خلاصه ای از سخنرانی دکتر علی شریعتی
در یازدهم محرم
...خواهران، برادران!
اكنون شهيدان مردهاند، و ما مرده ها زنده هستيم.
شهيدان سخنشان را گفتند، و ما كرها مخاطبشان هستيم،
آنها كه گستاخی آن را داشتند كه وقتی نمی توانستند زنده بمانند مرگ را انتخاب كنند،
رفتند، و ما بی شرمان مانديم، صدها سال است كه ماندهايم.
و جا دارد كه دنيا بر ما بخندد كه ما مظاهر ذلت و زبونی
بر حسين (علیه السلام) و زينب (سلام الله) مظاهر حيات و عزت می گرييم،
و اين يك ستم ديگر تاريخ است كه ما زبونان،
عزادار و سوگوار آن عزيزان باشيم.
امروز شهيدان پيام خويش را با خون خود گذاشتند و روی در روی ما
بر روی زمين نشستند، تا نشستگان تاريخ را به قيام بخوانند.
ما وارث عزيزترين امانتهايی هستيم كه با جهاد ها و
شهادت ها و با ارزشهای بزرگ انسانی ، در تاريخ اسلام،
فراهم آمده است و ما وارث اين همه هستيم، و ما مسؤول آن هستيم
كه امتی بسازيم از خويش، تا برای بشريت نمونه باشيم.
«وكذالك جعلناكم امة وسطا لتكونوا شهداء علي الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا»
خطاب به ماست.
و ما كه در پليدی و منجلاب زندگی روزمره جانوريمان غرقيم،
بايد سوگوار و عزادار مردان و زنان و كودكانی باشيم كه در كربلا براي هميشه،
شهادتشان و حضورشان را در تاريخ و در پيشگاه خدا و
در پيشگاه آزادی به ثبت رساندهاند.
خدايا اين باز چه مظلوميتی بر خاندان حسين است؟
اكنون شهيدان كارشان را به پايان رساندهاند.
و ما شب شام غريبان می گرييم، و پايانش را اعلام می كنيم و
می بينيم چگونه در جامعه گريستن بر حسين (علیه السلام)،
و عشق به حسين (علیه السلام)، با يزيد هم دست و هم داستانيم؟
او كه می خواست اين داستان به پايان برسد.
اكنون شهيدان كارشان را به پايان بردهاند و خاموش رفتهاند،
همه شان، هر كدامشان، نقش خويش را خوب بازی كردهاند.
اين شهيدان امروز دو كار كردند، در
برابر شهادت ايستادند تا به همه مردان، زنان، كودكان و همه پيران و
جوانان هميشه تاريخ بياموزند كه بايد چگونه زندگی كنند
اگر می توانند و چگونه بميرند اگر نمی توانند.
اين شهيدان كار ديگری نيز كردند:
شهادت دادند با خون خويش نه با كلمه شهادت دادند،
كه در نظام واحد حاكم بر تاريخ بشری نظامی كه
سياست را و اقتصاد را و مذهب را و هنر را،
و فلسفه و انديشه را و احساس را و اخلاق را و بشريت
را همه را ابزار دست می كند تا انسانها را قربانی مطامع خود كند
و از همه چيز پايگاهی برای حكومت ظلم و جور و جنايت بسازد
همه گروههای مردم و همه ارزشهای انسانی محكوم شده است.
يك حاكم است بر همه تاريخ، يك ظالم است كه بر تاريخ حكومت می كند،
يك جلاد است كه شهيد می كند و در طول تاريخ،
فرزندان بسياری قربانی اين جلاد شده اند، و زنان بسياری در زير
تازيانههای اين جلاد حاكم بر تاريخ، خاموش شدهاند،
و به قيمت خونهای بسيار، آخور آباد كردهاند و گرسنگی ها و
بردگی ها و قتل عامهای بسيار در تاريخ از زنان و كودكان شده است،
از مردان و از قهرمانان و از غلامان و معلمان، در همه زمانها و همه نسلها.
و اكنون حسين (علیه السلام) با همه هستی اش آمده است
تا در محكمه تاريخ، در كنار فرات شهادت بدهد:
شهادت بدهد به سود همه مظلومان تاريخ.
شهادت بدهد به نفع محكومان اين جلاد حاكم بر تاريخ.
شهادت بدهد كه چگونه اين جلاد ضحاك،
مغز جوانان را در طول تاريخ می خورده است با علي اكبر (علیه السلام) شهادت بدهد!
و شهادت بدهد كه در نظام جنايت و در نظام های جنايت
چگونه قهرمانان می مردند. با خودش شهادت بدهد!
و شهادت بدهد كه در نظام حاكم بر تاريخ چگونه زنان يا اسارت
را بايد انتخاب می كردند و ملعبه حرمسراها می بودند يا اگر آزاد بايد
می ماندند بايد قافله دار اسيران باشند و بازمانده شهيدان، با زينبش!
و شهادت بدهد كه در نظام ظلم و جور و جنايت،
جلاد جائر بر كودكان شيرخوار تاريخ نيز رحم نمی كرده است.
با كودك شيرخوارش!
و حسين (علیه السلام) با همه هستی اش آمده است تا در محكمه جنايت
تاريخ به سود كسانی كه هرگز شهادتی به سودشان نبوده است و
خاموش و بی دفاع می مردند، شهادت بدهد.
اكنون محكمه پايان يافته است و شهادت حسين (علیه السلام) و
همه عزيزانش و همه هستی اش با بهترين امكانی كه در اختيار جز خدا هست،
رسالت عظيم الهی اش را انجام داده است.
در اين تشيعی كه، اكنون به اين شكل كه می بينيم درآمده است و
هر كس بخواهد از آن تشيع راستين جوشان بيدار كننده، سخن بگويد،
پيش از دشمن، به دست دوست قربانيش می كنند.
ما از وقتی كه ، «سنت شهادت را فراموش كردهايم،
و به مقبره داری شهيدان پرداخته ايم، مرگ سياه را ناچار گردن نهادهايم»
و از هنگامی كه به جای شيعه علی (علیه السلام) بودن و
از هنگامی كه بهجای شيعه حسين (علیه السلام) بودن و
شيعه زينب (سلام الله) بودن، يعنی «پيرو شهيدان بودن»،
«زنان و مردان ما» عزادار شهيدان شدهاند و بس، در عزای هميشگی ماندهايم!
چه هوشيارانه دگرگون كردهاند پيام حسين (علیه السلام) را و ياران بزرگ
و عزيز و جاويدش را، پيامی كه خطاب به همه انسانهاست.
اين كه حسين (علیه السلام) فرياد می زند پس از اين كه همه عزيزانش
را در خون می بيند و جز دشمن و كينه توز و غارتگر در برابرش نمی بيند
فرياد می زند كه «آيا كسی هست كه مرا ياری كند و انتقام كشد؟»
«هل من ناصر ينصرنی؟»
مگر نمی داند كه كسی نيست كه او را ياری كند و انتقام گيرد؟
اين سؤال، سؤال از تاريخ فردای بشری است و اين پرسش از آينده است و
از همه ماست. و اين سؤال انتظار حسين (علیه السلام) را از
عاشقانش بيان می كند و دعوت شهادت او را به همه كسانی كه براي
شهيدان حرمت و عظمت قايلند اعلام می نمايد.
اما اين دعوت را، اين انتظار ياری از او را،
اين پيام حسين (علیه السلام) را كه «شيعه می خواهد» و
در هر عصری و هر نسلی، شيعه می طلبد ما خاموش كرديم
به اين عنوان كه به مردم گفتيم كه حسين (علیه السلام) اشك می خواهد.
ضجه می خواهد و دگر هيچ، پيام ديگری ندارد.
مرده است و عزادار می خواهد، نه شاهد شهيد حاضر در
همه جا و همه وقت و «پيرو». آری، اين چنين به ما گفته اند و می گويند!
و آنها كه تن به هر ذلتی می دهند تا زنده بمانند، مرده های خاموش و پليد تاريخ اند،
و ببينيد كه آيا كسانی كه سخاوتمندانه با حسين (علیه السلام)
به قتلگاه خويش آمده اند و مرگ خويش را انتخاب كرده اند،
در حالی كه صدها گريزگاه آبرومندانه برای ماندنشان بود،
و صدها توجيه شرعی و دينی برای زنده ماندنشان بود،
توجيه و تاويل نكرده اند و مرده اند، اين ها زنده هستند؟
آيا آنها كه برای ماندشان تن به ذلت و پستی رها كردن حسين (علیه السلام)
و تحمل كردن يزيد دادند ؟ كدام هنوز زندهاند؟
شهيد انسانی است كه در عصر نتوانستن و غلبه نيافتن،
با مرگ خويش بر دشمن پيروز می شود و اگر دشمنش را نمی كشد، رسوا می كند.
حسين (علیه السلام) يك درس بزرگ تر ازشهادتش به ما داده است
و آن نيمه تمام گذاشتن حج و به سوی شهادت رفتن است.
مراسم حج را به پايان نمی برد تا به همه حجگزاران تاريخ، نمازگزاران تاريخ،
مؤمنان به سنت ابراهيم، بياموزد كه اگر امامت نباشد،
اگر هدف نباشد، اگر حسين (علیه السلام) نباشد و اگر يزيد باشد،
چرخيدن بر گرد خانه خدا، با خانه بت، مساوی است.
در آن لحظه كه حسين (علیه السلام) حج را نيمه تمام گذاشت و
آهنگ كربلا كرد، كسانی كه به طواف، همچنان در غيبت حسين، ادامه دادند،
مساوی هستند با كسانی كه در همان حال، بر گرد كاخ سبز معاويه در طواف بودند،
وقتی در صحنه حق و باطل نيستی، وقتی كه شاهد عصر خودت و
شهيد حق و باطل جامعهات نيستی، هركجا كه می خواهی باشد،
چه به نماز ايستاده باشی، چه به شراب نشسته باشی، هر دو يكی است.
شهادت «حضور در صحنه حق و باطل هميشه تاريخ» است.
آنهايی كه حسين (علیه السلام) را تنها گذاشتند و از حضور و شركت
و شهادت غايب شدند، اينها همه با هم برابرند، هرسه يكی اند:
و اكنون حسين حضور خودش را در همه عصرها و در برابر همه نسلها،
در همه جنگها و در همه جهادها، در همه صحنههای زمين و زمان
اعلام كرده است، در كربلا مرده است تا در همه نسلها و عصرها بعثت كند.
و تو، و من، ما بايد بر مصيبت خويش بگرييم كه حضور نداريم.
آنهايی كه گستاخی آن را دارند كه مرگ خويش را انتخاب كنند،
تنها به يك انتخاب بزرگ دست زدهاند،
اما كار آنها كه از آن پس زنده می مانند دشوار است و سنگين.
و زينب مانده است، كاروان اسيران در پی اش، وصفهای دشمن،
تا افق، در پيش راهش، و رسالت رساندن پيام برادر بر دوشش، وارد شهر می شود
زينب رسالت رساندن پيام شهيدان زنده اما خاموش را به دوش گرفته است،
زيرا پس از شهيدان او به جا مانده است و اوست كه بايد زبان كسانی باشد
كه به تيغ جلادان زبانشان برده است.
آنچه می خواستم بگويم حديث مفصلی است كه در اين مجمل می گويم
به عنوان رسالت زينب (سلام الله)، «پس از شهادت» كه:
«آنها كه رفتند، كاری حسينی كردند،
و آنها كه ماندند، بايد كاری زينبی كنند، وگرنه يزيدیاند»!...
خلاصه ای از سخنرانی دکتر علی شریعتی
در یازدهم محرم سال 1350 در مسجد جامع نارمک