در مدح حضرت ابوالفضل (ع) 5597

در مدح حضرت ابوالفضل (علیه السلام)

 

ای برفراز لوح وفا نقش نام تو

آزادگان دهر مریدمرام تو

 

دربخشش و فضائل تو این مقام بس

تا شد دراین خصوص ابالفضل نام تو

 

لایق بشان بودی و هستی که چارامام

گیرنددرمقام ادب احترام تو

 

خورشید و آسمان و ملائک زهشت خلد

آیند هرسحر به درود و سلام تو

 

گردد عیان زمنصب باب الحوائجی

ذات خدا ستوده کمال و مقام تو

 

این فخربس تورا که شدی چاکرحسین

نازد به خسروان زمانه غلام تو

 

یک عمرآرزوی تو این بوده بگذرد

باعشق سید الشهدا صبح و شام تو

 

طوبی بدست ساقی وحدت که جرعه ای

کزلطف ریخت باده غیرت به جام تو

 

خورشید طلعتی و مه آل هاشمی

ایزد نماست عارض ماه تمام تو

 

ازحشمت و جلال سلیمان فزونتر است

درپیشگاه ذات خدا احتشام تو

 

قائم شد ازقیام حسینی ستون دین

روزی که کرد شورقیامت قیام تو

 

آبی طلب نما و مکن با عدو ستیز

آزاد شد روح تو زامرامام تو

 

گامی که عاشقانه نهادی بکوی دوست

این شد دلیل طی ره اهتمام تو

 

ای صاحب صلابت و صولت به رزمگاه

شدتوسن سعادت و اقبال رام تو

 

انانکه ازخیال تو عمری خیالیند

آسوده اند صبح و مسا درکنام تو

 

تکیه بعدل و داد زدی درقبال ظلم

کاین عدل و داد بود دلیل دوام تو

 

کرده هوای دانه خال تو مرغ دل

برسدره پرکشد اگرافتد ببام تو

 

سرو سهی زقد رسای تو پا به گل

حیرت زده زشیوه و ناز خرام تو

 

درغاضریه گوش دل اهل عالمی

بشنید جمله در پند کلام تو

 

الان ظهری ان کسر یابن بوتراب

برشد نوا زنای امام همام تو

 

ای جان من فدای لب تشنه ات کسی

آبی نریخت ازره احسان بکام تو

 

(صالح)به سروران جهان فخرها کند

گردد بیک اشاره کمینه غلام تو

 

مرحوم صالح تبریزی

منبع کانال گنجینه گذشتگان

در مدح حضرت ابوالفضل (ع) 5354

در مدح حضرت ابوالفضل (ع)

 

هر کس که زند دست به دامانِ ابوالفضل

پا بر سرِ کیوان نهد از شانِ ابوالفضل

ای جانِ جهان باد به قربانِ ابوالفضل

عالم همگی ریزه خورِ خوان ابوالفضل

جنّاتِ برین ، سُفرهء احسانِ ابوالفضل ع

 

خورشید بُوَد قُبّهء خرگاهِ جلالش

مات است مَه ، از شعشعهء نورِ جمالش

قاصر خِرَد از گفتنِ توصیفِ جلالش

جبریل دو صد بار بسوزد پر و بالش

پرواز کند گر به شبستانِ ابوالفضل ع

 

واللّیل ، بُوَد آیتی از طُرّهء مویش

والشّمس ، بُوَد ذره ای از جلوهء رویش

یک قطره بُوَد کوثر و زمزم ز سبویش

کعبه به طواف آمده از فخر ، به کویش

بر سجده فتاده است در ایوانِ ابوالفضل ع

 

یک جنّت طوبی ز قد و قامتِ رعناست

در پیشِ قد و قامتِ او ، خم شده طوباست

کویش حرمِ کعبه و یا سینهء سیناست؟

ربّ ارنی گو به درش حضرت موساست

گر جلوه کند طلعتِ رخشانِ اباالفضل ع

 

در روضهء آن شبلِ علی ، شاهِ مُکرّم

خُدّام بُوَد نوح و هم حضرتِ آدم

موسی و خلیل الله و هم عیسی مریم

در فخر و مباهات رسولانِ مُکرّم

هستند که گشتند ثناخوان اباالفضل ع

 

هر روز و شب از فخر ، ملائک ز سماوات

آیند به طوفِ درِ آن قاضیِ حاجات

حق را بنماید پرستش به مناجات

سایَند به خاک سر ، دارند مباهات

کز جان و دل هستند چو دربانِ اباالفضل ع

 

روح القدس از گفتنِ اوصافش لال است

میکال ، سرِ سُفرهء او گرمِ سؤال است

خم قامتِ چرخ از غمِ آن مِهر جمال است

از محنت او خون به دلِ احمد و آل است

از بیکسی و غصّه و حرمانِ اباالفضل ع

 

یا شاهِ نجف ، ای وصی سیّدِ خاتم

شیرِ فلک از صولتِ عباس کند رَم

از هیبتِ او زَهره دَرَد در دلِ ضِیغم

هفت اخترِ سیّاره و نُه چرخِ معظّم

چون گوی بُوَد در خمِ چوگانِ اباالفضل ع

 

زان چهرِ فروزان ، بِه از مِهرِ منوّر

العظمت لله از این حشمت و زین فر

از سطوتِ او گشته عیان ، صولتِ حیدر

رَم شیرِ فلک کرده ز میدانِ اباالفضل ع...

 

شکوهی تهرانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت ابوالفضل (ع) 5338

در مدح حضرت ابوالفضل (ع)

 

عُشّاق چون به درگهِ معشوق رو کنند

از آبِ دیدگان ، تنِ خود شستشو کنند

 

از تیغِ دوست بر تنشان زخمی ار رسد

آن زخم را به سوزنِ مژگان رفو کنند

 

هر تیرِ آبدار که آید ز شَستِ دوست

آن تیر را به سینهء سوزان فرو کنند

 

قربانِ عاشقی که شهیدانِ کوی دوست

در روزِ حشر ، رتبهء او آرزو کنند

 

عبّاسِ نامدار که شاهانِ روزگار

از خاکِ کوی او ، طلبِ آبرو کنند

 

میرابِ آب بود و لب تشنه جان سپرد

می خواست آبِ کوثرش اندر گلو کنند

 

بی دست ماند و داد خدا دستِ خود به او

آنان که منکرند بگو روبرو کنند

 

گر دستِ او نه دستِ خدائی است ، پس چرا؟

از شاه تا گدا ، همه رو سوی او کنند

 

درگاهِ او چو قبلهء اربابِ حاجت است

باب الحوائجش همه جا گفتگو کنند

 

(ذاکر) برای آنکه مسمّی به اسمِ اوست

امیدِ آنکه عاقبتش را نکو کنند.

 

جوهری (ذاکر)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت ابوالفضل (ع) 5050

در مدح حضرت ابوالفضل (ع)

 

بر برج وفا ماه دل آراست ابوالفضل

در درج صفا گوهر یکتاست ابوالفضل

 

به به چه خوش آئینه‌ی آئین تولاّ

وه مظهر آزادی و تقواست ابوالفضل

 

سیمای جوانمردی و ایمان و عطوفت

در معرفت و عاطفه دریاست ابوالفضل

 

با دشمن حق دشمن و با اهل ولا دوست

مصداق تولاّ و تبرّاست ابوالفضل

 

حق مسلک و حق مقصد و حق پیشه و حق گو

هر جا سخن از حق بود آنجاست ابوالفضل

 

پرورده‌ی دامان وفاداری و غیرت

بر نام صفا صورت و معناست ابوالفضل

 

بیگانه‌ی پیمان شکنان خود پی پیمان

در قاف مواسات چو عنقاست ابوالفضل

 

صاحب علم نصر من الله حسینی

شمشیر زن عرصه‌ی هیجاست ابوالفضل

 

در بحر یقین لؤلؤ لالای گرانقدر

از بهر حسین عاشق شیداست ابوالفضل

 

صرّاف زمانه همه حیران به چنین لعل

در منزلت و مرتبه والاست ابوالفضل

 

زانوی ادب پیش حسین می‌زد و می‌گفت

سوگند به حق نوکر مولاست ابوالفضل

 

بر وی دم میلاد، علی چون نظر افکند

زد بوسه و فرمود چه زیباست ابوالفضل

 

ناگاه کشید آهی و اشکش ز بصر ریخت

گفتند مگر ناقص الاعضاست ابوالفضل

 

فرمود نه، افتاده مرا کرب و بلا یاد

بینم به بنی فاطمه سقّاست ابوالفضل

 

بر دامن او چنگ بینداز «کلامی»

حاشا که جوابت کند، آقاست ابوالفضل

 

کلامی زنجانی

در مدح حضرت ابوالفضل العباس (ع) 4940

در مدح حضرت ابوالفضل (علیه السلام)

 

انقلابی به جهان عشق تو بر پا کرده

عشق با عشق تو غوغائی و غوغا کرده

 

نازم عشقی که تو را جوهر عشق آورده

الحق این عشق تو در جان و دلم جا کرده

 

نوری از نور خدا را به جهان گسترده

عالمی را به جهان غرق تماشا کرده

 

جان عالم به فدای تو و عشقت جانا

بهر حیرت به افق روزنه ای وا کرده

 

عشق با عشق تو تدریس کند عشقت را

معنی عشق ترا معنی و معنا کرده

 

غیر لب تشنه عشقت به کنار دریا

نفسی داده بنفسی نفسی ها کرده

 

آن تویی جرعه ای از آب به لب هم نزدی

پاکی نفس تو را، آب هویدا کرده

 

عزت نفس تو حاشا رود از خاطرها

آب را تا به ابد یکسره رسوا کرده

 

زین سببهاست ترا شاه ولا بر حرمش

مشک بر دوش تو انداخته سقا کرده

 

ساده آن چشم دلی که به جهان وا شده است

راز پنهان خودی را همه پیدا کرده

 

 استاد طهمورثی (عتیق)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت ابوالفضل العباس (ع) 4385

در مدح حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

 

رشاتده شجاعتده صلابتده سخاوتده 

مروتده فتوتده وفاده، مثل حیدردور

 

اوزادما ال سویا عباس صحننده، ادب گوزله

سو اوسته ال ویرن سقای نام آور مکدردور

 

آتاسی مرتضی مشکل گشادور، مشکلون اولسا

اوزی باب الوائجدی، حسینه یار و یاوردور

 

هانی منده ادب شرح ایلیوم اوصاف عباسی؟

صفات حیدره دارادی، پور شاه صفدوردور

 

رعیتده بونون شان و جلالنده اولان یوخدور

دیسم زیبنده دور فرق شهیدانه بو افسردور

 

ابوالفضلین مقامین بیر شهیده ویرمیوب خالق

بولن بو حکمتین سرین فقط خلاق داوردور

 

حسینی جان عباسه قسم ویرسن یقین ایله

نه دردون وار علاج ایلر، چوخ ایستکلی برادردور

 

گزر زواری ایمدی قبرینون اطرافنی آغلار

دیر بو شاه دینه سرسپاه و میر لشگردور

 

دیوله نسبتا قبری کچکدی جای حیرتدی

و لیکن قامتی شمشاد دور، سرو صنوبردور

 

بیله معلوم اولور بر هم اولوب ترکیب اعضاسی

اوزی آیدور، بدنده زخمی سانسیز، مثل اختردور

 

قویان ام البنینی حشره دین دل داغلی، گوز یاشلی

بوکن قد حسینی، نوفل بی رحم و کافردور

 

نولور بیرجه گوریدوخ قبر عباسی مقابلده

گوزیمده اشگ دیده، دلده ناله، الده دفتردور

 

عزیز فاطمه آگاه سن بیر عمردور مولا و آقا

حسین و کربلا آدی منه ذکر مکرردور

 

منی هم نوحه خوانی هم تمام آرزومندی

او شش گوشه مزاره ایسته بو ایل، گر مقدردور

 

آقا باخما بیزه نالایقوخ، اوز لطفوه سن باخ

سخی بیر میزبان مهمانینه باخماز محقردور

مرحوم شانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت ابوالفضل العباس (ع) 4383

در مدح حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

 

ای مظهر حق و حق پرستی عباس

وی دست تو دستگیر هستی عباس

 

ویرانی اش آباد و شده صاحب گنج

هر دل که تو کُنج آن نشستی عباس

 

با نام ملیح و با نشانی شیرین

نرخ نمک و عسل شکستی عباس

 

با گفتن ذکر‌ یا ابالفضل و حسین

رفتند همه به اوج  مستی عباس

 

این خانه  فقط باز نباشد ، بر دوست

در بر روی خصم هم‌ نبستی عباس

 

ما را چه غم از روی جزا ، وقتی تو

با دست قلم ، قلم به دستی عباس

 

ای شاه وفا ، وزیز دربار حسین

گویم  همه عمر ، یا علمدار حسین

 

آرام و قرار بیقراران شده ای

امیدِ دل ، امیدواران  شده ای

 

با روح اباالفضلی و زهراوارت

مولای همه، عشق مداران شده ای

 

با آنکه خجل شدی  ز سقائی خود

ساقی ، تمام می گساران شده ای

 

هر‌ چند ز کار تو ، گرده باز نشد

فریاد رس ، گره به کاران شده ای

 

تسکین نشده است ، گر چه داغ دل تو

تسکین قلوب داغداران شده ای

 

سردار رشید و شیر دل ، با تو چه شد؟

در قبر ، به قد شیرخواران شده ای

 

ای شاه وفا ، وزیر دربار حسین

گویم‌ همه عمر ، یا علمدار حسین

 

 حیدر توکلی

در مدح حضرت ابوالفضل العباس (ع) 4382

در مدح حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

 

قادرالله نجه گور هرزادی زیبا یارادیب

شکراولا درگهینه هرنیی باجا یارادیب

 

خلق ادیب سوم شعباندا حسین تک گوزلی

چهارشعباندادا عباس دل آرا یارادیب

 

پای ویروب ام البنینه بوگوزل مولودی

صورتین مثل علی حی توانا یارادیب

 

لبلرون غنچه کیمی قاشلارینی مثل کمان

قامتین سرو کیمی گوزلری شهلا یارادیب

 

چوخ گوزللر یارادیب دهریده خلاق جلیل

حسنده ماه بنی هاشمی تنها یارادیب

 

بویی بویلاردان اوجا اننی کورک قوللار اوزون

ایری گوز آنلی آچیخ قدینی طوبا یارادیب

 

بوگوزل طفلی یارالداندا خداوند رحیم

هامی اوصاف برازندیه دارا یارادیب

 

وارلغت نامه ده هربیر لغتین معناسی

لغت عشقه ابافاضلی معنا یارادیب

 

آلدی آغوشه ایو اهلی هامیسی آچمادی گوز

ددیلر حتمی یارالدان بونی اعمی یارادیب

 

ناگهان گلدی حسین گورماقا اوز قارداشینی

نجه بیر منظره گور زاده زهرا یارادیب

 

اللری اوسته آلوب قارداشینین  قنداقینی

گوردی حی ازلی ماه دل آرا یارادیب

 

ایستدی اوپسون اوزون آچ دی ابا الفضل گوزونی

باخدی مولاسینا بیر حال غم افزا یارادیب

 

اوزونه وردی تکان حضرت عباس اوزمان

قنداقیندان چیخادوب قوللاری غوغا یارادیب

 

بوینونا سالدی حسینین اواوزون قوللارینی

یعنی مولا منی خالق سنه شیدا یارادیب

 

دوردی فورا ایاقا زینب مرضیه شیم

دولانوب باشلارینا محشرکبری یارادیب

 

سونرا اوزتوتدی حسینه آتاسی شیرخدا

ددی اوغلوم سنه خالق بونی یارا یارادیب

 

باخ اوزون قوللارینا .قامتینه.گوزلرینه

شیرعابسدی خدا قاتل اعدا یارادیب

 

عشقی سنسن بالامون شمعیوه پروانه بودی

سنون آینده وه جانان بونی سقا یارادیب

 

سهلیدی شیعه یهودینیده مایوس ایلمز

چون سخاوتده خداسی بونی دریا یارادیب

 

وارآقام مثلی بودنیاده کیمون مولاسی

عشقیده خالق یکتا بونی یکتا یارادیب

 

توت (بیوک)دامنینی صدقیله آل مطلبیوی

عبدصالحدی خدا شافع فردا یارادیب !

 

کربلایی بیوک عبدالرحیم زاده

در مدح حضرت ابوالفضل العباس (ع) 4376

در مدح حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

 

 نه در توصیف شاعر‌ها، نه در آواز عشاقی

تو افزون‌تر از اندیشه، فراوان‌تر از اغراقی

 

وفاداری و شیدایی، علمداری و سقایی

ندارند این صفت‌ها جز تو دیگر هیچ مصداقی

 

به خوبی تو حتی معترف بودند بدخواهان

یزید آنجا که می‌گوید «الا یا ایها الساقی»

 

تمام کودکان معراج را توصیف می‌کردند

مگر پیداست از بالای دوش تو چه آفاقی

 

چنان رفتی که حتی سایه‌ات از رفتنت جا ماند

رکاب از هم گسست از بس برای مرگ مشتاقی

 

فرار از تو فراری می‌شود در عرصۀ میدان

چنان رفتی که بعد از آن بخوانندت هوالباقی...

 

به سوی خیمه‌ها یا «عدتی فی شدتی» برگرد

که تو بی‌مشک سقّایی، که تو بی‌دست رزّاقی

 

شنیدم بغض بی‌گریه به آتش می‌کشد جان را

بماند باقی روضه درون سینه‌ام باقی

 

سید حمید رضا برقعی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت ابوالفضل العباس (ع) 4375

در مدح حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

 

گريه كردم مُطَهّرم كردند

پاكْ مانند ساغرم كردند

 

اسم تو آمد و دلم پَر زد

به گمانم كبوترم كردند

 

با نگاهي  ز چشم شهلايت

.خاكْ بودم ولي زرم كردند

 

پدر و مادرم همان اول

نذرِ اولاد حيدرم كردند

 

تا كه گفتم مُحبِّ عباسم

دلِ آلوده را حرم كردند

 

شخص بي آبرو چنان من را

پيشِ مردم چه محترم كردند

 

شك ندارم كه اين محبت را

به دعاهاي مادرم كردند

 

سالياني است آبرو دارم

ساليانيست نوكرم كردند

 

يَابْنَ امُّ البنين دعايم كن

باز در علقمه صدايم كن

 

دست بر سينه رو به كرب و بلا

السلام عليك يا سقا

 

قمر خانوادة خورشيد

صدقه دارد اين قد و بالا

 

پسر چهارمِ امير حُنين

دست بر سينة بني الزهرا

 

چشم و ابروي تو سپاه حسين

كاشف الكرب سيد الشهدا

 

سيزده ساله فاتح صفين

سومين بچهْ شيرِ ، شيرِ خدا

 

ارمني ها مُريد نام تواند

شاهدم سفره هاي تاسوعا

 

نامِ تو هم رديف يا فَتّاح

چشمهايت مُفَرِّجُ الغَمّاء

 

تو كه هستي ، حسين هم آخر

شد پناهنده بر تو عاشورا

 

سايبانِ مُخَدّراتِ حرم

پشتْ گرميِّ زينب كُبري

 

إعطِني يا كريم ، انا سائل

مستجيرٌ  بِكَ ابوفاضل

 

دست گيرِ همه خدايِ ادب

دست پروردة امير عرب

 

نسلْ در نسلْ خاك پايِ توايم

به تو داديم دلْ نَسَبْ به نسبْ

 

سفره ات بهر سائلان پهن است

صورتت شير و خالِ تو ، چو رطب

 

مي كند زنده ياد حيدر را

چين پيشاني ات به وقت غضب

 

اسدالله كربلا ، عباس

بِنِشين با وقار بر مركب

 

قد كشيدي همينكه روي اسب

لشكر كوفيان كشيد عقب

 

مي شود روضه را تجسم كرد

با كمي فكر ، رويِ اين مطلب

 

تا تو بودي سفر به خير گذشت

اي نگهبان محمل زينب

 

تا تو بودي رباب اصغر داشت

غرق بوسه سپيدي غب غب

 

تا تو بودي نديد يك مادر

طفلش از تشنگي كند لب لب

 

تا تو بودي رقيه معجر داشت

روي دوش تو خواب بود هر شب

 

تا تو بودي كسي اجازه نداشت

بزند چوب خيزران بر لب

 

رفتي بر غرورها برخورد

دست نامحرمان به معجر خورد

 

واي از لحظه اي كه غوغا شد

رفتي و در خيام بلوا شد

 

دختري مشك آب دستت داد

بر دعا دست عمه بالا شد

 

سايه ات بين نخلها گم شد

پسر فاطمه چه تنها شد

 

تا رسيدي كنار نهر فرات

علقمه در مقابلت پا شد

 

تا قيامت خجل ز لبهايت

خنكي هاي آب دريا شد

 

جانب خيمه راه افتادي

فكر و ذكرت لبان آقا شد

 

در كمينت چهار هزار نفر

تيرها در كمان مهيّا شد

 

قدُّ و بالات كار دستت داد

چند صد تير در تنت جا شد

 

بي هوا دستِ راستت افتاد

دست چپ هم شكارِ اعدا شد

 

حرمله در شكارِ چشم آمد

هدفش چشم هاي شهلا شد

 

نوكِ تير از سرِ  تو بيرون زد

تا پرش بين ديده ات جا شد

 

خواستي تير را برون بكِشي

گردنت خم به سوي پاها شد

 

از سرِ تو كلاه خود افتاد

يك نفر با عمود پيدا شد

 

آنچنان ضربه زد به فرقِ سرت

تا سر چينِ ابرويت وا شد

 

واي بي دست بر زمين خوردي

سجده گاه تو خاكِ صحرا شد

 

تيرهايِ كمي فرو رفته

خوب بر جسمِ اطهرت جا شد

 

بعدِ سي سال يا اخا گفتي

عاقبت مادر تو زهرا شد

 

دورتر از تنت حسين افتاد

همه ديدند قامتش تا شد

 

گفت عباس خيز و كاري كن

رويِ لشگر به خواهرم وا شد

 

دَمِ خيمه زمان غارت ها

سرِ يك گوشواره دعوا شد

 

سند ارث بُردن از زهرا

با كف پا به چادر امضا شد

 

پاسخ اَيْنَ عمّيَ العباس

سيلي چند بي سر و پا شد...

 

قاسم نعمتی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت ابوالفضل العباس (ع) 4374

در مدح حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

 

شاه قامت قیامتی داریم

دلبر با ابهتی داریم

 

کاسه لیس جناب عباسیم

وه چه رزق و ضیافتی داریم

 

نسل در نسلمان ابالفضلی است

در این خانه قدمتی داریم

 

قسمت کار ما گره نشود

یاور با محبتی داریم

 

ورد لبهایمان ابالفضل است

هر زمانی که حاجتی داریم

 

آرزوی بهشت را نکنیم

زیر این خیمه جنتی داریم

 

وسط روضه های تاسوعا

آرزوی شهادتی داریم

 

تاکه دست بریده یاور ماست

انتظار قیامتی داریم

 

محمد حسین رحیمیان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت ابوالفضل العباس (ع) 4370

در مدح حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

 

زنده شود جان ز نام حضرت عباس

توسنِ چرخ است رام حضرت عباس

 

از شهدا بعد سیدالشهداء است

پیش حق افزون مقام حضرت عباس

 

روز ازل چون زدند قرعۀ مردی

قرعه درآمد بنام حضرت عباس

 

حامل وحی خدا که روح الامین است

هست کمینه غلام حضرت عباس

 

زآب حیات است زنده خضر و به معناست

تشنه لبِ آبِ جام حضرت عباس

 

گام چو بر خاک می‌نهاد، زمین داشت

فخر به گردون ز گام حضرت عباس

 

گیسوی حورای خلد بافته رضوان

از پی بند خیام حضرت عباس

 

جسمِ شهِ کربلا که جان جهان است

زنده بُدی از کلام حضرت عباس

 

طرب اصفهانی 

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت ابوالفضل العباس (ع) 4178

در مدح حضرت ابوالفضل (علیه السلام)

 

مختصردی تمامِ عمر ایلسم

سجده پروردگارِ عباسه

 

مدد ایلوبدی مدحینی یازیرام

شکر اولا کردگارِ عباسه

 

اودی ابن المکارم الاخلاق

حُسنِ خلقون اوجا فرازینده

 

لقبِ بوالفضائلین شرحی

بیر جهان سوزدی امتیازینده

 

گونوز افتاده لر عصاسی اولور

باباسی حیدرین طرازینده

 

گجه سجاده ی نیازینده

ایله آغلار قالیب نمازینده

 

چشمِ یعقوب غِبطه ایلردی

دیده ی اشکبارِ عباسه

 

بیرده عباس اشکبار اولدی

غربتِ مرتضایه دهرینده

 

نیسگیل اولسون علی دوام ایلدی

روزگارین کمندِ قهرینده

 

قیزی زینب گورردی گه گاهی

باباسین درد و غصه بحرینده

 

عرض ایدردی بابا ملول اولما

رسم اولوبدور مدینه شهرینده

 

غصه لر هر کیمه هجوم ایلسه

نَظَر ایلر عُذارِ عباسه

 

گلدی ام البنین آنام یرینه

لایقِ دودمانِ حیدردی

 

بویورور من کنیزِ زهرایم

وار یقینیم عزیزِ مادردی

 

قولاق آسدیم قنوتینه گوردوم

ذکری یارب بحقِ کوثردی

 

نظرینده بیزیم محبتیمیز

مهرِ ِعباسدن فراتردی

 

اودی فخریله من آنا دیرم

مادرِ بردبارِ عباسه

 

او جناب عبدِ صالحِ رب دی

ئوزی بیر پارچا دین و مذهب دی

 

هر نمازینده باشی اوستونده

گون خجالتدی آی معذب دی

 

نجه قارداش دی زینبه یارب

حس ایدور که غلام زینب دی

 

بو دلاور حسینینه نسبت

بو قدر وار ایله مودب دی

 

آسمانِ ادب ده هیچ اولدوز

گله بولمز مدارِ عباسه

 

عاشق اولسان مرامِ عباسه

آدینی تکیه ی کلام ایلمه

 

دانیشاندا مواظب اول، آدینا

آند ایچوب هتکِ احترام ایلمه

 

کیم یالان آند ایچه تذکر ویر

دِگیلَن جهل ده دوام ایلمه

 

ولی گوردون که اعتنا ایلمور

او مسلمانه هیچ سلام ایلمه

 

ارمنی واردی ، اعتقادیلن

سخیلار سایه سار عباسه

 

عالمین عقلی قهقرایه گیدر

پرده رد اولسا گر حقایق دن

 

آزدی هر قدر یازسالار دیوان

شعرا ملجأِ خلایق دن

 

چونکه عباس امامینه خاطر

ال چکوب دنیوی علایق دن

 

دوزدی كچمیش زمان طولانی

علقم اوسته چتین دقایق دن

 

هله مقتل نویس حیراندی

کلماتِ قُصارِ عباسه

 

دیمه بازولری ستبریدی

پهلوانلار الینده خار اولدی

 

یا کی شمشیر تیزینون گوجونه

لشکرِ کوفه تار و مار اولدی

 

سووا خاطر وجودِ سقادن

ایکی گوز نوکِ ذوالفقار اولدی

 

لشکرین لحنی الفرار اولدی

هامی سرکرده لر شکار اولدی

 

صاحبِ ذوالفقار سسلندی

آفرین ذوالفقارِ عباسه

 

محمد لطفی حسام

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح وجلالت حضرت ابوالفضل (ع) 4176

در مدح وجلالت حضرت ابوالفضل (علیه السلام)

 

کیست آن مشگل گشا ، ای جان فدای نام او

هر که نامش بشنود از دل رود آرام او

 

کنیه اش بوالفضل باشد ، نامش عباس علی

هر که در سختی فتد، جوید مدد از نام او

 

اوست فرزند رشید مرتضی شیر خدا

هر که بابش شیر باشد ، شیر زاید مام او

 

گر چه در چشم منافق خشمگین بود و عبوس

دوستان بشاش بود از چهره بسام او

 

بی جهت او را لقب ماه بنی هاشم نبود

بود روشن حجتی، روی چو بدر تام او

 

بسکه آن سیمای نورانی صبیح الشکل بود

هر که دیدی یک نظر رفتی ز دل آرام او

 

وصف این سیما و صورت کی شود صورت پذیر؟

آفرین بر صورت و بر قدرت رسام او

 

دوستان از شوق و ذوق و دشمنان از خوف و بیم

هر که نامش بشنود از دل رود آرام او

 

گر چه تشریف امامت ظاهراً در بر نداشت

شد امامت را بنا محکم ز استحکام او

 

در رواج شرع انور ، جان فشانیها نمود

تا که شد حصن شریعت محکم از اقدام او

 

آنکه روز گیر و دار از نعره تکبیر وی

چاک می شد زهره خصمان بدفرجام او

 

حمله ور می شد چو روز رزم در پشت عقاب

توسن گردون شده گفتی مطیع و رام او

 

برق صمصامش اگر دیدی به روز کارزار

شیر چون روبه شدی از سطوت صمصام او

 

می شدی از خون لبالب، کاسه سرهای خصم

تا که نوشد روز هیجا تیغ خون آشام او

 

عکس شمشیرش اگر بر چرخ افتد، شیر چرخ

لرزد و ریزد، نماند موی در اندام او

 

عالم است از سر عالم در حیات و در ممات

کاینچنین اش خلق کرده خالق علام او

 

فرق بر عیوق ساید ، بگذرد از فرقدین

گنبد زرین آن گلدسته های بام او

 

شمس با آن ضوء رفعت ، می کند هر صبحگاه

کسب نور از شمسه های طاق زرین فام او

 

عرش قندیلی است آویزان ، ز طاق رفعتش

کرسی اندر زیر پای، کمترین خدام او

 

فوج فوج آید ملایک، صف کشد هر بامداد

می دهد جبریل فرمان در سلام عام او

 

منتظر یک سو قضا ، افتاده دیگر سو قدر

چشم در فرمان او و گوش بر احکام او

 

هر که یک لوح زیارت در ضریحش خواند و ماند

تا ابد در لوح آمرزش لسان و نام او

 

گفت کردم دعوت درماندگان را مستجاب

من دهم درماندگان را مژده از پیغام او

 

 حکیم میرزا علیخان لعلی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت اباالفضل العباس (ع) 2714

در مدح حضرت ابوالفضل (علیه السلام)

 

به گريه كردم از بلبل سوالی   

که عاشق بر كدامين مه جمالی

 

به خود گفتم كه گوید گل،وليكن    

بنازم کز وفا گفتا، ابولفضل

 

نگاهی بر دو بالش كرد و ناليد   

پری زد در هوا گفتا، ابولفضل

 

به گل گفتم كه زيباتر زگل كيست     

بگفتا از همه زيبا ابولفضل

 

به دريا گفتمش قطره كدام است    

بگفتا قطره من،دريا ابولفضل

 

چكيد آبی به روی تكه سنگی     

بگريد و صدا زد يا ابولفضل

 

يقين عيسی ز بهر زنده كردن  

به گوش مرده گفتا یا ابولفضل

 

«فتا»هردم، دم از عباس می زد  

كه تا محشور گردد با ابولفضل

 

فرهادی مراغه ای متخلص به (فتا)

‌در مدح حضرت ابوالفضل العباس (ع) 2358

‌در مدح حضرت ابوالفضل (علیه السلام)

 

کیمدی عباس ابن حیدر سرور اهل یقین

صاحب اون یدی منصبدور یل امالبنین

بحر تقوا حافظ قرآن سپه سالار دین

روح عرفان بنده ی محبوب رب العالمین

خلقت عباسیده غوغا ائدوب جان آفرین

حق شناسی رشته سینده خلقت عباسه باخ

 

بیر دلاور خلق ائدوب پروردگار لم یزل

پهلوان لارین ایچینده یوخدی عباسه مثل

سجده ده اهل تواضع جبهه ده شیر جدل

هاردادی حافظ یازا حسنونده بیر زیبا غزل

آی ندن ماه بنی هاشم دی بو آیدان گوزل

گورماقا بدرالدجانی طلعت عباسه باخ

 

حضرت عباس ایکی دنیانی حیران ایلدی

معجزاتی چوخ یهودینی مسلمان ایلدی

کربلاده جانینی قرآنه قربان ایلدی

عرصه رزمه گئدوب میداندا طوفان ایلدی

تلیدن ائجک سپاه کفری لرزان ایلدی

مرحبا شان و وقار و هیبت عباسه باخ

 

کوفیان گوردی گلور میدانه بیر صاحب لوا

الده تیغ جان ستان دلده ولی ایلور دعا

یوز قویوبدور خیبره گویا علی المرتضی

بیر هیاهو دوشدی میداندا داغیلدی اشقیا

آختاروردی شمر ملعونی فقط عباس آقا

هارداسان سسلوردی گل بیر قدرت عباسه باخ

در مدح حضرت عباس (ع)  2215

علمدار سردار عشق 

 

افتخار و شرف آلعبا عباس است

یل و ارتشبد شاه شهدا عباس است

 

معدن غیرت و دریای شرف کوه وقار

آخرِ معرفت و شاه وفا عباس است

 

لنگر فُلک حسین بوده در بحر بلا

سنگر جبههٔ طفلان ولا عباس است

 

مظهر صبر و شکیبایی غم زینب بود

در شجاعت بخداوند،،، خدا عباس است

 

دست بر آب زد و دست بداد عاشق بود

نگران از لب عطشان اَخا عباس است

 

من «فقیرم» چه کنم عاجزم از مدح وزیر

رب العشق دو جهان وه چه بسا عباس است

 

 فقیر تهرانی

در مدح حضرت ابوالفضل عباس (ع) 2054

در مدح حضرت ابوالفضل (علیه السلام)

 

ای قمر ای محرم اسرار شب

بر لبانت آب زمزم تشنه لب

 

کو به مستی از تو با احساس تر

کیست در همت زتو عباس تر

 

نادم و ناکام کردی آب را

بنده خود ساختی مهتاب را

 

در وفا هنگامه بر پا کرده ای

ماه را در عرش رسوا کرده ای

 

جوهر غیرت تو هستی بی گمان

بر تو می نازد زمین و آسمان

 

تا زتیغت شعله می افروختی

آسمان را بر زمین می دوختی

 

نیست تکراری از آن سرمستی ات

عشق جاویدان شد از بی دستی ات

 

قصه گویت رهنوردان فلک

نوحه خوانت آدم و حور و ملك

 

عشق را مدیون نامت کرده اند

عارفان را مست جامت کرده اند

 

هر چه گویم در ثنای تو کم است

خاک قبرت سجده گاه عالم است

 

"سیفی ام"  من ریزه خوان خوانِ تو

برنگیرم دست از دامان تو

 

در دل از عشق تو دارم بس خروش

بین مردم گشته ام گوهر فروش

 

خدمتم را آسمانی میکنم

پیرم و کار جوانی میکنم

در مدح حضرت ابوالفضل العباس (ع) 1859

در مدح حضرت ابوالفضل (علیه السلام)

 

سو کنارینده سوسوز حضرت دریادی آقام

زاده ی ام بنین نوکر زهرادی اقام

 

وارث منزلت فاتح خیبردی ولی

حوض کوثرده گوزل گوهر یکتادی آقام

 

غیرته معنی اگر آختاراسوز عالمده

بیلون ای اهل جهان غیرته معنادی آقام

 

بیز دخیل اولوق اونون پرچمینه شام و سحر

صاحب علم وعمل کوه تولادی آقام

 

فتح ادوب قلبیلری قانه بویانمیش علمی

خیرداجا قبری وار اما نه دلارادی آقام

 

یوسف مصری گلر گونده گورر مرقدینی

آغلیار دیلده دییر گور نجه زیبادی آقام

 

دردمند اولسون اگر دردووه درمان الییر

نوح و یعقوب و سلیمانیدن اولادی آقام

 

سوره غیرت اگر نازل اولا قلبیلره

او گوزل سوره لره آیت کبری دی آقام

 

آغلیار ارمنی لر حالینه ای سینه ویران

یاخجی باخسوز آقالار عالمه مولادی آقام

 

اوچ پر اوخ دگدی گوزونن گوزل اولموشدی گوزی

اوخادا یوخ دمدی مظهر تقوا دی آقام

 

کسیلن اللرینه عالم و آدم قوربان

روز محشر که اولار شافع عقبی دی آقام

 

سعید مرادی

در مدح حضرت ابوالفضل العباس (ع) 1839

در مدح حضرت ابوالفضل (علیه السلام)

 

بود ترانه این مرغ دل ثنای اباالفضل

کشد به قله عزت پر از ولای اباالفضل

 

بکوی منزل لیلا نشسته گر دل مجنون

دل شکسته من می تپد برای اباالفضل

 

گر اغنیا بزند چنگ خود به پرده کعبه

گدایم و زده ام چنگ بر لوای اباالفضل

 

ز بوسه حجرالاسود ار خوشند گروهی

خوشم که بوسه زنم من به خاکپای اباالفضل

 

دعای زاهد شب زنده دار وصل جنان است

دعای کرب بلا میکند گدای اباالفضل

 

شیوخ حور طلب میکند مراد من این است

چو نی به نالم درآیم به نی نوای اباالفضل

 

خدای گر دو جهان را ز مرحمت صله سازد

نمیشود به خدا ارزش وفای اباالفضل

 

میان قلب من و سنگ سرخ فرق چه باشد

چو شمع گر نگدازد در ابتلای اباالفضل

 

کدام قصر بهشت است بهر عاشق صادق

که با صفا بود از مجلس عزای اباالفضل

 

کدام درد گران است تا شفا نپذیرد

زدست عقده گشا یا که از دعای اباالفضل

 

بزن ز صدق و صفا حلقه ای براین در حاجت

ببین چه میکند این دست با سخای اباالفضل

 

دو صد به سنگ ملامت اگر زنند رقیبان

محال رانده شود (سیفی)از سرای اباالفضل

 

سیفی اردبیلی

در جلالت حضرت ابوالفضل العباس (ع) 700

در جلالت حضرت ابوالفضل (علیه السلام)

 

خدادی خلقه لسان ویردی فی سبیل الله

مقال و شرح و بیان ویردی فی سبیل الله

 

ایدوب وجود بشرده تفضلین تکمیل

کمال و ذهن و گمان ویردی فی سبیل الله

 

ایده معانی اسراری نظمیله مکشوب

مکاشفینه زبان ویردی فی سبیل الله

 

اولاردی قالو بلاده بلی دیوبله حبیب

بلایه تاب و توان ویردی فی سبیل الله

 

یازیلدی حکم مواسات بیر جوان آدینا

که امتحان او جوان ویردی فی سبیل الله

 

دیدی سوسوزلارا سقایم حکمه قول چکدی

ایکی قولندا ضمان ویردی فی سبیل الله

 

گوروب که اهل جفا بی بها سو ویرمزلر

آلوب سو وجهینه قان ویردی فی سبیل الله

 

بو شان صاحبی عباسیدور وفالیلارا

وفا یولینی نشان ویردی فی سبیل الله

 

گیروب فراتی حسین خاطرینه ایچمدی سو

سوسوز فراتیده جان ویردی فی سبیل الله

 

جهاد اکبریله اصغری ایدوب توام

اوز امتحانین عیان ویردی فی سبیل الله

 

سنه بو باره ده (ذهنی) خدا دلی،قلمی

کلید درج مغان ویردی فی سبیل الله

 

مرحوم ذهنی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

جمالون نقشینی 691

غزل

 

جمالون نقشینی ایستردی نقاش قدر چکسون

قالوب حیرتده بولمزدی او صورتده نه لر چکسون

 

قیام قامتونده گوردی آثار قیامت وار

تعجب ایتدی گتدی تا موثردن اثر چکسون

 

مجانین ره عشقه گوروب زنجیر لازمدور

چکوب بیر زلفی کیم هر تاریده یوز مین نفر چکسون

 

آیردی زلفدن بیر تل چکوب سالدی جبین اوسته

سپهر حسنیده ایستردی بیر شق القمر چکسون

 

جبینون چکدی اما ایلدی عاشقلره مقتل

که هر کس ایستسه لازمدی درد ترک سر چکسون

 

چکنده قاشلارون طرحین هلال آسا گوروب گردون

بو فکره دوشدی آی نقشین پوزوب نقش دگر چکسون

 

گوزون بنزتدی بیر آهویه سالدی سنبلستانه

ددی بو صید الیندن هانسی صیاد ال چکر چکسون

 

یتشدی صفحه رخساریوه قالدی تعجبده

یوزووی بولمدی خورشید چکسون یا قمر چکسون

 

دهانون اوخشادا گوردی خطادور نقطه میمه

اگر چکسه گرک اول نقطه دن هر میم لر چکسون

 

زبس که قیلدی شیرین کاریلق چکدوقجا هر نقشین

گل عطری ویردی ایستردی لبون گلبرگ تر چکسون

 

دوشوب مدهوش (صافی) تک قلم الده قلم اولدی

قریلدی رشته ، ممکن اولمادی نظمه قلم چکسون

 

مرحوم صافی تبریزی

در مدح حضرت ابوالفضل عباس (ع) 675

 در مدح حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

 

ای شیعنون پناهی دنیاده یاابالفضل

سسلر سنی محبون امداده یا ابالفظل

 

کیم دویدی باب عشقون ائتدون اونا عنایت

دنیاده عشق وغیرت سندن قالیب علامت

ماردلری ائدیبسن میداندا سن خجالت

هر لحظه جنگ ورزمه آماده یا ابالفضل

 

اهل ولایه مفخر شیر شهیر حیدر

میداندا مست جام و صهبای حوض کوثر

عشقیله سن یاراتدون کربوبلاده محشر

سن درس عشقی ویردون فرهاده یاابالفضل

 

اولدون حسینه حامی تک گوزلدون خیامی

سنلن یتیردی باشه شاه عطش قیامی

حیدر کیمی ویریبسن دنیایه بو پیامی

تعظیم ایلر هنرور استاده یاابالفضل

 

قاموس عشقی یازدون صحراده غیرتوندن

قوم جفانی پوزدون مردانه همتوندن

ارتوندی شان اسلام عزم و شجاعتدوندن

سن تک جهاندا اولماز ازاده یا ابالفضل

 

مشکون سالاندا نهره فریاده گلدی وجدان

دنیاده هانسی سقا دریاده قالدی عطشان

باخدی سنه ملائک او لحظه مات وحیران

سردار پهلوان و افتاده یا ابالفضل

 

عزم ایلدون خیامه سد اولدی قوم کافر

سالدون سپاهه وحشت رزمینده مثل حیدر

یاغدی هوادن اما جوریله تیر و خنجر

باش اگمدون ولی سن فولاده یا ابالفضل

 

صیاد پست دوران سالدی سنی کمنده

نه حاله قالدی زینب گول باشیوی ابولنده

سیندی بلی حسینون شیر نری اولنه

زهراده گلدی اخر فریاده یاابالفضل

 

یازدی «عبادی» مدحون عشقون ادیبدی ابراز

ازبس چتیندی وصفون فرزانه لر یازانماز

چون ایتمیسن جهاندا بیر شاهکارو اعجاز

محشرده بومحبون سال یاده یا ابالفضل

 

عبادی طارمی

در مدح حضرت ابوالفضل عباس (ع) 672

 در مدح حضرت ابوالفضل (علیه السلام)

 

گلواژه ی قاموسِ عاشوراست عبّاس

در حفظ دین ، چون کوه ، پابرجاست عبّاس

 

رخسار او را ماه می خوانند ، امّا

زیباتر از مهرِ جهان آراست عبّاس

 

در چهره اش نورِ خدا را می توان دید

بر بازویش گلبوسه ی مولاست عبّاس

 

دُردانه ی اُمّ البنین و شبلِ حیدر

محبوبِ قلبِ حضرت زهراست عبّاس

 

باب الحسین و مظهرِ کلّ فضائل

باب الحوائج از حق یکتاست عبّاس

 

ای دردمندان ! دامنش گیرید بر کف

نامش کلیدِ قفلِ مشکل هاست عبّاس

 

حتّی به رویِ دشمنان هم در نبندد

لطفش به خیلِ دوستان پیداست عبّاس

 

بی دست ، دستِ هر ز پا افتاده ، گیرد

هر چند باشد تشنه لب ، سقّاست عبّاس

 

دشمن شکن ، شمشیر زن ، قامت قیامت

شیرِ خدا در عرصه ی هیجاست عبّاس

 

از نعره اش قلبِ سپاه کفر لرزید

اسلام را سردارِ بی پرواست عبّاس

 

خطّ امان از شمرِ کین گستر نگیرد

وقتی امامش یکّه و تنهاست ، عبّاس

 

همراهِ جانان ماند و جانش را فدا کرد

از حبّ ثار اللَّه ، دلش شیداست عبّاس

 

سربازِ جانباز و سرافرازِ حسین است

سرلشگر اُردویِ عاشوراست عبّاس

 

تنها نه یک رزمنده ی جان بر کف است او

از آیه های محکمِ تقواست عبّاس

 

چون چشمه از محرابِ او ، اخلاص جوشد

از سجده هایش نقش ، بر سیماست عبّاس

 

در کربلا بوده است هفده منصب ، او را

خدمتگزارِ عترتِ طاهاست عبّاس

 

منظومه ی ایثار و صبر و استقامت

در علم و حلم و معرفت ، دریاست عبّاس

 

هر کس که دیدم ، بود مدیونِ ابالفضل

از بس کرامت پیشه و آقاست عبّاس

 

من از یهودی ها ، مسیحی ها شنیدم

گفتند : در جود و کرم ، غوغاست عبّاس

 

زرتشتی و هندو ، برایش نذر کردند

عقده گشای مردمِ دنیاست عبّاس

 

از آنچه در بینِ زمینی هاست مشهور

مشهورتر در عالمِ بالاست عبّاس

 

یک پهلوانِ قهرمان با فخر می گفت :

اُلگویِ مردی در میانِ ماست عبّاس

 

از ( یا ابالفضلِ ) ( رضا زاده ) عیان شد

بر دوستانش یار ، در جاست عبّاس

 

من گر چه سر تا پا گناهم ، روسیاهم

پشت و پناهم روزِ وانفساست عبّاس

 

عمری زدم بر سینه ، سنگ حبّ او را

در مُلکِ قلبم والی و والاست عبّاس

 

بر چای ریز و سینه زن ، سقّا ، علم کِش

فریادرس امروز و هم فرداست عبّاس

 

دستش بُوَد در حشر ، اسبابِ شفاعت

باللَّه ، اُمیدِ شیعه در عقباست عبّاس

 

آنقدر از او گفتم که دل شد کربلایی

گلدسته ها و گنبدش زیباست عبّاس

 

درگاه پاکش قبله ی اربابِ حاجت

صحنِ شریفش جنّت الاعلاست عبّاس

 

میدانِ مشکِ کربلا ، با اشک گوید :

مشکش دریده ، دیده خون پالاست عبّاس

 

از کفّ العبّاسش بگویم ؟ یا نگویم ؟

دستش نمی دانی چرا آنجاست عبّاس ؟

 

گویا قلم کردند دستش را به شمشیر

صد پاره تن از فتنه ی اعداست عبّاس

 

دست و سر و چشمش ز خون گردید رنگین

هر عضوِ او ، یک گوشه ی صحراست عبّاس

 

در موجِ غم ها فکرِ اصغر بود آن دم

چون جانِ شیرینش وِ را می خواست عبّاس

 

پشتِ حسین بن علی ز این غم شکسته

از بس که داغش سخت و جانفرساست عبّاس

 

گویا زبانِ حالِ ثار اللَّه چنین بود :

ز اشک مصیبت ، دیده ام دریاست عبّاس

 

سنگینیِ بارِ غمت مانده به دوشم

آثار غم در چهره ام پیداست عبّاس

 

از دیدنِ اشکم سرِ نعشِ برادر

شادی قرین با لشگرِ اعداست عبّاس

 

در خیمه هایِ سوخته ، هنگامِ غارت

ذکر همه بعد از تو ؛ واویلاست عبّاس

 

ای « ایزدی » بر گو به خیلِ اهلِ معنا

اخلاص را ، ایثار را ، معناست عبّاس

 

 ایزدی

در مدح حضرت ابوالفضل عباس (ع) 671

 در مدح حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

 

ندن ای دل بئله اولدون دل شیدا دلیسی

الیوبسن منیده دیده شهلا دلیسی

 

نجه الله اوزی زیبادی گوزلیک بینر

امر واضحدی اولار گوز رخ زیبا دلیسی

 

نیلیم گوز کی گورور دل بینیر

اولموشام منده بالیخلار کیمی دریا دلیسی

 

بیر گوزل یار بیندیم کی اونون یوخدی تایی

دئمیون اولدی اورک گورنجه بیجا دلیسی

 

هانی مجنون کی گلوب اورگشه یار سشمغینی

گورسدم یاریمی تا اولمیا لیلا دلیسی

 

دئیون الان گله فرهاد سوزوم چوخدی اونا

او نه یاریدی سئویب ؟ یا اولوب حتی دلیسی؟

 

باشلادی داغ قازا فرهاد کی شیرین بینوب؟

یا کی شیرینن اوتور هی اولا صحرا دلیسی

 

چاغیرون گلسین هامی عاشق و معشوقه لری

هامی گورسون کی اورک اولدی نه غوغا دلیسی

 

جار سالون هامی کیمی سئودی پریشاندا بیری

نه گوزل کی اونون اولموش هامی دنیا دلیسی

 

گوزلریم آدینه قربان کی اونون والِه ایم

سانکی یوسف دور اولوب ایندی زلیخا دلیسی

 

آدینا قربان اولوم چاره دی هر درده آدی

آدی سقادی اونون منده کی سقا دلیسی

 

کربلایی رامین محمدزاده (پریشان)

در مدح حضرت ابوالفضل عباس (ع) 669

 در مدح حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

 

صد گره بر هر گره در کار اگر داری کم است

یا که صدهاحاجتِ دشوار اگر داری کم است

 

یا که قدَّ آسمان آوار اگر داری کم است

یا که در قلبت غمی بسیار اگر داری کم است

 

غم جگر دارد بیاید گفته‌ام در هر غمی

یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

 

حالِ ما را تا که دوریِ حرم بد می‌کند

کربلا را قسمت ما راهِ مشهد می‌کند

 

یک دوراهی هست ما را هِی مُردد می‌کند

در میانِ دو حرم دل رفت آمد می‌کند

 

مثل اینکه شهریار آنجاست می‌خواند : هَمی

یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

 

این حسن یا این حسین این یا که تکرارِ علیست؟

حیرت آئینه یعنی وقت دیدار علیست

 

تیغ او تیغ علی و کار او کار علیست

جان عزائیل در دست علمدار علیست

 

بیرقی دارد که نقشش شد شعارِ عالمی

یِل یاتارطوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

 

تا زره را می‌کشد بر شانه مُحکم می‌کند

تا که اَبرو را زمان رزم در هم می‌کند

 

چیست لشکر کوه از هولش کمر خم می‌کند

یا که عزرائیل را پیشش مجسم می‌کند

 

آمده تا جابجا گردند هر زیر و بَمی

یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

 

یک قدم کوبیدی و هفت آسمان‌ها ریختند

یک علم کوبیدی و هِی کهکشان‌ها ریختند

 

ضرب شصت توست یا آتشفشان‌ها ریختند

مصرعی خواندی رجز ، سیف و سنان‌ها ریختند

 

این به مولارفته دارد ضربه های محکمی

یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

 

جذب تو جبریل تا شد شهپرش بر باد رفت

خواست نزدیکت شود خاکسترش بر باد رفت

 

هر سلحشوری که آمد یا سرش بر باد رفت...

یاکه تیغت چرخ خورد و لشکرش بر باد رفت

 

شاهباز کربلایی شهریار علقمی

یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

 

تاکه گیسو را کمی در پیچ و تاب انداختی

شام را گویا به جانِ آفتاب انداختی

 

بِرکه‌ای رفتی و عکست را به آب انداختی

یا که عکس مرتضا را بِینِ قاب انداختی

 

ماه بی تکرار ما تکرار اسم اعظمی

یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

 

شانه‌ات نازم که جایِ دستهای زینب است

تا تویی ، بالاترین مَحمل برای زینب است

 

روی زانوی تو ، تنها ردِّ پایِ زینب است

هر دلی که گفت یاعباس جایِ زینب است

 

کور می‌سازد نگاهت چشم هر نامحرمی

یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

 

هرکه شد مستِ حسن بدجور بد مستِ تو شد

کوچه بُن بست حسن شد کوچه بن بست تو شد

 

بعد غوغای جمل دست حسن دست تو شد

فاطمه هست حسن شد فاطمه هست تو شد

 

از کریمیِ حسن داریم با هم عالمی

یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

 

قبله وقتی رو به تو هر صبح راهی میشود

قبله‌ی ما چشم تو خواهی نخواهی میشود

 

گاه گاهی هم نمازم اشتباهی میشود

قلبِ ما بِین حرم انگار ماهی میشود

 

تو شراب کوثری و موج موجِ زمزمی

یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

 

ناز مجنون را اگر در کوی لیلا می‌کِشند

ناز دستان تو را دستان زهرا می‌کِشند

 

آش نذری تو را هم ارمنی‌ها می‌کِشند

در جوارت منتِ بیچاره‌ها را می‌کِشند

 

دل ، ابالفضلی نمی‌ماند برایش ماتمی

یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

 

مَشک وقتی می‌چکد تقدیر می‌ریزد بِهم

دست وقتی نیست در تَن شیر می‌ریزد بِهم

 

حق بده این چشها را تیر می‌ریزد بِهَم

دختران را بعدِ تو زنجیر می‌ریزد بِهَم

 

بر زمین اُفتاده‌ای بد جور آقا درهَمی...

یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

 

حسن لطفی

در مدح حضرت ابوالفضل عباس (ع) 654

 در مدح حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

 

ای وفاده یگانه یا عباس

مرتضادن نشانه یا عباس

 

پاک اورکلرده حشر اولونجا آدین

قالاجاق جاودانه یا عباس

 

شیر میدان کربلادور آدین

قهرمانسان جهانه یا عباس

 

درس ایثار و غیرت و شرفی

ویرموسن عارفانه یا عباس

 

بیرده هیهات سن تک عاشق اولان

گوره چشم زمانه یا عباس

 

جنگ صفّینیده وفا علمون

قوزادون آسمانه یا عباس

 

قالدی حیرتده جنّ و انس و ملک

سن ویرن امتحانه یا عباس

 

اولا قربان بو آغلیان گوزوموز

سن کیمی قهرمانه یا عباس

 

صولتوندن عدو باخانمازیدی

سن اولان پادگانه یا عباس

 

تک باشا کربلاده بیر اِیلیدون

او گوزل خاندانه یا عباس

 

ماریده نیزه نی وُران اَل اُولوب

بوسه گه قدسیانه یا عباس

 

دشمن ایستوردی دام حیله قورا

اولدی نامه بهانه یا عباس

 

بیر امان نامه جیرماقیلا اوگون

گتدین عشقین عیانه یا عباس

 

شمره تل اوسته بیر عتاب ایلدون

چکدی قلبی زبانه یا عباس

 

جیره خوار یزیده ویرمدون ال

سینمادون کوفیانه یا عباس

 

سنه عشق عاشق اولدی غیرتیوه

سسلدی عاشقانه یا عباس

 

ظلمه باش اَگمدون اوجالدی باشین

چخدی نوک سنانه یا عباس

 

مرکب اُوستن دوشنده قتلگهه

گلدی زهرا فغانه یا عباس

 

آلدی اَدرک سسین خیمده حسین

سسله دی یانه یانه یا عباس

 

حامی دین مصطفی سن سن

شأن و عزّ و وقاریوه اَحسن

 

کوه محکم سن استقامتده

حیدر ثانی سن شجاعتده

 

دورد امام اللریندن اوپدی سنون

کیمدی همتا سنه سعادتده

 

گوره عالملرین گوزی هیهات

بیر علمدار سن رشادتده

 

سنکه ویردون فراته بیدقیوی

کفری غرق ایلدون نهایتده

 

گر دولا قهرمانیله یر اوزی

بیری چاتماز سنه شرافتده

 

هر دمون دم ویرر مین عیسایه

کاشف الکربسن طبابتده

 

سن حسین ابن فاطمه محنون

برطرف قیلموسان ملالتده

 

حاتمی مات ایدر سنون کرمون

آقاسان حاتمه کرامتده

 

 کریم نصیری

در مدح حضرت ابوالفضل عباس (ع) 652

 در مدح حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

 

بايد حسين دم بزند از فضائلت

وقتي حسيني است تمام خصائلت

 

تعبيرهاي ما همه محدود و نارساست

در شرح بيکراني اوصاف کاملت

 

بي شک در آن به غير جمال حسين نيست

آئينه اي اگر بگذاري مقابلت

 

اي کاشف الکروب عزيزان فاطمه

غم مي بري ز قلب همه با شمائلت

 

در آستانة تو گدايي بهانه است

دلتنگ ديدن تو شده باز سائلت

 

با زورق شکسته ي دل سال هاي سال

پهلو گرفته ايم حوالي ساحلت

 

بي شک خدا سرشته تو را از گل حسين

سقاي با فضيلت و دريا دل حسين

 

تو آمدي و روشني روز و شب شدي

از جنس نور بودي و زهرا نسب شدي

 

در قامتت اگرچه قيامت ظهور داشت

الگوي بندگي و وقار و ادب شدي

 

هم چشمهاي روشنت آئينه ي رجاست

هم صاحب جلال و شکوه و غضب شدي

 

بايد که ذوالفقار حمايل کني فقط

وقتي که تو به شير خدا منتسب شدي

 

در هيبت و رشادت و جنگاوري و رزم

تو اسوة زهير و حبيب و وَهب شدي

 

در دست تو تلاطم شمشير ديدني ست

فرزند لافتايي و شير عرب شدي

 

فرمانده ي سپاهي و آب آور حسين

اي نافذ البصيره ترين ياور حسين

 

بي شک تو صبح روشن شبهاي تيره اي

خورشيدي و به ظلمت اين شام چيره اي

 

تسخير کرده جذبه ي چشم تو ماه را

بي‌خود که نيست تو قمر اين عشيره اي

 

عصمت دخيل تار عباي تو از ازل

جز بندگي نديده کسي از تو سيره اي

 

قدر تو را کسي نشناسد در اين مقام

وقتي براي امر شفاعت ذخيره اي

 

ما را بس است وقت عبور از پل صراط

از تار و پود بيرق تو دستگيره اي

 

چشم اميد عالم و آدم به دست توست

باب الحسين هستي و پرچم به دست توست

 

فردوس ِدل هميشه اسير خيال توست

حتي نگاه آينه محو جمال توست

 

تو ساقي کرامت و لطف و اجابتي

اين آب نيست زمزمه هاي زلال توست

 

ايثار و پايمردي و اوج وفا و صبر

تنها بيان مختصري از کمال توست

 

در محضر امام تو تسليم محضي و

والاترين خصائل تو امتثال توست

 

فردا همه به منزلتت غبطه مي خورند

فردا تمام عرش خدا زير بال توست

 

باب الحوائجي و اجابت به دست تو

تنها بخواه، عالم هستي مجال توست

 

اي آفتاب علقمه: روحي لک الفدا

اي آرزوي فاطمه: روحي لک الفدا

 

اي آفتاب روشن شبهاي علقمه

سرو رشيد خوش قد و بالاي علقمه

 

داده ست مشک تشنه ي تو آب را بها

اي آبروي آب، مسيحاي عقلمه

 

وقتي که چند موج عليل شريعه را

کرده ست خاک پاي تو درياي علقمه

 

لب تشنة زيارت لبهات مانده است

آري نگفته اي به تمناي علقمه

 

امروز دستهاي تو افتاد روي خاک

تا پا بگيرد از دل صحراي علقمه

 

با وعده هاي مادرت آسوده خاطريم

چشم اميد ماست به فرداي علقمه

 

اين عطر ياس حضرت زهراست مي وزد

از سمت کربلاي تو ، سقاي علقمه

 

شبهاي جمعه نالة محزون مادري

مي آيد از حوالي درياي علقمه

 

ام البنين و فاطمه با قامتي کمان

اينجا نشسته اند و شده آب روضه خوان

 

فرصت نداد تا که لبي تر کند گلو

دارد به دست، ماه حرم، مشک آرزو

 

مي آيد از کنار شريعه شهاب وار

بسته ست راه را به حرم لشکر عدو

 

طوفان تير مي وزد از بين نخلها

حالا شنيدني شده با مشک گفتگو:

 

«بسته ست جان طفل صغيري به جان تو

تو مشک آب نه که تويي جام آبرو

 

اي مشک جان من به فداي سر حسين

اما تو آب را برسان تا خيام او

 

اما شکست ساغر و ساقي ز دست رفت

جاري ست خون ز باده ي چشمش سبو سبو

 

با مشک پاره پاره به سوي حرم نرفت

تا با امام خود نشود باز رو برو

 

تنها پناه اهل حرم بر نگشته است

مي بارد از نگاه سکينه : عمو عمو

 

در خيمه اوج بي کسي احساس مي شود

خورشيد نيزه ها سر عباس مي شود

 

یوسف رحیمی

در مدح حضرت ابوالفضل عباس (ع) 645

 در مدح حضرت ابوالفضل (علیه السلام)

 

دستم عُمریست دخیل عَلَم عبّاس است

دلم عُمریست مقیم حرم عبّاس است

 

همه ی حاجتم این است که صیدش بشوم

دام اگر حلقه ی گیسوی خَم عبّاس است

 

کیمیایی که کند خاک سیه را زر سُرخ

گرد و خاکی ست که زیر قدم عبّاس است

 

نام او لفظ جلاله ست چو قرآن خداست

قسم حَقّه به مولا قسم عبّاس است

 

به نفس های مسیحاییِ ساقی سوگند

دم احیاگر ما بازدم عبّاس است

 

چه حسابی ست که جمع رقم “باب حسین”

عدد ابجد آن هم رقم “عبّاس” است

 

اوّلین بابِ تقرّب به حسین بن علی

سوختن در غم دست قلمِ عبّاس است

 

پای آن بحر طویلی که سروده “وصّاف”

می نویسم اثر محتشم عبّاس است

 

طیب الله به آن شاعر خوش ذوق که گفت:

“هرچه داریم همه از کرم عبّاس است”

 

 امیر عباس سالاری

در مدح حضرت ابوالفضل عباس (ع) 634

 در مدح حضرت ابوالفضل (علیه السلام)

 

ای علی اوغلی حسینون تشنه سرداری اباالفضل

مردلر مردی امامت باغنین باری اباالفضل

دین هواداری اباالفضل

عشق معیاری اباالفضل

شیعه نین یاری اباالفضل

عباس عباس عباس

 

ای قلم قوللاری دین اوسته او رفتاریوه قربان

هامی ایثار ائلین لر ائله ایثاریوه قربان

عشق سرشاریوه قربان

تن تب داریوه قربان

اوجا قوللاریوه قربان

عباس عباس عباس

 

سن اوسان دین خدایه بیوک امداد ائلیوبسن

ائوین آباد اولا حقین ائوین آباد ائلیوبسن

حقی فریاد ائلیوبسن

خلقی ارشاد ائلیوبسن

محشر ایجاد ائلیوبسن

عباس عباس عباس

 

نجه تعریف ایدوم ای مه سنی که رشک قمرسن

حسرت سرو و صنوبر صف عشاقده سرسن

آیت صبر و ظفرسن

غایت عشق و هنرسن

عزت سلک بشرسن

عباس عباس عباس

 

نه بشر که هامی عارف لره منظور نظرسن

قوی دیوم هر نولور اولسون اسدالله دگرسن

عالمه نور بصرسن

حیدره جان و جگرسن

هامی دنیایه دیرسن

 

سن اوگون که علمونله یخلوب قانیوه باتدون

اولدون اسلامه فدا دلده کی مقصودیوه چاتدون

آناوی گرچه قوجاتدون

آتاوین باشین اوجاتدون

یاتان افکاری اویاتدون

 

سنه بیرعده همه حالده ماتم دوتار آغلار

اوزونون هرغمی اولسا اونی دلدن آتار آغلار

دورار آغلار یاتار آغلار

آی چیخارگون باتار آغلار

صبحی شامه قاتار آغلار

 

سنه کیم دل وئره-ای یارگوزی اغیارده اولماز

هامی گوللر سولان اولسا سنه عاشق اولا سولماز

منت خلقده قالماز

باشینی ذلته سالماز

اوزگه دن حاجتین آلماز

 

سن اوسردار قوی پنجه سن ای حیدر ثانی

سنه سلطان جهان وئردی برازنده نشانی

سنه تاپشوردی لوانی

سنه قربان دیدی جانی

او بوتون حقده فانی

 

او چراغ ابدیت که دوتوب نوری جهانی

دولدوروب عالمی آوازه سی حیثیتی، شانی

اودی نهضت لره بانی

اللاهین قانیدی قانی

محو اونون نقشینه مانی

 

گرمین عالم اولامین لرجه علی خلق ایده خالق

اونا تای بیر اوغول اولماز اوناتای بنده صادق

اودی هر عزته لایق

سابقین دن اودی سابق

اونا الله اوزی عاشق

 

سنی میدانه یولا سالدی دالونجا گوزی قالدی

روحون اَلدن وئرن انسان کیمی آلامی چوخالدی

نه بولوم یاده نه سالدی

ناله سی عرشه اوجالدی

گل کیمی رنگی سارالدی

 

او طرفدن اوجالوب قیحا که سقّاسویی آلدی

تشنه لب لر سئونرکن هله لیک محنت آزالدی

یارا دللره ساهالدی

غصه لر جامی بوشالدی

قره غم بختی قارالدی

 

سوسنه عرضه اوزون ایلدی افسونلی چاغندا

تشنه سن ایچ دیدی مندن سارالان گُل سیاغندا

قورین غنچه باغندا

یاییلان اود یاناغندا

عشقوین داغ ایاقندا

 

دولدوروب مشکوی سرعتله فراتین بولاغندا

وئرمادین لب سویاسو حسرتی قالدی داماغندا

یاندی آخدوقجا داغوندا

ایندیده وار سُراغوندا

گوزی قالمش دوداغندا

 

استاد حسین ساکت (هویدا)