راز و نیاز حضرت امام حسین (ع) در قتلگاه 3951
راز و نیاز حضرت امام حسین (ع) در قتلگاه
الهی اکبر از تو ، اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
اگر صدبارِ دیگر بایدم کُشت
حسین از تو ، سر از تو ، حنجر از تو
قضای تو چو بر وفقِ تقاضاست
به زشت و خوب دادی آنچه خود خواست
الهی حنجر از من ، خنجر از شمر
نصیبِ خود برد از تو کج و راست
چنان سرگرمِ صهبای الستم
که سر از پا ندانم بس که مستم
همین دانم که از بهرِ نثارت
به دست انگشتری مانده است و دستم
بلایی کز توام ای داور آید
مرا از نکهتِ جان خوشتر آید
به میدان بلا من بی سر آیم
به سویت عاشقان گر با سر آید
تماشا پای شوقم برده از جا
سراپا گشته ام غرق تجلّی'
در اثباتت ز نفیِ لا گذشتم
شدم خود عینِ استثنای الّا
برای قتل من خصمِ کج اندیش
کشیده لشکرِ کین از پس و پیش
یکی سر می بُرد از من یکی دست
من از ذوق تجلّی رفته از خویش
به دل تا سر خط مهرت نوشتم
همه بود و نبود از دست هِشتَم
ز تو بود آنچه در راهِ تو دادم
که من از خویشتن تخمی نکِشتم
الهی با تو آن عهدی که راندم
بحمدالله به سر منزل رساندم
هر آن دُرّی که در گنجینه ام بود
یکایک بر سرِ راهت نشاندم
صبا از من برو سوی مدینه
بگو با مادرم کِی بی قرینه
بیا یکدم به بالینِ حسینت
تسلّی دِه به کلثوم و سکینه.
مرحوم نیر تبریزی
منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه