در احوالات شهر شام 2038
در احوالات شهر شام
روزگار اسیری زینب
مثل شبهای شام تاریک است
کوچه پس کوچه های اینجا هم
مثل شهر مدینه باریک است
مردمانش به جای دسته ی گل
تازیانه به دست می گیرند
تا نمک روی زخم ما بزنند
پیش ما کف زدند و رقصیدند
تو خودت خوب واقفی که چرا
صورت خواهر تو رنگین است
مثل نامرد کوچه های فدک
دست مردان شام سنگین است
آنکه بر پهلویت لگد زده بود
چند باری به من لگد زده است
زیر آن ضربه ها بگو آیا
استخوان های پهلویت نشکست؟
دخترت را ببین شکسته شده
رنگ برف است موی دخترکت
مثل ایّام آخر مادر
سو نمانده به چشم شاپرکت
ای برادر چقدر بر نوک نی
سنگ از دست کوفیان خوردی
شرمسارم میان بزم شراب
ایستادم تو خیزران خوردی
+ نوشته شده در ۱۳۹۶/۰۶/۰۳ ساعت توسط
|
با سلام