در جلالت حضرت فاطمه زهرا (س) 3527
در جلالت حضرت زهرا (س)
مارا کجا بکوی تو ممکن بود وصول
کانجا خیال را نبود قدرت نزول
طول زمان هوای تو ازسربدرنبرد
اصلی بود محبت والاصل لایزول
گفتم بعقل چاره کنم درد عشق را
غافل ازاینکه عشق بود آفت عقول
درویشم و بهیچ قناعت همی کنم
بگذاردم بخویش اگرنفس بوالفضول
گرباخبرشوی زبقای پس ازفنا
اندرفنای نفس پو نیکان شوی عجول
آسوده گی نیابی درعرصه جهان
گربسپری بسیط زمین را بعرض و طول
درحیرتم که شادی و عیش جهان کراست
هستند چون فقیرو غنی هردو تن ملول
ازآن زمان که بارامانت قبول کرد
معلوم شد که آدم خاکی بود جهول
چشم امید نیست به هیچ آستان مرا
الا بآستانه ی فرخنده ی بتول
ام الائمه النقبا بانوی جزا
نورالهدی حبیبه حق بضعه رسول
زهرا که زامرحق پی تعیین جفت او
درشب نمود زهره به دارعلی نزول
صدیقه آنکه کرده پی کسب عزو جاه
روح الامین زروزازل خدمتش قبول
دروصف ذات پاک و کرامات بیحدش
گردیده نطق الکن و حیران شود عقول
باشد(محیط) شاد زیمن ولایتو
درروزرستخیزکه هرکس بود ملول
مرحوم (محیط قمی)
از شاعران قرن 13 ق شهرقم
منبع کانال گنجینه گذشتگان
با سلام