در مدح حضرت امام هادی (ع) 5663

در مدح حضرت امام هادی (علیه السلام)

 

رود از راز و نیاز تو حکایت می‌کرد

نور را عمق نگاه تو هدایت می‌کرد

 

ماه اگر ذکر به لب  گِرد زمین می‌چرخید

صورت ماهِ تو را داشت زیارت می‌کرد

 

دهمین بار هوالحق متجلی شده بود

چارمین بار علی بود امامت می‌کرد

 

درد را نسخه‌ی خال تو شفا می‌ بخشید

عاشقان را دل نرم تو شفاعت می‌کرد

 

"و بِکُم عَـلَّمَنا الله"  تو می‌خواندی و ... آه!

آه از آن شهر که بی قبله عبادت می‌کرد

 

جامعه حرف دلت را که به خود باخته بود

"طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد"

 

متوکل به تماشای شرابت آورد

به دل مست تو از بس که حسادت می‌ کرد

 

و نفهمید که مستی اثری بود که داشت

با طلوع تو به هر ذره سرایت می‌کرد

 

"از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر"

وقتی از پنجره‌ ی شعر صدایت می‌کرد

 

کوه هر صبح به صبر تو سلامی می‌ داد

ماه هر شب به رخت عرض ارادت می‌کرد

 

ری پُر از عطر سخن‌ های تو می‌ شد وقتی

سید عارف ری، از تو روایت می‌ کرد

 

شاه بخشنده ! نرو ، بی تو فقیران چه کنند؟

سامرا داشت به دستان تو عادت می‌کرد

 

 قاسم صرافان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح امیرالمومنین حضرت علی (ع) 4891

در مدح حضرت علی (علیه السلام)

 

امیرُالحق، امیرُالعشق، امیرُالمومنینی تو

خدایی یا بشر؟ حیدر! نه آنی تو، نه اینی تو

 

تو را خواندند بی‌همتا و رقصیدند در آتش

علی! تقصیر اینان چیست؟ وقتی این‌چنینی تو

 

زبان شاعرانت می‌شوم، می‌پرسم از خالق:

چگونه آفریدت؟ کاین‌چنین شورآفرینی تو

 

گواهی می‌دهد خاتم، که خاتم‌بخشِ عشّاقی

الا یا ایها السّاقی! سخاوت را نگینی تو

 

من از میلاد تو در کعبه، از معراج، دانستم:

علیِ آسمان‌‌ها اوست، اعلای زمینی تو

 

تو را نفسِ نبی خواندند و حیرانم، غدیر خم

امیر است او؟ امیری تو؟ امین است او؟ امینی تو؟

 

من از گمراهی بعضی به حیرت آمدم، آخر

گواهی داد حتی دشمنت، که بهترینی تو

 

فقط بر «لافتی الا علی» باید پناه آورد

چو با «لاسیف الا ذوالفقار»ت در کمینی تو

 

در ایمان و نبرد و هر فضیلت، اولین هستی

فقط در بازگشت از جنگ، حیدر! آخرینی تو

 

چه جای حیرت؟ او باید که شیر کربلا باشد

اگر استاد پیکار یل ام‌البنینی تو

 

امیدت شاید از این چاه کندن، آه! روزی بود

که از نخلی برای کوثرت، خرما بچینی تو

 

تو را با دست‌های بسته می‌بردند و می‌پرسم:

دلیل خلق عالم! پس چرا تنهاترینی تو؟

 

فراری‌های خیبر، پیش یک زن، نعره زن، اما

بمیرم فاتح خیبر! بلاگردان دینی تو

 

چه حکمت‌هاست در این قصه؟ ای مولای نازک دل!

که هر روز، این در و این کوچه را باید ببینی تو

 

«یمین» را می‌شمارم، تا صد و ده می‌رسم، یعنی:

که معنای یمین، مولای اصحاب‌الیمینی تو

 

تو فاروقی، تو فرقانی، تو میثاقی، تو میزانی

صراط‌المستقیمی تو، امام‌‌المتّقینی تو

 

قسیمُ النّار و الجنّت، امیر هیبت و غیرت

امانی تو، امینی تو، علی! حِصن حصینی تو

 

تو شیر حق، تو کراری، ولی‌‌الله و قهاری

درِ علم نبی و نفس ختم‌المرسلینی تو

 

یداللهی و سیف‌الله، روح‌الله و سرّالله

امین‌اللهی و یعسوبی و حبل‌المتینی تو

 

مع‌الحقی و وجه‌الله، نورالله و عین‌الله

چه می‌ماند دگر از حق؟ همین است او، همینی تو

 

همه یک سو، تویی ساقی، تو در عین‌البقا، باقی

علی! عین‌الحیاتی تو، علی! عین‌الیقینی تو

 

خراب آباد شعر من کجا؟ ناز قدمهایت؟

چرا اینگونه شاها! با گدایان می‌نشینی تو؟

 

قاسم صرافان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در ضربت خوردن امیرالمومنین حضرت علی (ع) 4825

در ضربت خوردن حضرت علی (علیه السلام)

 

می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود

شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود

 

با وضو آمد به قصد لیله الفرقت، علی!

ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود

 

مسجد کوفه کجا، پشت در کوچه کجا

ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بود

 

دور محرابت نمی‌بیند ملائک را مگر؟

با چه رویی دارد این شمشیر می‌آید فرود

 

ساقیا در سجده هم جام شهادت می‌زنی

اولین مستی که می‌خوانی تشهد در سجود

 

کینه‌ای از ذوالفقارت داشت گویی در دلش

تا چنین فرق تو را وا کرد شمشیرِ حسود

 

رسم شد شق القمر کردن میان کوفیان

از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود

 

در وداعت با حسین اشک تو جاری می‌شود

دیده‌ای گویا از اینجا خیمه‌ها را بین دود

 

بین فرزندانی اما این حسینت را غریب

می‌کشندش با لبان تشنه در بین دو رود

 

با یتیمان آمدم پشت سرای زینبت

شیر آوردم پدر جان! دیر آوردم، چه سود؟

 

قاسم صرافان