در احوالات حضرت امام هادی (ع) 5662

در احوالات حضرت امام هادی (علیه السلام)

 

طایری دلخسته دور از آشیانم یاحسین

وقف تو گردیده این اشک روانم یاحسین

 

بسکه سوزد از غم تو قلب و جانم یاحسین

این دم  آخر شده ورد زبانم یاحسین

 

تا نفس دارم برایت روضه خوانم یاحسین

یاحسین و یاحسین و یاحسین و یاحسین

 

دورم از شهر و وطن نه بین صحرا مثل تو

بی کس و تنها شدم اما نه تنها مثل تو

 

سوزم از زهر و کشم روی زمین پا مثل تو

آب هست اما ننوشم جرعه ای تا مثل تو

 

بر لب آید تشنه لب این نیمه جانم یاحسین

یاحسین و یاحسین و یاحسین و یاحسین

 

بارها قبر تو را کردند ویران سوختم

یاد حتک حرمتت باسُم اسبان سوختم

 

زایرت کشتند و من چون شمع سوزان سوختم

یاد اول زائری که شد پریشان سوختم

 

شاهدم این گریه های بی امانم یاحسین

یاحسین و یاحسین و یاحسین و یاحسین

 

ناسزا گفتند بر زهرا شنیدم سوختم

مثل درب سوخته ناله کشیدم سوختم

 

همچو زهرا از جوانی دل بریدم سوختم

من که سیلی خوردن مادر ندیدم سوختم

 

تو که دیدی چه کشیدی من ندانم یاحسین

یاحسین و یاحسین و یاحسین و یاحسین

 

زاده پیغمبر و نیمه شب و بزم شراب

آیه تطهیر و ذکر یارب و بزم شراب

 

شد دوباره تازه داغ زینب و بزم شراب

یاد آن طشت زر و چوب و لب و بزم شراب

 

قاتلم شد روضه های عمه جانم یاحسین

یاحسین و یاحسین و یاحسین و یاحسین

 

آرزو می کرد جان می داد  زینب وای من

در برِ نامحرمان اِستاد زینب وای من

 

خیزران بالا که رفت افتاد زینب وای من

چوب بر لب خورد و زد فریاد زینب وای من

 

کاش می بستند دست و دیدگانم یاحسین

یاحسین و یاحسین و یاحسین و یاحسین

 

عبدالحسین

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت امام هادی (ع) 5659

در احوالات حضرت امام هادی (علیه السلام)

 

کس نیست در این شهر مرا یار خدایا

جز خون دل و آه شرر بار خدایا

 

گه گوشه زندان و گهی خان سئالیک

جایم شده جای گل و گلزار خدایا

 

فرزند علیم که به من ارث رسیده

مظلومیت حیدر کرار خدایا

 

با چاه علی درد دلش گفت ولی من

با ماه کنم درد دل اظهار خدایا

 

چون ماه فقط دید چه دیدم من مظلوم

از خصم در آن نیمه شب تار خدایا

 

بردند مرا بزم می و شرم نکردند

از فاطمه و احمد مختار خدایا

 

می گفت که من شعر بخوانم زبرایش

میکرد براین گفته اش اصرار خدایا

 

از شرم ؛نگاهم به زمین دوخته بودم

اشکم زبصر ریخت به رخسار خدایا

 

صحبت شده از بزم می و باز دلم سوخت

بر زینب و بر عترت اطهار خدایا

 

من مردم و غم نیست چها دیده ام اما

دخت علی و مجلس اغیار خدایا

 

زینب که ندیده است کسی سایه او را

میرفت در آن بزم به ناچار خدایا

 

نامحرم و زینب امان از دل عباس

خجلت زده شد باز علمدار خدایا

 

ای کاش نمیدید دگر عمه زارم

آن چوب جفا و لب دربار خدایا

 

این چوب به لب میزد و بیچاره رقیه

حق داشت زند لطمه به رخسار خدایا

 

عبدالحسین

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت فاطمه زهرا (س) 5533

در احوالات حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

بهشت و شعله آذر خدا به خیر کند

هجوم و خانه حیدر خدا به خیر کند

 

در شکسته و مسمار داغ و ضرب لگد

شد اجر و مزد پیمبر خدا به خیر کند

 

صدای فضه خذینی او علی را کشت

چها گذشت به مادر خدا به خیر کند

 

برای بردن حیدر چه ازدحام شده

میان کوچه و معبر خدا به خیر کند

 

سر برهنه علی را زخانه می‌بردند

غریب شد یل خیبر خدا به خیر کند

 

زراه آمده قنفذ مغیره همراهش

نداشت فاطمه یاور خدا به خیر کند

 

فتاد روی زمین دختر رسول الله

میان آن‌همه کافر خدا به خیر کند

 

رسید با کمک فضه بر در مسجد

چه دید بر سر منبر خدا به خیر کند

 

به پیش فاطمه شمشیر بر علی نکشید

که برده دست به معجر خدا به خیر کند

 

به مادر هر‌چه گذشت آخرش به خیر گذشت

برای زینب مضطر خدا به خیر کند

 

نگاه می‌کند از روی تل حسینش را

میان آن‌همه لشکر خدا به خیر کند

 

وفرقةٌ بسیوفِ وفرقةٌ برماح

زنند به جسم برادر خدا به خیر کند

 

همینکه صحنه  وَالشِّمْرُ جالِسٌ را دید

گذاشت دست روی سر خدا به خیر کند

 

امان نداد مناجات او تمام شود

که برد دست به خنجر خدا به خیر کند

 

عبدالحسین

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات حضرت امام هادی (ع) 5228

احوالات حضرت امام هادی (علیه السلام)

 

آتش زهر اثر تا به دل و جانش کرد

باز هم یاد حسین و لب عطشانش کرد

 

جگرش سوخت و، از زهر ولی شکوه نکرد

منّتش داشت که بر فاطمه مهمانش کرد

 

خوش به حالش روی دامان پسر جان می‌داد

غم دور از وطنی گر چه پریشانش کرد

 

نه کسی آمد و با نیزه به پهلویش زد

نه کسی بی‌ادبی با تن بی‌جانش کرد

 

بدنش آب شد از زهر ولی سالم بود

نه کسی سر زتنش برد نه عریانش کرد

 

نه غم اهل حرم داشت به وقت رفتن

نه کسی بعد جسارت به عزیزانش کرد

 

پسرش گریه کنان پیرهنش پاره نمود

کی دگر کعب‌‌نی از گریه پشیمانش کرد

 

نیمه شب که در آن بزم شرابش بردند

یاد از بزم یزید و سر مهمانش کرد

 

خیزران و سر شاه شهدا واویلا

خواهرش دید چها با لب و دندانش کرد

 

زینبی که همه جا مثل علی صبر نمود

عاقبت چوب جفا پاره گریبانش کرد

 

عبدالحسین

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت امام هادی (ع) 5095

در احوالات حضرت امام هادی (علیه السلام)

 

دگر این عمر به سر آمد و وقت سفر است

مادرم فاطمه در باغ جنان منتظر است

 

غم دل با تو نگویم به که گویم مادر

مادر است آنکه انیس دل زار پسر است

 

آن زمان شوهر تو بود غریب و مظلوم

این زمان هم پسرت از همه مظلومتر است

 

شاهد غربت من واقعه بزم شراب

شاهد غربت و ومظلومی او میخ در است

 

از همان شب که در آن بزم شرابم بردند

روز و شب چشم گهر بار من از اشک تر است

 

پاره پاره جگرم گر چه شد از زهر ولی

قاتل جان من غمزده داغ دگر است

 

ناسزایی که عدو گفت به تو کشت مرا

آتش این خبر از زهر شرر بار تر است

 

به پسر سخت بود این خبر اما به خدا

پیش او مادر اورا بزنند سخت تر است

 

همه عمر پریشان عمویم حسنم

دید در کوچه چسان مادرمان در خطر است

 

چقدر خواهش آن بی سر و پا کرد نزن

مادرم فاطمه غش کرد نامرد نزن

 

عبدالحسین

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت امام هادی (ع) 4865

در احوالات حضرت امام هادی (علیه السلام)

 

دوستان بر من تنها زوفا گریه کنید

به غم نور دل ابن رضا گریه کنید

 

مادرم فاطمه امروز عزادار من است

یاری فاطمه گیرید عزا گریه کنید

 

به تسلی دل زار و غمین پسرم

پای تابوت به صد شور و نوا گریه کنید

 

حضرت هادیِ تان را به غریبی کشتند

به غریبی من امروز شما گریه کنید

 

پاره پاره شد از آن زهر دل پر دردم

به دل پاره ام از زهر جفا گریه کنید

 

زهر دادند ولی تشنه نکشتند مرا

همه بر تشنه لبِ کرببلا گریه کنید

 

چون شنیدید که در بزم شرابم بردند

به غم عمه مظلومه ما گریه کنید

 

زینب زار کجا مجلس اغیار کجا

به پریشانی ناموس خدا گریه کنید

 

به نگاهی که زخجلت به روی خواهر بست

سر ببریده شاه شهدا گریه کنید

 

یاد آن قاری قرآن که لبش پر خون شد

یاد آن چوب و لب و طشت طلا گریه کنید

 

جای آنانکه به هم جام تعارف کردند

جای آن قهقهه و هلهله ها گریه کنید

 

یاد طفلان یتیمی که کتک می خوردند

جرمشان جمله همین بود چرا گریه کنید

 

عبدالحسین

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

حضرت ام کلثوم (س) 3993

حضرت ام کلثوم (سلام الله)

 

شش ماه در عزای تو گریانم ای حسین

شش ماه در غم تو پریشانم ای حسین

 

شش ماه خاطرات تو از خاطرم نرفت

شش ماه بوده ذکر لبم جانم ای حسین

 

شش ماه آب خوش ز گلویم فرو نرفت

از بس که فکر آن لب عطشانم ای حسین

 

جسمم کبود از اثر کعب نی ولی

فکر تن تو و سم اسبانم ای حسین

 

زنهای شام بر سر من سنگ میزدند

آخر یکی نگفت که مهمانم ای حسین

 

چوب و لب مطهر تو ؛کاش بسته بود

دشمن به جای دست دو چشمانم ای حسین

 

ای کاش می زدند در آن بزم ،خیزران

جای لب تو بر لب و دندانم ای حسین

 

عبدالحسین

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

احوالات حضرت ام البنین (س) 2061

احوالات حضرت ام البنین (سلام الله)

 

زیبا ستاره و قمری داشتی چه شد

بر مهر و ماه جلوه گری داشتی چه شد

 

از نور ماه خانه تو بی نیاز بود

از ماه ماه خوبتری داشتی چه شد

 

ای شیرزن ز شیر خدا مرتضی علی

آخر تو چار شیر نری داشتی چه شد

 

گفتی مدینه ام بنینم دگر نخوان

ای ام بی بنین پسری داشتی چه شد

 

زینب رسیده از سفر از او سوال کن

همراه خود تو همسفری داشتی چه شد

 

زینب نگفت اگر زسکینه سوال کن

آخر تو مهربان پدری داشتی چه شد

 

تنها چرا رسیده ای ،مادر رقیه کو

با خود تو خواهر دگری داشتی چه شد

 

رویت کبود گشته ، عمویت مگر نبود

با بودن عمو سپری داشتی چه شد

 

مادر، بگو رباب چرا پس نیامده

تو مادر نکو سیری داشتی چه شد

 

آه ای بشیر قافله اخبرنی عن حسین

از نور عین من خبری داشتی؟ چه شد؟

 

عبدالحسین

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در احوالات حضرت ام البنین (س) 2058

در احوالات حضرت ام البنین (سلام الله)

 

دست گلچین چه غمی روی دل ما نگذاشت؟!

همه گلهای مرا چید و گلی جا نگذاشت

 

خواستم تا به ابد فاطمه نامم باشد

گریه‌های حسن و زینب کبری نگذاشت

 

به همین ام‌بنین بود دلم خوش اما

چه کنم من خبر مرگ پسرها نگذاشت

 

خواستم قبر تو کوچک بکشم من،که رباب

گریه میکرد زبس وقت تماشا، نگذاشت

 

خواستم آب بریزم به روی تربت تو

غم لعل لب خشکت، لب دریا نگذاشت

 

خواهرت گفت زبس تیر عدو زد به تنت

جای یک بوسه بر آن قامت رعنا نگذاشت

 

خواستم بر تن صد پاره تو گریه کنم

اربا اربا شدن اکبر لیلا نگذاشت

 

خواستم تا گله از تیر سه شعبه بکنم

شرم از روی رباب و گلش اما نگذاشت

 

لحظه ای نیست که بر حرمله نفرین نکنم

فرق بین گل شش ماهه و سقا نگذاشت

 

خواستم گریه کنم بر غم بی دستی تو

غم بی مادری یوسف زهرا نگذاشت

 

خواستم بهر زمین خوردن تو ناله کنم

با سر افتادن آن سید و مولا نگذاشت

 

خواستم روضه گودال بخوانم اما

گریه روز و شب زینب کبری نگذاشت

 

عبدالحسین

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه