مبعث حضرت رسول اکرم (ص) 5932

مبعث حضرت رسول اکرم (صلی الله)

 

امروز در غار حرا شوری عجب پیدا شد

شوری عجب برپا چنین دروادی حرا شد

 

ازنورحق غار حرا چون سینه سینا شده

نوری که خود از پرتوش مدهوش صد موسی شده

 

گویی که روزمبعث پیغمبر والا شده

شادی کنان و کف زنان حوری و غلمان آمده

 

جبریل و افواج ملک بر غارحرا بسته صف

دردست هریک دسته گل ازروضه رضوان تحف

 

این دست افشان ازنشاط آن پای کوبان ازشعف

تبریک گوبرمصطفی سلطان ملک لاعرف

 

حوران و غلمان جنان ازبحرتحصیل شرف

برخاک بوس مصطفی ختم رسولان آمده

 

بین حضرت روح الامین گردیده نازل ازسما

دارد لوای حمد را بردوش خودازکبریا

 

از بهرفرق مصطفی آورده تاج اصطفا

کای حضرت خیرالوری وی سیدام القری

 

امروز می زیبد تورا عنوان ختم الانبیا

امروزختم الانبیا بهرتو عنوان آمده

 

هان ای نبی مصطفی یک ره بسوی ما ببین

بردارسرازسجده و این رتبه والا ببین

 

از بهرعرض تهنیت موسی نگرعیسی ببین

جدت خلیل الله را با منطق گویا ببین

 

خوشدل صفت داوود رابا مدح روح افزا ببین

کمترزموری بردرت جان سلیمان آمده

 

باری زحق روح الامین ازچهره گرد افشاندیش

دادی لوای حمدرابردست و خطبه راندیش

 

اقرباسم ربک ازامرحق برخواندیش

برمسندپیغمبری پس آن زمان بنشاندیش

 

ازخاتمیت خلعتی برجسم وجان پوشاندیش

تاج رسالت برسرش چون مه درخشان آمده

 

هان ای یتیم بی پدرگشتی پدراسلام را

گمنام بودی پیش ازاین اکنون شرف ده نام را

 

بستان زپیک ایزدی منشورحکم تام را

ازخانه حق پاک کن با دست خود اصنام را

 

یعنی که با دست علی درده صلای عام را

گزحق تورا –یاری بحق چون شاه مردان آمده

 

باری چو از غارحرا شد گاه منزل رفتنش

ازچرخ چارم مهرشد ازمهرگرم دیدنش

 

خیل ملک اندرقفا جمع رسل پرامنش

برخاست جبریل امین فریاد احسن احسنش

 

ازچهررخشان نبی دیدی خدیجه سوزنش

ان سوزنی که سوزن عیساش قربان آمده

 

آمد درون بیت خود تا پا بدامن برکشد

پای ره حق رفته را دردامن بسترکشد

 

همسرگلیم آوردیش تا ساعتی برسرکشد

از(قم فانذرمدثر) حق خواستش برترکشد

 

باید بکوه بوقبیسالله اکبر برکشد

یعنی زمان کفروکین اینک بپایان آمده

 

چون شد بکوه بو قبیس آن پیک حق تهلیل گو

یعنی که نبود خالقی جزذات بی همتای او

 

ازبت پرستی بگذرید ای بت پرستان تفلحوا

وآن ابلهان بی خرد سنگش زدند ازچارسو

 

باآنکه ازپیشانیش میریخت خون برروی او

آن چهرخون آلود او رشگ سلیمان آمده

 

گیرم که سنگ دشمنش خوددردندان بشکند

اورا توان بشکستنش گرمشت سندان بشکند

 

حاشا کجا اهریمنی نیروی یزدان بشکند

کسری و قیصررا توان آیین و ایمان بشکند

 

کاخ مداین را عجب نبود که ارکان بشکند

زیرا که ختم الانبیا با تیغ قران آمده

 

امروزبهرمسلمین شادی بیش ازحدبود

بزدای غم ازدل که غم درعید احمدبد بود

 

هرعید اگر باشد سعید این عیدازآن اسعد بود

بگشوده درهای جنان ابواب دوزخ سد بود

 

هرکاو نباشد شادمان ازرحمت حق رد بود

کزرحمه للعالمین رحمت فراوان آمده

 

هان ای گروه مسلمین امروزروزعشرت است

زیرا که اعظم عید ما عید سعید بعثت است

 

خواهید رحمت ازخدا گاه ظهوررحمت است

خوش دل چو(خوشدل)هرکسی زین روزپرازنعمت است

 

لیکن اطاعت ازنبی دستورهرجمعیت است

کزغفلت ما جمع ما این سان پریشان آمده

 

مرحوم خوشدل تهرانی

کانال گنجینه گذشتگان

در ولادت حضرت ابوالفضل (ع) 5048

در ولادت حضرت ابوالفضل (ع)

 

مه شب کند هماره به چرخ برین طلوع

در روز کس ندیده کند بر زمین طلوع‏

 

من دیده‏‌ام ولیک که اندر زمین مهی

چون آفتاب کرده به روزی چنین طلوع‏

 

آن ماه خاندان بنی ‏هاشم آنکه کرد

اندر زمین ز دامن ام ‏البنین طلوع‏

 

آن نور بخش مهر و مه آن کاو نمی‏‌کنند

بی ‏اذن وی به روز و به شب آن و این طلوع‏

 

مه را بدان جبین منور چه نسبت است

آن کش هزار ماه کند از جبین طلوع‏

 

طالع مهی ز مرتضوی آستان ‏نگر

دیدی گرش ز مصطفوی آستین طلوع‏

 

چون خور نمود مطلع دیگر به مدحتش

«خوشدل»! ز چرخ طبع سخن‏ آفرین طلوع‏:

 

امروز کرده است مه برج دین طلوع

حاشا که ماه چرخ کند به از این طلوع‏

 

رخشنده‌‏تر ز مهر به گاه طلوع صبح

بنمود آن شهنشه اقلیم دین طلوع‏

 

ذرّات ممکنات به رقص آمد از نشاط

کآن آفتاب ¬رخ بنمودی چنین طلوع‏

 

 امروز بی‏گمان بکند از فروغ وی

نوری به قلب و دیدۀ اهل یقین طلوع

 

دیروز شمس چرخ ولایت ظهور کرد

امروز نیز آن قمر برج دین طلوع 

 

آری که مستنیر بود مه ز مهر و کرد

از بهر کسب نور حسینی چنین طلوع‏

 

حاشا که وی غروب نمودی به کربلا

کآن ماه راست تا به صف واپسین طلوع

 

باری به کربلا چو مه از برج خیمه ‌گاه

کرد آن یگانه حامی شرع مبین طلوع

 

خفّاش ¬وار رو به هزیمت نهاد خصم

چون کرد مهر عارضش از پشت زین طلوع

 

چون آفتاب تیغ وی از ظلمت غلاف

کردی به دفع کوردلان دوبین طلوع

 

گفتی که ماه دولت خصمان افول کرد

لیک آفتاب عزّت ارباب دین طلوع

 

آه از دمی که فرق منیرش ز کین شکست

کرد از سپهر زین مه دین بر زمین طلوع

 

خورشیدوار زادۀ زهرا به صد فغان

از مهر کرد بر سر آن مه‌¬جبین طلوع

 

جسمش کنار علقمه افتاد و روح وی

کردی چو آفتاب به خلد برین طلوع

 

«خوشدل»! به مدح آل پیمبر نظیر تو

هرگز سخنوری نکند این چنین طلوع

 

مرحوم علی اکبر خوشدل تهرانی

غدیر خم 4919

غدیر خم

 

بشنو ازدور که آهنگ درا میآید

کاروانی همه با شورو نوا میاید

 

آری این قافله ازبیت خدا میاید

از دل گرد رسول دو سرا میاید

 

باز گشته است پیمبر بلی ازحج وداع

کرد انصارو مهاجربحضورش اجماع

 

ساربانان همه با سبک هدی درآواز

که شترخسته نگردد زچنان راه دراز

 

زیر بارند شترها همگی درتک و تاز

ناقه ختم رسل بین که که زره ماندی باز

 

جبرئیلش نگر ازغیب گرفته است زمام

گویی آورده زحق بهرپیمبر پیغام

 

زنگهای شتران بین زصدا افتاده

رهبرقافله سلطان رسل ایستاده

 

بپیاده شدن قافله فرمان داده

گردن جان پی امر ازلی بنهاده

 

کاین غدیرخم و خشت ازسرآن خم برگیر

کن علی ساقی کوثررا برخلق امیر

 

شتران بارخود اینک همه انداخته اند

مسلمین ازهمه سو گرد نبی تاخته اند

 

عده ای خارو خس بادیه پرداخته اند

منبری هم زجهازشتران ساخته اند

 

همه از تابش خورشید برافروخته اند

دیده ها برلب جان بخش نبی دوخته اند

 

گرد احمد نگر ازخلق چه محشرباشد

مصطفی برسرمنبربدو صد فرباشد

 

زامر داوربه کفش بازوی حیدرباشد

روزنسب علی آن مظهر داورباشد

 

دربرشمس هدی ماه ملک مهدآمد

موسم تاجگذاری ولی عهدآمد

 

در این قلزم مواج علی میباشد

تارکش درخوراین تاج علی میباشد

 

میزبان شب معراج علی میباشد

غرض از کعبه حجاج علی میباشد

 

آن که خود نفس نفیس شه سرمد باشد

لایق افسراورنگ محمد باشد

 

مرحوم خوشدل تهرانی

منبع کانال گنجینه گذشتگان 

ولادت حضرت امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل العباس (ع) 4551

ولادت حضرت امام حسین (علیه السلام)

و حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

 

مه بشب طالع شود همواره از چرخ برین

کس ندیده ماه را در روز تابد بر زمین

 

لیک من دیدم گهی در روز گردد جلوه گر

بر زمین از دامن رخشنده ام البنین

 

آن مه برج بنی هاشم که بر خورشید و ماه

روز و شب پرتو فشان گردد ز چهر نازنین

 

شیر را بچه همی ماند بدو آری که هست

در شجاعت هم چو باب خود امیر المومنین

 

آنکه عباس اش از آن شد نام نامی زان که هست

عابس دشمن شکن چون پا نهد بر پشت زین

 

آن که دارد یک جهان فضل و شرف در آستان

وان که دارد صد فلک جود و کرم در آستین

 

خاکیان از سفره انعام و جودش ریزه خوار

قدسیان از خرمن تقوی و قدسش خوشه چین

 

در صباح چارم شعبان عیان شد هم چو مهر

روز بعد عید میلاد امام سومین

 

شاه را آری وزیر با وفا اندر قفا ست

ماه از خورشید گیرد نوراین باشد یقین

 

آن بود رخشنده مهر آسمان فاطمه

این مه تابان برج دامن ام البنین

 

آن بود سلطان جان بازان کوی دین و عشق

این بود سردار سربازان راه عشق و دین

 

آن بود ذات الهی را صفائی بی مهال

این بود شاه ولایت را مثالی بی قرین

 

آن قماطش را به سوی آسمان جبریل برد

این به دستش بوسه زد بابش امیر المومنین

 

آن چو جد خود نبی مصباح رخشان هدی

این چو باب خود علی مشکوه انوار یقین

 

آن چو حمزه سید جمله شهیدان از شرف

این چو جعفر داده دست اندر جدال مشرکین

 

آن علیم علم حق از ابتدا تا انتها

این پناه اهل دین از اولین تا اخرین

 

گفت پیغمبر حسین از من بود من از حسین

باشد این والا حدیث از لعل خیر المرسلین

 

هم بود این خوش خبر از چارمین حجت که هست

شهریار کشور توحید زین العابدین

 

گفت باشد عمویم عباس را شانی بلند

کاو بود محسود خلق اولین و اخرین

 

خاک پای ان شفای دردهای دردمند

نام این باب الوائح یاور هر بی معین

 

اوست مصباح هدی و اوست کشتی نجات

این بود لب تشنگان را لعل او مائ معین

 

آن میان قتلگه غلطید اندر خاک و خون

این کنار علقمه افتاد نعشش بر زمین

 

شد زخون ان نهال مذهب و دین بارور

شد زدست این بنای غیرت و تقوی متین

 

بر فراز جسم ان زینب دویدی با فغان

در کنار نعش این بنشست نالان شاه دین

 

ختم کن (خوشدل)که از این داستان اتش زدی

جان زهرای بتول و خاطر ام البنین

 

مرحوم خوشدل تهرانی

منبع کانال گنجینه گذشتگان

در احوالات حضرت موسی ابن جعفر (ع) 4287

در احوالات حضرت موسی ابن جعفر (علیه السلام)

 

هركجا مرغ اسیرى است، ز خود شاد كنید

تا نمرده است، ز كنج قفس آزاد كنید

 

مُرد اگر كنج قفس، طایر بشكسته پرى

یاد از مردن زندانى بغداد كنید

 

چون به زندان، به ملاقاتى محبوس روید

از عزیز دل زهرا و على یاد كنید

 

كُند و زنجیر گشایید، ز پایش دم مرگ

زین ستمكارى هارون، همه فریاد كنید

 

چار حمّال، اگر نعش غریبى ببرند

خاطر موسى جعفر، همه امداد كنید

 

تا دم مرگ، مناجات و دعا كارش بود

گوش بر زمزمه ی آن شه عبّاد كنید

 

پسرش نیست، كه تا گریه كند بر پدرش

پس شما گریه بر آن كشته ی بیداد كنید

 

نگذارید كه معصومه خبردار شود

رحم بر حال دل دختر ناشاد كنید

 

"خوشدل" از ماتم آن باب حوائج گوید

تا شما نیز پس از مرگ ز وی یاد کنید

 

خوشدل تهرانی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

فلسفه نهضت حضرت امام حسین (ع) 3664

فلسفه نهضت

حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

بزرگ فلسفه نهضت حسین اینست

که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است

 

حسین مظهر ازادگی و آزادی است

خوشا کسیکه چنینش مرام و آئین است

 

نه ظلم کن بکسی نی به زیر ظلم برو

که این مرام حسین است و منطق دین است

 

همین نه گریه بر آن شاه تشنه لب کافی است

اگر چه گریه بر الام قلب تسکین است

 

ببین که مقصد عالی نهضت او چیست

که درک ان سبب غز و جاه و تسکین است

 

فراز نی سر وی گر رود نباشد باک

که سر فرازی طاها و ال یاسین است

 

اگر چه داغ جوان تلخکام کردش گفت

که مرگ در ره حفظ شرف چه شیرین است

 

ز خاک مردم ازاده بوی خون اید

نشان سروری و راه رهبری این است

 

زخون سرخ شهیدان کربلا(خوشدل)

دهان غنچه و  دامان لاله رنگین است

 

 مرحوم خوشدل تهرانی

منبع کانال گنجینه گذشتگان 

مدال نوکری حضرت امام حسین (ع) 3657

مدال نوکری حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

مدال ما که مارا زیب و زین است

غلامی شهید حق حسین است

 

ولی باید غلام شاه ابرار

به اربابش بود از جان وفادار

 

غلامی را کسی شایسته باشد

که از نفس و هوا وارسته باشد

 

وگر نه انکه از ایمان بدور است

سرا پا غرقه فسق و فجور است

 

بصورت گر چه در رخت غلامی است

بمعنی خصم ان شاه تهامی است

 

تو ای غافل ز آئین غلامی

چه سود اندر جهان گشتی تو نامی

 

بیا بهر خدا ترک هوس کن

از این بیهوده گوئی ها تو بس کن

 

مدال افتخار نوکریرا

مده از دست و بنگر چاکری را

 

کسی که خود برادر بود با شاه

همی گفتا غلامم من بدرگاه

 

بلی عباس را آئین چنین بود

برادر را غلامی بی قرین بود

 

فقط یکجا برادر را برادر

بخواند ان هاشمی ماه دلاور

 

چو از زین بر زمین افتاد عباس

برادر گفت اندم بر شه عباس

 

حسین امد ببالین برادر

غلام با وفارا گشت یاور

 

خمیده قد بر عباس بنشست

دل (خوشدل) چو پشت شاه بشکست

 

خوشدل تهرانی

منبع کانال گنجینه گذشتگان

اربعین 2424

اربعین

 

داستان هایی که از شام خراب آورده ام

عالمی از صبر خود در اضطراب آورده ام

 

رأس خونین تو بر نی بود با من همسفر

خود تو دانی زآن چه از شام خراب آورده ام

 

ای کتاب الله ناطق! بین تو بر بیمار خویش

آیه ای از سوره ی اُمّ الکتاب آورده ام

 

سر زدم بر چوب محمل تا سرت دیدم به نی

وین سر بشکسته را، از خون خضاب آورده ام

 

پیش چشم من عزیزت در خرابه جان سپرد

سخت جانی بین که با این غصه، تاب آورده ام

 

کودک شش ماهه ات گر خفته روی سینه ات

از پی دیدار او همره، رباب آورده ام

 

ای شه خونین کفن ای نور چشم بوتراب!

بهرت ای عطشان جگر، از دیده آب آورده ام

 

"خوشدلا" بربند لب از ماتم سلطان دین

چون براتِ رحمتِ یوم الحساب آورده ام

 

خوشدل تهرانی

احوالات حضرت موسی بن جعفر (ع) 535

 حضرت موسی بن جعفر (علیه السّلام)

 

هر كجا مرغ اسيرى است ، ز خود شاد كنيد

تا نمرده است ، ز كنج قفس آزاد كنيد

 

مُرد اگر كنج قفس ، طاير بشكسته پری

ياد از مردن زندانى بغداد كنيد

 

چون به زندان ، به ملاقاتى محبوس رويد

از عزيز دل زهرا و على ياد كنيد

 

كُند و زنجير گشایيد، ز پايش دم مرگ

زين ستمكارى هارون ، همه فرياد كنيد

 

چار حمّال ، اگر نعش غريبى ببرند

خاطر موسى جعفر، همه امداد كنيد

 

تا دم مرگ ، مناجات و دعا كارش بود

گوش بر زمزمه ی آن شه عبّاد كنيد

 

پسرش نيست ، كه تا گريه كند بر پدرش

پس شما گريه بر آن كشته ی بيداد كنيد

 

نگذاريد كه معصومه خبردار شود

رحم بر حال دل دختر ناشاد كنيد

 

خوشدل از ماتم آن باب حوائج گوید

تا شما نیز پس از مرگ ز وی یاد کنید

 

خوشدل تهرانی