در احوالات امیرالمومنین حضرت علی (ع) 4820
در احوالات حضرت علی (علیه السلام)
« قد قتل المرتضي »
شمشير زد بفرقش و خوف از خدا نكرد
يك ذرّه از پَلَشتی كارش اِباء نكرد
نه خوف از خدا و نه خجلت ز مُصطفي
شرمي هم از مُطهّره ، خيرالنّساء نكرد
كُشت آن امام را كه به پنجاه و اند سال
يك ركعت از فريضة واجب قضا نكرد
اصلا دلش براي حسين، زينبين نسوخت
رحمي بحال سِبط نبي مُجتبي نكرد
خونريز سيف بركف وحيفش به لب عيان
ميل درون چو گرگ زبونش رها نكرد
در باوري رسيد كه در حَصر خانه هم
يك لحظه در رهائي از آن دست و پا نكرد
آمد طبيب و بست بكار همّتش دريغ
طرفي نبست و هيچ اِفاقه دوا نكرد
خون دلش مكيد سر و ريخت از جَبين
ز آلام سر به مُهر يكي بر مَلا نكرد
فُزت و رب كعبه بفرمود و در نخست
يك واژة مُفرّح ديگر اَدا نكرد
صَحن و رواق و صُفّه بخون گشت مُمتلي
تنها خضاب گونه نه محراب را نكرد
جبريل هم به طارم خضراي بي ستون
غير از نواي قَد قُتل المرتضي نكرد
غير از علي كسي به دو معمور بيت دهر
ننهاد جانش در كف دست و فدا نكرد
افطار خود به سائل و مسكين و بينوا
بخشيد و حقّ خويش از آنان سوا نكرد
از ياد خود نبُرد جُزامي پير را
بيدار از شهادتش آن مُبتلا نكرد
از شير تر نكرد لب لاجورديش
ز آن مايع تا عدو به لبش آشنا نكرد
اين مَعدلت بس است علي را كه در قصاص
با ضربتي مگر سرش از تن جدا نكرد
نازم به آن شهيد كه تا آخرين نفس
با آنكه داشت كس به كسي اتّكا نكرد
جز ذات ذوالجلال و خداوند لايزال
با هيچكس مُعامله تا انتها نكرد
مَملو خزانه بود به انبان زر ، ولي
قدر پشيز نيز به آن اعتنا نكرد
درياي فضل و برتري و علم و حلم و راي
جز در يَم مَوّدت و رادي شنا نكرد
با او به بند طرح مَودّت كه دشمنی
يك لحظه (رونقي)زخدايش جدا نكرد
زائل نشد ز صفحة دل اين غم سُترگ
تاريخ رد ز حافظه اين ماجرا نكرد
رونقی
با سلام