرت موسی ابن جعفر (علیه السلام)

 

ناله ای سوخته از سینه ی سوزان آید

یا نوایی است که از گوشه ی زندان آید

 

آن چه زندان که سیه چال بود از دهشت

شب و روزش به نظر تیره و یکسان آید

 

آی هارون که گرفتارتوشد موسی عصر

شب و روز تو و او هردو به پایان آید

 

سال ها این پسر فاطمه مهمان تو بود

هیچ گفتی که چه ها بر سر مهمان آید

 

همدم آن پدر پیر ز چندین اولاد

طفل اشکی است که ازدیده به دامان آید

 

امشب از غربت او سلسله هم می نالد

کآن جگر سوخته را عمر به پایان آید

 

کند وزنجیر ازآن جان به زندان مانوس

نکشد دست اگر بر لب او جان آید

 

گرچه این زمزمه خاموش شود تابه ابد

بانگ مظلومی اش از سینه یاران آید

 

 سید رضا موید

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال به حضرت موسی ابن جعفر (ع) 4281

زبانحال به حضرت موسی ابن جعفر (علیه السلام)

 

باب الحوائجی و گرفتار آمدیم

درمانِ دردهایی و بیمار آمدیم

 

ما سال هاست در به درِ مشهد و قمیم

با رزق و روزی تو چنین بار آمدیم

 

در ساحل نجاتِ تو پهلو گرفته ایم

آلوده آمدیم .... گنهکار آمدیم

 

دستانمان تهیست ؛ به بازار عشق تو

تنها به این خوشیم خریدار آمدیم

 

چیزی برای عرض ارادت نداشتیم

با یک کلاف بر سرِ بازار آمدیم

 

اینبار آمدیم کمی یارتان شویم

میثم شدیم و در طلبِ دار آمدیم

 

دیر آمدیم...قلب تو لبریزِ ماتم است

این روزها نصیبِ دلت غصه و غم است

 

یک عُمر در قفس نفست بند آمده

گر جان دهیم از غمِ تو باز هم کم است

 

"آه ای رها کننده ی گل از میان سنگ"*

این ناله های کیست که جانسوز و مبهم است؟!

 

*ترجمه فرازی از مناجات امام موسی کاظم سلام الله علیه در زندان

 

زندان به حال و روز تو خون گریه می کند

با تو صدای ضَجّه ی زنجیر همدم است

 

در زیرِ تازیانه فقط یادِ مادری

مانندِ فاطمه شده ای قامتت خم است

 

از سوزِ زهر تشنه شدی بی رمق شدی

حالا بساط روضه برایت فراهم است

 

"کرب و بلای تو شده قعرِ سیاه چال"

"باز این چه شورش است که در خلق عالم است"

 

باران گرفته چشمِ تو با یاد روضه ها

آه ای غریب ... اشک به زخم تو مرهم است

 

 محمد صادق ابراهیمی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت موسی ابن جعفر (ع) 4280

در احوالات حضرت موسی ابن جعفر (علیه السلام)

 

ای بنای حرم عدل و امان را بانی

ای ز انوارِ تو، آفاق همه نورانی

 

ای تو در مکرمت و جود، نبی را مانند

ای تو در منزلت و قدر، علی را ثانی...

 

آن جمال ملکوتی که تو داری، به مَلَک،

از تماشای رُخت دست دهد حیرانی...

 

تویی آن نوح، که خود روح نجاتی هر گاه

گیتی از سیل حوادث بشود توفانی

 

گردش چشم تو و گردش افلاک یکی‌ست

نکند چرخ ز فرمان تو نافرمانی

 

که گمان داشت که با آن همه تشريف و جلال

یوسف فاطمه یک عمر شود زندانی؟

 

آب شد شمع وجود تو و خون شد جگرت

آه از ظلمت زندان و شب ظلمانی

 

از هجوم غم و اندوه به تنگ آمده بود

روح قدسی تو در کالبد انسانی

 

جان فدایت که به يک عطف نظر زنده کنی

در دل و جان جهان عاطفۀ عرفانی

 

از لب لعل تو، انوار هدایت جاری‌ست

ای سحاب کرمت، در همه‌جا بارانی

 

ای کلامُ اللَّه ناطق که تو را می‌خوانند

شجر طیبه در معرفت قرآنی

 

حبس و تبعید به فتوای تو محبوب‌تر است،

از قبول ستم و سلطۀ بی‌ایمانی

 

بر در قاضی حاجات مناجات‌کنان

عرض حاجت بری ای سجدۀ تو طولانی

 

آفتابی و سفر می‌کنی از شرق به غرب

عجب از صبر تو در سایۀ سرگردانی...

 

اهرمن گرچه بسی بهر فنایت کوشید

حاش لِلَّه که شود جلوۀ یزدان، فانی

 

شاهد مکتب توحیدی و در راه هدف

بِاَبی اَنت و اُمّی که شدی قربانی

 

روح و ریحان حریم تو دل از دستم برد

باز ممنونم از آن رایحۀ روحانی

 

تا مرا رخصت پابوس تو پیدا نشود

منم و دست و گریبان غمی پنهانی...

 

«گر چه دوريم به یاد تو سخن می‌گوییم

بُعد منزل نبود در سفر روحانی»

 

با تولّای تو، تا گلبن طبعم گل کرد

عوض گریه کند دیده گلاب‌افشانی...

 

چه بخواهم که تو خود حال مرا می‌بینی

چه بگویم که تو خود درد مرا می‌دانی

 

نظری کن که «شفق» محرم کوی تو شود

ای بنای حرم عدل و امان را بانی

 

محمد جواد غفور زاده

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت امام زمان (عج) 4279

حضرت امام زمان (عج)

 

باز امشب خامه مینالد چو نی

گوید آخر این جدایی تا به کی؟

 

مه وشی افکنده بر جانم شرر

روشن از نور رخش شمس و قمر

 

مظهر اسما ذات کبریا

وجه او چون مرتضی وجه خدا

 

حسن او همچون حسن نعم الحسن

جمع در وی خصلت هر پنج تن

 

نام او شیرینی شعر و غزل

انتظار وصل او خیرالعمل

 

نک نه من ازهجر رویش سوختم

دل به لطف آن پری رو دوختم

 

لاله ها از داغ او گلگون شده

لیلی از هجر رخش مجنون شده

 

گر دمی بر وصل او قابل شوم

درطریق عشق او کامل شوم

 

گویمش ای دلبر شیدای من

وی تو شمع انجمن آرای من

 

یابن طاها یابن زهرا یابن طور

ای سراسر معنی آیات نور

 

سوختم خاکسترم را باد برد

عشق من افسانه ها از یاد برد

 

صد هزاران بیستون آوار شد

سربه جرم عشق تو بر دار شد

 

یوسفا با جان خریدارت شدم

در هوای خود هوادارت شدم

 

این هواخواهی هوایی بیش نیست

کوی سلطان جای هر درویش نیست

 

لیک راهم دادی از لطف و عطا

چشم پوشی کردی از جرم و خطا

 

چنگ زن تار دلم غوغا کند

ره سوی قوسین او ادنی کند

 

ریزه خوار خوان احسانت شدم

لطف کردی تا غزلخوانت شدم

 

حامدم هرلحظه بر احسان تو

شاکرم بر لطف بی پایان تو

 

حامد محمدی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت موسی ابن جعفر (ع) 4278

در احوالات حضرت موسی ابن جعفر (علیه السلام)

 

بر روی خاک بس که تنش را کشیده بود

خونش به نقطه نقطه ی زندان چکیده بود

 

عجل وفات و روضه ی مادر زیاد داشت

موسی بن جعفر این دم آخر بریده بود

 

جسمی که در هجوم بلا روز خوش ندید

حالا به روی تخته چه خوش آرمیده بود

 

جان داد بین غربت و حالا کفن به دست

جمعی برای عرض ارادت رسیده بود

 

هر کس برای دیدنش آمد نمی شناخت

از بس شکسته پیکر و از بس خمیده

 

صبرش گواه , عاقبتش را رقم نزد

زخم عمیق و درد فراقی که دیده بود

 

‌او را شبیه جد غریبش زمین زده

دشنام مادری که از اینها شنیده بود

 

جسمش دگر ولی به بیابان رها نشد

جای کفن نصیب تنش بوریا نشد

 

دشمن تنش به معبر مرکب بدل نکرد

معصومه رأس غرق به خونی بغل نکرد

 

این هفتمین مصیبت و پیوست کربلاست

این دل هر آنچه میکشد از دست کربلاست

 

حمید رضا محسنات

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت علی اصغر (ع) 4277

در احوالات شاهزاده

حضرت علی اصغر (علیه السلام)

 

سیل بلا باشیمدان موج ایتدی داشدی باجی

گل سودامربالامی اوخ سوددن آچدی باجی

 

گوگلوم ایوینده روحی غم منجنیقی سیخدی

اشک روانیم اخدی سرحد صبری یخدی

 

سد ایلینده اصغرسو استه جانی چیخدی

طوفان موج غمده گل رنگی قاچدی باجی

 

یاغدوردی ابرچشمیم باران فیض رحمت

غرق ایلدی بالامی گرداب بحرمحنت

 

گلزاریمه  مکررتیریله یتدی آفت

خارخدنگی گل تک حلقومه ساشدی باجی

 

سانما حقیرغنچه بیرنوشکفته گلدی

یاتموشدی اوخ دگنده آچدی گوزینی گلدی

 

حالیم ایله پوزولدی دشمنلریمده بلدی

تا حلقینه بو طفلین چشمیم ساتاشدی باجی

 

مشتاقیدیم یتم من بزم وصال یاره

دلدن یول آختاروردیم خلوتگه نگاره

 

مسدود گوردی راهی بو طفل شیر خواره

او خط مستقیمه قاندان یول آچدی باجی

 

سوز عطش بو طفلی چون کهربا ساراتدی

سو فکرینی خیال تیریله باشدان آتدی

 

مرجان کیمی بویاندی  قانه مرامه چاتدی

بو کهربایه مرجان چوخ خوش یاراشدی باجی

 

گون تک سپهرغمده اختردوشوب کسوفه

تازه هلالی سالدی اوچ شعبه اوخ خسوفه

 

ابرو بویاندی قانه سسلندی اهل کوفه

قانلی هلالیدور بو یا قانلی قاشدی باجی

 

یاندیم شرارآهه ارض و سمانی یاخدیم

قانین دوتوب الیمده پیکان یرینه باخدیم

 

هم اصغرین یوزینه هم اوزاوزیمه یاخدیم

سینم الیم لباسیم قانه بولاشدی باجی

 

قارداشیم اوغلوم الدی قالمادی بیرپناهیم

حددن گیچوب ملالیم یوخ کیمسه دادخواهیم

 

چوخ محنت و غمیم وارشاهددی سوزآهیم

هرغصه و غمیمدن بو غصه باشدی باجی

 

عهد السته ایتدیم بو عرصه ده وفا من

بیر اصغریم قالوردی جان ویردی اولدوم ایمن

 

تکمیل اولارقصوریم باشیمی کسسه دشمن

اول عهدیمین قصوری بیر جه بو باشدی باجی

 

ماه صفر(حسینی) آتدی گوگل ملالی

بیر سیل گلدی شهره خلقین پوزولدی حالی

 

سرحد سیلی یخدی یازدون همیم مقالی

سیل بلا باشیمدان موج ایتدی آشدی باجی

 

مرحوم حسینی سعدی زمان

منبع کانال گنجینه گذشتگان

زبانحال حضرت موسی بن جعفر (ع) به حضرت امام رضا (ع) 4276

زبانحال حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام)

به حضرت امام رضا (علیه السّلام)

 

گل ئوزون قورتار ٱوغول بوغملی زنداندان منی

حق ئوزی قورتارسون ایکاش هر بلایادن سنی

 

گل گوروم گل صورتون هجرانه تا پایان ویروم

باشیمی آغوشه آل تا باش دیزینده جان ویروم

 

اون بیر ایلدور یاندیروب قلبیم باشین نار فراق

جبریله دشمن سالوب ئوز اهلبیتیمدن اوزاق

 

گورماقا رخساروزی قلبیمده چوخدور اشتیاق

اون بیر ایلدور سیزلره ،بطحایه حسرت قالموشام

 

من گونم ٱولدوزلارا هم آیه حسرت قالموشام

گزمیشم بو ٱون بیرایلده مختلف زندانی من

 

اگمدیم باش لیک هیچ زنداندا زهرا جانی من

وار دلیلی میل قیلدیم زهریلی خرمانی من

 

الده قمچی سند اصرار ایتدی یوخ میلیم دیدیم

من یموردیم اول قدر قمچی ویروبدی تا یدیم

 

یوخ سوزوم هارون منی ایللردی محبوس ایلیوب

ناقه صبری ولی سندبن شاهک پیلیوب

 

بو غریبه ای اوغول سند ایلیوب هر نیلیوب

حق گو‌روم چخسون یوخاایکاش اوشوم کافری

 

سالدی طاقتدن منی والله ٱونون سیلی لری

كیمدی من تک کشتزار دیلده تخم صبر اکه

 

بیر قوجا سیدده نه طاقت بیله محنت چکه

اول قدر سیلی ویروبدی صاق صولومدا وار لکه

 

بیر نفر یوخدور دیسون صبر ایله ظلمون حدی وار

وار نه جرمی گل یوزونده اللریوون ردی وار

 

من قوجا بیر سیدم یوخ سیلیه منده دوزوم

بیر نفر یوخدور یانان احوالیمه یاننام ئوزوم

 

نیلیوم زهرا آنام تک سیلیدن قورخوب گوزوم

قلبمه وحشت دوشور گوردوقجا سندین سایه سین

 

چرپنور قلبیم دیزیم تیترور آلان ساعت سسین

ایلیوب کنده ایاقی بوینومی زنجیر یارا

 

گوندوزوم ٱولموش گوزومده لیل یلدا تک قرا

بولمورم سندین الیندن من قاچوم آیا هارا

 

هر زمان سند بن شاهک ایستور انسون پله نی

قان اولان گویلوم دیور حتما گلور ویرسون سنی

 

هر گلنده سجنه یر گویدن غم ومحنت یاغیر

من قوجا بیر سیدم اما اوظالم ال آغیر

 

قورخورام ،اما ٱورک سسلور که یا زهرا چاغیر

هر زمان ثانی کیمی ایستور ویرا سیلی منه

 

کوچه نی یاد ایلیوب منده چاغورام آی ننه

کوچه نین دردی سالار اود دوغرانان اکبادیمه

 

گویلوم ایستر بیر نفر چاتسون منیم فریادیمه

ناگهان گوررم گلوب بیر اللی زهرا دادیمه

 

سسلرم چوخ راضییم غم قدیمی اگسون آنا

لیک گوزله قورخورام سیلی سنه دگسون آنا

 

احتیاط ایت ثانی تک بو سند ناکس دور آنا

بی مروت ثانی خار ٱولسا بودا خس دور آنا

 

کوچه ده بیر یول سنه سیلی دگوب بس دور آنا

ثانیه هرگز قیاس ایتمه بوشوم کافری

 

آنداولا ئوز جانیوه چوخ چوخ آغیردوراللری

سیلینون زجرین بولورسن ای آنا یوخدور سوزوم

 

غفلتا دگسه خداناکرده منده یوخ دوزوم

ایله سیلی دوردگنده هیچ یری گورمور گوزوم

 

بیر قوجا سیدله بولمم نه نزاع وجنگیدی

شل اولا ایکاش الی گویا زغال سنگیدی

 

یوخ سوزوم ضربتلری مندن آلور تاب وتوان

من ولی سندن ٱوتور اوللام ملول و باغریقان

 

ئوز غمیم یاددان چخار اوللام سنه من «نوحه خوان»

بولمورم صبرین نجه قلبونده تخمون اکموسن

 

مهدی محمد پور (نوحه خوان)

درد دل با حضرت امام رضا (ع) 4275

درد دل با حضرت امام رضا (علیه السلام)

 

هر شب به سمت صحن تو دل پر که می کشد

در آرزوی وصل تو خواهد که جان دهد

 

با اشک چشم رو به حریمت نشسته ام

شاید که سیل اشک به دل ره نشان دهد

 

این بغض راه اشک مرا بسته است

لطفی نما که مهر تو دل را تکان دهد

 

بر خوان لطف و مهر تو عالم نشسته است

حب تو آبرو به تمام جهان دهد

 

چشم امید دل به ضریح شما دهم

لطف شما امیدِ گدا بی گمان دهد

 

محشر که دل رمیده بیاییم و با هراس

《ما را امام ضامن آهو امان دهد》

 

معصومه خزایی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه