در شهادت حضرت امام هادی (علیه السلام)

 

شهی که بد به لطافت چو برگ گل جگرش

شرر بجان و دل افروخت خصم بدگهرش

 

دهم امام هدی نورچشم ختم رسل

که روزکرد چو شب  روزگار درنظرش

 

زکینه متوکل چه رنجها که ندید

چه گویم انکه چها آمد از جفا بسرش

 

گهی بگوشه زندان و گه خرابه مکان

گهی رسید از آن بد گهر غم دگرش

 

گهی به مجلس خود خواندش آن ستم گستر

که تا دهد همه آزار و خون کند جگرش

 

دریغ و درد که انگور زهرآلوده

خوراند از ستم آن کینه خواه بد سیرش

 

فتاده بود به بسترقرین رنج و ملال

کناربسترش آمد به صد فغان  پسرش

 

بدامنش سربابا گرفت و بادل زار

پسر نگاه همی کرد بر رخ پدرش

 

ببست رخت و برفت ازجهان بسوی چنان

شکست پشت پسرتا بشد پدر زبرش

 

امام عسکری آخریتیم گشت و پریش

بریخت خون دل از دیده شام تا سحرش

 

بداد و غسل و کفن کرد بادلی پرخون

بخاک تیره سپردآن زجان عزیز ترش

 

زبعد حضرت هادی امام عسکری است

بخلق رهبر و باشد ولی دادگرش

 

برای آنکه عزا گیرد از غمش زهرا

صبا مگر بمدینه دمی برد خبرش

 

(صفا )چو بنده درگاه خسرو دین است

زباغ عمر همین بس بود نکو ثمرش

 

 مرحوم صفا تویسرکانی

منبع کانال گنجینه گذشتگان