در احوالات امیرالمومنین حضرت علی (ع) 4904

در احوالات حضرت علی (علیه السلام)

 

کمی نان و نمک خورد و همین شد سهمِ افطارش

نمک می‌خورد بر زخم دلِ از زخم سرشارش

 

گلویش بود اسیرِ استخوان و خار در چشمش

لبش را می‌گَزید از دردهای «حیدر آزارش»

 

برای دلخوشی دخترش لبخند بر لب داشت

نگاهش غرق غم بود و لبش می‌کرد انکارش

 

فقط «انا الیه الراجعون» می‌گفت با گریه

شبی که با همه شب‌ها تفاوت داشت اذکارش

 

نگاهش سمت بالا بود و اشکش بر زمین اما

تمام آسمان را خیس کرد از گریه، رگبارش

 

خلاصه تا سحر بی‌تاب بود و شوق رفتن داشت

همان مردی که در دل غصه‌های مردافکن داشت

 

پدر بی اعتنا به ناله‌ی «بابا بمان» می‌رفت

تمام «اشهد انَّ علی» سمت اذان می‌رفت

 

کلونِ دربِ خانه دست بر دامان او می‌شد

زمین هم التماسش کرد، اما آسمان می‌رفت

 

شکوه قامتش زیر فشار بار غم خم شد

ولی سوی عزیزِ قدکمانش، قدکمان می‌رفت

 

هوای کوچه‌ی پشت سرش می‌شد زمستانی

که از جسم زمین با هر قدم انگار، جان می‌رفت

 

جناب بهترین خلق خدا روی زمین و عرش

به مهمانیِ شوم بدترینِ مردمان می‌رفت

 

همینکه قبله‌ی سیارِ کعبه رفت تا مسجد

در استقبال او می‌گفت «حیدر» یکصدا مسجد

 

همان لحظه که محراب اتفاقی را خبر می‌داد

علی «فزت و رب الکعبه»اش را داشت سر می‌داد

 

به دست قاتلش رقصید شمشیری پر از کینه

چه شمشیری که سرتاپاش بوی میخ در می‌داد

 

نگاه غرق خونِ ماه نخلستانیِ کوفه

خبر از اتفاق تازه‌ی «شق‌القمر» می‌داد

 

زمین لرزید و ارکان هدایت هم ترک برداشت

پدر وقتی که می‌لرزید و تکیه بر پسر می‌داد

 

برای دیدن یارش، خودش را خوب زیبا کرد

محاسن را خضاب از سرخیِ خون جگر می‌داد

 

و با اِعراب‌های خونیِ آیات قرآنی

شبِ قدرش سحر شد رفت پیش یار، مهمانی

 

رضا قاسمی

مناجات امام حسن مجتبی (ع) 4733

مناجات امام حسن مجتبی (علیه السلام)

 

پدرم با غمِ بی گنبدی ات خو کرده

چشم خود را ز غریبی تو کم سو کرده

 

در خیالات خودش خادم صحن تو شده

حرمت را چقَدَر با مژه جارو کرده

 

هر کجا روضه ای از غربت تو خوانده شده

مجلست را پرِ فریاد و هیاهو کرده

 

به امیدی که به درد حرم تو بخورد

مادرم نذرِ ضریح تو النگو کرده

 

با گسل های غمت پیکر او لرزیده

درد خود را همه شب لرزش زانو کرده

 

آنقَدَر غصه ی خاک حرمت را خورده ...

بوی "نا" را فقط از چشم ترش بو کرده

 

شکر ، که بچه ی یک نوکر و یک خادمه ام

ادبِ این دو مرا نیز ، "حَسَن جو" کرده

 

عاقبت نوکر تو صحن تو را می سازد

چون "دعا" در حرم ضامن آهو کرده

 

رضا قاسمی

در ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) 3548

در ولادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

همان زمان که در آفاقِ عرش ، دیده شدی

برای قصه‌ی لولاک ، برگزیده شدی

 

تو میوه‌ی ملکوتی که در شب معراج

به اذن حضرت پروردگار ، چیده شدی

 

گذاشت ، آینه را روبروی وجه خودش

قلم به دستِ خدا بود و تو کشیده شدی

 

 تو شاه بیت غزل‌های آفرینشی و ...

به شاعرانه‌ترین شکل ، آفریده شدی

 

 به دستخط خدایت ادامه‌دار شدی

هِجا هِجای تو تکثیر شد قصیده شدی

 

به خاطرت همه‌ی عرش را مزیّن کرد

بهشت ، جامه‌ی سبزی که داشت بر تن کرد

 

تو آمدی همه‌ی عرش ریسه بندان شد

تو خنده کردی و نور فلک دوچندان شد

 

زمین بهشت برین و ؛ بهشت ، زهرایی

به یمن آمدن تو هم این و هم آن شد

 

تمام عرش ، برایت بداهه می‌گفتند

تو آن قصیده‌ی نابی که شعرباران شد

 

خدا به خاطر نامت سه بیت نازل کرد

سه آیه‌ای که تمام وجود قرآن شد

 

برای مدح تو جبریل ، آمد از ملکوت

نگاه کرد ، به چشم تو و غزلخوان شد

 

سلامِ ما و سلامِ خدا عَلَی الْکوثر

سلام بر تو و بابای تو اَباالْکوثر

 

سلام ، کوثر جاری شده به جان زمین

سلام ، انسیه ؛ ای «حوریه‌نشان» زمین

 

خدای تو به زمین دوخت ، آسمان‌ها را

به عشق آمدن تو ای آسمان زمین !!

 

شب ولادت تو آفتاب می‌تابید

به وقتِ نور تو تنظیم شد زمان زمین

 

برای مدت هجده بهار هم که شده

خدا گذاشته منت به ساکنان زمین ...

 

 که شاید از تو بگیرند ، درس آدمیت

از آسمان تو رسیدی به امتحان زمین

 

هزار حیف ، که مردود شد زمینِ خدا

همان دمی که پر از دود شد زمینِ خدا

 

زمین نداشت لیاقت که تو در آن باشی

اراده کرد ، خدا که در آسمان باشی

 

قرار بود ، زمین خانه‌ی خودت باشد

نخواستند و بنا شد که میهمان باشی

 

بهشت ، زیر قدم‌های توست مادرجان !

خدا نخواست که بین زمینیان باشی

 

تو گنج مخفی پروردگار می‌مانی

اراده کرده که بانوی بی‌نشان باشی

 

به عشق «اَشْهَدُ اَنّ عَلی وَلیُّ الله»

خودت نخواستی اصلا که در اذان باشی

 

قسم به نام تو بانو ؛ قسم به نام علی

علی تمامِ تو بود و تو هم تمامِ علی

 

رضا قاسمی

حضرت امام حسین (ع) 2440

حسین جانم

 

در هر قنوت ، وقت دعا گریه کرده ام

تنها بیاد کرب و بلا ، گریه کرده ام

 

جایی به غیرِ روضه ی تو  ، گریه خوب نیست

در هر کجا ، همیشه به جا گریه کرده ام

 

پای "هَجا" "هَجای" شما پیرتر شدم

"حا" "سین" و "یا" و "نونِ" تو را گریه کرده ام

 

با روضه های تو که به جای خودش حسین !!!

با عکس کربلای شما ، گریه کرده ام

 

روز ازل که مجلس روضه به عرش بود

با روضه های شخصِ خدا ، گریه کرده ام

 

تا سوز ناله ام نشود زحمتِ کسی

هر نیمه شب ، بدون صدا ، گریه کرده ام

 

این تیرِ اشکها به هدف خورده غالبا

هر چند ، با تمام خطا گریه کرده ام

 

کار شبانه روزی من گریه کردن است

یا گریه گریه اشک ، وَ یا گریه کرده ام

 

خواب و خوراک من به فنا رفت ، بی حرم

گاهی شده بدون غذا ، گریه کرده ام

 

گفتی به دوستم ، "تو بیا" غبطه خوردم و

با جمله ی "تو نَه ، تو نیا" گریه کرده ام

رضا قاسمی

کربلا 2338

کربلا

 

ای آرزو ، وَ ای همه آمال ، کربلا !!

معنای حال و احسن الاحوال ، کربلا !!

 

هر سالِ عمر من به هوایت گذشت و رفت

سال گذشته ام "حرم" ... امسال ، "کربلا"

 

با هر قدم به شوق تو ، معراج میروم

معنای ناب سیدالاعمال ، کربلا !!

 

بند آمده زبانم از این شوق ، در دهان

ترسم که عاقبت بشوم لال ، کربلا !!

 

حسرت به لب شدم ، ولی هر روز ، سوی تو

از دور ، بوسه میکنم ارسال ، کربلا !!

 

پرواز میدهم دل خود را ، وَ میزنم

دورت کبوترانه پر و بال ، کربلا !!

 

من با سواد نوکری ام ، مشق میکنم

با تو "الف" ... ، بدون توأم "دال" ، کربلا !!

 

افسردگی ، سراغ من آمد ز دوری ات

من را بساز ، نوکر خوشحال ، کربلا !!

 

ترجیح میدهم که بیایم حرم ، وَ بعد ...

کشته شوم ز دیدن گودال ، کربلا !!

 

 رضا قاسمی

در احوالات حضرت زهرا (س) 1989

در احوالات حضرت زهرا (سلام الله)

 

بسترت جمع شد اما اثرت هست هنوز

بالشی خیس ، ز چشمان ترت هست هنوز

 

رنگ این پارچه ی بستر تو گلگون ماند

اثری از بدن مختصرت هست هنوز

 

ای پرستوی مهاجر سفرت کشت مرا

کوچ کردی و در این لانه پرت هست هنوز

 

رسمش این بود که تنها بروی بی حیدر ؟

شوق رفتن به دل همسفرت هست هنوز

 

راستی حال تو خوب است ، خوشی بانویم ؟!

اثر زخمِ همان میخ درت هست هنور ؟

 

خوب شد پهلوی تو ، درد نداری دیگر ؟

با تو آن دردِ شدید کمرت هست هنوز ؟

 

ناله های حسنت از همه جانسوزتر است

نیمه های دل شب نوحه گرت هست هنوز

 

زینبت زنده کند یاد تو را در خانه

اصلا انگار ، که چادر به سرت هست هنوز

 

جای من هم به روی محسن مان بوسه بزن

پشت این در ، اثری از پسرت هست هنوز

 

رضا قاسمی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه