زبانحال حضرت زینب (س) به حضرت فاطمه (س) 3442

زبانحال حضرت زینب کبری (سلام الله)

به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

کن نظر بر من و بر چشم ترم مادر جان

جان زينب مرو امشب ز برم مادر جان

 

بعد تو اي همه جا سنگ صبور زينب

دل پر غصه به پيش که برم مادر جان

 

هم غمت میکند اين قلب مرا غمخانه

هم سيه جامه ماتم به برم مادر جان

 

گر روي از بر حيدر که دگر پاک کند

اشک غم از رخ ماه پدرم مادر جان

 

بهر ياري پدر دست تو را بشکستند

که دگر شانه نشد موي سرم مادر جان

 

ز چه رو مرگ طلب مي کني از بهر شفا

سوزد از سوز دعايت جگرم مادر جان

 

مي شود شمع وجودت ز غم و غصه آب

پیش تو سوختنت را نگرم مادر جان

 

تو بکش دست نوازش به سرم چون گردد

بعد تو خاک عزايت به سرم مادر جان

 

ياد آن ناله جانسوز تو من مي گريم

به در خانه چو افتد نظرم مادر جان

 

تو به سينه غم مظلومي حيدر داري

من شکسته ز غم تو کمرم مادر جان

 

محمد معارف‌وند 

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت فاطمه زهرا (س) 3438

زبانحال حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

اين روزگار نيست چو دگر به کام من

عجل وفاتي است دعاي مدام من

 

با آن همه سفارش پيغمبر خدا

امت به تازيانه گرفت احترام من

 

ممنونم از خدا که دگر رفتني شدم

بوي پدر رسيده کنون بر مشام من

 

 خسته شدم وگرنه علی بین دشمنان

تنها نهادنت نبُوَد در مرام من

 

جانم به لب رسيده و سيرم ز زندگي

لبريز گشته از غم و از غصه جام من

 

گويند گریه کم کن اگر، چونکه ديده اند

اين گريه هاي روز و شب است التيام من

 

در پيش پاي تو من اگر کرده ام رکوع

از من مرنج زانکه بُوَد این قيام من

 

گر رخ نشان دهم به تو گردد دلت کباب

گشته کبود روي چو ماه تمام من

 

گر روي من کبود شد و پهلويم شکست

غصه نخور فداي سرت اي امام من

 

صد بار اگر به پاي تو دشمن کُشد مرا

نام تو يا عليست به هرجا کلام من

 

 اين زخم ها به هیچ مداوا نمي شود

تا گيرد از عدو پسرم انتقام من

 

محمد معارف‌وند

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات حضرت فاطمه زهرا (س) 3424

احوالات حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

کسی که بود رسول خدا ثنا گويش

روا نبود که سيلي زنند بر رويش

 

روا نبود که آتش ز خانه اش خيزد

و یا به ضرب لگد بشکنند پهلويش

 

روا نبود که سيلي خورد ز نامحرم

کسي که وجه خدا بود روي نيکويش

 

به جرم اينکه حمايت ز مرتضي مي کرد

عدو شکست به ضرب غلاف بازويش

 

شکست سينه ريحانه رسول خدا

همان که گشت معطر بهشت از بويش

 

چه آمده به سرش که ز عمر خود سير است

شده کمان به جوانيش قد دلجويش

 

به کوچه هاي مدينه به روی خاک افتاد

کسی که نیست دوعالم غباري ازکويش

 

چه کرده بود مگر با تو مرتضی ای پست

که تازيانه زدي پيش او به بانويش

 

محمد معارف‌وند

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت فاطمه زهرا (س) 3423

زبانحال حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

همه شب با غم و با غصه سحر کردم من

ناله از دوري و هجران پدر کردم من

 

ياد پرپر شدن محسن خود افتادم

به در سوخته هرگاه نظر کردم من

 

از غم شوهر و هجر پدر و داغ پسر

جاري از ديده خود خون جگر کردم من

 

سيلي خصم چنان کرد رخ چون ماهم

مخفي از ديده خورشيد قمر کردم من

 

بهر مظلومي و بر غربت مولايم بود

روز و شب ناله زدم گريه اگر کردم من

 

من نوشتم به در خانه به خون سينه

پيش سنگ غم او سينه سپر کردم من

 

آنچنان ناله زدم من پس از آن ضرب لگد

شهر را زين غم جانسوز خبر کردم من

 

جان خود بهر علي در خطر انداخته ام

شکر لله از او دفع خطر کردم من

 

نه فقط جان خودم را به فدايش کردم

به فداي ره او جان پسر کردم من

 

شد مدينه زمن و من زمدينه راحت

عاقبت سوي پدر عزم سفر کردم من

 

روز و شب گریه نمودم نه برای غم خود

وقف غمهاي علي ديده تر کردم من

 

ياد چشمان پر از اشک حسن افتادم

هر زماني که از آن کوچه گذر کردم من

 

محمد معارف‌وند

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال امیرالمومنین حضرت علی (ع) در شهادت حضرت زهرا (س) 3396

زبانحال امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام)

در شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

غم زهراي مرا هيچ تسلايي نيست

غصه اي سخت تر از غصه تنهايي نيست

 

گر چه سخت است غم دوري يارم اما

چه کنم چاره بجز صبر و شکيبايي نيست

 

مرگ من بهتر از این زندگي بي زهراست

نیست در زندگی ام خیر که زهرايي نيست

 

عالمي هم بشود همدم و غمخوارم باز

تک و تنهام که چون فاطمه همتايي نيست

 

بعد تو اي همه جا همدم و غمخوار دلم

سهم من جز غم و اين ديده دريايي نيست

 

بر سر قبر تو آيم همه شب گريه کنم

بر تسلاي دلم بهتر از اين جايي نيست

 

کودکان چشم به راهند که من برگردم

چه کنم پاي مرا قوت و يارايي نيست

 

محمد معارف‌وند

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال به حضرت فاطمه زهرا (س) 3386

زبانحال به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

آخر اي يار من بي کس و تنها رفتي

يار و غمخوار دلم در همه غمها رفتي

 

غم دنيا به دل غمزده من بنشست

ياور بي کسي ام تا تو ز دنيا رفتي

 

تا ابد از رخ پيغمبر اکرم خجلم

با کبودي رخت محضر بابا رفتي

 

شمع کاشانه من بودي و خاموش شدي

نور از خانه مارفت دگر تا رفتي

 

هرچه کردم به تو اصرار بمان فاطمه جان

سير بودي تو ز دنيا و ز دنيا رفتي

 

زينبين و حسنين از غم تو ميگريند

اي صفاي دل و خانه ز بر ما رفتي

 

کس سلامم نکند، نه... که جوابم ندهد

ديدي اي يار چنين غربتم اما رفتي

 

شادي از خانه ما همره خود بردي تو

بنهادي عوضش داغ غمت را رفتي

 

گفته ای در دل شب دفن کنم پيکر تو

خصم را کرده اي اينگونه تو رسوا رفتي

 

بود تابوت تو بر شانه من يا زهرا

پاي تابوت فتادم دگر از پا رفتي

 

محمد معارف‌ وند

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال در شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) 3385

زبانحال در شهادت حضرت زهرا (سلام الله)

 

به زخم دل که ندارد دوا مداوا بود

نبود در دل من هيچ غصه اي تا بود

 

تمام هستي من رفت از برم، اي کاش…

تمام هستي عالم نبود و زهرا بود

 

دوباره داغ پيمبر نشست بر قلبم

ز بسکه فاطمه من شبيه طاها بود

 

اگرچه ماندن او بود مثل جان کندن

ولي چراغ اميدي به خانه ما بود

 

به غصه فاطمه من هميشه عادت داشت

هميشه ديده ی او از سرشک دريا بود

 

هميشه ناله عجل وفاتي اش بر لب

چرا که مرگ به دردش فقط مداوا بود

 

به سينه داغ پدر داشت و برای او

غلاف و آتش و سيلي فقط تسلا بود

 

چه کرد سیلی دشمن، که شدت ضربه

از اینکه فاطمه رو میگرفت پیدا بود

 

غلاف تيغ و لگد، تازيانه و سيلي

تمام اجر نبي بر ام ابيها بود

 

کنم نظر به در سوخته و گويم کاش

نبود ميخ روي درب خانه اما بود

 

به پيش چشم من او را به کوچه ها کشتند

چرا که ياور من خود غريب و تنها بود

 

گل بهشتي ام از درد و غصه پرپر شد

خميده گشت قدش که مثال طوبا بود

 

محمد معارف وند 

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

زبانحال حضرت زهرا (س) 3332

زبانحال حضرت زهرا (سلام الله)

 

يار غريب من بنشين در برم علي

تا گويم از غم دل غمپرورم علي 

 

بيمار خانه ي توام و ساعتي دگر

گيرم شفا و جمع شود بسترم علي 

 

عمرم شده تمام و دگر رفتني شدم

چيزي نمانده جز نفس آخرم علي 

 

گر کم گذاشته ام برایت حلال کن

در کف نبوده است ز جان بهترم علي

 

صد بار اگر کُشند مرا در ره تو باز

درد و بلات را به جان مي خرم علي

 

تو شاهدي چقدر به من ظلم کرده اند

بر من که پاره تن پيغمبرم علي 

 

شب کن کفن مرا و شبانه به خاک کن

مخفي ز ديده عدوي کافرم علي

 

غسلم بده شبانه و از زير پيرهن

تا ننگري کبود شده پيکرم علي 

 

طفلان من به جز تو ندارند هيچ کس

باشند امانت اين چهار گوهرم علي

 

سوزم ز غصه و غم طفلان بي کسم

بي ياوري توست غم ديگرم علي 

 

کمتر بريز اشک غريبي به پيش من

آخر چگونه اشک تو را بنگرم علي

 

رفتم گر از برت غم بي ياوري نخور

جاي من است ياور تو دخترم علي 

 

محمد معارف‌وند

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه