در احوالات حضرت زهرا (س)

 

دلم گرفته در این وسعتِ ملال ، بلال

اذان بگوی خدا را ، اذان، بلال! بلال!

 

من و تو شعله وریم از شرارِ فتنه ، بیا

برای اینهمه غربت چو من بنال ، بلال

 

سکوتِ تلخ تو با درد همنشینم کرد

اذان بگوی و ببر از دلم ملال، بلال

 

هنوز یادِ تو در خاطرِ زمان جاری است

از این گذشته ی روشن بخود ببال ، بلال

 

دوباره بانگِ اذان در مدینه می پیچد؟

سکوت نیست جوابِ چنین سوال ، بلال

 

اذان اگر تو نگویی ، نماز می میرد

بخوان سرودِ رهایی بخوان بلال ! بلال

 

اذان بگو به بلندای قامتِ توحید

که دشمنت ندهد بعد از این مجال، بلال

 

به جرمِ اینکه من از راست قامتان بودم

زمانه مُنحَنیم ساخت چون هلال ، بلال

 

فغان که اهرمنم آن زمان زپا افکند

که بست دستِ علی را بدان جلال، بلال

 

زجانِ سوخته ی من ، هنوز شعله ی درد

زبانه می کشد از فرطِ اشتعال، بلال

 

سرود این همه غربت بخوان که بنشیند

به چهره ها عرقِ شرم و انفعال، بلال

 

در این خزان محبّت ، سرودِ سبزت را

بخوان برای دل من به شور و حال بلال

 

بخوان برای دل من بخوان، که می بالد

به من شکوه و ، به تو عشقِ لایزال ، بلال

 

کبوترِ حرمِ عشق ! بال و پر وا کن

به شوقِ آمدن لحظه ی وصال ، بلال

 

بخوان که عمرِ گلِ باغِ عشق ، کوتاه است

چو آفتاب که دارد سرِ زوال ، بلال

 

برای مرغِ مهاجر ز کوچ باید گفت

بخوان سرودِ غم انگیزِ ارتحال ، بلال

 

کمال سنگدلی بین که سنگِ حادثه را

مرا زدند به پهلوو، ترا به بال ، بلال

 

سرودِ سبزِ تو ، با خشمِ سرخ من، مانَد

به یادگار ، برای علیّ و آل ، بلال

 

محمد علی مجاهدی (پروانه)

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه