در احوالات حضرت امام هادی (ع) 4847

در احوالات حضرت امام هادی (علیه السلام)

 

از ضعف، گرچه تابِ تن از دست داده‌ام

در انتظار مرگ به پا ایستاده‌ام

 

آنقدر سوختم ز دل و ریختم سرشک

دیگر چو شمع رو به خموشی نهاده‌ام

 

در پیش چشم نوگلم، از سوز زهر کین

از بسکه دست و پا زدم، از پا فتاده‌ام

 

وای از دمی که وقت مناجات شب، عدو

از خانه می‌کشاند سوی بزم باده‌ام

 

من شهسوار ملک وجودم که آن لعین

خود شد سوار و برد به پای پیاده‌ام

 

بعد از دعای «یا من أرجو لکلّ خیر»

هر شب صلای آرزوی مرگ داده‌ام

 

دفنم کنید، لیک نه در آن لحد که من

هنگام کندنش به تماشا ستاده‌ام

 

علیرضا قاسمی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت معصومه (س) 3309

در احوالات حضرت معصومه (سلام الله)

 

ای جنّ و انس و حور و ملک، سائل درت

خورشید، شمعِ روی ضریح مطهّرت

 

جدّت بُوَد امیر عرب، جدّه فاطمه

باب الحوائجت پدر و نجمه مادرت

 

دخت امام، اخت امام، عمۀ امام

آئینه‌دارِ امّ ابیهاست منظرت

 

ای مه‌لقا که خواهر خورشید هشتمی

صد آفتاب با خجلی گشته اخترت

 

حتّی گر انتظار پدر، مانعت نبود

کفوی نداشتی که شود عِدل و همسرت

 

تو کیستی که همچو شه کربلا حسین

باشد حرام، آتش دوزخ به زائرت!

 

آورده‌ام پناه به کویت، ردم مکن

جان جواد، میوۀ قلب برادرت

 

عمریست بین مشهد و قم در شُدآمدیم

جانم به آن مسافرت و این مجاورت!

 

فرداست در تلاطم امواج سیّئات

حبل المتین ما همه، نخ‌های چادرت

 

این عرصه نیست جای ظهور مقام تو

باشیم و بنگریم کراماتِ محشرت

 

زهرا که جای خود، به خدا جرم خلق را

بخشند روز حشر، به خدّامِ محضرت

 

تنها نه اهل قم سر خوانت نشسته‌اند

خلق جهان مدام بَرَد فیض از درت

 

شد ماجرای عشق حسینیّ و زینبی

تکرار در حکایت تو با برادرت

 

تو زینب امام رضا، او حسین تو

جز قرب او نبود تمنّای دیگرت

 

دل کندی از دیار، به امّید وصل یار

مهلت نداد اجل که رسی نزد دلبرت

 

این را دگر حدیث و حکایت نیاز نیست

حتماً رضا گرفت به دامان خود، سرت

 

گویند ناله کردی و غش کردی از فراق

تا شد نهان برادرت از دیدۀ ترت

 

روز سلامتی اگر این است حال هجر

پس چه کشید عمۀ محزون مضطرت!

 

قلب تو از فراق برادر کباب شد

امّا سرش نگشت جدا در برابرت...

 

علیرضا قاسمی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه