زبانحال حضرت زینب کبری (س) در اربعین 152
اربعین حسینی
من به عهد خود دراین عالم وفا کردم حسین
شام را گشتم هوای کربلا کردم حسین
بسته بودم با توپیمانی من از رور ارل
روی آن پیمان قبول ابتلا کردم حسین
روزعاشورا تو جان دادی کنارنهرآب
من زسیل اشک طوفانها به پا کردم حسین
تا بماند پرچم اسلام اندر اهتراز
چتر آه خود به روی سر لوا کردم حسین
درکنارنعش خونین تو در روز رحیل
باسرشک دیده از دل عقده وا کردم حسین
کوفه را دیدم به من دارد سر بیگانگی
یادروز وروزگار آشنا کردم حسین
چون علی اندر فصاحت باوقار فاطمی
صحبتی چون صحبت شیرخدا کردم حسین
اسکتوا گفتم به مردم شدجرس ها هم خموش
زنده یاد خطبه های مرتضا کردم حسین
من سخن گفتم علی را دید اندر کوفه خلق
شهر را فی الجمله شهرلافتا کردم حسین
شکوه ها دارم ز وضع مجلس ابن زیاد
کس نمی داند درآن مجلس چه ها کردم حسین
چون تعدی کرد ازحد شد برون ازخویشتن
باغرور زینبی اورا صدا کردم حسین
گفتمش ای زاده مرجانه بی شرمی مکن
بیش ازاین واضح سخن گویم حیا کردم حسین
روز روشن بهرما در شام شام تیره شد
شب همه شب درنماز شب دعاکردم حسین
منزلم ویرانه بود ولی به لطف منطقم
کاخهای عشق در دلها بنا کردم حسین
زد شرر برهستی من بزم یزید
استعانت اندرآنجا ازخدا کردم حسین
باوقاحت اوسخن ازملک ونزع وملک گفت
بعداز او من هم به حق حمد وثنا کردم حسین
گفتمش ظالم خدا هرگز نداد این سلطنت
حق وباطل را زهم جدا کردم حسین
دخترت درکنج غربت جان داد به جانان ومن
مدفنش را گوشه ویرانسرا کردم حسین
تا اسیران حجازی شد زمحصور خلاص
با نوای شور قصد نینوا کردم حسین
آمدم اندرکنار تربت دلجوی تو
شکوه ها از روزگار بی وفا کردم حسین
هرکس ازجام ولایت خواست سیرابش کنم
جرعه ای زان می به (خوندل) هم عطا کردم حسین
وای براو گر رود راهی به غیراز راه من
زود می بیند به راه خود رهاکردم حسین
مرحوم حاج حیدر خوندل
منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه