حضرت امام زمان (عج) 3990

حضرت امام زمان (عج)

 

بیا تا کی نهادی سر به صحرا یا ابا صالح

بتاب ای آفتاب عالم آرا یا ابا صالح

 

صدای غربت مولا ز چاه کوفه می آید

علی تنهاست ای تنهای تنها یا ابا صالح

 

بیا ای وارث حیدر که زخم سینۀ زهرا

به شمشیر تو می گردد مداوا یا ابا صالح

 

در و دیوار بیت وحی گوید با تو پیوسته

که اینجا مادرت افتاد از پا یا ابا صالح

 

بیا از قنفذ کافر غلاف تیغ را بستان

که جایش مانده بر بازوی زهرا یا ابا صالح

 

دو قبر از شیعه گم گشته یکی زهرا یکی محسن

شود روز ظهورت هر دو پیدا یا ابا صالح

 

میان دشمنان نقش زمین شد مادرت زهرا

بگو آندم چه حالی داشت مولا یا ابا صالح

 

چرا مخفیست قبر فاطمه در شهر پیغمبر

بیا و پرده از این راز بگشا یا ابا صالح

 

سر خونین جدّت در تنور و طشت و نوک نی

تو را خواند ز سوز سینۀ ما یا ابا صالح

 

هزاران درد از عترت بود در سینه ی «میثم»

قلم را بر نوشتن نیست یارا یا ابا صالح

 

غلامرضا سازگار (میثم)

زبانحال حضرت امام زمان (عج) در شهادت حضرت زهرا (س) 3975

زبانحال حضرت امام زمان (عج)

در شهادت حضرت زهرا (س)

 

من پسر خون خدا مهدی ام

طالب خون شهدا مهدی ام

 

مادر من مادر خون خداست

مادر من ائمه را مقتداست

 

مادر من امّ ابیها بود

مادر من حضرت زهرا بود

 

مادر من بهشت احمد بود

روح دو پهلوی محمد بود

 

مادر من سیدة الانبیاست

دائرة المعارف کبریاست

 

مادر من اسوه صبر و رضاست

آینه پیمبر و مرتضاست

 

عصمت حق، همسر حبل المتین

امّ نبی، امّ کتاب، امّ دین

 

مادر من روح نماز شب است

حاصلی از تربیتش زینب است

 

مادر من حسین می پرورد

دامن پاک او حسن آورد

 

مادر من دست یدالله بود

دست مگو هستِ یدالله بود

 

مادر من بود و نبود علی ست

مادر من یاس کبود علی ست

 

مادر من فدایی حیدر است

شاهد او ناله پشت در است

 

مادر من کیست امید علی ست

مادر اولین شهید علی ست

 

مادر من چو مرغ بی بال شد

مثل کتاب وحی، پامال شد

 

حیف از آن نخل که بی برگ شد

اول زندگی جوانمرگ شد

 

حیف که ناموس خدا را زدند

مادر مظلومه ما را زدند

 

حیف از آن سینه که در خون نشست

حیف از آن دست که دشمن شکست

 

حاج غلامرضا سازگار

در مدح حضرت فاطمه زهرا (س) 3974

در مدح حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

از کوثر و زمزم دهن خویش بشویم

تا با مدد فاطمه از فاطمه گویم

 

درمانده ام از گفتن شرمنده از رویم

گرد و عرق شرم روان از سر و رویم

 

این تکیه عیان است عیان است عیان است

مداحی ناموس خدا فوق بیان است

 

او گوهر نایافته ی بحر عقول است

او ؟عمه شاخصه ی شخص رسول است

 

او نورالهی به صعود و به نزول است

والله بتول است بتول است بتول است

 

موسی نتوان گفت بدان لحن فصیحش

عیسی بزند بوسه به دست دو مسیحش

 

؟ امین ؟ نبی هم سخن اوست

پیراهن پاکیزه ی عصمت به تن اوست

 

روح نبی، ارواح رسل در بدن اوست

گل های گلستان خدا از چمن اوست

 

جایی که زند ختم رسل بوسه به دستش

مدح من و مدح همه خلق است شکستش

 

جبریل برد سجده به خاک در زهرا

دامان زمن است پر از کوثر زهرا

 

ذات ازلی بوده ثناگستر زهرا

قرآن علی حسن خدا منتظر زهرا

 

نامش همه جا در همه دم بر لب شیعه است

آئین علی دوستیش مکتب شیعه است

 

این کیست که خواند پدرش ام ابیها

درباره ی او ختم رسل گفت فداها

 

سر تا به قدم آیینه ی طلعت طاها

سوگند به نجم و قمر و شمس ضحاها

 

تنها نه محمد، نه علی مفتخر از اوست

بشناس که ذات ازلی مفتخر از اوست

 

یا فاطمه ای کوثر و تطهیر به نشانت

ای در همه آیات خداوند نشانت

 

نازل شده یک سوره به یک قرصه نانت

گم، در حرم گمشده خلق دو جهانت

 

مهریه ی تو آب و همه تشنه ی آبند

بی آب همه خلق جهان در تب و تابند

 

نام تو نجات است، نجات است نجات است

فیض تو حیات است حیات است حیات است

 

مهر تو به پرونده قبول حسنات است

حج است زکات است صام است و صلات است

 

بی حب تو طاعات گناه است گناه است

پرونده اعمال سیاه است سیاه است سیاه است

 

جایی که خداوند فرستاده سلامت

ختم رسل افراشته قامت به قیامت

 

جایی که شده شخص علی محو مقامت

جایی که تو بودی همه جا رکن امامت

 

چون شد که عدو بست کمر بر ستم تو

شد دود بلند از در بیت الحرم تو

 

آن بیت خدا را که نبی کرد زیارت

سوزاند عدو از ره بیداد و شرارت

 

شد حق تو و حق علی یکسره غارت

بر مصحف رخسار تو کردند جسارت

 

با ضرب لگد خصم ستمکار تو را کشت

ای پاک تر از آیه ی تطهیر چرا کشت

 

با کشتن فرزند تو شد دست عدو باز

شد کشتن سادات نبی فاطمه آغاز

 

با این همه ای کوثر پیوسته سرافراز

تا روز جزا کثرت نسلت کند اعجاز

 

سادات فزونند به عالم ز شماره

چونان که درخشد به سماوات ستاره

 

گیرم به فلک اوج سخن را برساند

گیرم ز دهن در مضامین بفشاند

 

میثم چه بگوید چه بیارد چه بخواند

کس غیرخدا وصف تو گفتن نتواند

 

ای رکن علی حیف که یکبار، شکستی

از پای فتادی ولی از پا ننشستی

 

حاج غلامرضا سازگار

در احوالات حضرت فاطمه زهرا (س) 3973

در احوالات حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

پیغمبری که یک عمر غمخوار امتش بود

روی کبود زهرا اجر نبوتش بود

 

ای خاک بر سرمن مردم شدند دشمن

با بانوئی که قرآن درس محبتش بود

 

زهرا که بر نمازش حق افتخار میکرد

بی حرمتیِّ امت اجر عبادتش بود

 

جان داد مخفیانه تشییع شد شبانه

بیت الولایۀ او دار الشهادتش بود

 

با هیچ کس نمی گفت از درد خویش اما

دیوار و در کتاب ذکر مصیبتش بود

 

تا وقت مرگ پنهان کرد از علی غمش را

بعد از شهادتش هم دستش به صورتش بود

 

غمهای آن شهیده ناگفته ماند اما

حمل جنازۀ او فریاد غربتش بود

 

با آن که مخفیانه تشییع شد شبانه

لبخند زد به تابوت این درس عصمتش بود

 

آن پای تا به سر نور رو می گرفت از کور

نیلی چرا زسیلی خورشید طلعتش بود

 

شب بر سر مزارش مولا چو شمع می سوخت

روز آفتاب سوزان زواّر تربتش بود

 

کوه گناه (میثم) در سیل اشک گم شد

آلوده بود و زین در امّید رحمتش بود

 

حاج غلامرضا سازگار

در مدح حضرت امام هادی (ع) 3904

در مدح حضرت امام هادی (علیه السّلام)

 

ای کعبه دل کوی تو یا حضرت هادی

وی قبلۀ جان روی تو یا حضرت هادی

 

ای چشم همه سوی تو یا حضرت هادی

ای خلق ثنا گوی تو یا حضرت هادی

 

آئینۀ اجلال نبی کیست توئی تو

سوم علی از آل علی کیست توئی تو

 

تو اختر برج نبوی شمس هدائی

ماه علوی آینۀ حسن خدائی

 

فرماندۀ ملک قدر و جیش قضائی

آری تو علی ابن جواد ابن رضائی

 

خوبان جهان نور هدایت ز تو دارند

ارواح رُسُل روح ولایت ز تو دارند

 

ای گوهر توحید به درج دهن تو

روئیده به هر سو گل وحی از چمن تو

 

انوار خدا در تو و حُسن حَسن تو

ما جامعه داریم ز فیض سخن تو

 

زین جامعه دل سوی تولای تو راهیست

هرجمله آن جلوه ای از وحی الهیست

 

تو آیۀ تطهیری و رجس از تو بدور است

دل جای خدا و دهنت چشمۀ نور است

 

وای از متوکل که چه بی شرم و جسور است

مست می و مست ستم و مست غرور است

 

با آن شرف و عزتت ای روح معانی

می خواست که در محفل او شعر بخوانی

 

خواندی دو سه بیتی که بهم ریخت سرورش

بر خاک فکندی ز بر تخت غرورش

 

گفتی سخن از آدمی و تنگیِ گورش

افتاده به تن لرزه بدان قدرت و زورش

 

لرزید ولی در پی اظهار ندامت

می زد همه دم تیشه به طوبای امامت

 

فریاد که زد زهر ستم شعله بجانت

افسوس که مسموم شدی چون پدرانت

 

اوخ که ز تن رفت برون تاب و توانت

سوزد جگرم بر تو و غم های نهانت

 

هرکس که به دل سوز و به سر شور تو دارد

باشد که به خاک حرمت چهره گذارد

 

من آبرو از خاک درِ سامره دارم

من خاطره ها از سفر سامره دارم

 

من جلوۀ طور از شجر سامره دارم

من عشق دو قرص قمر سامره دارم

 

هر جا که روم مرغ دلم در حرم توست

چشمم به تو و لطف و عطا و کرم توست

 

حاج غلامرضا سازگار (میثم)

در مدح حضرت فاطمه زهرا (س) 3892

در مدح حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

کیستی توصدف گوهرمکنون خدایی

دختراحمدی مادرمصباح هدایی

 

نه همین ام ابیهایی و ناموس الهی

همسرحیدری ومادرکل شهدایی

 

بشری وهمه جا کارخدایی زتودیدم

چه بگویم کمکم کن که نگویم توخدایی

 

درتماشای رخت حسن خدادید محمد

دست تودست خدابود که بوسید محمد

 

شده گم درحرم گمشده ات شهرمدینه

نه مدینه که همه عالم هستی است مزارت

 

باغ خلد آبروازخاک سرکوی تودارد

نه تورا بوی جنان است جنان بوی تودارد

 

خانه ی کوچک خشت وگل تو کعبه ی آدم

حجره ات قبله ی ارواح رسولان مکرم

 

چادرخاکی تو خوب ترازپرده ی کعبه

پاکی عصمت تو پاک تر ازپاکی مریم

 

اولین شخص همه خلقت عالم به حضورت

خیزد ازجای وبه تعظیم کند قامت خود خم

 

مادر دهر نزاید چو توای دختر احمد

مگرآن روز که میلاد رسولی دگرآید

 

 استاد غلامرضا سازگار (میثم)

در ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) 3546

در ولادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

آسمان کوثر به دنیا آمده کوثر بخوان

با سرود وحی مدح دخت پیغمبر بخوان

 

مدح آن ممدوحۀ محبوبۀ داور بخوان

با زبان خویشتن نه، با دم حیدر بخوان

 

با زبان حیدر از صدیقۀ اطهر بخوان

هر چه زیبا خوانده ای امروز زیباتر بخوان

 

ماه عصمت اختر برج هدی را مدح کن

روح احمد لیلة القدر خدا را مدح کن

 

جان عالم یک جهان جان را گرفته در بغل

دست دل بگشوده قرآن را گرفته در بغل

 

مطلع الانوار ایمان را گرفته در بغل

گوهر دریای غفران را گرفته در بغل

 

هستی دادار منّان را گرفته در بغل

هر چه گویی بهتر از آن را گرفته در بغل

 

یا محمّد یا محمّد  عصمت کبراست این

بوسه زن بر آفتاب طلعتش، زهراست این

 

این ز پا تا سر تجلاّی جمال داور است

این نه یک دختر تمام هستی پیغمبر است

 

این به احمد کوثر است و دختر است و مادر است

بلکه مام یازده عیسای عیسی پرور است

 

چارده معصوم را شخصیّت او محور است

جز محمّداز تمام انبیا بالاتر است

 

ذات حق با آیه ی قرآن ثناها گویدش

اوّلین شخصیّت عالم فداها گویدش

 

مخزن اسرار حق گوهر ندارد مثل او

ذات ربّ العالمین مظهر ندارد مثل او

 

مصحف ختم رسل کوثر ندارد مثل او

نخل سر سبز نبوّت بر، ندارد مثل او

 

شخص ختم الانبیا دختر ندارد مثل او

شیر حق دست خدا یاور ندارد مثل او

 

هر چه گفتم هر چه گویم در ثنای او کم است

مدح ناموس خدا فوق بیان عالم است

 

آفرینش باغ توحید و بهارش فاطمه است

دین و قرآن تا قیامت اعتبارش فاطمه است

 

مصطفی فخر نبوّت افتخارش فاطمه است

مرتضی دست خدا و دستیارش فاطمه است

 

دستیارش نه همه دار وندارش فاطمه است

ای خوشا آن کس که روز حشر یارش فاطمه است

 

در ثنای او همان اقرار عجز ما بس است

گفتن اوصاف این دختر نه کار هر کس است

 

فاطمه یعنی تمام هستی هست آفرین

فاطمه یعنی بهشت رحمةٌ للعالمین

 

فاطمه یعنی حجاب و عصمت و تقوا و دین

فاطمه یعنی چراغ آسمانها در زمین

 

فاطمه یعنی یداللّهی دگر در آستین

فاطمه یعنی علی یعنی همان حبل المتین

 

فاطمه یعنی جمال بی مثال کبریا

فاطمه یعنی کتاب الله کلّ انبیا

 

فاطمه در فلک هستی ناخدایی می کند

فاطمه در روز محشر کبریایی می کند

 

فاطمه از شیر حق مشکل گشایی می کند

فاطمه در چشم حیدر خودنمایی می کند

 

فاطمه در بندگی کار خدایی می کند

فاطمه بر شیعیان لطف نهایی می کند

 

فاطمه یعنی چراغ محفل افلاکیان

فاطمه یعنی ز رأفت همنشین با خاکیان

 

کیست زهرا یک بهارستان به گلزار وجود

کیست زهرا کعبۀ جان قبله ی اهل سجود

 

کیست زهرا راز دار عالم غیب و شهود

کیست زهرا برترین محبوبۀ حیّ ودود

 

کیست زهرا باب رحمت دست احسان بحر جود

کیست زهرا خیمۀ سبز ولایت را عمود

 

کیست زهرا آفتابی کبریایی طلعت است

کیست زهرا چارده معصوم در یک صورت است

 

ای بهشت قرب پیغمبر جمالت فاطمه

ای تمام انبیا مات جلالت فاطمه

 

ای امیرالمؤمنین محو کمالت فاطمه

ای ملایک بندۀ صفّ نعالت فاطمه

 

ای تمام وحی در موج خیالت فاطمه

ای همه مرهون فیض بی زوالت فاطمه

 

طاهره، انسیّه، حورایی نمی دانم که ای

فاطمه، صدّیقه، زهرایی نمی دان که ای

 

عقل و هوش و دانش و افکار خود را باختیم

با کمیت و هم تا آنسوی هستی تاختیم

 

یا به مضمئن یا به ایراد سخن پرداختیم

دست ها بر رشته های چادرت انداختیم

 

شعرها خوانده غزل، قطعه، قصائد ساختیم

عاقبت دیوانه گشتیم و تو را نشناختیم

 

حور، انسان، یا ملک، یا فوق اینان چیستی؟

کیستی تو کیستی تو کیستی توکیستی؟

 

من نمی گویم غلام دختر پیغمبرم

من نمی گویم که بنشانی کنار قنبرم

 

من نمی گویم بلالت پا گذارد بر سرم

من نمی گویم ثنایت گشته بر لب گوهرم

 

من نمی گویم بسوزان تا کنی خاکسترم

لیک می گویم قبولم کن گدای این درم

 

دوست دارم تا زلطف و مرحمت شادم کنی

دوزخی هستم تو خود از دوزخ آزادم کنی

 

روسیاهم، زشت کردارم، گنه کارم بدم

تو بکوی خویش راهم داده ای تا آمدم

 

گر چه مردودم به جان زینبت منماردم

نامه ای پر از گناه است و تهی باشد یدم

 

عالمی را سیر کردم آخر این در را زدم

گر روم جایی دگر از پشت این در مرتدم

 

«میثمم» یعنی گدای خانۀ خشت و گلت

غرق دریای گنه چشمم به سوی ساحلت

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) 3545

در ولادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

نخـل توحیـد! نوبـر آوردی

فـلک نــور! اختــر آوردی

 

صـدف بحـر رحمـت ازلی

بـارک‌الله! که گوهـر آوردی

 

مــادر فاطمـه! سـلام خدا

بر تو مادر که دختر آوردی

 

دختری فوق هاجر و مریم

از بـــرای پیمبــر آوردی

 

از حبیب خـدا! رســول‌الله

دل ربودی که کوثر آوردی

 

به! چه کوثر، خدا ثناخوانش

پـدر و مـادرم بـه قربــانش

 

عصمت داور است این مولود

روح پیغمبر است این مولود

 

هـم بــود دختر رسول خدا

هم پدرپرور است این مولود

 

هرچـه گفتنـد در فضائل او

بـاز بالاتـر است ایـن مولود

 

همسر و کفـو رکن شیرخدا

حیدرِ حیدر است این مولود

 

بهتـرین دودمــان عـالم را

بهترین مادر است این مولود

 

جــز خــدا و محمـد و حیـدر

کس ندانست کیست این دختر

 

این همه هستی رسول خداست

مطلع الشمس آسمان هداست

 

ایـن تمـام محمد است و علی

بلکــه‌ ام ائمـــه النجبــاست

 

بـه خداونــدی خـدا سوگنـد

هر چه گویم کم است؛ این زهراست

 

گوهـر نـاب این یگانه صـدف

دو مسیح و دو مریم عـذراست

 

روح او در تن امام حسن

شیر او خون سیدالشهـداست

 

بضعـۀ مصطفی بود زهرا

کوثر اوست زینب کبری

 

مهــر از نــور او وضـــو دارد

مــاه از مهــرش آبـــرو دارد

 

به همه هستـی حسین، قسم

هرچـه دارد حسین از او دارد

 

روح وحی است، روز و شب با او

ملـک وحــی گـفت‌وگـو دارد

 

از خـدا قـدر و عـزت و اجلال

از نبی خَلق و خُلق و خو دارد

 

 سینه‌اش مخزن علوم خداست

خبـر از غـیب، مـوبه‌مـو دارد

 

آن که بخشیده علم غیب به او

وحــده لا الـــه الّــا هـــو

 

ای فــدایی مقـدمت سـرها

مهـر تــو روح پـاک پیکرها

 

نه فقط ام احمـدت خواندند

مــادری بــر همـه پیمبرها

 

کوثــر کــز سپهــر دامانت

ریختـه چون ستاره کوثرها

 

خط و مشی حسین پروری‌ات

مـادری داده یــاد مـادرهـا

 

با ورود تـو در صف محشـر

اهل محشر کنند محشرهـا

 

تــا نگـردد شفــاعتـت آغـاز

باب رحمت به کس نگردد باز

 

کیستـی تـو بهشـت بابایی

سورۀ قـدر و نور و طـوبایی

 

ما همه ذره و تو خورشیدی

ما همه قطـره و تـو دریایی

 

راضیـه، مرضیـه، محدثه‌ای

مطلع الفجر زهره، زهرایـی

 

هم کتاب اللّهـی ز پا تا سر

هم رســول خـدا سراپایی

 

مطلـع الشمس بامداد ازل

لیلــه القــدر حق‌تعـالایی

 

 قدری و حق به خواجۀ لولاک

گفتـه دربــاره‌ات و مـا ادراک

 

ای مقــامت ز وهم‌هــا برتر

قدر و جاهت ز وصف ما برتر

 

مدح تـو بـر لب رسول خدا

ذکر نابـی‌سـت از دعـا برتر

 

رتبۀ توست از زنـان بهشت

بـه خداونــدی خــدا بـرتر

 

جز محمد که دست‌بوس تو بود

تـویـی از کـل انبیـا بــرتر

 

حجـره‌ات کعبۀ دل احمد

بیتـت از بیــت کبریـــا بـرتر

 

 بیت خشت و گلت ستارۀ عرش

 حسنینت دو گوشوارۀ عرش

 

روح زوّار آستــانــۀ تــو

کعبه گردد به دور خانۀ تو

 

دیدۀ اهـل آسمان گیـرد

نـور از قبـر بی‌نشـانۀ تـو

 

آشیان جهان نبود که بود

قلب پیغمبـر آشیـانۀ تـو

 

طوطی وحی جبرییل امین

دانه خورده ز آب دانه تو

 

بـار انـدوه ماست یا زهرا

روز محشر به روی شانۀ تو

 

دوستان را تویی تو در محشر

مــادر مهربــان‌تـر از مــادر

 

تــو بهشـت پیمبــر مـایی

ظـل معبود، بـر سـر مـایی

 

بـاز گفتیم و بـاز می‌گوییم

کـه تو در حشر، مادر مایی

 

روز محشر که مادر از فرزند

می‌گریـزد تــو یـاور مـایی

 

ما تن مرده، تو ز لطف و کرم

روح از روح بهتــر مــایـی

 

شرک ممنوع... ورنه می‌گفتم

که تو معبــود دیگــر مایی

 

در مقام تو ما همی دانیم

که ثنـای تو را نمی‌دانیم

 

تـو بـه معنـا تمـام قرآنی

مــورد احتــرام قـــرآنی

 

تو زکات جهاد و حج و قیام

تو صـلات و صیـام قرآنی

 

هم کتاب خدا تو راست امام

هم تــو مــا را امــام قرآنی

 

گرچه روح است هر کلامش، تو

روح‌بخـش کـــلام قــرآنـی

 

بـه تـو ام‌الکتـاب بایـد گفت

آری آری! تـو مــام قـرآنـی

 

گرچـه عمـری به پای وصف تو زیست

صد چو «میثم» حریف مدح تو نیست

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) 3544

در ولادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

مادر زهرا  سلام حق به تو مادر

فاطمه  آورده ای برای پیمبر

 

سیب بهشت خداست در کف دستت

کآید از او بوی ذات خالق اکبر

 

بیت نبوت نداشت مثل تو بانو

مادر گیتی نزاده مثل تو دختر

 

عقل به حیرت فتاده اینکه تو زادی

حضرت زهراست  یا محمددیگر

 

دسته گل آورده اند خیل ملایک

بهر تو از آیه های سورة کوثر

 

مخزن غیب خدای عزوجل را

گوهر نابی نبودی از این بهتر

 

 اینکه تو زادی بود تمام محمد

وینکه تو داری بود بتول مطهر

 

لیلة قدرت مبارک است خدیجه 

قدر بدانش به حق خالق اکبر

 

طینتش از میوه بهشت الهی

قابله اش مریم است و ساره و هاجر

 

سینة موساست طور معرفت او

روح مسیحا کشد به محضر او پر

 

حبل متین نجات ماست همانا

رشته ای از چادرش به عرصة محشر

 

فاطمه یعنی تمام صورت قرآن

فاطمه  یعنی کمال احمد و حیدر

 

هر چه فشانند دُر، کم است به وصفش

خواجة اَسرا مگر فشاند گوهر

 

کوثر و طاها و قدر و نور بخوانید

کآمده در شأن او ز حضرت داور

 

شک نکند کس، حقیقتی است مسلّم

اینکه به او متکی است، فاتح خیبر

 

گردون بی نام اوست، پایش در گل

خلقت بی مهر اوست، خاکش بر سر

 

تا که شود جای پای فضة زهرا

رشک برد بر مدینه وادی مشعر

 

دخت پدر پرور است و امّ ابیها

بلکه فِداها به وصف اوست مکرر

 

احمد گوید مراست، روح دو پهلو

حیدرگوید مراست، همدم  همسر

 

خالق گوید مراست گوهر مکنون

قرآن گوید مراست سورة کوثر

 

حوا گوید مراست فاطمه  بانو

مریم گوید مراست فاطمه  رهبر

 

بر در بیت الولاش برده توسل

جن و ملک سر به سر ز ایمن و ایسر

 

قدر و شرف بین که پنج بار شب و روز

احمد مرسل کند زیارت این در

 

دل برد از صد هزار یوسف مصری

گر نظری افکند به صورت قنبر

 

ملک الهی پر از ذَراری زهراست

تا که شود کور چشم دشمن اَبتر

 

کیست به جز او که زینب آرد و کلثوم 

کیست که چون او شُبیر زاید و شبّر

 

ای صلوات خدا و خلق هماره

بر تو و نسل مطهر تو سراسر

 

دختر پیغمبری و مادر بابا

ای پدر و مادرم فدای تو دختر

 

عطر بهشت خداست در نفس تو

روح محمد زبوی توست معطر

 

تو ز علی هستی و علی بود از تو

ختم رسل عاشق شما زن و شوهر

 

گر همه هفت آسمان شوند صحیفه

مدح تو ناید ز خلق اول و آخر

 

ملک وجود از قدوم توست مصفا

باغ جنان با تبسم تو منور

 

عالم هستی فنا و نور تو باقی

صادر اول خدا، وجود تو مصدر

 

روزی "میثم" ثنای توست هماره

لطف تواش بوده از نخست مقدر

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت فاطمه زهرا (س) 3543

در مدح حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

دست من و عنایت و لطف و عطای فاطمه

 قلب من و محبت و مهر و ولای فاطمه

 

طبع من و قصیده مدح و ثنای فاطمه

جرم من و شفاعت روز جزای فاطمه

 

به بذل دست فاطمه به خاک پای فاطمه

منم گدای فاطمه منم گدای فاطمه

 

رشته مهر فاطمه سوی خدا کشد مرا

دل بولاش داده ام تا به کجا کشد مرا

 

گر به زمین زند مرا ور به سما کشد مرا

درد اگر عطا کند یا به بلا کشد مرا

 

پای برون نمی نهم ، از سر کوی فاطمه

وانشود لبم مگر ، به گفتوگوی فاطمه

 

مهر و محبتش بود طینت من سرشت من

ز دوستیش آبرو داده به روی زشت من

 

روضه بی چراغ او مینوی من بهشت من

شکرخدا که گشته این قسمت وسرنوشت من

 

سنگ محبت ورا بر سر و سینه می زنم

به یاد خاک قبر او داد مدینه می زنم

 

مرغک طبع من شده طوطی او هزار او

کبوتر دلم زند پر به سوی مزار او

 

قلب شکسته ام بود در همه حال ، زار او

شفا گرفت چشم من زخاک ره گذار او

 

خانه کوچکش بود کعبه آرزوی من

از آن خوشم که فضه اش نظر کند به سوی

 

من رشته چادرش اگر به دست انبیا رسد

 شعار فخر انبیا به عرش کبریا رسد

 

از لب جانفزاش اگر زمزمه دعا رسد

جان زنوای گرم او به جسم مصطفی رسد

 

کسی که قدر و هل اتی گفته خدا به صف او

کجا قصیده های من بود رسا ، به وصف او

 

فاطمه ای که مصطفی خوانده به رتبه مادرش

 به احترام می کند قیام در برابرش

 

به دست و سینه و جبین بوسه زند مکررش

بوی بهشت یافته از دم روح پرورش

 

مادح او کسی به جز خدا شود ، نمی شود

حق سخن به مدح او ادا شود ، نمی شود

 

منم که مهر داغ او نقش گرفته بر دلم

سرشته با ولایتش دست حق از ازل گِلم

 

اوست که هست تا ابد گره گشای مشکلم

 زشعله محبتش داده ضیا به محفلم

 

درآیم از دری دگر گر از دری براندم

 نمی روم زکوی او چه راندم چه خواندم

 

عصمت داوری نبود اگر نبود فاطمه

جنت و کوثری نبود اگر نبود فاطمه

 

هیچ پیمبری نبود اگر نبود فاطمه

احمد و حیدری نبود اگر نبود فاطمه

 

آنچه که آفریده حق بوده برای فاطمه

گفت از آن سبب نبی من به فدای فاطمه

 

کسی که در کتاب خود ثنای او خدا کند

کسی که پیش پای او قیام مصطفی کند

 

پیرهن عروسی اش به سائلی عطا کند

کسی که خاک فضه اش دوای دردها کند

 

چگونه رد کند زخود مریض دردمند را

مریض دردمند را فقیر مستمند را

 

به پیش بحر جود او محیط کمتر از نمی

گدای کوی خویش را اگر عطا کند کمی

 

همان عطای اندکش فزون بود زعالمی

مرا چه غم اگر خدا به مهر او دهد غمی

 

دل بولاش بسته ام در آرزو نشسته ام

تیر غمش مگر رسد به سینه شکسته ام

 

ای که به قلب عالمی نقش گرفته داغ تو

 ای که پریده مرغ دل از همه سو سراغ تو

 

میوه معرفت خورد روح الامین ز باغ تو

نور دهد به دیده ها تربت بی چراغ تو

 

قسم به قبر مخفی ات ، قسم به خاک تربتت

خون ، دل پاره پاره ام ، گشته به یاد غربتت

 

کاش به جای مشعلی سوزم در کنار تو

کاش چو اشک زائری افتم بر مزار تو

 

کاش چو قلب مرتضی بودم داغدار تو

کاش به جای محسنت سازم جان نثار تو

 

فیض زیارت تو را همیشه آرزو کنم

تربت مخفی تو را به اشک شست و شو کنم

 

ای که خزان شد از ستم بهار زندگانی ات

گشته خمیده سرو قد به موسم جوانی ات

 

مدینه بعد مصطفی ندیده شادمانی ات

قسم به عمر کوته و به رنج جاودانی ات

 

عنایتی عنایتی « میثم » دل شکسته ام

رو به سوی تو کرده ام دل به غم تو بسته ام

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت فاطمه زهرا (س) 3532

در مدح حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

من كيم جان جهان ممدوحه ي جان آفرينم

مادر توحيد بانوي سماوات وزمينم

 

شمع جمع پنج تن همسنگر حبل المتينم

وجه رب العالمين، جان ولايت ، ركن دينم

 

كوثر وتطهير وقدرو هل اتي ويا وسينم

من كيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم

 

كشتي توحيد را سُكان منم لنگر منم من

خواجه ي لولاك را دختر منم مادر منم من

 

چارده معصوم را گردون منم محور منم من

مؤمنون من، قدر من، طاها منم كوثر منم من

 

گوهر عينُ الحياتم، اختر حقُ اليقينم

من كيم زهرا ي اطهر دخت ختم المرسلينم

 

نخل سرسبز ولايت، اعتدال از من گرفته

صبر وايثار وفداكاري، كمال از من گرفته

 

مريم عذرا بدان پاكي مدال از من گرفته

خانه ي شير خدا مجد وجلال از من گرفته

 

خشت، خشتِ آن شده محوِ دعاي دلنشينم

من كيم زهرا ي اطهر دخت ختم المرسلينم

 

من كيم امُ الولا امُ النبي امُ الكتابم

من كيم صومم صلاتم عصمتم نورم حجابم

 

من كيم بيت اميرالمؤمنين را آفتابم

اولين شخصيت عالم كند مادر خطابم

 

برترين مولاي خلقت خوانده يار وهمنشينم

من كيم زهرا ي اطهر دخت ختم المرسلينم

 

مادري دارم كه ذات حق فرستاده سلامش

شوهري دارم كه پيغمبر بود محو مقامش

 

دختري دارم كه نور وحي، خيزد از كلامش

فضه اي دارم كه گيرد مام عيسي احترامش

 

شيعه اي دارم كه خود يارش به روز واپسينم

من كيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم

 

دست خالق آفرينش را زنورم آفريده

مصطفي بوي بهشت از سينه ي  پاكم شنيده

 

مرتضي روي خدارا دررُخم پيوسته ديده

آفتاب از خاك پاي فضه ام گل بوسه چيده

 

آسمانِ يازده ‌، خورشيد بي مثل وقرينم

من كيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم

 

دامني دارم كه ثارالله را ميپَرورانَد

مصحفي دارم كه مانند كتابُ الله مانَد

 

حجره اي دارم كه حتي كعبه آن را كعبه خوانَد

منطقي دارم كه فرياد علي را ميرسانَد

 

اين من واين مسجد واين خطبه هاي آتشينم

من كيم زهرا ي اطهر دخت ختم المرسلينم

 

هردوبخشيديم با اخلاص وصدق وپاكي دل

من گلوبند و علي انگشتر خودرا به سائل

 

اِنَما وهَل اتي درشاءن ما گرديده نازل

من ،اميرالمؤمنين، هردو اولوُالاَمريم كامل

 

آري آري اوست زهرا، من اميرالمؤمنينم

من كيم زهرا ي اطهر دخت ختم المرسلينم

 

كيستم من نور قرآن، نه ، بگو قرآن نورم

فاطمه ممدوحه ي تورات وانجيل وزبورم

 

ميرود برعرش اعلي نور عصمت ازتنورم

درزمين گويند انسان، درسما خوانند حورم

 

نه ازاينم، نه ازآنم، بلكه فوق آن واينم

من كيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم

 

آسمان محو من است ومحو اولادم هماره

ميدرخشد درزمين ذُريه ام همچون ستاره

 

چشم پاكان رابُود برروي اولادم نظاره

گرچه پنهان است قدرم بيشتراز يك هزاره

 

زنده تر،پاينده تر،ازآسمان واززمينم

من كيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم

 

من به روي خلق در،ازنور داور بازكردم

من به خنده عُقده از قلب پيمبر بازكردم

 

من طناب خصم را ازدست حيدر بازكردم

من به امر رهبرم برقاتلم درباز كردم

 

من تن تنها طرفدار امام مرسلينم

من كيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم

 

لاله اي بودم كه دائم بود نيش خار بامن

كَس نميداند چه كرده شعله هاي نار بامن

 

من نميگويم چه شد بين دروديوار بامن

محسنم داند چه كرده ضربه ي مسمار بامن

 

نخل ميثم گشته فرياد دل اندوهگينم

من كيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلینم

 

حاج غلامرضا سازگار

در ولادت حضرت امام رضا (ع) 3498

در ولادت حضرت امام رضا (علیه السلام)

 

ای رأفت تو رأفت ذات خدا رضا

از پای تا به سر علی مرتضی رضا

 

نامت از آن رضاست که در عرصه ی حساب

حق نیست بی‌رضای تو از کس رضا، رضا

 

هر کس که بیشتر کرمش می‌رسد به خلق

او بیشتر برد به درت التجا رضا

 

عیسی صفای روح گرفته در این حرم

موسی ستاده بر در تو با عصا رضا

 

از روضه ی مقدس تو می وزد نسیم

تا باغ خلد، با نفس انبیا رضا

 

جوشد زبس اجابت از این آستان قدس

گم می‌شود کنار ضریحت دعا، رضا

 

آغوش خود گشوده برای خوش‌آمدش

از هر دری که سوی تو آید گدا، رضا

 

خود پیشتر ز خواندن اذن دخول من

بر من نگاه کردی و گفتی بیا رضا

 

در کوی تو ز بس که رئوفی تو، زائرت

داند ثواب، اگر چه بیارد خطا، رضا

 

من شرم می‌کنم که بیایم در این حرم

تو می‌زنی مرا ز کرامت صدا، رضا

 

آید به گوش دل ز طپش‌های سینه‌ام

دائم صدای زمزمه ی یا رضا رضا

 

در آستان قدس تو انگار می‌کنم

گردیده قسمتم سفر کربلا رضا

 

نشناختم، امام زمان زائر تو بود

کردم سلام و داد جواب مرا رضا

 

با آنکه شهریار همه عالمی، کسی

مثل تو نیست با فقرا آشنا رضا

 

یک بار اگر کند به خراسان زیارتت

بر بازدید زائرت آیی سه جا رضا

 

اول به خُلد فاطمه گوید جواب او

هر کس صدا زند ز ره صدق «یا رضا»

 

مولای من به جان جواد الائمه‌ات

دست مرا بگیر، برای خدا رضا

 

دست مرا گرفتی و سوگند می‌خورم

آقاتری از اینکه نمایی رها رضا

 

زوار چون به سوی حریمت سفر کنند

باید که جان دهند به گنبد نما رضا

 

هر کس به عمر خود شده مأنوس با کسی

«میثم» گرفتـه انس بـه مهـر شما، رضا

 

استاد حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت فاطمه زهرا (س) 3443

زبانحال حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

مرغ بهشت وحیم و سوخته آشیانه ام

دانه سرشک دیده و ناله شده ترانه ام

 

منکه دمد ز حجره ام نور به چشم قدسیان

دود به آسمان رود از در آستانه ام

 

اجر رسالت نبی ثبت شده به صورتم

محفل غربت علی گشته محیط خانه ام

 

زنده ترین شهود من این بدن کبود من

من به محبّت علی عاشق تازیانه ام

 

منکه بهشت احمد و باغ و بهار حیدرم

مانده ز سیلی خزان بر گل رو نشانه ام

 

سر و ز پا نشسته ام طایر پر شکسته ام

قاتل سنگدل مرا کشته کنار لانه ام

 

من و حمایت از ولی گواه باش یا علی

شهید اوّل تو شد محسن ناز دانه ام

 

هر چه عدو زند مرا رها نمی کنم تو را

گر چه ز کار اوفتد بازو و دست و شانه ام

 

درد، مرا کشد ولی نیست به غیر یا علی

زمزمۀ شبانه و گریۀ عاشقانه ام

 

منم همیشه همدمت تا که بگریم از غمت

گاه به تربت پدر گه به اُحد روانه ام

 

«میثم» ما ز سوز دل ساز کند غم مرا

سر زده از درون او شعلۀ جاودانه ام

 

حاج غلامرضا سازگار 

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت فاطمه زهرا (س) 3439

زبانحال حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

اگر کشند در این بیت وحی صدبارم

من از امام خودم دست بر نمی‌دارم

 

من از برای دفاع علی سپر شده‌ام

بگو که چهره بسوزد ز شعلۀ نارم

 

هزار شکر که من مادر شهید شدم

چهار کودک دیگر به یاری‌اش دارم

 

نه بر پسر نه به پهلو نه سینه نه بازو

علی، برای تو اشک از دو دیده می‌بارم

 

 به تازیانه اگر چه مرا کنار زدند

تو را میانۀ دشمن چگونه بگذارم

 

به قبر گمشده‌ام این حدیث بنویسید

که من به سن جوانی شهیدۀ یارم

 

دو مه ز قصۀ دیوار و در نرفته هنوز

نفس‌نفس زده شب تا به صبح بیدارم

 

به دردهای علی گریه می‌کنم بسیار

اگر چه باشد از آن ضربه درد بسیارم

 

برای آنکه کنم ظلم خصم را ثابت

به حشر محسن خود را به روی دست آرم

 

شرار آه شما خیزد از دل میثم

خدا کند که شود جاودانه آثارم

 

حاج غلامرضا سازگار 

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت فاطمه زهرا (س) 3422

زبانحال حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

اگر چه خصم، درِ خانه ریخت بر سر من

رواست گریه کنید از برای شوهر من

 

مدینه گریۀ من سخت خسته‌ات کرده ؟

حلال کن که بُوَد روزهای آخر من

 

خدا گواست مرا می‌ زدند ومی‌لرزید

چو گوشواره که لرزد به گوش، دختر من

 

ز تازیانه بُوَد سخت‌تر نگاه علی

که ایستاده غریبانه در برابر من

 

علی! که گفته غریبی؟ به این گروه بگو

که هست فاطمه تنها، تمام لشکر من

 

برای یاری من خویش را مده زحمت

که پشت در شده شش ماهۀ تو یاور من

 

پنـاه مـن شــده دیوار و، در شده سنگر

شکست پهلو و آتـش گرفت سنگر من

 

خدیجه نیست که از من کند پرستاری

از این به بعد دگر زینب است مادر من

 

دگر زنان مدینه عیادتم نکنند

مگر که قاتلم آید کنار بستر من

 

کنم ز لطف و کرامت شفاعت از «میثم»

که ریزد از قلمش اشکِ دید‌ۀ تر من

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت فاطمه زهرا (س) 3394

در احوالات حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم

دیده از دیدار رخسارش منور داشتیم

 

هرکسی جسم عزیزش روز بردارد ولی

ما که نعش مادر خود را به شب برداشتیم

 

کاش آن روزی که تنها مادر مارا زدند

ما یکی را در میان کوچه یاور داشتیم

 

کاش محسن را نمی کشتند تا ما غنچه ای

یادگار از آن گل رعنای پرپر داشتیم

 

کاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شد یم

جای آغوشش به خاک تیره بستر داشتیم

 

این درو دیوار می گرید به حال ما که ما

مادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم

 

مادر ما رفت از دنیا در آن حالی که ما

گریه بر حالش سر قبر پیمبر داشتیم

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال در غسل حضرت فاطمه زهرا (س) 3383

زبانحال در

غسل حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته

به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته

 

بریز آب روان تا من، بشویم مخفی از دشمن

تنش از زیر پیراهن، ولی آهسته آهسته

 

ببین بشکسته پهلویش، سیه گردیده بازویش

تو خود ریز آب بر رویش، ولی آهسته آهسته

 

همه خواب و علی بیدار، سرش بنهاده بر دیوار

بگرید از فراق یار، ولی آهسته آهسته

 

حسن ای نورچشمانم حسین ای راحت جانم

بنالید ای عزیزانم، ولی آهسته آهسته

 

بیا ای دخترم زینب به پیش مادرت امشب

بخوان او را به تاب و تب، ولی آهسته آهسته

 

روم شب ها سراغ او، به قبر بی چراغ او

کنم زاری ز داغ او، ولی آهسته آهسته

 

غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت زینب کبری (س) با حضرت فاطمه زهرا (س) 3367

زبانحال حضرت زینب کبری (سلام الله)

با حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

جان مادر چند روزی چهره پوشیدی ز من

از چه می‌پیچی به خویش و ساکتی؟ حرفی بزن!

 

دخترم! از دردِ مادر با پدر چیزی مگو!

با علی از داستان میخ در چیزی مگو!

 

جان مادر! روگرفتی دست بر پهلو چرا؟

فاش برگو نیست در فرمان تو بازو چرا؟

 

دخترم! جای غلاف تیغ را تو دیده ای

آفرین بر تو که حتی از حسن پوشیده ای

 

جان مادر! بیشتر از ما چرا گرید حسن؟

او چه دیده بین کوچه که ندیده چشم من؟

 

دخترم! از ماجرای کوچه تا هستم نپرس!

زین سخن صرف‌نظر کن از برادر هم نپرس!

 

چشم مادر! پس به من از چادر خاکی بگو!

ماجرای چادر خاکی و هتاکی بگو!

 

دخترم! چشمم سیاهی رفته و خوردم زمین

مجتبی دستم گرفت و خانه آوردم؛ همین!

 

جان مادر! گوشواره از چه بر گوش تو نیست؟

اشک می‌ریزی و جز خون‌جگر نوش تو نیست؟

 

دخترم! یک گوشواره بود بر گوشم، شکست

گریه ام بر غربت بابای مظلوم تو هست

 

جان مادر! پس چرا در نزد بابا ساکتی

مخفی از او روز می‌نالی و شب‌ها ساکتی

 

دخترم! مخفی‌ست تا روز قیامت درد من

هم ز تو هم از پدر هم از حسین هم از حسن

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام حسن عسگری (ع) 3304

در ولادت امام حسن عسگری (علیه السلام)

 

امشب همه جا موج زند نور ولایت

افتاده به سرها همه دم شور ولایت

 

گردیده سماوات و زمین طور ولایت

از پرده در آمد مه مستور ولایت

 

گردیده ملک گرم ثناگستری امشب

گویند ثنای حسن عسگری امشب

 

برخیز و بزن خنده که گل خنده زن آمد

با خنده ی گل بر لب بلبل سخن آمد

 

خورشید فروزنده مه انجمن آمد

فرزند رضا را حسن آمد حسن آمد

 

عالم همه غرق شعف و عشرت و شادی است

میلاد گرامی خلف حضرت هادی است

 

نخل نبوی را ثمر است این ثمر است این

چرخ علوی را قمر است این قمر است این

 

فخر دو جهان را پسر است این پسر است این

بر مصلح عالم پدر است این پدر است این

 

این شیعه و این مشعل انوار هدایش

ای جان همه عالم و آدم بفدایش

 

روئید گل تازۀ آمال محمّد (ص)

یا مهر فروزنده ی اقبال محمّد (ص)

 

یا صفحه ی رخسار و خط و خال محمّد (ص)

یا آمده دوم حسن از آل محمّد (ص)

 

از سامره تابیده به عالم جلواتش

پیوسته فرستید درود و صلواتش

 

این گوهر ده بحر خروشنده ی دین است

این کعبه ی امیّد دل اهل یقین است

 

این عرش خداوند تعالی به زمین است

این نجل دهم حجّت خلاّق مبین است

 

در سجده ملایک به یسار و به یمینش

تابنده بود جلوه ی مهدی ز جبینش

 

آینه ی حسن ازلی ماه جمالش

آیات لب حضرت هادی خط و خالش

 

یادآور جاه نبوی قدر و جلالش

جبریل فرو ماند در اوج کمالش

 

عالم همه مرهون وی و موهبت اوست

از سامره تا عرش خدا مملکت اوست

 

این اختر برج نقوی ماه تمام است

این فرش نشینی است که خود عرش مقام است

 

این حجّ و زکوة است و صلات است و صیام است

بر خلق امام است امام است امام است

 

قدر و شرف و عزّت و جاه بشر از اوست

ای منتظران حجّت ثانی عشر از اوست

 

ای ارض و سماوات همه سامره ی تو

ای چرخ برین نقطه ای از دایره ی تو

 

ای مهر فلک ذرّه ای از نائره ی تو

ای زنده دل اهل دل از خاطره ی تو

 

از جود تو بس خاطره داریم حسن جان

ما آرزوی سامره داریم حسن جان

 

تو یازدهم اختر منظومه ی نوری

تو واسطۀ عفو خداوند غفوری

 

تو نور خدا در شجر وادی طوری

تو سرّ انا الحق به غیاب و به حضوری

 

من سائل لطف و کرم و جود تو هستم

با آن همه آلودگیم دل به تو بستم

 

ای فوج ملک را به درت عرض ارادت

سادات جهان از تو گرفته است سیادت

 

مِهر تو بود مُهر قبولیّ عبادت

قرآن به تو و پاکی تو داده شهادت

 

تو دست خداوند به تقدیر قضایی

فرزند علیّ ابن جواد ابن رضایی

 

قرآن به تو نازد که در او جلوه گر استی

ایمان بتو بالد که ورا راهبر استی

 

انسان بتو بالد که امام البشر استی

مهدی بتو در فخر که او را پدر استی

 

لطفی که مگر سائل هر روز تو باشم

خاک قدم عسگر پیروز تو باشم

 

ای عادت تو جود و مرام تو عنایت

ای مهر رخت مشعل انوار هدایت

 

ای یازدهم اختر تابان ولایت

قرآن سخن فضل تو را کرده حکایت

 

من «میثم» آلوده دل بی سر و پایم

از خویش مرانید که مدّاح شمایم

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت امام حسن عسکری (ع) 3302

در ولادت امام حسن عسکری (علیه السلام)

 

باز شد بی پرده پیدا حُسنِ حیّ ذوالمنن

شد عیان در خانه ی چارم علی، دوم حسن

 

از کویر خاک می رویند یاس و ارغوان

در ریاض قدس می رقصند سرو و نسترن

 

حبّذا مولود مسعودی که چون قرآن وِرا

حضرت هادی شده از پای تا سر بوسه زن

 

سرو قدّ، طوبی، دهان گنجینه ی سرّ خدا

دل، بهشت قرب حق، رخسار، باغ یاسمن

 

وصف مدح او نشاید گرچه چون ریگ روان

ریزد از لعل لب روح القدس درّ عدن

 

هم ابوالمهدیش می خوانند هم ابن الرّضا

هم ولیّ ا...، هم نَجلِ امام ممتحن

 

کنیه ی او عسکری و عسکرش جنّ و مَلَک

حکمران آسمان، میر زمین، پیر زمن

 

صُلب پاک او به درّ سیزده دریا صدف

قامت او چارده معصوم را سرو چمن

 

می کند سیراب از شهد لبش خورشید را

طفل نوزادی که نوشد با ولای او لبن

 

می شود با تیغ غیب مهدی اش از تن جدا

هر کجا بیرون شود از آستین دست فتن

 

بغض او سوزان تر است از آتش سوزان دل

مهر او شیرین تر است از جان شیرین در بدن

 

خود امام ابن امام ابن امام و نجل او

مصلح کلّ جهان مهدی، امام بت شکن

 

گر بپرسی کیست خاکِ راهِ سامرّای او

برفراز آسمان خورشید می خندد که من

 

نی عجب در صحن او، کز طور سینا برتر است

گردو صد موسی فتد مدهوش از آوای لَن

 

خود حسن، بابش علی، جدّش جواد ابن رضا

بلکه اجدادش امامان، تا رسول ممتحن

 

خیل آبائش زآدم تا گرامی شخص وی

اتقیای روزگار، اولیای ذوالمنن

 

گر برد در مصر بوی تربت او را نسیم

می درد از شوق او با خنده یوسُف پیرهن

 

عیسی گردون نشین با مهدی اش آرد نماز

موسی آرد التجا بر او در امواج محن

 

چشک بد دور، ا..َ. ا..َ. زین همه حُسن و جمال

هم جمال اندر جمال و هم حُسن اندر حَسن

 

مدح او گویم که در وصفش به هر صبح و مسا

می دمد مضمون نو از دامن چرخ کهن

 

بنگرد بی پرده حُسنی را که در یثرب ندید

گر اویس آید به سامرّا ز صحرای قرن

 

من نمی خوانم خدایش، لیک گویم در جلال

خالق و مخلوق را چون او ندیدم مُقترن

 

گر به دوزخ پا گذارد می شود دارُ السّرور

ور ز جنّت دست شوید می شود بیت الحزن

 

ای وجودت آخِرین دُرّ الهی را صدف

وی به خاکت برترین پاکانِ عالم را وطن

 

نیست قابل در مدیحت، نیست لایق در ثنات

گر ز لب یاقوت، یا گوهر فشانم از دهن

 

تو امام عسکری من عبد سرتاپا گناه

من سیاهی در سیاهی، تو چراغ انجمن

 

بس که شیرین است وصف و مدح تو در کام من

می سزد گردند عالم کوه کن در کوهکن

 

من نه وصفت را از آن گفتم که می دانم که ای

بلکه مدح توست همچون جان شیرینم به تن

 

هر که هستم «میثم» دار غم عشق توام

گرچه ناید از من بی دست و پا میثم شدن

 

حاج غلامرضا سازگار

در ولادت حضرت امام حسن عسکری (ع) 3295

در ولادت امام حسن عسکری (علیه السلام)

 

ای درود از داورت، بر جمال داوری

ای به خیل انبیات جز محمّد سروری

 

رتبـه‌ات بالاتـر از رتبـه ی پیغمبـری

ای خدایت داده بر خلق دو عالم برتری

 

عید میلادت مبارک یا امام عسکری

ای رخت آیینـه ی چارده خورشید نور

 

صـد کلیـم‌الله را طورِ نـور و نور طور

منجی کل وجود کرده از صلبت ظهور

 

نام نیکویت حسن چشم و چراغ حیدری

عید میلادت مبارک یا امام عسکری

 

خرم از رویت وجود روشن از نورت فضا

نجـل پـاک فاطمه نـور چشم مـرتضی

 

حضرتت دوم حسن سومیـن ابن‌الـرضا

محو خورشید جمالت مهر و ماه و مشتری

 

عید میلادت مبارک یا امام عسکری

انبیـا مشتـاق تـو اولیــا دلبـــاخته

 

در مـه رویت خدا عکس خود انداخته

هیچکس قدر تو را جز خدا نشنـاخته

 

آری آری قدر گوهر را که داند گوهری

عید میلادت مبارک یا امام عسکری

 

از خـدا و انبیــا بر تن و جانت درود

آسمانی‌هـا برنـد بر سر جانت درود

 

نجل هادی هستی و هادیِ کلِّ وجود

می‌کند ماه جمالت تا ابد روشنگری

 

عید میلادت مبارک یا امام عسکری

جلـوه ی «الله و نــور» در نجوم ظاهره

 

بر تو و مهدی سلام از بتـول طاهره

کعبـه اهـل دلـی در زمین سامره

 

ای ز شهر سامرایت بر خلایق رهبری

عید میلادت مبارک یا امام عسکری

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام حسن عسکری (ع) 3294

در مدح امام حسن عسکری (علیه السلام)

 

ای به حق مقتدا ایها العسکری

ای ولیّ خدا ایها العسکری

 

شمع جمع همه یوسف فاطمه

زاده ی مرتضی ایها العسکری

 

ماه رویت حَسن، خُلق و خویت حسن

حُسن سر تا به پا ایها العسکری

 

هم تو خیر العباد هم تو باب المراد

هم تو ابن الرضا ایها العسکری

 

هم سپاهت ملک، هم مطیعت فلک

هم به حکمت سما ایها العسکری

 

یابن خیر الوری سامرایت مرا

کعبه و کربلا ایها العسکری

 

تو به ارض و سما، تو به اهل ولا

تو به خلق خدا، هادی و رهبری

 

چشم بد از تو دور، نورالانوار طور

دُر دَه بحر نور، بحر یک گوهری

 

تو به زهرا ثمر تو به هادی پسر

تو به مهدی پدر، تو به حق محوری

 

یوسف فاطمه، عرش را قائمه

تو ز وصف همه، بهتر و برتری

 

هم رضا طینتی، هم علی صولتی

هم نبی خصلتی، هم خدا منظری

 

روز میلاد تو، پَر زند یاد تو

دل سوی سامرا ایها العسکری

 

مظهر حلم حق، مخزن علم حق

معدن حکمتی سیدی یا حسن

 

جلوه ی کبریا، وارث انبیا

حاصل عترتی، سیدی یا حسن

 

به جلالت درود، به جمالت درود

که خدا طلعتی، سیدی یا حسن

 

آیت محکمه، تو پناه همه

عالم خلقتی، سیدی یا حسن

 

هم امام امم، هم سپهر کرم

هم یم رحمتی، سیدی یا حسن

 

در زمین و زمان می برند انس وجان

بر درت التجا ایها العسکری

 

حُسن حی صمد، وصف تو بی عدد

مهدیت تا ابد منجی عالم است

 

ای ولی خدا، ای چراغ هدی

وصف و مدح تو را، هرچه گویم کم است

 

دل محیط غمت، دیده ها مقدمت

زنده از یک دمت، صد مسیحا دم است

 

مهر تو یا حسن جان جانم به تن

سینه ی پاک من آیتی محکم است

 

روح تقدیم تو، قلب تسلیم تو

بهر تعظیم تو چرخ گردون خم است

 

به تو نازد رسول، به تو بالد بتول

به تو بخشد خدا ایها العسکری

 

تو صراط اللّهم، تو چراغ رهم

رو به هر سو نهم قبله ام روی تو است

 

اشرف الانبیا، خاتم الاوصیا

آن ثنا خوان تو، این ثناگوی تو است

 

 

بر درت سائلم، کی شود شاملم

کز بهشت دلم، بشنوم بوی تو

 

گفتگویم تویی، آرزویم تویی

آبرویم تویی، ای دلم سوی تو

 

یا اباالمنتظَر، مرغ دل تا سحر

می زند بال و پر، بر سر کوی تو

 

سیدی «میثمم»، مهر تو همدمم

از تو گویم ثنا ایها العسکری

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام حسن عسکری (ع) 3293

در ولادت امام حسن عسکری (علیه السلام)

 

می وزد طرفه نسیمی که دم روحانیست

همه جا جلوه یار و همه جا نورانیست

 

شب وجد و شب شادی شب مدحت خوانیست

هشتمین روز همایون ربیع الثانیست

 

از محیط عظمت گوهر زهرا آمد

البشاره حسن دیگر زهرا آمد

 

آمد از برج ولایت قمر یازدهم

یا ز دریای امامت گهر یازدهم

 

یاز سینای نبوت شجر یازدهم

حجت یازدهم دادگر یازدهم

 

خرم این گلشن توحید و گل یاسمنش

می برد دل زهمه حسن حسن در حسنش

 

کبریا وجه و نبی صورت و حیدر سیرت

حسنی حسن و حسینی دم و زهرا عصمت

 

یازده ماه به یک آینه در یک صورت

عجبا یک پسر و این همه مجد و عظمت

 

خاکیان مژده که امروز درخشید به خاک

گوهر ده یم نور و یم یک گوهر پاک

 

این پسر کیست که پیر خردش خاک در است

به خدا از همه خوبان جهان خوبتر است

 

این پسر آینه طلعت خیر البشر است

بشنوید این پدر حجت ثانی عشر است

 

صلوات همه بر ماه جمال پدرش

پدر و مادر من باد فدای پسرش

 

عسکر او ملک و حوری و جن و بشرند

پرتویی از رخ او اختر و شمس و قمرند

 

خلق عالم به گدایی درش مفتخرند

همه خوبان جهان منتظر منتظَرند

 

منتظر کیست همان حجت ثانی عشر است

یوسف فاطمه مهدی خلف این پسر است

 

این پسر والی شهر قدر و ملک قضاست

این پسر عیسی جان با نفس روح فزاست

 

این پسر شافع و فریاد رس روز جزاست

این گل باغ علی بن جوادبن رضاست

 

روز حق حسن نبی بازوی حیدر دارد

آنچه خوبان همه دارند فزونتر دارد

 

اهل معنی ولی ذوالمننش می خوانند

اختران جمله مه انجمنش می خوانند

 

عارفان واقف سر و علنش می خوانند

پای تا سر هه حسن حسنش می خوانند

 

سرو قد ماه جبین گلرخ و شیرین دهن است

حسن است این حسن است این حسن است این حسن است

 

دیده را فیض ملاقات حق از دیدارش

مهر افتاده به خاک قدم زوارش

 

همه دم ذکر خدا بر لب گوهر بارش

همه جا سامره با یاد گل رخسارش

 

ملک پهناور هستی به قدومش گلشن

دیده حضرت هادی به جمالش روشن

 

ای دل اهل ولا زائر سامرایت

کعبه خلق جهان روی جهان آرایت

 

حسن و حسن ز پا تا سر و سر تا پایت

فرش از بال ملائک حرم زیبایت

 

ای همه خلق جهان سائل لطف و کرمت

شود آیا که برم سجده به خاک حرمت

 

کیستی تو پسر فاطمه زهرایی

نبوی خلق و علی خوی و حسن سیمایی

 

جلوه سیزدهم یازدهم مولایی

حسن عسگری و گوهر ده دریایی

 

مکتبت بندگی و دوستی ات هم عهدی است

پدرت هادی و فرزند عزیزیت مهدی است

 

من کیم بنده آلوده دربار توام

گنهم کرده گرفتار و گرفتار توام

 

با دو دست تهی خویش خریدار توام

چه کنم تو گل من هستی و من خار توام

 

دوست دارم که به جز دوست خطابم نکنی

بپذیری و بخوانی و جوابم نکنی

 

نگهی بر من و بر دیده گریانم کن

نظری بر دل و بر حال پریشانم کن

 

غرق عصیانم،غرق یم غفرانم کن

بلکه با خاک درت پاک ز عصیانم کن

 

هرکه ام هر چه بدم میثم این در گاهم

ذاکرم ذاکر اولاد رسول اللهم

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت رسول اکرم (ص) 3238

 در ولادت حضرت رسول اکرم (ص)

 

امشب به ملايك خبري تازه رسيده 

لبخند نجات از نفس صبح دميده

شيطان عوض جامه دل خويش دريده

اوصاف خدا از دهن بت كه شنيده

يك صبحدم و اين همه اعياد كه ديده

اعياد خدا گشته از اين صبح پديدار

 

اي بحر تجلا! گهرت باد مبارك

اي طور نبوت! شجرت باد مبارك

اي مكه! نسيم سحرت باد مبارك

اي آمنه! قرص قمرت باد مبارك

ميلاد گرامي پسرت باد مبارك

دامان تو تا حشر بود مطلع الانوار

 

اي گمشدگان! گمشدگان! راهبر آمد

در عرصه ي بيدادگري، دادگر آمد

تكبير بگوييد كه هجران به سر آمد

تهليل برآريد كه پيغامبر آمد

پيغامبر از بهر نجات بشر آمد

آمد به جهان قافله را قافله سالار

 

توحيد بود لاله ي بستان محمد

جبرييل بود مرغ گلستان محمد

تهليل بگوييد به فرمان محمد

خلقت همه گشتند ثناخوان محمد

ذكر همگان آيه ي ما كان محمد

از قول خداي احد قادر دادار

 

اين نور جمال ازل، اين خالق نور است

اين هم سخن موسي، در وادي طور است

اين روي صحف، صورت زيباي زبور است

اين روح عدالت به محيط زر و زور است

اين منجي آن دخترك زنده به گور است

اين است كه گل سبز كند از شرر نار

 

اين است كه او بود و همه خلق نبودند

اين است كه با نام خوشش نامه گشودند

اين است كه خيل ملكش سجده نمودند

وصفش همه گفتند و شنيدند و سرودند

گفتند و شنيدند و سرودند و ستودند

با اين همه كردند به عجز سخن، اقرار

 

اين است كه توحيد از او نام گرفته

اين است كه خورشيد از او وام گرفته

اين است كه از روح بشر، دام گرفته

اين است كه دل از دمش آرام گرفته

اين است كه از دست خدا جام گرفته

سر تا قدم از علم الهي شده سرشار

 

اي جان همه عالم و آدم به فدايت

اي هستي هستي كمي از لطف و عطايت

گلبوسه ي فردوس، به خاك كف پايت

روييده مسيح از نفس روح فزايت

كار ملك و ذكر خداوند، ثنايت

اين ذكر الهي است كه دائم شده تكرار

 

اي چرخ كهن خاك ره طفل صغيرت

روشنگر بزم ازلي روي منيرت

تا حشر، بزرگان جهانند حقيرت

حتي به جنان اهل بهشتند فقيرت

پيغامبران يكسره بودند بشيرت

پيوسته نمودند به آقايي‌ات اقرار

 

اوصاف تو چون وصف خدا فوق حساب است

قرآن تو را سلطه بر اين چار كتاب است

حب تو ثواب است، ثواب است، ثواب است

بغض تو عقاب است، عقاب است، عقاب است

تو آب حياتي و جهان بي تو سراب است

تو مهري و روز همه بي‌توست شب تار

 

ما امت وحي و تو پيام آور مایی

تا هست خدايي خدا، رهبر مايي

تو جان همه عالمي و در بر مايي

تو سايه ي لطف ازلي بر سر مايي

تا شام ابد مشعل روشنگر مايي

بي‌نور تو، توحيد محال است، نه دشوار

 

 بي دست تو حق بر روي كس در نگشايد 

بي دوستي ات حمد خداوند نشايد

بي حسن تو يوسف ز كسي دل نربايد

بي نام تو زنگ غمي از دل نزدايد

مدح تو نه از «ميثم»، از خلق نيايد

گيرم ز عقيق همه ريزد در شهوار

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال به حضرت امام زمان (عج) در شهادت پدر بزرگوارشان 3213

زبانحال به حضرت امام زمان (عج)

در شهادت حضرت امام حسن عسگری (علیه السلام)

 

تسلیت ای حجت ثانی عشر یابن الحسن

زود بود از بهر تو داغ پدر یابن الحسن

 

قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد

سوخت جسم و جانش از پا تا به سر یابن الحسن

 

کودک شش ساله بودی بر پدر خواندی نماز

ریختی از چشم خود خون جگر یابن الحسن

 

زود گرد بی کسی بر ماه رخسارت نشست

زود کردی جامۀ ماتم به بر یابن الحسن

 

قرن ها چشم تو گریان است بر جدّت حسین

لحظه لحظه ریختی اشک بصر یابن الحسن

 

طفل بودی پیش چشمت چشم بابا بسته شد

تو نگه کردی و او زد بال و پر یابن الحسن

 

مخفی از چشم همه، چشم تو بر بابا گریست

سوختی چون شمع سوزان تا سحر یابن الحسن

 

قرن ها فریاد زهرا مادرت آید به گوش

از مدینه بین آن دیوار و در یابن الحسن

 

یوسف زهرا بیا با ما بگو آخر چرا

تربت زهراست مخفی از نظر یابن الحسن

 

ای سرشک چارده معصوم از چشمت روان

ای زده هجر تو بر دل ها شرر یابن الحسن

 

روز«میثم» تیره تر می باشد از شام فراق

تا شود خورشید رویت جلوه گر یابن الحسن

 

 حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت سکینه (س) 3212

حضرت سکینه (سلام الله)

 

ای چشم حسین بر جمالت

وی مظهـر فاطمـه، جلالت

 

تعظیم کمـال بــر کمـالت

تحسین رسول بر خصالت

 

بر قلب پدر سکینه‌ای تو

در بیـت ولا امینـه‌ای تو

 

تـو سـوره نـور اهل‌بیتی

تو شادی و شور اهل‌بیتی

 

در سینه سـرور اهل‌بیتی

تو نخلـه طور اهل‌بیتی

 

تو دختر مــاه و آفتابی

آیینــه زینـب و ربابی

 

گل بر تو، گلاب بر تو نازد

عطشانـی آب بـر تـو نازد

 

آیـات حجـاب بر تو نازد

تنهـا نـه رباب بر تو نازد

 

حقـا کـه تو فخر عالمینی

ممدوحـه زینب و حسینی

 

ای چشم حسین را نظاره!

بـر فاطمـه، زینب دوباره

 

فریـاد گلـوی پـاره پاره

وصف تو فراتر از شماره

 

تا حشر، سکینه ولایت

آرامـش سینـه ولایت

 

تو وجه خدای را گواهی

در قـلب پدر، شرار آهی

 

بیـن اسـرا چـراغ راهی

پیغــام ‌رسان قتلگاهــی

 

پیغامت از آن رگ بریده

تا حشـر قیامت آفریده

 

در فُلک ولا، سکینـه‌ای تو

راضیــه‌ای و امینــه‌ای تو

 

یک کرب و بلا مدینه‌ای تو

چون فاطمه بی‌قرینـه‌ای تو

 

تـو آیه حُسن ابتلایـی

قرآنِ شهیـدِ کربلایی

 

در مقتل خون چو پا نهادی

لب بــر گلـوی پدر نهادی

 

روی تـن پاکـش اوفتـادی

این گونه بــه مـا پیام دادی

 

ما عترت عصمت و حجابیم

در مـلک عفــاف آفتابیم

 

بــا آن همــه داغ بـی‌نهایت

مــی‌بود بـه محضـر ولایت

 

از بــردن چــادرت شکایت

ای شعلـه مشعــل هــدایت

 

توحید و کتاب زنده از توست

آیات حجـاب زنده از توست

 

در بحر عفاف، گوهری تو

بر فُلک کمـال، لنگری تو

 

هنگام خطابـه، حیدری تو

زیرا به حسین، دختری تو

 

تو سینهْ ‌سپـر به هر بلایی

تو یـاسِ کبـودِ کربلایـی

 

ای در نفست صدای زینب

در هر سخنت ندای زینب

 

هم‌سنگر و پا به پای زینب

مـرآت خـدا نمــای زینب

 

«میثـم» به ثنای تو چه خواند

هــر چنـد ز لب گهر فشاند

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت سکینه (س) 3211

حضرت سکینه (سلام الله)

 

ﺗﻮ ﮐﯿﺴﺘﯽ؟ ﭼﺮﺍﻍ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺍﯼ

ﺁﯾﯿﻨﻪ ﺩﺍﺭ ﺣُﺴﻦ ﺣﺴﯿﻨﯽ، ﺳﮑﯿﻨﻪ ﺍﯼ

 

ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺭﺗﺒﻪ ﺯﯾﻨﺐ ﺛﺎﻧﯽ ﺑﺨﻮﺍﻧﻤﺖ

ﭼﻮﻥ ﻋﻤﻪ ﺍﺕ ﺑﻪ ﺻﺒﺮ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﻗﺮﯾﻨﻪ ﺍﯼ

 

ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺻﺒﺮ ﻓﺮﻭﺯﻧﺪﻩ ﮐﻮﮐﺒﯽ

ﺑﯿﻦ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍُﺳﺮﺍﺭ ﺭﮐﻦ ﺯﯾﻨﺒﯽ

 

ﺩﺷﻤﻦ ﺫﻟﯿﻞ ﻋﺰّﻭ ﻭﻗﺎﺭ ﺳﮑﯿﻨﻪ ﺍﺳﺖ

ﻓﺮﯾﺎﺩ ﮐﺮﺑﻼ‌ﯼ ﺣﺴﯿﻨﯽ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺳﺖ

 

ﺩﺭ ﻣﮑﺘﺐ ﻣﺠﺎﻫﺪﺕ ﻭ ﺻﺒﺮ ﻭ ﺍﺑﺘﻼ‌

ﺍﯾﺜﺎﺭ ﻭ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﻭ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﮔﺰﯾﻨﻪ ﺍﺳﺖ

 

ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺭﻧﺞ ﺍﺳﺎﺭﺕ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯼ

ﺗﻮ ﺧﺼﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻨﺪ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯼ

 

ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﺑﺎﺏ ﺑﻮﺩ

ﺁﺋﯿﻨﺔ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﻤﺎﯼ ﺭﺑﺎﺏ ﺑﻮﺩ

 

ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻖ ﺗﻮ ﻣﻌﺠﺰﺓ ﻧﻄﻖ ﻣﺮﺗﻀﯽ

ﭘﯿﻐﺎﻡ ﺗﻮ ﺣﯿﺎ ﻭ ﻋﻔﺎﻑ ﻭ ﺣﺠﺎﺏ ﺑﻮﺩ

 

ﺍﺯ ﺳﻨﮓ ﻭ ﺗﺎﺯﯾﺎﻧﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﮑﻮﻩ ﻧﯿﺴﺘﯽ

ﺩﺭ ﻗﺘﻠﮕﻪ ﺯ ﺑﺮﺩﻥ ﭼﺎﺩﺭ ﮔﺮﯾﺴﺘﯽ

 

ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﯾﺰﯾﺪ ﮐﻪ ﻗﻠﺒﺖ ﮐﺒﺎﺏ ﺑﻮﺩ

ﺩﯾﺪﯼ ﻣﯿﺎﻥ ﻃﺸﺖ ﻃﻼ‌ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺑﻮﺩ

 

ﻧﺎﻣﺤﺮﻣﺖ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﻭ ﻏﻤﺖ ﺑﯽ ﺣﺴﺎﺏ ﺑﻮﺩ

ﺑﺮ ﭼﻬﺮﻩ ﺁﺳﺘﯿﻦ ﻭ ﺩﻭ ﺩﺳﺘﺖ ﺣﺠﺎﺏ ﺑﻮﺩ

 

ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻭ ﺁﻩ ﻭ ﺍﺷﮏ ﻭ ﻏﻢ ﺍﺯ ﮔﺮﯾﺔ ﺗﻮ ﺳﻮﺧﺖ

ﺣﺘﯽ ﺩﻝ ﯾﺰﯾﺪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﮔﺮﯾﺔ ﺗﻮ ﺳﻮﺧﺖ

 

ﮔﺎﻫﯽ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺻﻐﺮ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﯼ

ﮔﻪ ﻧﺎﻟﻪ ﺩﺭ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﮐﺒﺮ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯼ

 

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺧﺎﺭ ﻣﻐﯿﻼ‌ﻥ ﺩﻭﯾﺪﻩ ﺍﯼ

ﮔﻪ ﺣﻨﺠﺮ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺑﻪ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ

 

ﺩﺭ ﻫﺮ ﺑﻠﯿّﻪ ﺣﻤﺪ ﺍﻻ‌ﻫﯿﺖ ﺑﺮ ﻟﺐ ﺍﺳﺖ

ﺍﻟﺤﻖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻭ ﺻﺒﺮ ﺯﯾﻨﺐ ﺍﺳﺖ

 

ﺍﯼ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﯼ ﺩﺧﺘﺮ ﺣﺴﯿﻦ

ﻫﻤﮕﺎﻡ ﺯﯾﻨﺒﯿﻨﯽ ﻭ ﻫﻢ ﺳﻨﮕﺮ ﺣﺴﯿﻦ

 

ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺷﺎﻡ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﺖ ﺳﺮ ﭘﺪﺭ

ﻣﻨﺰﻝ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻟﯽ ﺗﻮ ﭘﯿﺎﻡ ﺁﻭﺭ ﺣﺴﯿﻦ

 

ﻫﺮ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ ﺭﺑﺎﺏ ﻭ ﺳﮑﯿﻨﻪ ﺍﺵ

ﺑﺎﺷﺪ ﺻﻔﺎﯼ ﺭﻭﺿﺔ ﺷﻬﺮ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺍﺵ

 

ﺗﻮ ﻣﺼﺤﻒ ﺣﺴﯿﻦ ﻭ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ ﺩﺍﻣﻨﺖ

ﺑﺮ ﺻﻔﺤﺔ ﺟﻤﺎﻝ ﻓﺮﻭﺯﻧﺪﻩ ﺍﺣﺴﻨَﺖ

 

ﭘﺎﻣﺎﻝ ﺣﺮﻣﺘﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺟﻮﺭ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ

ﺑﺎ ﺗﺎﺯﯾﺎﻧﻪ ﺁﯾﻪ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ ﺑﺮ ﺗﻨﺖ

 

ﺗﻮ ﺭﺍﺯ ﻧﺎﺷﻨﯿﺪﻩ ﺯ ﺑﺎﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﯼ

ﺗﻮ ﻗﺎﺻﺪ ﭘﯿﺎﻡ ﮔﻠﻮﯼ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺍﯼ

 

ﺍﯼ ﭘﺎﮐﯽ ﻭ ﻋﻔﺎﻑ ﻭ ﺣﯿﺎ ﺷﺮﻣﺴﺎﺭ ﺗﻮ

ﺩﺷﻤﻦ ﺣﻘﯿﺮ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﻭ ﺍﻗﺘﺪﺍﺭ ﺗﻮ

 

ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺑﺎﺩ ﺑﺎﻍ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﻬﺎﺭ ﺗﻮ

ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﺣﺸﺮ ﮔﺮﯾﺔ ((ﻣﯿﺜﻢ)) ﻧﺜﺎﺭ ﺗﻮ

 

ﻗﻠﺐ ﺣﺴﯿﻦ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻭ ﭼﺮﺍﻍ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺍﯼ

ﺳﺮﺗﺎ ﻗﺪﻡ ﺟﻼ‌ﻝ ﻭ ﻭﻗﺎﺭ ﻭ ﺳﮑﯿﻨﻪ ﺍﯼ

 

حاج ﻏﻼ‌ﻣﺮﺿﺎ ﺳﺎﺯﮔﺎر

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح زائران حضرت امام رضا (ع) 3196

در مدح زائران امام رضا (علیه السلام)

 

زائرين تو فقط شيعه اثنی عشرند

همه دلباخته عترت خيرالبشرند

 

همه گشتند به دريای نگاهت تطهير

به گل روی تو سوگند ز گل پاک ترند

 

زائرينی که به اين کعبه دل، دل بستند

تا ابد از حَرمت دل نبُرند و نبَرند

 

گر به سوی حَرمت روی کنند اهل جحيم

تا ابد از طمع روضه رضوان گذرند

 

سائلان کرمت يکسره ارباب کرم

زائران حرمت از همه خلق سرند

 

پا گذارند به بال ملک و طرة حور

رهروانی که به سوی حرمت ره سپرند

 

عالمی رو به روی پنجره فولادت

به اميد کرمت همچو گدا پشت درند

 

انبيا ناز فروشند به گلزار بهشت

اگر از دور به ايوان طلايت نگرند

 

مهر تو لاله و ريحان بهشت دل ماست

حاش لله که ما را به جهنم ببرند

 

"ميثم" بی سر و پايم نظری کن مولا

که مرا جزو سگان سر کويت شمرند

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

درد دل با حضرت امام رضا (ع) 3193

درد دل با امام رضا (علیه السلام)

 

قبلۀ جان من امام ‌رضاست

دین و ایمان من امام ‌رضاست

 

بی‌ولایش ز مرده مرده‌ترم

جان و جانان من امام‌رضاست

 

هرچه کردم تلاوت قرآن

روح قرآن من امام‌رضاست

 

چارصحنش بهشت هشت بهشت

خلد و رضوان من امام‌ رضاست

 

نسخه و دارو و طبیبم اوست

درد و درمان من امام‌ رضاست

 

خجلم از عنایت و کرمش

که مرا راه داده در حرمش

 

او سیه‌رویی مرا دیده

به سیاهیم پرده پوشیده

 

به کسی چه که من گنهکارم

هرچه هستم رضا پسندیده

 

بوده اشک خجالتم بر رخ

او به اشکم ز لطف خندیده

 

دست او بر روی سرم بوده

مهر او در دلم درخشیده

 

گرچه باشد گناهِ بسیارم

هر که‌ام ثامن‌الحجج دارم

 

هرکه زین آستانه در بزند

نیست جایز در دگر بزند

 

ای خوش آن دل که بر زیارت او

سوی باب‌الجواد پر بزند

 

خوش‌تر آن مادحی که در حرمش

دم ز آل پیامبر بزند

 

زنگی ار رخ به خاک او شوید

نی عجب طعنه بر قمر بزند

 

کیست جز او که زائر خود را

از کرامت سه‌بار سر بزند؟

 

بی‌حساب است لطف و احسانش

پدر و مادرم به قربانش

 

زائرینی که دور این حرم‌اند

بین زوّار کربلا علم‌اند

 

دردمندان کز او شفا گیرند

آسمانی‌دل و مسیح‌دم‌اند

 

همه عالم اگر شوند گدا

پیش لطف و عطاش باز کم‌اند

 

میهمانان این امام رئوف

غرق دریای رحمت و کرم‌اند

 

دوستانش ستارگان زمین

زائرینش چو کعبه محترم‌اند

 

کعبه با آن جلال، سنگ و گِل است

این حرم مسجدالحرامِ دل است

 

یک جهان دل مقیم خاک درش

لحظه‌لحظه کرامت دگرش

 

این جگر پارۀ رسول خداست

به چه تقصیر پاره شد جگرش

 

هیچ‌کس جز خدا نمی‌داند

که چه آمد امام ما به سرش

 

بر گل روی او به جای گلاب

ریخت اشک دو دیدۀ پسرش

 

دل بسوزد برای آن پسری

که نگه کرد و داد جان پدرش

 

ناله از پردۀ جگر می‌کرد

گریه بر غربت پدر می‌کرد

 

پدر از سوز زهر پرمی‌زد

ناله‌اش بر جگر شرر می‌زد

 

هم پدر آه می‌کشید از دل

هم پسر ناله از جگر می‌زد

 

هم پدر چشم خویش را می‌بست

هم پسر دست غم به سر می‌زد

 

دیدنی بود لحظه‌ای که پدر

بوسه بر عارض پسر می‌زد

 

دیده گریان و حجره دربسته

سینه سوزان و ناله آهسته

 

در غم آن ولیّ سبحانی

ریخت خون، چشم هر خراسانی

 

پای تابوت او به سینه زدند

خواهرانه؛ زنان نوغانی

 

همه با اشک دیده می‌کردند

جای معصومه‌اش گل‌افشانی

 

حیف! با دست دوستان در خاک

شد نهان آن جهان نورانی

 

عاقبت داد جان و راحت شد

میهمان غریب زندانی

 

هر دلی قطعه‌ای ز تربت اوست

اشک «میثم» نثار غربت اوست

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت امام حسن مجتبی (ع) 3181

در مدح امام حسن مجتبی (علیه السلام)

 

چونانکه خالق احد ذوالمنن یکی است

بین تمام حُسن فروشان حَسن یکی است

 

عالم اگر شود زگل دل چمن چمن

در باغ حسن مثل تو سرو چمن یکی است

 

بین هزار خرمن گل مثل بوی تو

بوی لطیف عطر گل یاسمن یکی است

 

تو ماه عالمی و هزارانت انجمن

گویند متفق که مه انجمن یکی است

 

هر کس که دید روی تو را بین پنج تن

اقرار کرد کآینة پنج تن یکی است

 

ماه خدا دو نیمه شد و گفت آسمان

هرچند از ستاره پُری ماه من یکی است

 

گرچه تو و علی و نبی را سه پیکر است

جان تو و علی و نبی در بدن یکی است

 

آن چارتن که زیر کسا باتواند پنج

یک نور واحدید همانا سخن یکی است

 

اسرار غیب آینه ای روبروی توست

عین اللّهی و پیش تو سِرّ و علن یکی است

 

صبر تو بست دست تو را ورنه دست تو

با دست های حیدر خیبر شکن یکی است

 

هرجا سفر کنم دل من در بقیع توست

آری بر این مسافر تنها وطن یکی است

 

مردی چو جدّ و باب و حسین و تو نیست نیست

چونانکه مثل حضرت صدیقه زن یکی است

 

مِهر تو ثبت مُهر مسلمانی من است

بی تو طریق کفر و مسلمان شدن یکی است

 

هرچند نیست قابل وصف تو یا حسن

اینجا عقیق "میثم" و دُرّ عدن یکی است

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت امام حسن مجتبی (ع) 3174

حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)

 

کاش گردی شوم و از کرمت

بنشینم به کنار حرمت

 

کاش چون ماه به شبهای دراز

داشتم با حرمت روز نیاز

 

کاش مانند چراغی سوزم

تا شبی در حرمت افروزم

 

کاش مانند نسیم سحری

داشتم بر سر کویت گذری

 

کاش چون اشک کنارت افتم

بر روی خاک مزارت افتم

 

روی جانها همه بر تربت تو

سوز دلها همه از غربت تو

 

غربت آن نیست که با ضربت سنگ

چهره از خون جبین گردد، رنگ

 

غربت آن نیست که از داغ جوان

قد بابا شود از غصه کمان

 

غربت آن نیست که سر بر سر نی

ره کند با سپه دشمن طی

 

غربت آن است که، فردی مظلوم

شود از کینة یارش مسموم

 

غربت آن است که بعد از کشتن

بارش تیر ببارد به بدن

 

تیر بارید ز بس بر بدنت

بدنت گشت یکی با کفنت

 

سینه‌ها از الم، فروخته شد

تن و تابوت بهم دوخته شد

 

ای بیاد تو دل هستی، خون

وی حساب غمت از حد بیرون

 

قلب احمد که برایت خون بود

به همه مردم عالم فرمود:

 

روز محشر که همه گریانند

اشک ریزان حسن خندانند

 

زین شرر سوخته «میثم» امروز

بارالها تو به فرداش، مسوز

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت رسول اکرم (ص) و گریز به امام حسن مجتبی (ع) 3138

احوالات حضرت رسول اکرم (ص)

و گریز به احوالات امام حسن مجتبی (ع)

 

گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است

دیدم شروع محشر کبرای دیگر است

 

گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه

تاریک تر ز عرصة تاریک محشر است

 

گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمین

اشک عزا به دیدة زهرای اطهر است

 

گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر

دیدم که روز، روز عزای پیمبر است

 

پایان عمر سید و مولای کائنات

آغاز دور غربت زهرا و حیدر است

 

قرآن غریب و فاطمه از آن غریب تر

اسلام را سیاه به تن، خاک بر سر است

 

روی حسین مانده به دیوار بی کسی

چشم حسن به اشک دو چشم برادر است

 

ای دل بیا و گریة زینب نظاره کن

مانند پیروهن جگر خویش پاره کن

 

زهرا به خانه و ملک الموت پشت در

از بهر قبض روح شریف پیامبر

 

از هیچ کس نکرده طلب اذن و ای عجب

بی اذن فاطمه ننهد پای پیش تر

 

با آن که بود داغ پدر سخت، فاطمه

در باز کرد و اشک فرو ریخت از بصر

 

یک چشم او به سوی اجل چشم دیگرش

محو نگاه آخر خود بود بر پدر

 

اشک حسن چکیده به رخسار مصطفی

روی حسین بر روی قلب پیامبر

 

دیگر نداشت جان که کند هر دو را سوار

بر روی دوش خویش به هر کوی و هر گذر

 

زد بوسه ها به حلق حسین و لب حسن

از جان و دل گرفت چو جان هر دو را به بر

 

هر لحظه یاد کرد به افسوس و اشک و آه

گاهی ز طشت و گاه ز گودال قتلگاه

 

پیغمبری که دید ستم های بی شمار

از کس نخواست اجر رسالت به روزگار

 

چون ارتحال یافت خلایق شدند جمع

تا هدیه ای دهند به زهرای داغدار

 

گویا نداشت شهر مدینه درخت و گل

کآن را کنند در قدم فاطمه نثار

 

بر دوش بار هیزمشان جای دسته گل

رنگ شرارت از رخشان بود آشکار

 

بابی که بود زائر آن سید رسل

آتش زدند عاقبت آن قوم نا به کار

 

بر روی دست و سینة آن بضعة الرسول

تقدیم شد سه لوحه به عنوان افتخار

 

سیلی و تازیانه و ضرب غلاف تیغ

ای دل بگیر آتش و ای دیده خون ببار

 

آید صدای فاطمه از پشت در به گوش

تا صبح روز حشر مباد این صدا خموش

 

دردا که بعد فاطمه روز حسن رسید

روز ملال و غصه و رنج و محن رسید

 

از زهر همسرش جگرش پاره پاره شد

بس تیرها که لحظة دفنش به تن رسید

 

بعد از حسن به نیزه عیان شد سر حسین

بیش از هزار زخم ورا بر بدن رسید

 

بر پیکری که بود پر از بوسة رسول

از گرد و خاک و نیزه شکسته کفن رسید

 

از جامه های یوسف کرببلا فقط

بر زینب ستم زده یک پیرهن رسید

 

پاداش آن نصایح زیبا از آن گروه

تیرش درون سینه، سنان بر دهن رسید

 

((میثم)) بگو به فاطمه زآن خیمه ها که سوخت

یک کربلا شرارة آتش به من رسید

 

مرثیه خوان خامس آل عبا منم

در خیمه های سوخته اش سوخت دامنم

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

اربعین حسینی 3128

اربعین حسینی

 

مرگ من بود دمی کز تو جدایم کردند

در همان گوشۀ گودال فدایم کردند

 

دوستانم که نبودند بگریند به من

دشمنانم همگی گریه برایم کردند

 

من که خود راهنمای همه عالم بودم

سرخونین تو را راهنمایم کردند

 

هر کجا خواستم از پای درافتم دیدم

کودکان دست گشودند و دعایم کردند

 

خجلم از تو که گم گشته امانت هایت

بر سر خار دویدند و صدایم کردند

 

گریه ها داشتم از دوری روی تو ولی

خنده ها بود که بر اشک عزایم کردند

 

همرهانم که گرفتند غبار از محمل

همه در خاک فتادند و رهایم کردند

 

تا دم مرگ طرفدار تو بودم ای دوست

دشمنان یکسره تحسین به وفایم کردند

 

این اسارت همه جا عزّت من بود حسین

که پیام آور خون شهدایم کردند

 

(میثمم) کوس شهی بر همه عالم زده ام

سرفرازم که در این کوی گدایم کردند

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات حضرت رقیه (س) 3102

احوالات حضرت رقیه (سلام الله)

 

ای چراغ شب شهادت من

ای تماشای تو عبادت من

 

جان من! باز بر لب آمده ای

آفتابا! چرا شب آمده ای

 

داغ تو ذره ذره آبم کرد

لب خشکیده ات کبابم کرد

 

حیف از این لب و دهن باشد

که بر او چوب، بوسه زن باشد

 

اشک و خون، جاری از دو عین من است

بوسهء من شهادتین من است

 

گلوی پاره پاره آوردی

عوض گوشواره آوردی

 

از گلوی تو پاره تر، جگرم

از سر تو شکسته تر، کمرم

 

طفل قامت خمیده دیده کسی؟!

مثل من داغدیده، دیده کسی؟!

 

قامت خم گواه صبر من است

گوشهء این خرابه قبر من است

 

نیزه بر صورتِ تو چنگ زده

که به پیشانی تو سنگ زده؟

 

در رگ حنجر تو دیده شده

که سرت از قفا بریده شده

 

تازیانه گریست بر بدنم

بدنم شد به رنگ پیرهنم

 

تنم از تازیانه آزردند

چادر خاکی مرا بردند

 

آفتاب رخم عیان گردید

در دو پوشش رویم نهان گردید

 

ابر سیلی به رخ حجابم شد

خون فرق سرم نقابم شد

 

سیلی از قاتلت اگر خوردم

ارث مادر به کودکی بردم

 

شامیان بی مروّت و پستند

دختران را به ریسمان بستند

 

همه را با شتاب می بردند

سوی بزم شراب می بردند

 

من که کوچکتر از همه بودم

راه با دست بسته پیمودم

 

نفسم در شماره می افتاد

در وجودم شراره می افتاد

 

بارها بین ره زمین خوردم

عمّه ام گر نبود می مردم

 

تا به من خصم حمله ور می شد

عمّه می آمد و سپر می شد

 

بس که عمّه مدافع همه شد

پای تا سر شبیه فاطمه شد

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات حضرت رقیه (س) 3101

احوالات حضرت رقیه (سلام الله)

 

ویران‌ سرایم امشب شد میهمان‌ سرایم

این‌جا که خیزران نیست  قرآن بخوان برایم

 

هر شب صدات کردم امشب دعات کردم

یا در برم بمانی یا همرهت بیایم

 

زهرا عذار نیلی نگشود بهر حیدر

من هم به محضر تو صورت نمی‌گشایم

 

گر افکنی جدایی در بین جسم و جانم

دیگر به جان زهرا از خود مکن جدایم

 

من دختر حسینم هم‌سنگر حسینم

ماه صفر محرم، شام است کربلایم

 

خواهم در این خرابه دور سرت بگردم

دیوار گشته حائل، زانو شده عصایم

 

دیشب به شوق وصلت تا صبح گریه کردم

امشب بگو اسیران گریند در عزایم

 

کی گفته در خرابه شب‌ها گرسنه خفتم؟

بعد از تو بوده هر شب خون جگر غذایم

 

دانی چرا عدویم تا حد مرگ می‌زد؟

فهمیده بود از اول من دخت مرتضایم

 

تا دور او بگردم تا دست او ببوسم

ای کاش همرهت بود عموی با وفایم

 

هر چند روسیاهم آلوده‌ی گناهم

مولا بگیر دستم من (میثم) شمایم

 

حاج غلامرضاسازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات حضرت رقیّه (س) 3085

احوالات حضرت رقیّه (سلام الله)

 

امشب به دامن من خورشید آرمیده

یا ماه آسمان ها در کلبه ام دمیده

 

دختر همیشه جایش آغوش گرم باباست

کس روی دست دختر رأس پدر ندیده

 

از دل، چراغ گیرم از اشک، گل فشان

از زلف، مشک ریزم بابا زره رسیده

 

از بس که چون بزرگان بار فراق بردم

در سن خُردسالی سرو قدم خمیده

 

بابا چه شد که امشب با سر به ما زدی سر

جسمت کدام نقطه در خاک و خون طپیده؟

 

هم کتف من سیاه است، هم روی من کبود است

هم فرق من شکسته، هم گوش من دریده

 

داغم به دل نشسته آهم زسر گذشته

چشمم براه مانده اشکم به رخ چکیده

 

از بس پیاده رفتم پایم زراه مانده

از بس گرسنه خفتم رنگ زرخ پریده

 

تو رفع تشنگی کن از اشک دیدۀ من

من بوسه می ستانم از حنجر بریده

 

انگشت های عمّه بگرفته نقش گُلزخم

از بس نشسته و خار، از پای من کشیده

 

جسمم رود شبانه در خاک مخفیانه

یاد آورد ززهرا (س) دفن من شهیده

 

خفتم خموش و دادم بر بیت بیت «میثم»

صد محنت نگفته صد راز ناشنیده

 

 استاد غلامرضا سازگار (میثم)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات شهر شام 3062

احوالات شهر شام

 

فاطمه! مادر سادات! چه آمد به سرت؟

شامیان عید گرفتند به قتل پسرت

 

سنگ و خاکستر و دشنام و کف و زخم زبان

کوچه ‌کوچه شده مزد زحمات پدرت

 

بوسه از دور به پیشانی بشکسته بزن

اگر افتد به سر پاکِ حسینت نظرت

 

شانه بر گیسوی زینب بزن و اشک بریز

گر به دروازۀ ساعات بیفتد گذرت

 

دیگر از چوب و لب خشک نگویم سخنی

بیش از این نیست روا تا که بسوزد جگرت

 

زینب و گیسوی خونین؛ به خدا حق داری

عوض اشک اگر خون رود از چشم ترت

 

چون مه نیمه درخشد به کنار خورشید

سر عباس که خود هست حسین دگرت

 

مادر زینب! از زینب مظلومه بپرس

دخترم! در ملاء عام چه آمد به سرت؟

 

یا محمّد بنگر حق ذوی‌ القربی را

کشت اولاد تو را امت بیدادگرت

 

"میثم!" از بس سخن از سوز جگر می‌گویی

شعر تو در نفس سوخته گشته شررت

 

 حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در شهادت حضرت امام سجاد (ع) 3031

در شهادت امام سجاد (علیه السلام)

 

شب‌های غربت تو گذشت و سحر نداشت

حتی سحر غم از دل تو دست برنداشت

 

در حیرتم که سلسلۀ آهنین مگر

جایی ز زخم گردن تو خوب‌تر نداشت

 

زخم تن تو را همه دیدند و هیچکس

غیر از خدا ز زخم درونت خبر نداشت

 

دنیا چه کرد با تو که هجده عزیز تو

تن‌هایشان به روی زمین بود، سر نداشت

 

سنگت زدند بر سر بازارهای شام

با آنکه جز تو یوسف زهرا پسر نداشت

 

هجده سر بریده برایت گریستند

آهت هنوز در دل دشمن اثر نداشت

 

سوزم بر آن عزیز که در آفتاب سوخت

یک سایبان به جز سرِ پاکِ پدر داشت

 

حال تو بود در دل گودال قتلگاه

چون بسملی که بال زد و بال و پر نداشت

 

مهمان شام بودی و بهر تو میزبان

جز گوشۀ خرابه مکانی دگر نداشت

 

سوز شما به سینۀ «میثم» اگر نبود

اینقدر نخل سوختۀ او ثمر نداشت

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت رقیه (س) 3023

زبانحال حضرت رقیه (سلام الله)

 

با اینکه در خرابۀ شام است جای من

زهراست زائر حرم با صفای من

 

قیمت‌گذار گوهر اشکش فقط خداست

هر دل‌شکسته‌ای که بگرید برای من

 

طفل سه‌ ساله را که توان فرار نیست

دیگر چرا به سلسله بسته است پای من؟

 

دیشب نماز خوانده‌ام و اشک ریختم

شاید پدر سری بزند بر سرای من

 

جان را به کف گرفته‌ام و نذر کرده‌ام

امشب اگر رسد به اجابت دعای من

 

در شام هم که جان بدهم کربلایی‌ام

این گوشۀ خرابه شده کربلای من

 

کارم رسیده است به جایی که کعب نی

گرید برای زمزمۀ بی‌صدای من

 

از بس گریستم، دگر از اشک، خیس شد

خشتی که در خرابه شده متکای من

 

یک لحظه در خرابه دو چشمم به خواب رفت

دیدم که روی دامن باباست جای من

 

«میثم!» غریب جان دهم و نیست هیچ کس

جز تازیانه با خبر از دردهای من

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

دیر راهب 3009

احوالات دیر راهب

 

ترک دنیا گفته ای، در کنج دیر

مثل عیسی آسمان را کرده سیر

 

لحظه لحظه سال ها در انتظار

تا شود دیرش زیارتگاه یار

 

بی خبر خود رازها در پرده داشت

در تمام عمر یک گم کرده داشت

 

دید در پایین دیر خود شبی

هر طرف تابیده ماه و کوکبی

 

گفت الله کس ندیده این چنین

هیجده خورشید، یک شب بر زمین

 

آمده از طور، موسای دگر

در غل و زنجیر، عیسای دگر

 

سر به نوک نیزه می گوید سخن

یا سر یحیی است پیش روی من

 

لاله ی حمرا کجا و آبله

بازوی حورا کجا و سلسله

 

گشته نیلی ماهِ روی کودکی

بسته دست نونهال کوچکی

 

طفل دیگر بسته با معبود عهد

یا سر عیسی جدا گشته به مهد

 

کرد نصرانی نزول از بام دیر

گرد سرها روح او سرگرم سیر

 

دیده بر شمع ولایت دوخته

چون پر پروانه جانش سوخته

 

راهب پیر و سر خونین شاه

رازها گفتند با هم با نگاه

 

شد فراق عاشق و معشوق طی

این به پای نیزه او بالای نی

 

ناگهان زد بانگ بر فوج سپاه

کای جنایت پیشگان رو سیاه

 

کیست این سر؟ کاین چنین خواند فصیح

وای من داوود باشد یا مسیح؟!

 

یا شده ایجاد صفین دگر؟!

گشته قرآن بر سر نی جلوه گر

 

پاسخش گفتند مقصود تو چیست؟

این سر خونین، سر یک خارجیست

 

بود هفتاد و دو داغش بر جگر

تشنه لب از او جدا کردیم سر

 

لرزه بر هفت آسمان انداختیم

اسب ها بر پیکر او تاختیم

 

شعله ها از هر طرف افروختیم

خیمه هایش را سراسر سوختیم

 

هر یتیمش از درون خیمه گاه

برد زیر بوتهء خاری پناه

 

ریخت نصرانی به دامن خون دل

گشت سر تا پا وجودش مشتعل

 

برکشید از سینه چون دریا خروش

گفت ای دون فطرتان دین فروش

 

ثروت من هست چندین بدره زر

در جوانی ارث بردم از پدر

 

در بهای این همه سیم و زرم

امشب این سر را امانت می برم

 

می کنم تا صبح با او گفتگو

کز دهانش بشنوم سری مگو...

 

برد سوی دیر سر را با شتاب

کرد ناگه هاتفی او را خطاب

 

راهب از اسرار، آگه نیستی

هیچ دانی میزبان کیستی؟

 

این که لب هایش چنین خشکیده است

بحر رحمت از دمش جوشیده است

 

اینکه زخمش را شمردن مشکل است

زخم هفتاد و دو داغش بر دل است

 

گوش شو کآوای جانان بشنوی

از دهانش صوت قرآن بشنوی

 

گرد ره با اشک، از این سر بشوی

با گلاب و مشک، خاکستر بشوی

 

برد راهب عاقبت سر را به دیر

تا خدا در دیر خود می کرد سیر

 

شد چراغ دیر آن سر تا سحر

دیگر این جا دیر راهب بود و سر

 

خشت خشت دیر را بود این کلام

کای چراغ دیر و مطبخ السلام

 

ناگهان آمد صدای یا حسین

واحسینا واحسینا واحسین

 

آن یکی می گفت حوا آمده

دیگری می گفت سارا آمده

 

هاجر از یک سو پریشان کرده مو

مریم از یک سو زند سیلی به رو

 

آسیه رخت سیه کرده به بر

گه به صورت می زند گاهی به سر

 

ناگهان راهب شنید این زمزمه

ادخلی یا فاطمه یا فاطمه

 

آه راهب دیده بربند از نگاه

مادر سادات می آید ز راه

 

بست راهب دیده اما با دو گوش

ناله ای بشنید با سوز و خروش

 

کای قتیل نیزه و خنجر حسین

ای فروغ دیدۀ مادر حسین

 

بر فراز نی کنم گرد تو سیر

یا به مطبخ یا به مقتل یا به دیر؟

 

امشب ای سر چون گل از هم واشدی

بیشتر از پیشتر زیبا شدی

 

ای نصاری مرحبا بر یاری ات

فاطمه ممنون مهمان داری ات

 

هر کجا این سر دم از محبوب زد

دشمنش یا سنگ زد یا چوب زد

 

تو نبودی، گِرد این سر صف زدند

پیش چشم دخترانش کف زدند

 

پیش از آن کافتد در این دیرش عبور

من زیارت کردم او را در تنور

 

راهب اول پای تا سر گوش شد

ناله ای از دل زد و بی هوش شد

 

چون به هوش آمد به سوی سر شتافت

سینۀ تنگش به تیر غم شکافت

 

گفت ای سر، تو محمّد نیستی؟

گر محمّد نیستی پس کیستی؟

 

ناگهان سر، غنچۀ لب باز کرد

با نصاری درد دل ابراز کرد

 

گفت کای داده ز کف صبر و شکیب

من غریبم من غریبم من غریب

 

گفت: می دانم غریب و بی کسی

غربتت ثابت شده بر من بسى

 

تو غریبی که به همراه سرت

همره آید دست بسته خواهرت

 

باز اعجازی کن ای شیرین سخن

لب گشا و نام خود را گو به من

 

آن امیرالمؤمنین را نور عین

گفت: راهب! من حسینم من حسین

 

من که با تو همسخن گشته سرم

نجل زهرا زادۀ پیغمبرم

 

دیده این سر از عدو آزارها

خوانده قرآن بر سر بازارها

 

اشک راهب گشت جاری از بصر

گفت ای ریحانۀ خیرالبشر

 

از تو خواهم ای عزیز مرتضی

شافع راهب شوی روز جزا

 

گفت آئین نصاری واگذار

مذهب اسلام را کن اختیار

 

راهب از جام ولایت کام یافت

تا تشرف در خط اسلام یافت

 

یوسف زهرا بدو داد این برات

گفت ای راهب شدی اهل نجات

 

عاشق و معشوق بود و بزم شب

صبحدم کردند از او سر را طلب

 

راهب آن سر را چون جان در بر گرفت

باز با سر گفتگو از سر گرفت

 

گفت چون بر این مصیبت تن دهم؟

میهمان خویش بر دشمن دهم...

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات حضرت امام سجّاد (ع) 3004

احوالات امام سجّاد (علیه السّلام)

 

شد تازه داغ، باز به دل های اهل بیت

تکرار شد مصیبت عظمای اهل بیت

 

با قلب چاک چاک در آغوش خاک خفت

چارم امام و رهبر و مولای اهل بیت

 

دردا که شد خموش پس از سال ها فراق

آوای روح بخش مسیحای اهل بیت

 

بعد شهادتش به همه خلق شد عیان

کورا چه ها رسیده زاعدای اهل بیت

 

آثار زخم سلسله ها هم هنوز بود

بر عضو عضو آن گل رعنای اهل بیت

 

این است آن اسیر که هجده ستاره دید

بر نیزه گرد ماه دل آرای اهل بیت

 

این است آن امام که با دست بسته دید

چون داغ خویش آبله بر پای اهل بیت

 

این است آن عزیز که آثار سنگ دید

بر ماه روی زینب کبرای اهل بیت

 

این غیرت اللّهی است که می دید آمدند

زنهای شام بهر تماشای اهل بیت

 

با تازیانه گشت جسارت به عمّه اش

روزی که سوخت خانه ی زهرای اهل بیت

 

«میثم» قسم به فاطمه باور نکردنی است

این غم، که در خرابه شود جای اهل بیت

 

حاج غلامرضا سازگار (میثم)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مناجات حضرت امام حسین (ع) 2836

مناجات حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

اي از ازل به مهر تو دل، آشنا حسين!

وي تا ابد لواي عزايت بپا، حسين!

 

هر ماه در عزاي تو، ماه محرم است

هر جا بود به ياد غمت كربلا، حسين!

 

امواج اشك از سر هفت آسمان گذشت

آن دم كه كرد جسم تو در خون شنا، حسين!

 

حسرت برم، به محتضري، كاخرين نفس

روي تو ديد و خنده زد و گفت: يا حسين!

 

من كيستم كه گريه كنم در عزاي تو؟

گريند روز و شب به غمت انبيا، حسين!

 

من كيستم كه بر تو بگيرم عزا؟ خدا

صاحب عزاي توست به حق خدا، حسين!

 

خون تو آب غسل و، كفن گرد رهگذر

تشييع توست زير سم اسبها، حسين!

 

سنگم اگر زنند، به جايي نمي روم

آخر تو خود بگو كه روم در كجا حسين!

 

تن خسته، پشت خم شده، بار گنه به دوش

رحمي به حال «ميثم» بي دست و پا، حسين!

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

ورود به کربلا 2824

ورود به کربلا

 

اینجا بهشت سرخ بدن های بی سر است

اینجا نگارخانه ی گل های پرپر است

 

اینجا منا و مشعر و بیت الحرام ماست

اینجا حریم قرب شهیدان داور است

 

اینجاست قتلگاه شهیدان راه حق

اینجا مزار قاسم و عباس و اکبر است

 

اینجا به جای جامه ی احرام ما به تن

زخم هزار نیزه و شمشیر و خنجر است

 

اینجا دو طفل زینبم افتد به روی خاک

اینجا به روی سینه ی من قبر اصغر است

 

اینجا برای پیکر صد چاک عاشقان

گرد و غبار کرب و بلا مشک و عنبر است

 

اینجا چو آفتاب سرم بر فراز نی

بر کودکان در به درم سایه گستر است

 

اینجا تنم به زیر سم اسب، توتیا

اینجا سرم به دامن شمر ستمگر است

 

اینجا به جای جای گلوی بریده ام

گلبوسه های زینب و زهرای اطهر است

 

اینجا به یاد العطش کودکان من

هر صبح و شام دیده ی میثم، زخون تر است

 

حاج غلامرضا سازگار (میثم)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت قاسم (ع) 2794

حضرت قاسم (علیه السلام)

 

ای ماه من! که ماهی در خون شناوری

در موج خون، چقدر شبیه پیمبری

 

با جسم چاک چاک تو شد امر، مشتبه

تو قاسمی، عزیز دلم، یا که اکبری؟

 

اینقدر پیش چشم عمو دست و پا مزن

جان می‌دهی و جان من از دست، می‌بری

 

من بر توام به جای پدر، تو برای من

جای علی اکبر و جای برادری

 

مشکل‌گشای من شده بازوی کوچکت

انگار می‌کنم که تو عباس دیگری

 

عمو شود فدات که طاقت نداشتی

بر غربت عمو بنشینی و بنگری

 

شرح غم من و تو، همین مصرع است و بس

من باغبان پیرم و تو یاس پرپری

 

امروز، روز غربت آل پیمبر است

نبْوَد روا، مرا بگذاری و بگذری

 

خواهی بپایْخیزی، از این دست و پا زدن

گویی هنوز، بر من مظلومه یاوری

 

میثم از این شرارۀ جانْسوز و سوزِ دل

مرهون عفو و رحمتِ ما، روز محشری

 

 حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

خروج از مدینه 2675

خروج از مدینه

 

ای ساربان! آهسته ران، کز دیده دریا می رود

از شهر زهرا نیمه شب ، فرزند زهرا می رود

 

منزل به منزل کاروان ، گردیده در صحرا روان

با ناله و آه و فغان ، تنهای تنها می رود

 

ریحانه ی «خیر البشر» ، کرده سوی جانان سفر

یا آن که موسایی دگر ، در طور سینا می رود

 

قلب سکینه مشتعل، اشکش به رخ، خونش به دل

با دیده ی دریایی اش ، دنبال سقّا می رود

 

اصغر ز دامان رباب ، پر می زند بر دوش باب

با شوق پیکان بلا ، همراه بابا می رود

 

لیلا! جوانت را ببین ، با رفتن آن نازنین

گویی محمد بر زمین ، از عرش اعلا می رود

 

ریحانه ی باغ حسن ، پوشیده بر قامت کفن

تا شوید از خون پیرهن ، با شور و غوغا می رود

 

آید ز  صحرا زمزمه، خون ریزد از چشم همه

سقّای آل فاطمه ، عطشان به دریا می رود

 

ای آسمان! اختر فشان، بنگر برای بذل جان

ماه بنی هاشم روان ، با ماه لیلا می رود

 

زینب شده محمل نشین ، با ناله های آتشین

منزل به منزل کو به کو ، صحرا به صحرا می رود

 

مرغ دل «میثم» روان، گردیده با این کاروان

داده ز کف تاب و توان ، همراه مولا می رود

 

غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت عبدالعظیم (ع) 2644

در مدح سیدالکریم حضرت عبدالعظیم (ع)

 

ای به شهر ری مزارت رشک جنات النعیم

آیت عظمای حق نجل الحسن عبدالعظیم

 

آفتاب فاطمه چشم و چراغ اهل بیت

منشأ فضل و کرامت صاحب لطف عمیم

 

هم شریف ابن شریف ابن شریف ابن شریف

هم کریم ابن کریم ابن کریم ابن کریم

 

قبلۀ دل کعبۀ اهل ولایی نی عجب

گر زند بیت الحرامت بوسه بر خاک حریم

 

در پی احیای دل کار مسیحا می کند

بامدادی گر وزد از تربت پاکت نسیم

 

زائر قبر تو یعنی زائر قبر حسین

خادم کوی تو یعنی خادم حجر و حطیم

 

شهر ری تا متکی بر آستان قدس تو است

تا قیامت نیستش از فتنۀ بیگانه بیم

 

نی عجب گر سائل درگاهت از احسان کند

دامن طفل یتیمی را پر از در یتیم

 

چارمین نجل کریم اهل بیتی میتوان

هشت جنت را ببخشایی به شیطان رجیم

 

طلعت نورانیت مرآت الله الصمد

طاق ابروی تو بسم الله رحمان الرحیم

 

مظهر توحیدی و در بیت دل داری مقام

آفتاب عرشی و در شهر ری گشتی مقیم

 

شاهراه زائرت "انا هدیناه السبیل"

چل چراغ تربتت شمع صراط المستقیم

 

بر مشام جان دهد در هر نفس عطر حسین

هر کجا آرد نسیم از تربت پاکت شمیم

 

اینکه من امروز می گردم به دور تربتت

مرغ جانم زائر کوی تو بوده از قدیم

 

دست من گر کوته است از مرقد پاک حسین

یافتم از تربتت اینجا همان فوز عظیم

 

هر که در این سرزمین بر خاک تو صورت نهاد

در ثواب زائران کربلا گردد سهیم

 

خورده از اول دل «میثم» گره بر مرقدت

وصل اجداد تو خواهد از خداوند کریم

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت امام حسین (ع) 2628

حضرت امام حسین (علیه السلام)

 

عبد توام اگر ز کرم باورم کنی

پا بر سرم بنه که ز عالم سرم کنی

 

یا همچو شمع سوخته کن، قطره قطره آب

یا شعله ای ببخش که خاکسترم کنی

 

عمری به زخم های تنت گریه کرده ام

تا وقت مرگ، خنده به چشم ترم کنی

 

خار رهم، مگر به نگاه تو گل شوم

خاک در توام، تو مگر گوهرم کنی

 

یک عمر سائل در این خانه بوده ام

حاشا که وقت مرگ، جدا زین درم کنی

 

تنها شراب روح من از جام چشم توست

چشمی گشا که مست از این ساغرم کنی

 

یک عمر دوختم، به نگاه تو، چشم خویش

تا یک نگاه، در نگه آخرم کنی

 

از ذرّه کمترم، تو توانی به یک نگاه

برتر ز آفتاب جهان پرورم کنی

 

هرگز به جز در تو دری را نمی زن

ای وای اگر گدای در دیگرم کنی!

 

من "میثمم" امید که محشور از کرم

با میثم علی به صف محشرم کنی

 

غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت زهرا (س) 2614

در مدح حضرت زهرا (سلام الله)

 

رُخت فروغ خداوند دادگر دارد

قَدت نشان ز قیام پیامبر دارد

 

به جلوه‌ای چو رُبایی دل از رسول خدا

ز چهره‌ات نتواند نگاه بردارد!

 

میان خلق شود چون محبتت تقسیم،

پیمبر از همگان سهم، بیشتر دارد!

 

پیمبری که کلامش هماره وحی خداست،

به وصف مدح تو بر لعل لب، گهر دارد

 

خدا ثنای تو را در کتاب خود گوید

رسول مِهر تو را همچو جان به بر دارد

 

علی ندیده، عبادت نمی‌کند حق را

خدای را به جمال تو در نظر دارد

 

سِزَد که غیر خدا مدحتت نگوید کس

که از جلال تو تنها خدا خبر دارد

 

به مِهر و مه ندهم ذرّه‌ای ز مهر تو را

که این معامله صد آسمان ضرر دارد!

 

حدیث وصف تو ننوشته ماند و باز از آن

بسی زمانه روایات معتبر دارد

 

به برگ برگ درخت محبتت نقش است

وجود، آنچه که دارد از این شجر دارد

 

کتاب مدح تو تنها، دل رسول خداست

که جنّ و اِنس از آن جمله‌ای زِ بَر دارد

 

از آن ستوده بشر را خدا به قرآنش

که مظهری چو تو در کِسوت بشر دارد

 

ز عزم توست، ولایت دوام اگر بگرفت

ز صبر توست رسالت، بقا اگر دارد

 

نسیم شهر مدینه به خُلد ناز کند

که هر شب از حرم مخفی‌ات گذر دارد...

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت امام زمان (عج) 2606

حضرت امام زمان (عج)

 

دلم گرفته خدایا در انتظار فرج

دو دیده ام شده دریا در انتظار فرج

 

هنوز می رسد از کوچه های شهر حجاز

صدای گریه زهرا  در انتظار فرج

 

هنوز در همه عالم میان دشمن و دوست

علی است بی کس و تنها در انتظار فرج

 

هنوز می رسد از چاه های کوفه به گوش

صدای ناله مولا در انتظار فرج

 

هنوز ناله کشد از جگر امام حسن

گشوده دست دعا را در انتظار فرج

 

هنوز پرچم سرخ حسین منتظر است

گشوده چشم به صحرا در انتظار فرج

 

هنوز می رسد آوای دلربای حسین

ز نوک نیزه اعدا در انتظار فرج

 

هنوز تشنه لبان اشکشان بود جاری

کنار کشته سقا در انتظار فرج

 

هنوز خون شهیدان کربلا جاری است

ز چشم زینب کبرا در انتظار فرج

 

هنوز ناله "میثم" رسد به گوش که هست

چو چشم فاطمه ، دنیا در انتظار فرج

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت امام زمان (عج) 2601

حضرت امام زمان (عج)

 

ﻋﻤﺮﻡ ﺷـﺪﻩ ﺟﺎﻥﮐﻨﺪﻥ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ

ﺯﯾﻦ ﮐﻮﺗﻬﯽ ﻋﻤﺮ ﻭ ﺯﯾﻦ ﻏﯿﺒﺖ ﻃﻮﻻﻧﯽ

 

ﻋﻤﺮﯼ ﺑـﻪ ﺗﻤﻨﺎﯾﺖ ﺑﺎ ﯾﺎﺩ ﻗﺪﻡﻫﺎﯾﺖ

ﺍﺯ ﭘﺎﺭﮤ ﺩﻝ ﮐﺮﺩﻡ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﮔﻞ ﺍﻓﺸﺎﻧﯽ

 

ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﺳﯿﻪ ﺭﻭﺯﻡ ﻣﯽﺳﺎﺯﻡ ﻭ ﻣﯽﺳﻮﺯﻡ

ﺩﺍﺭﻡ ﺑـﻪ ﺟﮕﺮ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺻﺪ ﺷﻌﻠﮥ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ

 

ﺑﺎ ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﮔﯿﺘﯽﺳﺖ ﭼﻮ ﻓﺮﻭﺭﺩﯾﻦ

ﺑﯽﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ

 

ﯾﺎ ﺁﻥ ﮐﻪ ﻧﻬﺎﻥ ﺍﺳﺘﯽ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺳﺘﯽ

ﺩﻝ ﻣﯽﺑﺮﯼ ﺍﺯ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺎ ﭼﻬـﺮﮤ ﻧﻮﺭﺍﻧﯽ

 

ﺑﺎ ﭼﺸـﻢ ﺧﯿﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﺗﺎ ﯾﺎﺩ ﺭﺧﺖ ﮐﺮﺩﻡ

ﻋﺎﻟﻢ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺷﺪ ﺭﻭﺯ ﺣﺘﯽ ﺷﺐ ﻇﻠﻤﺎﻧﯽ

 

ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻠﺒﻞ ﺩﺭ ﻭﺻﻒ ﺗﻮ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪ

ﮔﻞﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﮔﺮﺩﯾﺪﻧﺪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻏﺰﻝ ﺧﻮﺍﻧﯽ

 

ﺍﯼ ﺟﺎﻥِ ﺟﻬﺎﻥﭘﺮﻭﺭ ﺍﯼ ﻋﺒﺪ ﺧﺪﺍ ﻣﻨﻈﺮ

ﺑﺎﺯﺁﯼ ﻭ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻦ ﺩﺭ ﮐﺴﻮﺕ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ

 

ﺑﺎﺯﺁ ﻭ ﻣﺪﺍﻭﺍ ﮐﻦ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺟﺪﺕ ﺭﺍ

ﺧﻮﻥ ﭘﺎﮎ ﮐﻦ ﺍﯼ ﻣﻮﻻ ﺯﺁﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﻭ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ

 

"ﻣﯿﺜﻢ "! ﻫﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻮﺷﯽ ﺑﻪ ﺩﻋﺎ، ﺷﺎﯾﺪ

ﮔﯿﺮﺩ ﺑـﻪ ﺩﻋﺎ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺍﯾﺎﻡ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت موسی ابن جعفر (ع) 2566

در مدح و میلاد حضرت موسی ابن جعفر (ع)

 

ای وجودت مطلع الانوار یا موسی ابن جعفر

ای جلالت برترازگفتار یا موسی بن جعفر

 

ای رواقت کعبه دل وی حریمت طور سینا

ای هزاران موسیت زوّاریا موسی بن جعفر

 

ای خوش آن بیمار کز فیض تو می جوشد شفایش

ای هزاران عیسیت بیماریا موسی بن جعفر

 

ازتو می گیرد تجلّی سینه ام چون طور سینا

وزتوباشد چشم دل بیداریا موسی بن جعفر

 

دردمندم مستمندم بی پناهم روسیاهم

هرکه هستم باتودارم کاریاموسی بن جعفر

 

کظم غیظ و حسن خلقت دل برد حتّی زدشمن

همچو جدّت احمد مختاریا موسی بن جعفر

 

می توانی در زخیبر سرزجسم عمر وگیری

در غزا چون حیدرکرّار یا موسی بن جعفر

 

در دهانم می شود درّ سخن قند مکرّر

چون کنم مدح توراتکراریاموسی بن جعفر

 

پیش هفو و پای جود ونزد احسانت بود کم

هرچه باشد حاجتم بسیاریا موسی بن جعفر

 

هر که بودم با تو بودم هر که هستم با تو هستم

در گلستان شمایم خار یا موسی بن جعفر

 

ای که دشمن داد دشنام و نوازش کردی از او

دوستم دستی به سویم آریاموسی بن جعفر

 

نیست آن قدرم که گردم زائرصحن وسرایت

خاک زوّارت مرابشماریاموسی بن جعفر

 

هدیه هر کس از برای یار آرد گوهری را

این من واین چشم گوهرباریا موسی بن جعفر

 

من به عالم گفته ام خاک دراین آستانم

لطف کن پابرسرم بگذار یا موسی بن جعفر

 

از چه در زندان به جز زنجیر غمخواری نداری

ای به خلق عالمی غمخواریاموسی بن جعفر

 

با کدامین جرم شد ساییده ساق پات مولا

ازچه دیدی روزوشب آزادیاموسی بن جعفر

 

بر تو می گریم که زندان تو حتّی

روز روشن بوده تیرتر زشام تار یا موسی بن جعفر

 

بر تو می گریم که از زنجیر و کند و تازیانه

برتن پاکت بود آثار یا موسی بن جعفر

 

بر تو می گریم که درخاک وطن ذرّیه ات را

گردغربت مانده بررخساریاموسی بن جعفر

 

برتو می گریم که بود ی روزه و هنگام مغرب

کردی ازخون جگرافطاریا موسی بن جعفر

 

برتو می گریم که از خرمای زهرآلود دشمن

بود در قلبت شرارنار یا موسی بن جعفر

 

برتو می گریم که تابوت تو بود از تخته در

در میان کوچه و بازار یا موسی بن جعفر

 

کند بر پا غل به گردن ، اشک بررخ ، زهردردل

شدنصیب حضرتت هرچاریاموسی بن جعفر

 

من نمی دانم در آن زندان چه دیدی

لیک دانم مرگ خود را دیده صد بار یا موسی بن جعفر

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

غدیر خم 2561

غدیر خم

 

امروز روز عید خدا روز یا علی است

فریاد جنّ و انس و ملک یکصدا علی است

نزدیک و دور شیعه به هرجاست با علی است

شور و دعا و زمزمه و ذکر ما علی است

ای جبرئیل مدحت مولا علی بگو

پرواز کن به دور علی یا علی بگو

 

عید بزرگ خالق و خلقت خجسته باد

جشن سرور احمد و امّت خجسته باد

آوای وحی و مژدۀ رحمت خجسته باد

اکمال دین، تمامی نعمت خجسته باد

این قول احمد است چه نیکو روایتی

یوم الغدیر افضل اعیاد امّتی

 

عید غدیر عید خدا و پیمبر است

عید غدیر عید تولّای حیدر است

عید غدیر عید امامان سراسر است

عید غدیر از همه اعیاد برتر است

عیدی شیعه، آیۀ اکمال دین شده

مولا علی امام همه مسلمین شده

 

ما دل به مهر حیدر کرّار باختیم

با نای جان نوای ولایت نواختیم

چون شمع در شرار محبّت گداختیم

با خطبۀ غدیر علی را شناختیم

تا شیعه ایم بار ولایت به دوش ماست

این خطبه تا قیام قیامت به گوش ماست...

 

تنها تویی به ختم رسل جان و جانشین

تنها تو را رسول خدا خوانده کلِّ دین

تنها تویی تو دست الهی در آستین

تنها تویی امیر تمامیّ مؤمنین

بر منبر رسول، سلونی تو گفته ای

در بستر رسول، به جایش تو خفته ای

 

قرآن کتاب م دح و خدا مدح خوان توست

قرآن نیازمند به نطق و بیان توست

هم تو زبان حقیّ و هم حق زبان توست

جاویدی و هماره زمان ها زمان توست

قرآن به وصف توست که تکمیل می‌شود

كى غير تو معلم جبریل می‌شود؟

 

حج و زکوة و صوم و صلوة و قیام، تو

حمد و رکوع و سجده، تشهد، سلام، تو

سعی و صفا و مروه تو، ركن و مقام، تو

تکبیر تو، طواف تو، بیت الحرام، تو

ای در تمام ملک خدا ذکر خیر تو

مولود کعبه، رکن حرم کیست غیر تو؟

 

دنیا هزار چهره بیاراست یاعلی

با صد کرشمه وصل تو را خواست یاعلی

کی در دلت محبت دنیاست یاعلی

از کفش وصله‌دار تو پیداست یاعلی

دیدم همه حکومت دنیات در نظر

حتـی ز آب بینـی بز بود پست‌تر...

 

مولای اولیای خدا کیست جز علی

دست گره گشای خدا کیست جز علی

مصداق "هل اتا"یِ خدا کیست جز علی

ممدوح "انّما"ی خدا کیست جز علی

انصاف کو مروّت و مردانگی کجاست؟!

آیا لباس کعبه بر اندام بت رواست؟!

 

غیر از علی که جان پیمبر خطاب شد؟

غیر از علی که صاحب "علم الکتاب" شد؟

غیر از علی که هم سخن آفتاب شد؟

غیر از علی که روی زمین بوتراب شد؟

غیر از علی که مادرش او را به کعبه زاد؟

غیر از علی که قاتل خود را پناه داد؟

 

غیر از علی که خوانده محمّد برادرش؟

غیر از علی که حضرت زهراست همسرش؟

غیر از علی که زینب کبری است دخترش؟

غیر از علی که داده خدا فتح خیبرش؟

مرد نبرد خیبر و ننگ اُحد کجا؟!

حیدر کجا فراری جنگ اُحد کجا؟!

 

آن مدعی که چون بز کوهی فرارکرد

ننگ فرار را به جهاد اختیار کرد

ترک نبی به معرکهء کارزار کرد

خود را نهان به پیچ و خم کوهسار کرد

می دید رزم تو به یسار و یمین علی

می گفت بر شجاعت تو آفرین علی

 

وقتی که او به جنگ احد گفت الفرار

آورد جبرییـــل بــرای تــو ذوالفقــار

بر لیلة المبیت تو حق کرده افتخار

تو یار یار بودی از اول نه یار غار

تو بر دفاع ختم رسل پا فشرده ای

دور رسول گشته نود زخم خورده ای...

 

ممدوح جبرئیل به ارض و سما علی است

در ذوالفقار زمزمهء لافتی علی است

قرآن، نماز، ذکر، عبادت، دعا علی است

دنیا بدان که رهبر و مولای ما علی است

مرد غدیر پیرو خطّ سقیفه نیست

با غصب منبر نبوی کس خلیفه نیست

 

مرد فرار فاتح خیبر نمیشود

بیگانه با رسول، برادر نمیشود

جز تو كسى كه نفس پیمبر نمیشود

جز تو به شهر علم نبی، در نمیشود

بگذار تا رود به سر دارها سرم

من خاک پای "میثم" تمار حیدرم

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح  امیرالمومنین حضرت علی ابن ابیطالب (ع) 2560

در مدح حضرت علی (علیه السلام)

 

نفس نفیس مصطفی یا علی

کعبه گرفت از تو صفا یا علی

یا علی و یا علی و یا علی

 

تو در زمین و آسمان رهبری

عقده گشای دل پیغمبری

تو شهر علم نبوی را دری

پشت نبی روی خدا یا علی

یا علی و یا علی و یا علی

 

یاد تو ذکر لب خاموش من

مدح تو هنگام سخن نوش من

لحمک لحمی است دُر گوش من

از لب ختم الانبیا یا علی

یا علی و یا علی و یا علی

 

وجه خداوند تعالی تویی

غیر نبی بر همه اولا تویی

شیر خدا علی اعلا تویی

یار نبی در همه جا یا علی

یا علی و یا علی و یا علی

 

ای حرم از مقدم تو محترم

مادر تو زاده تو را در حرم

مکه ز میلاد تو رشگ ارم

جان جهانت به فدا یا علی

یا علی و یا علی و یا علی

 

ما زترابیم و تویی بو تراب

ما همگان ذره و تو آفتاب

آیه ی مدح تو بود در کتاب

نص صریح انما یا علی

یا علی و یا علی و یا علی

 

بعد نبی حضرت خیرالانام

فاطمه را کیست بجز تو امام

ای بتو از قادر منان سلام

تویی تویی تو مقتدا یا علی

یا علی و یا علی و یا علی

 

گاه سخن نوش محمد تویی

یار و هم آغوش محمد تویی

بت شکن دوش محمد تویی

به بیت ذات کبریا یا علی

یا علی و یا علی و یا علی

 

با که نبی همدم و همراز بود؟

بیت که بر بیت خدا باز بود؟

دین زنبرد که سر افراز بود؟

نبی که را گفته ثنا یا علی؟

یا علی و یا علی و یا علی

 

کی به احد جان نبی را خرید؟

کی به احد جز تو نود زخم دید؟

بدر به شمشیر که فتح آفرید؟

جز تو که بد شیر خدا یا علی؟

یا علی و یا علی و یا علی

 

جز تو خدا را که ید و عین بود؟

مهر که غیر از تو بما دین بود؟

بازوی کی، بازوی ثقلین بود؟

در صف پیکار و غزا یا علی؟

یا علی و یا علی و یا علی

 

ای که خرد گشته بوصف تو گم

آیه اکملت لکم دینکم

مدح چه کس بوده به صحرای خم؟

از تو نمی شوم جدا یا علی

یاعلی و یاعلی و یاعلی

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

غدیر خم 2543

غدیر خم

 

هوالغنی الحمید هو العلی الکبیر

هو الغفور الرحیم هو اللطیف الخبیر

 

هوالولی الودود هو السمیع البصیر

هو الرئوف الکریم هو الولی القدیر

 

که در تمام وجود گرفته عید غدیر

عیدی بس جانفزا عیدی بس دلپذیر

 

عید خدای جلی عید ولای علی

عید رسول خدا عید بزرگ علی

 

عید تمام نعم نعمت بی حد شده

ملک خدا سر به سر خلد مخلد شده

 

شادتر از خلق خود، خالق سرمد شده

آیة اکمال دین هدیه به احمد شده

 

معرف شیر حق رسول امجد شده

بلکه محمد علی، علی محمد شده

 

ثنای حیدر کنید علی علی سر کنید

بَلّغ ما اُنزل اِلیکَ از بر کنید

 

ندای اکمال دین عیدی خاص خداست

حیات دین خدا از این مبارک نداست

 

تمام عالم پر از علی علی یک صداست

وجودش از هم جدا هر که ز حیدر جداست

 

علی سراج المنیر علی طریق الهداست

طریق تا انتها سراج از ابتداست

 

عروج حق تا علی است تمام دین یا علی است

بخوان بخوان جبرئیل بگو که مولا علی است

 

زعیم خلق جهان علی است آری علی است

رسول را جان جان علی است آری علی است

 

کتاب حق را زبان علی است آری علی است

خطاب حق را بیان علی است آری علی است

 

امام پیش از زمان علی است آری علی است

بهشت را میزبان علی است آری علی است

 

جان پیمبر یکی است ساقی کوثر یکی است

چه باک از دشمنان بگو که حیدر یکی است

 

ندای قرآن علی نظام قرآن علی است

حروف قرآن علی کلام قرآن علی است

 

صلاة قرآن علی صیام قرآن علی است

پیام قرآن علی امام قرآن علی است

 

قوام قرآن علی نظام قرآن علی است

تمام دین نه، بگو تمام قرآن علی است

 

قیام یعنی علی قعود یعنی علی

رکوع یعنی علی سجود یعنی علی

 

امیر پیش از وجود امیر شد در غدیر

سفیر ملک ازل سفیر شد در غدیر

 

به خاتم الانبیا وزیر شد در غدیر

مدار شد در غدیر مدیر شد در غدیر

 

مشار شد در غدیر مشیر شد در غدیر

بشیر شد در غدیر نذیر شد در غدیر

 

الا تمام ملل به ذات حی ازل

علی است خیر البشر علی است خیرالعمل

 

امام ما کیست کیست فاتح خیبر علی است

فاتح خیبر علی جان پیمبر علی است

 

جان پیمبر علی ساقی کوثر علی است

ساقی کوثر علی مظهر داور علی است

 

مظهر داور علی اول و آخر علی است

اول و آخر علی حیدر، حیدر علی است

 

شیعه فقط حیدری است ز خصم حیدر بری است

هر که علی را فروخت دوزخ را مشتری است

 

مشام خصم علی کجا و بوی بهشت

علی است بوی بهشت علی است روی بهشت

 

شیعة او راست پا بر سر کوی بهشت

علی است خلق بهشت علی است خوی بهشت

 

شیعه کند کار خضر بر لب جوی بهشت

آی علی دوستان پیش به سوی بهشت

 

نجاتتان سرنوشت بهشت تان در سرشت

بهشت یعنی غدیر غدیر یعنی بهشت

 

سقیفه آن سو برو غدیر از آن ماست

غدیر توحید ما غدیر ایمان ماست

 

غدیر پیوند ما غدیر پیمان ماست

غدیر در روز حشر صراط و میزان ماست

 

غدیر تفسیر نور غدیر فرقان ماست

غدیر فردوس ماست غدیر رضوان ماست

 

مپرس ما کیستیم چه بوده و چیستیم

به جان مولا قسم سقیفه ای نیستیم

 

بت شکن کعبه بر دوش نبوت یکی است

برادر مصطفی روز اخوت یکی است

 

امیر خیبر ستان به دست قدرت یکی است

علی اگر شد امام تمام امت یکی است

 

رسول اگر حکم کرد حکم رسالت یکی است

اگر دوبین نیستی غدیر و بعثت یکی است

 

هماره این یاد ماست فیض خداداد ماست

حرا و خم غدیر کعبه میلاد ماست

 

اگر چه بین دو یار سه یار شد فاصله

فقط به شأن علی است روایت منزله

 

محمد است و علی حلقة یک سلسله

هر که جدا از علی است جداست از قافله

 

نامة اعمال اوست نوشتة باطله

به دوزخش نیست جز شرار آتش صله

 

"میثم" اگر میثمی، میثم تمار باش

دل بِبُر از جان و سر در طلب یار باش

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلاد حضرت امام علی النقی الهادی (ع) 2526

در مدح و میلاد امام علی النقی (ع)

 

امشب بشیـر از جانب حی تعالی آمده

گوید که یاسینی دگر از صلب طاها آمده

یــا کوثــری از دامــن ام‌ابیهــا آمده

چـارم علـی در مجمع اولاد زهرا آمده

از نسل مصباح الهدی هادی به دنیا آمده

نور هدایت تافته هم در عرب هم در عجم

 

کهف التقی، بـدرالشرف، نورالهدا، ابن‌الرضا

رخ رحمه للعالمین هیبت علی مرتضی

قرآن از پـا تـا بـه سر توحید از سر تا به پا

هر دیده بر او یک حرم هر دل بر او یک سامرا

هم وجـه ذات کبریـا هـم نجل ختم‌الانبیا

آیینـۀ حسن قـدم بگـذاشت در عالـم قدم

 

 از آیـۀ «اللهُ نور» افکنده گل سیمای او

نام دل‌آرایش علی، قلب محمّد جای او

در چشم عرش کبریـا پیداست جای پای او

دل، حج بجـا آرد ولـی در طوف سامرای او

جود و کرم، بذل و عطا، یک قطره از دریای او

عالم اگر سائل شود در پیش بذل اوست کم

 

چشم عطا بر درگه و چشم کرم بر دامنش

یعقوب‌هـا بینـا شوند از نفخـۀ پیراهنش

نور الهـی در دلش روح محمّـد در تنش

قرآن، کتـاب منقبت مداح ذات ذوالمنش

شیرین دعای جامعه از منطق شور افکنش

بیـن زیـارات دگـر این جامعـه گشته علم

 

باغ بهشت من بود صحن و سرای سامره

مرغ دلـم دائـم زنـد پـر در هـوای سامره

تا چهره بگذارم شبی بـر جای‌جای سامره

سعی و صفا و مـروه‌ام باشد صفای سامره

ای کاش یارب میشدم عمری گدای سامره

هرچند دائم خویش را بینم کنار آن حرم

 

ای آفتاب شهر دل روی جهـان‌آرای تو

ای گشته زیبایی خجل از طلعت زیبای تو

روی خدا را اهل دل دیدند در سیمای تو

نور خـدا می‌تابـد از سرداب سامرای تو

دُر کرامت ریختـه از لعل گوهـرزای تو

در زیر بـارِ منتت پشت فلک گردیـده خم

 

تو وجـه حـی داوری یا‌بن‌الجواد ابن‌الرضا

تو احمدی تو حیدری یا‌بن‌الجواد ابن‌الرضا

تو جسم ایمان را سری یابن‌الجواد ابن‌الرضا

تو روح را بال و پـری یا‌بن‌الجواد ابن‌الرضا

از هرچه گویم برتری یابن‌الجواد ابن‌الرضا

چون می‌نگارم وصف تو در دست می‌لرزد قلم

 

من عبـد بی‌پا و سـرم اما سر و سرور تویی

ساحل تویی دریا تویی کشتی تویی لنگر تویی

گم‌گشتگان را تا ابد هادی تویی رهبر تویی

علم و کمال و فضل را گردون تویی محور تویی

لب‌تشنگان نـور را ساقی تویی ساغر تویی

باشد که از لطف و عطا جامی کنی بر ما کرم

 

تو هادی و بـا نور خود ما را هدایت می‌کنی

تو دوستـان خویش را مست ولایت می‌کنی

در گیرودار حشـر، هم از مـا حمایت می‌کنی

بر خصم خود هم بس که آقایی عنایت میکند

برما عنایت نـه! که لطف بی‌نهایت می‌کنی

ای وصف تو خیرالکلام ای لطف تو خیرالنعم

 

ای داده ذات حق تو را بر خلق عالم برتر

جـد امـام منتظـر! بـاب امـام عسکری!

جوشد ز تیغ مهدی‌ات نور عدالت‌گستری

از ما سراسر تیرگی از تو همه روشنگری

«میثم» کند با مدح تو پیوسته گوهر‌پروری

باشد که جوشد مدح تو از خامۀ او دم‌به‌دم

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات حضرت مسلم ابن عقیل (ع) 2496

احوالات حضرت مسلم ابن عقیل (ع)

 

به خون چهره دادم غسل از پا تا سر خود را

زیارت می‌کنم با دست بسته رهبر خود را

 

به یاد حنجر خونین و کام خشک مولایم

لب عطشان نهادم زیر خنجر، حنجر خود را

 

به هر جا پا نهادم بر رویم بستند درها را

که بر دیوارها بگذاشتم امشب سر خود را

 

به فرقم هر چه آتش بارد، از گل دوست‌تر دارم

که وقف خاک جانان کرده‌ام خاکستر خود را

 

به موج تیغ دشمن دوست را کردم چنان پیدا

که گم کردم حساب زخم‌های پیکر خود را

 

عذار نیلی از سیلی کنم تا هدیه بر زهرا

فرستادم به همراه سکینه دختر خود را

 

یقین دارم که مولا از برای دیدنم آید

که سوی مکّه افکندم نگاه آخر خود را

 

صدای ناله‌ی زهرا به گوشم می‌رسد آری

که بالای سرم آورده مولا، مادر خود را

 

الا ای یوسف زهرا میا کوفه که می‌ترسم

به چنگ گرگ‌ها بینی علیِّ اکبر خود را

 

میا از کعبه ای مولای من در این منای خون

که بینی بر فراز دست، ذبح اصغر خود را

 

به دار عشق (میثم) تا زبان در کام خود داری

مگوئی جز ثنای عترت پیغمبر خود را

 

غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت رقیه (س) 2453

زبانحال حضرت رقیه (سلام الله)

 

من اختر پنج آفتابم

در بحر کمال درّ نابم

 

کودک نه که مرد انقلابم

کرده است حسین، انتخابم

 

در شام، امید کربلایم

قرآن شهید کربلایم

 

از خون خدا پیام دارم

یک کرب‌وبلا قیام دارم

 

بین همه احترام دارم

حکم از طرف امام دارم

 

ویرانه حراست، من رسولش

شام است مدینه، من بتولش

 

ویرانه بهشت و من فرشته

با طینت فاطمه سرشته

 

جسمم به امیر شام گشته

قرآن به کعب نی نوشته

 

هر چند که دختر حسینم

یک زینب دیگر حسینم

 

عالم شده یادوارۀ من

هر روز بود هزارۀ من

 

هر لحظه غم دوبارۀ من

تابد همه‌جا ستارۀ من

 

از خصم اگر جسارتم شد

قبرم سند اسارتم شد

 

من باب مراد عالم استم

در قدر و جلال، مریم استم

 

یک فاطمۀ مجسم استم

در ماه صفر محرم استم

 

خیزد به دیار غربت من

بوی شهدا ز تربت من

 

یک بلبل دور از آشیانه

خون دل و اشک و آب و دانه

 

چون فاطمه بر تنش نشانه

از بوسۀ گرم تازیانه

 

بر شانه نشسته ضربت مشت

بر چهره نشان پنج انگشت

 

شب بود که آفتابم آمد

آن شب که پدر به خوابم آمد

 

از دیده گلاب نابم آمد

لبخند زدم که بابم آمد

 

سر بر روی سینه‌اش نهادم

دوران فراق رفت یادم

 

من بودم و لالۀ امیدم

گل گفتم و باز گل شنیدم

 

ناگاه ز خواب خوش پریدم

دیدم همه را به خواب دیدم

 

نالیدم و سر به جیب بردم

انگار هزار بار مُردم

 

من بودم و چشم اشکبارم

من بودم قلب داغدارم

 

من بودم و هجر روی یارم

نه صبر، نه تاب نه قرارم

 

من ماندم و نالۀ جدایی

صد پرده نوای نی‌نوایی

 

بغض گلویم دوباره وا شد

انگار که شام، نی‌نوا شد

 

یک لحظه خرابه کربلا شد

مرگ آمد و حاجتم روا شد

 

نومید شدم، ز پا نشستم

دادند سر پدر به دستم

 

من بودم و اشک در دودیده

من بودم و قامت خمیده

 

من بودم و حنجر بریده

روح از قفس تنم پریده

 

از خون جگر وضو گرفتم

گل‌بوسه از آن گلو گرفتم

 

گفتم: پدر! ای امید جانم

با سر زده سر به آشیانم

 

تقدیم تو اشک دیدگانم

دنبال تو پر زند روانم

 

بگذار که اصغر تو گردم

قربانی دیگر تو گردم

 

بر رأس پدر سلام دادم

غم داد چو برگ گل به بادم

 

تا بوسه بر آن گلو نهادم

یک ناله زدم، ز پا فتادم

 

باشد که به ناله‌های (میثم)

آهم برسد به گوش عالم

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام حسن عسکری (ع) 2405

در ولادت امام حسن عسکری (ع)

 

الا که موسم شادی و همدلی آمد

زمان ناد علیاً سینجلی آمد

زمین سامره را سینه منجلی آمد

دهم ولی خداوند را ولی آمد

که دومین حسن از چهارمین علی آمد

بر آن علی به گل روی این حسن صلوات

 

ولّی ذات خدا شاه انس و جان است این

جهان جان نه، که حان همه جهان است این

چراغ اهل زمین ماه آسمان است این

به جسم شرع و تن اهل دین روان است این

امام ما پدر صاحب الزمان است این

بر آن امام و بر این صاحب زمن صلوات

 

چراغ دیده رخ دلربای این پسر است

تمام عالم خلقت برای این پسر است

چو ذات حق به دل خلق جای این پسر است

دل شکسته دلان آشنای این پسر است

سخن اگر به مدیح و ثنای این پسر است

به صفحه و قلم و منطق و سخن صلوات

 

وزیده بوی گل مهر او ز هر چمنی

نیافریده خداوند همچو او حسنی

خوشا زبان و خوشا منطق و لب دهنی

که در ثنای وجودش برآورد سخنی

به یاد رویش هر جا که هست انجمنی

سزد که خلق فرستد بر انجمن صلوات

 

سلام خلق و درود خدا به جان و تنش

فدای لیلة میلاد و صبح آمدنش

جمال آینة ذات حیّ ذوالمننش

به باغ وحی دمد بوی گل ز پیرهنش

وجود مهدی موعود سرو نسترنش

به باغبان و بر این سرو نسترن صلوات

 

ز پرده چهره چو بی‌پرده همچو ماه نمود

دل امام دهم را به یک کرشمه ربود

شهادتین ز لبهای جانفزاش سرود

به فاطمه به علی بر ائمه گفت درود

سپس بخواندن قرآن دهان چو غنچه گشود

به آیه آیه قرآن بر آن دهن صلوات

 

خدا ستوده به قرآن خود عیان او را

رسول خوانده امام جهانیان او را

ستوده حجّت حق صاحب الزّمان او را

پدر گرفته در آغوش خود چو جان او را

نهاده بوسه به حسن و لب و دهان او را

بر آن لبی که ورا گشته بوسه زن صلوات

 

الا که حجّت ذات خدای دادگری

ز سروران جهان تا جهان بپاست، سری

سران خلق سراسر ستاره تو قمری

به فاطمه پسری و به مهدیش پدری

ز وصف خوبتران زمانه خوبتری

به حضرت تو ز دادار ذوالمنن صلوات

 

سلام باد به جان و درود بر بدنت

روان عیسی مریم ز فیض پیرهنت

هزار موسی عمران به طور هم سخنت

نشان بوسه داود بر لب و دهنت

گرفته یوسف صدیق جان ز فیض تنت

تو را ز جمله نبیّین به جان و تن صلوات

 

به وصف توچه توان گفت کس که خود حسنی

به شهر سامره و باغبان هر چمنی

قسم به حق خدا ز وصف منی

نکوتر از گل توصیف و برتر از سخنی

تو خود به گلشن توحید باغ یاسمنی

به لاله رخت از باغ یاسمن صلوات

 

ز آب جوی تو خضر وجود رخ شوید

به شوق کوی تو پیر طریق ره پوید

زمان به گردش خود گردد و تو را جوید

بهشت لالة خود از دم تو می‌بوید

ز زلف پز شکنت عطر تازه می‌روید

به عطر تازه آن زلف پر شکن صلوات

 

خوشا دلی که بود باغ جنّت غم تو

خوشا گلی که گرفته است فیض از دم تو

دل هزار سلیمان اسیر خاتم تو

سلام بر تو و بر مهدی مکرّم تو

ثنای تو است نه تنها به نظم «میثم» تو

تورا ز پیر و جوان و زمرد و زن صلوات

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال زائران هنگام ورود به کربلا 2331

زبانحال زائران هنگام ورود به کربلا

 

اینجا روان اشک خلایق از دو عین است

اینجا مزار یوسف زهرا حسین است

 

اینجا شرف بر جنت موعود دارد

اینجا ملک روی غبار آلود دارد

 

اینجا فضا بوی خدا همراه دارد

اینجا صفا از خون ثارالله دارد

 

اینجا به روی آل طاها آب بستند

پیشانی فرزند زهرا را شکستند

 

اینجا به خون فرزند زهرا دست و پا زد

در زیر تیغ شمر مادر را صدا زد

 

اینجا کلام الله را در خون کشیدند

اینجا حسین ابن علی را سر بریدند

 

اینجا زغصه جان عالم بر لب آید

اینجا صدای مرکب بی صاحب آید

 

اینجا زغم رنگ از رخ زینب پریده

بگذاشت لبه را به رگهای بریده

 

اینجا ولایت گلشنش آتش گرفته

اینجا یتیم دامنش آتش گرفته

 

اینجا خزان گردیده گلهای مدینه

نیلی ز سیلی شد گل روی سکینه

 

اینجا یتیمان سیلی از بیداد خورند

از ترس، زیر خار ها لب تشنه مردند

 

اینجا زدند آل علی را ظالمانه

اینجا زدشمن خورده زینب تازیانه

 

اینجا سر فرزند زهرا بر سنان بود

دستش جدا از تیغ ظلم ساربان بود

 

اینجا زمینش لاله های یاس دارد

یک باغ گل از پیکر عباس دارد

 

اینجا شرر بر قلب خیر الناس افتاد

اینجا دو دست از پیکر عباس افتاد

 

اینجا روان خون دل از چشم رباب است

در گریه ی اصغر صدای آب آب است

 

اینجا گلوی خشک اصغر را دریدند

صید حرم را تشنه لب در خون کشیدند

 

اینجا علی اکبر ز صدر زین فتاده

اینجا پدر بر صورتش صورت نهاده

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت امام زمان (عج) 2327

حضرت امام زمان (عج)

 

عزای اشرف اولاد آدم است، بیا!

عزیز فاطمه! ماه محرّم است بیا

 

هلال ماه عزا می‌دهد ندا به فلک

که ماه گریه و اندوه و ماتم است بیا

 

پریده رنگ ز رخسار مادرت زهرا

قد رسول خدا در جنان، خم است بیا

 

لوای سرخ حسینی ندا دهد همه دم

که غیر تو چه کسی، صاحب دم است بیا

 

اگر شوند سماوات، چشمه چشمۀ اشک

به یاد قطرۀ خون خدا کم است بیا

 

به زخم‌های تن پاره پارۀ شهدا

خدا گواست، که تیغ تو مرهم است بیا

 

هنوز غرقه به خون، ماه روی عباس است

هنوز نقش زمین، دست و پرچم است بیا

 

بیا که پر شده از ذکر «یا حسین» جهان

بیا که ولوله در خلق عالم است بیا

 

هر آن دلی که به یاد حسین می‌سوزد

در آن شراره‌ای از شعر «میثم» است بیا

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت امام زمان (عج) 2326

حضرت امام زمان (عج)

 

ای قبله ی نمازگذاران آسمان

ای خلق عالمت به سر سفره مهمان

هجر تو کرده قامت اسلام را کمان

الغوث یا بن فاطمه الغوث الامان

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

 

ای روح دین حقیقت ایمان بیا بیا

ای جان جان و مصلح کل جهان بیا

تنها دمید عترت و قرآن بیا بیا

خورشید تا به کی به پس ابرها نهان

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

 

ای غائب از نگاه و چراغ دل همه

داغ فراغ تو شده داغ دل همه

گل کرده این شراره به باغ دل همه

آه از جگر بر آمده آتش گرفته جان

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

 

ای پر ز اشک چشم تو صحرا بیابیا

ای سینه سوز ناله زهرای بیا بیا

ای آرزوی زینب کبرا بیا بیا

تا چند سرو قامت دخت علی کمان

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

 

مولا کنار چاه صدا می زند تو را

زهرا به سوز و آه صدا می زند تو را

زینب به قتلگاه صدا می زند تو را

زخم عزیز فاطمه گوید به مرزبان

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

 

از قلب داغدیده ندا می رسد بیا

از ناله ی کشیده ندا می رسد بیا

از حنجر بریده ندا می رسد بیا

ای داغدار لعل لب و چوب خیزران

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

 

 تا کی ز دیده اشک نشانیم سیدی

تا کی در انتظار بمانیم سیدی

تا کی دعای ندبه بخوانیم سیدی

تا کی سر بریده ی جد تو بر سنان

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

 

یاران دعا کنید که دلدار می رسد

خورشید از درون شب تار می رسد

صبح ظهور و وصل رخ یار می رسد

میثم بریز اشک و دعای فرجی بخوان

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت امام زمان (عج) 2324

حضرت امام زمان (عج)

 

ای دادخواه عترت و قرآن بیا بیا

وی زخم دین به تیغ تو درمان بیا بیا

 

از زخم هر شهید ندا می‌شود بلند

کای التیام زخم شهیدان! بیا بیا

 

تا چند شیعه ناله «یابن‌الحسن» زند؟

ای شیعه را پناه و نگهبان بیا بیا

 

تا کی سر حسین به دروازه‌های شام

بر نی کند تلاوت قرآن؟ بیا بیا

 

تا کی گُلان سوخته وحی، پای‌شان

خونین بوَد ز خار مغیلان؟ بیا بیا

 

تا کی میان مقتل خون دست و پا زند

جدّت، حسین با لب عطشان، بیا بیا

 

تا کی مهار ناقه زینب به دست شمر

با اشک چشم و موی پریشان؟ بیا بیا

 

تا کی ز سوز سوختن خیمه‌هایتان

در قلب شیعه آتش سوزان؟ بیا بیا

 

تا کی به خاک دامن گودال قتلگاه

جسم حسین، زخمی و عریان؟ بیا بیا

 

درمان درد عترت و قرآن ظهور توست

داروی زخم‌های فراوان! بیا بیا

 

«میثم»که هست مرثیه‌خوان در غم حسین

خواند تو را به دیده گریان: بیا! بیا!

 

غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت رقیه (س) 2231

زبانحال حضرت رقیه (سلام الله)

 

منم آن گنج الهی که به ویرانه نهانم

گر چه طفلم به خدا بانوی ملک دو جهانم

 

یم رحمت شده هر قطره ای از اشک روانم

عظمت، فتح، ظفر سایه ای از قد کمانم

 

ابر سیلی است نقاب رخ همچون قمر من

چادر عصمت زهراست همانا به سر من

 

زده از پنجۀ دل دخت علی شانه به مویم

جای گلبوسۀ زهرا و حسین است به رویم

 

مهر را مُهر نماز آمده خاک سر کویم

گه در آغوش پدر، گاه سر دوش عمویم

 

پای تا سر همه آیینۀ زهراست وجودم

شاهدم این قد خم گشته و این روی کبودم

 

اشک من خون شده و در رگ دین گشته روانه

گل داغم زده در باغ دل عمه جوانه

 

همه جا گشته عزا خانۀ من خانه به خانه

شده از اجر رسالت بدنم غرق نشانه

 

خارها بود که می رفت فرو بر جگر من

پدرم از سر نی دید چه آمد به سر من

 

دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته

دلم از داغ کباب و سرم از سنگ شکسته

 

رخ نیلی، لب عطشان، دل خونین، تن خسته

گره از خلق گشایم به همین بازوی بسته

 

به رخم اشک فراق و به لبم بوده خطابه

نغمه ام یا ابتا و قفسم گشته خرابه

 

طوطی وحی ام و پر سوختۀ شام خرابم

لحظه لحظه غم هجران پدر کرده کبابم

 

پدر آمد دل شب گوشۀ ویرانه به خوابم

ریخت از دیده بسی بر ورق چهره گلابم

 

گفت رویت ز چه نیلی شده زهرای سه ساله

مگر از باغ فدک بوده به دست تو قباله

 

هر چه آمد به سرت من سر نی بودم و دیدم

آن چه را زخم زبان با جگرت کرد شنیدم

 

تو کتک خوردی و من بر سر نی آه کشیدم

این بلایی است که روز ازل از دوست خریدم

 

قاتل سنگدلم چون به تو بی واهمه می زد

دیدم انگار که سیلی به رخ فاطمه می زد

 

حیف از آن خواب که تبدیل به بیداری من شد

گرم از شعلۀ دل بزم عزاداری من شد

 

عمه ام باز گرفتار گرفتاری من شد

نه خرابه که همه شام پر از زاری من شد

 

لحظه ای رفت که دلدار به دلداری ام آمد

یار رویایی ام این بار به بیداری ام آمد

 

شب تار و طبق نور و من و رأس بریده

من چو یک بلبل پر سوخته او چون گل چیده

 

گفتم ای یار سفر کردۀ از راه رسیده

من یتیمم ز چه رو اشک تو جاریست ز دیده

 

آرزویم همه این بود که روی تو ببوسم

حال بگذار که رگ های گلوی تو ببوسم

 

عمه جان باغ ولایت ثمر آورده برایم

عوض میوۀ نایاب سر آورده برایم

 

سر باباست که خون جگر آورده برایم

صورت غرقه به خون از سفر آورده برایم

 

ای نبی از دل و جان لعل لبان تو مکیده

چه کسی تیغ به رگ های گلوی تو کشیده

 

از همان دست که رگ های گلوی تو بریده

مانده بر یاس رخ نیلی من جای کشیده

 

بعد از آن ضربه جهان گشته مرا تار به دیده

یادم افتاد از آن کوچه و زهرای شهیده

 

زیر لب یا ابتا داشتم و زمزمه کردم

گریه بر مادر مظلومۀ خود فاطمه کردم

 

طایر وحی ام و در کنج قفس ریخت پر من

شسته شد دامن ویرانه ز اشک بصر من

 

کس ندانست و نداند که چه آمد به سر من

سوز "میثم" نبود جز شرری از جگر من

 

گریه ها عقده شده یکسره در نای گلویم

غم دل را به تو و عمه نگویم به که گویم؟

 

غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت رقیه (س) 2207

زبانحال حضرت رقیه (سلام الله)

 

من آن مجـاهد نستوه خردســـال اســـیرم

که شمع محــفل آزادگـى  است روی منیرم

 

پــیام خـون خدا خیزد از زبــان خموشم

که سید الشهداء رابه شهر شام سفیرم

 

رخم کبود زسیلى به چشم دوست چراغم

قدم  کمان ز فراق و  به قلب خصم چو  تیرم

 

پناه هفت سـپهرم، که گفت دخت یتیمــم

شفیعه دو سرایم، که خوانده  طفل صغیرم؟

 

عزیز فاطمه هستم ز عـزتم نـشود کم

اگر چـه در دل شب گوشۀ خرابه بمیرم

 

چه باک  اگــر که به  سنـگم زنند،‌ نخل کمالم

چه غم ز  ســلسلۀ روبهان، که دختر  شیرم

 

مرا بــه شـام نبینید در لــباس اســارت

که تا خـداست خـدا بر تمام خلق امیرم

 

پیام آور خــــون شهـــید تـــا صــف حــشرم

ز سیــدالشهداء باشـــد این  مـــقام خطیرم

 

عـدو به چشم حقــارت نظـاره کرد به حـالم

خبــر نداشت که حتی فرشته نیست نـظیرم

 

یـــزید داد مــرا جـــا به روی خــــاک خــــرابه

به عـــزم آنکه  شمـــارد میان  خلق، حقیرم

 

کجاسـت تــا نــگرد در هــمین خرابه زعزت

 پـــناه طفــل صـــغیر و مـطاف شیــــخ کبیرم؟

 

به سن کوچک من منگرید کامدم اینجا

نه دست زائر خودبلکه دست خلق بگیرم

 

اگـــر چه آمده مـــشهور نـــام من به رقـــیه

به ســـان فاطــمه در عزت و جلال ، شهیـرم

 

قسم به دامن پـاک حسین پـرور زهرا

که من عزیـزم و ذلت ز هیـچ کس نپذیرم

 

خــــدا گواست کتک خوردم التماس نکردم

مـــگر نــــه دخــــتر نامــوس کــردگار قــــدیرم

 

ز سوز سینــــۀ من گل کند کلام تو (میثم) 

ســــروده های تو بــاشد تـــرانه هاى صغیرم

 

 حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

اربعین حسینی 2194

اربعین حسینی

 

عذار نیلی و قدّ خم و چشم تر آوردم

گلاب اشک بهر لاله های پرپر آوردم

 

زجا برخیز ای صد پاره تر از گل! تماشا کن

که از جسم شهیدانت، دلی زخمی تر آوردم

 

تمام یاس هایت را به شام از کربلا بردم

چو برگشتم برایت یک چمن نیلوفر آوردم

 

مسافر از برای یار سوغات آورد اما

من از شام بلا داغ سه ساله دختر آوردم

 

اگر چه سر نداری یک نگه بر سیل اشکم کن

که با چشمان خود آب از برای اصغر آوردم

 

تو بر من از تن بی سر خبر ده ای عزیز دل!

که من برتو خبرهای فراوان از سر آوردم

 

چهل منزل سفر کردم به شهر شام و برگشتم

خبر ازچوب و از لعل لب و طشت زر آوردم

 

زاشک چشم و سوز سینه ی مجروح وخون دل

همانا مرهمت بر زخم های پیکر آوردم

 

قد خم، موی آشفته، تن خسته، رخ نیلی

به رسم هدیه میراثی بود کز مادر آوردم

 

زسیل اشک دریا کرده ام چشم محبان را

به آهم شعله ها از سینه ی میثم برآوردم

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت امام سجاد (ع) 2116

زبانحال حضرت امام سجّاد (علیه السّلام)

 

کیستم من؟ پیشـوای چـارم اهـل‌یقینـم

سیّـد سجّاد، بـاب الله، زین‌العابدینم

قطب عرفان، روح ایمان، جان قرآن، رکن دینم

هل اتی و کوثر و فرقان و نور و یا و سینم

چون نبی مشکل‌گشایم، چون علی حبل‌المتینم

من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم

 

نیتم، تکبیر و حمدم، کعبه‌ام، حجرم، مقامم

زمزمم، سعیم، صفایم، مروه‌ام، رکنم، مقامم

هم قنوتم هم سجودم هم تشهد هم سلامم

هم جهادم هم زکاتم هم صلاتم هم صیامم

هم حیاتم هم نجاتم هم امانم هم امینم

من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم

 

رکن می‌بالد که دست من نمـاید استلامش

کعبه می‌نازد که من از سوی حق باشم امامش

هر‌که ما را دوست دارد از خدا بـادا سلامش

هرکه با ما بـود دشمن تـا ابد لعن مدامش

من قسیم جنت و دوزخ بـه روز واپسینم

من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم

 

آسمانی‌هـا همه محـو مناجـات شب من

نور خیزد از کلام و، وحی جوشد از لب من

آسمان پیچد به خود در شعلۀ تاب و تب من

ذات حق لبیک‌گـو با ذکر یارب‌یارب من

گشته محـراب دعـا آغوش رب العالمینم

من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم

 

من به شهر شام، روز شامیان را شام کردم

در غل و زنجیـر دشمن یاری اسلام کردم

فتــح ثــارالله را در سلسله اعـلام کـردم

آل سفیان را بسی رسوای خاص و عام کردم

بـا بیــان دلنشیـن و بـا کـلام آتشینـم

من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم

 

جسم بابم گشت پـامال سواران، صبر کردم

پیکـرم از بام‌هـا شد سنگ‌باران، صبر کردم

سینه‌ام آتش گرفت از داغ یاران، صبر کردم

خورد سیلی بر عذار گل‌عـذاران، صبر کردم

با وجود آن که بودی دست حق در آستینم

من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمـؤمنینم

 

من که خود اصل دعا روح دعا قلب دعایم

شامیـان بی‌حیـا دادنـد دشنـام از جفایم

حلقه‌های سلسله‌ خون گریه کردند از برایم

سخت‌تر بود از زمیـن کربـلا شـام بلایم

ریختند از بام، خاکستر بـه فـرق نازنینم

من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم

 

ظلم و بیداد و ستم از دشمنان پیوسته دیدم

ده عزیـز خویش را در ریسمـانی بسته دیدم

چشمِ گریان، صورت خونین، سر بشکسته دیدم

شامیـان را بهـر استقبـال، دسته‌دسته دیدم

حمله با تیغ زبـان کردند بـر قلب حزینم

من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم

 

عمه‌ها منزل به منزل چشمشان در اشک‌ریزی

متحـد گشتنـد اهـل شام بـا قرآن‌ستیـزی

وای بر احوال آن‌کو خوار شد بعد از عزیزی

سرخ‌رویی خواهرم را خواست از بهر کنیزی

کشت از غیرت عرق جاری به صورت از جبینم

من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم

 

من که خورشید جمالم، شـد غبار غم نقابم

بـا سـر پـاک پـدر بردنـد در بــزم شـرابم

پیش چشمم چوب می‌زد خصم بر لب‌های بابم

خارجـی کردنـد در اوج مسلمانـی خطابم

گرچه دانستند نـور چشم ختم‌المرسلینم

من علی بن‌حسین بن‌ امیرالمؤمنینم

 

 استاد غلامرضا سازگار (میثم)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت امام سجاد (ع) 2115

زبانحال حضرت امام سجّاد (ع)

 

 دریا به دیده ی تر من گریه می کند

آتش ز سوز حنجر من گریه می کند

 

سنگی که میزنند به فرقم ز روی بام

بر زخم تازۀ سر من گریه می کند

 

از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک

زنجیر هم به پیکر من گریه می کند

 

ریزد سرشک دیده ی اکبر به نوک نی

اینجا به من برادر من گریه می کند

 

وقتی زدند خنده به اشکم زنان شام

دیدم سه ساله خواهر من گریه می کند

 

رأس حسین بر همه سر می زند ولی

چون می رسد برابر من گریه می کند

 

ای اهل شام پای نکوبید بر زمین

کاینجا ستاده مادر من گریه می کند

 

تا روز حشر هر که به گُل می کند نگاه

بر لاله های پرپر من گریه می کند

 

زنهای شام هلهله و خنده می کنند

جایی که جدّ اطهر من گریه می کند

 

بگذار ظالمانه بخندند شامیان

«میثم» که هست ذاکر من گریه می کند

 

استاد غلامرضا سازگار (میثم)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

عرفه 2101

 عرفه

 

لبیک که در دل عرفات است و منایم

لبیک که از خویش نمودند جدایم

 

لبیک که سر تا به قدم محو خدایم

لبیک که امروز ندانم به کجایم

 

پرواز کنان زین قفس جسم ضعیفم

گه در جبل الرحمه و گه مسجد خیفم

 

آن وادی سوزنده که دل راهسپارش

پیداست دو صد باغ گل از هر سرخارش

 

دارند همه رنگ خدائی زعبارش

هر کس به زبانی شده همصحبت یارش

 

قومی به مناجات و گروهی به دعایند

از خویش سفر کرده در آغوش خدایند

 

این جا عرفات است و یا روح من آن جاست

هم شده آتشکده هم دیده دو دریاست

 

پای جبل الرّحمه یکی زمزمه بر پاست

این زمزمه فریاد دل یوسف زهراست

 

این سوز حسین است که خود بحر نجات است

می سوزد و مشغول دعای عرفات است

 

دیشب چه شبی و چه مبارک سحری بود

ما غافل و در وادی مشعر خبری بود

 

در محفل حجاج صفای دگری بود

اشک شب و حال خوش و سوز جگری بود

 

هر سوخته دل تا به سحر تاب و تبی داشت

اما نتوان گفت که مهدی چه شبی داشت

 

ای مشعریان دوش به مشعر که رسیدید

آیا اثر از گمشده شیعه ندیدید؟

 

آیاد دل شب نالۀ مهدی نشنیدید

آیا زگلستان رخش لاله نچیدید؟

 

آن گمشده مه تا به سحر شمع شما بود

دیشب پسر فاطمه در جمع شما بود

 

امروز به هر خیمه بگردید و بجوئید

گرد گنه از آینۀ دیده بشوئید

 

در داخل هر خیمه بگردید و بجوئید

یابن الحسن از سوز دل خسته بگوئید

 

شاید به منی چهرۀ دلدار ببینید

از یار بخواهید رخ یار ببینید

 

امروز که حجاج به صحرای منایند

از خویش جدایند و در آغوش خدایند

 

لب بسته سراپا همه سرگرم دعایند

در ذکر خدا با نفس روح فزایند

 

کردند پر از زمزمه و ناله منا را

یک قافله بگرفته ره کرب و بلا را

 

این قافله از عشق به جان سلسله دارند

این قافله با قافله ها فاصله دارند

 

این قافله جا در دل هر قافله دارند

این قافله تا مسلخ خون هر وله دارند

 

این قافله تا کعبۀ جان خانه بدوشند

از خون گلو جامۀ احرام بپوشند

 

هفتادو دو حاجی همه با رنگ خدائی

از مکه برون گشته شده کربلائی

 

از پیر و جوان در ره معشوق فدایی

جسم و سرشان کرده زهم میل جدائی

 

اصغر که پدر بوسه زند بر سرو رویش

پیداست شهادت زسفیدی گلویش

 

خیزید جوانان که علی اکبرتان رفت

ریحانۀ ریحانۀ پیغمبرتان رفت

 

از مکه سوی کرب و بلا رهبرتان رفت

گوئید به اطفال علی اصغرتان رفت

 

ای اهل منا شمع دل ناس کجا رفت

از کعبه بپرسید که عبّاس کجا رفت

 

ای اهل منا کعبه پر از نور و صفا بود

دیروز حسین بن علی بین شما بود

 

سیلاب سرشکش به رخ و گرم دعا بود

از روز ازل کعبۀ او کرببلا بود

 

امروز به هجرش همه گریان بنشینید

فردا سر او را به سر نیزه ببینید

 

در مکّه بپرسید ز زن های مدینه

زینب به کجا رفت کجا رفت سکینه

 

کلثوم چرا ناله برآورده ز سینه

کو دختر مظلومۀ زهرای حزینه

 

ای دخترکان یکسره با شیون و ناله

خیزید و بپرسید کجا رفته سه ساله

 

زین قافله روزی به مدینه خبر آید

کرببلا و بلا زینب خونین جگر آید

 

با آتش هفتادو دو داغ از سفر آید

از منبر و محراب نبی ناله برآید

 

تا حشر از این شعله بلرزد دل « میثم»

تنها نه دل «میثم» جان همه عالم

 

حاج غلامرضا سازگار (میثم)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

خروج از مکه 2096

خروج از مکه

 

کعبه محروم شد ز دیدارت

یـابـن زهـرا خدا نگهدارت

 

کربـلا مـی‌روی و یـا کوفه؟

یا به شام اوفتد سر و کارت؟

 

چه شود ای امام جود و کرم

یک نگاه دگـر کنـی به حرم

 

ای ز جــام بـلا شــده سـرمست

دست و دل شسته از هر آن چه‌ که ‌هست

 

چه شتابان روی به دیدنِ دوست

جای گل سر گرفته‌ای سر دست

 

از حریمت برون شدی مولا

عازم حج خـون شدی مولا

 

هشتِ ذیحجه مردم عالم

همه رو آورند سوی حرم

 

تو دل شب ز بیت امـن خدا

سر به صحرا نهی قدم به قدم

 

کعبه تا صبح ناله سر می‌کرد

پســر فاطمــه مــرو برگرد

 

کعبه با سوز و اشک و ناله و آه

بـر نمـی‌دارد از تـو چشم نگاه

 

سفر تیر و نیـزه و عطـش است

طفل شش ماهـه را مبـر همراه

 

از سفیدی حنجرش پیداست

این پسر ذبح سیدالشهداست

 

نظری کن به غنچه یاست

ثمـر سرخ بـاغ احسـاست

 

اصغـرت را بگیـر از مـادر

بسپارش به دست عباست

 

چون صدایت زند جوابش ده

از سـرشک دو دیده آبش ده

 

نالـه‌ای بـر لـب سـلاله تـوست

کـه شبیـه صـدای نالـه توست

 

 حاج غلامرضاسازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

آمدن مرد فقیر به در خانه حضرت ابوالفضل (ع) 2094

آمدن مرد فقیر به در خانه

حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

بعد از شهادت

 

گویند فقیری به مدینه به دلی زار

آمد به در خانۀ عبّاس علمدار

 

زد بوسه بر آن درگه و استاد مؤدب

گفتا به ادب با پسر حیدر کرّار

 

کی صاحب این خانه یکی مرد فقیرم

بیمار و تهدیست و گرفتار و دل افکار

 

هر سال در این فصل از این خانه گرفتم

بر خرجی یکساله خود هدیه بسیار

 

گفتا به زنان امّ بنین مادر عبّاس

با سوز دل سوخته و دیدۀ خونبار

 

کز زیور و زر هر چه که دارید بیارید

بخشید بر این مرد فقیر از ره ایثار

 

خود سائل هر سالۀ عبّاس من است این

عبّاس دل آزرده شود گر برود زار

 

دادند بدو زیور و زر آنچه که می بود

از لطف و کرم عترت پیغمبر مختار

 

سائل که نگاهش به زر و سیم بیفتاد

بگذاشت ز غم گریه کنان چهره به دیوار

 

گفتند همه هستی این خانه همین بود

ای مرد عرب اشگ میفشان تو برخسار

 

آن سائل دلباخته با گریه چنین گفت

کی در همه جا بوده به خیل ضعفا یار

 

بر من در این خانه گدائی است بهانه

من عاشق عبّاسم، نه عاشق دینار

 

من آمده ام بازوی عبّاس ببوسم

من در پی گل روی نهادم سوی گلزار

 

هر سال زدم بوسه بر آن دست مبارک

هر بار شدم محو رخ صاحب این دار

 

یک لحظه بگوئید که عبّاس بیاید

باشد که برم فیض از آن چهره دگر بار

 

ناگاه زنان شیونشان رفت به گردون

گفتند فروبند لب ای مرد گرفتار

 

ای عاشق دلسوخته ای محو رخ  دوست

ای سائل دلباخته ای طالب دیدار

 

دستی که زدی بوسه جدا گشت ز پیکر

ماهی که تو دیدی به زمین گشت نگونسار

 

آن دست کز او خرجی یکساله گرفتی

شد قطع ز تیغ ستم دشمن خونخوار

 

سر بر سر نی، دست جدا تن به روی خاک

لب تشنه، جگر سوخته، دل شعله ای از نار

 

این طایفه هستند در این خانه سیه پوش

این خانه بود در غم عبّاس عزادار

 

این مادر پیری که قدش گشته خمیده

سر تا به قدم سوخته چون شمع شب تار

 

این مادر دلسوختۀ چار شهید است

گردیده دو تا قامتش از ماتم آن چار

 

این مادر عبّاس همان امّ بنین است

دادند بنینش همه جان در ره دادار

 

سوگند به آن مادر و آن چار شهدش

بگذر ز گناه همه ای خالق غفّار

 

تا شیعه نگردیده هلاک از غم عبّاس

«میثم» تو عنان سخن خویش نگهدار

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت رقیه (س) 2052

در احوالات حضرت رقیه (سلام الله)

 

دخترم بر تو مگر غیر از خرابه جا نبود

گوشۀ ویرانه جای بلبل زهرا نبود

 

جان بابا خوب شد بر ما یتیمان سر زدی

هیچ‌کس در گوشۀ ویران به یاد ما نبود

 

دخترم روزی که من در خیمه بوسیدم تو را

ابر سیلی روی خورشید رخت پیدا نبود

 

جان بابا، هر کجا نام تو را بردم به لب

پاسخم جز کعب نی، جز سیلی اعدا نبود

 

دخترم وقتی که دشمن زد تو را زینب چه گفت؟

عمه آیا در کنارت بود بابا، یا نبود

 

جان بابا، هم مرا، هم عمه ام را می‌زدند

ذره‌ای رحم و مروت در دل آن ها نبود

 

دخترم وقتی عدو می‌زد تو را برگو مگر

حضرت سجاد زین‌العابدین آن جا نبود

 

جان بابا بود، اما دست هایش بسته بود

کس به جز زنجیر خونین، یار آن مولا نبود

 

دخترم آن شب که در صحرا فتادی از نفس

مادرم زهرا مگر با تو در آن صحرا نبود

 

جان بابا من دویدم زجر هم می‌زد مرا

آن ستمگر شرمش از پیغمبر و زهرا نبود

 

دخترم من از فراز نی نگاهم با تو بود

تو چرا چشمت به نوک نیزۀ اعدا نبود

 

جان بابا ابر سیلی دیده‌ام را بسته بود

ورنه از تو لحظه‌ای غافل دلم بابا نبود

 

دخترم شورها بر شعر (میثم) داده‌ایم

ورنه در آوای او فریاد عاشورا نبود

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات شب عاشورا 2013

احوالات شب عاشورا

 

امشب، شب قیامت کبرای دیگر است

هر لحظه یک گزارش صحرای محشر است

 

امشب رسد به گوش، مناجات عاشقان

فردا، به روی خاک، بدن‌های بی‌‌سر است

 

امشب، علم به دست علمدار کربلاست

فردا، تنش به علقمه، در خون شناور است

 

امشب رباب، دست دعایش بر آسمان

فردا تسلّی دل او، داغ اصغر است

 

امشب دعا به جان جوانان کند، حسین

فردا به روی دامن او نعش اکبر است

 

امشب عطش گرفته ز قاسم توان و تاب

فردا به جای آب، دهانش ز خونْ تر است

 

امشب دعای زینب کبراست یا حسین

فردا لبش به زخم گلوی برادر است

 

امشب حسین گرم مناجات با خداست

فردا هزار پاره ز شمشیر و خنجر است

 

امشب حسین پیرهن کهنه‌اش به بر

فردا، نه سر، نه پیرهن او را، به پیکر است

 

"میثم" دمد ز هر نفست شعله‌های دل

نظم تو سوز سینۀ آل پیمبر است

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

مناجات حضرت امام جواد (ع) 2007

مناجات حضرت امام جواد (علیه السلام)

 

ای انس و جان گدای تو یا حضرت جواد

شرمندۀ عطای تو یا حضرت جواد

 

دائم ز کار خلق گره باز می‌کند

دست گره‌گشای تو یا حضرت جواد

 

زیباترین دعای سماواتیان بود

مدح تو و ثنای تو یا حضرت جواد

 

پیش از شب ولادتم ای آشنای دل

دل بود آشنای تو یا حضرت جواد

 

چون آیه‌های نور، پدر بوسه می‌زند

بر روی دلربای تو یا حضرت جواد

 

زوار پا نهند به بال ملایکه

در صحن باصفای تو یا حضرت جواد

 

پر می‌زند کبوتر دل‌ها ز هر طرف

پیوسته در هوای تو یا حضرت جواد

 

جود از تو جود گشت و کرامت نهاده است

رخ بر در سرای تو یا حضرت جواد

 

تو کیستی؟ همیشه جواد الائمه‌ای

من کیستم؟ گدای تو یا حضرت جواد

 

باید هزار زادۀ اکثم به وقت بحث

صورت نهد به پای تو یا حضرت جواد

 

مامون در آتش حسدش آب می‌شود

چون بشنود صدای تو یا حضرت جواد

 

بخشی به قاتل پدرت حرز مادرت

ای جان ما فدای تو یا حضرت جواد

 

بگشای لب که لحظه به لحظه اجابت است

دلدادۀ دعای تو یا حضرت جواد

 

هرکس زده است دست توسل به دامنی

ما را بود ولای تو یا حضرت جواد

 

قبر مطهر تو در آغوش کاظمین

دل‌های ماست جای تو یا حضرت جواد

 

بالله قسم هر آنچه بگوییم نارسات

بر قامت رسای تو یا حضرت جواد

 

هرگز رضا ز کس نشود حضرت رضا

یک لحظه بی‌رضای تو یا حضرت جواد

 

این غم کجا برم که بسی بر تو شد ستم

از یار بی‌وفای تو یا حضرت جواد

 

با تو هر آنچه شد ستم و ظلم بی‌حساب

داند فقط خدای تو یا حضرت جواد

 

تو در میان حجره زدی ناله و گریست

قاتل هم از برای تو یا حضرت جواد

 

آتش گرفت حجرۀ دربسته چون دلت

از اشک بی‌صدای تو یا حضرت جواد

 

قلب تو پاره‌پاره شد و شهر کاظمین

گردید کربلای تو یا حضرت جواد

 

بالله قسم رواست که مرغان آسمان

گریند در عزای تو یا حضرت جواد

 

با آن همه وفا و محبت که داشت او

شد زهر کین سزای تو یا حضرت جواد

 

«میثم» به ناله‌های دلت بود آشنا

شد مرثیه‌سرای تو یا حضرت جواد

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت ام البنین (س) 1982

زبانحال حضرت ام البنین (سلام الله)

 

من کیم ام الادب ام الکمال ام الوفایم

مادر والا مقام چهار مصباح الهدایم

 

مادر خود خوانده زینب دختر شیر خدایم

فاطمه ام الابالفضل شهید کربلایم

 

 همسر و همسنگر مولا امیرالمومنینم

 من عروس فاطمه بنت اسد ام البنینم

 

چهار اختر داشتم یک روزه وقف ماه کردم

از ولادت با حسین ابن علی همراه کردم

 

در دل گهواره از ایثارشان آگاه کردم

دور سر گرداندم و تقدیم ثارالله کردم

 

شیرشان دادم اگر چه از ولادت شیر بودند

شیر نوشیدند اما عاشق شمشیر بودند

 

من به دست یوسف زهرا گل احساس دادم

در گلستان وفا سه نسترن یک یاس دادم

 

نیمروزی هستی خود را به خیر الناس دادم

جعفر و عثمان و عون و حضرت عباس دادم

 

کاش بودی باز فرزندم که می گردید یارش

کاش می شد جان خود را نیز می کردم نثارش

 

من نمی دانم به من گفتند عباست فدا شد

دست و چشم و فرق او یک لحظه تقدیم خدا شد

 

کاش می دیدم چگونه حق عباسم ادا شد

کاش می دیدم چگونه دستش از پیکر جدا شد

 

کاش می دیدم که بر فرقش عمود آهنین زد

کاش می دیدم کدامین ضربه او را بر زمین زد

 

کاش می شستم به اشک چشم خود زخم تنش را

کاش می آورد بر من یک نفر پیراهنش را

 

من نمی دانم که بیرون کرد از تن جوشنش را

کاش وقت دادن جان می گرفتم دامنش را

 

تا شود فردا به نزد حضرت زهرا شفیعم

گاه گاهی روی آرد در بیابان بقیعم

 

من که اشک خجلت آن آب آور را ندیدم

من که با چشم تلذی های اصغر را ندیدم

 

من که دیگر سینه ی بی شیر مادر را ندیدم

من که در میدان زبان خشک اکبر را ندیدم

 

من ندیدم اینکه عباسم چگونه دست و پا زد

تیر دشمن بود در چشمش برادر را صدا زد

 

من که دیگر مثل زینب جسم بی سر را ندیدم

زیر سم اسب ها نعش برادر را ندیدم

 

در کنار قتلگه زهرای اطهر را ندیدم

من که اندام کبود چند دختر را ندیدم

 

کاش در گودال جای دختران نازدانه

پیکر ام البنین می شد کبود از تازیانه

 

کاش زینب بوی عطر یاس می آورد بر من

زان چه از گودال کرد احساس می آورد بر من

 

حرفی از حلقوم خیر الناس می آورد بر من

قطعه ای از پرچم عباس می آورد بر من

 

تاری از زلف علی اکبر نیاوردند بر من

یک نخ از قندافه ی اصغر نیاوردند بر من

 

نازنین عباسم ای تا پای جان یار حسینم

با سر و با دست سرباز فداکار حسینم

 

من به خون چهار فرزندم خریدار حسینم

تو فدایی گشتی اما من عزادار حسینم

 

گرچه ای دست حسین از تن جدا شد دستهایت

مادری داری که بعد از تو بگریداز برایت

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت فاطمه زهرا (س) 1974

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

بی تو در چشم من ای چشمِ مرا بینایی

آسمان زشت شده با همۀ زیبایی

 

تویی و گلشن سر سبز بهشت و پدرت

منم و خانۀ آتش زده و تنهایی

 

از نماز شب و آوای دعای زینب

حجره ات گشته پر از زمزۀ زهرایی

 

باکه این قصّه بگویم که پس ازمرگ رسول

من شدم خانه نشین و تو شدی صحرایی

 

ایستادی در خانه ز پی یاری من

دیدم آنجا نبود دست تو را یارایی

 

زدن فاطمه در خانه به نزد دو پسر

وای از اینهمه بی باکی و بی پروایی

 

جگرم خون شده یا رب چه تناسب دارد

سیلی دیو و رخ انسیة الحورایی

 

ای جوانمرگ علی کوه ستم با تو چه کرد

که دو تا سرو قدت گشت بدان یکتایی

 

کاش آن روز که بر بازوی تو ضربه زدند

می گرفتند ز چشمان علی بینایی

 

تا دم مرگ عزا دار توام یا زهرا

ای عزدار تو هر شیعۀ عاشورایی

 

چشم «میثم» همه جا در غم زهرا گردید

نیست د ر حشر به جز اشک ورا دارایی

 

استاد غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت زینب (س) به حضرت زهرا (س) 1962

زبانحال حضرت زینب (سلام الله)

به حضرت زهرا (سلام الله)

 

تمام شمع وجود تو آب شد مادر

دعای نیمه شبت مستجاب شد مادر

 

گل وجود تو پرپر شد و بخاک افتاد

بهشت آرزوی ما خراب شد مادر

 

بجای شمع که سوزد به قبر پنهانت

علی کنار مزار تو آب شد مادر

 

میان آن همه دشمن که می‌زدند تو را

دلم به غربت بابا کباب شد مادر

 

حمایت از پدرم را گناه دانستند

که کشتن تو در امّت ثواب شد مادر

 

به محفلی که علی بر تو مخفیانه گرفت

سرشک دیدة زینب گلاب شد مادر

 

 استاد حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

ولادت حضرت زینب کبری (س) 1936

ولادت حضرت زینب کبری (سلام الله)

 

امشب خدا به کوثر خود داد کوثری

در بر گرفته فاطمه زهرای دیگری

 

یا این که در لباس زن آمد پیمبری

یا اینکه حق به حیدر خودداد حیدری

 

این شیردختری است که شمشیر حیدر است

سر تا قدم امام حسین مکرر است

 

این پاک تر ز حاجر و حوا و مریم است

سر تا قدم صحیفۀ آیات محکم است

 

در وصف او مدیحۀ جن و بشر کم است

ام المصائب است نه ام المحرم است

 

این سیب سرخ باغ بهشت محمد است

آب و گلش تمام سرشت محمد است

 

زهراست جان احمد و این جان فاطمه است

ریحانۀ محمد و ریحان فاطمه است

 

طاها و قدر و کوثر و فرقان فاطمه است

گویی تمام وحی به دامان فاطمه است

 

تنها فهیمه ای که ندیده مفهمه

از کودکی است عالمۀ بی معلمه

 

بی او درخت سبز ولایت ثمر نداشت

دریای آرزوی نبوت گهر نداشت

 

انگار روز حادثه کم از پدر نداشت

الحق که صبر مادر از این خوب تر نداشت

 

وقت سکوت هم نفسش انفجار بود

شمشیر اگر نداشت خودش ذوالفقار بود

 

ام الکتاب صبر و رضا کیست زینب است

فصل الخطاب کرب و بلا کیست زینب است

 

فریاد خون خون خدا کیست زینب است

آیینۀ حسین نما کیست زینب است

 

زینب که لحظه لحظه شده غرق در حسین

در گاهواره چشم گشوده است بر حسین

 

زینب که چشم یوسف زهرا به سوی اوست

حبل المتین شیر خدا تار موی اوست

 

آیینۀ جمال خداوند روی اوست

هرجا حسین جلوه کند گفتگوی اوست

 

آبی که دارد آبرو از خاک کوی اوست

 

زین اب است و زین رسول خداست این

آیینه دار عرصۀ کرب و بلاست این

 

زینب زنی که بوده به مردان امامتش

اعجاز سید الشهدا در کرامتش

 

هر روز هست روز بزرگ قیامتش

دین سرفراز آمده در ظل قامتش

 

با خون نوشته اند شهیدان مکتبی

زینب حسینی است و حسین است زینبی

 

استاد غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت فاطمه زهرا (س) 1930

زبانحال حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

اجل گم کرده بعد از قتل محسن خانه ما را

بیا ای مرگ یاری کن من افتاده از پا را

 

نه دستی مانده تا گیسوی زینب را زنم شانه

نه پایی تا برای گریه گیرم راه صحرا را

 

ز تو ای دست ، ممنونم که بر یاری دست حق

گرفتی از غلاف تیغ قنفذ اجر زهرا را

 

علی تنها ، همه دشمن ، تو بشکسته ، من افتاده

خدا را ، پس که یاری کن آن یار تنها را ؟

 

من از بهر علی گریان علی از بهر من گریان

به نوبت زینب غمدیده دلداری دهد ما را

 

ببر ای دست سالم دست مجروح مرا بالا

که از صورت بگیرم قطره قطره اشک مولا را

 

اجل را دور سر گردانده ام تا بر علی گریم

و گرنه پشت آن در گفته بودم ترک دنیا را

 

سیه پوش آمده از دود آتش خانه زهرا

چه خوش کردند همدردی عزاداران طاها را

 

عدو سیلی زده و پهلو شکست و من در آن حالت

گهی دیدم به پهلو گه به صورت دست بابا را

 

سراپا دردم و لب بستم و خاموشم از گفتن

مگر گاهی که دور از چشم زینب بینم اسما را

 

چو وقف ماست نظم و ناله و فریاد جان سوزش

به محشر دست گیرم «میثم» افتاده از پا را

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) 1728

در مدح حضرت امام رضا (علیه السلام)

 

مگو که بی خردم هیچکس نمی خردم

کرامت تو به بالای دست می بردم

 

اگر جدا کنی از خود مرا کم از صفرم

و گر کنار تو باشم فزون تر از عددم

 

گدایی درت از خلق بی نیازم کرد

که در سوال کسی جز تو را صدا نزنم

 

هزار بار شدم غافل از تو دیدم باز

فزونی کرمت سوی این حرم کشدم

 

ز کثرت کرمت ای کریم اهل البیت

خجالتی که کشیدم هماره می کُشدم

 

زهی کرامت و لطفت که دعوتم کردی

بجای آنکه گذاری به سینه دست ردم

 

مرا میان سگان درت پناه بده

و گرنه گرگ گنه حمله کرده می دردم

 

بهای یک ثمن بخس هم ندارم لیک

به لطف خویش امام رئوف می خردم

 

مرا به گلبن عشقش پناه داد رضا

اگر چه نیست به جز مشت خار در سبدم

 

نهاده ام به روی خویش نام (میثم) را

بهانه ایست قبولم کند، اگر چه بدم

 

حاج غلامرضاسازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در میلاد حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) 1715

در میلاد حضرت امام رضا (علیه السلام)

 

ای عرشیان به شهر خراسان سفر کنید

شب را در این بهشت الهی سحر کنید

 

با زائرین این حرم الله سر کنید

مدح رضا چو آیة قرآن ز بر کنید

 

عید بزرگ شیعة آل پیمبر است

میلاد هشتمین حجج الله اکبر است

 

ای دل بگیر جان و به جانان نظاره کن

بر چهرة حقیقت ایمان نظاره کن

 

یک لحظه بر تمامی قرآن نظاره کن

در دست نجمه نجم فروزان نظاره کن

 

میلاد پارة تن زهرا و احمد است

شمس الشموس عالم آل محمد است

 

این مظهر جمال خداوند اکبر است

آیینة تمام نمای پیمبر است

 

خورشید نجمه یا مه افلاک پرور است

قرآن روی سینة موسی ابن جعفر است

 

بر خلق آسمان و زمین مقتداست این

جان رو نما دهید که روی خداست این

 

روشن هزار سینة سینا به نور او

چشم هزار موسی عمران به طور او

 

صف بسته اند خیل رسل در حضور او

دل بحر بی کرانه ای از شوق و شور او

 

ریزد برات عفو خدا از نظاره اش

دوزخ بهشت می شود از یک اشاره اش

 

هر قامتی که سرو لب جو نمی شود

هر صورتی که وجه هوالهو نمی شود

 

هر پادشه که ضامن آهو نمی شود

هر کس که نام اوست رضا، او نمی شود

 

در طوس پارة تن احمد بود یکی

آری رئوف آل محمد بود یکی

 

ای خلق خاک پای تو یا ثامن الحجج

جان جهان فدای تو یا ثامن الحجج

 

قرآن پر از ثنای تو یا ثامن الحجج

ایمان بود ولای تو یا ثامن الحجج

 

دین را به جز ولای تو اصل و اصول نیست

تهلیل بی ولای تو هرگز قبول نیست

 

گردون هماره دور زند در طریق تو

خورشید خشت گوشة صحن عتیق تو

 

با آن همه کرامت و لطف دقیق تو

خود را شمرده اند گدایان رفیق تو

 

دستی که دست لطف خدا می شود تویی

شاهی که خود رفیق گدا می شود تویی

 

یکسان بود به وقت عطای تو خاص و عام

فرقی نمی کند به درت شاه یا غلام

 

سلطان ندیده ام ز گدا گیرد احترام

پیش از سلام زائر خود را کند سلام

 

پیوسته دست بر سر زوار می کشی

تو کیستی که ناز گنه کار می کشی

 

پاییز بوستان دل ما بهار توست

در شهر طوسی و همه عالم دیار توست

 

گل بوسة امام زمان بر مزار توست

شیعه به هر کجا که رود در کنار توست

 

چشم و چراغ و محفلم اینجاست یا رضا

هر جا سفر کنم دلم اینجاست یا رضا

 

شرمنده ام از این که بپرسند کیستم

از ذره کمترم نتوان گفت چیستم

 

در پرتو کرامت خورشید زیستم

روزی که نیستم به کنار تو نیستم

 

با یک دم تو صبحدم عید می شوم

در آفتاب صحن تو، توحید می شوم

 

گل از نسیم صبح بهشت تو بو گرفت

خورشید پیش روی تو از شرم رو گرفت

 

ماه از فروغ خشت طلایت وضو گرفت

بی آبرو ز خاک درت آبرو گرفت

 

من دور گندم کرم تو کبوترم

ردّم نکن که از همه بی آبروترم

 

ای نقش دیده و دل ما جای پای تو

روح الامین کبوتر صحن و سرای تو

 

مضمون بده که از تو بگویم برای تو

"میثم" کجا و گفتن مدح و ثنای تو

 

راهم بده که ذاکر ناقابل توام

انگار اینکه خاک ره دعبل توام

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت امام زمان (عج) 1693

حضرت امام زمان (عج)

 

رافت در آستان تو تفسیر می شود

دل با خیال حسن تو تسخیر می شود

 

صدها هزار نامه ی آلوده از گناه

با یک نگاه عفو تو تطهیر می شود

 

پیش از اجل به خانه ی چشمم قدم گذار

تعجیل کن! فدات شوم! دیر می شود

 

حتی سکوت در حرم تو عبادت است

اینجا نفس به یاد تو تکبیر می شود

 

اینجا اگر کبوتر دل آید از بهشت

اطراف گندم تو زمین گیر می شود

 

در میهمانسرای تو مهمان چو پا نهد

از میوه های باغ جنان سیر می شود

 

دیوانه میشود دل عاقل در این حرم

دیوانه ای که عاشق زنجیر می شود

 

صیّاد را به نیم نگهت صید می­کنی

آهو به یک ضمانت تو شیر می شود

 

بیداری اش به عرش خدا با ملائک است

خوابی که در حریم تو تعبیر می شود

 

«میثم» بگو به کوری دشمن، ثنای دوست

کاین جا قلم به دست تو شمشیر می شود

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) 1692

در مدح حضرت امام رضا (علیه السلام)

 

مه برج ایمان، علی ابن موسی

در دُرج امکان، علی ابن موسی

 

سپهر امامت، محیط کرامت

یم جود و احسان، علی ابن موسی

 

به آدم دهی دَم، به موسی دهی یَد

به عیسی دهی جان، علی ابن موسی

 

ولای تو باشد کمال ولایت

میان امامان، علی ابن موسی

 

تویی قدر و کوثر، تویی نور و فرقان

تویی آل عمران، علی ابن موسی

 

وجود تو ای جانِ جان، جانِ جان است

در آغوش ایران علی ابن موسی

 

به چشم تو نازم کز آن شیرِ پرده

شود شیرِ غرّان، علی ابن موسی

 

عجب نیست ناز ار کند مور راهت

به تخت سلیمان، علی ابن موسی

 

سُم آهویی را که ضامن شدی تو

زند بوسه رضوان، علی ابن موسی

 

بُوَد شیعه را در کمالِ تشیع

ولای تو میزان علی ابن موسی

 

سزد جن و انس و ملک بر تو گرید

چو دعبل ثنا خوان، علی ابن موسی

 

عجب نیست کز رأفت و رحمت تو

بَرَد بهره شیطان، علی ابن موسی

 

دل مرده گردد به خاک تو زنده

چو باغ از بهاران، علی ابن موسی

 

غباری که روی ضریحت نشیند

شفا خیزد از آن، علی ابن موسی

 

شود با نسیم بهشتِ حریمت

جهنم گلستان، علی ابن موسی

 

سزد انبیا در طواف مزارت

بخوانند قرآن، علی ابن موسی

 

دهد قبّه‎ات نور بر چشم گردون

چو مهر درخشان، علی ابن موسی

 

بَرَد در حریم تو دست توسّل

دوصد پور عمران، علی ابن موسی

 

تو نوحیّ و ایران چو کشتی، چه بیمش

ز امواج طوفان، علی ابن موسی

 

کند جن و انس و ملک درد خود را

به خاک تو درمان، علی ابن موسی

 

همه آفرینش بود سفره‎ی تو

همه خلق مهمان، علی ابن موسی

 

تو شاه جهانی خوانند خَلقت

غریب خراسان، علی ابن موسی

 

تو در قصر مأمون شب و روز بودی

چو یوسف به زندان، علی ابن موسی

 

لبت بود خندان، دلت بود گریان

غمت بود پنهان، علی ابن موسی

 

به غم‎های ناگفته‎ات باد جاری

سرشکم به دامان، علی ابن موسی

 

تو را بارها، بارها کشت مامون

به رنج فراوان، علی ابن موسی

 

نباید که با هیفده خواهر آخر

تو تنها دهی جان، علی ابن موسی

 

تو مسموم گشتی، دگر جسم پاکت

نشد سنگ باران، علی ابن موسی

 

تو دیگر جوادت نشد اِرباً اِربا

ز شمشیرِ بُرّان، علی ابن موسی

 

تو دستِ جدا گشته از تن ندیدی

به خاک بیابان، علی ابن موسی

 

تو شش ماهه طفلت در آغوش گرمت

نشد تشنه قربان، علی ابن موسی

 

دریغا، دریغا که با آل عصمت

شکستند پیمان، علی ابن موسی

 

به میثم نگاهی، که با خود ندارد

به جز کوه عصیان، علی ابن موسی

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

ولادت حضرت امام رضا (ع) 1683

ولادت حضرت امام رضا (علیه السّلام)

 

دامن آلوده و بار گناه آورده ام

گر چه آهی در بساطم نیست، آه آورده ام

 

هر که بودم هر که هستم با کسی مربوط نیست

بر امام مهربان خود پناه آورده ام

 

هر که آرد تحفه ای در محضر مولای خود

من دو دست خالی و کوه گناه آورده ام

 

در کرمشه را گدا باید گدا را نیز شاه

من گدا، دست گدایی سوی شاه آورده ام

 

بر کبوترهای صحنت هدیه ی ناقابلی است

گندم اشکی که در این بارگاه آورده ام

 

ناله ام در سینه، اشکم در بصر، سوزم به دل

نامه ای چون دود آه خود سیاه آورده ام

 

نی عجل با کوه عصیان، عفو، نازم را کشد

رو به سوی مظهر عفو اله آورده ام

 

ذرّه بودم زائر شمس الشّموسم کرده اند

قطره ای بودم به این دریا پناه آورده ام

 

گر چه هستم قطره ای ناچیز، یک دریای اشک

هدیه بر مولای خود روحی فداه آورده ام

 

هر فقیری هست دست خالی اش سرمایه اش

من فقیرم دست خالی را گواه آورده ام

 

«میثما» مولا اگر پُرسد چه آوردی بگو

سر به خاک زائرت از گرد راه آورده ام

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت امام رضا (ع) 1611

در ولادت حضرت امام رضا (علیه السّلام)

 

ای مه ذیقعده امشب آفتاب آورده ای

یا جمال احمد ختمی مآب آورده ای

 

یا زجوف کعبه با خود بوتراب آورده ای

شادی و شور نشاط بی حساب آورده ای

 

در کویر تشنۀ توحید، آب آورده ای

با نسیم صبحدم بوی گلاب آورده ای

 

نور بخش دیده و روشنگر دل را ببین

پیش تر از نیمۀ مه، ماه کامل را ببین

 

دوستان عید آمده عید آمده عید آمده

عید دین، عید ولایت، عید توحید آمده

 

قبلۀ جان، کعبۀ دل، نور امّید آمده

جان به وجد و دل به شوق و لب به تمجید آمده

 

بر همه خورشیدها، تابنده خورشید آمده

فیض دائم عقل کامل علم جاوید آمده

 

شمع محفل آفتاب و نقل مجلس انجم است

لیلۀ میلاد مسعود امام هشتم است

 

نجمه ای خورشید و ماه و اختران پروانه ات

نجمه ای از بحر مواج ولا دُردانه ات

 

بوی گل نه بوی جنّت آید از ریحانه ات

می زند یک بحرکوثر موج در پیمانه ات

 

می وزد بر آسمان، نور خدا از خانه ات

یوسف زهرا نهاده سر به روی شانه ات

 

جان قرآن، پارۀ تن بر رسول است این پسر

نازنین فرزند زهرای بتول است این پسر

 

این نه یک طفل است، این فرماندۀ ملک قضاست

رهبر ملک قضا و شافع روز جزاست

 

خرّم از فیضش زمین و روشن از نورش فضاست

هم پیامش دل فروز و هم کلامش جان فزاست

 

روح قرآن جان احمد نور چشم مرتضاست

این پناه بی پناهان قبلۀ عالم رضاست

 

این ولیّ حق وصیّ هشتم پیغمبر است

هفت دریای ولایت را یگانه گوهر است

 

این پسر در بندگی کار خدائی می کند

این پسر بر اهل عالم کبریائی می کند

 

این پسر از انس و جان مشکل گشائی می کند

این پسر از آفرینش دلربائی می کند

 

این پسر پیر خرد را راهنمائی می کند

این پسر بر کلّ خلقت پیشوائی می کند

 

در گل رخسار او تصویر احمد را ببین

چشم بگشا عالم آل محمّد (ص) را ببین

 

ای مزارت خاتم و ملک جهان انگشتری

ای گدای درگهت را بر سلاطین سروری

 

می کند خورشید گردون را جمالت رهبری

مشتری گردیده در بازار حُسنت مشتری

 

در لباس بندگی داری جلال داوری

گنبد زرّین تو کرده زعالم دلبری

 

رهنمای آدم و روح و روان عالمی

ای نثار خاک زوّار تو جان عالمی

 

مهر تو گنج خدا و قلب ما ویرانه ات

روی تو شمع وجود و جان ما پروانه ات

 

خلق عالم تشنه کام جام سقّا خانه ات

طایران سدره را توفیق آب و دانه ات

 

می کند خلقت گدائی بر در کاشانه ات

شرمگین از مرحمت، هم خویش هم بیگانه ات

 

زادۀ موسی امام هشتمین شمس الشّموس

جان مائی گر چه باشد مرقدت در شهر طوس

 

اختران آسمان شمع شب تار تواند

خوبررویان زمین گل های گلزار تواند

 

صد چو یوسف با کلاف جان خریدار تواند

شهریاران دو عالم عبد دربار تواند

 

حوریان باغ رضوان خاک زوّار تواند

بی پناهان جهان در ظلّ دیوار تواند

 

انبیا گیرند قبرت را چو جان خود به بر

گاه در پائین پا و گاه در بالای سر

 

لطف تو لطف خدا و بیت تو بیت خداست

هر فقیر اینجاست سائل هر غنی اینجا گداست

 

هر چراغی در حریمت مشعل نورالهدی است

خادم درگاه تو بر شهریاران مقتداست

 

روز و شب جبریل را گرد رواقت این نداست

وای بر آن کس که از این خاندان راهش جداست

 

بوده حقّ را مقّتّی و زاهد و عابد بسی

بی ولای تو خدا راضی نگردد از کسی

 

گر چه من سر تا به پا، پا تا به سر آلوده ام

لحظه لحظه بر گناه خویشتن اَفزوده ام

 

چهره بر خاک قدوم زائرانت سوده ام

تا ببوسم تربتت را راه ها پیموده ام

 

دوستدار آل عصمت بوده ام تا بوده ام

در تمام عمر، جز مدح شما نسروده ام

 

عادت تو لطف و احسان، کار من جرم و گناه

ای همه احسان نگاهم کن نگاهم کن نگاه

 

ای همه وقف ثنایت طبع روح افزای من

دین من آئین من دنیای من عقبای من

 

نغمۀ من نالۀ من شور من آوای من

رهبر من هادی من سید و مولای من

 

کعبه و رکن و صفا و مروه و مسعای من

آستانت در دو دنیا جنّة الاعلای من

 

(میثم) سر تا به پا غرق گناهم یا رضا

مهر تو فرداست تنها تکیه گاهم یا رضا

 

حاج غلامرضا سازگار متخلّص به میثم

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

آرزوی زیارت 1541

آرزوی زیارت

 

چه خوش است اگر ببینم عرفات و کربلا را

حرم عزیز زهرا، شب مشعر و منی را

 

چه نکوتر ار به بینم رخ یار را در آنجا

که توان به روی او دید جلوات کبریا را

 

چه خوش است اگر بپوشم به بدن لباس لحرام

به حرم روم بخوانم بخ زبان دل خدا را

 

به خدای کعبه سوگند همه حجّ من حسین است

به دو صد منی نه بخشم عرفات کربلا را

 

عرفات باشد آنجا که خدای حقتعالی

به حسین خود ببخشند همه جرم ماسوا را

 

عرفات باشد آنجا که حسین شست با خون

به جلال کبریایی رخ کبریا نما را

 

عرفات کوی مهدی ست عرفات روی مهدیست

چه شود به یک تماشا بدهد مراد ما را

 

گل فاطمه کجایی تو تمام حجّ مایی

چه شود دمی نمایی تو جمال دل ربا را

 

تو مقام را مقامی تو به چار رکن رکنی

تو حرم کنی حرم را تو صفا دهی صفا را

 

به تبسّمت سلامم حَرَم خدا حرامم

که بگردم و نبینم مه طلعتت نگارا

 

همه حجّ ما بود این که به یک نگاه شیرین

به روی خدا نمایت نگرم آشکارا

 

نگهی به چشم «میثم» که کند دمی نگاهت

که نگاه پاک باید به رخ تو شهریارا

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

شب جمعه مناجات با امام حسین (ع) 1509

 مناجات با امام حسین (علیه السلام)

 

من كيم خار گلستان تو يابن الزهرا

زده ام دست به دامان تو يابن الزهرا

 

همچنان قطره كه افتاده به دريای عظيم

گشته غرق يم احسان تو يابن الزهرا

 

سر به درگاه تو سودم ز تو خواهم چشمی

كه بود يكسره گريان تو يابن الزهرا

 

ميزبان كشت تو را با دو لب تشنه ولی

خلق عالم شده مهمان تو يابن الزهرا

 

عشق و آزادی و ايثار و وفا گرديدند

چار كودک به دبستان تو يابن الزهرا

 

آب می نوشم و از سوز جگر می گويم

به فدای لب عطشان تو يابن الزهرا

 

به پريشانی ايام گرفتار شود

هر دلی نيست پريشان تو يابن الزهرا

 

با لب تشنه شدی در ره دين قربانی

جان عالم همه قربان تو يابن الزهرا

 

سر زينب نه سزد سينه ی گردون شكند

پای آوازه ی قرآن تو يابن الزهرا

 

مادرت فاطمه می كرد تماشا كه يزيد

چوب زد بر لب و دندان تو يابن الزهرا

 

سينه ی چاک تو از نيزه ی خولی به چه جرم

چاک شد همچو گريبان تو يابن الزهرا

 

زخم شمشير نهادند به جای مرحم

بر روی داغ جوانان تو يابن الزهرا

 

بر سر نيزه فقط ذكر خدا می گفتی

زهی از رتبه ی ايمان تو يابن الزهرا

 

همه از درد گريزند، مرا دردی ده

كه بود در خور درمان تو يابن الزهرا

 

گرد ره، خاک زمين، خون بدن گرديدند

سه كفن بر تن عريان تو يابن الزهرا

 

آبرو بر همه ی خلق جهان می بخشد

گردی از گوشه ی ايوان تو يابن الزهرا

 

كرم و لطف تو نازم كه از اول روييد

نخل «ميثم» به گلستان تو يابن الزهرا

 

حاج غلامرضاسازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) 1505

در مدح حضرت علی ابن موسی الرضا (ع)

 

مرغ دلم پر زند بر سر کوی رضا

دست نیازم بود باز به سوی رضا

 

آرزویم این بود تا دم مردن شود

چشم گنه کار من باز به سوی رضا

 

خلق جهان زائرند از همه سو کعبه را

کعبه بود در حجاز زائر کوی رضا

 

با نفس عیسویش ، با دم جانبخش خویش

جان مسیحا بود زنده ز بوی رضا

 

بر بدنش می شود آتش دوزخ حرام

هر که خورد قطره ای آب ز جوی رضا

 

کشور ایران فقط نیست به او متکی

زندگی کائنات بسته به موی رضا

 

نیست عجب خضر اگر تشنه لب جام اوست

ساقی رضوان بود مست سبوی رضا

 

جرم و گناه و خطاست عادت دیرین من

عفو کرامت بود خصلت و خوی رضا

 

چند به شوق بهشت زائر این در شوی

جنت جنت بود روی نکوی رضا

 

“میثم” اگر از نماز آبروی مؤمن است

آب دهد بر نماز آب وضوی رضا

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در کرامت حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) 1493

در کرامت حضرت

علی ابن موسی الرضا (علیه السلام)

 

خواهند اگر ببخشند از مجرمی گناهی

اول ورا نوازند با سوز و اشک و آهی

 

دریای عفو جوشد از اشگ دردمندی

اوراق جرم سوزد از آه صبحگاهی

 

اینجا گناه بخشند کوهی به کاه بخشند

بیچاره من که با خود ناورده پّر کاهی

 

ای وای اگر برای افشای هر گناهم

گردند روز محشر هر عضو من گواهی

 

هر چند روسیاهم با آنهمه گناهم

مشتاق یک نگاهم مولای من نگاهی

 

یارب چگونه سوزد آن کو در آستانت

رخسار خویش سوده بر خاک گاه گاهی

 

بار گناه سنگین ره منتهی به بن بست

در پیش رو ندارم جز باب تو به راهی

 

از من گنه بود زشت از تواست عفو، زیبا

ای عفو از تو زیبا العفو یا الهی

 

تن خسته پا شکسته درها تمام بسته

جز باب رحمت تو نبود مرا پناهی

 

عمری گناه کردم دل را سیاه کردم

من اشتباه کردم یارب چه اشتباهی

 

آلودگی دل را با اشگ تو به شویم

تا در دلم نماند آثاری از گناهی

 

با کثرت گناهم مپسند روسیاهم

کاورده ام علی را در عین روسیاهی

 

مهر علی است (میثم) مهر نجات عالم

بی حب او نباشد طاعات جز تباهی

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلادیه حضرت معصومه (س) 1478

 در مدح و میلادیه حضرت معصومه (سلام الله)

 

کریمه ی آل محمّد

حضرت معصومه خوش آمد

بیت ولایت آمده گلشن

امام هفتم چشم تو روشن

 

این دختریاسین وطاهاست

این ثمرِ امّ ابیهاست

آینه ی حضرت زهراست

بیت ولایت آمده گلشن

امام هفتم چشم تو روشن

 

این گهر بحر عقول است

پارۀ پیکر رسول است

کوثر زهرای بتول است

بیت ولایت آمده گلشن

امام هفتم چشم تو روشن

 

سلام عترت به کمالش

چشم رضا محو جمالش

ائمه شاهد جلالش

بیت ولایت آمده گلشن

امام هفتم چشم تو روشن

 

سلام عترت پیمبر

سلام صدیقه ی اطهر

به دختر موسی‌بن‌جعفر

بیت ولایت آمده گلشن

امام هفتم چشم تو روشن

 

مدینه شد دارالزیاره

از دامن نجمه دوباره

طلوع کرده یک ستاره

بیت ولایت آمده گلشن

امام هفتم چشم تو روشن

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلادیه حضرت معصومه (س) 1477

 در مدح و میلادیه حضرت معصومه (سلام الله)

 

ای پناه اهل محشر عید میلادت مبارک

ای همه روح مطهّر عید میلادت مبارک

ای رخت مرآت مادر عید میلادت مبارک

ای گل باغ پیمبر عید میلادت مبارک

 ای قم از خاکت معطّر عید میلادت مبارک

 دختر موسی‌ بن‌ جعفر!عید میلادت مبارک

 

ای سلام چارده معصوم بر جان و تن تو

نام تو معصومه و، عصمت گلی از دامن تو

بضعۀ موسایی و قم گشته طور اَیمن تو

پا به چشم قم نهادی قلب قم شد گلشن تو

 یافت این خاک از تو زیور عید میلادت مبارک

 دختر موسی‌ بن‌ جعفر!عید میلادت مبارک

 

نور از هرسو به ایوان طلایت سجده آرد

حور بر خاک قدوم زائرت صورت گذارد

جود با کلِّ وجودش هرچه دارد از تو دارد

دانش از گلدسته‌هایت بر سر فیضیّه بارد

 علم را صحن تو سنگر عید میلادت مبارک

 دختر موسی‌ بن‌ جعفر!عید میلادت مبارک

 

دخت و اخت و عمۀ‌ سه حجت داور تویی تو

پارۀ تن بر رسول و احمد و حیدر تویی تو

فلک استقلالِ مُلک شیعه را لنگر تویی تو

گر در جنّت ز قم وا می‌شود، آن در تویی تو

 بضعۀ یاسین و کوثر!عید میلادت مبارک

 دختر موسی‌ بن‌ جعفر!عید میلادت مبارک

 

قبه‌ات را اقتدار قبة الخضراست، آری!

تربت تو تربت گمگشتۀ زهراست، آری!

زائر تو زائر صدیقۀ کبراست، آری!

صورتت را صورت انسیةالحوراست، آری!

نخل «میثم»از تو پُر بَر، عید میلادت مبارک

دختر موسی‌ بن‌ جعفر!عید میلادت مبارک

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت معصومه (س) 1474

در مدح حضرت معصومه (سلام الله)

 

ای دُر یمِ عصمت یا حضرت معصومه

ای فاطمه ی عترت یا حضرت معصومه

ای خاک رهت جنّت یا حضرت معصومه

ای سایه ی تو عفّت یا حضرت معصومه

قم از تو یم رحمت یا حضرت معصومه

محتاج دمت حکمت یا حضرت معصومه

 

تو در حرم موسی انسیّه ی حورایی

انسیّه ی حورایی محبوبه ی یکتایی

محبوبه ی یکتایی ممدوحه ی طاهایی

ممدوحه ی طاهایی ریحانه ی بابایی

ریحانه ی بابایی آیینه ی زهرایی

در صورت و در سیرت یا حضرت معصومه

 

تنها نه محیط قم، ایران به تو می نازد

عصمت به تو می نازد، ایمان به تو می نازد

عترت به تو می نازد، قرآن به تو می نازد

تفسیر و اصول و دین، عرفان به تو می نازد

جنّ و ملک و حور و انسان به تو می نازد

بانوی همه خلقت یا حضرت معصومه

 

شمس و قمر و انجم، جنّ و ملک و انسان

جنّ و ملک و رضوان، حور و پری و غلمان

هم حوری و هم غلمان هم مالک و هم رضوان

هم عالم و هم حاکم هم بنده و هم سلطان

دارند به تو چشم لطف و کرم و احسان

گیرند زتو حاجت یا حضرت معصومه

 

نبود عجب ای بانو شاهی به گدا بخشی

وز گرد حریم خود بر روح شفا بخشی

بر روح، شفا بخشی بر سینه صفا بخشی

حاجات خلایق را از لطف و عطا بخشی

بر خلق زمین بخشی بر اهل سما بخشی

داری زحق این قدرت یا حضرت معصومه

 

ای کعبه ی اهل دل ایوان طلای تو

ای سرمه ی حور العین خاک کف پای تو

قم نه همه ی عالم مرهون عطای تو

فیضیّه بود دائم در ظلّ همای تو

گردد درِ جنّت باز از صحن و سرای تو

یک بذل تو صد جنّت یا حضرت معصومه

 

ای بانوی نُه افلاک ای مادر اهل قم

ای خاک حریم تو تاج سر اهل قم

ای کوثر فیض تو در ساغر اهل قم

آید زنسیمت جان در پیکر اهل قم

گلدسته ی صحنینت روشن گر اهل قم

ای قم حرم امنت یا حضرت معصومه

 

آنانکه به شهر قم بر عرض ادب آیند

آنانکه به پای جان رو سوی تو بنمایند

در صحن تو روگردان از جنّت اعلایند

هر گام که ای بانو در صحن تو پیمایند

هر زائر قبر تو هم زائر زهرایند

نازند بدین رتبت یا حضرت معصومه

 

ای دسته گل زهرا زیحانه ی اهل البیت

ریحانه ی اهل البیت دُردانه ی اهل البیت

زوّار حریم تو پروانه ی اهل البیت

قبر تو بود کعبه در خانه ی اهل البیت

قم گشته زفیض تو کاشانه ی اهل البیت

نازند به تو عترت یا حضرت معصومه

 

ای چشم رضا دیده در حُسن تو زهرا را

هم صورت زهرا را هم زینب کبری را

خاک حرمت دارد اعجاز مسیحا را

دل می بری از رفعت صد مریم عذرا را

معصومه ای ای بانو ذرّیه ی طاها را

ای فاطمه در فطرت یا حضرت معصومه

 

تو جان سجود استی تو روح قیام استی

موسای محمّد را تورات تمام استی

دخت صلوات ستی فرزند سلام استی

فخریّه ی اجداد و آباء عظام استی

الحق که یکی مریم از هفت امام استی

ای فاطمه را زینت یا حضرت معصومه

 

تو پاکی و معصومه من عبد گنه کارم

تو بحر کرم داری من دست تهی دارم

سرمایه ی من تنها اشکی است که می بارم

گر اهل بهشت استم گر مستحق نارم

هم بنده ی این کویم هم «میثم» این دارم

ممنونم از این منّت یا حضرت معصومه

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت معصومه (س) 1473

در مدح حضرت معصومه (سلام الله)

 

عرض حاجت به دخت موسی کن

هر چه خواهی از او تمنّا کن

 

دست خود زن گره به غرفة او

گره از کار عالمی وا کن

 

از نسیم درش ببر فیضی

بعد از آن معجز مسیحا کن

 

خیز برگِرد این مزار بگرد

کعبة روح را تماشا کن

 

تربت بی‌نشان فاطمه را

در دل این مزار زهرا کن

 

چون نگاهت به قبر او افتاد

گفتگو با مزار زهرا کن

 

با چراغ کریمة عترت

خویش را غرق در تجلّی کن

 

به مزارش بگیر دست دعا

در حریمش نماز برپا کن

 

عقدة دل به مهر او بگشا

دیده از اشک شوق دریا کن

 

حجّت بن الحسن در این حرم است

سیر ماه جمال مولا کن

 

ذرّه شو پیش آفتاب رخش

ناز بر مهر عالم آرا کن

 

دیدة دل در این حرم بگشا

سیر دیدار حقتعالی کن

 

بضعة پاک مرتضی اینجاست

خواهر حضرت رضا اینجاست

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت معصومه (س) 1472

در مدح حضرت معصومه (سلام الله)

 

دخت موسی که طور دل حرمش

جان کند زندگی ز فیض دمش

 

چشم ما و غبار زائر او

دست ما و عنایت و کرمش

 

از صفّائیه‌اش، صفا خیزد

ارم ماست شارع ارمش

 

در خیابان آستانة او

لرزه افتد فرشته بر قدمش

 

جنب صحنین او بود رودی

که به هر قطره هست فیض یمش

 

سالها، روز و شب به فیضیّه

نور دانش دمیده از حرمش

 

من و مدح کریمة عترت؟

به خدا مدح عالم است کمش

 

هر که در قم زیارتش نکند

بوده بر جان خویشتن ستمش

 

همه چون اهل قم گدای وی‌اند

از عرب بر گرفته تا عجمش

 

هر که خاک او نکرد سجود

هست یکسان وجود با عدمش

 

نه عجب گر فرشتگان آیند

در پی خاکبوسی خدمش

 

تا بگیری مراد خویش ز وی

به جواد و رضا بده قسمش

 

فیض عالم از این درت بخشند

آنچه خواهی فزونترت بخشند

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت معصومه (س) 1471

 در مدح حضرت معصومه (سلام الله)

 

عصمت کبریاست معصومه

قبلة اولیاست معصومه

 

بضعة پاک موسی‌جعفر

جسم و جان رضاست معصومه

 

پای تا سر چو عمه‌اش زین

دخت زهرانماست معصومه

 

همه خلقند زیر سایة او

آفتاب خداست معصومه

 

درّ تقوی و گوهر عصمت

یم حلم و حیاست معصومه

 

زخم دل را ز مرحمت مرهم

درد جان را دواست معصومه

 

بوی عطر بهشت در نفسش

همچو خیر النساست معصومه

 

این ندا سر دهند، قمّیون

روز محشر، کجاست معصومه

 

اهل قم خلق را پناه دهید

که پناه شماست معصومه

 

روضه‌اش جان فزاتر از کعبه

قبلة جان ماست معصومه

 

بین صحن طلا و آینه‌اش

جای سعی و صفاست معصومه

 

پایتخت حکومتش در قم

به جهان مقتداست معصومه

 

این جهان و او بود جانش

پدر و مادرم به قربانش

 

 حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلادیه حضرت معصومه (س) 1470

 در مدح حضرت معصومه (س)

 

عصمت داور است این دختر

گل پیغمبر است این دختر

 

بعد زهرا و عمه‌اش زینب

بهترین دختر است این دختر

 

ز آنچه گفتند در فضایل او

بهتر و برتر است این دختر

 

گرنه، همچون خدای بی همتاست؟

از چه بی همسر است این دختر

 

در جلال و کمال و قدر و شرف

تالی مادر است این دختر

 

لیلةالقدر موسی‌جعفر

سورة کوثر است این دختر

 

پای تا سر رضا و سر تا پا

موسی جعفر است این دختر

 

دستگیر همه گنهکاران

در صف محشر است این دختر

 

نخل سرسبز گلبن قرآن

شهر دین را در است این دختر

 

آفتاب دل امام جواد

بر رضا خواهر است این دختر

 

مادرش پارة تن احمد

بضعة حیدر است این دختر

 

در دو عالم چو مادرش زهرا

بر زنان سرور است این دختر

 

ماه رخسار آن بتول مقام

نقش گلبوسه دارد از سه امام

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ولادت حضرت معصومه (س) 1469

در ولادت حضرت معصومه (سلام الله)

 

شجر نور، نوبر آورده

بحر توحید، گوهر آورده

 

آسمان ولایت و عصمت

بهر خورشید اختر آورده

 

لاله‌ای سرزده که از فیضش

صد بهار معطر آورده

 

دختر آورده بانوی اسلام

یا که بر خلق مادر آورده

 

نجمه، خورشید عالم افروزی

بهر موسی بن جعفر آورده

 

یا مگر دختر رسول‌الله

زینب از بهر حیدر آورده

 

پدر و مادرم فدایش باد

که چو معصومه دختر آورده

 

حبّذا حبّذا که بر سه امام

عمّه و دخت و خواهر آورده

 

اوّل صبح ماه ذیقعده

آفتابی منّور آورده

 

آفتابی که ماه و خورشیدش

بوسه از آستان برآورده

 

جبرئیل از خدا بر این دختر

صلوات مکرر آورده

 

صدق و اخلاص و صبر زینب را

با جلال برادر آورده

 

فاطمه عصمت خدای غفور

که به معصومه آمده مشهور

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح و میلادیه حضرت معصومه (س) 1464

در مدح و میلادیه حضرت معصومه (س)

 

ذیقعده ماه فیض خداوند اکبر است

میلاد پارة تن موسی ابن جعفر است

 

میلاد دخت هفت امام بزرگوار

یا لیلة ولادت زهرای دیگر است

 

از ثامن الحجج بستانید رو نما

کورا نظاره بر گل رخسار خواهر است

 

آیینة تمام نمای رضاست این

معصومه یا که زینب صدیقه منظر است

 

آن فاطمه بتول رسول خدا بود

این فاطمه بتول بتول مطهر است

 

گر بنگرد ذبیح به اوج جلال او

گوید هزار مرتبه این فوق هاجر است

 

برتر ز آفتاب و نکوتر ز قرص ماه

ذیقعده را ز بیت ولایت دو اختر است

 

آن روز اول مه و این روز یازده

آن خواهر خجسته و اینش برادر است

 

این است کوثری که قم از فیض اوست پر

آخر مگر نه دختر ساقی کوثر است

 

این است فاطمه که ثواب زیارتش

در اصل با زیارت زهرا برابر است

 

یک دختر، این همه عظمت، این همه جلال

الحق که جای گفتن الله اکبر است

 

بر آن پدر درود که این است دخترش

بر مادری سلام که معصومه پرور است

 

جز عمه اش که زینب کبراست در جلال

از دختران فاطمه در هر زمان سر است

 

قم چون مدینه تربت او مسجد الرسول

زهرای آن سلالة زهرای اطهر است

 

تنها نه خاکیان به حریمش نهاده رو

یک آسمان ملائکه مسکین این در است

 

گو پادشاه ملک جهان باش یا گدا

آن را که نیست خاک درش خاک بر سر است

 

ریزند عرشیان به زمین دسته دسته گل

گلدسته هاش تا که به قم سایه گستر است

 

نعلین خود چو موسی عمران ز پا در آر

کاینجا مزار دختر موسی ابن جعفر است

 

وقتی نسیم می کند از شهر قم عبور

از عطر آن روان مسیحا معطر است

 

چون باب خویش بر همه باب الحوائج است

چون مادرش شفیعة فردای محشر است

 

بی مهر او که مهر تمامی عترت است

طاعات جن و انس و ملک نخل بی بر است

 

اقرار می کنم که به پایش نمی رسد

با آنکه سر به سر سخنم عقد گوهر است

 

ما را به شهر قم چه نیازی است بر بهشت

قم بیت یازده خلف پاک حیدر است

 

خواهی جلال زائر قم را بیا ببین

در هر قدم هزار بهشت مکرر است

 

“میثم” خدا کند که شود مدفن تو قم

همسایگی فاطمه از خلد بهتر است

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در شهادت حضرت امام جعفر صادق (ع) 1444

در شهادت امام جعفر صادق (علیه السلام)

 

حضرت صادق مگر فرزند پیغمبر نبود

یا مگر ریحانه ی صدّیقه ی اطهر نبود

 

با چه تقصیر و گنه بر خانه اش آتش زدند

اجر نشر دانش او شعله ی آذر نبود

 

اجر و پاداش رسول و عترت مظلوم او

در دل شب حمله بر باب الله اکبر نبود

 

نیمه شب کز خانه می بردند صاحب خانه را

بر روی دوشش عبا عمامه اش بر سر نبود

 

از برای بردن مولا کس از ابن ربیع

سنگدل تر، بی حیاتر، بلکه ظالم تر نبود

 

او پیاده می دوید و این به اسب خود سوار

گوئیا در سینه ی تنگش نفس دیگر نبود

 

دیدن بابا در آن حالت پسر را می کشد

خوب شد همراه بابا موسی جعفر نبود

 

از شرار زهر مثل شمع سوزان آب شد

غیر تصویری به جا زآن نازنین پیکر نبود

 

پاره پاره قلبش از انگور زهر آلوده شد

از بنی العبّاس جز این شیعه را باور نبود

 

بعد عمری سوختن بر قلب او آتش زدن

این ستم بالله روا بر آل پیغمبر نبود

 

«میثم» آن روزی که شد پیکر پاکیزه دفن

محشر شهر مدینه کمتر از محشر نبود

 

 حاج غلامرضا سازگار (میثم)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در شهادت حضرت امام جعفر صادق (ع) 1440

در شهادت امام جعفر صادق (علیه السلام)

 

ز هر طرف به کمان تیر غم زمانه گرفت

دل مرا که بسی بود خون، نشانه گرفت

 

چو جد خویش علی سالها به خانه نشاند

ز دیده ام همه شب اشک دانه دانه گرفت

 

هنوز خانه زهرا نرفته بود زیاد

که آتش از درو دیوار من زبانه گرفت

 

سپاه کفر به کاشانه ام هجوم آورد

مرا بزمزمه و ناله شبانه گرفت

 

زباغ فاطمه صیاد، مرغ سوخته را

دل شب آمد و در کنج آشیانه گرفت

 

سر برهنه و پای پیاده برد مرا

پی اذیت من بارها بهانه گرفت

 

هنوز خستگی راه بود در بدنم

که خصم تیغ به قتلم در آن میانه گرفت

 

هزار شکرکه زهر جفا نجاتم داد

مرا بموج غم از مردم زمانه گرفت

 

چه خوب اجر رسالت گرفت آل رسول

که گه بزهر جفا گه به تازیانه گرفت

 

گرفت تاسمت نوکری زما«میثم»

مقام سروری و جاودانه گرفت

 

حاج غلامرضا سازگار

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه