در ولادت امیرالمومنین حضرت علی (ع) 5894

در ولادت امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام)

 

روح الامین!به بام حرم رو، اذان بگو

بعد از اذان، ثنای علی همچنان بگو

 

اوصاف شیر حق به زمین و زمان بگو

لب را بشو به زمزم و با حاجیان بگو:

 

کامشب شب ولادت صاحب حرم شده

بیت الحــرم بــه مقــدم مولا حرم شده

 

امشب به کعبه فاطمه پروانۀ علی‌ست

دل دور کعبه گردد و دیوانۀ علی‌ست

 

دست خدا به کعبه روی شانۀ علی‌ست

امشب دل رسول خدا خانۀ علی‌ست

 

باور کنید جان به تن کعبه آمده

باور کنید بت‌شکـن کعبه آمده

 

امشب به لوح، نقشِ قلم، ذکر یا علی‌ست

آوای سنگ های حرم ذکر یا علی‌ست

 

بت‌های کعبه را همه دم ذکر یا علی‌ست

امشب دعای فاطمه هم ذکر یا علی‌ست

 

امشب زمین به یمن علی عرش می‌شود

امشب فلک ز بـال ملک فرش می‌شود

 

ای کعبه جلوۀ ازلی را نگاه کن

مرآت حسن لم یزلی را نگاه کن

 

عید ولایت است؛ ولی را نگاه کن

یا فاطمه جمال علی را نگاه کن

 

آیینه از جمال جمیل خدا بگیر

با چهرۀ علی ز خدا رونما بگیر

 

مادر!تمام هستی پیغمبر است این

از انبیا به غیر محمّد، سر است این

 

بر خلق آسمان و زمین رهبر است این

دستش مبند بنت اسد!حیدر است این

 

ای دخـت شیــر!بهــر نبـی شیر زاده‌ای

شیری که هست صاحب شمشیر،زاده‌ای

 

تو دخت شیری و اسدالله زاده‌ای

بر جمله خلق، رهبر آگاه زاده‌ای

 

بهر رسول، همدم و همراه زاده‌ای

خوشتر ز آفتاب رجب، ماه زاده‌ای

 

نوزاد تو کز او حرم الله منجلی‌ست

آیینـۀ تمــام نمـای خـدا، علی‌ست

 

نقش همیشه زندۀ لوح و قلم علی‌ست

در بین اولیا به دو عالم علم علی‌ست

 

تصویری از حقیقت حُسن قِدم علی‌ست

سعی و صفا و زمزم و رکن و حرم علی‌ست

 

قرآن به وصف اوست که تکمیل می‌شود

جــز او چــه کـس معلـم جبریل می‌شود؟

 

روز نخست، ارض و سما گفت:یا علی

روح الامین به وقت دعا گفت:یا علی

 

آدم به موج درد و بلا گفت:یا علی 

در جنگ‌ها رسول خدا گفت:یا علی

 

در ذوالفقــار، زمزمــۀ «لافتــی علــی»ست

بر روی هرکه می‌نگرم نقش «یاعلی»ست

 

ای شهریار کشور جان، یا علی مدد

ای دستگیر خلق جهان، یا علی مدد

 

ای رهنمای گمشدگان، یا علی مدد

ای ذکر اهل دل به زبان، یا علی مدد

 

ما جـان و دل بـه مهـر تو آراستیم و بس

روز نخست از تو، تو را خواستیم و بس

 

مرغ دلم کبوتر صحن و سرای توست

شیرین‌ترین ترانۀ روحم ثنای توست

 

مُهر حلال زادگی من ولای توست

هرسو که رو نهم حرم با صفای توست

 

از لحظه‌ای که پای به دنیا گذاشتم

دینی به جـز ولای تو مولا نداشتم

 

گل بی‌نسیم مهر تو پژمرده می‌شود

دل بی‌شرار عشق تو افسرده می‌شود

 

نام تو با کلام خدا برده می‌شود

یاد دمت مسیحِ دلِ مرده می‌شود

 

تــو کیستــی؟ امــام تمــام امـام‌ها

بر حضرتت هماره درود و سلام‌ها

 

بی مِهر تو قبول صلات و صیام نیست

تکبیر و حمد و نیت و رکن و قیام نیست

 

تبلیغ دین احمد مرسل تمام نیست

ما را به جز تو بعد پیمبر امام نیست

 

این مذهب و عقیده و ایمان «میثم» است

حتی بهشت، گـر تـو نباشی جهنم است

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت امیرالمومنین حضرت علی (ع) 5893

در ولادت امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام)

 

صحرای حجاز آمده رشک ارم امشب

عالم همه گردیده محیط کرم امشب

 

تکبیر بگوئید حرم شد حرم امشب

بیش از همه شب گشت حرم محترم امشب

 

در خانه زده صاحب‌خانه قدم امشب

بت‌ها همه گشتند به تعظیم خَم امشب

 

در سیزده ماه رجب ماه مبارک

میلاد علی در حرم‌الله مبارک

 

این جان جهان است فدا باد جهانش

در قلب رسل چار کتاب است به شأنش

 

داده است خداوند به هر عصر نشانش

ریزد دُر توحید و نبوّت ز دهانش

 

پیوسته بود نام محمد به زبانش

ای کعبه در آغوش به بر گیر چو جانش

 

گلبوسه بزن صورت الله صمد را

تبریک بگو فاطمة بنت اسد را

 

ارکان حرم راست به سر شور ولایت

بت‌ها همه گشتند به توحید هدایت

 

زمزم به دوصد زمزمه کرده است روایت

کامشب به حرم نور علی گشته عنایت

 

نوری که نه مبدأ بود آن را نه نهایت

کز نور الهی کند این نور حکایت

 

این نور همان  است  که  پیش  از گِل آدم

تابید ز حُسن ازلی در دِل آدم

 

این نور فروغ بصر آدم و حوّاست

این نور همان راهبر نوح به دریاست

 

این نور تجلای خدا در دل سیناست

این نور عیان جلوه حق در یَد بیضاست

 

این نور همان معجزه فیض مسیحاست

این نور خطابی است که در طور به موساست

 

این نور فروغی است که درغیب نهان بود

این نور چراغی است که درعرش عیان بود

 

ای بحر تجلای اَزَل، این گهر تواست

ای معجزه صُنع خدا، این اثر تواست

 

ای روح‌الامین مرشد تو راهبر تواست

ای بیت، جمال اَحدِ دادگر تواست

 

ای آدم پاکیزه سرشت این پدرتواست

ای فاطمه بنت اسد این پسر تواست

 

بر روی دو دست تو یدالله مبارک

دیدار جمال اسدالله مبارک

 

آغوش گشوده است ز هم بیت‌الهش

کعبه، حرم امن خدا شد به پناهش

 

ارکان حرم تشنة یک نیم نگاهش

مادر شده محو شرف وعزّت و جاهش

 

در پاکی و در زهد، خداوند گواهش

پیغمبر اسلام بود چشم به راهش

 

تا بار دگر روح شریفش به تن آید

بر یاری او حیدر خیبر شکن آید

 

افتاده نفس در دل خلقت به شماره

از چشم سماوات روان گشته ستاره

 

مَه خندد و خورشید شده محو نظاره

جبریل به دیوار حرم کرده اشاره

 

وز شوق گریبان حرم گشته دوپاره

تا جلوه کند روی خداوند دوباره

 

ای اهل حرم باز حرم محترم آمد

تکبیر بگوئید علی از حرم آمد

 

این است که دیدندبه هرعصر عیانش

این است که پیوسته زمانهاست زمانش

 

این است که برترز مکانهاست مکانش

آیات خدا ریخته از دُرج دهانش

 

پیوسته بود نام محمد به زبانش

بگرفته به بر خواجة لولاک چو جانش

 

لبهاش گل انداخته از بوسة احمد

انگار که قرآن شده نازل به محمد

 

این است که سرتابه قدم جان رسول است

شمشیرخدا، شیرخروشان رسول است

 

چون خرمن گل زینت دامان رسول است

از کودکی خویش نگهبان رسول است

 

قدر و نبأ و فاطر و فرقان رسول است

قدرش بشناسید که قرآن رسول است

 

قرآن که ز آغاز به احمد شده نازل

بر قلب وی، از قلب محمد شده نازل

 

ای بندگی درگه تو روح سیادت

ای مهر تو امضای قبولی عبادت

 

خوبان جهان را به درت روی ارادت

توحید به توحید تو داده است شهادت

 

بی دوستی ات خلق نگردیده سعادت

از یمن قدوم تو حرم یافت ولادت

 

تو شیر خدایی و محمد به تو نازد

و الله قسم خالق سرمد به تو نازد

 

ما مهر تو با شیر گرفتیم ز مادر

بی مهر تو ما را نبود روح به پیکر

 

جایی که بود پای تو بر دوش پیمبر

کس را نبود گفتن مدح تو میسّر

 

اوصاف تو را گفته خداوند مکرّر

گیرم که ببارد ز دهان همه گوهر

 

با هیچ زبان گفتن مدح تو نشاید

میثم چه بگوید چه بخواند چه سراید؟

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت امیرالمومنین حضرت علی (ع) 5892

در ولادت امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام)

 

پس از سه روز درِ کعبه ناگهان واشد

تمامِ مکه پُر از شور و شوق و غوغا شد

 

زِ  خانه  آمده  انگار  صاحبِ خانه

که چشم‌ها همگی غرقِ در تماشا شد

 

از این به بعد به خود ناز می‌کند کعبه

که زادگاه برایِ جنابِ مولا شد

 

رسیده شخصیتی که کسی شبیهش نیست

کسی که فخر همه مردمان دنیا شد

 

رسیده آنکه برای خداست بنده ولی

خدایِ عشق برایِ  تمامِ  ماها شد

 

زمین برای همیشه به عرش می‌نازد

از اینکه حضرت مولا به خاکِ او پا زد

 

علی رسید و زمین رنگ تازه پیدا کرد

خدا بهشتِ خودش را از او مصفا کرد

 

دلش برای جمالِ خودش چه لک زده بود

برای دیدن خود بر علی تماشا کرد

 

و دید روی زمین مثل و همطرازش نیست

برای خاطر او بود خلقِ زهرا کرد

 

خوشا به حال کسی‌که ولایتش عَلَویست

که خویش را زِ عذاب خدا مُبرّا کرد

 

هر آن کسی که نشد پِیرُوِ مسیرِ علی

برایِ  آخرتش  آتشی  مهیا  کرد

 

خدا خودش به خداییش میخورد سوگند

که خورده است خداییش بر علی پیوند

 

علیست معنیِ کُلِ یقین و باورها

نهایت  پَر و بالِ  همه  کبوترها

 

علی همانکه همیشه ست فاتح میدان

به نهروان و به خندق به بدر و خیبرها

 

کسی‌که هست مکانش همیشه بالا‌ها

کسی‌که جای قدمهای اوست بر سرها

 

کسی‌که مستیِ‌مان از دَمِ مسیحایش

که لب به لب شده از تمام ساغرها

 

کسی‌که بود مقام بزرگِ شیعه گی اش

همیشه  آرزویِ  قلبیِ  پیمبرها

 

پیمبران همه‌جا گرم ذکر هو بودند

برای نام  "علی" دائم الوضو بودند

 

نوشتن از تو که درحدّ این قلم‌ها نیست

سرودن از تو  توان  سرایش ما نیست

 

من از قبیله‌ی عشاقم و جنون پیشه

کنار مردم عادی برای من جا نیست

 

شبیه  گیسویِ  در بادِ  تو  پریشانم

همیشه کار من از بودن تو حیرانیست

 

تجلّیات خدا در تو هست... یعنی که

تویی که خلقت ما را دو دستِ تو بانیست

 

گدایی از تو همان پادشاهی دنیاست

غلامی تو قسم بر خدا که سلطانیست

 

علی امام من است ومنم غلام علی

هزار جان گرامی فدای نام  "علی"

 

تو در سپاه پیمبر سَری و سرداری

تویی که دین خدا را نموده‌ای یاری

 

مقابل تو اگر لشکری به صف باشند

تو در دلت جگرِ روبرو شدن داری

 

تویی همانکه نداری شبیه و مانندی

به وقت مدحِ تو واژه به واژه تکراری

 

تو بهترین بشر و برترین مسلمانی

به روی دست پیمبر تو اولین قاری

 

و بوسه برلب قاری زدن همین خوب است

که گفته است جواب تلاوتش چوب است

 

محمد حسن بیات لو

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت علی (ع) 5636

در ولادت حضرت علی (ع)

 

اَلا که آشکار شد طلوع طلعت قدم

شهنشه وجود زد عَلَم ز عرصهء عدم

خدم طفیل هستی اش ولی مجرد از خدم

طلوع کرد نیّری که آفتاب صبحدم

به کسب نور سایدش مدام جبهه بر قدم

 

چو خواست غیب ممتنع که رشهود دم زند

ز اختفا به نور خود در اعتلا عَلَم زند

ز صنع قاف قدرتش به کاف و نون رقم ‌زند

هنوز پیش از آن که دم ز لوح و از قلم زند

دل علیش لوح شد لسان احمدش قلم

 

چو آن خدای کعبه را به رکن دل مقام شد

طواف کعبه نقض شد عمل دگر تمام شد

نواهی خواص بین اوامر عوام شد

بلی زیارت حرم به اهل دل حرام شد

از آن که گشت رکن دل مقام صاحب کرم

 

من ار به قبله رو کنم، نظر به سوی او کنم

اقامه صلوه را به گفتگوی او کنم

گر از وطن سفر کنم، سفر به سوی او کنم

ز حج بیت بگذرم، طواف کوی او کنم

کز احترام مولدش، حرم شده است محترم

 

اَلا که رحمت آیتی ز رحمت علی بود

همه کتاب انبیا، حکایت علی بود

بهشت و هر چه اندر او عنایت علی بود

اجل نعمت خدا، ولایت علی بود

در این ولا بگو نعم، که هست اعظم نعم

 

شهی که از لسان او خدا کند خطاب را

به حکم او به پا کند قیامت و حساب را

به حب و بغض او دهد، ثواب را، عقاب را

منزه است از آنکه من بخوانم آن جناب را

خدیو دولت عرب، امیر کشور عجم

 

ببخشد از تبسمی وجود ممکنات را

ستاند از تکلّمی قرار کائنات را

ز لطف و قهر می دهد حیات را ممات را

اگر زحال ماسوی بگیرد التفات را

به یک اشاره می زند بساط کون را بهم

 

چون ذات پاک حق بُوَد منزه از تصوّرا

خطا بُوَد که اندر او کسی کند تفکرا

نبایدش ببیندش تعقّلا تبصّرا

عقول را ذوات را در او بُوَد تحیّرا

ز معرفت نمی توان زدن در این مقام دم

 

منزّهی که عقل کل نبرد پی به ذات وی

دگر عقول ناقصان بر او کند احاطه کی

کسی به غیر ذات او به ذات او نبرده پی

چو او به قدرت از عدم بقا دهد به کل شئ

عدم چگونه پی برد به ذات صانع قِدَم

 

مقلّدان بی بصر ز شیخ و شاب تن به تن

گرفته اند خالقی ز خلق وهم خویشتن

برند عالی و دنی تمام سجده بر وثن

من آن نیَم که جهلشان شود محیط عقل من

مراست عقل و مشعری به قدر خویش لاجرم

 

خدای وهم خویش را نه راکعم نه ساجدم

محاط فهم خویش را نه عابدم نه حامدم

در این عقیده و گمان نه مفتی ام نه زاهدم

خدای، ظاهر از علی به باطن است، شاهدم

که من صمد ندیده ام، به جز عیان از این صنم

 

چو شاه ما نمود رخ شدیم جمله مات او

مجلّی ذوات شدتجلّی صفات او

فرو شدند عاقلان در افتکار ذات او

نبوده راه معرفت به ذات بحت بات او

عقول شد به روشنی غریق لُجهء ظُلَم

 

وجود عقل چون بُوَد ترشّحی ز جود او

چگونه عقل می کند احاطه بر وجود او

در این مقام طیر دل هبوط شد صعود او

نیافت غیب او کسی چرا که در شهود او

هجوم حیرت و وله زیاد گشت و علم کم

 

زبان کجاست تا کنم حکایت دهان او

به نکته ای رسیده ام که لالم از بیان او

نیافت چون دلم نشان ز لعل بی نشان او

حکایت دهان او بگویم از زبان او

که از مقال او کنم بیان حال او رقم

 

شهی که از علو شان، ثنای او خدا کند

دگر مدیح ذات او چگونه ماسوا کند

نمی توان به وصف او چو عقل دیده وا کند

سزد که او به نطق خود ثنای خود ادا کند

از آنکه سر ذات او، ز غیر اوست مکتتم

 

بهشت را بهشته ام، بهشت من علی بود

علیست آنکه از رخش بهشت منجلی بود

به غیر دیده داشتن، نشان احولی بود

کسیست عاشق ولی، که ناظر ولی بود

به دست دیگران دهد کلید گلشن ارم

 

به زندگی از آن خوشم که زندگیست داد او

بدان امید جان دهم که جان دهم به یاد او

به عیش و طیش و نیک و بد خوشم در انقیاد او

اَلا، مراد عاشقان همه بُوَد مراد او

چه در تعب چه در طرب چه در نعم په در نقم

 

طبیب اگر دوا دهد در آن دوا شفا بُوَد

حبیب اگر جفا کند در آن جفا وفا بُود

فا مجو ز عاشقی که شاکی از جفا بُوَد

اَلا،‌ سلوک صوفیان به عالم صفا بُوَد

مساوی است نزدشان وجود صحّت و سقم

 

تو ای علی مرتضی، که نفس پاک احمدی

چو نفس پاک احمدی، ظهور ذات سرمدی

ز هر علل منزهی، ز هر خلل مجردی

به ظاهر محمدی، تو باطن محمدی

نبی به جسم ظاهرت، خطاب کرده ابن عم

 

وجود را، فقود را، تو خالقی، تو داوری

جمال را، جلال را، تو مظهری تو مظهری

تو نقطه ای، تو مرکزی، تو صادری، تو مصدری

تو باطنی، تو ظاهری، تو اولی تو آخری

و مِنکَ یَنجَحُ الطَّلب و فیکَ یَنتَهِی الهِمَم

 

تو آن تجلی حقی، که هستی است طور تو

مشارق جهان بود مطالع ظهور تو

دل فواد چون کند تغافل از حضور تو

که هر طرف عیان بود تجلیات نور تو

ز پرده های مختلف، به اقتضای بیش و کم.

 

فواد کرمانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت امیرالمومنین حضرت علی ابن ابی طالب (ع) 4223

در ولادت امیرالمومنین

حضرت علی ابن ابی طالب (علیه السلام)

 

دوشینه ازفلق چو شفق گشت آشکار

زدآفتاب خیمه بدامان کوهسار

 

ذرات شمس شعشعه مهرخاوری

پرتو فکند صبح بظلمت طلایه دار

 

درپرده سحاب نهان گشت قرص ماه

بی پرده قرص مهربرافروخت چون عذار

 

درگوشه سپهرثوابت گرفت جای

سیاره گان زبیم گریزان بهرکنار

 

هرسوگرفته راه هزیمت ستارگان

بنمود مهر چهرچو زین قصر زرنگار

 

خیل نجوم یکسره ازورطه هلاک

دست حیات خویش کشیدند برحصار

 

زدشهریارمهرکوس سکندری

مغلوب بی مقابله شدجیش زنگبار

 

روی زمین ز تیرگی کفرپاک شد

بگرفت حق به مرکزاصلی خود قرار

 

دیگر جهان پیرجوانی زسرگرفت

گازاردین شگفت چمن گشت لاله زار

 

نوروز شد که گشت نو آیین احمدی

فصل خزان گذشت و رسید اول بهار

 

باد نسیم گشت وزان ابربهمنی

دست سخا گشود بدامان مرغزار

 

فراش ابرو باد زفرش زمردین

گسترد درجمن چمن آراست چون نگار

 

ساغربکف شقایق سرمست ضیمران

نرکس بخواب ناز زسرگرمی خمار

 

گل درپیاله باده گلرنگ ریخته

ازباده چون پیاله لب غنچه آبدار

 

سوسن زبان به (نادی علیا سینجلی)

چون نسترن گشوده بهرسوی جویبار

 

هریک زبان بمدح و ثنای علی گشود

بلبل بپای گلبن و قمری به شاخسار

 

آن سروریکه باع ایجاد عالم است

کز هستیش زمین و زمان گشته برقرار

 

آن قائل سلونی مصداق لو کشف

نفس رسول قاسم جنت قسیم نار

 

مدح علی و آل علی درکلام حق

بیرون زحد و حصرفزونست ازشمار

 

نازل به شان او شده یسن و هل اتی

مضمون انما چو دلیلی است آشکار

 

تبلیغ حکم آیه یا ایها الرسول

درشان مرتضاست نه درشان یارغار

 

سرچشمه علوم ازل جامع اصول

برکارخانه ازلی صاحب اختیار

 

بینای هرحقایق و دانای من عرف

دریای جودو بحرشرف معدن وقار

 

یعنی علی وصی پیمبر ولی کل

قائم مقام احمد و سالار هشت و چار

 

ازدست تیغ او علم شرع سربلند

وز زور بازویش شده اسلام پایدار

 

شد کفرپایمال و لگدکوب دین قوی

ازبیم ذوالفقار جهانسوزو شعله بار

 

سیماب وارلرزه فتدبرتن عدو

درروزرزم دست برد چون به ذوالفقار

 

ازکثرت هراس دل دشمنان دونیم

وزخوف بی قیاس تن مشرکین فگار

 

روزیکه ذوالفقار کشد شیرذوالجلال

آرد زچان خصم به تیغ دو سردمار

 

برچرخ چارمین رسد الغوث اززمین

برنه فلک بلند شود بانگ الحذار

 

حیران شود ملائکه افتد دراضطراب

زان ضرب و شست و زآن قدراقتدار

 

گوید دمادم ازپی تعظیم دمبدم

درمدح آن خدیو هنرمند تاجدار

 

تیغی چو ذوالفقار جوانمرد چون علی

نشنیده و ندیده دگرچشم روزگار

 

کنجد چگونه منقبد شاه لافتا

دردفترو رساله بدین وجه اختصار

 

ازفوق عرش کلمه روحی له الفداء

گفته است جبرئیل هزاران هزار بار

 

از چاکری درگه سلطان اولیاء

بریکدگرملائکه دارند افتخار

 

مدح علی کجا و ((حقیرا))تو ازکجا

ازادعای خویش بلی دارم اعتذار

 

مداحیش نه حد سزایم بود ولی

خواهم شمارگردم ازاین سلک و این قطار

 

شاید بدین سخن فکند سایه بر سرم

لاخوف از لبش شنوم حین احتضار

 

مرحوم حقیر خویی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت امیرالمومنین حضرت علی ابن ابی طالب (ع) 4212

در ولادت امیرالمومنین

حضرت علی ابن ابی طالب (علیه السلام)

 

سلام ای جوابِ سلامِ خدا

ظُهورت طلوعِ تمامِ خدا

 

تویی آفتابِ بلندِ زمین

تویی سایه‌یِ مُستدامِ خدا

 

تویی که به تعظیمِ تو امر کرد

تویی صاحبِ احترام خدا

 

تو نهج‌البلاغه تو قرآن تو وَحی

کلامی بگو هم کلامِ خدا

 

صدایت صدایش به معراج بود

حدیثَت حدیثِ مُدامِ خدا

 

برایِ تو کعبه جگر چاک زد

بیا مَردِ بیتُ‌الحَرام خدا

 

مرا کعبه‌ی سینه چاکم کنید

فقط پایِ حیدر هلاکم کنید

 

علی ابتدا و علی انتهاست

علی مصطفیٰ و علی مرتضیٰ ست

 

علی اول است و علی آخر است

علی در ظهور و علی در خَفاست

 

علی ظاهر است و علی باطن است

علی لااِلهَ علی لافَتاست

 

علی در مَعارج علی در بُراق

علی اِنَما و علی وَالضُحیٰ ست

 

علی با حق است و علی بر حق است

علی کعبه است و علی در حَراست

 

علی نیست آن و علی نیست این

علی نه جدا و علی نه خداست

 

علی را بگو هرچه گویی کم است

که زهرا علی و علی فاطمه ست

 

اگر تیغِ تو سایه گُستر شود

همان ابتدا کارِ یکسر شود

 

غلط گفتم آقا ندارد نیاز

که تیغِ شما خرجِ لشگر شود

 

نیازی ندارد که میدان چو خاک

به یک ضربه‌یِ مالک‌اشتر شود

 

محال است جمعِ تمامِ سپاه

که با قنبرِ تو برابر شود

 

زمانِ شروعِ رجز خوانی‌ات

زمین کَر شود آسمان کَر شود

 

خدا دوست دارد تماشا کند

کمی ذوالفقارِ علی تَر شود

 

بِبَندَد اگر دستمالِ نَبَرد

نباشد کسی را خیالِ نَبَرد

 

به کعبه بکو رازِ تنزیل را

بگو بِشکَنَد قلبِ قندیل را

 

تو و مادر و مصطفی و خدا

ببین دورِ خود جمعِ فامیل را

 

بخوان با فِصاهَت زِ با تا به سین

زبورانه تورات و اِنجیل را

 

کمی گَردِ نعلینِ خود را بریز

تَفَقُد نما بالِ جبریل را

 

برای یتیمان کمی کار کُن

بِکَن چاهِ آب و بزن بیل را

 

بکش طعنه‌های زن پیر را

بِبر روزها بارِ زنبیل را

 

تویی صاحبِ پینه‌های قدیم

تویی مَرکبِ کودکان یتیم

 

نگهدار ما را برای خودت

فقط بینِ مِهمانسَرای خودت

 

مرا آیِنه کُن به دردی خورَم

در آغوشِ ایوان طلای خودت

 

برای پدر مادرم کافی است

نخی ، ریشه‌ای از عبایِ خودت

 

اگر پا گذارم به جا پایِ تو

مرا می‌بری تا خدایِ خودت

 

مرا می‌برد گوشه ای از بقیع

فقط ردِ پا ردِ پایِ خودت

 

سَرَت مانده بر شانه‌یِ نخل‌ها

بگو با من از ماجرایِ خودت

 

چرا استخوان در گلو مانده‌ای

که با روضه‌هایی مَگو مانده‌ای

 

حسن لطفی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت علی (ع) و گریز به حضرت علی اصغر (ع) 4205

در مدح و میلاد حضرت علی (ع) و

گریز به روضه حضرت علی اصغر (ع)

 

تمام عالمه مشکل گشا علی الی دور

رواج دینه ویرن مرتضی علی الی دور

 

اولوب خلایقه واجب طواف بیت خدا

چون اوردا ظاهر اولوب نور آیت کبری

 

اولاندا حامله مریم مسیحه بیته گلوب

مسیحی خلق ایدن اولموب ولی بو امره رضا

 

یتیشدی مریمه سس فاخرُجی مِنَ المعبد

دگول ولایت عیسایه بو مقام سزا

 

گرکدی وضع ایده سن نینواده عیسانی

حسینیمه بولونه خانه زاددور عیسی

 

گلنده بیت خدایه ولیک بنت اسد

جدار کعبه نی منشقّ ایدوب حق یکتا

 

اولوبدی فاطمه داخل بوتونلنوب دیوار

قاپی مُقفّل اولوب خلوت اولدی اول مأوا

 

گلوب رجب آینون اون اوچونده دنیایه

ازلده آدمه مصداق عَلَّمَ الاسماء

 

قالوبدی فاطمه اوچ گون او پاک مأواده

بهشت میوه سی گوندردی ربّ ارض و سماء

 

ایشیقلی گون کیمی دوردومجی گون اولوب طالع

سپهر معرفته آفتاب چرخ آرا

 

چخوبدی فاطمه خوشحال بیت داوردن

آلوب علینی الی اوسته دلده حمد و ثناء

 

علی آناسنا سَس گلدی حیّ اعلادن

ولیّمون آدینی قوی علی منم اَعلا

 

بونون آدین اوز آدیمدان من ایلدیم مشتق

بودور اوامریمی خلقه ایلین اجرا

 

هامی اموریمی من ایتمیشم اونا تفویض

اونی من ایلمیشم علم غیبمه دارا

 

خوشا او کسلره که بو علینی دوست دوتار

بدا او کسلره بو پیشوایه منکر اولا

 

آلوب قوجاقینه اوز اوغلونی ابیطالب

گتوردی ابطحه پروردگارین ایتدی ندا

 

یا رَبِّ یا ذَالغَسَقِ الدُّ جِیِ

وَالقَمَرِ المُبتَلِجِ المُضِیِّ

 

بَیِّن لَنا مِن حُکمِکَ المَقضِیِّ

ما ذا تَری فی اِسمِ ذاالصَّبِیّ

 

همینکه بو سوزی عرض ایلدی ابو طالب

عنایت اوسته گلوب کردگار بی همتا

 

بولود کیمی یره بر لوح گویدن ایتدی نزول

او لوح سبزیدی مثل زَبَرجد خَضرا

 

او لوحی دوتدی گتوردی ایوه ابو طالب

گونوز باخاندا گوروب نقش اولوب بو سوزلر اونا

 

خُصِّصتُما بِألوَلَدِاّلَزَّکِیِّ

وَألطّاهِرِ المُنتَجَبِ الرَّضِیِّ

 

فَاِسمُهُ مِن شامِخ عَلِیّ

عَلِیٌّ اشتقَّ مِنَ العَلِیِّ

 

آلوب قوجاقینه هر کیم او پاک مولودی

گوزون آچوب یوزینه باخمادی ولّی خدا

 

مخاطب ایتدی ابو طالبی بنی هاشم

که حق سنه بر اوغول لطف ایدوب گوزی اغمی

 

دوشوب تحیّره حیرتده قالدی آل مناف

اولوب بو مطلبه مسبوق حضرت طاها

 

گلوب عم اوغلوسینی آلدی جان تک آغوشه

مبارک آغزینا وردی دلین شه بطحا

 

تبسّم ایلدی آچدی گوزینی عین الله

ازل رسول کرامه سلام ایتدی ادا

 

خلوص قلبیله اقرار ایتدی توحیده

آچاندا نفیه دل اثبات ایلدی اِلّا

 

شهادت ایلدی پیغمبرون رسالتینه

ره دیانتی گوستردی رهبر عظمی

 

صورا دیدی که اولار رستگار مؤمنلر

اولار که مؤمن اولا حقّه ایلیه تقوی

 

بیوردی ختم رسل سن امیری سن اولارین

تمام مؤمنه سنسن دلیل و راهنما

 

ایدوب صلوه ده خاشع اولانلاری تعریف

سکوت ایدوب گنه گلدی کلامه شمس ضحی

 

کمال وجدیله عرض ایتدی یا رسول الله

اجازه وار اوخویوم مصطفی بیوردی بلی

 

آچوبدی نطق گهر بارینی لسان الله

تلاوت ایلدی توراتی جمله سر تا پا

 

دوباره باشلیوب انجیلی سر بسر اوخودی

معاینه ایدوب انجیل صاحبین احیا

 

شروع ایدوب اوخودی برده آدمین صُحُفین

زبوری باشلادی داوود اوزی اوخور گویا

 

هله پیمبره بر آیه گلمیوب قرآن

تلاوت ایلدی قرآنی میر ملک هدا

 

باخوب تبسّم ایدوب عقل کلّ ختم رُسُل

بیوردی اوزگیه ممکن دگول بو نطق اصلا

 

اوپوبدی گوزلرینی قیتروبدی فاطمیه

قُماطه ایلدی پیچیده اوز بالاسین آنا

 

گریز

 

قویوبدی زیر قماطه الین چکوب قیردی

مجسّم اولدی گوزیمده دیار کرب وبلا

 

ربابده بر علی اللّرین قُماطه قویوب

خراش ایدردی آنا سینه سین او تشنه بالا

 

آنانین امجگینی سوزش عطش قورودوب

بالا ایدردی شرار عطشدن آه و نوا

 

آتاسی آلدی گتوردی او طفلی میدانه

حزین سسیله خطاب ایتدی کی گروه دغا

 

گلون آلون آپارون ایلیون بونی سیراب

پیمبر عترینه ایتمیون بو قدر جفا

 

آنام بتولدن ارثیه دور بیزه بو فرات

بالام اُله سوسوزوندان اولور گورون بو روا؟

 

امام دل دیدی از بس که دللّری آلدی

باخوب او حاله چکوب ناله لشگر اعدا

 

چاغوردی محضرینه ابن سعد حرمله نی

دیدی یاخوندی دونوک لیق ایده بو اهل دغا

 

«حسینی» ساکت ایله قویما چوخ تکلّم ایده

علوم رفی ده یوخدور سنون کیمی دارا

 

الین قویوب گوزی اوسته دیزین یره وردی

نه حقّدن نه پیمبردن ایتدی شرم و حیا

 

سو ویردی اصغره بر تیر زهر داریله

بهشت عدنده باش آچدی حضرت زهرا

 

ازلکه حالی علی اصغرین تاپوب تغییر

دیمم نه حاله ولی قالدی سیّد الشهدا

 

بو یرده ذکر مصیبت دگول منیم نظریم

علی آدیله ازل باشلانوبدی بو طغری

 

 مرحوم حسینی سعدی زمان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت امیرالمومنین حضرت علی (ع) 3631

در ولادت حضرت علی (علیه السلام)

 

نور خورشید هدایت سر زد از بیت خدا

بر وجود آمد به کعبه هادی نور الهدی

 

یعنی مرأت جمال حق علی المرتضی

تا شود بر دین حق بعد از پیمبر رهنما

شد جهان از مقدمش یکباره گلشن

فاطمه بنت اسد چشم تو روشن

شد جهان از مقمش فاطمه بنت اسد

 

خانه زاد حضرت رب جلیل آمد بدنیا

پرتو ماه جبین حق نما شد عالم آرا

فرش رجحان یافت از این واقعه بر عرش اعلا

از قدوم میمنت مسعود این مولود زیبا

 

این علی شیرازه بند دفتر اوراق شد

با ولایت در رسالت رشته میثاق شد

تا قیامت رهنمای انفس و آفاق شد

به چه مولود است نامش زینت نه طاق شد

شد جهان از مقمش فاطمه بنت اسد

 

این علی شد در زمانه لایق اورنگ پیری

پیشوای مومنان و صاحب تاج امیری

برد از ناموران در معرکه گوی دلیری

ازدر أزن در صغیری خیبر افکن در کبیری

شد جهان از مقمش   فاطمه بنت اسد

 

چند روزی مام حیدر گشت در کعبه مقیم

هاجر و سارا و مریم شد بر آن گوهر ندیم

تا عیان شد نور مصداق صراط المستقیم

برچنین مولود دیگر مام دوران شد عقیم

شد جهان از مقمش فاطمه بنت اسد

 

شد ولی حق وصی خاتم پیغمبران

سر به تسلیم آورند از سلم او نام أوران

خوان جودش پر نعم دریای فیضش بیکران

پیشوای شیعیان و هادی نیک اختران

شد جهان از مقمش فاطمه بنت اسد

 

افسر لولاک بر فرق علی زیبا شده

قامت افلاک در پیش قیامش تا شده

معنی ادراک در نام علی املا شده

حکم سر اللهیش روز ازل انشا شده

شد جهان از مقمش  فاطمه بنت اسد

 

تا (کلامی) کرد در مدح علی گوهر نثار

گفت یک قطره ز صد دریا بطور اختصار

این سخن در شان حیدر آمد از پروردگار

لا فتی الا علی لا سیف الا ذولفقار

شد جهان از مقمش   فاطمه بنت اسد

 

مرحوم کلامی تبریزی

منبع کانال گنجینه گذشتگان

ولادت امیرالمومنین حضرت علی ابن ابیطالب (ع) 264

حضرت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (علیه السلام)

 

باز هم آمد شبِ حیران شدن

وقتِ جنون وقتِ پریشان شدن

 

شُکر نوشتند برایِ دلم

آیِنه‌ای گوشه‌ی ایوان شدن

 

کارِ من و حضرت جبریل شد

تا به ابد دست به دامان شدن

 

پرده بر اُفتاده خدا خواسته

با همه‌ی خویش نمایان شدن

 

تازه از امروز به پیغمبران

واجبِ عینی است مسلمان شدن

 

فصلِ شراب است به ما واجب است

قبله‌ی ما ابن ابی طالب است

 

هست مرا حسرتِ تمارها

شیعه شدم شیعه‌ی این دارها

 

مادرِ من تا ‌که مرا شیر داد

نادِعلی خوانده مرا بارها

 

نامِ تو گفتیم بزرگی کنیم

سایه‌ی گُل هست بر این خارها

 

ما نه فقط ریخته پیغمبران

پیش کشِ تو سر و دستارها

 

تا که پیمبر شب معراج دید

روی تو را در همه تالارها

 

بر لبِ او نامِ تو سوگند شد

نام تو چون نام خداوند شد

 

کعبه گرفته به کَفَش جانِ خویش

خاکِ شده خاکِ سلیمان خویش

 

صاحبِ خانه به درِ خانه بود

کعبه پس از این شده مهمان خویش

 

با همه بُت‌های خودش سجده کرد

بر قدمِ حضرتِ سلطان خویش

 

کعبه به خود گفت که آخر رسید

آنکه تو را ساخته دربان خویش

 

باید از این راه نیاید امیر

راه گشا راه به دستانِ خویش

 

کعبه قدم بر سرِ افلاک زد

پیشِ علی سینه‌ی خود چاک زد

 

تا رُخت ای ماه پدیدار شد

یوسفِ یعقوب گرفتار شد

 

کعبه فقط خاک و گِل و سنگ بود

آمدی و معدنِ اسرار شد

 

کعبه در آغوشِ زمین خوابِ خواب

با نَفَسِ قدسِ تو بیدار شد

 

کعبه نمی‌خواست که بیرون شَوی

چشمِ نبی دیده و ناچار شد

 

کعبه درِ بسته‌ی خود باز کرد

معنی توحید پدیدار شد

 

آمدی از عرش خبر می‌رسد

تَن تنه‌ی کَیفَ بشر می‌رسد

 

وقتِ نبردت شد و پروردگار

باز به وجد آمد از این تار و مار

 

مانده‌ام اینجا که تویی وقت رزم

یا که خدا آمده در کارزار

 

وای که حتیٰ ملک الموت هم

می‌کند از پیش نگاهت فرار

 

پشت ندارد زره‌ات پشتِ تو

نیست به جز یک سر سنگ مزار

 

خصم به میدان نزده شد دو نیم

بَه بَه از این حیدر و این ذوالفقار

 

نقشِ به پیشانیِ تو فاطمه است

ذکرِ رجز خوانیِ تو فاطمه است

 

نیست غمی شوق شما تا که هست

هست گدا سفره‌ی آقا که هست

 

گفت به مجنون که چه داری برو

گفت در این دل غمِ لیلا که هست

 

هر‌چه بلا هست چه غم باک نیست

بر سر ما سایه‌ی مولا که هست

 

پیشِ تو گیریم نداریم جای

خُب قسمِ حضرتِ زهرا که هست

 

خصم کجا و حرم دخترش

بر سرِ آن پرچم سقا که هست

 

شُکر امیر آمد و نعم الامیر

دست تهی آمده دستم بگیر

 

آنکه سَری پایِ شما داشته

آبرویی در همه‌ جا داشته

 

با تو حسینی حسنی زاده‌ایم

با تو دلِ ما همه را داشته

 

دست سرِ جمع یتیمان بکش

خانه‌ات از قبل گدا داشته

 

حق بده آقا به دلم سوخته

حسرتِ ایوان طلا داشته

 

حالِ مرا هرکه چنین دید گفت:

آرزوی کرببلا داشته...

 

قسمت او شد به نجف بال زد

آنکه براتی زِ رضا داشته...

 

آمدم ای شاه پناهم بده

خط امانی زِ گناهم بده

 

حسن لطفی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه