احوالات حضرت قاسم ابن الحسن (ع) 1341
احوالات حضرت قاسم ابن الحسن (ع)
نوجوان بود و مست جام حسن
یادگاری ز احتشام حسن
اذن میدان گرفته با اصرار
پسر پاک و بامرام حسن
سوی میدان رزم خود می رفت
پا به پا گام جای گام حسن
پشت سر عمه ها به هم گفتند
قاسم است این و یا تمام حسن؟
کربلا مانده بود رو در رو
اوّلین بار با امام حسن
موج آبی گرفت و سر خم کرد
نهر علقم به احترام حسن
لشگر تیره دل نمی دانست
این پسر دارد اهتمام حسن
اهل کوفه خیال می کردند
رفته از یادها قیام حسن
قاسم اما به تیغ خود می گفت
مددی گیرم انتقام حسن
تیغ تیزش به آسمان چون رفت
آفرین آمد از کلام حسن
پنجه ها نعره زد... بنام خدا
پاسخ آمد... بزن.. بنام حسن
یک به یک دسته دسته لشگر شد
دست فرزند اسیر دام حسن
نوه ی نامی علی می گفت
می کند پاره صلح نامه حسن
هر که را کشت و هر که را می کشت
با خبر می شد از مقام حسن
جوی خون روی خاک می غلطید
می نوشت آخرین پیام حسن
از: حسین علی به: شخص یزید
بسمهٖ حیِّ ذوالکرام حسن
تا ابد، زنده باد آزادی
قاسم...امضاء... به انضمام حسن
حاج علیرضا امانی مجد اردبیلی
با سلام