زبانحال حضرت رقیه (س) 2453
زبانحال حضرت رقیه (سلام الله)
من اختر پنج آفتابم
در بحر کمال درّ نابم
کودک نه که مرد انقلابم
کرده است حسین، انتخابم
در شام، امید کربلایم
قرآن شهید کربلایم
از خون خدا پیام دارم
یک کربوبلا قیام دارم
بین همه احترام دارم
حکم از طرف امام دارم
ویرانه حراست، من رسولش
شام است مدینه، من بتولش
ویرانه بهشت و من فرشته
با طینت فاطمه سرشته
جسمم به امیر شام گشته
قرآن به کعب نی نوشته
هر چند که دختر حسینم
یک زینب دیگر حسینم
عالم شده یادوارۀ من
هر روز بود هزارۀ من
هر لحظه غم دوبارۀ من
تابد همهجا ستارۀ من
از خصم اگر جسارتم شد
قبرم سند اسارتم شد
من باب مراد عالم استم
در قدر و جلال، مریم استم
یک فاطمۀ مجسم استم
در ماه صفر محرم استم
خیزد به دیار غربت من
بوی شهدا ز تربت من
یک بلبل دور از آشیانه
خون دل و اشک و آب و دانه
چون فاطمه بر تنش نشانه
از بوسۀ گرم تازیانه
بر شانه نشسته ضربت مشت
بر چهره نشان پنج انگشت
شب بود که آفتابم آمد
آن شب که پدر به خوابم آمد
از دیده گلاب نابم آمد
لبخند زدم که بابم آمد
سر بر روی سینهاش نهادم
دوران فراق رفت یادم
من بودم و لالۀ امیدم
گل گفتم و باز گل شنیدم
ناگاه ز خواب خوش پریدم
دیدم همه را به خواب دیدم
نالیدم و سر به جیب بردم
انگار هزار بار مُردم
من بودم و چشم اشکبارم
من بودم قلب داغدارم
من بودم و هجر روی یارم
نه صبر، نه تاب نه قرارم
من ماندم و نالۀ جدایی
صد پرده نوای نینوایی
بغض گلویم دوباره وا شد
انگار که شام، نینوا شد
یک لحظه خرابه کربلا شد
مرگ آمد و حاجتم روا شد
نومید شدم، ز پا نشستم
دادند سر پدر به دستم
من بودم و اشک در دودیده
من بودم و قامت خمیده
من بودم و حنجر بریده
روح از قفس تنم پریده
از خون جگر وضو گرفتم
گلبوسه از آن گلو گرفتم
گفتم: پدر! ای امید جانم
با سر زده سر به آشیانم
تقدیم تو اشک دیدگانم
دنبال تو پر زند روانم
بگذار که اصغر تو گردم
قربانی دیگر تو گردم
بر رأس پدر سلام دادم
غم داد چو برگ گل به بادم
تا بوسه بر آن گلو نهادم
یک ناله زدم، ز پا فتادم
باشد که به نالههای (میثم)
آهم برسد به گوش عالم
حاج غلامرضا سازگار
منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه
با سلام