در احوالات حضرت زهرا (س) 5802
در احوالات حضرت زهرا (س)
دلم گرفته در این وسعتِ ملال ، بلال
اذان بگوی خدا را ، اذان، بلال! بلال!
من و تو شعله وریم از شرارِ فتنه ، بیا
برای اینهمه غربت چو من بنال ، بلال
سکوتِ تلخ تو با درد همنشینم کرد
اذان بگوی و ببر از دلم ملال، بلال
هنوز یادِ تو در خاطرِ زمان جاری است
از این گذشته ی روشن بخود ببال ، بلال
دوباره بانگِ اذان در مدینه می پیچد؟
سکوت نیست جوابِ چنین سوال ، بلال
اذان اگر تو نگویی ، نماز می میرد
بخوان سرودِ رهایی بخوان بلال ! بلال
اذان بگو به بلندای قامتِ توحید
که دشمنت ندهد بعد از این مجال، بلال
به جرمِ اینکه من از راست قامتان بودم
زمانه مُنحَنیم ساخت چون هلال ، بلال
فغان که اهرمنم آن زمان زپا افکند
که بست دستِ علی را بدان جلال، بلال
زجانِ سوخته ی من ، هنوز شعله ی درد
زبانه می کشد از فرطِ اشتعال، بلال
سرود این همه غربت بخوان که بنشیند
به چهره ها عرقِ شرم و انفعال، بلال
در این خزان محبّت ، سرودِ سبزت را
بخوان برای دل من به شور و حال بلال
بخوان برای دل من بخوان، که می بالد
به من شکوه و ، به تو عشقِ لایزال ، بلال
کبوترِ حرمِ عشق ! بال و پر وا کن
به شوقِ آمدن لحظه ی وصال ، بلال
بخوان که عمرِ گلِ باغِ عشق ، کوتاه است
چو آفتاب که دارد سرِ زوال ، بلال
برای مرغِ مهاجر ز کوچ باید گفت
بخوان سرودِ غم انگیزِ ارتحال ، بلال
کمال سنگدلی بین که سنگِ حادثه را
مرا زدند به پهلوو، ترا به بال ، بلال
سرودِ سبزِ تو ، با خشمِ سرخ من، مانَد
به یادگار ، برای علیّ و آل ، بلال
محمد علی مجاهدی (پروانه)
منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه