احوالات دیر راهب

 

بدشت ماریه کشتند امیر بطحارا

بهم زدند همه روی ملک دنیارا

 

رسیده امر بجائی که سبط پیغمبر

مکان و منزل خود کرد دیر تر سارا

 

در ان دمیکه بدیر یهود سکنی کرد

فتاده لرزه به نه طاق ملک سکنارا

 

ملائک و رسل و اولیاء گریبان چاک

زدند دوره همه دوره کلیسا را

 

به چرخ چار در ان لحظه جبرئیل رسید

خبر نمود از این قصه اش مسیحارا

 

که سبط ساقی کوثر در ان شب تاریک

نمود رشک ارم منزل نصارارا

 

چو کعبه اهل سماءچون طواف میکردند

بدور ان سر خونین و ماه سیمارا

 

به نطق امده قران ناطق داور

بخواند ایه کهف و رقیم و حسنا را

 

بگوش فاطمه تا که رسید صوت حسین

بکند و ریخت ز سر زلف عنبر اسارا

 

فتاد شور قیامت بدیر نصرانی

که خاکیان بزمین دید اشک زهرارا

 

بحیرتم که پیمبر چگونه صبر نمود

بدیر ارمنیان دید آل طاهارا

 

طناب ظلم ببازوی زینب کبرا

دوشاخه در کف ان دختران رعنا را

 

به چسم حضرت سجاد بود زنجیری

که سوختی دل هر گونه سنگ خارارا

 

خموش باش (ذلیلا )بدیر نصرانی

مکن خراش جگرهای پاره پارارا

 

 مرحوم ذلیل تبریزی

منبع کانال گنجینه گذشتگان