در احوالات حضرت ابوالفضل (ع)

 

افتاد تا که از تنِ آن شهسوار ، دست

بگشود خصمِ او ، ز یمین و یسار دست

 

ناچار شد دچارِ اجل ، تن به مرگ داد

بی دست چون جدال کند با هزار دست؟

 

آن میرِ نامدار به دندان گرفت ، مشک

دندان دهد مدد ، چون بیفتد ز کار دست

 

دشمن کمان گشود به سویش ز چار سوی

بر مشکِ آب ، تیر و به گُل یافت خار ، دست

 

جسمِ شریفِ او ، هدفِ تیر و نیزه شد

بادِ سموم یافت بر آن لاله زار دست

 

از ضربتِ عمود ، رخش گشت غرقِ خون

بر چهرِ ماه یافت ، خسوف و غبار دست

 

افتاد روی خاک و ندا زد که یا اخا

دریاب از وفا و به یاری برآر ، دست

 

جانا بیا که جان کنم ایثارِ مقدمت

آن سان که در رهِ تو نمودم نثار ، دست

 

گر دیرتر رسی نگذارد ز من اثر

یابد چو خصمِ شوم بر این جسمِ زار ، دست

 

سلطانِ دین چو نالهء جان سوزِ او شنید

تعجیل کرد تا که به بالینِ او رسید.

 

مشکوة ‌کاشمری

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه