حضرت رقیه (س) 5996

حضرت رقیه (سلام الله)

 

نامی که در شمارِ شهیدانِ کربلا

بعد از حسین آمده ، نامِ رقیّه است

 

بعد از قیامِ سرخِ حسینی به کربلا

بر حق ترین قیام ، قیامِ رقیه است

 

جانسوز و کفر سوز و روانسوز و ظلم سوز

در گوشهء خرابه ، کلامِ رقیه است

 

چون او کسی به عهدِ محبت وفا نکرد

این سکّه تا به حشر ، به نامِ رقیه است

 

با دست های کوچکِ خود بیخِ ظلم کَند

عالی ترین مرام ، مرامِ رقیه است

 

یک جمله گفت و کاخِ ستم را به باد داد

خونین ترین پیام ، پیامِ رقیه است

 

آن قصّه ای که خاطره انگیزِ کربلاست

افسانهء خرابهء شامِ رقیه است

 

(هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق)

عشقِ حسین ، رمزِ دوامِ رقیه است

 

او هر چه داشت در طبقِ عشقِ خود نهاد

حق ، محو و ماتِ سنگ تمامِ رقیه است

 

در مکتبِ محبّت و جانبازی و خلوص

والاترین مقام ، مقامِ رقیه است

 

گاهی به کوه و دشت و گهی در خرابه ها

در دست عشقِ دوست ، زمامِ رقیه است

 

لطفش به سینهء احدی ، دستِ رد نزد

عالم رهینِ رحمتِ عامِ رقیه است

 

هر کس دلی به دستِ حبیبی سپرده است

(پروانه) هم غلامِ غلامِ رقیه است.

 

آقای محمد علی مجاهدی (پروانه)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

غزل 1801

غزل

 

گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب

جان به لب آمده از درد خدا را دریاب

 

اگر از دولت وصل تو مرا نیست نصیب

گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب

 

به امیدی به سر کوی تو روی آوردیم

شهریارا ! به د ر خویش گدا را دریاب

 

دل ما را به شب هجر فروغی بفرست

شبرو وادی اندوه و بلا را دریاب

 

سنگها می خورم ازدست جنون دل خویش

من  دیوانه انگشت نما را دریاب

 

به وفاداری تو شهره شهرم ای دوست

ز وفا معتکف کوی وفا را دریاب

 

سالها رفت که از جام محبت مستم

من دردی کش صهبای ولا را دریاب

 

کاروان رفت ومن ازهمسفران دورم دور

من از قافله شوق جدا را دریاب

 

راه باریک وبسی پر خطروتاریک است

سببی ساز و دراین مهلکه ما را دریاب

 

تا دلم بار غم عشق به منزل فکند

شهسوارا ! من افتاده ز پا را دریاب

 

تا فغان دل غمد یده ما را شنوی

نا زنینا ! سحر ی با د صبا را دریاب

 

دوش رویای لب نوش تو با من می گفت

کا ی شهید غم من ! آ ب بقا را دریاب

 

سوی پروانه نظر کن که دعا گوی تو باد

گنه آلوده خود را به مدارا دریاب

 

محمد علی مجاهدی (پروانه)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) 1666

در مدح حضرت امام رضا (علیه السلام)

 

عارف اگر زشعشعه هو تو را شناخت

سالک زقدر و منزلت” او” تو را شناخت

 

بیدل به خلق و خوی خداجو تو را شناخت

من بنده کسی که چو آهو تو را شناخت

 

پیچید چو نی نوای تو در بند بندمان

یا ثامن الائمه رها کن زبندمان

 

خورشید با جمال جمیلت جمیل نیست

بر درگه جلال تو گردون جلیل نیست

 

جایی که همرکاب تو غیر از ” خلیل” نیست

دیگر مجال پر زدن جبرئیل نیست

 

وقتی به محضر تو شرفیاب می شوم

از شرم شعله می کشم و آب می شوم

 

کوثر پیاله زشراب طهور توست

طور شهود پرتو فاش ظهور توست

 

سینای جلوه شاهد نور حضور توست

خورشید هم از آینه داران نور توست

 

چشمم که محو حسن ملیح تو می شود

اشکم دخیل بند ضریح تو می شود

 

خواهی بخوان به پیشم و خواهی جواب کن

یا لطف کن به حال دلم یا عتاب کن

 

یا بیش از این خراب غمت را خراب کن

اما مرا ز زمره یاران حساب کن

 

مپسند بار خواهش ما را به ذمه ات

سوگند می دهم به جواد الائمه ات

 

آن زایرم که آمده با دست خالی ام

رحمی به دل شکستگی و خسته حالی ام

 

بال و پری ببخش به بی دست و بالی ام

کز شاعران حضرت مولی الموالی ام

 

پرواز را زخاطر خود بریده ایم ما

هر چند زنده ایم ولی مرده ایم ما

 

هر جا که می رویم خیال تو می کنیم

در باغ گل خیال مجال تو می کنیم

 

صدها غزل نثار غزال تو می کنیم

با این بهانه یاد وصال تو می کنیم

 

تا لطف خویش بیشتر از پیش کرده ای

ما را کبوتر حرم خویش کرده ای

 

محمد علی مجاهدی (پروانه)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه