اربعین حسینی 3122
اربعین حسینی
تا غمزدگان آل طاها
ديدند ديار كربلا را
از ناقه خود زمين فتادند
كردند همه فغان و غوغا
شد شور قيامتي نمايان
اندر دل دشت و كوه و صحرا
هر مادر غم كشيده بوئيد
عطر گل خود به زير غبرا
سرگرم وصال يار خويشند
از مرد و زن و ز پير و برنا
من نيز حسين خويشتن را
بودم به ميان دشت جويا
جوياي بقاي آفرينش
آن مظهر حق ، شهيد تقوا
اينجاست كه آرميده در خاك
آن آيت ذات حيّ اعلا
تا مرقد او به بر گرفتم
فرياد و فغان ز سر گرفتم
گفتم كه غمم ز سر بگويم
يا كوته و مختصر بگويم
گويم ز جفاي كوفه يا شام
يا محنت اين سفر بگويم
از درد و غم خرابه گويم
يا خون شدن جگر بگويم
ازغصه دختر سه ساله
ياشرح غم دگر بگويم
با باد صبا حديث عشقت
هر روز و شب و سحر بگويم
گه شرح فراق جانستانت
با شمس و گهي قمر بگويم
گه قشه داستان ايثار
بر اهل جهان ز سر بگويم
گويد دل من، تمام غمها
باخاك تو سر بسر بگويم
هر جا نگرم غم است و اعدا
درد است و ملال و رنج و غوغا
يكسو همه مادران عاشق
در مهر و وفا و عشق صادق
درد و غم هجر را كشيده
آخر شده بر وصال لاحق
گويند بهم به رمز و ايماء
شرح دل دردمند واثق
چون كوه به صبر و بردباري
بودند همه بلند و شاهق
بودند همه وفا گزينان
مشتاق حقيقت و حقايق
سرمست وصال يار خويشند
مدهوش حق و بهم موافق
بودند همه ز فرط ايثار
فارغ ز تمامي علايق
جز صحبت يار هچكس را
در بزم لقا نبود لايق
شد نوبت كوچ كاروانم
هنگام فراق جانستانم
استاد فانی تبریزی
منبع کانال اشعار فانی تبریزی