در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع)

 

حق باز گلستان را اراست به زیبائی

بر هر لب جو سروی بر خاست برعنائی

چشم از همه سو نرکس بگشود بشهلائی

سنبل بدل اویزی زتبق بدل ارائی

ان عقل کند غارت وین هوش کند تاراج

 

شاهی که بود رویش در چرخ امامت ماه

نامش حسن و حسنش ائینه ذات الله

فرمانده هفت اختر بر یا کن و نه خرگاه

ان سید عالی قدر ان سرور عالی جاه

ان شاه فلک اورنگ ان میر ملک افواج

 

دریای حقیقت را هم کشتی و هم ساحل

هم کامل و هم بخرد  هم بخرد و هم کامل

جز سالک او هالک جز مسلک او باطل

صد موسی بن عمران بر درگه او سائل

صد عیسی بن مریم بر بندگیش محتاج

 

بگرفته  ز حلم او شرع نبوی رونق

هر سوء ز وی بیرون هر قدس بدو ملحق

گر خلقت او خواهی از نور خدا مشتق

ور رتبه او جوئی هم از حق و هم باحق

نی درصفت افراد نی در روش ازواج

 

بی مرحمتش در باغ از خاک نروید گل

بی جلوه بر گل شیدا نشود بلبل

اوا نکشد قمری غوغا نکند طغرل

شهلا نشود نرکس بویا نشود سنبل

دلکش نشود گلبن قامت نفرازد کاج

 

ذاتیکه بجز از حق از کنه وی اگه نیست

زیرا که بجز الله کس عارف بالله نیست

کفر است اگر گویند از عیب منزه نیست

بی دوستیش هر گز کس را بجنان ره نیست

در دیر اگر ترسا در کعبه اگر حجاج

 

اوخ که دل زارش از درد و غم ازردند

از زیر قدومش گه سجاده زکین بردند

گه نوک عصا اورا بر بای بیفشردند

از نسبت نا لایق جانش ز چه افسردند

شاهی که بسر بودش تاج نسب از معراج

 

برورده زهرائی چون جد و بدر معصوم

بودند بی قتلش ان قوم ز حق محروم

تا عاقبتش کردند از زهر جفا مسموم

گردید (صغیر) از جان مداح بر ان مظلوم

میگوید از او مدحت می بوید از او منهاج

 

 مرحوم صغیر اصفهانی

منبع کانال گنجینه گذشتگان