در مدح حضرت علی (ع) 5878

در مدح حضرت علی (علیه السلام)

 

هر که خواهد ز آفتاب روز محشر ایمنی

خیمه گو، در سایه آن شاه مهر افسر زند

 

هر که را صافی نشد دل از ولای مرتضی

گو دم از شرع نبی مصطفی کمتر زند

 

طاعت حق، بی ولای او چنان باشد که کس

خشت در دریا و خط بر صفحه کوثر زند

 

ور درخت خلد باشد، خار خشک بی بر است

هر گیاهی کز زمین بی مهر او سر بر زند

 

ماه از شکل هلال و مهر از خط شعاع

بر دل چشم عدوش، این نیره، آن خنجر زند

 

بی پدر خصم معاند را که در دل کین اوست

تهمت عصمت بگو بر دامن مادر زند

 

لب فرو بندم که گر بی پرده گویم وصف او

پرده ها را بردرد، شوری به عالم در زند

 

دل خروش رعد دارد، ترسم از ابر ضمیر

ناگهان برقی جهد، کآتش به خشک و تر زند

 

من علی اللهیم، کافر شدم، مومن کجاست

تا کشد شمشیر دین و گردن کافر زند

 

ای علی مرتضی، ای کارفرمای قضا

دست بر دامان لطفت بنده مضطر زند

 

دیر گر ذکر تو باشد، فخر بر مسجد کند

دار اگر مهر تو باشد، طعنه بر منبر زند

 

گر فلک پیچد سر از چنبر، تو را از چار طبع

اژدهای چارسر بر گرد او چنبر زند

 

گو ببیند وحدت ذات تو باحق در ظهور

آنکه دم از اختلاف ظاهر و مظهر زند

 

ای در رحمت تو بر من بازشو، کاین خسته حال

ره به دیگر کس نداند، تا در دیگر زند

 

باده توفیق جز در ساغر فیض تو نیست

بنده را توفیق ده، تا می از این ساغر زند

 

خشک مغزان را به پیوند ولای تو چه کار؟

کی به شاخ خشک کس پیوند بار آور زند؟

 

تا نیابند این خسان ره بر درت، دربان غیب

دست رد بر سینه نامحرمان یکسر زند.

 

 استاد جلال الدین همایی (سنا)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

در مدح امیرالمومنین حضرت علی (ع) 5728

در مدح امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام)

 

آنچه در وصف علی دانم، اگر گویم، مرا

طعن در محراب گویی، لعن بر منبر کنی

 

رازها دارم به دل، گر پرده بگشایم مرا

طعمه شمشیر سازی، مثله خنجر کنی

 

ای علی مرتضی، ای آیت حسن القضا

ای ز اکسیر عنایت، خاک ره را زر کنی

 

آفتاب اولیایی، سایه لطف خدا

دوستان را سایبانی در صف محشر کنی

 

سایه لطف و کرم از دوستداران وامگیر

ای که از داروی احسان، چاره مضطر کنی

 

تشنه کامیم، ای ابر کرامت، خوش ببار

تا گلوی خشک ما از آب رحمت تر کنی...

 

جلال الدین همایی (سنا)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه