در ولادت حضرت امام حسن مجتبی (ع) 6084

در ولادت حضرت امام حسن مجتبی (ع)

 

بیر گل ایلیوب گلشن طاهانی معطر

غبطه او گله گلبن یاس و سمن ایلر

 

گل تک اوپوب ایگلر گل رخسارنی زهرا

شوقیله تماشا حسنه، بوالحسن ایلر

 

اندامی حسن، حسنی حسن، نازی حسندور

مین لعل لبی، شیرین او شیرین دهن ایلر

 

من عاشق و مفتون حسین اولموشام اما

دیوانه منی عشق امام حسن ایلر

 

کنعانده بو ماه دل آرایه تماشا -

ائتدوقجا، فرح یوسف گل پیرهن ایلر

 

عالم دولوسی گوهری قیمتده بو گوهر

بازارده بی ارج و بها و ثمن ایلر

 

عشقنده بو زهرا گلونون، عطر فشانی

یاس و سمن و یاسمن و نسترن ایلر

 

دل طایرنون بال و پرین، جان قفسنده

بیر نیمه نگاهیله دچار رسن ایلر

 

(صالح) دلوه کلمه من گلمسه خوشدور

عارفلری گمراه و زبون حرف من ایلر

 

اظهار ایله درد دلوی میر ولایه

هر درده دوا، لطف امام حسن ایلر

 

صالح تبریزی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 6083

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع)

 

 بافد دوباره باد صبا حله بر چمن

رقصد چونوعروس به گلزار نسترن

 

اندوه و غم به عیش و طرب گشته مستحیل

گردد به دورعافیت این گنبد کهن

 

قمری سرود وصل بخواند چو عندلیب

بلبل ترانه ساز کند بی غم زغن

 

عبهر نهاده تاج مرصع ز زر ناب

بنشسته روی تخت چوفیروزه ی چمن

 

از شوق وصل گل شده نم دیده ی سحاب

از اشک ابر خنده کند دشت هم دمن

 

سرمست و سرخوشند هر آیینه کاینات

گویا فلک فکنده ز سر کین و مکر و فن

 

بر عالمین رحمت رحمان رسیده است

گو آمده است دافع غم رافع محن

 

جود و عطا و لطف و سخا جان تازه یافت

چون زد قدم به لوح زمین شحنه ی زمن

 

ماهی به نیمه ی رمضان داده رخ نشان

ماه فلک ز شرم نهان کرده خویشتن

 

صد آسمان ستاره فتد امشب از فلک

از بهر پای بوسی آن میر مؤتمن

 

 خالق به دست قدرت خود در ولادتش

از نور خویش جان ورا دوخت پیرهن

 

چون غنچه پیرهن بدرید آن گل ولا

کامشب شده است رشک جنان بیت بوالحسن

 

رویش حسن.خصال حسن.ذات وی حسن

نیکو مرام و خوش روش و هم حسن سخن

 

مجموع حسن ذات خودش دید چون خدای

گفتا که نام او چو خصالش بود "حسن"

 

احمد گرفت چون که به آغوش سبط خویش

آمد ندا که شد مه و خورشید مقترن

 

آمد عدیل مصحف حق گویی این چنین

سر تابه پاش را شده محمود بوسه زن

 

کس را به کنه معرفتش قرب و وصل نیست

همچون که یافت ارنی موسی جواب لن

 

خواهد اویس دیدن مرآت مصطفی

باید به شوق روی حسن آید از قرن

 

اسلاف انبیا شنوند ار خصال وی

ترسم که بردرند به قبر اندرون کفن

 

گر هاتفی ز غیب ندا سر دهد که کیست

خدمتگذار و خادم آن شاه ممتحن

 

یوسف ز قعر چاه و مسیح از جوار مهر

گوید به صد امید و به صدافتخار :من

 

پشت فلک دوتاشد از آن دم که خواست وی

سجده کند به پای همین دلربا وثن

 

خواهد نشان دهد به دوعالم همیشه هست

در خط امر آن صنم این روسیه شمن

 

سیراب شد جهان ز سحاب عطای وی

مانند طفلکی که ز مادر خورد لبن

 

چون تاب داد زلف خود اندر نسیم صبح

مدهوش شد ز عطر خوشش آهوی ختن

 

در حیرتم چگونه برون ریزد از درون

صد بحر لعل و گوهر و آن تنگی دهن

 

ما را دگر به باده چه حاجت که مست شد

از جلوه جمال حسن جمله انجمن

 

از خود نداشتی تو چنین بحریا سخن

از لطف اوست طوطی طبعت شکر شکن

 

چون سائلی به کوی توام ایهاالکریم

از لطف خویشتن صله ای بر گدا فکن

 

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام حسن (ع) 5944

در ولادت حضرت امام حسن (ع)

 

چنان که هر زنی صدیقه ی اطهر نمی گردد

یقینا هرکسی هم سبط پیغمبر نمی گردد

 

دوباره سوره کوثر به احمد میشود نازل

کسی که مجتبایش میدهند ابتر نمی گردد

 

شمیم اش هر سحر هوش از سر اهل محل برده

حریف عطر و بویش نافه و عنبر نمی گردد

 

ولایش کیمیا هست و خودش از کیمیاگرهاست

مس جانم بدون مهر پاکش زر نمی گردد

 

کریم بن کریم است و وجودش روح کرّمنا

کسی از محضر او دست خالی برنمی گردد

 

هر آن که با نگاه مهربان او مسلمان شد

بمیرد هم برای لحظه ای کافر نمی گردد

 

ندارد گنبدی تا جلد بام او شوم اما

پری که وا نشد سوی بقیع اش پر نمی گردد

 

اگر طعم طواف مرقد او را چشد حاجی

قسم بر کعبه دور کعبه هم دیگر نمی گردد

 

کسی که هدیه بر او میکند باران چشمش را

یقینا کور فردا وارد محشر نمی گردد

 

خبر دارد شریک اش قاتل جانش شود لکن

دلش راضی به ترک خانه و همسر نمی گردد

 

سکوت و درد و داغ و صبر و عمری خون دل خوردن...

به آسانی کسی که محرم مادر نمی گردد

 

صدای در که می آید دوباره حال آقایم

میان کوچه بدتر میشود بهتر نمی گردد

 

علیرضا خاکساری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

ولادت حضرت امام حسن (ع) 5943

ولادت حضرت امام حسن مجتبی (ع)

 

من  کرم زاده ام  و شهر کرامت  وطنم

گرد و خاک  ره   ارباب   کرم  خاک  تنم

"روزها فکر من اینست و همه شب سخنم"

چه  شد  از  بین  همه   بنده  کوی  حسنم

 

هاتفی گفت اگر گرد  رخ او همه اید

چون در این دایره دعوت شده ی فاطمه اید

 

با وجود تو کسی را هنری نیست که نیست

تو که باشی  ز فقیری اثری نیست که نیست

من تو را دارم و دیگر خطری نیست که نیست

و در این چرخ بجز تو خبری نیست که نیست

 

زندگی را به تمنای تو خوش می دارم

که  من  از فکر  بجز  تو بخدا  بیزارم

 

ای که با آمدن توست ، علی بابا شد

و به لبخند تو غم از دل زهرا وا شد

نوبتی باشد اگر نوبت این رسوا شد

که بگویند به لطف  تو گدا  دارا شد

 

آبرو یافته از لطف و عطای حسنم

پس عجب نیست بگویم که برای حسنم

 

همه را باب حیات است حسین بن علی

ناجی وقت ممات است حسین بن علی

که در اوج درجات است حسین بن علی

تا که کشتی نجات است حسین بن علی

 

بادبان است در این کشتی امداد حسن

نه ؛ بگو آب حسن ،موج حسن ،باد حسن

 

نیست بالاتر ازین درد در عالم دردی

بین مردان بنشینی و  نباشد  مردی

و نفهمند تو را صلح چرا می کردی

همه هستند کنارت و تو  تنهاگردی

 

صبر را برده ای از رو و تمامش کردی

کربلا  را  تو  به تدبیر  قیامش کردی

 

چه سکوتیست تو کردی که چنین فریاد است

و به تدبیر تو بنیاد ستم بر باد است

نام تو لرزه ی بر قامت استبداد است

وارث قدرت مولایی تو اولاد است

 

قاسمت روز دهم یک تنه غوغا می کرد

کربلا مات شد و خیره تماشا می کرد

 

خیره گشتند و به ماه تو حسد ورزیدند

صد حرامی همه با نیزه گلت را چیدند

گریه می کرد حسین و همگی خندیدند

بعد ازان پای سرش یکسره می نوشیدند

 

مرگ مشتاقی او دید و بسی کم آورد

عسل روی گلش چهره او هم آورد

 

جگرت سوخت ، کنارت تو برادر داری

زینب اینجاست غمی نیست تو خواهر داری

گرچه یک خاطره از کوچه و مادر داری

بی وفایی و حسد از بر همسر داری

 

لیک مهمان سر نیزه نگشته سر تو

میزبان  لبه ی  تیغ نشد حنجر تو

 

سید حسین میرعمادی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام حسن (ع)  4972

در مدح حضرت امام حسن (ع)

 

حسن کیمدور؟ حسن بیر گلدی گلزار رسالتده

که یوخدور بو گلون جنتده هرگز مثل و همتاسی

 

بو بیر گل دور که سالموش گللری عالمده رونقدن

بو بیر گل دور که عالمللر اولوب محو تماشاسی

 

بو بیر گلدور که عطریندن اولوب کون و مکان سرمست

بو بیر گل دور که باغ خلد اولوب مفتون و شیداسی

 

مسلم دور که هر باغه پیمبر باغبان اولسا

بئله بیر گل آچار دنیا اولار سرمست سیماسی

 

ایله بیر گل که جنتده ایدر ذوق و طراوتدن

خجالت سوسنی، آلاله نی، نسرین ایله یاسی

 

حسن کیمدور؟ حسن بیر در دور کنز ولایتده

سالوب یاقوتی قیمتدن بو درون لعل گویاسی

 

آتاسی حیدر کرار، آناسی زهره زهرا

خدیجه جده کبری، پیمبر جد والاسی

 

خطادنده خطادور، گر گونه تشبیه ایدم حسنون

ویروبدور مین گونه جلوه جمال عالم آراسی

 

دگل لایق ایدم حسنون شبیه آیه، تجلاده

که مین آی گون اولوب گویده بونون محو تجلاسی

 

او گون که ملک یثربده قدم قویدی بو دنیایه

ولی اللهون اولدی جنت اعلا بو دنیاسی

 

بو مولود اولین مولود اولوب مهد تولایه

صفاسین آرتیروب اول محفلین، حسن مصفاسی

 

آلوب پیغمبر آغوشه ئوپوب ایگلیب او مولودی

دیوب طوبی، بو مولودون عجب وار حسن زیباسی

 

بویوردی یاعلی یافاطمه، آد انتخاب ائتدوز؟

دیوبلر بیز کیموخ؟ سن تک بو طفلین واردی باباسی

 

بویوردی منده الله دن گرک کسب ایلیم تکلیف

که سبقت ایلمز حقدن، کیمون کار عقل بیناسی

 

نه امر ایلسه خالق، او امره آمرم منده

اطاعت فرضدور یوخ امرینین صغری و کبراسی

 

صلاح مصلحت دور بندیه هر امر خالقدن

چون اسرارون اودور دنیا و مافیهاده داناسی

 

عم اوغلی سن ده واقفسن که من تسلیم فرمانم

احددور چون مسلم احمدین دنیا و عقباسی

 

بو مولودین آدین لازمدی الله انتخاب ائدسین

غرض اولدی حسن مولودون اسم بامسماسی

 

بویوردی یاعلی ائتدی منه روح الامین ابلاغ

حسن آد انتخاب ایلوب بونون خلاق یکتاسی...

 

حسینه آچدی یول صلح حسن اقدام جنگ ایدسین

بویانسون قانیله یکسر عراقین دشت و صحراسی

 

که آل بوتراب آل بوسفیانه اگمز باش

اگر ئولسه بو یولدا اوغلی قارداشی احباسی

 

باش اگمز دشمنه هیهات شیر کردگار اوغلی

اگر مین دفعه دوغرانسا، جدلدن یوخدی پرواسی

 

ولو بیر آلتی آیلیق سود امر قربان ویره یا که

اسیر خصم اولا ظلمیله اهل بیت عظماسی

 

او چولده حجت الله، حجتین اتمام ائده کفره

گتوردی اصغرین میدانه ختم اولسون وصایاسی

 

او حجت باعث اولدی اصغر آعوشندا میداندا

سپاه کفردن بیر شربه سو اولدی تقاضاسی

 

ولی بیر نوع سیراب ائتدیلر اول طفلی دشمنلر

که شرح ایدسین دلیم، اول لحظه نی یوخ تاب و یاراسی

 

آتان قدرتلی، اوخ اوچ پر، هدف بیر سود امر حلقی

قیاس ایله اوزون سال چیخ، اولونسون شرح معناسی...

 

قسمتی از اشعارِ مرحوم استاد شبخیز قراملکی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4944

در ولادت امام حسن مجتبی (علیه السلام)

 

باز بحر لطف و دریای وجود

موج زن شد از یمین و از یسار

گوهر سبزی برآمد بر شهور

شد یمینِ عرش حق را گوشوار

 

گوهری بودی به بحر مصطفی

آمدی از مصطفی بر مرتضی

راضیه مرضیه او را چون صدف

از صدف بیرون برآمد شاهوار

 

وه چه گویم گوهر بحرالبحور

نور اعظم معنی مشکات و نور

زین گهر ارکان کلّ کائنات

گشت مستغنی همه از افتقار

 

باز لائح گشت سبحات جلال

در جمالی بی مثال او را مثال

صورتی رشک قمر مهر ازل

شد تعیّنها از او با اعتبار

 

هیکل الاعیان و مفتاح الغیوب

واحد بالاتّصالات قلوب

بو محمد مجتبی سبط الرّسول

خود وجود خود وجود مستعار

 

شاهد روز ازل عیسی نفس

نوح را در فُلک خود فریادرس

قدسیان را طاعت او مفترض

جملهء کرّوبیان را تاجدار

 

بندهء درگاه او روح القُدُس

علتی بر خلقت چار اُسطُقُس

گشته ظلّ ِ پرتو زلف و رخش

در عوالم جاعل لیل و نهار

 

عارفان را سرّ ِ لَنْ برچیده شد

آنچه طاها دیده بُد آن دیده شد

پرده از رخسار خود خُور برگرفت

کز ازل خود پرده بود و پرده دار

 

ذات او ذات خدای بی مثال

نور او نور اخصّ ذوالجلال

نفس او قدسیّهء قدّوسیان

عقل اوّل عقل اورا در کنار

 

نور ذاتش جوهر و نور منیر

نور او را کلّ عالم مستنیر

غوث اعظم قطب الاقطاب زمان

خاطرش هاجس وجودش شاهکار

 

در معانی همچو دریای محیط

در صور گنجینهء علم بسیط

دوّمین خورشید اسپهر ولا

شمسهء ایوان خلوتگاه یار

 

خُلق او چون خلق ختم الانبیا

خلق او چون خلق شاه اولیا

همّتش اندر ورای عرش حق

راتب مخلوق را پروردگار

 

غابط خاک قدومش صد حطیم

وز دمش زنده شود عظم رمیم

طفل دانشگاه طبّش صد مسیح

کوی او را طور موسی راهوار

 

خضر سرگردان پی ظلمات او

موسی عمران می لمعات او

یوسف کنعان وِرا کمتر غلام

آدم از خطّ عذارش کامکار

 

اوست اسما خدا را چون لسان

اوست علم مصطفی را چون بیان

اوست تبیان علوم مرتضی

مظهر انوار حیّ کردگار

 

نام پاکش از حروف عالیات

در صفات ذات او ذات صفات

ذات بی مانند ذات ذات او

در صفات بی قرینش استتار

 

بحر بی پایان و دریای ظهور

بیکران دریای فیّاض ظهور

بحر هستی بحر آتش بحر نور

بحر اندر بحر باشد آشکار

 

عارضش رخشنده مهر بی بدل

آفتابی شارق شرق ازل

جمله ذرات جهان از نور او

کسب کردندی حیات مستعار

 

مصحف رخساره اش اُمُ الکتاب

عارفان از نرگس مستش خراب

تار گیسویش کمند عاشقان

عالم از فیض وجودش استوار

 

تا شود خورشید را وقت طلوع

پیش ابرویش شود اندر رکوع

سجده ها بر مقدم پاکش برد

ثابت و سیّار کیهان بنده وار

 

جبرئیل آن پیک باریّ ِ ودود

پیشگاه مصطفی آمد فرود

گفت فرمایند حیّ ِ ذوالمنن

کای حبیب ما و صاحب اقتدار

 

ای حبیب لم یزل ای ذی فنون

ای مرا محرم به سرّ کاف و نون

بر تو ارزانی هزاران تهنیت

ای ترا خورشید جان آئینه دار

 

مر ترا هارون علی المرتضاست

مرتضی سلطان اقلیم ولاست

زادهء هارون بودی چون شَبَر

نام این مولود را کن اشتهار

 

آن صفات ذات و این ذات صفات

وین قدیم الذّاتی و مرآت ذات

وان صفای ذاتی و زهر نقیع

خاک عالم بر سرت ای روزگار

 

ایّها السّاقی صهبای بلا

لطف فرما ساغری شبگیر را

سالها در آستان قدس تو

خاکسارم خاکسارم خاکسار

 

 استاد شبگیر تبریزی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4809

در مدح و میلاد امام حسن مجتبی (ع)

 

گون کیمی طالع اولوب نیّر اعظم بو گیجه

اوزگه بیر عالم امکانیدی عالم بو گیجه

 

گورونوب صبحده بیر آیت حیّ ازلی

لمعهء نور هدا شعشعهء لم یزلی

بیر تجلّی ایلیوب شمس شموسین مثلی

باش ویروب گون کیمی سبط شه خاتم بو گیجه

 

بیر اوغول حضرت زهرایه ویروب حی قدیر

نه اوغول عارض وجه الحسنه ماه منیر

سبط طاهادی بو فرزند شه پاک ضمیر

شاد اولوب حضرت پیغمبر اکرم بو گیجه

 

نور پاک ازلی طالع و تابنده اولوب

نجه تابنده که خورشید سر افکنده اولوب

آستاننده بونون مهر و قمر بنده اولوب

بودور افلاکه ویرن فیض معظم بو گیجه

 

نور پاک حسنی عالم والایه چخوب

فرشدن ساطع اولوب عرش معلایه چخوب

شاد و خرم ملکوت اهلی تماشایه چخوب

لطفینی شامل ایدوب خالق عالم بو گیجه

 

بو همان نوریدی موسایه تجلا ایلیوب

یثربی نور رخی وادی سینا ایلیوب

غرق بو ماخلقی نعمت عظما ایلیوب

مقدمی ایلدی دنیانی مکرّم بو گیجه

 

ایکی دریادن اولوب درّ مثمّن نه خزف

فاطمه لجّهء عفّتدی علی بحرِ شرف

دامن عصمتی بو لوءلوء مرجانه صدف

آیریلوب گوهر بَحرِینِ مسلّم بو گیجه

 

حَبَّذا محسنه دی صورت و معناسی گوزل

خلقت و خلقی گوزل دیده شهلاسی گوزل

آتاسی جدّی گوزل مام دل آراسی گوزل

 شرط حسنادی فیوضاتیده بو دم بو گیجه

 

عید فرخنده دی بو نیمه شهرالرمضان

محترم گوندی مشرف یارادوبدور یارادان

آرتروبدور بو ولادت گیجیه عزّت وشان

لطف دنیایه ایدوب خالق احکم بو گیجه

 

مجتبا دور لقبی اسمی حسن سبط نبی

حال حیرتده چهار اُمی قویوب هفت اَبی

باش ویروب گون کیمی روشن ایلیوب تیره شبی

ایتدی پیغمبری بو اَمریده خرم بو گیجه

 

تازه مولودیدی اوصاف کمالی حسنه

صاحب عزت و احساندی جلالی حسنه

اشبه ختم رسالتدی جمالی حسنه

اولدی خوبانه وجاهتده مقدّم بو گیجه

 

سپری عمرون اولوب عبدی نه غفلتدی اُویان

یاتما اخلاصیله یاز شعروی اُولما نگران

 بلی خوشبختدی نوحه اوخویان نوحه یازان

یاز ویروب گون کیمی باش نَیّرِ اعظم بو گیجه

 

مرحوم استاد عبدی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4806

 در مدح حضرت امام حسن (ع)

 

شعرِ من واژه ی من لُبِّ کلامم حسن است

شب سلامم حسن و صبح سلامم حسن است

 

با حسن زنده و با عشق حسن خواهم مُرد

حُسنِ مطلع حسن و حُسنِ ختامم حسن است

 

هرکسی زنده به عشق است نمیرد هرگز

زنده ی عشق منم ، رمزِ دوامم حسن است

 

مثلِ رودم که حسن ذکرِ قعود است مرا

مثل کوهم که شب و روز قیامم حسن است

 

پدرم هرچه مرا نام نهاده است گذشت

من از این لحظه از این ثانیه نامم حسن است

 

سرِ من سبز ، زبان سرخ ، سرم هم برود

أیُهاالناس بدانید ; امامم حسن است

 

محسن ناصحی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4805

 در مدح و میلاد امام حسن مجتبی (ع)

 

امشب قرارِحضرت زهرا رسیده است

چشم و چراغِ خانه ی مولا رسیده است

 

امشب که عرش دورِ زمین چرخ می زند

گویا مدارِ عالمِ بالا رسیده است

 

جاماندگان رحمت حق را خبر دهید

امشب نجات بخش دو دنیا رسیده است

 

از یمن مقدمش صدقه می دهد نبی

خیل گدا به شوق تمنا رسیده است

 

کوچه به کوچه پر شده عطر حضور او

جبریل هم برای تماشا رسیده است

 

شب های بی کسی و غریبی سحر شده

زهرا شدست مادر و حیدر پدر شده

 

ناچیز را عطای تو بسیار می کند

مدهوش را نگاهِ تو هشیار می کند

 

عیسی اگر که با دمِ خود زنده می کند

ذکرِ حسن گرفته و تکرار می کند

 

هرکس که آشنای تو شد سال های سال

بر لطف و بر وفای تو اقرار می کند

 

در شهر با وجود تو سائل نمانده است

یک شهر پای سفره ات افطار می کند

 

در خواب غفلتیم و اسیر هوای نفس

ما را نگاه لطف تو بیدار می کند

 

شکرِ خدا که شهره ی این انجمن شدیم

دیوانگانِ کوی حسین و حسن شدیم

 

تا لحظه ی نبردِ تو تصویر می شود

حال و هوای رزم نفسگیر می شود

 

یک ضربه می زنی دو نفر پرت می شوند

"انگار ضربه های تو تکثیر می شود"

 

فرمانده ی سپاه علی هستی و نفاق

با دستِ حیدری تو تحقیر می شود

 

از میمنه به میسره تا می زنی قدم

کلِ سپاه کفر زمین گیر می شود

 

وقتی جمل به دور خودش چرخ می زند

ذکر لب ملائکه تکبیر می شود

 

ای وای بر کسی که به خشمت شود دچار

از برق تیغ تیز تو لایمکن الفرار 

 

دشمن هم از کرامتِ تو بی نصیب نیست

لطف و عطا ز سبطِ پیمبر عجیب نیست

 

بیمار عشقم و همه جا جار می زنم

جز تو کسی به دردِ دلِ من طبیب نیست

 

نامت گره گشوده ز کار تمام خلق

ذکرِ حسن که کمتر از امن یجیب نیست

 

این کوچه بند آمده وقت عبور تو

در حسن و در کمال برایت رقیب نیست

 

ای آنکه غصّه های تو از حد گذشته است

چون تو کسی میان امامان غریب نیست

 

تو رازدار قصّه ی پُر دردِ کوچه ای

پشت و پناه فاطمه ای مردِ کوچه ای

 

دست مرا بگیر امام کریم ها

ماییم خانه زادِ شما از قدیم ها

 

عطرِ کرامت تو رسیده به هرکجا

عمری شدیم در به در این شمیم ها

 

حاتم نشسته بر سر کوی گداییت

چشمِ انتظار دیدن رویت کلیم ها

 

کنجِ بقیع بین تمام کبوتران

قدری محل گذار به ما یاکریم ها

 

حتی نوادگانِ تو صاحب حرم شدند

یحیی و زید و حضرت عبدالعظیم ها

 

باید برای تو حرمی دست و پا کنیم

صحنی به نامِ حضرت زهرا بنا کنیم

 

محمد صادق ابراهیمی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4804

در مدح و میلاد امام حسن (علیه السّلام)

 

بهار بندگی آمد رسیده ماهِ صیام

شعورِ ذکروقعودوسجودوشورِ قیام

 

دوباره نیمه ماه و دوباره بدرِ تمام

طلوع کرده ز یثرب یکی  امامِ هُمام

 

شبیه نفس پیمبر خصالِ آنکه حسن

امام صبر وکمال وجمالِ آنکه حسن

 

ندیده حُسنِ ورا در جهان چو مامِ جهان

که مفتخر شده از او مه خدا رمضان

 

چه حکمتی که در او جلوه میکند سبحان

بمانده ام که ملک هست یاکه یک انسان

 

امین وحی الهی که حامل سخن است

رسانده ختم نبی را که نام او حَسَن است

 

طلایه دار همه جلوه های زیبایی

که کار وی شده از کودکی دل آرایی

 

خمیده محضر او قامت شکیبایی

علی مرام و تماما به خُلق طاهایی

 

ز یُمنِ مَقدَمِ پاکش نه شرح کوثر شد

علی پدر شد و زهرا نجیبه مادر شد

 

به حکم لم یزلی از قبیله ی نُجباست

چهارمین ز تبارِ نجیبِ اهل کساست

 

به روز جنگ جَمَل ذوالفقار شیر خداست

کریم اهل کرامت شفیع روز جزاست

 

نماد بخشش و الگو ی سیره یِ کرم است

حریم محترم است او اگر چه بی حرم است

 

چه گویم از حسناتش فزون  ز کلِّ رقم

ز حجّ پای پیاده  روان به سویِ حرم

 

که سر نهاده به پایش هماره اهلِ کرم

زوصف صبرجمیلش خجل همیشه قلم

 

چو مست گشته ام اینک مگو بلا خیزد

هزار مست مئی از جام مجتبا خیزد

 

کرم ز دامن او همچو رود هامون است

مخالفان رهش از تبار مغبون است

 

چه با ک از اینکه غلامش اسیر و دلخون است

«موقّر» ی که زعشقش همیشه مجنون است

 

بگوید از ته دل جان فدایی حسن است

که طبع فاخرش از آشنایی حسن است

 

 دکتر رضا موقر(قاجار)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4803

در مدح و میلاد امام حسن (علیه السّلام)

 

یک سرو، ولی سرو هزاران چمن است این

یک ماه، ولی ماه هزار انجمن است این

 

یک نور، ولی نور همه پنج‌تن است این

یک روح، ولی روح علی در بدن است این

 

زیبارخ و شورافکن و شیرین‌دهن است این

ای ماه خدا چشم تو روشن حسن است این

 

این خلق عظیم است عظیم است عظیم است

فرزند کریم است کریم است کریم است

 

گل‌بوسۀ احمد، گل بستان جمالش

قرآن، ورقی از صُحُفِ خُلق و خصالش

 

پیغمبر و زهرا و علی، محو جمالش

شیری که به او فاطمه داده است، حلالش

 

بالاتر از اوهام همه، اوج کمالش

جاری ز کف او کرمِ احمد و آلش

 

این محشر کبراست بیایید ببینید

این یوسف زهراست بیایید ببینید

 

خورشید، دمیده به شب تار مدینه

گردیده چراغ دل بیدار مدینه

 

روییده گل وحی ز دیوار مدینه

خیل ملک آیند به دیدار مدینه

 

ارواح رسولان شده زوار مدینه

گردیده فلک غرق در انوار مدینه

 

تابد به سرِ دست محمّد، قمر امشب

تبریک بگویید!علی شد پدر امشب

 

ای صبح الهی!اثرت باد مبارک

ای بحر نبوت!گهرت باد مبارک

 

ای باغ ولایت!ثمرت باد مبارک

ای ماه خدایی!اثرت باد مبارک

 

ای شمسۀ عصمت!قمرت باد مبارک

میلاد گرامی پسرت باد مبارک

 

ای حُسن فروشان!حسن آمد حسن آمد

با آمدنش جان محمّد به تن آمد

 

این است که در پاسخ دشنام، دعا کرد

این است که از دشمن بی‌شرم، حیا کرد

 

این است که پیوسته جفا دید و وفا کرد

این است که از خلق، ستم دید و دعا کرد

 

در صبر، همان کار علی شیرخدا کرد

در صلح، همان معجزۀ کرب‌وبلا کرد

 

گر جنگ کند، صلح، حرام است حرام است

ور صلح کند، حکم قیام است قیام است

 

از صلح حسن، دین خدا یافت سلامت

این صلح، قیامی‌ست به معنای قیامت

 

با آنکه همانند علی داشت شهامت

هر ظلم که دید آن خلف پاک امامت

 

تا حفظ شود دین خدا کرد کرامت

چون کوه برافراشت به هر حادثه قامت

 

با آنکه غریب وطن و غرق مِحن بود

پیروزترین رهبر تاریخ، حسن بود

 

او مَحکمۀ مُحکمۀ صبر و رضا داشت

با صبر و رضا پرچم توحید بپا داشت

 

در صلح و قیامش به زبان حکم خدا داشت

پیوسته ولایت به همه ارض و سما داشت

 

ده سال، امامت به امام شهدا داشت

در حنجرۀ سوخته این طرفه ندا داشت:

 

من کیستم؟ احیاگر قانون خدایم

بنیادگر واقعۀ کرب‌ وبلایم

 

من وارث شمشیر علی، رهبر صبرم

من ذات خدا را به خدا مظهر صبرم

 

من روح شکیبایی در پیکر صبرم

من وارث صبر پدر و مادر صبرم

 

من صاحب فتح و ظفرِ لشکر صبرم

من حیدر شمشیر و پیام‌آور صبرم

 

این صبر، همان صبر خدای ازلی بود

تفسیر کلام الله و شمشیر علی بود

 

با آنکه بوَد بازوی من بازوی حیدر

با آنکه مرا دست خدایی‌ست به پیکر

 

این صبر بوَد سخت‌تر از غزوۀ خیبر

این صبر بوَد یک اُحد و خندق دیگر

 

این صبر بوَد نهضتِ ثاراللهِ اکبر

سوگند به اسلام و به قرآن و پیمبر

 

ما بیم ز بیداد معاویّه نداریم

حاشا که ستمگر را راحت بگذاریم

 

ما نخل ولاییم و شهادت ثمر ماست

بر جان عدو هر نفس ما شرر ماست

 

چون تیر برآید جگر ما سپر ماست

در بحر بلا موج خطر همسفر ماست

 

پیکار جمل نیز گواهِ دگر ماست

هرگز نهراسیم، که حیدر پدر ماست

 

بازوی علی حیدر خیبر شکنم من

میثم، حسنم من حسنم من حسنم من

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4800

در مدح حضرت امام حسن (علیه السّلام)

 

ای علوی تاج و نبوت سریر

مصطبهء عشق و ولا را امیر

 

خاک درت سجده گه آفتاب

صفِّ نعال حرمت، نه قباب

 

طرهء اورنگ تو گیسوی حور

نقش لوایت خَطِ الله نور

 

ماه فلک شمع شبستان تو

حور و ملک طفل دبستان تو

 

کنگرهء عرش خدا خانه ات

خیل ملک خادم کاشانه ات

 

دست به دامان تو افلاکیان

مست ز جام کرمت خاکیان

 

گوشهء دستار تو، حبل المتین

سایهء دیوار تو حصن حصین

 

شیفتهء حُسن تو ارباب عشق

حُسن تو آئینه آداب عشق

 

ای حجرالاسود ما، خال تو

کعبه به تفصیل ز اجمال تو

 

سبط نخستین، شرف اوصیا

دُوُّمی از سلسلهء اولیا

 

دوشِ نبی مکتب تعلیم تو

ملک ولا مطلع تقویم تو

 

نام تو گلواژهء شعر ازل

حُسن تو بیت الغزل لم یزل

 

کعبه جانها حرم کوی تو

قبله دلها خم ابروی تو

 

لعل لبت چشمه آب حیات

تار سر زلف تو حبل نجات

 

خضر عطشناک لب جوی توست

نوح گرفتار سر کوی توست

 

چون قدح از عشق تو آکنده ام

کشته عشقم به ولا زنده ام

 

عشق تولای تو مستم کند

حُبّ ولا باده پرستم کند

 

مستی ام از زمزمه نام توست

روشنی دیده ام از جام توست

 

مست نه تنها منم از جام تو

میکده مست از قدح نام تو

 

این نفس زنده که من می کشم

از نفس عشق حسن می کشم

 

باده حسن، جام حسن، مِی حسن

نغمه حسن، زمزمهء نِی حسن

 

زندگیم بسته به گیسوی اوست

دل به تمنّای سر کوی اوست

 

حسن کجا دم زند از ما و من

پیش صف آرایی حُسنِ حسن

 

یوسف اگر دم زند از حُسن و نام

لاف و گزاف است فقط والسّلام

 

یوسف صدّیق اگر ماه بود

مطلع الانوار رخش چاه بود

 

لیک حسن ماه سپهر وفاست

جلوه گهش مشرق عرش خداست

 

هر دو جهان جلوهء اجلال اوست

قیمت صد مصر یکی خال اوست

 

یوسف اگر بود چنان شمع جمع

چیست مگر در شب تاریک شمع

 

شمع شبستان زمان و زمن

روشن از آئینهء حُسنِ حسن

 

وارث دیهیم کمال علیست

مظهر اوصاف جلال علیست

 

چشم و چراغ حرم مصطفی

نو گل زهرا، حسنِ مجتبی

 

همدل و همراز و شفیق حسین

محرم اسرار و شقیق حسین

 

پیکر صدق، آیت صلح و صلاح

مظهر اخلاص و ظهیر فلاح

 

شمع شب افروز دل انجمن

روشنی چشم محبان حسن

 

از شرف دولت اقبال او

بس کند این پایه به اجلال او

 

کز نظر لطف خداوندگار

خواجهء لولاک، شه تاجدار

 

مایه ی فخر و شرف و مجد اوست

پادشه ملک جهان، جد اوست

 

کیست مَکَد غیر حسین و حسن

از لب انگشت پیمبر، لَبَن

 

این شرف از آن شما بود و بس

شیر کجا خورده ز انگشت کس

 

مستیِ شبخیز ز الطافتان

از قدح عشق و مِی صافتان

 

مرحوم استاد عباس شبخیز

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4798

در مدح و میلاد امام حسن (علیه السّلام)

 

مام عصمتدن تاپوب فیض ولادت مجتبی

بیت زهرانی ایدوبدور رشک جنّت مجتبی

 

آچدی ذات کبریا عالملره باب کرم

نور وحدتدن یاراتدی بیر مقام محترم

محفل عشق و ولاده قویدی دنیایه قدم

ایلدی اول محفلی کانون عزّت مجتبی

 

ایلیوبدور نور حق بیت ولایتدن ظهور

خاک درگاهی اولوبدور توتیای چشم حور

شهر پیغمبر سراسر غرق نور و وجد و شور

خلق ایدوبدور یر یوزونده اوزگه حالت مجتبی

 

آلدی خورشید جهان نور جمالیندن ضیا

تاپدی قرص ماه گردون فیض حسنیندن جلا

پایه ی عزّتده اولدی یر یوزی رشک سما

مُلک دنیایه ویروب گور نه شرافت مجتبی

 

عطر گیسوسی جهانه نشر ایدوب عطر سمن

نکهت جانبخش وحدتدن دولوب صحن چمن

هر گله بلبل دیردی مژده که گلدی حسن

گلشن و گلزاری ایتدی باطراوت مجتبی

 

قویدی دنیایه قدم بند دل طاها بو گون

باغلادی تکریمینه بِل موسی و عیسی بو گون

اولدی دنیایه مباهی حضرت زهرا بو گون

تا ویروبدور سینه ی زهرایه زینت مجتبی

 

آلدی آغوشه آناسی فاطمه دردانه سین

ایتدی نور مشعل جان گوهر دردانه سین

ایتدی نورانی او گوهر فاطمه کاشانه سین

ایلدی مهد ولانی باب حاجت مجتبی

 

مظهر جود علی اولدی بو مه سیمای عشق

اوغلونی آغوشه آلدی درّ تک دریای عشق

رمزیله تعلیم ایدوب دلبندینه سودای عشق

تا اولا سوداگر بازار وحدت مجتبی

 

گوز آچان دم حمد ایدوب خلّاقینه اول مه جبین

باشلیوب تفسیر قرآنه ایدوب تبلیغ دین

حق ایدوب فیض ولادن سرور اهل یقین

اهل ایمانه اولوب نور هدایت مجتبی

 

برج عصمتده اولوب بیر نجم رخشان آشکار

تا اولا روشن فروغیندن جمال روزگار

نور حسنیندن اولوب خورشید عالم شرمسار

سالدی دنیایه او دم تا نور عصمت مجتبی

 

مقدمیندن غرق انعام اولدی ذرّات جهان

دین ایوین آباد ایدوبدور تاپدی شیعه تازه جان

مهبط انوار حق اولدی هامی کون و مکان

عالم امکانه آرتوردی جلالت مجتبی

 

ماه رحمتدی «بلوری» ماه پرفیض صیام

هر عمل اجراسینه مین اجر وار یوم قیام

چنگ وور دامان مولایه بو آی هر صبح و شام

تا ایده شامل سنه احسان و رحمت مجتبی

 

 بلوری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

ولادت حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4797

ولادت حضرت امام حسن (علیه السّلام)

 

مژده ویرورصبا     ای یارآشنا

قویدی قدم بوگون      دنیایه مجتبی

 

دللرصفاسیدی    دردلردواسیدی

جانلا فدا اونا   زهرابا لاسیدی

 

ریحانهء رسول     کف علی بتول

حق لطف ایدوب سنه     بیرباوفا اوغول

 

دلرصفاسیدی      دردلر دواسیدی

جانلا فدا اونا    زهرابالاسیدی

 

محبوبهء خدا      دلدار مرتضی

تبریک وتهنیت     یاخیرالنسا

دلرصفاسیدی

 

بونور لم یزل      زیبا وبی بدل

حسنون گورن دیر   الحق بودورگوزل

دللر صفاسیدی 

 

انوارسرمدی   نورمحمدی

گون تک چخوب بوگون    خورشیدی احمدی

دللرصفاسیدی 

 

یوسف اگر گله    صنع حقی گوره

صدبار مرحبا    دلدن بونا دیر

دللرصفاسیدی 

 

نصف مه صیام     الله لا ینام

زهرانی شاد ایدوب   شاداولدی خاص وعام

دللرصفاسیدی 

 

آلدی قوجاقنه باخدی جمالینه

خوشحال اولوب ویروب   بوسه دوداقنه۲

دللرصفاسیدی 

 

ای یارممتحن      زیب گل وچمن

میرآت کبریا    ای گل آدی حسن

دللرصفاسیدی 

 

ساقی کوثره    زهرای اطهره

مادح اولوب (پرند)  هم سبط اکبره

 

دللرصفاسیدی   دردلر دواسیدی

جانلار فدا اونا   زهرابالاسیدی

 

 استاد پرند

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4796

در مدح و میلاد امام حسن (علیه السّلام)

 

جذبه ی عشق چکیر جانیمی سودایه طرف

بیر آخار چای کیمی سوق ایلیری دریایه طرف

 

عشق بیر رمزدی کی عاشق ومعشوق بیلر

ذره نی سوق وئرر مهر دل آرایه طرف

 

بیرعمور چوللری مجنون دولانئب بیلدی اوزی

چگه جاق عشق اونی مین شوقیله لیلایه طرف

 

چکه هریانه اوزین مصرده کنعانین آیی

جذب ائدر آخراونی ،عشق ،زلیخایه طرف

 

بیلمیرم عشق ندور،سرینه آگه دئییرم

نصف شب چکدی کلیم الهی سینایه طرف

 

گل مجاز عشقی بوراخ،عشق حقیقینی یاپئش

شیخ صنعانی نئجه چکدی کلیسایه طرف

 

آدینا عشق دئمم صورته وابسته اولا

عشق اودورکی چکه عاشقلری معنایه طرف

 

اوهمان عشقدی،گهواره دن الدی اورگین

چکدی مریم کیمی شوریده نی عیسایه طرف

 

دییه بیللم کی اوعشقین هاموسین رب جلیل

بذل ائدیبدور کرم ولطفله طاهایه طرف

 

یا سئچیبدور ید قدرتله حقیقتده اونی

گوندریبدور اسدالله کیمی مولایه طرف

 

قوخماسام اهل قلم دن یازارام ،عشقی بوتون

یوللییب خالق حق حضرت زهرایه طرف

 

مجتبی تک گوزلی وئردی،کی تبریکه گله

یر گویون اهلی ده انسیه ی حورایه طرف

 

شب قدری کی دیللر،اویقین بو گیجه دی

کی ملکلر گلیری شوریله غبرایه طرف

 

گوزه گورسنمیه جاق گویده بیر اولدوز بو گیجه

چون گلیبلر هاموسی لولو لالایه طرف

 

انبیا،جن وملک ،ثابت وسیاره ،یقین

شوق وذوقیله گلیب بزم تولایه طرف

 

بو حسن دور کی گونی حسنده شرمنده ائدیب

سوق ائدیب هرگوزلی بزم تماشایه طرف

 

سنده(خسرو)اوزیوی قطره حساب ایله قوشول

بوآخارچایلاریلا دوش یولا دریایه طرف

 

بیربقیع ایسته،قونالیق آیی دی ،قسمت اولا

بلکه گئتدین گلن ایل یثرب وبطحایه طرف

 

حاج احمد روح بخش خسروشاهی( خسرو)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4789

در مدح امام حسن مجتبی (علیه السّلام)

 

بخشش و جود و کرم در انحصار مجتبی ست

گردش مهر و ملک دور مدار مجتبی ست

 

خانه اش مهمان سرای مردم بیچاره بود

نان گرم و روی خوش اینها شعار مجتبی ست

 

در ملائک هیبتی مافوق اسرافیل نیست

او ولی خود بی گمان محو وقار مجتبی ست

 

هر شب از عرش خدا او میهمان دارد ولی

با جذامی ها نشستن افتخار مجتبی ست

 

او ولی الله باشد در قیام و در سکوت

افرینش مهره ای در اختیار مجتبی ست

 

"در حریم حضرت خورشید جای ذره نیست"

افتاب از شرم خود ایینه دار مجتبی ست

 

صلح او پایه گذار انقلاب عشق بود

در حقیقت کربلا هم یادگار مجتبی ست

 

مرد میدان جمل پی کرد چشم فتنه را

این فقط یک گوشه ای از اقتدار مجتبی ست

 

 حسن کردی

مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4786

در مدح حضرت امام حسن (علیه السّلام)

 

ای دل بیا و دردخودت را به من بگو

با بلبل حزین میان چمن بگو

 

پیش کسی غرورخودت را زمین نزن

دردت به یک رفیق اصیل و کهن بگو

 

بنشین میان باغ توسل و درد خود

بانرگس و به رازقی و نسترن بگو

 

وقتی که خوب سیم دلت وصل شدبه عرش

دردخودت به پادشه بی کفن بگو

 

بااوبگو که خورده گره کار و بار تو

بنشین و با خدای کرامت سخن بگو

 

آنوقت اوخودش به تو میگوید این سخن:

زین پس به جای لفظ کرم،"یاحسن" بگو

 

 محمد کابلی

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4785

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع)

 

ای عشق که نامت همه جا ورد زبان است

یاد تو مرا در دو جهان مونس جان است

 

در پیچش گیسوی تو ای ماه دل آرا

تصنیف دلارایی ماه رمضان است

 

میخواست خدا شعر کرامت بسراید

اجلال نزولت به زمین از پی آن است

 

امشب که سر زلف تو در دست نسیم است

سرسبز ترین فصل زمین فصل خزان است

 

از ساغر چشمان تو ای روح کرامت

صد چشمه ی زمزم به دل شیعه روان است

 

از بخت بقیع است نداری حرم ای عشق

زیرا حرمت قبله ی عشاق جهان است

 

عشق است به شوق حرمت جان بسپاریم

کانجاست بهشتی که فراتر ز جنان است

 

آقا تو دعا کن که ز رخ پرده گشاید

آن یار سفر کرده که از دیده نهان است

 

با یار بفرما که دگر وقت ظهور است

بازآ که جهانی ز فراقت نگران است

 

 اسماعیل پورجهانی

مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4784

در مدح حضرت امام حسن (علیه السّلام)

 

ادب كنيم و به خيرُ الوَرا سلام كنيم

پس از نبي به شه لافتيٰ سلام كنيم

 

بيا به حضرت خيرُالنّسا سلام كنيم

به ماهِ نيمه ي ماهِ خُدا سلام كنيم

 

سلام حضرت دلبر، سلام قرص قمر

سلام عُصاره ي نابِ مُحمّد و حيدر

 

سلام اي ثمرِ كوثرِ خُداي علي

سـلام اي جَـلَـواتِ خـدانماي علي

 

سلام ، پاسخِ شيـرينِ ربّـناي علي

تو آمدي به زمين تا كه پا به پاي علي

 

به دادِ اين همه بيچاره ي گدا برسي

شبيه يك پدر مهربان به ما برسي

 

چه قدر فاطمه خوشحال شد از آمدنت

مدينه ي كعبه ي آمال شــد از آمدنت

 

دعا چه قــدْر سبكـبال شـد از آمدنـت

سپيدْبخت و خوش اقبال شد از آمدنت

 

پُر از تب تو و مستيِ بي حساب شديم

نه اربعين، شب نيمه ، شرابِ ناب شديم

 

خوش آمدي به زمين،با دَمِ پيمبري ات

خوش آمدي به زمين،با وقارِ مادري ات

 

خوش آمدي به زمين،با شُكوه حيدري ات

شبِ ظُـهور تو ، ماييم و ذرّه پروري ات

 

نشسته ايم همه با تو هم سُخـن هستيم

دم سحر شـده و مستِ "ياحسن" هستيم

 

چه قدر طعم لب سُرخ تو چشيدني است

چه قدر نازِ مليحانه ات كشيدني است

 

جمال ماه تو اي حُسن محض ديدني است

به نقد جان گران عشق تو خريدني است

 

سُخن به وصف تو هرگز به انتها نرسـد

به حُسنِ خُلق و وفا كس به يار ما نرسد

 

چه قدر در رمضان،گفتن از تو مي چسبد

چه قدر وقت اذان ، گفتن از تو مي چسبد

 

چه قدر با هيجان گفتن از تو مي چسبد

و در قُصـورِ جنان، گفتن از تو مي چسبد

 

چرا كه گفته نـبي : سيّـد الشّـبابي تو

كه چـشـمْ روشنيِ مُـوْقفِ حسابي تو

 

از آفتابِ جهـانْ تاب ، آفتاب تري

تو از تمـام قبيله ، نـبي مآب تري

 

تو صاحب كرم و لطف بي حساب تري

تو از همه ، به جلالت ابوتراب تري

 

اگر تو جلوه كُني آن چنان كه مي بايد

خـروش (يا حَسن) از هر كنـاره مي آيد

 

تـبسّم تو ، تمـنّاي هر چه آيينه سـت

تويي طبيبِ دل هر كسي كه غمگين است

 

صـداي گـرم تو تسكين دردِ سنگين است

فداي لهجه ي قرآني ات كه شيرين است

 

عجيب نيست كه در كوچه راه بندان است

حسن نشسته و مشغول ختم قرآن است

 

طلب كنم ز خُدا رزقِ خود"به نامِ حَسن"

كه سُفره ي دوجهان است بارِ عامِ حسن

 

چرا به سجده نيفتم به احترامِ حسن ؟

حسن امام من است و منم غلامِ حَسن

 

كريم آل مُحمّد ، به روز رسـتـاخيز

به جُز ولاي توأم نيست هيچ دستاويز

 

خيال مي كنم امشب كه او حـرم دارد

مُضيف دارد و صحن و ضريح هم دارد

 

در آسـتانه ي خـود ، خـادم عَجَـم دارد

كنار نـام حُـسـين ، اسمِ او عَـلَم دارد

 

خيال مي كنم امشب مدينه آزاد است

بقيع چون حرم شاه طوس ، آباد است

 

 محمّد قاسمي

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4783

در مدح و میلاد امام حسن (علیه السّلام)

 

گل سبزچمن / یا امام حسن

مونس دل من/ یا امام حسن

حسن ای حُسن ازلی مولا

ارشدِاولادِ علی مولا

جان حسن جانم جان جانانم

 

سن عصمت ائوینه اولین بالاسان

کریم اهلبیت نه گوزل آقاسان

نولی اهل دلین گوگلونی آلاسان

ای یداللهین گوزلی مولا

ارشداولادعلی مولا

جان حسن جانم جان جانانم

 

ولادت خبرون رمضانداگلوب

رحمت آیه سیدی صبح اذانداگلوب

معرفت قمری گون چیخاندا گلوب

ای جمالون نوری جلی مولا

ارشداولادعلی مولا

جان حسن جانم جان جانانم

 

کعبه عاشقلری سنی قبله تانور

محبت چراغون هرئورکده یانور

شیعه پروانه دی باشیوادولانور

کسمه دامندن بو ال مولا

ارشداولادعلی مولا

جان حسن جانم جان جانانم

 

ای فرشته صفت اوصفاته سلام

جلوهٔ رحمت وبرکاته سلام

حَسنین یوزونده حَسناته سلام

یوخدی بوحُسنون بدلی مولا

ارشداولادعلی مولا

جان حسن جانم جان جانانم

 

ای زمین وزمان عشقینون زنده سی

ادب ئولکه سینون شاه بخشنده سی

بو«کلامی»اولوب قاپووین بنده سی

شعریمون بیت الغزلی مولا

ارشد اولاد علی مولا

جان حسن جانم جان جانانم

 

حاج ولی الله کلامی

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4780

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام)

 

وارث علم خداوند تعالی مجتبی‌ست

مُهجه قلب رسول و نور چشم مرتضی‌ست

 

آن‌که نام نامیش از حق تعالی شد حسن

احسن است از ماسوا و وصف جودش هل اتی‌ست

 

برتر از عقل و بیان جاه و جلال آن کسی‌ست

که به علم و حلم مرآت کمال کبریاست

 

آنکه در جنگ‌اش و صلحش شد امام کائنات

در قیام و در قعودش مظهر ذات خداست

 

در بیان مدح و اوصاف جناب حضرتش

آیه‌ی تطهیر وصفِ روح و قدرش انّماست

 

رنگ او شد زرد، از خوف خدا وقت وضو

این وضویش آبروی اولیا و انبیاست

 

چشم پوشید از تمام ماسوی وقت نماز

عشق سرگردان و محو این عبادت، ماسواست

 

زائرش شد هر شب جمعه حسین بن علی

آنکه قبرش عرش رحمان و مزار اولیاست

 

عقل حیران در مقام آن امام انس و جان

هان محب حضرتش محبوب ذات کبریاست

 

قطعه‌ قطعه شد جگر از زهر کین واویلتا

گِرد قبر گشته ویرانش،‌ نوا، واویلتاست

 

مرقدش با خاک یکسان گشت، از جور عدو

کرسی و لوح و قلم لرزان از این جور و جفاست

 

شرح اوصافش نگنجد در بیان دیگر «وحید»‌

شد زبان الکن به مدح آن‌که مدّاحش خداست

 

 آیت الله وحید خراسانی

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4779

در مدح و میلاد حضرت امام حسن (ع)

 

مژده برشیعیان میلاد مجتبی شد

دید آن مه طلعت را روشن چشم زهرا شد

سبط پیغمبرآمد / دلبند حیدرآمد

 

درباغ امامت گلبوته ای دمیده

عطرآن گل برمشام زهرارسیده

چشم عالم مثل آن گل هرگزندیده

با یک نظربلبل همان گل راشیداشد

گل معطّرآمد/ دلبند حیدرآمد

 

جان باید فداکردبرخُلق وخوی زیبا

به به ازنرگسِ چشم وابروی زیبا

همچون بدرکامل پُرنورآن روی زیبا

نوررخساراو روشنگردلها شد

ماه منورآمد / دلبند حیدرآمد

 

این مولودبرخانِدانِ عصمت مبارک

طلوع آفِتاب ولایت مبارک

عاشقان رااین جشن ولادت مبارک

شاد ازمیلاد او دل اهل ولا شد

موسم غم سرآمد/ دلبند حیدرآمد

 

آمد آنکه باشد حامی دین و قرآن

اولین فرزند سرپرست یتیمان

دومین حجت حق آن مصلح دوران

دربرج محبت همچون زهره پیداشد

تابنده اخترآمد/ دلبند حیدرآمد

 

درنیمه ی ماه بخشش ولطف واحسان

به علی فرزندی عطافرموده یزدان

عترت پیغمبرگشته خوشحال وخندان

منزل مرتضی پرنور و با صفا شد

آن نیکومنظرآمد / دلبند حیدرآمد

 

صدها یوسف مبهوت ازحُسن زیبای او

مُنفعل خورشید ازجلوه ی سیمای او

واله گشته داوود از لحن شیوای او

بهرترویج دین بهترین رهنما شد

برعالم رهبرآمد / دلبند حیدرآمد

 

بگرفت آن کودک رادرآغوش خودِ زهرا

بوسیدازجان ودل رخسارمجتبی را

آندم نوازش کرداورادخترطاها

زینت افزای آغوش خیرالنسا شد

ازگل زیباترآمد / دلبند حیدرآمد

 

میخوردآن دردانه شیر ازپستان عصمت

فاطمه لالائی می گفت او را با رأفت

تا که در دامان مادر بخوابد راحت

سینه ی فاطمه جای ان مه سیماشد

آن پاک واطهرآمد / دلبند حیدرآمد

 

حاج رحمان شاجری زنجانی 

مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4775

مدح حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام)

 

ای اولان سپهر ولایتین نیر فروزانی یا حسن

روشن ایلیوب مه جمالیوین نوری کون و امکانی یا حسن

 

ماهیله قیاس ایلدیم سنون عارضون  اگر ایلدیم جفا

عرض ایدم اگر گوندی صورتون ، شبه سیز اولار بو سوزوم خطا

مهر و مه او طلعتدن اخذ ایدوب نورونی سالوب عالمه ضیاء

چون جمالیوین نوریدور سنون، نور حی سبحانی یا حسن

 

قطره ده اولانماز نقدری من، گر یازام بو طغراده مدحتون

حیف اولا هله کشف اولونمیوب سیدی بو دنیاده مدحتون

ذکر ایدن یقین اهل عرشیدور ،، عرش حی اعلاده مدحتون

دولدوروب ملائک بو ذکریله عرش حی رحمانی یا حسن

 

اسم پاکیوی ذکر ایدنده من قلبیمه دولور شوریله شعف

سنله تاپموشام چون بو دهریده شانیله وقار ،عزیله شرف

تیر عشقیوه قلب زاریمی ،مین امیدیله اتمیشم هدف

خوشدیرعشقیوین تیری قان ایده بو دل پریشانی یاحسن

 

ذات لا یُری ،حی داورین بحر لطفونه سن شمولیسن

میوه دل شاه لافتا نور هر دو عین بتولیسن

دامنوندن ال چکمرم، نچون ، سن کریم آل رسولیسن

ایتمه نا امید حق رضاسینه ، مستحق احسانی یا حسن

 

هر صفاتیده بی نظیریسن کیم چاتار جهاندا حصالیوه

حیرته دوشر یوسف نبی دوشسه گر گوزی خد و خالیوه

آرزو ایدر ریزه خوار اولا سفره کمال و جلالیوه

ششدر تحیرده ماتیدور ، ماه دشت کنعانی یاحسن

 

گرچه حاتم تایی اخذ ایدوب بخشش و سخاوتده اشتهار

لیک سن کیمی بذل و جودیده بیر کسی گورنمز بو روزگار

خوان لطفیوه هر کیم ال تاپوب،،

ریزه خوار اولوب ،ایلر افتخار

بذل و جود و احسانیوه فدا عالمین اولا جانی یاحسن

 

ای جلالتین کانی ارثیدور بدویدن سیزه عزت و حشم

قله رفیع جلالیده همتیله سن ویرمیسان علم

حضرت سلیماندا جاهیده سنله سیدی اولماز همقدم

واله ایلیوبدور جلالتون حضرت سلیمانی یا حسن

 

بیر بیله جلالیله قدریوی حیف بولمدی دشمن دنی

داد و الامان اول زمانیدن ایتدی محرمون خونجگر سنی

زینبین باشی اوستونه گلوب،،، سسلدون باجی درک ایله منی

بو ام و محن گتدی نالیه  زینب پریشانی یا حسن

 

بیر بیله جلالیله قدریوی حیف بولمدی دشمن دنی

داد و الامان اول زمانیدن ایتدی محرمون خونجگر سنی

زینبین باشی اوستونه گلوب،،، سسلدون باجی درک ایله منی

بو غم و محن گتدی نالیه  زینب پریشانی یا حسن

 

آچدی گوزلرین خواب نازیدن ناگهان گوروب قانلی لبلرون

لخته قان دوداقینده گورجاقین بیر بیره ویروب حسرت اللرون

پوزقون حالتین پوزدی حالینی  باشدان آچدی تیز قاره معجرین

زینبون اُوله سسلدی ندن ،لبلرون آخور قانی یا حسن

 

سسلدون باجی یولما زلفووی توکمه گوزشین ایلمه فغان

نور عین زهرا حسینیمه فوری حالیمی قیل اوزون بیان

قارداشیم گله باشیم اوستونه فرقتینده قلبیم اولوبدی قان

زهر کینیدن سانمیسان چتین درد و رنج هجرانی یا حسن

 

دهریده یوروب غصه لر سنی ای (نویدی) چوخ اولما دل ملول

واردی مشکلون صدقیله چاغور دادیوه یتر زاده بتول

هر ایکی جهان ایلر اکتفا خدمتون اگر ایلسه قبول

عارضه توکوب اشکون ازبر ایت دمبدم بو عنوانی ،،،،، یاحسن

 

 نویدی

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4774

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام)

 

در مدح تو باید که ببندیم دهان را

وقتی که بریدند ادیبانه زبان را

 

ای آینه ی حسن خدا، یوسف مصری

با آمدنت تخته کند زود دکان را

 

بازار سر زلف تو از بس که شلوغ است

انگشت به لب کرده زلیخا صفتان را

 

وصف مژه ها و خم ابروت مرا کشت

زحمت نده صیاد دگر تیر و کمان را

 

با تکه کلافی به وصال تو رسیدم

زهرا به حسابم زده این سود کلان را

 

تا سفره ی احسان کرم خانه تان هست

سائل نخورد ثانیه ای غصه ی نان را

 

زرتشت مسلمان شده ی چشم خمارت

انداختی از چشم همه دیرمغان را

 

ما بهتر از این روضه، بهشتی نشناسیم

بهتر که بچسبیم همین نقد جهان را

 

با طشت نگو، کوچه ی غم خون جگرت کرد

ترسم که به زینب برساند جریان را...

 

وحید قاسمی

مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4770

در مدح و میلاد حضرت امام حسن (ع)

 

یاس ها با نفس یاسمن افطار کنند

علی و فاطمه چون روح و تن افطار کنند

 

حسن آمد که در خانۀ او شاه و گدا

همه با ذکر غریب وطن افطار کنند

 

خود ماهی و اگر روز به بیرون بروی

تا ببینند تو را مرد و زن افطار کنند

 

تازه از نور فراوان تو در مکه که هیچ

روزه داران عراق و یمن افطار کنند

 

گوش کردم که میایی خبرت مستم کرد

چه کسی گفته فقط از دهن افطار کنند

 

تا شما پشت در بیت یتیمان هستی

اهل خانه همه با در زدن افطار کنند...

 

 مهدی رحیمی

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4769

در مدح و میلاد حضرت امام حسن (ع)

 

یر اوسته  معجزه  ایجاد ائدر  خدا  بو  گئجه

قدم  جهانه  قویار سبط  مصطفا   بو  گئجه

 

خدای     سرمده    سجده   ابوتراب   ائلیر

رسول    حق   ائدر   آللّهینه   ثنا   بو   گئجه

 

سئویندیرر    آتاسین    گلمَگیله   بو   مولود

اونیلا   فخر   ائدر   البته   مرتضا  بو  گئجه

 

آدی  حسن  قویولار  حسن  غبطه   ایلر  اونا

ائدر   خلایقی    مسرور مجتبیا   بو  گئجه

 

مقام   حلمده   یوخدور   تایی  بو  مولودین

صبوردور ؛ اونا  مین لرجه  مرحبا  بو  گئجه

 

سئویندیریبدی   بو  مولود   فاطمه  آناسین

گورور   سئوینمگینی   حی   کبریا  بو  گئجه

 

گلوب    بیر   عده   فرشته  ؛  بتول  خدمتینه

دیوللر حق سنه بیر گل ائدوب عطا بو گئجه

 

سنی  چوخ   ایستیور  الله  ذوالجلال  ؛  خانیم

ائدوب  ایکیمجی  امامه  سنی  آنا  بو  گئجه

 

گؤیون  ملک لری  ایچره  غریبه  منظره  وار

سرور  و   هلهله   برپادی  ؛  برملا  بو  گئجه

 

بهشت رایحه سی یر  یوزون  دوتوب  یکسر

عجب  معطر اولوب  ای خدا ؛ فضا  بو  گئجه

 

فدا   اولوم   آدینا   حل   مشکل   اِیلر  آدی

وار   اعتقادیم  ائدر  دردیمه  دوا   بو  گئجه

 

گئچوب اروجلوقون اون دوردی گلدی دنیایه

اروج   دوتانلار    اولا   آدینه   فدا  بو  گئجه

 

کریم دور  آقا  ؛  شیعه  اونی  کرملی  تانور

صفه دوروب قاپی سیندا  اونون گدا  بو گئجه

 

اوزیندن  ایسته  صله « جعفری » بو  مولودین

بسوندی وئرسه  اگر  شعرووه  بها  بو  گئجه

 

جعفری

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4768

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام)

 

از تجلای تو عشق آمد پدید

یوسف از حُسنت دودستش را برید

 

تو همان رکن وجود احمدی

تو تمام تار و پود احمدی

 

کل هستی در خط فرمان تو

عالم و آدم همه دربان تو

 

ساقی میخانه ء مولا تویی

چلچراغ خانه ء زهرا تویی

 

در وجود تو خدا شد جلوه گر

زور و بازوی تو مانند پدر

 

در جمل دیدم چها کردی حسن

محشر کبری بپا کردی حسن

 

تیغ در دستت به رقص آمد شدید

دست و پای ناقه را در  دم برید

 

با تو مولا صاحب عزت شدیم

دور از هر غصه و محنت شدیم

 

من قدح نوش توام از ابتدا

الفت و عشقم به تو بی انتها

 

ساکن کوی توام هر روز و شب

نام زیبای تو را دارم به لب

 

نیم نگاهی کن بر این دردم حسن

من سرا پا خشکم و زردم حسن

 

من زتو خواهم یل بی واهمه

یک شبی زایر شوم در علقمه

 

جان زهرا حاجتم را کن روا

یک بقیع ده یک نجف با کربلا

 

با نگاه تو شود دل منجلی

عاشق و بی تاب مولایم علی

 

موسوی

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4763

در مدح و میلاد حضرت امام حسن (ع)

 

ای مستجابُ الدَّعوه! ای نخل اجابت!

ای حضرت اعجاز! دریای صلابت!

 

ای روشنای چشم پیغمبر! حسن جان!

دُردانه ی زهرایی ِحیدر! حسن جان!

 

ای ماهرو تر از تمام ماهرُخ ها!

آگاه از مرقومه ی بال مَلَخ ها!

 

خدمت گزاران تو جبرائیل هایند

فرّاش هایت جمله میکائیل هایند

 

ای تحت امر تو جوانان بهشتی

ای تحت فرمان تو باران بهشتی

 

ای سجده ی طولانی پیغمبر نور!

زینت ده محشر، فراز منبر نور

 

تو بارها رفتی به حج، پای پیاده

بوسید گامت را مکرر، خاک جاده

 

عیسای آل الله! یحیای محمد!

ای پیکرت چون قد و بالای محمد

 

پی کرد برق تیغ تو پای جمل را

شد شاهد چالاکی ات صفین، آقا!

 

ای مهبط غمهای جاویدان آدم!

پیچیده عطر غربتت در کل عالم

 

پشت عدو را خم نمودی با سیاست

ای مستحق خلعت سبز امامت

 

صلح تو کشتی شد میان موج گرداب

شد نقشه های شوم دشمنهات بر آب

 

از نای قلب عاشقان بر تو  " سلامت

بر دشمنانت صد هزاران بار " لعنت

 

ای همنشین با دردمندان و اسیران!

مشکل گشای بی نوایان و فقیران!

 

فرقی ندارد که مسلمان یا یهودی

تو کاشِفَ الْهَم بر تمام خلق بودی

 

ای کهکشان جود و لطف و غمگساری!

رنگین کمان صبر و حلم و بردباری!

 

ای جانشین حیدر کرار؛ لبیک!

ای از کرم، شب تا سحر بیدار؛ لبیک!

 

مهمان نواز بی ریای شهر اسلام!

ای بانی هر روزه ی افطار و اطعام!

 

ای روز میلاد تو روز نیمه ی ماه

با تو فزون تر شد ز قبلش ماه، دلخواه

 

تو دلبر و دلدار اربابم حسینی

تو سرور و سالار اربابم حسینی

 

عباس، سرباز کیانت بود آقا

زینب، یکی از شیعیانت بود آقا!

 

سقای ایثاری؛ به ظرف قلب عباس

می ریزد از آب وضویت رنگ اخلاص

 

انجیر استثنائی وَالتّین طاها!

ای لوءلوء تابنده ی دریای زهرا!

 

تو جلوه ی مشکات رب العالمینی

آقای ابناء امیرالمومنینی

 

"طوبی لِمَن" در مدفن پاکت مقیم است

هر یک ملک پیش تو چون یک یاکریم است

 

صلّی علیكَ مِنْ اله الْحق، حسن جان!

ما را به محشر کن به خود ملحق، حسن جان!

 

محمد علی نوری

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4762

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام)

 

پس از علی شرف اولیا امام حسندی

که جانشین شه لافتیٰ امام حسندی

امام دوم اهل ولا امام حسندی

دئ دردیوی سنه مشکل گشا امام حسندی

او که تئز حاجتی ایلر روا امام حسندی

 

حسن که عالمه گلدی گئدوب ملال محمد

بو اولین نوه دی،ماه بی زوال محمد

امیر کشور احسان کریم آل محمد

یوزون گورن دئدی صلوات بر جمال محمد

که عیناً آینه ی مصطفی امام حسندی

 

گل آل مرادیوی ای شیعه پنج تن قاپوسیندا

عزیز عمریوی صرف ائتمه اهرمن قاپوسیندا

گُل ایستوسن دَره سن خیمه ویر چمن قاپوسیندا

هزار یوسف کنعان دوروب حسن قاپوسیندا

دیور که یوسف آل عبا امام حسندی

 

قوجاقلادی تزه مولودی مصطفی دئدی احسن

صورا دوداقلارینی اوپدی مرتضی دئدی احسن

دئمه فقط حسنه خیرة النسا دئدی احسن

تبارک الله او حُسنه،اونا خدا دئدی احسن

علینون اوغلی ولیّ خدا امام حسندی

 

عقیق عشقه تماشا ائله اگر یمنی سن

یمنده قالما قییت پیرو شه مدنی سن

حسین یانیندا وارون آبرو اگر حسنی سن

دئسن بو شاهه گدایم دیلله سنکه غنی سن

گدالری یتورن شاهلیقا امام حسندی

 

اگرچه کل بشر عاشق مرام حسیندی

اگرچه گویده ملک واله مقام حسیندی

اگرچه یر یوزونون شاهلاری غلام حسیندی

الیندن اوپ حسنین چون حسن امام حسیندی

دئ افتخار شه کربلا امام حسندی

 

حسن جهانه قدم قویدی نیمهٔ رمضاندا

ولادتی شب جمعیدی صبح وقت اذاندا

آقا حسین و حسندی شبابه باغ جناندا

حسین ائدر حسنه اقتدا نماز قیلاندا

حسینیانه بلی مقتدا امام حسندی

 

مسیح عالمه ششماهه گلدی ئوز آناسیندان

حسنده عین مسیحا گوز آچدی چون گل خندان

اولوب اوروجلوق آیی نازل اول طلیعه ی قرآن

ملائکین مقرب اونون جلالینه قربان

وئرن او نوریله کؤنه جلا امام حسندی

 

سوار مرکبیدی بیر گون اول مبارک اراده

دوشوب او حالیده بیر شاعرین گوزی او مراده

دئدی آتون نه گوزلدی آقا تئز اولدی پیاده

بویوردی آت سنون اولسون سلام او روح وِداده

ائدن او سائله بذل و عطا امام حسندی

 

کنار شهره گئدوب بیرگون اوچ نگار مؤقّر

حسن حسینیدی عبداللهیدی، زینبه شوهر

گوروبله بیر قوجا عورت امامی شوقیله سسلر

واریدی بیر قویونی ذبح ائدوب به عشق پیمبر

صورا ائدن اونی حاجت روا امام حسندی

 

دئدی مدینه ده گل ایلیوم بو خدمتی جبران

گلوب امام اونا مین گوسفند ایلدی احسان

هزار سکّهٔ دینار وئردی شاد اولا مهمان

بیوردی گئتسن حسین قارداشیمدا لطف ائدر الان

بلی ضعیفلره حامی آقا امام حسندی

 

گلوب حسین قاپوسیندا ائدوب ادای ارادت

حسینده وئردی او مقدار کامیاب اولا عورت

صورا گلوبدی در زینبه او سائل رحمت

اودا وئروب همان اندازه گئت دئدی به سلامت

سخاوت و کرمه رهگشا امام حسندی

 

آلاندا کشور ایران زمینی لشکر توحید

حسن او لشکره فرماهیدی ایلمه تردید

شجاعت حسنی ایلیوب عُمر ئوزی تایید

بلی فضیلت اودی یار و دشمن ایلیه تمجید

امیر لشکر و کل قوا امام حسندی

 

اونی زمان طفولیتینده بیر گونی طاها

سوار گردنی ائتمیشدی گوردی بیر عرب اوندا

دئدی سنون نه گوزل مرکبون وار ای گل زهرا

نبی بیوردی منه دئ واروندی راکب زیبا

رسول قلبینه آری صفا امام حسن

 

کریم شهرتی بی جا دگل او بحر سخایه

تمام مالینی اوچ دفعه بذل ائدوب فقرایه

وئروب دیردی یوخوم بوندان آرتیق ائتمه گلایه

نه دردون اولسا دئنن اول کریم اهل کسایه

بلی ائدن هامی درده دوا امام حسندی

 

پس از شهادت حیدر که اولدی حاکم امت

ادبله ایلدی قرخ مین نفر او حضرته بیعت

معاویه ائلدی آلتی آیدا غصب خلافت

امامی معرکه ده تک قویان جماعته لعنت

قالان مدینه ده بی آشنا امام حسندی

 

امامین عمرونی قرخ یدّی ایل یازوبلا یازانلار

وئروبله سمّ اونا هفتاد مرتبه یول آزانلار

بالالارین چاغوراردی سحر زمان اذانلار

بهار عمرونی تهدید ائدردی باد خزانلار

چکن زمانه ده بی حد جفا امام حسندی

 

غریبه لر کیمی آخر او ماه باتدی وطنده

گوزونده اشکینی ظلم اهلی قانه قاتدی وطنده

مدینه اهلی یادیندان اونی چیخاتدی وطنده

سپاه عایشه تابوتینه اوخ آتدی وطنده

بقیعده قبری بدون نما امام حسندی

 

حاج ولی الله کلامی

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4760

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام)

 

ای سائلی که آمدی دِرهم بگیری

از دست این خانه مبادا کم بگیری

 

در روز میلادش اگر کیّس نباشی

یک عمر باید بعد از آن ماتم بگیری

 

باران الطاف کریم اهل بیت است

هوشیار باش از این کرَم، نم نم بگیری

 

عیسی‌ دم ِ ذریّه‌ی پیغمبر آمد

باید به یمنش غنچه‌ی مریم بگیری

 

ابروی خود چرخاند سمت ما و دیدم

مستی ِ خُم را می شود از خَم بگیری

 

حالا به یادش گوشه‌ی این چشم باید

جایی برای قطره‌ا‌ی شبنم بگیری

 

ای کاش روزی هم دلت، ای غم بگیرد!

حیف است این آقا، تو را همدم بگیرد

 

حیدر اگر سر در میان چاه می برد

فرزند زهرا تشت را محرم بگیرد

 

تا آنسوی در، همسرش را بدرقه کرد

با اینکه می‌دانسته رفته سم بگیرد

 

فرقی ندارد! عهد با هرکس ببندد

دستی که سمتش می رود محکم بگیرد

 

آنقدر آقا و کریم و مهربان است

ترسم که دست دشمنش را هم بگیرد

 

 سید مسعود طباطبائی

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4759

در مدح و میلاد امام حسن مجتبی (ع)

 

ساقی گتور پیاله مهِ انجمن گلور

بزم وصاله دلبرِ سیمین بدن گلور

 

فوج فرشته دور کی اَنور بیت حیدره

جبریل الینده یاس گلور یاسمن گلور

 

باد صبا بشارت آپاردی پیمبره

زهرانون ایلکی اوغلی امام حسن گلور

 

جناتین عطریدور کی دولوب شهر یثربه

گلزار دینه لاله گلور نسترن گلور

 

اِیله گوزلدی صورتی،شوق زیارته

الده کلافی یوسف گل پیرهن گلور

 

موسی چاتوب تَشَرُّفه حُسنِ حَسَن گوره

مَأیوس اولوبدی چونکه جوابینده لَن گلور

 

یوخدور نمونه سی بو گولون باغ عدنیده

طوبای گلشنِ شهِ خیبر شکن گلور

 

زهرا آناسی شوقیله لایلای چالور اونا

گاهی گیدور کناره او دم بوالحسن گلور

 

باشدان ایاقه جدّینه بنذر بو نازنین

مُلک حجازه آهوی مُلک خُتن گلور

 

(بابک) توسل ائت حسنه یا حسین دِنن

محشرده دادیوه شهِ گلگون کفن گلور

 

حاج افشین بابک

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4757

در مدح حضرت امام حسن (علیه السّلام)

 

ای کریم خاندان اهل بیت

آفتاب آسمان اهل بیت

 

اولین فرزند زهرا و علی

 شادی و لبخند زهرا و علی

 

مطلع اشعار دیوان دلم

 شاه بیتی در گلستان دلم

 

مهربانی و کرامت سائلت

 اهل دنیا تا قیامت سائلت

 

هرکسی یکبار مهمانت شود

میشود حاضر که قربانت شود

 

 ای دلم آبادی چشمان تو

 ای همه دارایی ام از آن تو

 

 حاتم طایی گدای دست تو

 چشم دارد بر عطای دست تو

 

بسکه از جود و کرم آکنده ای

 مانده ام تو خالقی یا بنده ای!

 

ما گدای خانه ی لطفت شدیم

 حلقه ای زنجیری از زلفت شدیم

 

ای خداوند کرم بانی جود

 لطف و رحمت از شما آمد وجود

 

سینه ام از مهر تو سرشار شد

 نان  و  آبم  را  بده  افطار شد

 

روزه و نان و نمک هستی حسن

 حسرت اهل فلک هستی حسن

 

 محمد حسن بیات لو

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4756

در مدح و میلاد امام حسن مجتبی (ع)

 

ایشیقلاندی جهان ، دنیایه نور کبریا گلدی

صفات الله مظهر ،  آیت حسن خدا گلدی

بشارت  اهل ایمانه  ، شرفلی مقتدا گلدی

نماز  شکر  قیل  شیعه   امیر اتقیا گلدی

عزیز  حضرت  زهرا ،  امام مجتبی گلدی

 

چاتور صوت مبارکباد فرشه عرش اعلادن

ملائک بیت مولانی طواف ایلور تولادن

زیارت ائتماقا اذن دخول ایستورله طاهادن

عزیز مصطفانی گورماقا اهل سما گلدی

عزیز حضرت زهرا ، امام مجتبی گلدی

 

عنایت ایلیوب الله،گوزل دردانه طاهایه

وئروب ذات علیدن بیر اوغول،ام ابیهایه

زلیخا سهلیدی عالم دوروب یکسر تماشایه

که یوسف دن گوزل بیر مه جبین و مه لقا گلدی

عزیز حضرت زهرا ، امام مجتبی گلدی

 

اولوبدور شهره عالم ملاحتده،وجاهتده

آلوبدور رتبه ی ارزنده،صبر و استقامتده

حسن سرو دل آرادی گلستان امامتده

مشامه باغ جنتدن شمیم جان فزا گلدی

عزیز حضرت زهرا ، امام مجتبی گلدی

 

گوزللیک اولسا انگشتر،حسن قیمتلی بیر قاشدی

عجب گولدور،بهشتین گوللریندن حسنوده باشدی

مبارک مقدمیندن چشمه ی رحمت آشوب داشدی

گلوبدور جوشه زمزم،مروه سسلندی صفا گلدی

عزیز حضرت زهرا ، امام مجتبی گلدی

 

حسن طینت،حسن خصلت،حسن صورت،حسن سیرت

گوزل نقشینده غوغا ایلیوب صورتگر خلقت

علینین نایبی اولسون آلوب حقدن صلاحیت

تعالی الله بو مولوده وصی مرتضی گلدی

عزیز حضرت زهرا ، امام مجتبی گلدی

 

حسن یعنی شرف،یعنی حیا،مصداق حیثیت

حسن،اللهه مخلص بنده دی فخر ربوبیت

ریاضتله وئروبدی عالمه درس عبودیت

رواج دین اسلامه ایکیمجی پیشوا گلدی

عزیز حضرت زهرا ، امام مجتبی گلدی

 

صله بو شعریوه(فرهادی)اللهدان عطا ایسته

کریم آل طاهادن برات کربلا ایسته

مریض عشق سن دارالشفاسیندن شفا ایسته

ایله عالم لره اعلان شه مشکل گشا گلدی

عزیز حضرت زهرا ، امام مجتبی گلدی

 

 فرهادی مراغه ای

مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4755

مدح حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام)

 

حسن زیباترین سیمای هستی است

حسن آئینه یکتاپرستی است

 

حسن یعنی صفا یعنی محبت

حسن یعنی شباب اهل جنت

 

حسن یعنی بزهرا نور عین است

حسن وجه تجلای حسین است

 

الا ای آشنا ی ناقص الفکر

چرا نام حسن کمتر شود ذکر

 

حسن حسن است بیمثال است

توسل بر حسن عین کمال است

 

به آیاتی که در قرآن نوشتند

یکی لولو یکی مرجان نوشتند

 

اگرنام حسن نقش نگین است

رضای حضرت زهرا همین است

 

بزهرا گوشوارهردوگوشند

قریشی زادگان سبز پوشند

 

حسن منشور عزت رارقم زد

حسین نام حسن را زنده میکرد

 

اگرنام حسین ذکر زبانهاست

حسن پیرایه بخش آسمانهاست

 

حسین گر نوح کشتی نجات است

حسن لنگربرای کائنات است

 

حسین گر شاهکار کربلائیست

حسن صلحش ز اسرارخدائیست

 

مسلمان اهل قرآن هرکه باشی

حسن را تا چه حدی می شناسی

 

مدینه زادگاهش قبله راهش

دوصد یوسف فدای یک نگاهش

 

عجب قنداقه ای دست رسول است

شب میلاد او حاجت قبول است

 

چرا مستان عاشق می گریزید

سراپای حسن راگل بریزید

 

خوشا خوش زاد و دیدار مدینه

بزن سنگ ولای او به سینه

در مدح امام حسن (ع) و گریز به شهادت آن بزرگوار 4754

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)

و گریز به شهادت آن بزرگوار

 

گنه ده مرغ دلیم مهر و وفادن دانیشور

شهر یثربده اولان ماه لقادن دانیشور

فاطمه سویگلی انوار خدادن دانیشور

سینه سینده او گُلی بسلدی زهرای بتول

لب یاقوتین اوپوب دویمازیدی حقّه رسول

 

نیمۀ ماه صیامیده سالوب عالمه نور

مهر رخشان کیمی بو دهریده که ایتدی ظهور

منزل فاطمه اولدی ایله بیل سینۀ طور

دهری حیرتده قویوب حُسن کمالی حَسنون

مثل اوندورد گئجه لیک آیدی جمالی حَسنون

 

بویوروبدی بو سوزی ختم نبی شاه زمن

سرور اهل جناندور بو حسینیله حَسن

بولاّریلا تاپاجاق زینت او رضوان عدن

دل گنجینه ی زهراده گُهر کیمدی؟حسن

نخل ایمانیله تقواده ثمر کیمدی؟حسن

 

حضرت ختم نبینون گوزل ارشد نوه سی

صبر دریاسی کراماتیدن سرمد نوه سی

حُسن صورتده او مولادی زبانزد نوه سی

عرصه ی صبریده که وُردی قدم کیمدی؟حسن

نقشه ظلمه چیکن نقش عدم کیمدی؟حسن

 

برگ گُللّرده خدا بیر نچه مویرگ یارادوب

قدرت لم یزلی گُللّری گویچک یارادوب

دشت نقّاش ازل بو حَسنی تک یارادوب

جانشین شه والامیز علی کیمدی؟حسن

مرتضادن صورا عالمده ولی کیمدی؟حسن

 

هانسی گُل عطری چاتار دهریده بو یاسمنه

یتشر هانسی گُلون وجهی او وجه الحسنه

حُسنیده یوسف مصریده یتشمز حَسنه

زینت عرش هدای ازلی کیمدی؟حسن

ایکّی عالمده گوزللّر گوزلی کیمدی؟حَسن

 

ناتوان خامه نجه یازسون علی پوریندن

یا که شرح ایلسون اول عاشق پُر شوربندن

نور آلار گویدن کی گون،آیدا حَسن نوریندن

حجّت روی زمینیله زمان کیمدی؟حَسن

سرور کلّ جوانان جنّان کیمدی؟حَسن

 

شیره ی جان علی شیر خدادی آقامیز

دردمنده آدی عالمده دوادی آقامیز

چارمین مفخر ارباب کسادی آقامیز

مشعل دینی فروزان ایلین کیمدی؟حَسن

معاویه جانینی لرزان ایلین کیمدی؟حَسن

 

قلّه ی صلح و صفاده آقا پرچم وُردی

نقشه ی معاویه نی دهریده بر هم وُردی

آل سفیانه حَسن سیلی محکم وُردی

صلحی عالملری حیران ایلین کیمدی؟حَسن

ظالمین کاخینی ویران ایلین کیمدی؟حَسن

 

حاتمی که اونی عالم تانیور اهل سخا

خوان احسان حَسنده همین حاتمدی گدا

اهل بیت حاتمینه شیعه لرون جانی فدا

فقرایه او که ایلردی کرم کیمدی؟حسن

کرمین یازماقا عاجزدی قلم کیمدی؟حسن

 

یوسفی که ویروب الله اونا رخسار حَسن

حَسنی گورسه اولار خادم دربار حَسن

اونی سرگشته ایدر زلف سمن بار حَسن

فاطمه یوسفی سلطان جهان کیمدی؟حَسن

شیعیانه اولاجاق کهف الامان کیمدی؟حَسن

 

عمرینون گلشنینه حیف اولا تیئز اَسدی خزان

گوگروب ظلمین الیله لب یاقوت نشان

دوزولوب لبلرینه دانه مرجان کیمی قان

باد محنتله سولان یاسمنه حیف اولسون

فاطمه دلبری مولا حَسنه حیف اولسون

 

جَعده نین ظلمی بوکوب قامت طاهانی بو گون

ماتمه غرق ایلیوب عالم والانی بو گون

دیده گریان ایلیوب حضرت زهرانی بو گون

کوزه یه زهر توکوب ایتدی خیانت حَسنه

جگری پارچالانوب اولدی جسارت حَسنه

 

اود کیمی سوزش زهر ایلدی فوراً اثرین

سالدی اولدمده خسوفه داخی زهرا قمرین

قطعه قطعه ایدوب السّاعه امامین جگرین

فاطمه سویگلی خونین دهنه حیف اولسون

جگری ظلمیله طشته گلنه حیف اولسون

 

رنگ رخساری سولوب اولدی پریشان حَسن

دیدی معناده خانم فاطمه ده جان حَسن

لبلرینده دایانان قانیوه قربان حَسن

سن کیمی یعنی غریب وطنه حیف اولسون

ئوز ائوینده بیله مظلوم ئولنه حیف اولسون

 

سسلنوب زینب غمدیده نی اول شاه زمن

دیدی ای تاج سریم خواهر من زینب من

دءی حسینیله ابوالفضله ئولور یعنی حَسن

باخما دقّتله دوداقیمدا دوران قانه باجی

فوری بیر طشت ایله حاضر بو پریشانه باجی

 

زینبین آخدی او دم صورته اشک بصری

اوخشادی قارداشینی کنز عفافین گُهری

گتدیلر طشت حَسنون طشته توکولدی جگری

ال آتوب معجره زینب دیدی ای وای حَسنیم

عرشیده فاطمه ده سسلدی لای لای حَسنیم

 

رضوی زنجانی

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4753

در مدح و میلاد حضرت امام حسن (ع)

 

ترکی

 

گوزلرون آیدین اولا حضرت زهرا

ویروب الله سنه پای بیر گل زیبا

ملکوت اهلی دوتوب جشن تولد

مقدموندن بزنوب جنت الاعلی

بند دل مصطفادی

زیبا آدی مجتبادی

 

حق قویوب شیعه لرون باشینه منت

مجتبانی ایلیوب رهبر امت

مظهر حقدور علینون گوزل اوغلی

انبیانون باشینا تاج شرافت

ای شیعه لرون آقاسی

زیبا آدیوون فداسی

 

ای امید دل مردان مسلمان

آبروسن بیزه محشرده حسن جان

آند ویرم سنی زهرای جوانه

بو قوناقلارون ایله دردینه درمان

بو مجلسه قیل عنایت

یاز تذکره ی زیارت

 

سن بیزیم مظهر پیغمبریمیز سن

ایکی دنیاده بیزیم رهبریمیزسن

ویرمروک بیر توکیوی یوسف مصره

سن بیزیم یوسف والاتریمیز سن

گورسه یوزیوی زلیخا

سسلر آقاما ماشالّاه

 

فارسی

 

ساقیا باده بیاور ماه عشق است

روز میلاد ولی الله عشق است

حضرت فاطمه مادر گشته امشب

کودک او هدیه دلخواه عشق است

از لطف خدای سرمد

سبط مصطفی خوش آمد

 

ساعد زنجانی

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4752

در مدح و میلاد حضرت امام حسن (ع)

 

نیمه ی ماه خدا گشته قلم،کاری کن

دل شاعر پر حرف است براو یاری کن

 

ای فسونگر دل عشاق گرفتار نما

روزه را بشکن و با یک غزل افطار نما

 

"در ازل پرتو حسنش ز تجلا دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد"

 

نیمه ی ماه خدا،ماه زمین آمده بود؟

یا که فرزند حق از عرش برین آمده بود؟

 

توبه کن کفر نگو بر حق الله و صمد

که خدای تو بود لم یلد و لم یولد

 

این که مه از رخ او گشته خجل پور علیست

نور رخساره ی او جلوه ای از نور علیست

 

این که از حسن رخش عالم امکان شده مست

نوه ی ارشد پیغمبر خاتم،  حسن است

 

پسر خیر کثیر است خدا میداند

شیر چون شاه غدیر است خدا میداند

 

برتر از نوح و کلیم است خدا میداند

او کریم بن کریم است خدا میداند

 

آمده تا که بگوید همه ی اهل کسا

صلح یا جنگ مطیعند به فرمان خدا

 

آمده تا سبب عزت انسان باشد

تا که سرفصل قیام شه عطشان باشد

 

آمده راه علی شیرخدا طی بکند

شتر عایشه در جنگ جمل پی بکند

 

ملک و جن و بشر غرق کمالش گشتند

کوچه در کوچه هم محو جمالش گشتند

 

خالق از دیدن این لحظه به لبخند آمد

راه مردم ز تماشای رخش بند آمد

 

این سخن بر دلم افتاده،بگویم یا نه!؟

حرف عشق است قلم مانده بگویم یا نه!؟

 

زاهد ایراد مکن کز دل من کرده گذر

ان یکاد آمده او دور بماند ز نظر!!

 

فرشی از فیض قلم دست به دامان برسان

شعر را با غزل خواجه به پایان برسان

 

"درنمازم خم ابروی تو در یاد آمد

حالتی رفت که محراب به فریاد آمد"

 

بهنام فرشی

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4751

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام)

 

تا بخشش عطای کریمان همیشگی ست

در این محیط بوی خوش نان همیشگی ست

 

آنها گدایشان غم فردا نمی خورد

اینجا بنای سفره ی احسان همیشگی ست

 

دست کریم خسته ز بخشش نمی شود

هر چند التماس گدایان همیشگی ست

 

آقایی و کمال "حسن جان" فاطمه

مانند آیه آیه قرآن همیشگی ست

 

از عرش و فرش بر در او صف کشیده اند

یعنی که رفت و آمد مهمان همیشگی ست

 

در خشکسال زندگی و قحطی امید

در خانه اش ترنم باران همیشگی ست

 

لبخند او خلاصه ی هر مهربانی است

رو به گدا تبسم ایشان همیشگی ست...

 

حسن کردی

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4750

در مدح و میلاد امام حسن مجتبی (علیه السّلام)

 

هرکس که بر کریم پناهنده میشود

دلمرده هم اگر برسد زنده میشود

 

آنقدر میدهند که شرمنده می شود

آیا به روز حشر سرافکنده می شود

 

واللهِ اعتقاد من این است تا ابد

زین خانه نا امید گدایی نمی رود

 

وقتی به گریه طینت من رنگ و بو گرفت

این چهره ی سیاه کمی شستشو گرفت

 

کم کم تمام زندگی ام بوی او گرفت

اینگونه بود بی سر وپا آبرو گرفت

 

از آن به بعد خانه ی دلدار شد دلم

تا آمدم به خویش گرفتار شد دلم

 

امشب حسن حسن نکنم شب نمیشود

بی یا حسن تجلی یارب نمی شود

 

زلفی که باد خورده مرتب نمی شود

هر کس به هم نریخت مقرب نمی شود

 

آتش زده هوای وصالت به جان من

یا ایها الکریم و یا ایها الحسن

 

مارا خدا کنارِ کریمان بزرگ کرد

ریزه خورِ دیارِ کریمان بزرگ کرد

 

آنقدر در جوارِ کریمان بزرگ کرد

انگار از تبارِ کریمان بزرگ کرد

 

عمری به دستگیری ات اقرار کرده ایم

ما اعتماد بر کرم یار کرده ایم

 

عمری سبو زجام کرم می زنم حسن

نقش تو را به چشم ترم میزنم حسن

 

سربند سبز رویِ سرم میزنم حسن

با نام تو به سینه حرم می زنم حسن

 

باید مدینه محشر کبری به پا کنیم

بالای قبر تو حرمی را بنا کنیم

 

از راه دور دست تمنا گرفته ایم

عمریست در حریم تو مأوا گرفته ایم

 

دستان خویش سوی تو بالا گرفته ایم

هرچه گرفته ایم ز زهرا گرفته ایم

 

بیهوده نیست آبروی رفته می خَرَند

فرزندها ز مادرشان ارث می برند

 

زلفت رها کنی همه بی خانه میشویم

ابرو نشان دهی همه دیوانه میشویم

 

ماخاک بوس گوشه ی میخانه میشویم

گِرد تو پرکشیده و پروانه میشویم

 

در آسمان چشم سیاهت هوایی ام

شکر خدا ز روز ازل مجتبایی ام

 

چشمان من به سوی درِ بسته ی بقیع

بُغضی ست در گلویِ درِ بسته ی بقیع

 

سر می نَهیم رویِ درِ بسته ی بقیع

گریه شده وضویِ درِ بسته ی بقیع

 

ای کاش پرچمی سرِ این قبر می زدیم

با گریه پرچمی سرِ این قبر می زدیم

 

قربان آن جگر که چهل سال پاره بود

زخمی از آن شکستگی گوشواره بود

 

در کوچه ها فقط پیِ یک راهِ چاره بود

با ماه رفته بود و عصایِ ستاره بود

 

چون کوچه تنگ بود کسی در برابرش

بگذاشت ،پا به چادر و رد شد زمادرش

 

در کوچه مادرت به عصا احتیاج داشت

چشمش ندید، راهنما احتیاج داشت

 

پهلو شکسته ضربه کجا احتیاج داشت

سیلی که خورد،  ضربه ی پا احتیاج داشت؟؟؟

 

لعنت بر آنکه با لگدش بارِ او شکست

بادستِ بسته شخصیت یار او شکست

 

از آن به بعد خنده به لبها حرام شد

تو هفت ساله بودی و عمرت تمام شد

 

در شهر،  آلِ فاطمه بی احترام شد

توهینِ بر علی همه جا لفظِ عام شد

 

دیدی کسی که حرمت صدیقه را شکست

بر منبر پیمبر و جایِ علی نشست

 

آهسته تر قدم بزن ای مردِ کوچه ها

بشکن سکوتِ بی کسی و سردِ کوچه ها

 

مویت سپید کرده دگر دردِ کوچه ها

یادت نرفته خنده ی نامردِ کوچه ها

 

دیدی ز مالیات مغیره معاف شد

این ها سپاسِ شدت ضربِ قلاف شد

 

لعنت به هر کسی که تو را  بد صدا زده

زخمِ زبان به سینه ی درد آشنا زده

 

صبر تو طعنه بر همه ی انبیا زده

صلحِ تو ریشه ی همه ی فتنه را زده

 

آری چکیده ی علی و مصطفی توئی

بنیانگذار نهضتِ کرببلا توئی

 

با زهرِ همسرت جگرت ریخته به هم

زهرا کجاست؟ مویِ سرت ریخته به هم

 

تصویرهایِ چشم ترت ریخته به هم

خانه دوباره در نظرت ریخته به هم

 

بیرون بریز خون جگر های خود حسن

کمتر به پیش خواهرِ خود دست و پا بزن

 

خونین دهن ز کرببلا حرف میزنی

از ماجرایِ راس جدا حرف میزنی

 

از نیزه هایِ بی سر و پا حرف میزنی

از لشگری بدون حیا حرف میزنی

 

گرچه بناتِ فاطمه در تاب و در تب اند

شکر خدا محارمِ تو دورِ زینب اند

 

دستِ حرام زاده به معجر نمی خورد

ضربِ لگد به پهلویِ دختر نمی خورد

 

آتش زبانه اش به مویِ سر نمی خورد

با ناسزا به زینب تو ، بر نمی خورد

 

خون جگر اگر چه به لبهایِ تو نشست

آهسته جان بده که ابالفضل زنده است

 

در کربلا سپاهِ حرامی چه میکنند

با چشمِ خیره خواهرِ تو دوره می کنند

 

پوشیه ی زنان حرم پاره می کنند

زنها و دختران همه آواره میکنند

 

زینب پس از حسین گرفتار میشود

آواره بین کوچه و بازار میشود

 

 قاسم نعمتی

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4749

در مدح و میلاد امام حسن (علیه السّلام)

 

جان  ولا  نور  هدا دور حسن

قلبلـره     قبلـه    نمادور حسن

 

صبح ازل صورتینون  جلوه سی

لیل  دجـادن ده  سیـه طره سی

نشر کرم بیر گوزینون گوشه سی

 خلقته  بیر  لطف  خدادور حسن

 

هر گوزی بیر جام می یاریدور

هر قاشی  تیغ  کف احراریدور

هر  مـژه سی   ساتـر اسراریدور

روح  ثنا  روح  دعـادور  حسن

 

آلنی   اولان    اللهین   آئینه سی

عشق  و  ادب  عادت  دیرینه سی

سعی و صفا مروه بونون سینه سی

 معـرفتـه    یعنی    منـادور حسن

 

معرفتین   منزلت   و مصدری

  معدلتین    مرتبت   و   محوری

صلح و صفا مکتبینون رهبری

کعبه کیمی راهنما دور حسن

 

کعبه بو  محدودده   پا   لنگدور

 چونکه اوزی خشت و گِل و سنگیدور

کعبه حسندن ساری دل تنگدور

چونکه اخی الکرب و بلادور حسن

 

لعل لبی  جاری  ایدور جان سسی

 نشر ایلیور جان سسی سبحان سسی

جاری ایدور  جانلارا وجدان سسی

دقت  ایلـه  هانسی  صدادور حسن

 

طرز  تکلمده   سوز   استادیدور

صید اورک ، جلب گوز استادیدور

شیر خدا  چونکه اوز استادیدور

هم علی  هم  خیرورادور حسن

 

لعل لبی  جوهر  جان باریدور

 سوزلری   قرآنه  طرفداریدور

جَنت و من  تحت الانهاریدور

 فخر فقیـه   و  علمـادور حسن

 

رسم رهی یول گزنه راهیدور

 لیـل    سیـاه  ادبـه  مـاهیدور

سّـر  سمـاواتیـدن  آگاهیدور

 راهنمـای    عـرفـادور  حسن

 

شهپر آچوب فکره گیدوب عرشه جک

فکرینه   حیرانـدی  تمام  ملک

علم الینه بوسه ویرور  طفل تک

مکتب   قـرآنـه  رجادور حسن

 

سَتر ایلیوب صورتینی موی یار

دالدالانوب   مولرینه  روی یار

بوی جنان پخش ایلیور بوی یار

جان جنان صدق و صفادور حسن

 

صورتی  سیمای  خدا  منظری

طوف  ایلین  شمع  جمالین پری

فرشی ایاق آلتدا ملک شهپری

 زیب زمین فخر سمادور حسن

 

 هادی اردبیلی

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4747

در مدح و میلاد امام حسن مجتبی (علیه السّلام)

 

نه بارگاه مطهر نه گنبدی داری

میان ما به کریمی زبانزدی داری

 

تو را کبوتر هر  دل که مست میگردد

میان سینه ی هرکس تو مرقدی داری

 

نگه که میکنمت با جوان مردی هم

به سوی این فقرا رفت و آمدی داری

 

کبوترانه تو را مست گشته ام آقا

تویی که لطف و کرامات بی حدی داری

 

تو هم عزیز و گلی از علی و زهرایی

نشان عشق علی یا که احمدی داری

 

« رسیده ام که ببخشی مرا تو از سر لطف»

« اگرچه معترفم نوکر بدی داری »

 

نوشته ام غزلی به شوق آئینی

تویی که عطر علی با محمدی داری

 

اگر چه در غزلم نام یاحسن زیباست

به شیعیان علی حب سرمدی داری

 

محمد جهان زاد

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4746

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام)

 

از تمام بیشترها بیشتر بخشیده است

به ابوذرها هم این بخشنده زر بخشیده است

 

تازه از سهم نداری های خود هم بارها

در مدینه نخل را قبل از ثمر بخشیده است

 

تا گدایی صورت او را نبیند،این کریم

کیسه ها را بیشتر از پشت در بخشیده است

 

دشمنش بودند آن ها که نمک گیرش شدند

بس که دِرهم را حسن از پشت در بخشیده است

 

قاتل خود را هم این آقا به قانون خودش

قبل از آن که زهر آید تا جگر بخشیده است

 

در میان اهل بخشش خوانده اند اورا کریم؛

چون به نام خود نه،با نام پدر بخشیده است

 

چون برای ظهر عاشورا به جای خویشتن

به حسین بن علی هم او پسر بخشیده است

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4745

در مدح و میلاد امام حسن مجتبی (علیه السّلام)

 

به نام عشق.. به نام خدا... به نام حسن

به نامِ نامىِ مولا كه شد امامِ حسن

 

شب ولادت او ماه ميهمانى شد

خودِ خداست دمِ دّر به احترامِ حسن

 

خوشا به حال كسى كه غلامِ حيدر شد

خوشا به حالِ خودم كه شدم غلامِ حسن

 

تمام قافيه‌ها بهرِ مصرعى آمد

حسن تمامِ خدا و خدا تمامِ حسن

 

هواىِ شعرِ من امشب هواىِ باران است

لبِ خدا به خدا گرمِ يا حسن جان است

 

نشان بده به همه عينِ لايزالى را

بيا و پُر بكن اين دست‌هاى خالى را

 

ميانِ شورِ مناجات نامِ تو كافيست

چه احتياج ابوحمزه‌ى ثمالى را ؟

 

تويى كه هر قدمت شان كبريا دارد

تويى كه سبز نمودى همه حوالى را

 

كريم آلِ عبايى...نشد ندارى تو

و مستجاب نمودى تو هر محالى را

 

قسم به كعبه كه عيناً خودِ مطافى تو

غريب آل على..عين و شين و قافى تو

 

چقدر با كرمت مستجابمان كردى

تو كه زِ خجلت خود قطره آبمان كردى

 

هميشه بيش تر از حد انتظارى تو

مَويز بوده‌ايم و تو شرابمان كردى

 

همينكه نوكر تان گشته‌ايم ممنونيم

همينكه خاك قدومت حسابمان كردى

 

چقدر يكه و تنها چقدر درويشى

چقدر از غم غربت خرابمان كردى

 

به لطف گامِ تو گُل شد گلاب آقاجان

و نوكرت شده عاليجناب آقاجان

 

خدا سپرد فلك را به اختيار شما

كه حيدرى شده شان اقتدار شما

 

هنوز پرچم تو بين أوليا بالاست

حسين فاطمه نازد به اعتبار شما

 

ميانِ كوچه نشين تا كه راه بند آيد

در اين ميان خدا گشته بى قرار شما

 

اگر نبود كسى پا ركابتان باشد

ببين كه هست سرم بى قرارِ دارِ شما

 

تمام ايل و تبارم فداى تو آقا

منم گداىِ گداىِ گداىِ تو آقا

 

مگر نه اينكه همه كبريا براى توست؟

به روى عرش خداوند رد پاى توست

 

تو بى نهايتِ مطلق، تو عشقِ زهرايى

مقام خصرِ نبى تازه ابتداى توست

 

تويى كه طايفه‌ات يک به يک سُليمانند

حسين فاطمه بيمار و مبتلاى توست

 

هميشه حاجت ما را تو با كَرَم دادى

هميشه دستِ دلم بر پَر عباى توست

 

مگر نه اينكه خودت صاحبِ كَرَم هستى

چرا ؟ براى چه آخر تو بى حرم هستى

 

دلم هميشه هواى تو را به سر دارد

هواى خاك مزارت دم سحر دارد

 

براى طرح حرم نقشه‌ها به سر داريم

كه صحن مادرِ تو جلوه‌ى دگر دارد

 

ورودى حرمت صحن مادر سقاست

به روى قبر و ضريحش دو شاه‌پر دارد

 

شما براى فرج لااقل دعايى كن

دعا براى فرج از شما اثر دارد

 

عَلم به دستِ علمدارِ كربلا زيباست

يقين كه روز فرج مرگ اين سعودى‌هاست

 

 آرمان صائمی

مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4744

مدح حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام)

 

خاکِ این خانه زَرَش بیشتر است

لُطفَش از دور و بَرَش بیشتر است

 

کارِ ما دستِ کریمی باشد

که شلوغیِ سَرَش بیشتر است

 

خانه اش بینِ تمامِ این قوم

در کرامت خَبَرَش بیشتر است

 

پسرِ ارشدِ خانه پیداست

از بقیه جگرش بیشتر است

 

دین به شمشیر فقط زنده نشد

صُلح گاهی اَثَرَش بیشتر است

 

بارِ خرمایِ شما سنگین است

مثلِ طوبیٰ ثَمَرَش بیشتر است

 

چهار فصل است پذیراییِ تان

باغِ نو برگ و بَرَش بیشتر است

 

رُطَبِ سفره یِ مولا آمد

پسرِ ارشدِ زهرا آمد

 

از لبش شورِ ازل ریخته است

نورِ حق ، عَزّوَجَل ریخته است

 

رویِ چشمش دو قصیده دارد

و سرِ شانه غزل ریخته است

 

زیرِ پایش که پُر از محراب است

چقدر تاج محل ریخته است

 

کَرَم و جود و سخا و رافت

دورِ او چند بغل ریخته است

 

ضربه هایش به زمین ، لشکر را

بینِ میدانِ جمل ریخته است

 

بیوه یِ ناقه سواران فهمید

به سرش خشمِ اجل ریخته است

 

قاسمش هم به پدر رفته ببین

روی ِلبهاش عسل ریخته است

 

تا که بازی بکند در پیشش

تیر و ناهید و زُحل ریخته است

 

باز آوایِ علی می آید

پسرش جای علی می اید

 

دستِ ما باده یِ ناب اُفتاده

کارِ ما دستِ شَراب اُفتاده

 

تا که بویی زِ تو آورد نَسیم

رونق از کارِ گُلاب اُفتاده

 

بَسکه شیرین شُده بوسیدنِ تو

دَهَنِ فاطمه آب اُفتاده

 

کوچه بُن بست شده راه برو

دلِ این شهر به تاب اُفتاده

 

مَرد و نامرد جدا شُد از هم

چون زری که به تُراب اُفتاده

 

سالها هست که از رویِ نفاق

بعدِ صلحِ تو نقاب اُفتاده

 

حق و باطل پس از این پیدایَند

پَرده از مکرِ سراب اُفتاده

 

دست عُمریست به دامان داریم

چه غَمی تا که حسن جان داریم

 

وای اگر دستِ تو شمشیر کِشَد

آسمان پیشِ تو تکبیر کِشَد

 

از رجزهایِ تو از نعره یِ تو

همه یِ جُمجُمه ها تیر کِشَد

 

مرگ را در نظرِ صد لشکر

ملک الموت به تصویر کِشَد

 

تا تو اُسطوره یِ رَزمی،تاریخ

خط بُطلان به اَساطیر کِشَد

 

شیوه ات روبَهیان را بیرون

از دلِ بیشه و تزویر کِشَد

 

از شکوهِ تو مُرَدَد ماندیم

حق بده حرف به تکفیر کِشَد

 

قاسمت دید و به خود اَزرق گفت

مجتبیٰ آمده شمشیر کِشَد

 

پسرِ رفته به بابا این است

دومین حیدرِ زهرا این است

 

گرچه از دستِ تو کَم هم خوب است

خواستن قدرِ دو عالم خوب است

 

بوسه بر رویِ ضریحت حتیٰ

شده در خواب و خیالم خوب است

 

تا برای تو بِگریَم دل سیر

از همه سال محرم خوب است

 

نامِ ما را تو به زهرا دادی

نظرت هست که دَرهم خوب است

 

زائرانِ تو زیادند ، تو را

حرمی قَدِ دو عالم خوب است

 

چشمهای تو چه دیدند،بگو

گیسویت از چه سفیدند،بگو

 

حسن لطفی

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4743

در مدح و میلاد امام حسن مجتبی (ع)

 

دیشب گذری کردم از کوچه ی میخانه

دیدم همه مستان را دیوانه ی دیوانه

 

ساقیِ بلاجویان شاداب و لبِ خندان

می داد به سرمستان پیمانه به پیمانه

 

من بودم و تنهایی در حلقه ی شیدایی

دستی ز کرم آمد ناگاه روی شانه

 

گفتا منشین خاموش در محفل ما رندان

برخیز غزل خوان شو مستانۀ مستانه

 

سرمست بخوان یا هو جای نگرانی نیست

مولاست که می بخشد عیدانۀ شاهانه

 

برخواستم و خواندم یا محسن و یا مُجمِل

ما را بنواز امشب ای لطف کریمانه!

 

هو هاتفی از یثرب می گفت دم مغرب

افطار بفرمایید از سفره ی جانانه

 

فرمود کسی مولا فرموده بفرمایید

کردند همه طاعت فرمان ملوکانه

 

چه سفرۀ رنگینی گسترده به ایوان بود

بسم الله هنگام افطار «حسن جان» بود

 

ای خال و خط و چشمت تصنیف دل آرایی

نامت حَسن و حُسنت سرچشمه ی زیبایی

 

هم قامت تو موزون هم صورت تو محشر

پا تا سرت ای مولا! مجموعه ی غوغایی

 

افلاک همی گردد گِرد قد و بالایت

رخسارْ جهان افروز گیسو شب یلدایی

 

ای روزی هر روزم وابسته به دستانت

ای کاش که رِزقَم را همواره بیفزایی

 

اوّل قمر طاها اوّل پسر مولا

اوّل ثمر عشق صدیقه ی کبرایی

 

ای سفره ی گسترده وی رحمت بی پایان!

ما را بنواز امشب ای رأفت زهرایی

 

کو حاتم طایی تا پیش تو زند زانو

سالار کریمانی تو حاتم طاهایی

 

ای حِلم خداوندی اسطوره ی صبری تو

فرمانده بی لشکر سردار شکیبایی

 

رویای شب و روزم خورشید دل افروزم

عمری ست که با عشقت می سازم و می سوزم

 

ای نام گران قَدرَت بسم الله قرآن ها

وی جنبش لب هایت آرامش طوفان ها

 

هر کس غزلی خواند در مِدحَت تو جانا

می بندد و می سوزد دیوان غزل ها را

 

خورشیدی و چون خورشید سلطانیِ تو محرز

ای سـیطره ات حاکم بر سلطه ی سلطان ها

 

ای میمنۀ هستی در میسره ی چشمت

وی هم چو علی فاتح در عرصه ی میدان ها

 

در چـشم بلا خیزت خون همه خوابـیده

ای کشته ی بالفطره از حُسن تو انسان ها

 

هم عرش تو را خواهد هم فرش تو را خواند

پایی بزن ای عرشی! در گوشه ی ویران ها

 

لب وا کن و لبیکی آهسته بگو آخر

مُردند به عشق تو این پاره گریبان ها

 

در پاسخ این پرسش «الملکُ لِمنْ اَلیوم»

رو سوی تو می چرخد انگشت سلیمان ها

 

فریاد زنم محشر از عمق دل مستم

از طایفه ی عشقم ... مجنون حسن هستم

 

امشب دل دیوانهْ بی تاب حسن گوید

با دست تهی چشمِ پر آب حسن گوید

 

عشق تو خیالاتی کرده است مرا آقا

هر شب دل آشفته در خواب حسن گوید

 

با رحمت و احسانِ چشمانِ پر از خیرت

این عاشق شیدا را دریاب...! حسن گوید

 

امشب همه ذرات هستی حسنی هستند

خورشید، زُحل، ناهید، مهتاب حسن گوید

 

کی غلغله می افتد؟ در جان همه عالم...

وقتی لبِ عطشانِ ارباب حسن گوید

 

ذرات به توصیف اوصاف تو مشغولند

سجاده و تسبیح و محراب حسن گوید

 

ای محور بخشایش در ماه عنایت ها

ماه رمضان رب الارباب حسن گوید

 

ای احسن اسماءِ حُسنای خداوندی

درحُسن تو می بینم غوغای خداوندی

 

 مجتبی روشن روان

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4741

در مدح و میلاد امام حسن مجتبی (علیه السّلام)

 

 یاراتمیش بیر آقا ذات تبارک

میلاد  مجتبا  اولسون  مبارک

 

علینون ای دلاور ارشد اوغلی

 گوزی،قاشلاری هم رخساری گویچک

گلدی بلبل دیله -  سنده دِه عشقیله

زهرادن آل صله   -   الله اکبر

 

بو گون شاد اولدی یارب قدسیانلار

بَزندی عرش و فرش و آسمانلار

گلوب دنیایه زهرانین نگاری

جمال ماهینه قربان بو جانلار

یارب نه گوزلدی -  طاهایه مَثلدی

تکدی بی مَثلدی -  الله اکبر

 

 گلِ باغ  جنان  مولا حَسندی

رئیس عرشیان مولا حَسندی

نگارمَه جبین کبریادی 

خانیم زهرایه جان مولا حَسندی

عالمده سسلیور حاتمده سسلیور

هردمده سسلیور   الله اکبر

 

اگر یوسف گوزلدی بی مثلدی 

 آدی دیللرده شیریندی عسلدی

نقدر زیبا اولا یوسف ، یقیناً 

  امام  مجتبا  اونان گوزلدی

گوزیاشی چای اولماز   بیر بیله پای اولماز

گون بونا تای اولماز -  الله اکبر

 

 رامین محمد زاده

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4736

در مدح و میلاد امام حسن (علیه السلام)

 

پسر ارشد زهرا حسن بن علی است

نوهٔ اکبر طاها حسن بن علی است

 

ای که دائم پی الگوی ورع می گردی

بهترین اسوهٔ تقوا حسن بن علی است

 

مظهر عزت و آزادگی و صبر و ثبات

اختر برج تولّا حسن بن علی است

 

بوسه بر خاک درش می زنم و می گویم

شاه ما، تاج سر ما حسن بن علی است

 

اولین وارث میراث ولا یار بلا

حامل پرچم مولا حسن بن علی است

 

چهرهٔ مهوش او آینه ی خوبی هاست

معنی واژه ی زیبا حسن بن علی است

 

زینت سینه ی صدیقه ی کبرا، آری

صاحب مجد و سجایا حسن بن علی است

 

اختیار دل هر کس به کف دلداری است

اختیار دل ما با حسن بن علی است

 

نه فقط سفره ی ماه رمضان را نمک است

نمک سفره ی دلها حسن بن علی است

 

آن مه فاطمه در نیمه ی این ماه آمد

ماهتاب متجلّا حسن بن علی است

 

نام او بُردم و دریا به خروش آمد و گفت

من فقط قطره و دریا حسن بن علی است

 

سایه بانی به بقیع نیست اگر بر قبرش

شرف عرش معلّا حسن بن علی است

 

بر لبش بوسه نبی میزد و میگفت، مرا

میوه ی قلب، به دنیا حسن بن علی است

 

استاد کلامی زنجانی

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4734

در مدح و میلاد امام حسن (علیه السلام)

 

ای علوی ذات و خدایی صفات

صدرنشین همه کاینات

 

سید و سالار شباب بهشت

دست قضا و قلم سرنوشت

 

زاده ی طوبا و بهشت برین

نور خدا در ظلمات زمین

 

نور دل و دیده ی ختمی مآب

سایه یی از پرتو تو آفتاب

 

علت غائی همه ممکنات

عمر ابد داده به آب حیات

 

پاک ترین گوهر نسل بشر

از همه خوبان جهان، خوب تر

 

در شرف و ذات و علو نژاد

چون تو شهی مادر گیتی نزاد

 

جد تو پیغمبر نوع بشر

جن و ملک بر قدمش سود سپر

 

صاحب عنوان بشیر و نذیر

بر فلک وحی سراج منیر

 

آینه پاک که نور خدا

تابد از این آینه بر ماسوا

 

باب تو سر سلسله اولیاست

چشم پر از نور خدا مرتضاست

 

مادر تو دخت پیمبر بود

آیه ای از سوره کوثر بود

 

پرده نشین حرم کبریا

فاطمه، آن زهره زهرای ما

 

عاشق کل، حضرت سلطان عشق

خون خدا شاه شهیدان عشق

 

با تو ز یک گوهر و یک مادر است

ظل خدایی تواش بر سر است

 

آینه ی ذات محمد نما

حسن خدایی، حسن مجتبی

 

نام حسن، روی حسن، خو حسن

نور خدا، چارمی پنج تن

 

آیه ی تطهیر به شاءن شماست

حکم شما، امر اوالامر ماست

 

سینه ی سینای شما طور وحی

نور شما شاخه ای از نور وحی

 

در رمضان ماه نشاط و سرور

ماه دعا ماه خدا، ماه نور

 

نور فشان شد ز دو سو آسمان

در دو افق تافت دو خورشید جان

 

وحی خدا از افق ایزدی

نور حسن از افق احمدی

 

مشک و گلابی به هم آمیختند

در قدح اهل ولا ریختند

 

ای رمضان از تو شرف یافته

نور تو بر جبه ی او تافته

 

نیمه ی ماه رمضان عزیز

گیسوی مشگین تو شد مشک بیز

 

نور خدا تافت از آن روی ماه

خاصه از آن چشم درشت سیاه

 

سرخی گل، عکس گل روی توست

ظلمت شب، سایه ی گیسوی توست

 

ای رخ تو در رمضان بدر ما

هر سر موی تو شب قدر ما

 

دیده که بی نور تو شد کور به

سر که نه در پای تو، در گور به

 

بعد علی شاخص عزت تویی

وارث میراث نبوت تویی

 

مصلحت ملت اسلام و دین

کرد تو را گوشه ی عزلت نشین

 

هیچ گذشتی چو گذشت تو نیست

آن که ز شاهی بکشد دست، کیست

 

صبر هم از صبر تو بی تاب شد

کوزه شد و زهر شد و آب شد

 

بعد شهادت نکشید از تو دست

تیر شد و بر تن پاکت نشست

 

سبزه بر آمد ز گلستان دین

تا رخ تو سبز شد از زهر کین

 

ریشه ی دین گشت همایون درخت

تا ز تو خورد آن جگر لخت لخت

 

ملت اسلام که پاینده باد

مشعل توحید که تابنده باد

 

هر دو رهین خدمات تواند

شکر گذارنده ی ذات تواند

 

تا ابد ای خسرو والا مقام

بر تو و بر دین محمد ص سلام

 

کلک ( ریاضی) که گهر ریز شد

زان نظر مرحمت آمیز شد

 

مرحوم ریاضی یزدی

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4722

در مدح و میلاد امام حسن (علیه السلام)

 

ازکرم و فضل خدا وند گار

مهد ولا شد شرف روز گار

 

رونق بازار فلک داغ شد

هر وجب از خاک دو صد باغ شد

 

ملک جهان رونق دیگر گرفت

اهل ولا زندگی از سر گرفت

 

وارث اوّل به رسول کزام

حجت دوم به خلاق امام

 

سو مین آیینه ایزد نما

چارمین آیت ز حدیث کسا

 

بر سر عالم ز وفا پا نهاد

تاج شرف بر سر دنیا نهاد

 

مُلکُ و مَلک از قدمش جان گرفت

حضرت عیسی ز دمش جان گرفت

 

خانه زهرا ز شکوه و جلال

حسرت جنت شد از این نو نهال

 

باز خدا ساز کرم ساز کرد

در به خلایق ز عطا باز کرد

 

نو گل گلخانه مولا شکفت

غنچه سر سبز تولا شکفت

 

شاهد جان پرده ز رخ بر گرفت

نور رخش در دو جهان در گرفت

 

پیکرۀ صُلح و صفا زاده شد

وارث سلطان ولا زاده شد

 

ملک جهان شد ز حضورش بهشت

کعبه به وجد آمد از این سر نوشت

 

شیر خدا صاحب فرزند شد

مورد الطاف خداوند شد

 

فاطمه را از سر لطف و عطا

داد خدایش پسری را عطا

 

وه چه پسرپیکرآزادگی

آیت عشق اسوه دلدادگی

 

حُسن سراپاحسن اندرحسن

چشم ولب وطلعت وپیکرحسن

 

هرچه دراین ملک جهان حُسن بود

دادبه یکجابه حسن کان جود

 

خوب رُخان گرهمه گردندجمع

حُسن حَسن هست درآن جمع شمع

 

شمع منیری که فلک خانه اش

جان محبان همه پروانه اش

 

حسن حسن گوی زمیدان ربود

ازهمه خوبان جهان جان ربود

 

کعبه عشاق سرکوی اوست

قبله ارباب وفاروی اوست

 

اهل ولامست زگلباده اش

عارف وعامی همه دلداده اش

 

کیست چشدرشحه ای ازجام او

مست نگرددزمی نام او

 

هرچه به عالم زجمادونبات

ازفلک ومهرومه وکاینات

 

سرخوش ومستندزجام حسن

ازقدح حب امام حسن

 

مرحوم شبخیز قراملکی

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4720

در مدح و میلاد امام حسن مجتبی (ع)

 

نقل مجلس هامی یرده حسنین سوزلریدی

او که پیغمبره بنزر حسنین گوزلریدی

اونی تعریف ایلین من دگولم ، ئوزلریدی

عصمتین گر یانا بیر پرده اون اوچ مصباحی

دل آچوب مدحه اولاللار حسنین مداحی

 

یوسفین حسنی گوزلدی حسن اوناندا گوزل

گر مثلده او شکر اولسا بودور قند عسل

گور نه زیبا یارادوب نقشنی نقاش ازل

گورسه رویاده ده سیماسین اولار گوزلر مات

او جماله دیر عشاق محمد صلوات

 

قلبلر مملکتینده اودی حاکم اودی شاه

حسن چرخینده گوزللر هامی اولدوزدی او ماه

مه لقایان پری چهره اونا خاطرخواه

اشتباه ایلور اونی اوخشادا هر کیم ملکه

اولماسیدی او ، چخانمازدی ملکلر فلکه

 

گورمیوبسن نه بیلورسن نجه زیبادی حسن

بو قدر بل که مراد دل زهرادی حسن

من نه تعریف ایلسم قطره و دریادی حسن

گر مرکب اولا مین بحر ، قلم جنگللر

شرح حسنون یازا بیلمز بو یارانمش اللر

 

وصف دریایه بیزیم سوزلریمیز چون خسدی

نه دیوم ، ایوده کس اولسا ایله بیر سوز بسدی

مصطفی روز ولادت اونا قربان کسدی

وقت افطار آچیلوب سفره احسان حسن

اهل قرآن دئدی جانیم اولا قربان حسن

 

استاد کلامی زنجانی

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4719

در مدح و میلاد امام حسن (علیه السلام)

 

گون تک جمال مجتبی  دنیانی تابان ایلدی

پیغمبر اوپدی صورتین شکر فراوان ایلدی

 

زیبا گل خیرالنساء آئینه مهر و  وفا

سبط رئیس انبیاء فخرعلی المرتضی

دوتقون اولان قلبه صفاگوشواره عرش خدا

گوگلرده قدرت صاحبی قدرت نمایان ایلدی

 

پانزده ماه صیام امتلره گلدی امام

قدوسیان ویردی پیام اولدی ملکلرشادکام

گوندردیلر یکسرسلام -فخرایلیوب خیرالانام

عاشق سپاسین دمبدم تقدیم جانان ایلدی

 

مولای کل عالمه طاها مبارکدور دیدی

معناده ختم مرسله عیسی مبارکدور دیدی

صدیقه کبرایه ده حورا مبارکدور دیدی

قدوسیانی مجتبی شادو خرامان ایلدی

 

اوپسون مبارک اللرین اندی یره فوج ملک

زهراگلستانینده چون آچمشدی بیرزیباچیچک

مولود پاک واطهره آماده اولدی آغ بلک

گل صورتی احبابینی رویتده حیران ایلدی

 

پرمهر اولان آغوشینه-آلدی رسول ذوالمنن

ویردی قولاقینه اذان شخصا آدین قویدی حسن

ئوپدی یوزوندن دمبدم قلبین ولی دوتدی محن

آینده سین نوزادینون احبابه اعلان ایلدی

 

پیغمبررحمت دیدی بیرگون بالام مظلوم اولار

زهری ویریلر کوزه ده مظلوم حسن مسموم اولار

معناده یانام حالینه حالیم منیم مغموم اولار

گوررم قیزیم زهرانیده دشمن پریشان ایلدی

 

دل دوغرانارقان لخته سی طشت ایچره آغزیندان گلر

اعضاسی طاقتدن دوشر زیبا دوداقه جان گلر

دفنینده تابوت اوخلیا بیر عده بی ایمان گلر

مظلوم قلبین هر زمان ظلام شان شان ایلدی

 

اماحسینیم تک قوشون اطرافینی آلماز بونون

اخیامه دوشمنلری اوت ورسون آت سالماز بونون

اوچ گون قوم اوسته پیکرصدپاره سی قالماز بونون

قانلی منانین صحبتی گوز یاشیمی قان ایلدی

 

زینب گیدوردی کوفیه دوشدی یولی میدانیدن

عشقین مناسینده ایدوب رویت نچه قربانیدن

عرض ایتدی بیر دن یاحسین دولموش سینون پیکانیدن

کیم سن کیمی جانانه جان دنیاده قربان ایلدی

 

قیلام نظاره نعشووه آهیم اورک داغلارحسین

مظلومه قیزلار اشکینی گوزدن یوزه باغلار حسین

اوغلون گزرمیدانیدن تاپاز رباب آغلارحسین

اصغربوغازین حرمله آماج پیکان ایلدی

 

 معزی اردبیلی

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4709

در ولادت حضرت امام حسن (ع)

 

می نویسم جگر حیدر و زهرا آمد

آفتاب سحر حیدر و زهرا آمد

 

جلوه ای از هنر حیدر و زهرا آمد

اولین تاج سر حیدر و زهرا آمد

 

نیمۀ ماه خدا،قرص قمر پیدا شد

روزه ام با رطب نام حسن جان وا شد

 

چه جلال و جبروتی چه جمالی دارد

گوشۀ لعل لبش وه که چه خالی دارد

 

برترین سید دنیاست چه شالی دارد

زینت دوش نبی سیر کمالی دارد

 

مادرش فاطمه با خندۀ او می خندد

دور بازوش علی حرز نجف می بندد

 

کوری چشم حسودان چقدر ماه شده

یوسف از دیدن او معتکف چاه شده

 

نقش انگشتری اش عزة لله شده

منکر صلح حسن کافر و گمراه شده

 

تیغ صلحش همه را از نفس انداخته است

پسر عاص چنین قافیه را باخته است

 

عاشق از جلوۀ معشوق سخن می گوید

از می و بوسه به پیمانه زدن می گوید

 

یک نفر وقت مناجات به من می گوید:

نیمه شب هر که الهی به حسن می گوید...

 

...از دل عرش به او فاطمه گویدجانم

شب وصل است و الهی به حسن می خوانم

 

دست خالی نرود هرکه به او رو بزند

نشده سائل او پرسه به هر کو بزند

 

پیش او حاتم طایی است که زانو بزند

یا حسن گوید و پیوسته دم از او بزند

 

می نشاند همه را بر سر یک خوان نعیم

چه می آید به حسن لفظ کریم بن کریم

 

در حدیث آمده که عقل مجسم حسن است

نوۀ ارشد پیغمبر اکرم حسن است

 

بازدم نام حسین بن علی ، دم حسن است

حیدر بی مَثَل خط مقدم حسن است

 

مجتبی در همه جا بازوی تدبیر علیست

مرتضی شیر خداوند و حسن شیر علیست

 

از لب او صد و ده کوزه عسل می ریزد

آسمان پیش قدم هاش زحل می ریزد

 

از سر و روی حسن واژۀ یل می ریزد

به خدا کرک و پر اهل جمل می ریزد...

 

...اگر او در وسط معرکه پا بگذارد

نیزه چرخاندن او وه که چه دیدن دارد

 

بانی جنگ جمل داشت تماشا می کرد

تیغ در دست حسن حل معما می کرد

 

رجز حیدری اش بود که غوغا می کرد

روی لب های علی خنده شکوفا می کرد

 

ناگهان از وسط معرکه این صوت آمد

سر بدزدید ... حسن نه ...ملک الموت آمد

 

به علی رفته که تیغ سخنش برنده است

مثل زهرا چقدر خطبۀ او کوبنده است

 

این که در جنگ جمل زلزله ای افکنده است

به گمانم دو سه تا قلعۀ خیبر کنده است

 

رجزش ولوله ای در دل صحرا انداخت

نیزۀ او شتر سرخ جمل را انداخت

 

عشق تو عاشق بی تاب عمل می آرد

قمر روی تو مهتاب عمل می آرد

 

خم ابروی تو محراب عمل می آرد

خاک پای تو زر ناب عمل می آرد

 

روزها ذکر من این است و همه شب سخنم

شیعۀ حیدر و مدیون امام حسنم

 

هرچه داری بده در راه خدا می خواهم

در مناجات سحر از تو تو را می خواهم

 

بیشتر از همه توفیق غلامی خواهم

از شما یک سفر کرب و بلا می خواهم

 

گنبدی را به روی صحن و سرایت بزنیم

دو سه تا پنجره فولاد برایت بزنیم

 

محمد فردوسی

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4708

در مدح و میلاد امام حسن (علیه السلام)

 

مانده بودم بدهم دل به علی یا به حسن

دیدم اصلا گره خورده دل مولا به حسن

 

شانه اش خالق کوه است تعجب نکنید

تکیه داده است اگر حضرت زهرا به حسن

 

با علی محکمم و با حسن آرام ، ببین

کوه دل را به علی داده و دریا به حسن

 

وصف او کردم و در مصر صبا را گفتند

بدهد نامه ای از سوی زلیخا به حسن

 

مثل قرآن که قسم خورده به روی خورشید

من هم از شوق قسم می خورم اما به حسن

 

لا اله آمده بر روی زبانم اما

بعدِ لا حول ولا قوّه الا به حسن

 

ذکر من هر سحر این است : الهی به حسین

دم افطار خرابم که خدایا به حسن

 

شیعیان حسن از کفر تبرّی جُستند

بیش از آنقدر که جستند تولّا به حسن

 

محسن ناصحی

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4707

در مدح و میلاد حضرت امام حسن (علیه السلام)

 

ولی ذوالمنن یعنی حسن آن خسرو خوبان

که هر چیز از عدم با قدرتش ممکن در امکان شد

 

 نه حبش باعث جنت، نه بغضش موجب نیران

که حبش باعث جنت گشت و بغضش عین نیران شد

 

وجودش واجب و ممکن نما در عالم خلقت

ولی در صورت واجب درین عالم نمایان شد

 

گهی می خوانمش ممکن، گهی می دانمش واجب

 نه ممکن هست و نی واجب که هم این است و هم آن شد

 

به صولت بود چون حیدر، به هئات همچو پیغمبر

ولی حضرت داور، مدار دین و ایمان شد

 

به قدرت دست او معجز نما ، چون احمد مرسل

به قوت پنجه اش مشکل گشا،چون شیر یزدان شد

 

ستایش کرد آدم، تا که آدم شد درین عالم

هوایش نوح بر سر داشت تا ایمن از طوفان شد

 

چو نامش حرز جان بنمود پور آزر، از آذر

نه بس ایمن شد از آذر، بر او آذر گلستان شد

 

چو با صوت حسن انی اناالله گفت موسی را

فراز طور سینایش ز جان عمری ثناخوان شد

 

همین صوت حسن بودش که گردید از شجر پیدا

همین نور حسن بودش که اندر طور تابان شد

 

به وصف ذات پاکش بازم از نوع مطلع دیگر

ز شرق طبع همچو اختر تابنده رخشان شد

 

شهی کز آستینش آشکارا دست یزدان شد

به خاک آستانش حضرت جبریل، دربان شد

 

وجودش در تجلی از عدم باشد بسی اقدم

حدوثش در حقیقت با قدم یکرنگ و یکسان باشد

 

زهی سودای باطل ، کی توانم مدح آن شاهی

که مداحش خدا، راوی پیمبر، مدح، قرآن شد

مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 4706

مدح و میلاد حضرت امام حسن (علیه السلام)

 

رمضان، بهشتو خدا شده، ز گل جمال تو یاحسن

مه نیمه اختر کوچک و مه نو هلال تو یاحسن

یم علم و حکمت و معرفت، نمی از کمال تو یاحسن

دل دشمنان تو را برد، نبوی خصال تو یاحسن

صفحات متن و کتاب حق ، رخ خط و خال تو یاحسن

به خدا رسیده به بندگی طیران بال تو یاحسن.

 

تو چراغ بزم وصال حق تو بهار خلد مخلدی

تو خدای حسن و ملاحتی تو یگانه عبد مویدی

تو به جسم، جان کتاب حق، تو به روح، روح مجردی

تو کمال کل کمالها تو جمال خالق سرمدی

تو علی تو فاطمه تو حسن تو حسین یا که محمدی

که عیان جلالت پنج تن بود از جلال تو یاحسن.

 

نه عجب که فخر کند خدا، به ملک ز شوق عبادتت

 نه عجب که غنچه به صبحدم شکفد به عرض ارادتت

 همه انبیا شده معترف به جلال و مجد و سیادتت

 ز طلوع صبح خجسته تر شب جانفزای ولادتت

 من و لطف و جود و عطای تو، که کرم بود همه عادتت

 به عطا و حلم و کرم کسی نبود مثال تو یاحسن.

 

به تمام دین خدا قسم، که تمام دین خدا توئی

به بهشت و ارض و سما قسم که بهشت و ارض و سما توئی

 به مقام و سعی و صفا قسم، که مقام و سعی و صفا توئی

 به قیام و صبر و رضا قسم که قیام و صبر و رضا توئی

 به دعا و روح دعا قسم، که دعا و روح دعا توئی

 شده اقتدار ستمگران همه پایمال تو یاحسن.

 

هله ای تکلم قدسیان، شب و روز نقل روایتت

صفحات مصحف جان پراز سور لطیف حکایتت

به محبتت به مودتت به کرامتت به عنایتت

که بود نگاه توسلم به چراغ راه هدایتت

به خدا قسم خجلم ز تو که به ادعای ولایتت

به زبان محب تو بوده ام، به عمل ، ملال تو یاحسن.

 

منم آنکه با همه زشتیم،  سر خود به خاک تو سوده ام

 چو دو چشم خویش گشوده ام، به محبت تو گشوده ام

 دل خلق را به فضایل و به مناقب تو ربوده ام

 به علی قسم به نبی قسم به خدا محب تو بوده ام

 به ولای تو به ثنای تو غزل و قصیده سروده ام

 ز تو گفته ام ز تو خوانده ام، به زبان حال تو یاحسن.

 

حاج غلامرضا سازگار 

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد  امام حسن مجتبی (ع) 4705

در مدح و میلاد امام حسن (علیه السلام)

 

ذاتی حسندی خلقتی هم طینتی حسن

خلقی حسن صفاتی حسن سیرتی حسن

مشی حسن، قیامی حسن صورتی حسن

نطقی حسن قعودی حسن صحبتی حسن

هر حسن واردی،  نقطه دی پرگارردور حسن

 

کون و مکاندا وجهدی چون احسن الوجوه

وجه کریم حسننه عاشقدی هر گروه

نور بو شمس،  ذره دی نور حسن چو کوه

نور حسنله بو کره خور تاپوب شکوه

ماهی منور ایلین انواردور حسن

 

وجهی اللهی که باقیه دور یوخ اونا زوال

اول هیکل حسندی، بلا حرف و بی مقال

گر چهره دن نقابین آتا گوستره جمال

نوریندن اهل ارض و سما ایلر ارتحال

نور نجوم ثابت و سیاردور حسن

 

چون متصلدی علمی خداوند عالمه

یوخدور علومنه نه بدایت نه خاتمه

بیر نقطه دور کلامنه عرش معظمه

اسما کلنی بو شه اورگتدی آدمه

معجز مقامی کاشف اسراردور حسن

 

یوسفده حسن ذره دی بو شهده آفتاب

اول ذره نی بو شهدن آلوب اولدی کامیاب

حسن بو شاه یمدی،  اونا مابقی حباب

حسن بو شاه آیدی، آبدی اوندان قالان سراب

میراب آب جمله ابحاردور حسن

 

حلمینه گر دیم، یم بی کناریدور

حقینده بو سوزوم ستم بی شماردور

بحر عظیم حلمه بو محکم جداردور

اعظمدی عرشدن هامیه آشکاردور

اوز قاتلینون عیبنه ستاردور حسن

 

وصف سخاوتنده دیسم اسخ الاسخیا

قورخوم بودور بگنمیه سلطان اولیا

تقسیم ایدوب سخانی بو شه، بین انبیا

خادمدی محضرینده تمامی اصفیا

رب سخا و بخشش و ایثاردور حسن

 

ذات شریفی حجت حی قدیمدور

هر اول کسه که کون و مکاندا مقیمدور

حتی رسل بو امره جمله سهیمدور

آنلار بو نکته نی سوزی هر کیم فهیمدور

هستیده قلب خالصه معیاردور حسن

 

هم صحبتی همیشه خدای جلیل دور

فرمانبری اوامر حقده، خلیل دور

خدمتگذاری ، روح الامین جبرئیلدور

پیوسته محضرینده چو عبد ذلیل دور

اول قاصده معلم اسفاردور حسن

 

گلچینی از مرحوم عاصم زنجانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام حسن (ع) 3968

در مدح حضرت امام حسن (ع)

 

ساقیا از باده پُر کن کوزه را

بشکنم امشب ز مِی تا روزه را

 

باده را از حد فزون دِه امشبم

تا برآید بانگِ یارب یاربم

 

زان شرابم دِه که تا حال آورد

فطرس ذوقِ مرا بال آورد

 

خواهم امشب ساعتی مستی کنم

ترکِ عقل و عالَمِ هستی کنم

 

برکشم از ذوقِ مستی عربده

چون سیه مستان به کوی میکده

 

باده ام دِه تا غزلخوانی کنم

پایکوبان ، دست افشانی کنم

 

پنبه بردار از دهانِ شیشه ام

شعله زن بر تودهء اندیشه ام

 

باده ای دِه بیخود از خویشم کند

فارغ از وسواسِ تشویشم کند

 

الله الله تشنگان را یاد کن

خانهء ویرانه را آباد کن

 

خوش بُود در موسمِ فصلِ صیام

شب شکستن روزه را با یک دو جام

 

خاصّه امشب را که روزِ باصفاست

روزِ میلادِ سلیلِ مصطفاست

 

ماهِ روزه وَه چه ماهِ فرّخی ست

زانکه میلادِ مهِ فرّخ رخی ست

 

ماه رخساری که از فیضِ حضور

کرده عالم را سراپا غرقِ نور

 

نو نهالِ سبزِ بستانِ نبی

جدّ و باب و اُمّ را اوّل صَبی

 

گلشن آرای گلستانِ رسول

نخلهء سرسبزِ بستانِ بتول

 

محفلِ خاصّ محبّان را حبیب

گلشنِ اهلِ ولا را عندلیب

 

سبطِ اوّل ، چارمین اهلِ کسا

دوّمین سلطانِ اورنگِ ولا

 

بحرِ رحمت ، فلکِ تمکین و فلاح

بابِ حلم و پیکرِ صلح و صلاح

 

پیر سالارِ جوانانِ بهشت

آفتاب کعبه و ماهِ کِنشت

 

عالم و آدم رهینِ نامِ او

ماسوا مست از شرابِ جامِ او

 

در پناهِ سایه اش چار اسطقس

دست بر دامان او روح القُدس

 

آب و باد و خاک و آتش هر کدام

از وجودِ جودِ او اندر نظام

 

چشمهء خورشید با این آب و رو

ذرّه ای باشد ز فیضِ خالِ او

 

این همه انجُم که گردون ریخته

جمله از دامان او آویخته

 

خورده از میخانهء او یک قدح

گشته رِند هفت خط ، قوس قزح

 

کون و امکان در میانِ مشتِ اوست

ماهِ گردون بر سرِ انگشتِ اوست

 

وه چه بالاتر از این شأن و مقام

اَب ، امام و اَخ ، امام و خود ، امام

 

لب فرو بند از بیانِ مدحِ او

هان مکن چون بی زبانان های و هو

 

کاروان در کاروان اوصافِ اوست

حضرتِ معبود خود وَصّافِ اوست

 

مُهرِ خاتم زن در اینجا بر لبت

تا نخواند مُغرِضان لامذهبت

 

هان گذشت از این سخن ها کارِ من

در جهان گشته عیان ، اسرارِ من

 

گر کسی زین شعر غالی خوانَدَم

اَشعری یا اَعتزالی دانَدَم

 

گو بگوید هر چه می گوید عدو

چونکه آگه نیست ، معذور است او

 

عاشقم نه اَشعری نه غالی ام

از مریدانِ علیّ عالی ام

 

دولتی دارم ز مولایم علی

حالِ ( شب خیزان) چنین باشد بلی.

 

مرحوم شبخیز

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام حسن (ع) 3962

در ولادت حضرت امام حسن (ع)

 

از کرم و فضلِ خداوندگار

مهدِ ولا شد شرفِ روزگار

 

رونقِ بازارِ فلک داغ شد

هر وجب از خاک دو صد باغ شد

 

مُلکِ جهان رونقِ دیگر گرفت

اهلِ ولا زندگی از سر گرفت

 

وارثِ اوّل به رسولِ کرام

حجّتِ دوّم ، به خلایق امام

 

سوّمین آئینهء ایزد نما

چارمین آیت ز حدیثِ کسا

 

بر سرِ عالَم ز وفا پا نهاد

تاجِ شرف بر سرِ دنیا نهاد

 

مُلک و مَلک از قدمش جان گرفت

حضرتِ عیسی ز دمش جان گرفت

 

خانهء زهرا ز شکوه و جلال

حسرتِ جنّت شد از این نونهال

 

باز خدا سازِ کرم ساز کرد

در به خلایق ز عطا باز کرد

 

نوگلِ گلخانهء مولا شکفت

غنچهء سر سبزِ تولّا شکفت

 

شاهدِ جان ، پرده ز رخ برگرفت

نورِ رخش در دو جهان در گرفت

 

پیکرهء صلح و صفا زاده شد

وارثِ سلطانِ ولا زاده شد

 

مُلکِ جهان شد ز حضورش بهشت

کعبه به وجد آمد از این سرنوشت

 

شیرِ خدا صاحبِ فرزند شد

موردِ الطافِ خداوند شد

 

فاطمه را از سرِ لطف و عطا

داد خدایش پسری را عطا

 

وَه چه پسر؟ صاحبِ حُسن و جمال

پای به سر لطفِ کمال و جلال

 

وه چه پسر؟ پیکرِ آزادگی

آیتِ عشق ، اُسوهء دلدادگی

 

حُسن سراپا حَسن اندر حَسن

چشم و لب و طلعت و پیکر ، حَسن

 

هر چه در این مُلکِ جهان حُسن بود

داد به یکجا به حَسن ، کانِ جود

 

خوب رُخان گر همه گردند جمع

حُسنِ حَسن هست در آن جمع شمع

 

شمعِ منیری که فلک خانه اش

جانِ محبّان همه پروانه اش

 

حُسنِ حَسن گوی ز میدان رُبود

از همه خوبانِ جهان جان ربود

 

کعبهء عُشّاق سرِ کوی اوست

قبلهء اربابِ وفا روی اوست

 

اهلِ ولا مست ز گلباده اش

عارف و عامی همه دلداده اش

 

کیست چِشَد رشحه ای از جامِ او

مست نگردد ز مِیِ نامِ او

 

هر چه به عالم ز جماد و نبات

از فلک و مِهر و مه و کاینات

 

سرخوش و مستند ز جامِ حسن ع

از قدحِ حُبّ امامِ حسن ع.

 

مرحوم شبخیز قراملکی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام حسن مجتبی (ع) 3681

در ولادت حضرت امام حسن مجتبی (ع)

 

در نیمه ماه رمضان گلشن زهرا

از تابش رخسار حسن گشت دلارا

 

ان خانه که از شمس و قمر بود منور

هر چند صفا  داشت فزون گشت مصفا

 

زهرا و علی را بسری داد خداوند

کز مقدم او مفتخر امد همه دنیا

 

اراسته امروز سرابیست که در ان

اسرار خدائیست زهر سوی هویدا

 

حسن حسن از مهر جهانتاب سبق برد

با خلق حسن ختم بود معنی زیبا

 

صبری که مقدم بنما ز است بقران

در راه خداوند از او امده بیدا

 

ای جان بفدای تو که باخلق خدایی

دادی بهمه خلق جهان درس مدارا

 

برورده زهرا دو گل از باغ ولایت

با حلم خداوندی و با همت والا

 

اری حسنین ان دو جوانان بهشتند

در هر دو سرا مایه امید دل ما

 

ای گلشن اسلام زخون دل تو سبز

فرداست کزین خون بدمد لاله حمرا

 

از خون دو فرزند بیمبر شده گلرنگ

گلزار حقیقت بر هر دیده بینا

 

چو نانکه ز خون تن سالار شهیدان

بیماری دین راست دگر باره مدارا

 

تو کشته صبری و شهیدان جهان راست

در دامن صبر تو همه دست تولا

 

اسلام سر افراز شد از هردو برادر

سالار شهید او و تو سردار شکیبا

 

یک روز جهاد است بشمشیر دگر روز

از صبر بقا دین خدا راست همانا

 

یاران تو بودند فرو مایه و غدار

زینروی شوی دستخوش کینه اعدا

 

گر عهد شکن خصم تو گردید عجب نیست

برهیز ندارد ز خطا دشمن رسوا

 

جانها بفدای تو و صبری که نمودی

تا سبز بماند بجهان گلشن زهرا

 

مرحوم دکتر ناظر زاده کرمانی

منبع کانال گنجینه گذشتگان

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 3680

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع)

 

حق باز گلستان را اراست به زیبائی

بر هر لب جو سروی بر خاست برعنائی

چشم از همه سو نرکس بگشود بشهلائی

سنبل بدل اویزی زتبق بدل ارائی

ان عقل کند غارت وین هوش کند تاراج

 

شاهی که بود رویش در چرخ امامت ماه

نامش حسن و حسنش ائینه ذات الله

فرمانده هفت اختر بر یا کن و نه خرگاه

ان سید عالی قدر ان سرور عالی جاه

ان شاه فلک اورنگ ان میر ملک افواج

 

دریای حقیقت را هم کشتی و هم ساحل

هم کامل و هم بخرد  هم بخرد و هم کامل

جز سالک او هالک جز مسلک او باطل

صد موسی بن عمران بر درگه او سائل

صد عیسی بن مریم بر بندگیش محتاج

 

بگرفته  ز حلم او شرع نبوی رونق

هر سوء ز وی بیرون هر قدس بدو ملحق

گر خلقت او خواهی از نور خدا مشتق

ور رتبه او جوئی هم از حق و هم باحق

نی درصفت افراد نی در روش ازواج

 

بی مرحمتش در باغ از خاک نروید گل

بی جلوه بر گل شیدا نشود بلبل

اوا نکشد قمری غوغا نکند طغرل

شهلا نشود نرکس بویا نشود سنبل

دلکش نشود گلبن قامت نفرازد کاج

 

ذاتیکه بجز از حق از کنه وی اگه نیست

زیرا که بجز الله کس عارف بالله نیست

کفر است اگر گویند از عیب منزه نیست

بی دوستیش هر گز کس را بجنان ره نیست

در دیر اگر ترسا در کعبه اگر حجاج

 

اوخ که دل زارش از درد و غم ازردند

از زیر قدومش گه سجاده زکین بردند

گه نوک عصا اورا بر بای بیفشردند

از نسبت نا لایق جانش ز چه افسردند

شاهی که بسر بودش تاج نسب از معراج

 

برورده زهرائی چون جد و بدر معصوم

بودند بی قتلش ان قوم ز حق محروم

تا عاقبتش کردند از زهر جفا مسموم

گردید (صغیر) از جان مداح بر ان مظلوم

میگوید از او مدحت می بوید از او منهاج

 

 مرحوم صغیر اصفهانی

منبع کانال گنجینه گذشتگان

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 3679

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع)

 

هانسی دلدور که ایده وصف امام حسنی

هانسی گوز دور که گوروب بیر ایله وجه الحسنی

 

جدی بیغمبره بنزردی او قدری که گورن

باور ایلردی که حاضردی رسول مدنی

 

یو سف ال محمد ایله خوش منظریدی

واله ایلردی تماشاسی هام مرد و زنی

 

گوز گوتورمزدی گورنلر او رخ زیبادن

جلب ایدردی او وچاهت گله نیله  گیده نی

 

شمع هر محفیلیدی نور رخ زیباسی

روشن ایلردی هامی مجلسی هر انجمنی

 

خوان احسانی اولاردی ایله گسترده مدام

بهت و حیرتده قویاردی او عطانی گوره نی

 

گلشن خلقتین اول گلو نون غنچه سیدور

او گلون عطری معطر ایلیوبدور چمنی

 

لبلرین بسکه امردی ابوب ایگلردی مدام

شیره جان نبی اولدی غذا و لبنی

 

گتدی بیر دسته گل ایلوب او کنیزی ازاد

بیر ایله بادشهین اولمادی قدرین بلنی

 

نیمه ماه مبارکده قویوب دهره قدم

نور باران ایلدی حسن جمالی جهنی

 

یدی سنینده گیدوب ختم رسل مجلسینه

حفظ ایدردی گلن ایاتیحق ذوالمننی

 

اناسی فاطمیه اونلاری نقل ایلردی

شاد ایدردی دل صدیقه نی شیرین سخنی

 

بورویوب جدی تابار روز قیامتده نجات

حسنین یاری عزاذاری زیارت ایده نی

 

یرمی بش دفعه بیاده سفر حجه گیدوب

واریدی مرکبی گور حجب شه موتمنی

 

بو یوراردی که حیا ایلورم الله ایوینه

من سواره یتوشم حق گوره مرکبده منی

 

جدی فرمایش ایدوب اغلیون اوغلوم حسنه

اغلادور ارض و سما اهلینی درد و محنی

 

خیمه سین غارت ایدوب حضرتین اوز اصحابی

ایتد یلر جسمینی مجروح امامین علنی

 

جنگیدن لشکری اغوا اولونوب ایتدی فرار

خصمینه تابعیدی شیعه بیمان شکنی

 

ایلدی موصله عزم سفر فرزند علی

اولدی از بس او شهه دار مصیبت وطنی

 

شهر موصلده ده مسموم عصائیله گلوب

ایتدی مجروح مبارک ایاقین کور دنی

 

ادی مرحوم اتاوین حاجی حسندور (ذاکر)

چوخ سوردی اونا همنامی امام حسنی

 

مرحوم ذاکر تبریزی

منبع کانال گنجینه گذشتگان

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 3678

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع)

 

زهی زنور جمالت جهان جان روشن

جهان ز فیض وجود تو غیرت گلشن

 

توئی خزینه سر الاه را خازن

توئی جواهر علم رسول را مخزن

 

به چشم عالمیان سرمه خاک درگاهت

بفرق بادشهان نعل مرکبت گرزن

 

جهان علم و کمالی و کوه علم و وقار

سبهر جاه و جلالی و بحر فهم  و فطن

 

حضیض درگهت از اوج نه سبهر اعلا

فروغ طلعتت از نور افتاب اعلن

 

گر از جبین تو یک قطره خون چکد بر خاک

دمد زخاک گل ضیمران و نسترون

 

امین وحی خدا روز و شب چو دربانان

بر استانه درگاه تو کند مسکن

 

سزاست اطلس چرخش بجای شاد روان

بهر کجا که شود خیمه تو سایه فکن

 

تو ان کسیکه رسول خدا بحکم خدای

زراه لطف و شفقت نهاده نام حسن

 

توئی که کرده رسولت بدوش خویش سوار

توئی که فاطمه ات بروریده در دامن

 

توئی خلیفه بجای نبی ز بعد علی

توئی ز بعد علی رهنمای اهل زمن

 

تو ان امام بحقی که دوستان تورا

شمیم لطف تو ارد روان تازه به تن

 

تو ان امام غیوری که دشمنان تو را

شرار قهر تو سازد بسان ریماهن

 

ز بردباری و حلم تو ای گزیده ناس

همی گزند زانگشت عاقلان جهن

 

ز شامیان جفا کار در حق بدرت

چه حرفها که شنیدی  تو زیر چرخ کهن

 

تو ای امام بحق گوشوار عرش مجید

تو ای مروج شرع نبی به سر و علن

 

هر ان کسیکه شود منکر امامت تو

تنش به چوبه دار فنا شود اون

 

بنی امیه نکرده است باس حرمت تو

زحرمت تو نشد کم بقدر یک ارزن

 

تو همچو مرغ بهشتی و عرش مسکن توست

دگر چه باک تورا از گروه زاغ و زغن

 

هماره جغد به ویرانه اشیان سازد

تو خود همائی و عرش خدا ترا مامن

 

اگر معاویه شد غاصب حق تو چه غم

طلا شناس  شناسد لجین و راز لجن

 

کجاست قدر خزف با جواهر شهوار

کجاست قیمت فقر الیهود و مشک ختن

 

زدوستان تو چون نشد کسی ناصر

بجای جنگ نمودی تو صلح با دشمن

 

در این مصالحه بیشک نهفته سری بود

که کس نداند و جز ذات قادر ذوالمن

 

کسیکه واقف از اسرار این مصالحه نیست

دهن به هرزه گشاید کند به یاوه سخن

 

هزار حیف که ناباک بور بو سفیان

شکست عهد ز بیمان  خود گسست رسن

 

شها بماتم تو جای اشک خون جگر

چکد ز دیده (ترکی)چنان عقیق یمن

 

مرحوم ترکی شیرازی

منبع کانال گنجینه گذشتگان

در ولادت حضرت امام حسن مجتبی (ع) 3677

در ولادت حضرت امام حسن مجتبی (ع)

 

بیا ساقی بکن لبریزیکدم جام مینارا

که چون مسرور می بینم در این ایام دلهارا

سرور ساقی کوثر نگر ان شاه یکتارا

منور کرده امشب نور یزدان بیت زهرارا

همان نوری که باشد زیب و زیور عرش اعلارا

 

ز زوج بوالحسن بشت نبی محبوبه داور

در برمایه عصمت به بحر معرفت گوهر

سبهر یازده رخشنده  کوکب بر علی همسر

شود وجه الحسن مولود بخشد بر جهان زیور

چه مولودی کند چون رشک جنت سطح دنیارا

 

فروغ دیده حیدر رخش مهر فروزنده

کنیز درگهش مریم مسیحی از دمش زنده

بهشت ازخلق او بوئی لبش یاقوت ارزنده

سرور سینه زهرا قد موزون برازنده

ملک مست و فلک حیران کند مبهوت موسی را

 

چه مولودی رخش یک دسته گل از گلشن جنت

چه مولودی که بر اغوش بیغمبر بود زینت

مسما برحسن از جانب حق مجتبی شهرت

زبعد شیر یزدان دین حق را اولین چجت

فدای این چنین نام و بنازم این مسمارا

 

بلی بعد از علی بور علی بر دین حجت بود

زسوی حجت سبحان صاحب تخت و خلافت بود

بوحدت ماند گر او دشمنش هر چند کثرت بود

مگر ان شاه را از صلح با اعدا چه حکمت بود

کنم فاش از بس برده بر ارم این معمارا

 

برای هر بنائی در ازل بی ریختن باید

نمودن خصم را با علم و حکمت ریشه کن باید

تحمل کردن و خانه نشین گفتا زمن باید

نه جنگ شاه مظلومان حسین صلح حسن باید

بدشت کربلا اخر کشیدند این مدارارا

 

در ان صحرای بر وحشت چنان محشر نمایان شد

بقتل شاه مظلومان سباه کین مهیا شد

زبیم صزصر محنت خزان گلهای زهرا شد

جگر ها گشت خون از تشنگی خشکیده لبها شد

بروی وارث اب فرات بستند دریارا

 

چنان از کلمه بیعت بشاه تشنه ننگ امد

چهان بر شاهباز اوج همت بسکه تنگ امد

بسوی خیمه محبوب داور یک خدنگ امد

ز شست ابن سعد بیحیا ان بیش جنگ امد

هزار هفتاد یک  هفتاد ببا کردند دعوارا

 

مرحوم کلامی تبریزی

منبع کانال گنجینه گذشتگان 

در ولادت حضرت امام حسن مجتبی (ع) 3566

در ولادت حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)

 

اوّل وجیه مجلس دلداردور حسن

دوّم وصیّ احمد مختاردور حسن

سوّم ولیّ حضرت داداردور حسن

چارم وجود خمسه ی اطهاردور حسن

بو کائنات مُلکینه معماردور حسن

 

ذاتی حسندی خلقتی هم طینتی حسن

خُلقی حسن صفاتی حسن سیرتی حسن

مشیی حسن قیامی حسن صورتی حسن

نطقی حسن قعودی حسن صحبتی حسن

هر حُسن وار نقطه دی، پرگاردور حسن

 

کون و مکاندا وجهیدی چون احسنُ الوجوه

وجه کریم حسننه عاشقدی هر گروه

نورِ بو شمس ذرّه دی، نور حسن چو کوه

نور حسنله بو کره ی خور تاپوب شکوه

ماهی منوّر ایلین انواردور حسن

 

وجه اللهی که باقیه دور یوخ اونا زوال

اول هیکل حسندی بِلا حرف و بی مقال

گر چهره دن نقابین آتا گوستره جمال

نوریندن اهل ارض و سما ایلر ارتحال

نور نجوم ثابت و سیّاردور حسن

 

یوسفده حُسن ذرّه دی، بو شهده آفتاب

اول ذرّه نی بو شهدن آلوب اولدی کامیاب

حُسن بو شاه یَمدی، اونا مابَقی حُباب

حُسن بو شاه آیدی آبدی اوندان قالان سراب

میرابِ آبِ جمله ی ابحاردور حسن

 

محبوب خاصّ خالق اکبردی بو خدیو

آرام جسم و روح پیمبردی بو خدیو

نور دو عین حیدر صفدردی بو خدیو

جسم بتول اطهره چون سردی بو خدیو

چون بیتِ کعبه، قبله ی اخیاردور حسن

 

چون متّصلدی علمی خداوند عالمه

یوخدور علومینه نه بدایت نه خاتمه

بیر نقطه دور کلامینه عرش معظّمه

اسماءِ کلّینی بو شه اورگتدی آدمه

معجز مقامی کاشف اسراردور حسن

 

حلمینه گر دیم، یم بی کناریدور

حقّینده بو سوزوم ستم بی شماریدور

بحر عظیم حلمه بو محکم جداردور

اعظمدی عرشیدن هامیه آشکاردور

اوز قاتلینون عیبینه ستّاردور حسن

 

وصف سخاوتینده دیسم اسخَ الاسخیا

قورخوم بودور بگنمیه سلطان اولیا

تقسیم ایدوب سخانی بو شه بین انبیا

خادمدی محضرینده تمامیّ اصفیا

ربّ سخا و بخشش و ایثاردور حسن

 

ذات شریفی حجّت حیّ قدیمدور

هر اول کسه که کون و مکاندا مقیمدور

حتّی رسل بو امریده جمله سهیمدور

آنلار بو نکته لی سوزی هر کیم فهیم دور

هستیده قلب خالصه معیاردور حسن

 

ماه مبارک رمضان تاپدی چوخ شرف

بو سبط اکبرین قدمیندن به صد شعف

اول ماهین اون بِشینده او مسجودِ مَن عَرَف

پرده دالیندان ایتدی جمالینی مُنکشف

بدرُالدّجی و نیّر اسحاردور حسن

 

همصحبتی همیشه خدای جلیلدور

فرمان بری او امر حقده خلیلدور

خدمت گذاری روح الامین جبرئیلدور

پیوسته محضرینده چو عبد ذلیلدور

اول قاصده معلّم اسفاردور حسن

 

جنّ و ملائک و بشر و ساکنان غیب

اهل شهود و اهل یقین و هم اهل رِیب

کلّیسی مدح ایده بو خدیوی بدون عیب

خاک رهینه آرتورا بولمزله ذرّه زیب

چون مدحی فوق حیطه ی افکاردور حسن

 

تاج ربوبیه حسن مجتبادی شه

تاپسا بو شه محبّتینه هر محبّ ره

ایلر طلوع، چرخ ولاده به سانِ مه

اولماز یقین چو ( عاصم ) سرگشته روسیه

چون هادی حقیقی ابراردور حسن

 

مرحوم عاصم زنجانی

منبع کانال گنجینه گذشتگان

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 3181

در مدح امام حسن مجتبی (علیه السلام)

 

چونانکه خالق احد ذوالمنن یکی است

بین تمام حُسن فروشان حَسن یکی است

 

عالم اگر شود زگل دل چمن چمن

در باغ حسن مثل تو سرو چمن یکی است

 

بین هزار خرمن گل مثل بوی تو

بوی لطیف عطر گل یاسمن یکی است

 

تو ماه عالمی و هزارانت انجمن

گویند متفق که مه انجمن یکی است

 

هر کس که دید روی تو را بین پنج تن

اقرار کرد کآینة پنج تن یکی است

 

ماه خدا دو نیمه شد و گفت آسمان

هرچند از ستاره پُری ماه من یکی است

 

گرچه تو و علی و نبی را سه پیکر است

جان تو و علی و نبی در بدن یکی است

 

آن چارتن که زیر کسا باتواند پنج

یک نور واحدید همانا سخن یکی است

 

اسرار غیب آینه ای روبروی توست

عین اللّهی و پیش تو سِرّ و علن یکی است

 

صبر تو بست دست تو را ورنه دست تو

با دست های حیدر خیبر شکن یکی است

 

هرجا سفر کنم دل من در بقیع توست

آری بر این مسافر تنها وطن یکی است

 

مردی چو جدّ و باب و حسین و تو نیست نیست

چونانکه مثل حضرت صدیقه زن یکی است

 

مِهر تو ثبت مُهر مسلمانی من است

بی تو طریق کفر و مسلمان شدن یکی است

 

هرچند نیست قابل وصف تو یا حسن

اینجا عقیق "میثم" و دُرّ عدن یکی است

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 3179

در مدح امام حسن مجتبی (علیه السلام)

 

حک شده بر عرش اعلی ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین

بهترین آقای دنیا ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین

 

"عِزَّةُ لِلَّهِ" یعنی که خداوند عزیز

عزتت داده است آقا ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین

 

وارث صبر امیرالمومنینی از ازل

نایب برحق مولا ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین

 

لا فتی الا علی و لا کریم الا حسن

یا کریم آل زهرا ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین

 

خُلق نیکویت حسن ، رویت حسن ، نامت حسن

ای سراپا حُسن یکجا ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین

 

ذکر زیبای "حسن جان" جان دهد صد مرده را

هر نفس هایت مسیحا ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین

 

کربلا ، شیرینی تو قاسمانه جلوه کرد

پای احلی من عسل ها ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین

 

تا ابد در قلب ما داری حرم ای بی حرم

پرچم عشق تو بالا ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین

 

اَیُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ و اَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقیقُ

سیدی اُنْظُرْ إِلَیْنَا ، یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین

 

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 3175

در مدح امام حسن مجتبی (علیه السلام)

 

او واسطه رحمت حق بود و کرم داشت

ابر کرمش برسر هربام علم داشت

 

بخشید سه نوبت همۀ ثروت خود را

ارباب کرم بود که بر خلق کرم داشت

 

تن داد به صلحی که در آن مصلحتی بود

هرچند که مانند علی تیغ دودم داشت

 

زهر آمد و زد برجگر و زود برون زد

ازبس دل او ماتم و اندوه و الم داشت

 

وقتی جگرش ریخت میان دل آن طشت

گفتند که این حجت حق اینهمه غم داشت؟

 

با دیدن اشک دو برادر همه دیدند

«دلهای غریبان جهان راه به هم داشت»

 

حتی به تنش فتنه گران رحم نکردند

برپیکرخود زخمه ای از تیر ستم داشت

 

بنویس ((وفایی))که پس از این همه غُربت

ایکاش که این حجت معبود حرم داشت

 

 سید هاشم وفایی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 2259

 در مدح حضرت امام حسن (علیه السّلام)

 

ای اولان دنیا و هم عقباده رهبر یا حسن

ای عزیز حضرت  زهرای  اطهر یا حسن

افتخار  مکتب  ختم  پیغمبر  یا حسن

وارث شخصیت والای حیدر یا حسن

خلقتونده  ذات حق ایلوبدی محشر یا حسن

 

نوریوی خلق ایلینده خالق  پَرده  نشین

وَجده گلدی کهکشانلار ؛ عرشیان  و هم  زمین

سسلدی ناصوتیان  خلاقیوه  صَد آفرین

گوئیا   انگشتره  پیغمبره   قویدی   نگین

تا کی فخر ائدسین سنه شخص پیمبر یا حسن

 

سن کریم اهل بیت  مصطفاسن شک یوخ

نائب  تامّ  علی المرتضا سن  شک یوخ

تک نه شیعه بلکه سن  عشقِ خداسن شک یوخ

دردمند و  لا علاجانه  دواسن شک یوخ

دردینه درمان مریض لر سنن ایستر یا حسن

 

 عشقیوی خلق ایلین عشاقه حراج ایلدی

گوئیا عشق عالمین عشقونله  تاراج ایلدی

عشقیوه مین یوسف  کنعانی محتاج ایلدی

عشقوی باشه قویوب  کروبیان  تاج ایلدی

پس اودور گویده ملک لر  گونده سسلر یا حسن

 

عالمی حیرت قویان وجدان پاکوندور سنون

گویده خورشید و ستاره گرد و خاکوندور سنون

من کی سهلم انبیالر  سینه  چاکوندور سنون

یوسف و نوح و سلیمانلار  هلاکوندور سنون

انبیالر  آدیوی  گورجک  دیللر   یا حسن

 

کربلایی رامین محمدزاده (پریشان)

در مدح حضرت امام حسن (ع) 2258

در مدح حضرت امام حسن (علیه السلام)

 

ای پسر حیدر  و زهرا حسن

ای به کرم فاقد همتا حسن

 

جلوه ی حسنت همه عالم گرفت

شهره ی بر یوسف زهرا حسن

 

قبر تو بی شمع وچراغ وغریب

خاک بقیعت شده ماوا حسن

 

صلح تو بانی قیام حسین

صالح مظلوم به دنیا حسن

 

بهر غریبی تو این بس بود

گفته خودی زخم زبانها حسن

 

گر که خیانت به سپاهت نبود

فتح تو می گشت مهیا حسن

 

زخم به پای تو بزد خارجی

چون تو شدی اهل مدارا حسن

 

زهر جفا بر تو بداد همسرت

دشمنیش کرد هویدا حسن

 

ای بفدای دل خونی تو

جان ودل جمله احبا حسن

 

خواهر تو شیون وزاری نمود

دید چو آن پاره جگرها حسن

 

قاسم وعبدالله تو حاضرند

گریه کنان غرق تماشا حسن

 

دفن تو در پیش پیمبر نشد

خصم علی عامل دعوا حسن

 

پیکر بی جان تو آماج تیر

شد زسوی دشمن رسوا حسن

 

آه از آن لحظه که از جای تیر

شد گل خون ازتو شکوفا حسن

 

اینهمه مظلومیت ای مجتبی

شد شرری بر دل زهرا حسن

 

 اسماعیل ذاکرین 

در ولادت حضرت امام حسن (ع) 1582

در ولادت حضرت امام حسن (ع)

 

اول وجیه مجلس دلداریدورحسن

دوم وصی احمدمختاریدورحسن

سوم ولی حضرت داداریدور حسن

چارم وجود خمسه اطهاریدور حسن

بو کاینات ملکینه معماریدور حسن

 

ذاتی حسندی خلقتی هم طینتی حسن

خلقی حسن صفاتی حسن سیرتی حسن

مشی حسن قیامی حسن صورتی حسن

نطقی حسن قعودی حسن صحبتی حسن

هرحسن واردی نقطه دی پرگاریدورحسین

 

کون و مکاندا وجهیدی چون احسن الوجوه

وجه کریم حسنینه عاشقدی هرگروه

نوربو شمس ذره دی نورحسن چو کوه

نورحسنله بو کره ی خورتاپوب شکوه

ماهی منورایلین انواریدور حسن

 

وجه اللهی که باقیه دوریوخ  اونا زوال

اول هیکل حسندی بلا حرف و بی مقال

گرچهره دن نقابین آتا گوستره جمال

نوریدن ارض و سما ایلرارتحال

نور نجوم ثابت و سیاردورحسن

 

یوسیفده حسن ذره دی بو شهده آفتاب

اول ذره نی بو شهدن آلوب اولدی کامیاب

حسن بو شاه یمدی اونا مابقی حباب

حسن بو شاه آیدی آبیدی اوندان قالان سراب

میراب آب جمله ابحاریدورحسن

 

محبوب خاص خالق اکبردی بو خدیو

آرام جسم و روح پیمبردی بو خدیو

نوردوعین حیدرو صفدردی بو خدیو

جسم بتول اطهره چون سردی بو خدیو

چون بیت کعبه قبله اخیاریدورخدیو

 

چون متصلدی علمی خداوند عالمه

یوخدورعلومینه نه بدایت نه خاتمه

بیرنقطه دورکلامینه عرش معظمه

اسمائ کلینی بو شه اورگتدی آدمه

معجز مقامی کاشف اسراریدور حسن

 

وصف سخاوتینده دیسم اسخ الاسخیا

قورخوم بودور بگنمیه سلطان او لیا

تقسیم ایدوی سخانی بو شه بین انبیا

خادمدی محضرینده تمامی اصفیا

رب سخا و بخشش و ایثریدور حسن

 

ماه مبارک رمضان تاپدی چون شرف

بو سبط اکبرین قدمیندن بصد شرف

اول ماهین اون بشینده او مسجود من عرف

پرده دالیندان ایتدی جمالینی منکشف

بدر الدجی و نیراسحاریدور حسن

 

تاج ربوبیه حسن مجتبی دی شه

تاپسا بو شه محبتینه هرمحب ره

ایلرطلوع چرخ ولاده بسان مه

اولماز یقین چو(عاصم)سرگشته روسیه

چون هادی حقیقی ابراریدور حسن

 

 مرحوم عاصم زنجانی

منبع کانال گنجینه گذشتگان

ولادت حضرت امام حسن مجتبی (ع) و گریز به شهادت 1249

ولادت حضرت امام حسن مجتبی (ع)

و  گریز به شهادت ان حضرت

 

تقدیس ایله ای خامه ازل ذات الهی

ایجا ایلیوبدور کروی مهریله ماهی

قدرتله یاراتمش نِعَم نامتناهی

نورانی پگاهی آیورور لیل دجادن

نومید ایلمور کافریده خوان رجادن

 

مین نابغه فکر ایلسه بو باره ده باهم

بیلمزله ندور ذات خداوند معظّم

اندیشه لری لنگ اولور آخرده مسلّم

انساندا توان یوخ تانیا ذات خدانی

حاشا یتیشه دایرۀ باقیه فانی

 

هر بنده ایدور خالقه اقرار شهادت

واجبدی صداقتله ایده ذکر و عبادت

دورد فصلدی هر اون ایکی آیدان عبارت

قرآدا ویروب رب توانا بو پیامی

هر آیدان ایدوب پربرکت ماه صیامی

 

ماه رمضان ماه شکوفائی قرآن

ماه رمضان ماه فروزان فر قرآن

ماه شرف و تزکیۀ انفس و غفران

ذکر ایله اگر واردی گوزون معنوی پایدا

هر سجده نون اجری بیره یتمیشدی بو آیدا

 

دست ازلی پهن ایلیوب خوان ضیافت

مهماندی همان سفره ده ارباب اطاعت

هر لحظه ده باران کیمی نازلدی کرامت

ارزانی ایدوب رخمتینی حضرت باری

بو آیدی نیایش ایده نون ماه بهاری

 

سفره سالینار موقع مهمانی گوروبسوز

متننده اولور نعمت الوانی گوروبسوز

زیبا بزه نور سفرۀ احسانی گوروبسوز

عین وسطینده قویولار دسته قزیل گول

چون گلدی ضیافتده گوزه للیک لره سمبُل

 

بو آی که ضیافت ایلیوب حیّ تعالی

ارزنده سوزوم وار ایدورم شعریله انشا

حق ایستدی ئوز سفره سینی ایلیه زیبا

مهمانلاری شامل ایلیوب لطف عمیمه

گول تک حسنی زیور ایدوب خوان عظیمه

 

نصف رمضان فاطمه نون بی مَثَل اوغلی

ایجاده گلوب ایلکی عزیزی اَوَل اوغلی

بذل ایتدی صفا گوللره گولدن گوزل اوغلی

عطری او گولون عالم امکانی قویوب مات

زهرا گولونه رشک ایلدی گلشن جنات

 

تشریف گتوردی نوه دیدارینه طاها

حق بین گوزی مولا ایوینی گوردی مصفّا

زهرایه سلام ائتدی اولوب حالینی جویا

فرمایش ایدوب کاش خدیجه ساق اولیدی

من تک آنوین ساغر آمالی دولیدی

 

تک سن گوزلیم حیف اولا بو موقع دشوار

هر حامله فراغ اولا لازمدی پرستار

حامی اولا سندن نه باجون وار نه آنون وار

گلدیم سوروشام حالیوی ای مونس حورا

مندن تزه مولودیوه تبریک اولا زهرا

 

پیغمبر خاتم مَلَکِ مِلکِ تجرّد

شخص اول عالم عرفان و تعبُّد

خاتون کبیره ایدوب اظهار تفقُّد

بحرین نجابت گُهرین آلدی قوجاقه

منضَم ایلدی غنچۀ نوبازی بوداقه

 

دقتله ایکی دیدۀ شهلاسینه باخدی

تحسین ایلدی حُسن دل آراسینه باخدی

هم صورت و هم عالم معناسینه باخدی

فرمایش ایدوب پیکرۀ صلح دوغولدی

صلحیله ویرن دینیمه رونق بو اوغولدی

 

شایسته بالا تحفۀ ذات ازلی دور

آیدان یوزی آیدین افق صبح جلی دور

زهرایه جگر بند ولیعهد علی دور

حلمیم بو بالامدا وار امیدیم علن اولسون

گویچکدی ئوزی آدی گرکدی حسن اولسون

 

هر کیمسه محبّ اولسا بو مولود سعیده

بیلسون ئوزونی صاحب ایمان و عقیده

اقرار ایدورم منده محبّم او مریده

واردور بو بالامدا بیلورم من نه لیاقت

دشمندی منه کیم حسنه ائتسه اهانت

 

قرخ یدّی ایل عمر ایلدی دنیای فناده

بی مثلدی زهد و ورع و ذکر و دعاده

انگشت نمائیدی کرامتده سخاده

سالمیشدی گوزل خصلتی آوازه حجازه

دائم آچوقیدی قاپوسی اهل نیازه

 

هم رزمیدی مولائیله هنگام ستیزه

دعواده آپارسیدی الین خنجر تیزه

ایلردی صف دشمنی مجبور گریزه

شمشیر کجی اژدر آتش دهن اولدی

جنگ جملون فتحینه باعث حسن اولدی

 

صلحی که معاویه ایله ایلدی امضا

ایستوردی حفاظتده قالا مکتب طاها

کیم وئرسه امام حسنه نسبت پروا

ناپخته دی تابع اولوب اندیشۀ خامه

توهین ایلیوب ساحت والای امامه

 

صلح حسن و جنگ حسین ابن پیمبر

بیردور ایکیسی اجر و فضیلتده برابر

هر قارداشا بیر نوعی وظیفه ایدی مقرّر

جان شیشه لری دگمیشیدی ذرّیده سنگه

وئرمیشدی تعهد بیری صلحه بیری جنگه

 

نصف رمضاندور بو گجه لیلۀ شادی

درک ایلمشوک مجلس پر فیض مرادی

روح حسنه آند وئرون ربُّ العبادی

اعطا ایلیوب خضره او که آب حیاتی

وئرسون بیزه ده بو گجه غفران براتی

 

یا ربّی بو حضار الی بوش بنده لروندی

بیر عدّه گنهکاریدی شرمنده لروندی

درگاهیوه صدقیله پناهنده لروندی

یا محسن مطلق حسنه سن بیزی عفو ائت

مظلوم و غریب وطنه سن بیزی عفو ائت

 

یا رب دم آخر گوئرن لبلره خاطر

یا رب جگری پارچالانان رهبره خاطر

تابوتیده اوخلاره نشان پیکره خاطر

شرمنده گتورمه بو احبّانی معاده

هر گوز حسنه آغلاسا آغلاتما جزاده

 

یارب حسنون بیر کسه آزاری یوخیدی

صلح ائتمیشیدی نیّت پیکاری یوخیدی

شیرین سخنیدی آجی گفتاری یوخیدی

غم همدمیدی حجتیوه هر نفسینده

قُمری کیمی باغلیدی قنادی قفسینده

 

یارب حسنه منزلی بیت الحزن اولدی

اوز شوهرینه همسری قاتل ندن اولدی

آغ رنگ گولون رنگی دونوب یاسمن اولدی

جُعده نیه اوز یارینی بیگانیه ساتدی

زهرا ئورگین داغلادی زهری سویا قاتدی

 

یارب حسنه دشمنی تنگ ایلدی دهری

همشهریلری دل یاراسی وردیلا قهری

میل ائتدی شیرین سو عوضینده آجی زهری

زهرین اثری عارض زیباده گوروندی

افعی ووران اشخاص کیمی صاق صولا دوندی

 

تأثیر ایلدی زهر جفا جوهری قاندا

ایجاد شرر ائتدی عروق و شریاندا

مسموم ئورگین سوزشی آرتدی ضرباندا

هر بیر نفسی آتش اولوب چخدی جگردن

حاشا دیدی سالم قوتارام من بو خطردن

 

قینر سو کیمی طاق جبینیندن آخوب تر

فکر ایله او حالتده حسن گور کیمی سسلر

امداده رشیده باجیسین سسلدی پی در

آچ گوزلریوی باجی غریب وطن ئولدی

زینب خبرون یوخدی خبردن حسن ئولدی

 

قارداش سسینی آلدی باجی دوردی هراسان

گوردی حسنون لبلرینی قانیله الوان

قول بوینونا سالدی دیدی زینب سنه قربان

رنگون گوئروب آتش تبده چوبالورسان

تیترور بدنون گاه اوتوروب گاهی دورورسان

 

ای حلقۀ پر قیمت عرفانه گوزل قاش

سن بو حالا قالمیدون ئولیدی باجون ایکاش

دریا کیمی دردون واردیدی قلبده قارداش

علت ندی آشفته گزورسن اطاقوندا

کول باشیمه قان لخته لنوبدور دوداقوندا

 

مرحوم انور اردبیلی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 1237

در ولادت حضرت امام حسن مجتبی (ع)

 

امشب ای باده کشان گوش کنید

هرچه جز باده فراموش کنید

 

ساقی امشب قلم عشق افراشت

خشت را از خم دوم برداشت

 

تا گرفت از سر خم پرده خشت

خاک لبریز شد از بوی بهشت

 

امشب از دولت می در جبروت

سر خوشند اهل حریم ملکوت

 

امشب ای سوته دلان جمع شویم

همه پروانه یک شمع شویم

 

می کشان را شب قدر است امشب

ماه در حالت بدر است امشب

 

امشب از دولت پیر ازلی

خم به جوش آمده از لطف علی

 

آدم و روح و ملک در طرب است

آخر امشب شب شوق و طلب است

 

باید امشب به خدا برد پناه

زاهد از راز نگردد آگاه

 

سنبل و گل به هم آمیخته باز

به جهان عطر صفا ریخته باز

 

امشب ارواح نفوس آزاد است

در فلک بانگ مبارک باد است

 

در سرورند و طرب روح و ملک

امشب از جام تولا به فلک

 

نخل توحید ثمر داد امشب

گلشن عشق شد آباد امشب

 

امشب از مقدم گل خاک جهان

سبز سبز است چو گلزار جنان

 

خانه با فاطمه روشن شده است

در صفا حسرت گلشن شده است

 

امشب آیینه چشمان علی

روشن از پرتو نور ازلی

 

خانه شیر خدا دیدنی است

گل و گلزار لبش چیدنی است

 

زد قدم بر سر این توده خاک

اولین سبط امیر لولاک

 

دومین جلوه آیینه عشق

سومین گوهر گنجینه عشق

 

امشب این جلوه نمی دانی چیست

باعث این همه خرسندی کیست

 

خاک و افلاک منورشده است

حضرت فاطمه مادر شده است

 

از حضور قدم این فرزند

فاطمه شاد و علی شد خرسند

 

ماهمه عاشق نام حسنیم

مست از باده جام حسنیم

 

فخر این بس که به درگاه ولا

ما غلامان غلام حسنیم

 

مکتب صلح و صفا مکتب ماست

چون مریدان مرام حسنیم

 

من نه تنها همه اهل قلم

عاجز از شرح مقام حسنیم

 

همه ایوب چو شب خیز فقیر

طالب لطف عظام حسنیم

 

مرحوم عباس شب خیز

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 1236

در ولادت حضرت امام حسن مجتبی (ع)

 

تمام شهر را امشب خبر كن يار می‏ آيد

شب دل را به شيدايى سحر كن يار می ‏ايد

 

لباس آبرومندى به بر كن يار می ايد

ز هر چه غير او صرف نظر كن يار می آید

 

نمی‏پرسى كه يارم كيست ؟ ماه انجمن باشد

تجلى تمام حُسن در وجه حَسن باشد

 

كسى از غم نمى‏گويد حديث شادمانى كن

مهيا خويش را از بهر جشنى آسمانى كن

 

تو اى پير خرد امشب جوانى كن جوانى كن

بهار آرزو شد گلفشانى نغمه خوانى كن

 

كه در باغ ولايت غنچه‏اى زيبا شكوفا شد

امير المومنين از يمن اين مولود ، بابا شد

 

صداى كودكى در كوچه توحيد پيچيده

به صحن و مسجد و محراب عطر عيد پيچيده

 

طنين شوق در گلنغمه ی اميد پيچيده

كه زنجير يقين بر گردن ترديد پيچيده

 

حضور مجلس انس است و خيل قدسيان مسرور

نه تنها قدسيان بلكه زمين و آسمان مسرور

 

مدينه شهر نور امشب صفا دارد صفا دارد

خوشا حال كسى كه تا سحر حال دعا دارد

 

اجابت مى كند حق هر كه بر او التجا دارد

به دامن كودكى چون قرص مه خيرالنسا دارد

 

مه مهمانى حق نيمه شد ماه تمام آمد

كريم اهل بيت مصطفى دوم امام آمد

 

درخت آرزوهاى على امشب ثمر داده

خدا از فيض بى پايان به او يك گلپسر داده

 

بهار حسن او باغ ولا را برگ و بر داده

شب دلخستگان را مژده صبح سحر داده

 

ببين در چهره ی او جلوه ی فياض سرمد را

تماشا كن به رخسار حَسن حُسن محمّد را

 

حسن آمد كه حسنش از ملائك دلربا باشد

حسن آمد كه از كار همه مشكل گشا باشد

 

حسن آمد كه راضى از دل و جان بر قضا باشد

حسن آمد كه صلحش پرچم كرببلا باشد

 

دميده در تن هستى خدا روح سخا امشب

ز دست جود او گلبوسه گيرد مصطفى امشب

 

كرامت خاكسار درگه والامقام او

سخاوت وامدار بزم فيض خاص و عام او

 

حسن خويش حسن رويش خدا بگذاشت نام او

ملائك صف كشيده از پى عرض سلام او

 

عزيز مصر دين را يوسف گلپيرهن آمد

حسن آمد حسن آمد حسن آمد حسن آمد

 

شكوه صبر در آئينه ی رخسار او پيدا

صداقت میشود در جوهر گفتار او معنا

 

كمال او جمال او مثال حيدر و زهرا

بنى آدم تماشا مى‏كند تفسير كرّمنا

 

نبى عصمت على صولت خدا را بهترين بنده

كه شد از مشرق جانش فروغ حلم تابنده

 

کمیل کاشانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 1235

در ولادت حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) 

 

امشب ز لب ماه خدا خنده بر آمد

کز خانه خورشید ولایت قمر آمد

یا از دل دریا نبوت گهر آمد

یا مهر فروزنده ببام سحر آمد

پیغمبر و زهرا و علی را پسر آمد

در ماه خدا ماه خدا جلوه گر آمد

 

هم آینه حسن خداوند جمالش

هم خلق و خصال نبوی خلق و خصالش

هم پیر خرد آمده مبهوت جلالش

هم عقل ملک آمده حیران کمالش

هم مفتخر از او شده پیغمبر و آلش

هم او ز نبی و ز علی مفتخر آمد

 

در گلشن دین باغ گل یاسمنش بین

در لعل لب بسته عقیق یمنش بین

شادابی جان را ز گلستان تنش بین

آیات خدا در لب شکر شکنش بین

آیینه شو و حسن حسن در حسنش بین

گوئی به جهان باز رسول دگر آمد

 

ای ختم رسل بوسه بزن بر سر و رویش

ای شیر خدا عطر جنان جوی ز بویش

ای عصمت حق شانه بزن شانه به مویش

ای مهر ، ستان وام ز رخسار نکویش

ای ماه ببر سجده به خاک سر کویش

رشگ ملک است این که به شکل بشر آمد

 

در شب نفس صبحدمِ عید ببینید

در ماه خدا صورت خورشید ببینید

روئی که نبی دید و علی دید ببینید

حسنی که ورا فاطمه بوسید ببینید

رخسار خداوند درخشید ببینید

کز وصف من و مدح شما خوبتر آمد

 

با طلعت او ماه خریدار ندارد

مهر است کم از ذره و مقدار ندارد

بی یار بود هر که چو او یار ندارد

بر دشمن او نخل عمل بار ندارد

گر بار دهد بار به جز نار ندارد

مهرش ثمر جنت و بغضش شرر آمد

 

ای حسن حسن در حسنت حسن خدایی

ای صورت زیبایی هستیت فدایی

عالم به سر کوی تو مشغول گدایی

با مهر تو جان کرده ز تن میل جدایی

از آینۀ دل تو کنی زنگ زدائی

شادی شب میلاد تو باز از سفر آمد

 

ای باغ گل یاسمن آل محمد

ای قرص مه انجمن آل محمد

اوصاف تو روح سخن آل محمد

گفتار تو نقل دهن آل محمد

ای حسن خدا ای حسن آل محمد

روح تو در آینه حق جلوه گر آمد

 

لطف تو خدایی و گدای تو کرامت

در سایه سرو قدت افتاده قیامت

دل آمده و جسته به کوی تو اقامت

نازد به تو توحید و کند فخر امامت

از صبر تو دین نبوی یافت سلامت

با صلح تو از راه سپاه ظفر آمد

 

نور ابد و جلوۀ حسن ازل از تو است

مقبولی طاعات و جزای عمل از تو است

تو طوری و انوار خدا مشتعل از تو است

رسوایی و نابودی خصم دغل از تو است

پیروزی اسلام به جنگ جمل از تو است

حقا که علی چون تو پسر را پدر آمد

 

ای صحن بقیع تو چراغ ره انجم

وی مهر رخت بوسه گه جد و اب و ام

بر فاطمه مانند نبی کرده تکلم

اول پسر شیر خدا حجت دوم

در پاسخ دشنام به لبهات تبسم

از خلق تو گلزار صفا بارور آمد

 

تو شمع شب تار بقیع دل مایی

هر جا که کنی جلوه ، گل محفل مایی

گر بحر بلا موج زند ساحل مایی

وز نخل عمل بار دهد حاصل مایی

ما خواب و تو مهمان دل غافل مایی

ویرانۀ دل از تو بهشت دگر آمد

 

جبرئیل شراب از لب شیرین تو نوشد

کوثر به همه وسعتش از فیض تو جوشد

بی چاره کسی کز کرمت چشم بپوشد

دریاست دلی کز غم عشق تو خروشد

هر کس به کسی فخر و مباهات فروشد

"میثم" به تولای شما مفتخر آمد

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع)  1234

در ولادت حضرت امام حسن مجتبی (ع) 

 

بشکفت گل، به گلشن طاها چمن،‌چمن

تا جلوه کرد مظهر حُسن ازل، حسن

 

از نفخه نسیم عنایت،‌به گلستان

شد غنچه را ز شوق، به تن پاره پیرهن

 

آمد به جلوه از صدف عصمت و عفاف

دُرّی که شد خجل، ز صفایش دُر عدن

 

طفلی به مهد عزّت و اکرام آرمید

کز لعل نوش او لب کوثر چشد لبن

 

چشمی به ناز چشم غزالان دشت چین

لعلی چنان عقیق درخشنده در یمن

 

پیوند شام تیره به انوار صبحدم

بودی چو خرمن مه و چون خوشه پرن

 

نوری به تابناکی نور درخت طور

تابید از آن جمال، در آیینه ی زمن

 

تسبیح گوی گشت در و بام، تا نمود

رخ در سرای فاطمه، آن نور ذوالمنن

 

آن والی ولایت و آن مقتدای خلق

آن در بنای فتنه ی دشمن،‌ خلل فکن

 

تا آرمید در بر زهرا، سپهر گفت

مه با ستاره گشته به یک برج، مقترن

 

پرسید عقل کیست،‌کشد فتنه را به حلم

بشکفت لعل او به تبسم، چو گل، که من

 

میلاد او به ساحت سلطان انس و جان

(عابد) بگوی تهنیت و ختم کن سخن

 

مرحوم عابد تبریزی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 1233

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 

 

زینت صفحه ی تاریخ که نامش حسن است

اثر صلح ثمربخش امام حسن است

 

دم زنند ار ملل راقیه از صلح و صفا

پیروی از نظریّات و مرام حسن است

 

صلح او ضامن اجرائی شرع نبوی است

صلح او حافظ برّان ز حسام حسن است

 

صلح او حفظ جوانان بنی هاشم کرد

نظم اسلام ز صلحش به نظام حسن است

 

صلح او بود که پی ریزی عاشورا کرد

صبح عاشور درخشنده ز شام حسن است

 

هیبت و صولت او همچو رسول مدنی

چون علی قاطع و برّنده کلام حسن است

 

یوسف آن شاهد کنعان و عزیز مصری

با همه حُسن و ملاحت چو غلام حسن است

 

خون دل خورد به هنگام حیاتش همه عمر

چه حیات؟ آب دهن تلخ به کام حسن است

 

چه حیات؟ آب گوارا به گلو همچو شرنگ

جای آب و شکرش زهر به جام حسن است

 

چه حیات؟ از ستم و طعنه ی احباب دورو

به خدا خون جگر شُرب مدام حسن است

 

نه همین جور و جفا دید به هنگام حیات

حالیا هم هدف ظلم منام حسن است

 

چشم امّید شفاعت به حسینی در حشر

از امام حسن و فاطمه مام حسن است

 

 مرحوم حسینی سعدی زمان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 1231

در مدح و میلاد حضرت امام حسن (ع) 

 

نصف ماه مبارک رمضان

آچیلوب باب رحمت و غفران

 

ایلیوب لطف قادر منّان

یر یوزین رشک روضه ی رضوان

 

یثربین توپراقین خدای جهان

ایلدی گلستان باغ جنان

 

اولدی بیر آفتاب تک رخشان

سبط اوّل امام کون و مکان

 

ایتدی دنیانی سربسر گلشن

نو چشم علی امام حسن

 

قدرت کردگار یکتادن

ایکی عزّ و شرفلی دریادن

 

یعنی صلب علیّ اعلادن

صدف پاک بطن زهرادن

 

صورته گلدی لفظ معنادن

دُرِ توحید کنز طاهادن

 

حوریان گلدی خلد اعلادن

فیض یاب اولماقا بو مولادن

 

ایتدی دنیانی سربسر گلشن

نو چشم علی امام حسن

 

مه یوزی ابروی هلالی حسن

لبِ لعلی، جمالِ آلی حسن

 

گون کیمی نور بی مثال حسن

جدّی تک سیرت و کمالی حسن

 

کرم و بخشش و نوالی حسن

هامودان منطق و مقالی حسن

 

خَلق و خُلقی حسن، خصالی حسن

حسن اندر حسن جمالی حسن

 

ایتدی دنیانی سربسر گلشن

نو چشم علی امام حسن

 

شمس عزّت مه سپهر جلال

دُرِ گنجینه ی وقار و کمال

 

محرم سرّ قادر متعال

حِلمیده ختم انبیایه مثال

 

باغ شیرخدایه تازه نهال

گولماقی جدّینی ایدن خوشحال

 

یوزه گوزدن توکنده اشک زلال

آناسین ایلین پریشانحال

 

ایتدی دنیانی سربسر گلشن

نو چشم علی امام حسن

 

ابر نیسان کفّ سخاوتی دور

قطراتی عِداد مِدحتی دور

 

عقلی حیران قویان جلالتی دور

جدّینون وارث فصاحتی دور

 

صولتی حیدرین صلابتی دور

خالقین گنجِ علم و حکمتی دور

 

شیعه نین وقتِ وجد و عشرتی دور

حسن بن علی ولادتی دور

 

ایتدی دنیانی سربسر گلشن

نو چشم علی امام حسن

 

خلقتین شاهکاریدور بو گجه

گجه لر افتخاریدور بو گجه

 

برطرف دل غباریدور بو گجه

جلوه گر حق نگاریدور بو گجه

 

هامی بیر مِی خماریدور بو گجه

شب میلاد یاریدور بو گجه

 

صلواتین بهاریدور بو گجه

بو، (حسینی) شعاریدور بو گجه

 

ایتدی دنیانی سربسر گلشن

نور چشم علی امام حسن

 

 مرحوم حسینی سعدی زمان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 1146

در مدح و میلاد حضرت امام حسن (ع)

 

حضرت صدیقه فرزندی کریم آورده است

شیشه ی عطری ز جنات نعیم آورده است

 

انقدر این کودک زیبا شبیه مصطفاست

کانه گویی که سیبی را دو نیم آورده است

 

رو حسن آبرو حسن گیسو حسن خوشبو حسن

قد نما آئینه خلق عظیم آورده است

 

آیت معجز نما میر ولا سر خدا

در شگفتم فوق موسای کلیم آورده است

 

فاطمه گنجینه اسرار کل عالم است

آیت کبرای حق سر عظیم آورده است

 

در تفکر در تدبر بی بدیل و بی نظیر

برتر از افکار لقمان حکیم آورده است

 

رنگ مویش از حجر خال سیاهش از پدر

او ره آوردیست کز رکن و حطیم آورده است

 

بر سر گهواره اش جبرئیل حاضر گشته است

یک سبد گل را به همراه نسیم آورده است

 

دوزخ از یک نقش لبخندش گلستان می شود

مژده ترخیص بر اهل جحیم آورده است

 

او به بطن فاطمه حق را ستایش کرده است

ذکر بسم الله الرحمن الرحیم آورده است

 

در بلا یا هیچکس مانند زهرا نیست نیست

در مصائب مجتبی راهم سهیم آورده است

 

راویان کوچه می گویند مادر را حسن

تا درمنزل بدان حال وخیم آورده است

 

سفره دار ذوالکرم یعنی کریم اهلبیت

سفره ای از رحمت و لطف عمیم آورده است

 

لحظه ای غافل مباش از حسن (سید حسن)

فاطمه بر امت جدش زعیم آورده است

 

مرحوم سید حسن خوشزاد

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 1145

 در مدح و میلاد حضرت امام حسن (ع)

 

مرغ دل آوای چمن می زند

چنگ توسّل به حسن می زند

 

باز که هنگامۀ بشکفتن است

با گل روی تو سخ ن گفتن است

 

گل که بگفتم تو ز گل بهتری

چون گل گلخانۀ پیغمبری

 

غنچه ز لبخند تو وا می شود

خاک ز لطف تو طلا می شود

 

ماه بگویم به تو یا آفتاب

ای پسر با ادب بو تراب

 

یا حسن از حُسن ، تو مستحسنی

فاطمه می گفت که روح منی

 

ای ز همه خوبتران خوبتر

پیش خدا از همه محبوبتر

 

پیر خرابات معانی توئی

حجّت حق ، حیدر ثانی توئی

 

خضر لب عطشان می ساغرت

دهر طفیل پدر و مادرت

 

نسخه چو سقراط نویسد خطاست

نسخۀ تو عافیت است و شفاست

 

ناصیه ات مطلع الانوار عشق

سینۀ تو مخزن الاسرار عشق

 

خال سیاهت حجر الاسود است

بوسه گه قبله و نُه گنبد است

 

شیعه که دیوانه و مفتون توست

ای پسر فاطمه ممنون توست

 

فاطمه را نور دو عینی حسن

محرم اسرار حسینی حسن

 

نام تو ما را دو جهان آبروست

مرحمتی کن که بقیع آرزوست

 

گوشۀ چشمی تو به خوش زاد کن

این دل محنت زده را شاد کن

 

مرحوم سید حسن خوشزاد

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 1144

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع)

 

حس خوبی ست که امشب به زبان آمده است

در تن عاطفه ام، باز توان آمده است

 

به! چه فرخنده شبی و چه مبارک سحری!

که در آن عطر خوش خوش نفسان آمده است

 

چه نشستی که درِ میکده ها باز شده

آی مستان خدا! پیر مغان آمده است

 

بی نصیبم مگذارید ز جام کوثر

حال که صحبت مستی به میان آمده است

 

روزه دارانِ شبِ پانزدهم مژده دهید

نمکِ سفره ماه رمضان آمده است

 

سفره تکمیل شد و بزم خدا کامل گشت

سوره قدر شب پانزدهم نازل گشت

 

فصل تنهایی زهرا و علی سر شده است

شب این شهر چنان روز منور شده است

 

زودتر از همه مژده به پیمبر دادند

نوه ات آمده و فاطمه مادر شده است

 

نمک از روی تو می ریزد و خرمای لبت

رطب سفره افطار پیمبر شده است

 

طعم چشمان بهاری تو ای روح بهار

میوۀ نوبر هر روزۀ حیدر شده است

 

سفره ماه مبارک، برکت دارد، لیک

با قدم های شما با برکت تر شده است

 

چه اسیر و چه فقیر و چه یتیم آمده اند

بر در خانۀ ارباب کریم آمده اند

 

پادشاهیِ تو و من نیز همان مسکینی

که به جز عشق تو در سینه ندارد دینی

 

قدمت بر سر چشمم اگر ای مرد کریم

سحری هم به کنار دل من بنشینی

 

مستجاب است دعای من آلوده اگر

پای هر برگ دعا از تو بود، آمینی

 

به صف مشتریانت نظر اندازی، گر

ته صف یوسف دل باخته را می بینی

 

کوه کن می شوم از شوق شکر خندهٔ تو

آب افتاده دهانم چه قدَر شیرینی!

 

ای که بر خیل جوانان بهشت آقایی

اولین سید آل علی و زهرایی

 

حسنی، چون که از احسان خدا بودی تو

میوۀ عرشیِ پیغمبر ما بودی تو

 

لقب سبزترین نور برازندۀ توست

قد یک عرش پر از عشق و صفا بودی تو

 

چند باری همه دارایی خود بخشیدی

از ازل در کرم، انگشت نما بودی تو

 

شبی افطار بیا خانه ی ما مهمان باش

چون که همسفرۀ بزم فقرا بودی تو

 

اهل این خاک نبودی و نگفتی آخر

مرد خاکی زمین اهل کجا بودی تو؟

 

ماورای همه افکار نگاه تو بُود

آخر عرش خدا، اول راه تو بود

 

گاه سوگند خدا گشتی و انجیر شدی

گاه با آیۀ طفلین تو تفسیر شدی

 

گاه با صلح زدی در دل دشمن، تنها

گاه در جنگ جمل دست به شمشیر شدی

 

زانو از غم به بغل گیری و سر بر زانو

به گمانم دگر از زندگیت سیر شدی

 

آه، آقای غریبم چه به روزت آمد

چه شد آخر که تو در کودکیت پیر شدی؟

 

قاب شد در نگهت چهره یاس نیلی

زده چشمان تو را برق شدید سیلی

 

محسن عربخالقی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 1143

درمدح میلاد حضرت امام حسن (ع) 

 

گلور منادی غیبی بو نوع فریاده

خموش اوتور ما دیور مجتبانی سال یاده

 

بتولیدن متولّد اولوب امام حسن

جمالی انفس و آفاقی ایلیوب روشن 

 

علیدی بحر شرف، فاطمه حیا صدفی

نهانیدی او صدفده همین بو دُرّ عَدَن 

 

دُرِ یگانه ی کنز علوم ربّانی

مه صیامین اولوب نیمه سینده گون تک علن 

 

ترابه ویردی شرف بوتراب سوگلوسی

مدینه توپراقینا غبطه ایتدی چرخ کهن

 

شکفته لندی امامت باغیندا بیر نوگل

بهار فصلی گلیندن خجالت اولدی چمن 

 

بونا عدیل دگل هاردا بیر گوزل گل وار

بونون یانیندا گل و گلستانه وار نه ثمن 

 

نظیری عالم امکانه گلمیوب گلمز

آدی حسن، اوزی هم خَلق و خُلقی مُستَحسَن 

 

کنیز فاطمه اسمادی راوی مطلب

دیر همینکه آنادان اولوب امام حسن 

 

وجودینه ایلدیم زر حُلّه پیچیده

باخان دیردی ساری گل آچوبدی بیر گلشن 

 

گلوب او حالیده جدّی پیمبر رحمت

بویوردی گل گتور اسما بالامی یانیمه من 

 

قُماطینی الیمه دسته گل کیمی آلدیم

حضور حضرت پیغمبره یتوردوم من 

 

آلوبدی جان کیمی باسدی بالاسین آغوشه

اُپوب دوداقلارینی آغلادی او شاه زمن 

 

دونوب باخوب منه فرمایش ایتدی یا اسما

بالامی چولقاموسان بو ساری لباسه ندن 

 

ساری لباس دگول اوغلوما برازنده

بیچوب قضا بونا بیر سبز پیراهن 

 

معاینه گورورم زهر دوغریوب جگرین

دوروبدی قان لب لعلینده چون عقیق یمن

 

دولاندی دوره همین سرّ آشکار اولدی

حسن اُلوب اونا ایتدی حسین غسل و کفن 

 

کفنسیز اُلدی ولی کربلا چولینده حسین

تاپولمادی او غریبین جنازه سین گوتورن 

 

جدا باشیندا یارالی باشی گیدوب شامه

قوری یر اوسته قالوب بی کفن یارالی بدن 

 

بیر آیری طرزیله حالات مجتبانی دیوم

دگول بیانه گلن بو بلا و درد و محن 

 

فصیح لر دیوب بولموب کَما هُوَ حَقُّه

نجه (حسینی) دیر سن کیمی دلی الکن

 

 مرحوم حسینی سعدی زمان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

درمدح و میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) 1142

 درمدح و میلاد حضرت امام حسن (ع)

 

امشب به جمع خوش خطان خوش خط وخالی آمده

مصرملاحت را بهین یوسف جمالی آمده

 

کنعان یثرب را عیان پیچیده عطریوسفی

بر خانه یعقوب دین ابرو هلالی آمده

 

گردون دین رااولین کوکب پس ازخورشیدوماه

باچهره ای رخشنده ای بدرکمالی آمده

 

آئینه صدق وصفا انگیزه مهرو وفا

سبط رسول مصطفی حیدرمثالی آمده

 

خَلقش حسن خُلقش حسن نامش حسن سیماحسن

یعنی سرتا پا حسن احسن جمالی آمده

 

شکرشکن لعل لبش جانیخش در دادسخن

شیرین زبان شیرین بیان شیرین مقالی آمده

 

بحرمکارم را محیط فخر اکارم را مدار

برخاندان هاشمی فرخنده فالی آمده

 

ازنسل اولاد خلیل نفس پیمبر را سلیل

ازجانب رب جلیل صاحب جلالی آمده

 

امشب سرای فاطمه رشک بهشت عدن شد

چون زینت باغ جنان باگل جمال آمده

 

باشور وبهجت خانه مولا چراغانی شده

ماهی حسن رخسار باغنزو دلالی آمده

 

لبخند نازش عقده زهرا زدل وا میکند

خندان به آغوشش گل فرخنده فالی آمده

 

درجشن میلاد حسن «تائب» همی خواهد صله

چون سائلی بر درگه صاحب جلالی آمده

 

 مرحوم تائب تبریزی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 1136

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)

 

تو ای به حُسن بی مثل فروغ کبریا حسن

تو ای به موج تیرگی چراغ رهنما حسن

 

ریاض قدس را گلی صفای آن حدایقی

به هر صفت به غیر حق به حق سزا و لایقی

حقیقت جهان تویی حقیقة الحقایقی

توئی امیر اتقیا خدیو ماسوا حسن

 

چراغ علم و شرع را ضیا توئی سنا توئی

به فطرت جهانیان وفا توئی صفا توئی

تجلی مرام حق ز خلق ماسوا توئی

جهان طفیل هستیت تو میر مقتدا حسن

 

بهار باغ دین توئی صفای شرع احمدی

فروغ ذات لم یزل چراغ نور سرمدی

عیان ز لمعه رخت شعاع نور ایزدی

ز جلوه تو منجلی جمال لایری حسن

 

توئی امام مفترض فروغ جلوه قِدَم

به درگه تو مفتقر علم کشان محتشم

توئی به اوج منزلت امیر کعبه و حرم

از آن بلامنازعی به مشعر و منا حسن

 

تو رونق عبادتی تو وجهه سیادتی

تو معنی ریاضتی تو لایق قیادتی

تو هیکل اطاعتی تو عزت شهادتی

به جز تو اینهمه کجا به کس بود سزا حسن

 

تو در ثبوت ذات حق چو دم زدی علم زدی

طریق عشق بود و دین به هر رهی قدم زدی

اساس کفر و فتنه را به حلم خود به هم زدی

که آب حلم میکشد شرار فتنه را حسن

 

منزه است از بیان مقام کبریائیت

به حیرت است عقل و جان ز قدرت خدائیت

وجوب طاعتت بود ثبوت پیشوائیت

که بر جهانیان توئی امیر و پیشوا حسن

 

فلک به هر خدنگ کین نمود دل نشانه ات

ز غم فسرده کرد جان به هر ستم زمانه ات

فکند دام کینه را عدو به آشیانه ات

که تنگدل کند تو را ز غیر و آشنا حسن

 

ز جور ناکسان شنو حکایت برادرت

که سیل خون روان کند به چهره دیدۀ ترت

بهل بقیع را سپس به همرهیّ مادرت

به عرصه گاه کربلا بیا حسن بیا حسن

 

 مرحوم عابد خیابانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

ولادت حضرت امام حسن مجتبی (ع) 1112

ولادت حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)

 

مشکات آفرینش

 

از آسمان عصمت خورشيد انور آمد

كرّوبيان سرودند ظلمات شب سر آمد

 

آن آفتاب رحمت و آن ماه برج عصمت

چون نور مهر رخشان از جيب خاور آمد

 

تا آن مه دل آرا تابيد از مدينه

بر جان اهل عصيان صد شعله آذر آمد

 

شد پرتو جمالش مشكات آفرينش

آنسان كه از فروغش هستي منوّر آمد

 

از دودمان احمد‌ بار نخست نوري

آمد پديد، گفتند سبط پيمبر آمد

 

حوران باغ رضوان فوج ملك شتابان

تبريك گو به زهرا‌ با درّ و گوهر آمد

 

هم آب و آتش و خاك هم باد با تذلّل

بر درگه جلالش هر يك چو چاكر آمد

 

بوسد مگر قدومش، از آسمان چارم

امروز صبحگاهان خورشيد انور آمد

 

جويندگان حق را هنگام تشنه كامي

چون راح جان فزايي آن روح‌پرور آمد

 

از حسن بي‌مثالش شد مست كون و امكان

گويي به جمع مستان ساقي و ساغر آمد

 

آري كمند زلفش در صيد عشقبازان

سرگشته ولا را مانند چنبر آمد

 

ازبس كه روي خوبش زيباست، همچو خُويش

ديوان حسن را او عنوان دفتر آمد

 

نامش حسن‌ علي را دلبند و نور ديده

جاني به شكل انسان گوئي مصوّر آمد

 

تا از زلال لعلش از بوسه كام گيرد

بابش علي اعلي ساقيّ كوثر آمد

 

زهرا‌ چو بوسه‌اي زد بر لعل شكرّينش

ارزان بهاي قند و بازار شكّر آمد

 

از مردمان حوران اسپند شد مهيّا

بر نقض زخم چشمش از خُلد مجمر آمد

 

گوئي گذر فتاده بر زلف او صبا را

كز هر طرف شميمي از بوي عنبر آمد

 

آري زيمن جودش وز دولت وجودش

بر جمله كون و امكان الطاف داور آمد

 

تا خلق را رهاند از ظلمت و جهالت

نوري زلطف سرمد بر خلق رهبر آمد

 

تا جامعه نماند بي‌مقتدا و سرور

بعد از علي به عالم مولا و سرور آمد

 

در نيمه ماه طاعت، از فيض آن ولادت

صد لطف و صد عنايت بر هفت كشور آ‌مد

 

شد جمله اهل عصيان غمگين و مات و حيران

تا از نژاد خوبان فرزند حيدر آمد

 

از دودة امامت آن مظهر كرامت

بر هدم تيرگي‌ها رخشنده اختر آمد

 

چندي زمان گذشت و شد جامعه پرآشوب

كز ظلم و جور و طغيان دل‌ها مكدّر آمد

 

آنسان جفا نمودند بر اهل بيت عصمت

كز ديدگان عشّاق خوناب احمر آمد

 

تا فتنه‌ها بخوابد در عصر ظلم و طغيان

آن مظهر صبوري سردار لشگر آمد

 

آن نو گل رسالت در حلم و بردباري

مانند جد پاكش الگو و مظهر آمد

 

چون ديد اهل طغيان غوغا كنند و بلوا

تدبير آن چنان كرد تا جمله احقر آمد

 

آن صلح چون جهادش با فوج فتنه جويان

چون آتشي به جان قوم ستمگر آمد

 

حلمش چنان شكستي بر لشكر عدو زد

گوئي به گشتزاران آفت ز صرصر آمد

 

صبرش شدي چه مطلوب در فتنه‌ها و آشوب

كز صولتش هزاران شورش مسخّر آمد

 

ما را چه جاي وصف آن حسن لايزالي است

كاندر مديح حسنش عالم سراسر آمد

 

در دل اگرچه بودي وصف جمال آن يار

از همّت رفيقان طبعم سخنور آمد

 

ما را تفقّدي كرد آن معدن كرامت

كز لطف بي‌شمارش وصفش ميسّر آمد

 

روزي رسد بگوش دلدادگان عشقش

كان وارث شفاعت در صفّ محشر آمد

 

گو اي صبا ز فاني عشّاق سرگران را

اي بيدلان كجائيد دلدار و دلبر آمد

 

 استاد فانی تبریزی

منبع کانال اشعار فانی تبریزی

منقبت و مدح امام حسن مجتبی (ع) 144

منقبت و مدح امام حسن مجتبی (علیه السلام)

 

نه هر کس شد مسلمان می توان گفتش که سلمان شد

کز اوّل بایدش سلمان شد و آنگه مسلمان شد

 

نه هر سنگ از بدخشان است ، لعلش می توان گفتن

بسی خونِ جگر باید که تا لعلِ بداخشان شد

 

جمالِ یوسف ار داری ، به حُسنِ خود مشو غرّه

صفاتِ یوسفی باید تو را تا ماهِ کنعان شد

 

اگر صد رستمِ دستان ، بِدستان دست و پا بندی

به مکر و حیله و دستان نشاید پورِ دستان شد

 

نمی شاید حکیمش خواند هر کس لافد از حکمت

که عمری بندگی باید نمود ، آنگاه لقمان شد

 

سرت سودائی دنیا و خود در فکرِ دستاری

در اوّل فکرِ سر باید شد ، آنگه فکرِ سامان شد

 

مرا از وعدهء حور و قصور اغوا مکن واعظ

بهشتِ بی قصورِ من ، حریمِ قربِ جانان شد

 

ولیّ ذوالمنن یعنی حَسن ، آن خسروِ خوبان

که هر چیز از عدم با قدرتش ممکن در امکان شد

 

نه حُبَّش باعثِ جنّت ، نه بُغضش موجبِ نیران

که حُبَّش محضِ جنّت گشت و بغضش عینِ نیران شد

 

وجودش واجب و ممکن نما در عالَمِ خلقت

ولی در صورتِ واجب در این عالَم نمایان شد

 

گهی می خوانمش ممکن ، گهی می دانمش واجب

نه ممکن هست و نی واجب که هم اینست و هم آن شد

 

به صولت بود چون حیدر ، به هئیت همچو پبغمبر

ولیّ حضرتِ داور ، مدارِ دین و ایمان شد

 

به قدرت دستِ او معجز نما چون احمدِ مرسل

به قوّت پنجه اش مشکل گشا ، چون شیرِ یزدان شد

 

ستایش کرد آدم تا که شد آدم در این عالَم

هوایش نوح بر سر داشت تا ایمن ز طوفان شد

 

چه نامش حرزِ جان بنمود ، پورِ آزر از آذر

نه بس ایمن شد از آزر ، بر او آذر گلستان شد

 

چو با صوتِ حَسن ، اِنّی اَنَا الله گفت موسی' را

فرازِ طورِ سینایش ز جان عمری ثنا خوان شد

 

همین صوتِ حَسن بودش که گردید از شجر پیدا

همین نورِ حسن بودش که اندر طور تابان شد

 

به وصفِ ذاتِ پاکش بازم از نو مطلعِ دیگر

ز شرقِ طبع همچو اخترِ تابنده رخشان شد

 

شهی كز آستينش آشكارا دست ِيزدان شد

به خاكِ آستانش حضرت ِجبريل دربان شد

 

وجودش در تجلٌی از عَدم باشد بسی اقدم

حُدوثش در حقيقت با قِدَم يكرنگ و يكسان شد

 

زهی سودای باطل كِی توانم مدحِ آن شاهی

كه مدّاحش خدا ، راوی پيمبر ، مدح قرآن شد

 

چنين شاهی كه خلقت شد جهان يكسر به فرمانش

ببين كه اهل ِجهان را عاقبت در تحتِ فرمان شد

 

مگر انصار و ياری داشت آن مظلومِ بی ياور

كه هر جور و جفايی شد بر او ، ز انصار و ياران شد

 

ز ناچاری به بيعت داد دست آن شاه بی لشگر

چو يك انسان نبودش ياور ، آخرِ كارش اينسان شد

 

مگو بيعت ، كه از شمشير خوردن صعب تر بودش

چو او با زادهء سفيان قرين ِعهد و پيمان شد

 

مگوئيد آب كز آتش بسی سوزنده تر بودش

همان آبی كزان مرغ ِدلش در سينه بريان شد

 

چرا نايد مرا خونابِ دل از ديده بر دامن

كه در يك آب خوردن خون دل او را به دامان شد

 

دو سبط ِمصطفی دادند جان از آب و بی آبي

ز بی آبی حسين ، امّا حسن از آب بی جان شد

 

حسين پيش از شهادت گر نشان شد پیکرش امّا

حسن بعد از شهادت ، نعش پاكش تير باران شد

 

حسين را ، گر علی اكبر شد از جورِ خسان كشته

حسن هم قاسمش پامال از سُمّ ستوران شد

 

(وفايی) گر ز غمهايش بگويد تا صفِ محشر

بيان كِی مي تواند ، زان يكی از صد هزاران شد.

 

مرحوم وفایی شوشتری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه