در مدح حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)

 

دختر فکر بکر من غنچه لب چو وا کند

از نمکین کلام خود، حق نمک ادا کند

 

طوطی طبع شوخ من، چون که شکر شکن شود

کام زمانه را پر از شکر جان فزا کند

 

وهم به اوج قدس ناموس الاه کی رسد؟

فهم که نعت بانوی خلوت کبریا کند؟

 

ناطقه مرا مگر روح قدس کند مدد

تا که ثنای حضرت سیده نسا کند

 

فیض نخست و خاتمه، نور جمال فاطمه

چشم دل از نظاره در مبداء و منتهی کند

 

صورت شاهد ازل، معنی حسن لم یزل

وهم چگونه وصف آیینه حق نما کند؟

 

مطلع نور ایزدی، مبداء فیض سرمدی

جلوه او حکایت از خاتم انبیا کند

 

بسمله صحیفه فضل و کمال و معرفت

بل که گهی تجلی از نقطه تحت با کند

 

دایره شهود را نقطه ملتقی بود

بل که سزد که دعوی لو کشف الغطا کند

 

حامل سر مستسر، حافظ غیب مستتر

دانش او احاطه بر دانش ماسوا کند

 

عین معارف و حکم، بحر مکارم و کرم

گاه سخا، محیط را قطره بی بها کند

 

لیله قدر اولیا، نور نهار اصفیا

صبح جمال او طلوع از افق علی کند

 

بضعه سید بشر، ام ائمه غرر

کیست جز او که همسری با شه لافتی کند؟

 

وحی و نبوتش نسب ، جود و فتوتش حسب

قصه ای از مروتش سوره هل اتی کند

 

دامن کبریای او دسترس خیال نی

پایه قدر او بسی پایه به زیر پا کند

 

لوح قدر به دست او، کلک قضا به شست او

تا که مشیت الاهیه چه اقتضا کند

 

در جبروت حکمران، در ملکوت قهرمان

در نشئات کن فکان، حکم به ما تشا کند

 

در جبروت حکمران، در ملکوت قهرمان

در نشئات کن فکان، حکم به ما تشا کند

 

غیب مصون نشانه پرده نشینی اش بود

سر قدم حدیث از آن، ستر و از آن حیا کند

 

نفحه قدس، بوی او، جذبه انس خوی او

منطق او خبر از لاینطق عن هوی کند

 

قبله خلق روی او، کعبه عشق کوی او

چشم امید سوی او، تا به که اعتنا کند

 

بهر کنیزی اش بود، زهره کمینه مشتری

چشمه خور شود، اگر چشم سوی سها کند

 

((مفتقرا)) متاب رو از در او به هیچ سو

زآن که مس وجود را فضه او طلا کند

 

آیت الله کمپانی (مفتقرا)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه