غزل

چشم فتنه انگیز

 

به دل صد شور و غوغا شد ز چشم فتنه انگیزت

به جانم آتش اندازد زنخدان دلاویزت

 

شراب عشق نوشیدم ، خُمار حسن جانانم

بیا ساقی قدح پر کن بگردان جام لبریزت

 

لب شیرین و میگونت بود آب حیات ای جان

دلم صد بوسه می خواهد ز لب های شکرخیزت

 

شکفته بینمت همچون ، گل نسرین بحمدلله

بهار خرّمی ای گل ، نباشد فصل پاییزت !

 

ز ابروی کمان کرده هزاران فتنه برخیزد

بیاید بوی چنگیزی از آن ابروی خونریزت

 

دلم خون شد ز هجرانت کجایی ای عزیز جان

منم دلدادۀ رویت منم مشتاق شب خیزت

 

قسم بر جان مشتاقان تو را من دوست می دارم

بیا ای یار فرزانه رها کن زهد و پرهیزت

 

ز شیرازند اگر عاشق شما را حافظ و سعدی

منم فانی دلداده ز مشتاقان تبریزت

 

 استاد فانی تبریزی

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه