احوالات حضرت قاسم (ع) 5134
احوالات حضرت قاسم (علیه السلام)
چو اعدا دید قاسم را که در گردن کفن دارد
همه گفت از ره تحسین: عجب وجه حسن دارد!
رخش چون پرتو افکن شد در آن وادی، فلک گفتا:
خوشا حال زمین را، کو مهی در پیرهن دارد!
لبش پژمرده، هم چون گل ز سوز تشنگی، اما:
تو گویی چشمۀ کوثر دراین شیرین دهن دارد!
چو بلبل شور انگیزد در آواز رجز خوانی
به شوق نوگلی کو در میان آن چمن دارد!
کشیده تیغ خونافشان ز ابرو در صف هیجا
تو گویی ذوالفقار اندر کف خود، چون حسن دارد!
چنان آشوب افکند اندر آن صحرا ز خونریزی
پس از حیدر، نه در خاطر، دگر، چرخ کهن دارد!
چه بی انصاف بودی آن جفا جویان سنگین دل!
چه جای نیزه و خنجر در آن سیمین بدن دارد؟!
ز هر سو لشکر عدوان هجوم آورْد چون ظلمت
به صید شاهبازی، جمله گو: زاغ و زغن، دارد!
فکندند از سریر زین، سلیمان وار آن شه را
بلی اندر کمین، دائم، سلیمان، اهرمن دارد!
چو سرو قد او، زینت، گلستان بلا را شد
بگفتا: تاب سم اسب، کی همچون بدن دارد؟!
مرا دریاب یا عما! ز روی مرْحمت اکنون!
که مرغ روح، شوق دیدن بابم حسن دارد!
خموش ای (ناصرالدین شه) یقینم شد که هر زهری
به جام آل حیدر سازد این چرخ کهن دارد!
ناصر الدین شاه قاجار
منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه
با سلام